بدون تردید، اعتقاد راسخ به این آموزه ها بزرگترین سد را در برابر هرگونه ظلم و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران ایجاد می کند. منافع زودگذر و زوال پذیری که انسان از طریق تجاوز به حقوق دیگران کسب می کند، در مقایسه با میزان سختی و شدتی که در برابر آن قرار داده شده، به قدری حقیر و ناچیز است که هیچ انسان عاقل و دوراندیشی حاضر به چنین معامله زیانباری نخواهد شد. و از آن طرف، یقین دارد که انجام کار نیک و رعایت مسئولیت و التزام به اخلاق و قانون، به دلیل پاداش های ابدی اخروی «سود و فایده محض»، آن هم از نوع والاترین و پایدارترینش را برای او به دنبال دارد؛ از این رو، با تمام وجود سعی می کند که ملتزم به آنها باشد[۱۱۵].
قرآن نیز طبق این اصل روانشناسی می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیهْا وَ مَا رَبُّکَ بِظَلامٍ لِلْعَبیدِ»[۱۱۶]. هر کسی عمل صالحی انجام دهد نفعش برای خود اوست، و هر کسی بدی کند به خویشتن بدی کرده و پروردگار تو به بندگان هرگز ظلم و ستم نمی کند. همچنین در جای دیگر می فرماید: «اِنْ أَحْسَنْتُم أحْسَنْتُمْ لِأنْفُسِکُمْ وَ آنْ أَسَاْتُمْ فَلَهَا…»[۱۱۷] اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید و اگر بدی کنید به خود بدی کرده اید.
قرآن برای ترغیب افراد به کارهای نیک و اجتناب آنان از گناهان و جرایم، آموزه ها و تعالیم خود را کاملاً هماهنگ با این خواست فطری انسان کرده است. هنگامی که جرایم و گناهان را معرفی می کند بلافاصله متذکر عذاب های وحشتناک و ضررهای اخروی آنها می شود و بالعکس، در کنار اعمال صالح، پاداش های عظیم اخروی آنها را بازگو می کند. برای نمونه، در ذیل به چند آیه در این زمینه اشاره می شود:
«یَومَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ الَی الرَّحمنِ وَفْداً وَ نَسُوقَ الْمُجرِمینَ الَی جَهَنَّمَ وِرداً»[۱۱۸]پرهیزگاران را دسته جمعی با عزت و احترام به سوی خداوند رحمان، به سوی بهشت و پاداش های او راهنمایی می کنیم. در مقابل، مجرمان را در حالی که تشنه کامند به سوی جهنم می رانیم. «قالَ اَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوفَ نُعَذِّبهُ ثُمَّ یُرَّدُ الَی رَبِّهِ فَیُعَذِّبهُ عَذاباً نُکرْاً»[۱۱۹][ذوالقرنین] گفت: اما کسی را که ستم کرده است (یعنی مشرک بوده و یا مسیر فساد و عصیان در پیش گرفته است) مجازات خواهیم کرد. سپس به سوی پروردگارش باز می گردد و خداوند او را به صورت بی سابقه ای که گمان نمی کند عذاب خواهد کرد[۱۲۰].
«وَ امَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالحاً فَلَهُ جَزاءَ الْحُسنی»[۱۲۱] و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداش نیکو خواهد داشت.
«انَّ الَذینَ آمَنوا و عَمِلوُا الصَّالحاتَ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسَ نُزُلاً»[۱۲۲] کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین و برترین باغ های بهشت منزلگاهشان است[۱۲۳]. و از آن رو که کمال یک نعمت در صورتی خواهد بود که دست زوال به دامن آن دراز نشود، بلافاصله اضافه می کند: «خَالِدینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً» آنها جاودانه در این باغ های بهشت خواهند ماند. و با اینکه طبع مشکل پسند و تحول طلب انسان دایم تقاضای دگرگونی و تنوع و تحول می کند، اما ساکنان فردوس هرگز تقاضای نقل مکان و تحول از آن نخواهند کرد[۱۲۴].
«اِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوُا الصَّالحاتَ جَنَّاتٍ تَجری مِنْ تَحْتِها الْانهارُ اِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ»[۱۲۵] خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها زیر درختانش جاری است. خدا هر چه را اراده کند، انجام می دهد.
«فَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالحاتِ لَهُم مَغْفِرهٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ»[۱۲۶] بگو: ای مردم! من تنها برای شما انذار کننده آشکاری هستم. کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش خدا و روزی پرارزشی در انتظار آنها است.
در سوره «طه» در مورد پاداش نیکوکاران و عذاب بدکاران چنین می گوید: «اِنَّهُ مَن یَأتِ رَبَّهُ مَجْرِماً فَاِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا یَموتُ فِیهَا وَ لَا یَحیی»[۱۲۷]. هر کس بی ایمان و گناهکار در محضر پروردگار در قیامت بیاید آتش سوزان دوزخ برای اوست. مصیبت بزرگ او در دوزخ این است که نه می میرد و نه زنده می شود. «لَا یَمُوتُ فِیهَا وَ لَا یَحیی»، بلکه دائم در میان مرگ و زندگی دست و پا می زند؛ حیاتی که از مرگ تلخ تر و مشقّت بارتر است و هر کس در آن محضر بزرگ، با ایمان و عمل صالح وارد شود، درجات عالی در انتظار اوست. «وَ مَنْ یَأتهِ مُؤمناً قَدْ عَمِلَ الصَّالحاتِ فَاوُلئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلَی»[۱۲۸] بهشت های جاویدانی که نهرها زیر درختانش جاری است، و جاودانه در آن خواهند ماند: «جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِن تَحْتِهَا الْأنهارُ خَالِدِینُ فِیهَا» و این است پاداش کسی که با ایمان و اطاعت پروردگار خود را پاک و پاکیزه کند: «وَ ذلکَ جَزَاءَ مَن تَزَکَّی»[۱۲۹].
در واقع قرآن آموزه های تربیتی خود را بر دو اصل اساسی «بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» مبتنی کرده است. انسان باید در برابر انجام کار نیک تشویق شود، و در برابر کار بد کیفر بیند تا انگیزه بیشتری برای پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند[۱۳۰].
تشویق به تنهایی برای تربیت و اصلاح فرد و جامعه کافی نیست؛ زیرا انسان در این صورت، مطمئن است انجام گناه برای او خطری ندارد. ترس و تهدید تنها موجب از بین رفتن انگیزه و علاقه افراد نسبت به انجام کارهای مثبت می شود[۱۳۱].
اثراتی که ایمان به زندگی پس از مرگ می تواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد به رعایت اصول و ارزش های انسانی داشته باشد به مراتب بیش از اثرات دادگاه ها و کیفرهای معمولی است؛ چرا که مشخصات دادگاه رستاخیز با دادگاه های معمولی بسیار متفاوت است[۱۳۲]. قرآن درباره خصوصیات دادگاه روز جزا می فرماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَومِ الْقیامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ اِن کَانَ مِثقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنا بهَا وَ کَفَی بِنَا حاسِبِینَ»[۱۳۳]. ما تراوزهای عدل را در روز قیامت نصب می کنیم. به هیچ کس در آنجا کمترین ظلم و ستمی نمی شود. اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل کار نیک و بدی باشد، ما آن را حاضر می سازیم و مورد سنجش قرار می دهیم و همین قدر کافی است که ما حسابگر اعمال بندگان باشیم.
در آن دادگاه، نه تجدیدنظر و نه زر و زور و پارتی وجود دارد که مجریان عدالت را از حق منحرف کند و نه ارائه مدارک دروغین در آن فایده ای دارد، چون همه چیز از جمله خود اعضاء و جوارح و اعمال و افکار انسان جان می گیرند و به زبان می آیند. اعمال کوچک و بزرگ انسان را بازگو می کنند، اطراف هر کسی را اعمال تجسّم یافته اش احاطه می کند و به صورت نعم بهشتی و عذاب جهنمی در می آید[۱۳۴]. قرآن کریم می فرماید: «وَ اتَّقوا یَوماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَن نَفْسٍ شَیئاً وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفاعهٌ وَ لَا یُوخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ یُنصَرون»[۱۳۵]. از روزی بپرهیزید که هیچ کس به جای دیگری جزا داده نمی شود و نه شفاعتی از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه کسی به یاری او می آید.
اعمال مجرمانه و گناهان انسان، با ایمان به خدا و آخرت نسبت معکوس دارند، یعنی به هر نسبت که ایمان قوی تر باشد گناه کمتر است. حتی از برخی تعبیرات استفاده می شود که انسان اگر گمانی به وجود قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیاری از اعمال خلاف خودداری می کند[۱۳۶]. چنان که درباره کم فروشان می فرماید: «اَلَا یَظُنُّ أُولئِکَ اَنَّهُمْ مَبعوثونَ لِیومٍ عَظیمٍ»[۱۳۷] آیا آنها گمان نمی کنند که برای روز بزرگی مبعوث می شوند؟
۳-۴-۲-۲-ترویج اخلاق و ارزش های انسانی
منابع دینی ما دارای غنی ترین و والاترین اصول و ارزش های اخلاقی است که نمونه های آن را در هیچ مکتب دیگری نمی توان یافت. هیچ دین و مکتبی به اندازه اسلام به معرفی حقایق اخلاقی نپرداخته و به نقش والای اخلاق در تعالی روحی و معنوی انسان تأکید نکرده است. اسلام نهایت سعی خود را در ترویج، گسترش و نهادینه کردن اخلاق و ارزش های انسانی و زدودن رذایل و صفات مذموم اخلاقی نموده است. هدف اصلی اسلام از این کار در درجه اول، دستیابی افراد به تعالی روحی و معنوی و در درجه دوم، حل مشکلات و تنظیم روابط اجتماعی آنان است. طبیعی است اگر افراد جامعه ای خود را به ارزش ها و کمالات اخلاقی بیارایند، نه تنها به حقوق دیگران تجاوز نمی کنند و مرتکب جرم و جنایت نمی شوند، بلکه از اموال و امکانات شخصی خود نیز در راه احسان، نیکی، ایثار، انفاق، خدمت به مردم، صدقه و … در جهت رفع مشکلات و گرفتاری دیگران بهره می گیرند. حاکمیت این فرهنگ و ارزش های اخلاقی در یک جامعه سرمایه گرانبها و پشتوانه ای غنی و مطمئن است که افراد آن را از بسیاری از کجروی ها و انحرافات فکری و عملی مصون می دارد[۱۳۸].
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بالعکس، اگر در جامعه ای به جای کمالات و ارزش های مثبت اخلاقی، رذایل و صفات مذموم و منفی اخلاقی، نظیر خودخواهی، شهوترانی، منفعت طلبی، حرص و طمع، دنیاپرستی و …، رشد و گسترش یابد، آمار جرایم و جنایات به گونه وحشتناکی سیر صعودی پیدا خواهد کرد. تأثیر صفات منفی اخلاقی در پیدایش رشد و گسترش جرایم بسیار روشن است. مثلاً یکی از دلایل عمده ارتکاب جرایم مالی، حرص و طمع بسیار است که باعث به وجود آمدن جرایمی از قبیل کلاهبرداری، سرقت، خیانت در امانت، غصب و … می شود[۱۳۹]. حضرت علی (ع) سرچشمه بسیاری از شرارت ها و تبهکاری ها را رذایل اخلاقی می داند: «سِلاحُ الشَّرِّ الْحِقْدُ»[۱۴۰]کینه توزی سلاح شرارت است. نیز می فرماید: «سَبَبُ الْفِتَنِ الْحِقْدُ»[۱۴۱]کینه توزی علت فتنه هاست. آن حضرت همچنین حرص و آز را موجب بسیاری از نابهنجاری ها می داند: «الْحِرصُ مُوقِعٌ کَثیرِ الْعُیُوبِ (کَبیر الذُّنوبِ)»[۱۴۲].
در اینجا به تناسب آیات مورد بحث، تنها به دو نمونه از ارزش های اخلاقی که نقش مؤثری در پیشگیری از جرایم دارد اشاره می شود:
تقوا عامل بازدارنده از جرم: در آیات متعدد قرآن، از تقوا به عنوان مهمترین ارزش اخلاقی یاد شده است که انسان را به انجام وظایف خود و اجتناب از گناهان و جرایم ملزم می داند. کسی که متصف به این صفت والا و گرانبها باشد همواره دامنش از آلودگی ها پاک خواهد بود. تقوا در اصل از ماده «وقایه» به معنای نگهداری یا خویشتن داری است و در اصطلاح آیات و روایات، به معنای نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوات و ارتکاب جرم و گناه حفظ می کند. در مقابل، بی تقوایی همان تسلیم شدن در برابر شهوات سرکش و از بین رفتن هرگونه کنترل بر آنهاست و در واقع، تقوا همان احساس مسئولیت و تعهدی است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم می شود و او را از «فجور» و گناه باز می دارد و به نیکی و پاکی و عدالت دعوت می کند[۱۴۳]. افراد پاکدامن، با احساس احتمال گناه به خود می لرزند و به خدا پناه می برند. برای مثال، هنگامی که جبرئیل در خلوتگاه حضرت مریم (س) وارد شد و وی خیال کرد او انسانی است که به قصد سوء آنجا آمده است، برای اینکه او را از این قصد سوء باز دارد، روی این صفت والای انسانی و عامل پاکدامنی و بازدارنده از جرم و گناه انگشت گذاشت؛ صفتی که هر انسانی از نفی آن کراهت دارد و اعتراف به نداشتن آن، برای او بسیار گران است[۱۴۴].
«قالَتْ اِنَّی أَعوذَ بِالرَّحمن مِنکَ اِنْ کُنتَ تَقِیّاً»[۱۴۵] گفت: من از تو به خدای رحمان پناه می برم، اگر تقوا داری (از من دور شو)[۱۴۶].
۳-۴-۲-۳- احکام و مقررات پیشگیرانه
یکی دیگر از تدابیر اسلام برای پیشگیری از جرایم، احکام عبادی و الزامی مربوط به مسائل فردی و اجتماعی است. این احکام علاوه بر سوق دادن انسان به سوی کمال نهایی، نقش مهمی در پیشگیری از وقوع جرایم و انحرافات اجتماعی دارد. این احکام در منابع دینی، در قالب واجبات و محرمات مطرح شده است که رعایت آنها ضروری است و نقض آنها علاوه بر عقوبت اخروی، موجب مجازات دنیوی نیز می شود[۱۴۷]. برای نمونه، نماز به عنوان یکی از واجبات اسلامی، همواره انسان را به یاد خدا و بازگشت به سوی او متذکر می شود. در صورتی که این تذکر دائمی و مستمر، همراه با کلیه شرایط و آداب آن انجام می شود. علاوه بر اینکه از فحشا و منکرات و هرگونه انحرافات اخلاقی و رفتاری جلوگیری می کند، موجب صعود و عروج انسان به بالاترین درجه کمال نیز می شود[۱۴۸]. قرآن در این باره می فرماید: «اَقِمِ الصَّلاهَ تَنْهَی عَنِ الْفَحشاءَ وَ الْمُنْکَرِ وَ لِذِکْرُاللَّهِ أَکْبَرُ»[۱۴۹]. نماز به پا دار، که نماز (انسان را) از زشتی ها و گناه باز می دارد و یاد خدا بزرگتر است.
یکی دیگر از احکام الزامی پیشگیرانه، روزه داری است که در واقع، نوعی تمرین تسلط و کنترل بر خواسته ها و تمایلات نفسانی است. انسان در هنگام انجام این تکلیف الهی ملزم است که در ساعات معینی از انجام بسیاری کارهای مباح خودداری کند، برای مثال، در مقابل شدت عطش تشنگی و تمایل شدید گرسنگی مقاومت کند، نیز تن به خواسته تمایلات سرکش جنسی ندهد، تا توسط این تمرین روزانه در جهاد اکبر در مقابل مهمترین عامل ارتکاب جرم و گناه، که هواهای نفسانی و خواسته نامشروع نفس باشد، فایق آید و توانایی مقاومت او افزایش یابد. در نتیجه، طعم ثمره شیرین این مقاومت را، که ملکه تقوا و پرهیزگاری می باشد، با تمام وجود بچشد[۱۵۰]. قرآن در این زمینه چنین تصریح می کند: «یَا أَیُّهَا الذین آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُم الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مُن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[۱۵۱]؛ ای افرادی که ایمان آورده اید، روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند نوشته شد تا پرهیزگار شوید.
یکی دیگر از احکام اجتماعی که نقش مؤثری در پیشگیری از جرایم و انحرافات اجتماعی دارد؛ اصل امر به معروف و نهی از منکر است. بر اساس این اصل، افراد جامعه باید ناظر اعمال و رفتارهای یکدیگر بوده و با تمام توان در ترویج فضایل، ارزش ها و خوبی ها و جلوگیری از وقوع جرایم و هرگونه انحرافات اجتماعی تلاش کنند[۱۵۲]. قرآن در این باره می فرماید: «وَ الْمؤمِنونَ وَ الْمؤمِناتُ بَعْضُهُمْ أَولِیاءَ بَعضٍ یَأمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنکَرِ»[۱۵۳] مردان و زنان با ایمان، ولّی (یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
۳-۵- پیشگیری وضعی
در پیشگیری وضعی سعی بر این است که از طریق سلب یا کاهش فرصت ها و موقعیت های ارتکاب جرم و کنترل و مدیریت صحنه آن، وقوع و ظهور جرم ممتنع یا دشوار شود. هدف از آن نیز ایجاد وضعیتی است که در آن مجرم، به رغم تصمیم به ارتکاب عمل مجرمانه، از محقق نمودن قصد خود ناتوان گردد[۱۵۴]. مثلاً با غیر قابل دسترس کردن آماج و اهداف جرم و اتخاذ تدابیری برای حفاظت از اموال و افراد در معرض حملات احتمالی بزه کاران و ایجاد محدودیت برای استفاده از ابزار تسهیل کننده ارتکاب جرم و ایجاد موانع در برابر عملیات احتمالی مجرمان، وقوع جرم را غیرممکن ساخته و یا کوشش و زحمات و خطرات ارتکاب آن افزایش داده شود. نیز با بهره گرفتن از فن آوری روز و نصب دستگاه های مراقبتی نظیر دوربین های مخفی، دزدگیر و … میزان خطر دستگیری یا شناخته شدن مرتکب افزایش یابد و یا دست کم دستاوردها و سودهای حاصله مورد نظر مجرمان کاهش داده شود. همچنین با از بین بردن عواملی که باعث تحریک یا تشویق افراد به ارتکاب جرم می شود، از وقوع جرم پیشگیری به عمل آید. این ایده چیزی جز یک درک و فهم ساده نیست که بنابر آن، افراد برای حفظ خانه خود از دستبرد دیگران بر درب های آن قفل و شب بندهای خوب نصب می کنند. طبق ضرب المثل معروف «مال خود را حفظ کن، همسایه را متهم به دزدی نکن» در واقع، با این روش از پیشگیری، وضعیتی ایجاد می شود که تحقق عمل مجرمانه را دشوار و پرخطر یا ناممکن می سازد؛ از این رو، به این شیوه، «پیشگیری وضعی» گفته می شود[۱۵۵].
بنابراین، پیشگیری وضعی، بیشتر با حمایت از اهداف و آماج جرم و نیز بزه دیدگان بالقّوه و اعمال تدابیر فنی، به دنبال پیشگیری از بزه دیدگی افراد یا آماج ها در برابر بزه کاران است[۱۵۶]. بدون شک، یکی از مؤثرترین عوامل وقوع و شیوع جرم، سهل الوقوع بودن و وجود شرایط مادی مناسب برای ارتکاب آن است. بر هم زدن این شرایط و تبدیل کردن آنها به شرایط پرخطر و صعب الوصول برای مجرمان بالقوّه، نقش مهمی در پیشگیری از وقوع جرم دارد.
در این رویکرد، بزه دیده سنگ بنای پیشگیری را تشکیل می دهد و با اتخاذ اقدامات متعدد و متناسب، سعی در پیشگیری از تجاوز به آن می شود؛ چون در مواردی «بزه دیده» اعم از انسان، حیوان یا ثروت افراد بیشتر در معرض بزه دیدگی قرار می گیرد و مجرمان انگیزه بیشتری پیدا می کنند که آنان را مورد طعمه خویش قرار دهند. دلایل این امر را می توان در عدم حفاظت مناسب از آنان و دسترسی آسان به آنها و جذابیت بالا، سطح شعور پایین و نیز توانایی اندک آنان در دفاع از خود، خلاصه کرد. بنابراین، افراد دارای سطح شعور پایین و نیز کودکان و کهنسالان به لحاظ اینکه توان لازم را برای دفاع از خود ندارند، بیشتر در معرض بزه دیدگی قرار می گیرند. زنان نیز به خاطر جذابیت بالای آنان برای افراد مجرّد و همچنین غلبه عواطف و احساساتشان، طعمه های خوبی برای تجاوز و فریب به شمار می روند. همچنین بیگانگان و مهاجران و افراد بی یار و یاور و ناآشنا با محیط بیش از دیگران مورد طمع مجرمان و زورگویان واقع می شوند. به همین دلیل، برخی معتقدند که با ارائه آموزش های خاص به بزه دیدگان بالقوه و تدابیر فنی و اقداماتی نظیر بیمه، تأسیس خانه سالمندان و … می توان از بزه دیدگی افراد پیشگیری کرد. نتیجه اینکه حفاظت از بزه دیده هدف اصلی پیشگیری کیفری می باشد، برخلاف دو دیدگاه پیشگیری کیفری و اصلاحی، که مجرم محور هرگونه اقدام اصلاحی و کیفری را تشکیل می دهد[۱۵۷].

پایان نامه رشته حقوق

۳-۵-۱- محافظت از آماج جرم
حفاظت از آماج و دشوار کردن دسترسی به سوژه ها از دستبرد تبهکاران و غاصبان زورمند، امری معقول و ضروری است. در دسترس بودن آنها علاوه بر تحریک و ترغیب مضاعف آنان، موجب می شود که بزه کاران بدون مانع و زحمت و احساس خطر به مقاصد شوم خود نایل شوند. برای مثال، در راستای جلوگیری از جرم سرقت، افراد جامعه موظفند اموال خود را در حرز و مکان متناسب با آن مال نگهداری کند. در صورتی که مالک در انجام این وظیفه کوتاهی کند، قانون گذار ضمانت اجرا و نیز مجازات جرم را متفاوت دانسته است؛ زیرا عدم رعایت شرط حرز در واقع، نوعی تقصیر را برای مالک در تحقق عمل سرقت به همراه دارد[۱۵۸].
امروزه محافظت از آماج ها در قالب قرار دادن مال در محل مناسب، نصب دزدگیر و دوربین، گماشتن نگهبان در محل های حساس، علامت گذاری اموال و اجناس و امثال آنها محقق می شود[۱۵۹].
حتی اگر صاحبان آنها کوتاهی کنند یا قدرت و توانایی لازم را در مقابل باندهای تبهکار نداشته باشند، باید حکومت و افراد خیّر در این زمینه اقدامات مقتضی را انجام دهند و مسئولیت حفظ حقوق و اموال محرومان را به عهده گیرند[۱۶۰].
اقدامات دلسوزانه خضر (ع) برای حفاظت از اموال مستمندان و یتیمان نمونه گویای این مورد است. خضر (ع) در هنگام جدایی حضرت موسی (ع) به دلیل اعتراضات مکرر او، این گونه از اسرار کارهای خود پرده برمی دارد: «اَمَّا السَّفینهُ فَکَانتْ لِمَساکینَ یَعّمَلونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدَتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَ کَانَ وَرَاءهُم مَلِکٌ یَاخُذُ کَلَّ سَفِینَهٍ غَصباً»[۱۶۱] اما کشتی به گروهی مستمند تعلق داشت که با آن در دریا کار می کردند، من خواستم آن را معیوب کنم؛ زیرا می دانستم در پشت سر آنها پادشاهی ستمگر است که هر کشتی سالمی را از روی غصب می گیرد. خلاصه، معنای آیه این است که این کشتی متعلق به عده ای افراد مستمند بود که به وسیله آن امرار معاش می کردند و بر سر راه آنها حاکم ستمگری بود که کشتی های سالم را غصب می کرد. من کشتی را معیوب کردم تا شاه غاصب و طمّاع، از آن چشم بپوشد[۱۶۲]. در واقع، این کار به ظاهر زننده که اعتراض حضرت موسی (ع) را برانگیخت، در مسیر حفظ مال گروهی مستمند بود و باید انجام می شد.
همچنین درباره علت تعمیر دیوار می گوید: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکَانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَینِ فِی الْمَدینَهِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُما وَ کَانَ أَبوهُمَا صَالحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَهٌ مِن رَّبِّکَ»[۱۶۳] و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت، و پدرشان مرد صالحی بود. پروردگار تو می خواست آنها به حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود. تنها راه حفظ گنج، تعمیر دیوار بود، و گرنه با سقوط آن، گنج هویدا می شد. جالب اینجاست که حضرت خضر در پایان می فرماید: «من تمام این اقدامات پیشگیرانه را خودسرانه انجام ندادم، بلکه طبق فرمان خدا و دستور پروردگارم بود: «وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِِی»[۱۶۴].
اهل بیت (ع)، گاهی برخی یاران خالص خود را در حضور دیگران مورد نکوهش و سرزنش قرار می دادند تا مورد سوءظنّ حکومت جبار وقت قرار نگیرند و جانشان سالم بماند. چنان که امام صادق (ع) از زراره انتقاد علنی کرد تا از آزار عبّاسیان در امان باشد، سپس به او پیام داد که برای حفظ جان تو چنین کردم. آن گاه آیه ۷۹ سوره کهف را تلاوت کردند و فرمودند: تو برترین کشتی های این دریای خروشانی و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبی است که دقیقاً مراقب عبور کشتی های سالمی است که از این اقیانوس هدایت می گذرد تا آنها را غصب کند. رحمت خدا بر تو باد در حال حیات و بعد از ممات[۱۶۵].
۳-۵-۲- ایجاد مانع در برابر مجرمان و زورمندان
گاهی حفاظت از آماج جرم منوط به این است که در برابر مجرمان و زورمندان موانعی ایجاد شود تا آنها نتوانند از آن مانع عبور کرده و افراد ضعیف یا اموال آنان را مورد طعمه مجرمانه خود قرار دهند.
نمونه بارز این کار، سدی است که طبق آیات قرآن، ذوالقرنین برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی و غارتگر یأجوج و مأجوج ساخت تا بار دیگر نتوانند افراد ضعیفی را که از ذوالقرنین درخواست ساختن آن سد را کرده بودند، مورد تاخت و تاز مجرمانه خویش قرار دهند. بر اساس روایتی از امیرالمؤمنین (ع) یأجوج و مأجوج افراد ستمگری بودند که هنگام برداشت محصول و میوه ها، هجوم آورده و همه را غارت یا نابود می کردند[۱۶۶].
قرآن کریم در آیه ۹۳ سوره کهف می فرماید: «حَتّی إِذا بَلَغَ السَّدَّینِ وَجَدَ مِن دُونِهِما قَوماً لا یَکَادونَ یَفْقَهونَ قَولاً» ذوالقرنین همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید، و در کنار آن دو کوه قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند (زبانشان مخصوص خودشان بود).
در این هنگام، آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختی به نام یأجوج و مأجوج به شدت تحت فشار و شکنجه بودند، مقدم ذوالقرنین را که دارای قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند و از او خواستند میان آنها و دشمنانشان سدی ایجاد کند: «قَالوُا یَا ذَالقرْنَیْنِ إِنَّ یَأجُوجَ وَ مأجوجَ مُفْسِدونَ فِی الارضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلَی أَن تَجْعَلَ بَینَنا وَ بَیْنَهُم سَدّاً»[۱۶۷] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می کنند، آیا ممکن است ما هزینه ای در اختیار تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی؟ ذوالقرنین در پاسخ آنها چنین اظهار داشت: «قَالَ مَا مَکَّنی فِیهِ رَبّی خَیْرٌ فَأَعِینونی بِقُّوهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدماً»[۱۶۸] مال و ثروت و قدرتی که خداوند به من ارزانی داشته است، از آنچه شما به من می دهید بهتر است. (تنها) مرا با نیروی (خود) یاری کنید، تا میان شما و این دو قوم مفسد، سد نیرومندی ایجاد کنم. سپس چنین دستور داد: «آتَونِی زُبَرَ الْحَدیدَ حَتّی إِذا سَاوَی بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ» قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید (و آنها را روی هم بچینید) تا وقتی که کاملاً میان دو کوه را پوشانید.
سومین دستور ذوالقرنین این بود: «قَالَ انفُخُوا حَتَّی إِذا جَعَلَهُ نَاراً» به آنها گفت: (در اطراف آن آتش بیفروزید و) در آن بدمید. (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد.
سرانجام، آخرین دستور را چنین صادر کرد: «قَالَ آتُونی أُفْرغْ عَلَیهِ قِطراً» گفت: (اکنون) مس ذوب شده برای من بیاورید تا بر روی این سد بریزم.
در پایان کار، این سد به قدری نیرومند و مستحکم شد که آن گروه مفسد، نه قادر بودند از آن بالا بروند، و نه در آن سوراخی ایجاد کنند: «فَمَا اسْطاعوا أَن یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعوا لَهُ نَقباً» و با ایجاد این مانع، آن قوم غارتگر دیگر نتوانستند به وحشی گری های خود ادامه دهند.
در پایان، ذوالقرنین با نهایت ادب چنین اظهار داشت: «قالَ هَذَا رَحْمَهٌ مِن رَّبی»[۱۶۹]گفت: این از رحمت پروردگار من است (اگر علم و آگاهی دارم و به وسیله آن می توانم چنین گام مهمی بردارم از ناحیه خداست»[۱۷۰].
۳-۶- پیشگیری کیفری
منظور از پیشگیری کیفری بهره گیری از جنبه های ارعاب آمیز و هراس انگیز مجازات ها برای جلوگیری از وقوع جرم است. با این بیان که مجازات ها ذاتاً رنج آور و آزار دهنده هستند و درد و ناراحتی جسمی و روحی طاقت فرسایی را بر مجرم تحمیل می کنند. هیچ عاقلی با اراده و اختیار از تحمل چنین رنج و المی استقبال نمی کند[۱۷۱]. به علاوه، مجازات ها رسوا کننده و تحقیر کننده هستند؛ چون حاکی از این است که مجرم عمل زشت و ناپسندی را که فطرت پاک هر انسانی از آن تنفر دارد، انجام داده و ارزش های اجتماعی مورد قبول همگان را لگدمال کرده است. همچنین امنیت جامعه را مختل نموده و خبث باطن و حقارت و کاستی شخصیت خویش را به معرض نمایش گذاشته است. از این رو، مجازات ها حیثیت فردی و اجتماعی مجرم را از بین می برند. لکه ننگ و رسوایی بعضی از مجازات ها، همانند قصاص طرف و قطع دست، تا ابد در بدن مجرم باقی می ماند و او را انگشت نما می کند. به دلیل همین دو ویژگی رسواگری و رنج آوری مجازات ها، همه افراد از گرفتار شدن در دام آنها می ترسند و مجازات جنبه رعب آوری پیدا می کند و اعمال آن، هم مجرم را از ارتکاب مجدد جرم منصرف می کند و هم موجب عبرت گیری و بازدارندگی سایر افراد می شود که بالقّوه اندیشه ارتکاب جرم را در سر می پرورانند. به هر اندازه که احتمال اعمال ضمانت اجراهای کیفری بیشتر شود، به همان نسبت جرم شیوع کمتری خواهد داشت؛ یک رابطه مستقیم ریاضی بین افزایش ارعاب و کاهش جرم حاکم است. بدین ترتیب، کیفر عامل پیشگیری کننده از جرم محسوب می شود[۱۷۲]. قرآن با جرم انگاری برخی از رفتارها همچون قتل، سرقت، ضرب و جرح، زنا و … و تعیین مجازات عادلانه برای مرتکبان آنها، جامعه بشری را به پیشگیری کیفری از جرم رهنمون کرده است[۱۷۳]. از جمله، درباره مجازات زنا می فرماید: «الزَّانیهُ وَ الزّانی فَاجْلِدوُا کُلَّ وَاحدٍ مِنْهُما مِئهَ جَلْدَهٍ وَ لا تَأخُذُکُم بِهِما رَأفهٌ فِی دِینِ اللهَ إِن کُنتُمْ تُؤمِنونَ بِاللهِ وَ الیَومِ الْآخر وَ لیشْهَدْ عَذَابَهُما طَائفَهٌ مِنَ المؤمِنینَ»[۱۷۴]زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید. هرگز نباید در اجرای این حد الهی گرفتار رأفت (و محبت کاذب) شوید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید. و باید گروهی از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده کنند.
در این آیه، تأکید می کند که در اجرای این حد الهی نباید گرفتار محبت ها و احساسات بی مورد شد؛ چون نتیجه ای جز فساد و آلودگی اجتماع به بار نخواهد آورد. برای خنثی کردن تأثیرات این گونه احساسات و ترحم بی جا، مسئله ایمان به خدا و روز جزا را پیش می کشد، چرا که بارزترین نشانه ایمان به این دو، تسلیم مطلق در برابر دستورات او است. ایمان به خداوند عالم حکیم سبب می شود که انسان بداند هر حکمی فلسفه و حکمتی دارد و بی دلیل تشریع نشده، و ایمان به معاد سبب احساس مسئولیت انسان در برابر تخلف ها می شود[۱۷۵].
قرآن برای اینکه کیفر نقش بیشتری در پیشگیری مجرمان و سایر افراد جامعه از ارتکاب جرم ایفا کند، راهکارهایی را ارائه داده است؛ از جمله اینکه مجازات به صورت علنی اجرا شود. اگر مجازات به صورت مخفیانه انجام شود، هر چند درد و رنج جانکاهی را بر مجرم تحمیل می کند، ولی فاقد ویژگی رسواکنندگی است و تأثیر چندانی در عبرت آموزی و بازدارندگی خود بزهکار و سایر افراد مستعد برای ارتکاب جرم ندارد. این واقعیت را نیز از نظر نباید دور داشت که بسیاری از مردم برای حیثیت و آبروی خود بیش از مسئله تنبیهات بدنی اهمیت قایلند. برای اینکه این هدف مهم و مورد انتظار از کیفر محقق گردد، باید مجازات به صورت علنی اجرا شود تا همه افراد از نزدیک شاهد درد و رنج و افتضاح و تحقیر ناشی از مجازات مجرم باشند و این حقیقت تلخ را با تمام وجود دریابند که اگر روزی دست از پا خطا کنند، چنین سرنوشت شومی در انتظار آنها نیز خواهند بود[۱۷۶]. به همین دلیل، قرآن می فرماید: «وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُما طَائفَهٌ مِنَ المؤمِنِینَ».
و با این بیان، این سؤال روشن می شود که چرا اسلام اجازه می دهد موجبات آبروریزی انسانی در حضور جمع فراهم گردد؟ پاسخ این است: مادام که گناه آشکار نگردیده و به دادگاه اسلامی کشیده نشده باشد، خداوند «ستار العیوب» راضی به پرده دری نیست، اما بعد از ثبوت جرم و بیرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و کم شدن اهمیت جرم، باید مجازات به گونه ای اعمال شود که اثرات منفی جرم خنثی شود و عظمت و قبح جرم به حال نخستین بازگردد.
اصولاً در یک جامعه سالم باید «تخلف از قانون‌» با اهمیت تلقی شود. مسلماً اگر تخلف تکرار گردد، آن اهمیت شکسته می شود و تجدید آن تنها با علنی شدن کیفر متخلفان است که به نوبه خود ترمز نیرومندی در برابر هوس های سرکش همه اقشار جامعه است[۱۷۷].
با مطالبی که بیان شد لزوم بازدارندگی از گناه و فحشا و مقدمات و مقومات آن از دید آیات و روایات بررسی گردید. با توجه به اینکه فیلترینگ از لوازم پیشگیری از فحشا و گناه است لذا رابطه دو متغیر منطقی و مبانی فقهی فیلترینگ نیز تشریح گردید.
فصل چهارم
مصادیق قانونی مجازات فحشا در فضای مجازی
۴-۱- جرایم علیه اخلاق و عفت عمومی
عفت لغتی است عربی از ریشه عفف به معنای مناعت و پاکدامنی و چشم پاکی و در واقع حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری می شود[۱۷۸]. در تعریف اخلاق گفته اند: اخلاق، جمع خلق است و خلق، حالتی برای نفس است که بدون تفکر و اندیشه، او را به کارهایی سوق می دهد[۱۷۹]. در ترمینولوژی حقوق، عمل منافی عفت چنین تعریف شده است: «هر کاری مربوط به امور جنسی است که بر حسب عرف و احساسات عمومی شرم آور باشد و قانون آن را مجرم شمارد»[۱۸۰]. جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی با جرایم هتک ناموس و منافیات عفت فرق کلی دارد؛ زیرا اعمالی که تحت عنوان هتک ناموس و منافیات عفت، مورد بحث واقع می شود در واقع اقداماتی هستند که در ارتباط با شخص ارتکاب می یابند، ولی جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی، بیان عبارات و اشارات و تصاویری است که مخالف اخلاق حسنه و اخلاق عمومی شناخته شده اند[۱۸۱]. به نظر می رسد با توجه به جرایمی که قانون گذار ذیل فصل هجدهم آورده است، هر نوع عمل، رفتار و گفتاری که بر خلاف عفت و پاکدامنی جامعه باشد، اعم از روابط نامشروع با جنس مخالف دون زنا، تظاهر به عمل حرام، جریحه دار کردن عفت عمومی، عرضه و خرید و فروش صور قبیحه و … جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی تلقی می شوند[۱۸۲].
در تعریف جرایم علیه اخلاق و عفت عمومی رایانه ای می توان گفت: به هر گونه انتشار، توزیع، معامله و ارسال محتویات مستهجن، تحریک، ترغیب، تهدید یا تطمیع و فریب افراد، تسهیل دستیابی به امور یاد شده توسط سامانه های رایانه ای یا مخابراتی را جرایم علیه اخلاق و عفت عمومی رایانه ای می گویند[۱۸۳]. مصداق قانونی فیلترینگ فساد و فحشا و هرزه نگاری است. لذا در این فصل به مصادیق قانونی این جرم خواهیم پرداخت.
۴-۲- هرزه نگاری در فضای غیرمجازی
هرزه نگاری که تعریف آن پیش تر گذشت جرمی است که از عناصری تشکیل شده است، این عناصر به قرار زیر است.
۴-۲-۱- عنصر قانونی

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:43:00 ق.ظ ]