لیچفیلد[۲۳]شباهت­های هوش­های مختلف (هوش­های گاردنر) را چنین عنوان می­ کند:
۱ـ وجود لایه ­های همپوشی بین همۀ هوش­ها؛
۲ـ تفاوت هر یک از هوش­ها در افراد مختلف؛
۳ـ قابل رشد بودن هوش­ها.
لیچفیلد سه تفاوت عمده را میان هوش معنوی و دیگر هوش­ها را نیز برشمرده است. از نظر وی هوش معنوی:
ـ انحصاراً با دیگران سروکار دارد.
ـ همه سطوح دیگر (هوشهای دیگر) را در برمی­گیرد.
ـ ارزیابی آن احتمالاً ذهنی­تر از سایر هوش­هاست.
مک هاوک معتقد است هوش معنوی نسبت به آموزش غیردینی و دانش واقع بینانه، با شهود، نگرش و خردمندی رابطه نزدیکی دارد. ماهیت غیراختصاصی و کل نگر آن ادراک فرد را گسترش می دهد و آنرا عمق می بخشد. این امر به غنی سازی روابط و بهبود کار روزانه کمک می کند. علاوه بر این حرکت به سوی خودشکوفایی و رشد معنوی، بیشتر به هوش معنوی مربوط می شود تا نیاز به کنترل خود و پایبند آیین و رسوم بودن. به نظر می رسد افرادی که هوش معنوی یکپارچه دارند ممکن است سبک زندگی متفاوتی داشته باشند. دیدگاه مک هاوک در مورد تفاوت هوش معنوی و هوش متعارف( عمومی) در جدول زیر نشان داده شده است(( غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۶: ۱۴۱-۱۴۲) :
جدول(۶-۲) مقایسه هوش معنوی و هوش متعارف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هوش متعارف هوش معنوی
اختصاصی غیر اختصاصی
معنایی نمادین
متمایز کننده متحد کننده
کنترل کننده خود شکوفا کننده خود
کمی کیفی
مادی معنوی
عقل شهود

و نکته آخری که باید ذکر کرد این است که، ورسین گوتن[۲۴]در سال ۲۰۰۱ می گوید:”علی رغم هم پوشانی که میان مذهب و معنویت وجود دارد، اتفاق نظر کلی مبنی بر تفاوت این دو از یکدیگر نیز وجود دارد: مذهب بر شعائر دینی سازمان های نهادی تاکیدداشته و معنویت به عناصر معنایی و متعالی اشاره دارد” ( آمرام، ۲۰۰۵: ۱۵).
۱-۳-۲-۲ اجزاء هوش معنوی
اجزای هوش معنوی عبارتند از:

 

 

عقل شهودی: نور بصیرت که به انسان اجازه می دهد در مورد جنبه های خاصی از واقعیت، خیالبافی کند. همچنین این ویژگی حس درک هیبت و عظمت خلقت و حس خود شناسی را امکان پذیر می نماید.

ادراک مستدل: نقطه مقابل عقل شهودی است. این فرایند شامل ترسیم، توسعه و تحلیل بصیرت بدست آمده از طریق شهود بخاطر روشن کردن معما و جزئیات خاص بصیرت است.

آگاهی بر خواست و نیت: با ترکیب عقل شهودی و ادراک مستدل انسان قادر خواهد بود که به یک حالت دانستن وارد شود، دانستن کامل هدف خواسته هایش.

عشق و شفقت: نعمت عشق بیانگر جریان نامحدود عشق و انرژی الهی است.

قدرت و عدالت متمرکز: نقطه مقابل عشق، زور و محدودیت است. زمانی که در شکل مثبت ظهور یابد نشان دهنده عدالت و انصاف خواهد بود. این ویژگی، ایجاد کننده نظم و احساس مسئولیت و توانایی کنترل و ارزشیابی رفتارهای خود فرد است.

شفا و بخشش: وقتی عشق و زور و محدودیت بطور مطلوب متعادل شوند نتیجه عبارت است از بهبود و تعدیل انرژی های متعادل نشده؛ شامل بخشش خود و دیگران، ابراز دلسوزی، خارج کردن عصبانست بدون شکستن حریم دیگران.

زندگی با شوق: بروز کامل عشق در شخصیت فرد و توانایی برای زندگی با شادی و شوق است.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

زندگی با وقار، یکدلی و تعهد: بصورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی نتعالی شخصی است. بدون این حس شخص دچار لاقیدی می شود. در این حالت شخص می تواند وسوسه را رد کند و در رفتارها و صحبت هایش تعهد به ارزش های شخصی را نشان دهد و مسیر اخلاقی راهنمای وی در زندگی و کسب و کار خواهد بود.

پیوند و خدمت خلاق: این ویژگی بر دو عملکرد اشاره دارد: داشتن خلاقیت و دیگری داشتن ارتباط با دیگران

پادشاهی خداوند و و شادی زندگی با هوش معنوی مطلوب: یعنی شخص هرچه را در زندگی با آن سروکار دارد یا اساساً در دنیا وجود دارد را نشانه ای از وجود خداوند و حضور خداوند و نظارت او بر اعمالش بداند و اینکه همه چیز به خواست و اراده خداوند انجام می گیرد(گلچین، ۱۳۹۰: ۲۳-۲۴).

۲-۳-۲-۲ تعریف عملیاتی هوش معنوی
ایمونز معتقداستکههوشمعنویممکناستدر قالبهایزیرمشاهدهشود: صداقت،دلسوزی،توجهبهتمام سطوحهشیاری،همدردیمتقابل،وجودحس،مبنیبراین کهنقشمهمیدریککلوسیعتردارد،بخششو خیرخواهیمعنویوعملی،درجستجویسازگاریوهم سطحشدنباطبیعتوکلهستی،راحتبودندرتنهایی، بدونداشتناحساستنهایی. علاوه بر این، نوبل[۲۵]و واگان[۲۶]معتقدندکهمولفه هایهشتگانهایکهنشان­دهندههوشمعنویرشدیافتههستند،عبارتندازدرستیو صراحت،تمامیت،تواضع،مهربانی،سخاوت،تحمل،مقاومت وپایداریوتمایلبهبرطرفکردننیازهایدیگران( زارع و همکاران، ۱۳۹۱: ۶۱). مایس (۲۰۰۱) بیان می کند که هوشمعنویمتضمناندیشیدنبهمعناینمادینحوادثورویدادهایزندگیفردیویافتنمعناوهدف درهمهتجربه هایزندگیاست . بنابراین،بهتعبیری،هوشمعنوییکعدسیاستکهفردازطریقآنحوادثو تجربه هارادرکمیکندواینروشبرایدیدنچیزهاازیکچشماندازیبالاتراست( افروز و همکاران، ۱۳۸۸: ۵).
مادهومعتقداستبه وسیلههوشمعنوی،مشکلاتمعناییوارزشیراحلکردهو فعالیتهاوزندگیمانرادرفضاییغنیتر،وسیعتروبامعناترقرارمیدهیموتعیین میکنیمکدامیکازروش هایزندگیمعنایبیشتریدارند. اسکالرادعامیکندهوشمعنویقادراستورایسیستمعلتومعلولینیوتنحرکتکند( زارعی متین و همکارانش،۱۳۹۰: ۷۶).
۳-۳-۲-۲ کاربرد هوش معنوی در محیط کار
کاربردهوشمعنویدرزندگیفردمیتواندارتباطشخصراباخود،دیگرانوخداو بهخصوصپرورشخودآگاهیفردتسهیلکند. باتکیهبراعتقاداتفرد،هوشمعنویقادر بهتسهیلوارتقاءآگاهیواحساسارتباطباخداوحضورخدامیشود( نازل، ۲۰۰۴: ۵). استفادهازهوش معنویدررهبریسازمان،توجهبهتلفیقوکاربردمعنویتدرعملکرد سازمانیواثربخشیرهبریرشدفزآیندهاییافتهاست( آمرام، ۲۰۰۹: ۳).
زمانیکهافراد،اشتباهاتدرونیخودراعمیقاًدرککنند،آنراتکرارنخواهندکردو ازترسوآشفتگیدربرابرتغییررهاخواهندشدکهاینعمیق ترینسطحهوشمعنوی است. ادوارد(۲۰۰۳)سوالیبهاینصورتمطرحکردکه ” آیااستفادهازمعنویتبرایحل مشکلاتدلالتبراینداردکهمجموعه ایازمشکلاتبهطورویژهمیتوانندبهوسیله معنویتفردحلشوند”،و” همچنیناثربخشیاینشکلمسألهدرمقابلشکل های گوناگونغیرمعنویموردپرسشقرارگرفت”. دراینراستاامونز(۲۰۰۰)ومک هاوک (۲۰۰۰) بیانکردندکهازهوشمعنویمیتوانبرایحلمشکلاتروزانهاستفادهکرد،در حالیکهولمن (۲۰۰۱) هوشمعنویرااصولاًدرجهتحلمسائلوجودیواخلاقی حالیکه وی هوشمعنویرااصولاًدرجهتحلمسائلوجودیواخلاقی دانستهاست. ادواردنیزبیناستفادهازهوشمعنویبرایحلمشکلاتواستفادهازآنها درحلمسائلغیرمعنویتمایزقائلمی شود. برایمثالفردیکهدرپایانعمرخودبهسر میبردممکناستارزشهایمعنویواعتقاداتوجودیبرایروشنکردناحساس معناداریدراینمرحلهاززندگیراآزمایشکند. اینفرایندمیتواندجلوه ایازهوش معنویباشد،امانکتهمهمیکهایندیدگاهازآنچشمپوشیمیکندآناستکهیکفرد معنوی،همهابعادزندگیاشمعنویخواهدبود. ایدهجداسازیموضوعاتومشکلات معنویازغیرمعنوی،برایبه کارگیریاستراتژیهایمتفاوتحل مسأله،چالش پذیراست. جستجوبرایمعناداریودیدنمفهومیبزرگتراززندگیمیتواندتقریباًهرواقعهوتجربه زندگیرادربرگیرد. بهطورمشابه،بعضیازتوانایی هاوصفاتهوشمعنویمثلحکمت، خودآگاهی،استدلالخلّاق،کمال،دلسوزیوپرسشسئوالات “چرایی”،میتواندبا موضوعاتومشکلاتبالاتری،جدایازموضوعاتمعنوییاوجودی،مرتبطباشند.مثلا آنهامیتوانندبرایمفهوم سازیوتحلیلرابطهمشکلاتوهمچنینبرایبرنامه ریزیو فرمول بندیسیاستهایسازمانوبیانیه هایماموریتسازمانیبهکارگرفتهشوند(نازل، ۲۰۰۴،۴۹-۵۰). هوش منطقیحقایقواطلاعاتواستفادهمنطقیوتجزیهو تحلیلآنهارادرتصمیم گیریدنبالمیکند. هوش عاطفیشاملدرکوکنترلاحساسات وعواطفخوداست. هوشمعنویدربردارندهمواردزیردرمحیطکاریاست؛

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:26:00 ق.ظ ]