بی وفا و بد و بیدادگــــرت ساختهانــــــد بد بــودی ولیکن بدتـــــرت ساختهانــــــد
(همان:۱۸۳)
فیاض لاهیجی با آوردن صفاتی، ابتدا به نکوهش معشوق میپردازد و پس از ادات استثناء، صفت نکوهیده دیگری برای محبوب میآورد که سبب غافلگیری خواننده شده است.
نگاه سرکشش را التفاتی با اسیران است ولیکن عصیانگری لازم بود، شوکت پناهان را۱۳
(همان:۹۰)
مصراع اول این شعر، به نظر میرسد که در نکوهش ممدوح باشد و بعد از آن با آوردن واژه لیکن، برای خواننده انتظار برشمردن و شنیدن ستایشی به وجود میآید اما برخلاف انتظار و منطق زبانی، عیب دیگری برای ممدوح بیان میشود و آن عصیانگری اوست.
۴- مدح شبیه به ذم
این آرایه که آن را تأکید المدح بما یُشبهُ الذّم نیز نامیدهاند، بدین سان است که «در اثنای مدح کلمهای از قبیل حروف استثناء (لیکن، ولی، اما، جز، إلا، مگر …) بیاورند، چنانکه شنونده پندارد که مقصود مذمت ممدوح است، ولیکن در دنبالهاش صفت پسندیده دیگری را ذکر کنند»(همایی،۳۰۴:۱۳۸۶).
آرایه مدح شبیه به ذم در دیوان فیاض لاهیجی ۲۱ (معادل ۵۵/۴%) مورد استفاده شده است.
میفزاید عشق من هر دم چو حسن کاملت لیک کم نشود صبرم، هر روز چون جود از کفت
(فیاض لاهیجی،۱۲۳:۱۳۷۳)
در این بیت فیاض، نخست به زیبایی معشوق اشاره میکند و در مورد بخشندگی او سخن میگوید که خواننده با اندک تعمّق در مییابد که شاعر، مدح معشوق را میکند.
آن که من دارم ندارد مثل او دیگر کسـی تنهـا باوفا کســی، عالم کســی، عادل کســی
(همان:۳۲۷)
آرایه مدح شبیه به ذم، سبب زیبایی شعر شده است. مصراع اول در مورد یگانگی ممدوح میگوید و در مصراع دوم، به صفات وفاداری، دانایی و عدالت او اشاره میکند.
ای آنکــه به چهره کمتــر از باغ نــهای نـــــازک دلــی تنهـــا لالــــه راغ نــــهای
(همان۵۸۶)
فیاض لاهیجی زیبایی محبوب را مدح میکند و میگوید که فقط گل لاله نیستی، بلکه بالاتر از همه زیباییها هستی و بر خلاف انتظار خواننده، به دنبال واژه نازکدلی، مدح دیگری برای معشوق میآورد.
ای راحــــت جان غصّه پرورد بیــــا مردیـــم ز دوری تو، لیــــک هــــمدرد بیا۱۴
(همان:۵۷۰)
شاعر با توسّل به آرایه مدح شبیه به ذم، ممدوح خویش را مایه راحتی جان، همدم و همدرد میداند.
۵- استتباع
استتباع، از جمله آرایههای زیبایی آفرین معنوی است که در اصطلاح دانش بدیع آن است که «مدحی یا ذّمی، متضمّن مدح یا ذمّ دیگری باشد. بدیع نویسان، آرایه استتباع نوع اول را مدح موجّه و نوع دوم را ذمّ موجّه میخوانند»(فشارکی،۱۴۰:۱۳۷۹).
در اشعار فیاض لاهیجی، آرایه استتباع ۵۳ مورد آمده که از این میزان مدح موجّه ۳۲ و ذم موجّه ۲۱ بار استفاده شده است و در مجموع ۴۹/۱۱ درصد را شامل میشود.
الف- مدح موجّه:
نخل اقبالش فکنده سایه بر فوق السّمـــــاء گلبن عدلش دوانده ریشه در تحت الثــــری
(فیاض لاهیجی،۳۵۸:۱۳۷۳)
در دو مصراع، آرایه مدح موجّه یا استتباع وجود دارد. زیرا فیاض ضمن بیان اقبال بلند حضرت محمّد (ص)، عدل وی را نیز ستوده است که سبب بیداری و هوشیاری خواننده شده است.
ای سرو پــــای بستـــــه سرو روان تــــو وی غنچه دل شکستــه کنج دهـــان تــــو
(همان:۳۲۲)
شاعر، ضمن توصیف قد بلند ممدوح، از دهان کوچک وی نیز سخن گفته است. آرایه استتباع در این سخن منظوم، لفظ و معنی را برجسته ساخته است.
رخ چو ماه تابانست، خط چو موج ریحانست لب چو آب حیوانست، طرفه شهریار است این
(همان:۳۱۴)
فیاض لاهیجی، صورت زیبای محبوب و موی و لب او را به زیبایی توصیف کرده است.
ب- ذم موجّه:
تو رفتی بس نبود از پیشم ای بیرحم بی پروا که بردی در رکاب خود، شکیب و قرار من
(همان:۳۱۱)
در دو مصراع، ذم موجّه یا آرایه استتباع وجود دارد. زیرا فیاض لاهیجی، ضمن یادآوری صفت نکوهیده بیرحمی معشوق، از بی پروایی او هم سخن گفته است.
عجب دارم اگر آمیزشـــی با او توانـــم کرد که نازش زود رنج و غمزهاش بد خوست
(همان:۲۸۹)
شاعر ضمن بیان صفت زود رنجی ممدوح، از بدخویی او نیز گفته است.
بی رحمـــی بــالای زبر دســت تو نـــازم کافر دلی چشم سیه مست تو نـــازم۱۵
(همان:۲۸۲)
فیاض لاهیجی، بیرحمی و کافر دلی ممدوح خویش را نکوهش کرده است.
۶- التفات
در هر شعر و نوشتهای، شاعر و نویسنده از زبان خود و یا از زبان غایب و مخاطب سخن میگوید. «روال عادی این است که تا پایان سخن، یکی از این سه شیوه را ادامه دهد اما بر خلاف انتظار، از متکلم به غایب یا مخاطب و یا بر عکس، انتقال صورت میگیرد و این انتقال، آرایه التفات نام دارد»(وحیدیان کامیار،۱۱۰:۱۳۷۹). برای آرایه التفات نوع دومی را هم ذکر کردهاند که وقتی سخن تمام شود، بعد از آن مصراع یا بیتی بیاید که از لحاظ معنی مستقل باشد، ولیکن به سخن قبل هم مربوط باشد(شمیسا،۱۲۰:۱۳۸۳). آرایه التفات بر خلاف هنجار عادی، غیر منتظره و برجسته است و غرض از آن، ایجاد کردن غرابت، آشنایی زدایی و از میان بردن حالت یکنواختی است. التفات توجّه برانگیز است و خواننده را هوشیار میسازد و موجب توجه بیشتر او به کلام میگردد.
فیاض لاهیجی از همه نوع آرایه التفات استفاده کرده است. از متکلم به غایب ۵۷، از غایب به متکلم ۴۲ و التفات نوع دوم ۴۱ بار آمده و به طور کلی این آرایه ۱۳۵ بار و ۲۸/۲۹ درصد از مجموع انواع روش غیر منتظره بودن و غافلگیری به کار رفته است.
الف- از متکلم به غایب:
ای عشــق ز افســـون خرد بـاک نداری هر کس که فکند تیر قضا را به سپر بر
(فیاض لاهیجی،۳۶۰:۱۳۷۳)
در این بیت، شاعر عشق خود را مورد خطاب قرار میدهد و سپس با آوردن واژه “هر کس”، به عنوان ضمیر غایب، جمله از خطاب به غیبت، انتقال پیدا میکند که توجه برانگیز است.
نیست در دارالشفای عشق غیر از ما طبیب هر که آمد از دل پر درد ما درمان گرفت
(همان:۱۵۲)
بیت نمونه دیگری از آرایه التفات میباشد. فیاض لاهیجی، ابتدا ضمیر “ما” را به عنوان متکلم میآورد و سپس از ضمیر “هر که”، استفاده میکند که شخص نامعلوم و غایب است.
ب- از غایب به متکلم:
او کـه بیمهر عترت لاف ایمان میزنــد پیش تو فرقی ندارد از جهود خیبـــری
(همان:۳۶۱)
ضمیر “او”، در مصراع اول و ضمیر “تو”، در مصراع دوم، نشان میدهد که بیت آمیخته به آرایه التفات از نوع غیبت به خطاب است که به مقصود از بین بردن حالت یکنواختی شعر استفاده شده است.
حملهاش در جگرت رخنهای تار فکنــد در دل فتح و ظفر شیهه او زنگزداســت
(همان:۱۴۰)
نمونه دیگری از آرایه التفات به شیوه از غایب به متکلم میباشد. شاعر ابتدا ضمیر “او” (سوم شخص) را مورد خطاب قرار میدهد و پس از آن، ضمیر جا به جا میشود و به “تو” (دوم شخص) بدل میشود که این انتقال، سبب زیبایی سخن شده است.
پ- التفات نوع دوم:
چو کـــام تلـــخ نگردد نمیشــود شیریــن به راه صبــر تـــــوان از پـی فـــرج رفتــن
(همان:۳۱۶)
مصراع اول در مورد تلخی و شیرینی دهان صحبت میکند و مصراع دوم که دارای معنایی مستقل است، درباره صبر داشتن سخن میگوید.
تفاوت در میان خوبرویان نقص یکرنگی است به هر جا کاسه شیر است، میباید شکر گشتن۱۶
(همان:۳۱۲)
این بیت نمونه دیگری از آرایه التفات نوع دوم می باشد که سبب ایجاد غرابت و آشناییزدایی در کلام شده است.
۷- تجرید
آرایه تجرید این است که شاعر خود را مخاطب قرار دهد و با خود سخن بگوید. «تجرید عبارت از این است که انتزاع کنند از امری به اعتبار صفتی که دارد، امری دیگر را مثل امر اول باشد در آن صفت به خاطر مبالغه در تمامت و کمال آن صفت در منتزع منه، به ادعای اینکه منتزع منه به مرتبهای رسیده است که ممکن است امر دیگری که مثل خودش موصوف بدان صفت باشد، از وی بیرون آورده شود، چنانکه از شخص شجاع، اسد و از جواد، حاتم طایی انتزاع نماید. آرایه تجرید در تفاخر و اندرز زیباتر است»(رجایی،۲۶۷:۱۳۵۳). برخی درباره زیبایی آرایه تجرید گفتهاند که «تجرید نوعی آشناییزدایی در زبان و در مواردی حدیث نفس یا وصف حال شاعر است که گاهی با خود خلوت میکند و سخن میگوید»(وحیدیان کامیار،۱۱۳:۱۳۷۹).
در شعر فیاض لاهیجی، آرایه تجرید بیشتر با نصیحت و اندرز ۶۳ بار و ۶۶/۱۳درصد به کار رفته است.
فیاض زخم تازه به مرهم رفــــو مکــن کاین زخم چو گردد کهن خوش اســـت
(فیاض لاهیجی،۲۱۴:۱۳۷۳)
در این بیت فیاض لاهیجی، کسی را مانند خود، از نفس خویش خطاب میکند و او را مورد نصیحت و اندرز قرار میدهد.
غم مخور فیاض اگر از بزم او گشتی جدا سهل باشد هر ترقّی را تنزّل در پی است
(همان:۱۱۴)
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:24:00 ب.ظ ]