آیا نگرش مذهبی با کاهش جداسازی امور مالی از یکدیگر رابطه دارد؟

 

ضرورت تحقیق:

انسان اصالتا موجودی است اجتماعی و نخستین بستر فعلیت یافتن این ویژگی برترین مخلوق الهی ، به طور قطع کانون مقدس خانواده است که مهم ترین و پربرکت ترین نهاد اجتماعی در تاریخ فرهنگ و تمدن انسانی است. در فرهنگ اسلامی ،خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول ، تربیت و تعالی و سعادت وجود انسان بر عهده دارد(افروز، ۱۳۸۲).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
مساله ازدواج به عنوان تنها مسیری که ما را به خانواده می رساند، یکی از مسائل بسیار با اهمیت از نقطه نظر بهداشت روانی است. آن هم به این دلیل که در آن رابطه بسیار نزدیک و طولانی بین زن و مرد برقرار می شود و تعیین سرنوشت آینده و واکنش های روانی و بهزیستی آنان منوط به روابطی است که بین اعضای خانواده وجود دارد(میلانی فر، ۱۳۸۲). ازدواج با بحران های دائمی سر و کار دارد به طوری که معضل اختلافات زناشویی بیشتر از هر طبقه تشخیصی روان پزشکی دیگر، دلیل مراجعه به مراکز مشاوره است (رحمت الهی و همکاران، ۱۳۸۵).
در جهان امروز، علیرغم پیشرفت های صنعتی و علمی و دست آورد های شگرفی که در زمینه ها و علوم رفتاری بدست آمده است، انسان نه تنها هنوز نتوانسته مشکلات روحی روانی خود را درمان بخشد بلکه روز به روز این مسائل رو به افزایش است و افراد بیشتری در معرض خطر اختلالات و ناراحتی ها قرار می گیرند، تا جایی که قرن حاضر را قرن گرسنگی عصبی نامیده اند. بررسی های اخیر نشان می دهد که یکی از راه های اساسی که بشر می تواند به کمک آن سلامت جسمی و روانی خود را حفظ کند، باور ها و اعتقادات مذهبی می باشد. در سال های اخیر، بسیاری از محققین و روان شناسان غربی معتقدند نقش باورها و اعتقادات مذهبی برای درمان بسیاری از مشکلات از قبیل افسردگی و اضطراب و مشکلات خانوادگی موثر است (ستوده،۱۳۸۷).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
آنچه از نتایج اکثر مطالعات بر می آید دینداری و وجود مفاهیم مشترک مذهبی به عنوان تسهیل کننده و ایجاد کننده تفاهم و حل تعارض ها در روابط درون خانوادگی عمل می نماید. لذا با توجه به فرهنگ دینی کشور، در درجه اول سوق دادن خانواده های دارای ارزش مذهبی به سوی درمانگران آشنا به مفاهیم دینی و در درجه دوم تربیت روان شناسان با رویکرد های دینی جهت خدمات به این گونه افراد لازم می نماید(خدایاری فرد، ۱۳۸۵). امروزه پژوهش درباره دین و بهداشت روانی با بهره گرفتن از انواع معیارها و فنون پژوهشی به طور گسترده ای دنبال می شود (وولف[۵]، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۶).
با توجه به ادبیات و پیشینه پژوهشی که در حوزه تاثیر و نفوذ عامل مذهب، در تار و پود ابعاد مختلف زندگی انسان وجود دارد، بررسی تاثیر نگرش مذهبی افراد در تعارضات زناشویی می تواند به عنوان عاملی موثر در سلامت خانواده مطرح شود و شناخت ابعاد مختلف این مسئله می تواند به عنوان ابزاری کارآمد برای پیشگیری از بروز تعارضات زناشویی مورد استفاده قرارگیرد .

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه هاو اصطلاحات:

نگرش مذهبی:
تعریف نظری : منظور اعتقادات منسجم و یکپارچه توحیدی است که خداوند را محور امور دانسته و ارزش ها، اخلاقیات و آداب و رسوم و رفتار های انسان را با یکدیگر، طبیعت و خویش تنظیم می نماید(خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۷۹).
تعریف عملیاتی : در این پژوهش نگرش مذهبی به نمراتی اطلاق می شود که آزمودنی ها از طریق پاسخ به پرسشنامه نگرش مذهبی کسب می کنند. به عبارت دقیق تر میزان نمره آزمودنی در هر یک از خرده مقیاس ها و همچنین میزان نمره فرد در شاخص نمره کل، به عنوان میزان شدت نگرش مذهبی کلی فرد و یا شدت آن بعد تفسیر می شود.
تعارض زناشویی:
تعارض زناشویی مرکب از عواطف، افکار و رفتارهایی است، که باز تابنده خشم، ناکامی، عدم توافق، تنفر، رنجش، تلخی و غیره می باشد. به عبارت دیگر، هر جا عدم توافق، تفاوت یا ناسازگاری بین همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود می آید ( مارکمن[۶] و هالفورد[۷] ۲۰۰۵، به نقل از قلیلی و همکاران ، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی : به طور کلی تعارض زناشویی در پژوهش به نمراتی اطلاق می شود که از طریق پاسخ آزمودنی ها به پرسشنامه تعارضات زناشویی به دست می آید. به عبارت دیگر کسا نی که نمره خام آنها در دامنه ۱۱۵ و بالاتر قرار می گیرد .

فصل دوم
ادبیات تحقیق

 

مقدمه

در این فصل به مبانی نظری پژوهش می پردازیم. در این راستا علاوه بر تشریح مطالب اصلی (نگرش مذهبی و تعارضات زناشویی ) به مفاهیم مرتبط با موضوع پژوهش نیز پرداخته می شود تا نمای کاملی از مباحث مورد نظر به دست آید. در پایان پژوهش های داخلی و خارجی که در ارتباط با موضوع پژوهش می باشد، ارائه می گردد.

 

تعریف دین یا مذهب

یکی از کارهای اساسی و ضرور در پژوهش های علمی و تبادل اندیشه، ایضاح الفاض و مفاهیم کلیدی به کار رفته در بحث است. زیرا برخی از الفاظ، مشترک لفظی است و معانی لغوی و یا عرفی فراوان دارد. همچنین ممکن است، لفظی در جوامع گوناگون، معانی متفاوتی داشته باشد مثل واژه دین که معانی گوناگونی برایش آورده شده است. برخی از الفاظ نیز در عین وحدت معنا، دارای چندین مصداق گوناگون بوده یا به مرور زمان، معنای نخستین خود را از دست داده و معنای جدیدی را به خود گرفته است. بی توجهی به این تغییر ها و کاربرد های گوناگون برخی الفاظ و مشخص نکردن مقصود از آن الفاظ و مفاهیم، گاهی سبب اشتباه و مغالطه می شود(کریمی، ۱۳۸۵).
قدمت دین، به درازای عمر انسان بوده و در شکل های گوناگون، از ابتدایی ترین صورت تا صورت متعالی و جامع، در جوامع گوناگون تبلور یافته است. بنابراین ارائه تعریفی از دین که تمام ادیان را در بر گیرد، مشکل است. زیرا اولا معلوم نیست بین تمام ادیان یک جامع ذاتی موجود باشد، دوما بر فرض وجود جامع ذاتی، در رسیدن به آن، دو مشکل جدی فرا روی ماست: ۱) تحریف شدن برخی ادیان و فاصله ی زمانی بین ما و آن ها، مانع دستیابی به همه آن هاست. ۲) پیش از تعریف جامع و مانع، ما ملاکی نداریم تا با آن ملاک، دین را از غیر دین تشخیص دهیـم و ادیان را جمع و جامع ذاتی بین آن ها را مشخص کنیم. سوما چون دین، پدیده ای است که ما در برابر آن موضع گرفته، بی تفاوت نیستیم، با حالت موافقانه یا مخالفانه با آن برخورد می کنیم(ملکیان، ۱۳۷۵).
هزاران سال است که محققان درباره دین می نویسند و از آن سخن می گویند. ممکن است این موضوع بیش از هر موضوع دیگری در تاریخ بشر کتاب نوشته باشند، با وجود چنین توجه ویژه ای به دین کیست که جرات کند بپرسد آنچه از آن سخن می گویید به راستی چیست؟ این سوال هر چند گستاخانه باشد ولی سوال بسیار خوبی است. اگر چه داده ها و مشاهدات در حوزه علوم اجتماعی نشان می دهند که دین پدیده ای عام و جهان گیر است. هر تلاشی برای تعریف دین بی درنگ با مشکل مواجه می شود. اگر فقط با میراث یهودی و مسیحی و سنت اسلامی سر و کار داشته باشیم، کاملا مطمئنیم که به اجماعی در این باره دست می یابیم، لیکن به محض آنکه از این ها درگذریم و به ادیان آسیای شرقی و افریقا و بسیاری نواحی دیگر برسیم که در امریکای شمالی و اروپا چندان شناخته شده نیست با دشواری های بسیاری مواجه می شویم(اسپیلکا[۸]، هود[۹]،هونسبرگر[۱۰]، گرساج[۱۱]، ترجمه دهقانی، ۱۳۹۰).
از نظر لغوی مذهب، به معنای روش و طریقه است (لغت نامه دهخدا). همچنین آن را به معنای راه و محل رفتن نیز آورده اند و این به هنگامی است که درک ضرورت رفتن و حرکت در آن مطرح بوده و جهت حرکت در آن مطرح بوده و جهت حرکت در آن مشخص باشد(قائمی،۱۳۸۷).
بر همین اساس به روش و برنامه ای که فرد در زندگی خود پیشه کرده و جهان و آینده را بر آن اساس تفسیر می کند مذهب گفته می شود(احمدی،۱۳۸۳).
تاثرات و احساسات و رویداد هایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی دور از همه بستگی ها برای او روی می دهد، به طوری که انسان از این مجموعه در می یابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی می نامد رابطه ای برقرار است(جیمز، ترجمه قائنی، ۱۳۸۷).
مذهب یک سلسله منظم اعتقادات، اعمال و رفتارها (عبادات) و ارزش های اخلاقی است که غالبا شامل قوانین اخلاقی و فلسفی می شود. به عبارت دیگر، نظامی از گرایش ها، اعمال و مراسم تشریفات و عقایدی که جامعه در ارتباط با خدا یا دنیای فوق طبیعت پیش می گیرد و انجام می دهد(انوری، ۱۳۸۳).
دین مجموعه ای از معارف مربوط به حقیقت انسان و جهان و مقدرات متناسب با آن است که در مسیر زندگی مورد عمل قرار می گیرد. در این مجموعه بایدهای فقهی و اخلاقی قرار دارند که انسان متدین، تسلیم در برابر آنهاست. تسلیمی که زاییده اعتقاد پاک و شناخت حقیقت انسان و جهان است. الزام ها و بایدهای یاد شده را در میان خود و افعال اختیارش واسطه قرار می دهد تا به این وسیله به کمال شایسته خود راه یابد (طباطبایی،۱۳۷۷). میان در قالب ایمان مذهبی، دین پیوندی دوستانه میان انسان و جهان است که در واقع نوعی هماهنگی انسان و آرمان های کلی جهان است(مطهری،۱۳۶۶).
لغت دین به معنای انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و فرادانسته است و معنای اصطلاحی آن مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی می باشد که جهت اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها می باشد(جوادی آملی،۱۳۶۶). دین در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستور های عملی متناسب با این عقاید است. از این رو کسانی که مطلقا معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند، بی دین نامیده می شوند(جعفری،۱۳۷۵).

 

تعریف معنویت

معنویت یک مفهوم مهم است که تعریف آن مشکل است. میلر و توسن[۱۲](۱۹۹۹) معنویت را نوعی ویژگی تعریف می کنند که ضرورتا مذهب را در بطن خود ندارد و از سه حوزه تشکیل می شود: عمل (دعا، مراقبه و غیره ) عقاید (اخلاقی ارزشی، خدایی عروج) و تجربه فردی(وست،۲۰۰۴، ترجمه شهیدی و شیر افکن،۱۳۸۳).
کلمه معنویت از لغت لاتین spritulityبه معنای جان زندگی می آید. روح ممکن است به نیروی سر زندگی حیات تعریف شود که با مظاهری از جان ، قدرت، شجاعت ارائه می شود. همچنین معنویت به عنوان گنجایش و تمایل تعریف می شود که فطری بوده و در همه انسان ها بی همتا است . این تمایل معنوی فرد را به سمت دانش، عشق، معنی، صلح، امید، عروج یا تعالی، اتکال، رحمانیت، نیکی و کمال هدایت می کند. معنویت از دید گاه های گوناگونی بررسی می شود. دیدگاه های عمده معنویت شامل روانی، مذهبی و فرافردی می باشد. کوئینگ[۱۳] و همکارانش معتقدند معنویت عبارت است از جستجو و مطالبه شخصی جهت درک و فهم پاسخ سوالاتی درباره ی زندگی، معنا و ارتباط با نیروی متعالی، که ممکن است منجر به رشد آیین های مذهبی و رشد جامعه بشود یا نشود(موریرا[۱۴]. کوئینگ۲۰۰۶).
در بسیاری از تحقیقات رایج در ادبیات پژوهش معنویت را با بهره گرفتن از یک یا دو عنصر از عناصر شناخت و درک هدف، حس پیوند با خود، دیگران و طبیعت یا خداوند و در نهایت اعتقاد به جوهری عظیم تر و والاتر، توصیف می کنند(هاسد[۱۵]، ۲۰۰۰).
فعالیت ها یا مناسکی که به زندگی افراد معنا و ارزش می بخشد. زیر بنای بسیاری از این تحقیقات، این فرضیه است که فعالیت های فطری و درونی بشر تلاشی برای درک معنای خویش ، دنیای اطرافش و برقرار کردن ارتباط با آن است (اوریلی[۱۶]، ۲۰۰۴).

 

مولفه های معنویت

مولفه های تعالی معنوی، عبارتند از حسن پیوند: عقیده به این که فرد بخشی از جامعه بزرگ بشری است و تداوم و هماهنگی زندگی نقش حیاتی دارد. جهان شمولی: اعتقاد به ماهیت توام با وحدت زندگی. تحقق دعا: احساس لذت و خشنودی در نتیجه رویارویی شخصی با یک حقیقت متعالی است و جنبه های دیگری هستند که نیاز به کاوش بیشتری دارند. تحمل تناقضات: توانایی زندگی کردن با ناپایداری ها و تناقضات در زندگی شخصی و تفکر درباره ی امور با معیار (هم این و هم آن به جای یا این یا آن ). عدم قضاوت: توانایی پذیرش دیگران همان گونه که هستند و حساسیت نسبت به نیازها و درد های دیگران. وجود سپاسگذاری، که حس درونی شگفتی و سپاس به خاطر همه خصلت های مشترک و منحصر به فرد در زندگی خود است(پیدمنت، ۱۹۹۹).
پژوهش الکینز[۱۷] و همکاران (۱۹۸۸) بر اساس ۴ پیش فرض بنا شده است: ۱) چیزی تحت عنوان بعد معنوی وجود دارد. ۲) معنویت یک پدیده ی انسانی است و به صورت قابلیت و ظرفیت در همه ی مردم وجود دارد. ۳) معنویت مترادف با مذهبی بودن نیست.۴) معنویت قابل تعریف تشریح و اندازه گیری است. آنها در تلاش برای شناخت گسترده تر معنویت، ادبیات مربوط به معنویت را مطالعه کرده و از بررسی اجزای تشکیل دهنده ی معنویت دریافتند که معنویت شامل نه خصوصیت اساسی است. در واقع آنها پدیده ی معنویت را دارای یک ساختار چند بعدی می دانند که شامل نه بخش عمده می شود: ۱) بعد روحانی یا فرامادی که به عنوان خدای مشخص فرد، خود فراتر یا بعد فرامادی تجربه می شود. ۲) معنا و هدف در زندگی : به این معنا که خلاء وجودی را می توان با زندگی معنادار پر کرد. ۳)داشتن رسالت در زندگی: فرد معنوی نوعی احساس وظیفه و تعهد دارد. ۴)تقدس زندگی : فرد معنوی می تواند تجربه هایی نظیر حیرت و اعجاب تحسین و شگفتی و را حتی در موقعیت های غیر مذهبی نیز داشته باشد. و دیگر اینکه سراسر زندگی مقدس است.
۵) اهمیت ندادن به ارزش های مادی: رضایت نهایی را نه در مادیات بلکه در مسائل معنوی و روحی می توان یافت. ۶) نوع دوستی که به معنای تحت تاثیر درد و رنج دیگران قرار گرفتن. ۷ )ایده آلیسم یا آرمان گرایی: فرد جهانی بهتر را در ذهن به تصویر می کشد و تمایل دارد که این آرمان را برآورده سازد. ۸) آگاهی از تراژدیک درد مصیبت و مرگ قسمتی از زندگی هستند و به آن رنگ و روح می بخشند. ۹) ثمرات معنویت ک معنوی بودن واقعی موجب تغییر همه ی جنبه های بودن و نحوه ی زیستن می شود(وست،۲۰۰۴، ترجمه شهیدی و همکاران، ۱۳۸۳).

 

نظریه های رشد مذهبی

تجربه های مربوط به رشد ایمان بسیار زود در زندگی ما آغاز می شوند، و تصور بر این بوده است که در رویش مذهبی مراحل مشخصی وجود دارند. که در اینجا به بررسی نظریه آلپورت که این کار را به شکلی کلی انجام داد و به بررسی چند موضع نظری مهم و نظام مند تر، در این مورد می پردازیم.
رویکرد رشد مذهبی آلپورت[۱۸]: آلپورت معتقد بود که خود پرستی کودکان در سال های قبل از بلوغ ناگزیر به سرخوردگی و ناکامی می انجامد . این فرایند با چیزهایی از قبیل مرگ حیوان دست آموز یا محرومیت از مواهب مادی آغاز می شود و در نهایت به تجدید نظر در اندیشه های مربوط به عنایت الهی ختم می گردد . به مرور زمان کودکان بزرگ تر جنبه های انتزاعی تر دین داری را کم کم درک می کنند و دیگر نیاز ندارند که هر چیزی را در قالب های ملموس تر بگنجانند. کم کم با “درون گروه” یعنی گروه دینی خودشان نیز هماهنگ می شوند. تحلیل آلپورت در قیاس با نظریه های رشد که مراحل مشخصی را در نظر می گیرند کمی دور از نظام مندی است به علاوه در سنجش آرای وی پژوهش کمی صورت گرفته است.
مراحل رشد مذهبی پیاژه[۱۹]: ژان پیاژه که چهره ای مهم در روان شناسی رشدی است معتقد بود که شیوه تفکر کودکان درباره جهان خود هرچه بزرگ تر شوند، به نحوی نظام مند تغییر می کند. اگرچه پیشنهاد های پیاژه خالی از ایراد نبوده است. یکی از مهم ترین نتایج مراحل رشد شناختی او پذیرش این نکته است که کودکان، بزرگسالان کوچک نیستند و نمی توانند مثل بزرگسالان فکر کنند. این امر نتایج مهمی برای رشد مذهبی دارد. مثلا نشان می دهد که کودکان به لحاظ شناختی قادر به درک مفاهیم انتزاعی و پیچیده نیستند(اسپیلکا و همکاران،۱۳۹۰).
مراحل رشد اخلاقی کولبرگ[۲۰]: کولبرگ کوشید تا مراحل شناختی را که اساس رشد تفکر اخلاقی است، مشخص کند. در یک سلسله بررسی ها وی از مردم می پرسید که در باب محظورات اخلاقی مختلف چه می اندیشند. شاید انتظار رود که مفهوم سازی کولبرگ در مورد رشد اخلاقی، پیوند نزدیکی با رویش مذهبی داشته باشد، یا رشد مذهبی مستقیما بر پیدایش اخلاق تاثیر گذارد(و احتمالا آن را تعیین کند). کولبرگ صریحا بر آن بود که رشد اخلاقی و مذهبی کاملا از هم جدا هستند(اسپیلکا و همکاران، ۱۳۹۰).
مراحل رشد ایمان از نظر فاولر[۲۱]: جیمز فاولر بر آن است که ایمان مذهبی فردی در فرایندی مرحله ای، شبیه آنچه پیاژه برای رشد شناختی و کولبرگ برای رویش اخلاقی توصیف کرده اند، روی می دهد. ایمان تجربه انسانی پویا و عامی دانسته شده است که شامل دین می شود، اما نه محدود به آن و نه با آن یکسان است. یعنی هر چند استفاده فاولر از اصطلاح ایمان با دین نهادینه هم پوشی دارد، این دو تا تا حدی هم مستقل هستند. مراحل ایمان از نظر فاولر شامل ایمان آغازین، اسطوره ای، ترکیبی قراردادی، تفردی متفکرانه، عاطفی، کلیت بخش می باشد. تحلیل وی به لحاظ آرا و اندیشه ها غنی است و چارچوبی برای کار تجربی فراهم می آورد و می تواند به فهم ما از اینکه مذهبی بودن چیست کمک کند. رویکردی یگانه به رشد مذهبی : هلموت رایش[۲۲] کوشیده است که شله قلم کار رویکردهای نظری و تجربی گوناگون را درباره بررسی رشد مذهبی خلاصه کند. افزون بر این کوشیده است تا بین میزان سختی و نرمی نظریه های مرحله ای فرق بگذارد. کار رایش، کمکی قابل ملاحظه است به تعیین عناصر مشترک در نظریه ها و تحقیقات تجربی مختلف، ارزیابی انتقادی و تلفیق نظریه ها و توجه به لزوم شفاف سازی و نوعی استاندارد سازی در واژگان و رویکردها می باشد(اسپیلکا و همکاران، ترجمه دهقانی،۱۳۹۰).

 

مفهوم نگرش و ویژگی های آن

اصطلاح نگرش از نظر روان شناسان معانی مختلفی دارد، ولی تعریف سه عنصری نگرش تعریفی است که بیشتر روان شناسان اجتماعی، روی آن اتفاق نظر دارند. عنصر شناختی شامل اعتقادات و باورهای شخص درباره یک شئ یا اندیشه است. عنصر احساسی یا عاطفی آن است که معمولا نوعی احساس عاطفی با باورهای ما پیوند دارد و تمایل به عمل، به آمادگی برای پاسخگویی به شیوه ای خاص اطلاق می شود(کریمی، ۱۳۸۲).
این اصطلاح از دهه۱۹۵۰ به بعد متداول گردید و به ویژه در روان شناسی اجتماعی بسیار به کار می رود. نگرش را آمادگی برای بعضی از انواع واکنش ها نیز تعریف کرده اند و هدف از مطالعه آن تاثیر گذاری بر رفتار است. زیرا انواع نگرش ها به عنوان شاخص ها یا عوامل پیش گویی رفتار شناخته می شود. نگرش ها از مفاهیم اساسی روان شناسی اجتماعی محسوب می شود، چرا که دیگران بر نگرش های ما تاثیر می گذارند و خود آنها در اغلب مواقع از رفتار و نگرش ما تاثیر می پذیرند. نگرش ها معمولا بین عقیده از یک سو و عمل از سویی دیگر جای می گیرند و دارای دو بعد اساسی یکی آمادگی درونی بالفعل برای انجام کار و دیگری گرایش یا جهت گیری مثبت یا منفی در برابر یک امر اجتماعی اعم از اشخاص، گروه ها، یا اشیا است. این دو بعد نگرش یا طرز تلقی در اندیشه اکثر انسان ها کم و بیش متجلی است(ستوده، ۱۳۷۶).

نگرش دارای ۳ ویژگی است : نخست اینکه هر نگرشی شامل یک شئ، شخص، رویداد، یا موقعیت است. دوم آنکه نگرش ها معمولا ارزش یابانه است و سوم آنکه نگرش ها معمولا دارای ثبات و دوام قابل توجهی اند. در تفاوت نگرش با واقعیت می توان گفت بارزترین صفت ممیزه نگرش، عنصر ارزشیابانه و عاطفی آن است و در مرتبه بعدی تفاوت آنها از نظر ثبات مطرح است که نگرش در صورت ایجاد و استقرار در مقابل تغییر بسیار مقاوم تر از واقعیت است. در مورد تفاوت نگرش و ارزش باید اشاره کرد که ارزش ها هدف های گسترده تر و انتزاعی تر ند. غالبا فاقد شئ یا موضوع مشخص یا نقطه ارجاع اند. نگرش ها همچنین از علایق متمایزند گرچه نگرش و علاقه هر دو به دوست داشتن و دوست نداشتن مربوط می شوند و هردو شامل احساس های شخصی درباره ی چیزی هستند ولی نگرش نوعا احساس نسبت به یک شئ، یک نهاد اجتماعی یا یک گروه تصور می شود در حالی که علایق احساس فرد نسبت به یک فعالیت است( کریمی، ۱۳۸۲).

 

کار کرد های نگرش :

افراد نگرش هایی را به دلایل مختلف دارا هستند. برای مثال تمایل و نزدیکی نویسنده نسبت به تیم حاکی تونرنتو میپل لیف می تواند ناشی از بستگان و دستانی باشد که از این تیم حمایت می کنند. و یا برعکس خصلت افراد نسبت به سقط می تواند بر اساس ارزشی باشد که مردم برای آزادی شخص در انتخاب و یا حرمت زندگی قایل هستند. محققان این امر ، توجه قابل ملاحظه ای را به درک نیازمندی ها و اعمال و اهدافی که توسط نگرش ها به نتیجه می رسند اختصاص داده اند. رایج ترین مدل های رفتار های نگرشی تغریبا ۵۰ سال پیش توسعه یافته است. نگرش ها در خدمت سه عمل یا هدف اصلی هستند: ۱- سنجش موضوع ۲-سازگاری اجتماعی و ۳-برون گرایی. برآورد موضوع اشاره به قابلیت نگرش ها در گردآوری خصوصیات مثبت و منفی موضوعات در دنیای اجتماعی ما دارد(گرگوری، ۲۰۱۰).
برای مثال نگرش ها می توانند به مردم کمک کند تا به چیز هایی برسند که برای آن ها مفید است و از چیز هایی اجتناب کنند که برای آن ها ضرر دارد. سازگاری اجتماعی با نگرش هایی به نتیجه می رسد که به ما در شناسایی افرادی که مایل به آن ها هستیم، کمک می کند و اینکه از افراذی که بدمان می آید قطع رابطه نماییم. برای مثال افراد می توانند نوشیدنی غیر الکلی معینی را بخرند زیرا این نوشیدنی توسط خواننده دلخواه آن ها امضا گردیده است. برون گرایی توسط نگرش هایی به نتیجه می رسد که از شخص در برابر تضاد های داخلی دفاع می نماید. برای مثال گلف بازان بد، می توانند تنفر شدیدی نسبت به آن بازی به وجود آورند، زیرا عملکرد ضعیف آن ها ، اعتبار و شهرت آن را تهدید می نماید(گرگوری[۲۳]، ۲۰۱۰).

 

نظریه های نگرش :

نظریه یادگیری :
فرض این دیدگاه این است که نگرش ها به همان صورتی که سایر عادات به وجود می آیند، کسب می شوند. مردم اطلاعات و حقایق مربوط به موضوعات نگرشی مختلف را می آموزند و هم چنین احساسات و ارزش های مربوط به آن حقایق را نیز یاد می گیرند. این بدین معنی است که فرایند های اساسی یادگیری نظیر تداعی و تقویت و تنبیه و تقلید در شکل دهی نگرش ها به کار رود. مثلا افراد از دیگران خصوصا افرادکه قوی و مهم هستند تقلید می کنند . تقلید یکی از منابع اصلی نگرش های اصلی، سیاسی و اجتماعی در دوران اولیه زندگی خانواده است. کودکان نگرش های والدین شان را تقلید می کنند. نظریه یادگیری در شکل گیری و تغییر نگرش به دو روش اصلی یعنی یادگیری پیام و انتقال عاطفه تاکید می کنند. یادگیری پیام به این معنا که اگر یک شخص یک پیام را بیاموزد می بایستی به تبع آن تغییر کند و منظور از انتقال عاطفه این است که وقتی یک عاطفه مثبت از موضوعی به موضوع دیگری که با آن مرتبط است انتقال یابد متقاعد کننده می گردد( اسماعیلی و شایسته، ۱۳۹۱).
نظریه تعادل معمولا به صورت یک شخص، شخص دیگر و یک موضوع نگرش بیان می شود. در این نظریه سه نوع ارزشیابی مرتبط وجود دارد: ارزشیابی یک شخص از دیگری، ارزشیابی یک شخص از موضوع نگرش و ارزشیابی اشخاص دیگر از موضوع نگرش. یک حالت متعادل زمانی به وجود می آید که شما با یک فرد هم فکر خود موافق باشید و با یک فرد غیر هم فکر مخالف باشید. عدم تعادل وقتی به وجود می آید که شما با یک فرد هم فکر مخالف باشید و با یک غیر هم فکر موافق باشید. یک حالت متعادل زمانی به وجود می آید که شما با یک فرد هم فکر خود موافق باشید و با یک فرد غیر هم فکر مخالف باشید. عدم تعادل وقتی به وجود می آید که شما با یک فرد هم فکر مخالف باشید و با یک غیر هم فکر موافق باشید. دومین فرضیه از الگوی تعادل این است که شکل های نامتعادل، تمایل به تغییر در جهت حالت متعادل دارند. نظام های نا متعادل فشار هایی را جهت تغییر نگرش ایجاد می کنند و این فشار ها تا زمانی که آنها را متعادل نکنند، ادامه می یابند(اسماعیلی، ابراهیمی و شایسته، ۱۳۹۱).
نظریه های سازگاری و توافق
سازگاری شناختی بیانگر این است که مردم برای انسجام و معنا دادن شناخت های خود تلاش می کنند. در این رویکرد بحث بر این است که مردم وقتی دارای چندین عقیده یا ارزش باشند سعی می کنند آن ها را با هم سازگار کنند، اگر شناخت های آنها که قبلا با هم سازگار بودند با یک شناخت جدید مواجه شوند موجب نا هم سازی یا ناسازگاری شناختی خواهند شد . در چنین وضعی افراد سعی می کنند تا حداقل ناسازگاری شناختی پیش بیاید. سعی کردن در حفظ یا تجدید سازگاری شناختی از انگیزه های اصلی و اولیه این رویکرد است. دیدگاه توافق که با موقعیت های ساده تری از دیدگاه تعادل سرو کار دارد، تغریبا به طور کامل توجه خود را به اثری که یک فرد با موضعی مثبت یا منفی نسبت به یک شئ یا یک شخص دارد، متمرکز کرده است. و این شاید ساده ترین موقعیت تغییر نگرش باشد. بدین صورت که وقتی شخص الف چیزی خوب یا بد درباره شخص (یا موضوع یا شئ) ب می گوید این سخن چه اثری بر روی نگرش شخص دیگر نسبت به الف و ب می گذارد(کریمی، ۱۳۸۲).

نظریه های قضاوت اجتماعی و کارکردی:
فرض بنیادی این است که قضاوت شامل تمیز و مقوله بندی محرک ها است، اعم از اینکه محرک ها خنثی یا دارای ماهیت نگرشی باشند. تمیز و مقوله بندی شامل مقایسه میان شقوق است. یکی از این شقوق ممکن است و غالبا نیز چنین است که یک چارچوب ارجاع درونی یا معیار قضاوت باشد. شکل گیری و کاربرد چنین معیار هایی بستگی به دامنه تجربه هایی دارد که شخص درباره جهان محرکها، اثرات معیار، درجه درگیری شخص با موضوع ، مقوله های خود شخص (گستره پذیرش و طرد و عدم التزام)، و اثر ات جذب و تضاد داشته است. این الگو بر تفاوت های فردی در ماهیت انسان تاکید می ورزد، در حالی که تاکید الگو های دیگر بر عوامل مشترک در تغییر نگرش است. قضیه بنیادی یک الگوی کارکردی تغییر نگرش، ساده است. مردم نگرش هایی را حفظ می کنند که با نیاز های آنان جور در می آید. اعتقاد الگوی کارکردی این است که یک محرک مثل یک آگهی تجاری تلوزیونی تنها می تواند در زمینه نیازها و شخصیت طرف محرک قابل درک باشد. افراد مختلف ممکن است نیازهای کاملا متفاوت داشته باشند و در نتیجه یک پیام ترغیب کننده یکسان ممکن است برای همه به یک اندازه متقاعد کننده نباشد(کریمی، ۱۳۸۲).
نظریه ادراک خود:
بر اساس این نظریه ما نگرش هایمان را به همان شیوه ای می شناسیم که افراد را به وسیله مشاهده ی رفتار هایشان و شرایطی که در آن قرار گرفته اند میشناسیم بر این اساس ، اغلب ما به طور واقعی نگرش ها و استنباط های ساده خود از رفتار هایمان در موقعیت هایی که اتفاق می افتند را نمی توانیم به راحتی بشناسیم ادراک خود باعث این پیش بینی کلی میشود که نگرش ها مطابق رفتار می آیند و اشخاص نگرش هایشان را از مشاهده ی رفتارشان استنباط می کنند (مقدم، ۱۹۹۸، به نقل از اسماعیلی و همکاران، ۱۳۹۱).

 

ازدواج وانواع آن

ازدواج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع و عمیق و هدف ها ی متعددی دارد. ازدواج پیمان و پیوند مقدسی است میان دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی، عاطفی، معنوی و بر اساس انعقاد قرارداد شرعی و عرفی، اجتماعی و قانونی که تعهدی را برای زوجین به وجود می آورد (به پژوه، ۱۳۸۸). آنچه بیش از هر امری لازمه ازدواج موفق است. تعادل عاطفی، سلامت روانی، کفایت های عقلانی و قابلیت های اجتماعی است و نه صرف تمکن اقتصادی(افروز،۱۳۸۰).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:09:00 ب.ظ ]