می توان گفت که همه اعتقادهای غیر منطقی افراد، به نحوی با یک دو یا سه اعتقاد غیر منطقی فوق مرتبط است(ساعتچی۱۳۷۴، ص ۱۳۵۳).
۲-۲-۱۱)ماهیت سلامتی و آشفتگی روان شناختی:
نظریه عقلانی-هیجانی-رفتاری بر این اعتقاد است که محور تمامی آشفتگیهای روان شناختی در تمایل انسانها به ارزیابیهای مطلق گرایانه از حوادث ادراک شده در زندگی شان میباشد. اینگونه ارزیابیها در شکل جرم گرایانه خود، به صورت بایدها، الزامها، اجبارها وظیفه اظهار میشود. الیس(۱۹۸۳)بر این باور است که بایدهای مطلق گرایانه همیشه منجر به آشفتگیهای روان شناختی نخواهد شد زیرا برعکس برای شخصی که معتقد است باید به انجام مطرحهای مهمی اقدام کند ممکن است اطمینانی را نیز به همراه داشته باشد و این اطمینان خاطر مشوق او برای موفقیتهای بعدی بوده و واقعاً نسبت به انجام آن طرحها اقدام کرده و آشفتگی روان شناختی را نیز تجربه نکند(الیس، ۱۹۸۸).
الیس متذکر می شود که انسانها زمانی آشفته میشوند که انواع بی شماری از فرضهای غیر منطقی را برای خود به وجود آورند و در واقع تحریفات شناختی ویژگی و مشخصه آشفتگی روان شناختی است که پارهای از آنها عبارتند از:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
تفکر همه یا هیچ[۱۱۱]
برگشت به نتایج و قضایای منفی گذشته
فال نگری[۱۱۲]
تمرکز بر منفیها
حذف مثبتها
اندک شماری موفقیتها و شانسی دانستن آنها
استدلال هیجانی
برچسب زنی و تعمیم دهی افراطی[۱۱۳]
شخصیسازی امور [۱۱۴]
وانمود سازی[۱۱۵]
۲-۲-۱۲)پژوهشها و برآیندها:
از دیدگاه منطقی عقلانی الیس اکثر مسایل رفتاری و تعارضات بین فردی با باورهای غیر منطقی فرد مرتبط است(فرح بخش، ۱۳۸۴؛به نقل از سیف، ۱۳۸۷). برای درمان تعارضات، بهترین راه کار، کارکردن روی باورهای غیر منطقی و تغییر دادن آنهاست (لازاروس، ۲۰۰۴؛ به نقل از سیف، ۱۳۸۷).
در بررسی گالن و کیبون که با هدف تعیین ارتباط میان باورهای غیر منطقی و تحریف شناختی با تهاجم جنسی در نوجوانان انجام دادند نتایج حاکی از رابطه معنی دار بین متغییرها بود (نقل از سلیمی و همکاران، ۱۳۸۸).
پژوهش طالبان (۱۳۷۵)، که به منظور بررسی ارتباط تفکرات غیر منطقی، شرایط ارزشمندی و عزت نفس انجام گرفت نشان داد که بین عزت نفس، تفکرات غیر منطقی و شرایط ارزشمندی رابطه معنی دار وجود دارد.
مینا کاری و حیدری(۱۳۸۴)، در تحقیقی به بررسی رابطه سلامت روان با تفکرات غیر منطقی در دانشجویان پرداختند، نتایج نشان داد که سطح سلامت روان آزمودنیها با میزان تفکرات غیر منطقی آنها به طور کلی و با انواع توقع از تائید و دلواپسی اضطرابی، اجتناب از مشکل و درماندگی برای تغییر رابطه معکوس و با کمال گرایی رابطه مستقیم معنی داری دارد.
مومن زاده در تحقیق دیگری به بررسی ارتباط تفکرات غیر منطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی پرداخت و نتایج پژوهش رابطه منفی معنی داری را بین متغیرها نشان داد.
نتایج پژوهش نورعلی و همکاران (۱۳۸۹)، تحت عنوان مقایسه متغیرهای هوش هیجانی، راهبردهای مقابلهای در موفقیت و عدم موفقیت در آزمون سراسری نشان داد افراد موفق افرادی شکوفاتر و خویشتندارتر هستند و تکاندهای خود را بهتر کنترل میکنند و میزان سازگاری آنها در حد بالاتری است.
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
تحقیقی با عنوان «بررسی و مقایسه شیوههای مقابلهای با فشار روانی در دانش آموزان عادی و تیز هوش پسر ۱۵تا ۱۷ سال دبیرستانهای مشهد در سال تحصیلی۸۲-۱۳۸۱»توسط علی کشاورز انجام گرفت.
نتایج به دست آمده حاکی از این است که اولا بین شیوههای مقابلهای دانش آموزان تیزهوش و عادی پسر تفاوت معنی دار وجود دارد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
نوری قاسم آبادی(۱۳۷۳)پژوهشی روی دانش آموزان انجام داد. در این پژوهش ۶۴ دانشجوی دوره لیسانس شرکت داشتند که به دو گروه ۳۰ نفره موفق در امتحانات (عدم استرس) و ۳۴ نفره پرسشنامه سبک اسناد، پرسشنامه شیوههای مقابله، پرسشنامه چند وجهی صفات عاطفی را تکمیل کردند یافتههای این پژوهش نشان داد که افراد ناموفق به دنبال استرس ناشی از شکست تحصیلی روش مقابله هیجان محور را بکار برده و افسردگی بیشتری را تجربه میکردند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
بررسی شیوههای رویارویی تنیدگی (راهبردهای مقابله ای) ارتباط آن با سلامت درونی در نوجوانان مدارس خاص و عادی شهر تهران به عنوان رساله دکتری توسط موسی کافی در سال ۱۳۷۵ انجام گرفته است. در این تحقیق از پرسشنامه موس_بیاینگز برای بررسی شیوه های مقابله (هیجان محور-مساله محور)، پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ(۱۹۷۲) به منظور شناسایی اختلالهای روانی غیر روانگستر برای تشخیص اختلالهای خفیف روانی و همچنین از پرسشنامه رویدادهای زندگی نوجوانان استفاده شده است که ارتباطات مثبت معنی دار میان متغیرها ثابت شده است.
بشارت و همکاران (۱۳۸۴)رابطه هوش هیجانی با بهزیستی روانشناختی، درماندگی شناختی، راهبردهای مقابلهای و موفقیت تحصیلی دانشجویان، را در یک نمونه ۲۲۰ نفری از دانشجویان رشتههای مختلف دانشگاه تهران(۱۳۰ نفر دختر و ۹۰ پسر) بررسی کردند. از آزمودنیها خواسته شد مقیاس هوش هیجانی و مقیاس سلامت روانی را تکمیل کنند. موفقیت تحصیلی دانشجویان بر اساس میانگین نمره دوم ترم اول محاسبه شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی و درماندگی روانشناختی همبستگی منفی اما غیر معنیدار وجود دارد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
هوش هیجانی از طریق خصیصههای ادراک هیجانی، آسان سازی هیجانی، شناخت هیجانی و مدیریت هیجانها و با مکانیسمهای پیش بینی، پیش گیری، افزایش قدرت کنترل و تقویت راهبردهای مقابله کارامد به افزایش سلامت روانی و موفقیت تحصیلی کمک میکند.
وحید، رضایی، عاطف و ویسی (۱۳۷۹) در پژوهشی تحت عنوان تاثیر فشار روانی شغلی و سلامت روان (اثر تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی)روی گروهی از کارکنان دانشگاه های علوم پزشکی ایران، تهران و شهید بهشتی پرداختند. این بررسی نشان داد که در شرایط پرفشار روانی، افراد دارای سرسختی بالا، بیشتر از افراد دارای سرسختی پائین، از رضایت کاری و سلامت روان برخوردارند، اما از نظر سلامت روانی تفاوتی میان آنها دیده نشد. این پژوهش نشان داد که حمایت اجتماعی و سرسختی با هم تعامل مثبت و معنی دار دارند و مردان بیش از زنان از خود سرسختی نشان میدهند.
قمری(۱۳۷۸) تحقیقی تحت عنوان «مقایسه روشهای مقابله با فشار روانی در معلمان کودکان عقب مانده ذهنی آموزشپذیر و عادی» انجام داد. یافتههای پژوهش نشان داد که تفاوت معنیداری میان شیوههای مقابله تاخیراندازی در مواجهه با مشکل در بین معلمان کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و عادی وجود دارد. در دیگر محورهای مربوط به شیوههای مقابله تفاوت معنی داری به دست نیامد.
۲-۳)توان مقابله با استرس:
۲-۳-۱)تعاریف مقابله
دیو(۱۹۸۷) مقابله را «تلاشهای فعال و منفعلانه برای پاسخ دادن به یک موقعیت تهدید آمیز به منظور دور کردن تهدید یا کاهش ناراحتی» تعریف میکند(داوستان۱۳۷۷).
بیلینگ[۱۱۶] و موس(۱۹۸۲)مقابله را «واکنشهای شناختی و رفتاری، که افراد در پاسخ به موقعیتها و حوادث فشارزای زندگی از خود نشان میدهند »تعریف می کنند.
فرهنگ جامعه روانشناسان و روان پزشکی مقابله را از «لحاظ لغوی به معنای مدارا کردن، کنار آمدن و برخورد موفقیتآمیز» تعریف کرده است. در این تعریف «مکانیزم مقابله» شامل دادههای خودآگاه و ناخودآگاه شخص برای سازگاری با خواستهای محیطی برون تغییر دادن اهداف میباشد. و راهبردهای مقابلهای عبارتند از شیوههای آگاهانه و منطقی و مدارا با اضطرابهای زندگی (پورافکاری، ۱۳۷۳). و به مجموعهای از تلاشهای شناختی و رفتاری فرد گفته میشود که در جهت تعبیر و تفسیر و اصلاح یک وضعیت تنش زا به کار میرود تا منجر به کاهش رنج ناشی از آن شود (غضنفری و قدم پور، ۱۳۸۷).
پیرلین[۱۱۷] و اسکولر(۱۹۷۸) در تعریف مقابله میگویند:مقابله بر اساس رفتارهای آشکار و نهان توصیف میشود که هدف آن جلوگیری از در هم شکستن فرد، از طریق شناخت خواستهها و تقاضاهای موقعیت تنیدگی زا میباشد.
لازاروس و فلکمن(۱۹۸۹) مقابله را کوششهای شناختی- رفتاری میداند که به منظور مهار نیازهای درونی و بیرونی و تعارض هایی که بر منابع فردی فشار وارد میکنند، صورت میگیرد.
واتر و کوپر[۱۱۸] (۱۹۹۴) انواع مختلف مقابله سازش نایافته را به این نحو طبقهبندی کردهاند:
انکار: شامل گریز(از واقعیت)، خیالبافی(فرار ذهنی) و اجتناب.
راهکارهای انحرافی: شامل هراسها، دلیل تراشی، فرافکنی، جابجایی، خودبیمارپنداری.
چرخه معیوب:شامل رقابت جویی، کمال طلبی و رفتار وسواسی-بی اختیاری.
بن بست افکار: شامل حسرت خوردن، واپس روی، احساس قربانی شدن، سرکوبی، رفتار خود تخریب گرایانه، اعتیاد به کار، سیگار کشیدن، مصرف الکل، وابستگی به دارو.
مقابله تحت شرایط استرس روانشناختی رخ میدهد و شامل اقدامات عمومی برا حل مساله از طریق جستجوی اطلاعات در مورد آن و یا دور شدن از مساله به منظور کاهش تنش میباشد. مقابله روش مواجهه با دشواریها و تلاش جهت غلبه بر آنها است. مهارتهای مقابله، شیوههای منحصر به فرد برخورد با موقعیتها است (ترجمه نجاریان، اصغری، دهقانی، ۱۳۷۵).
به طور کلی مکانیسمهای مقابله به رفتارهایی اشاره دارند که: واکنشهای اعضای بدن در مقابل آنها، نوعی پاسخ تطبیقی است و بعنوان اشکال فائق آمدن شناخته می شود (ترجمه، بلورچی، ۱۳۷۰).
بررسی تعاریف مختلف مقابله با این عقیده هم سویی دارد که مقابله قسمتی از تعامل شخص با محیط است و در موقعیتی رخ میدهد که فرد آن را فشارزا تلقی می کند. موقعیت پرفشار میتواند نوعی ضربه، تهدید یا چالش باشد.
تعریفی که جامعیت بیشتری داشته و بیشتر مورد استناد است تعریف لازاروس و فلکمن(۱۹۸۶) میباشد و چنانکه آمد این تعریف سه تفاوت کلیدی با سایر تعاریف دارد:
مقابله را به عنوان مجموعهای از رفتارها و فرایندها به عنوان یک صفت شخصیتی میداند.
مقابله را از مقابله موثر جدا میکند.
کاربرد مقابله را در موقعیتهای چالش، همانند ضربه و تهدید میداند.
مقابله اشاره دارد به غلبه به موقعیت آسیب، ترس یا رقابت، زمانی که یک عکسالعمل خودکار وجود نداشته باشد(لازاروس و فلکمن، ۱۹۸۴)می گویند: مقابله نشانگر غلبه بر موقعیت فشار زای روانی نیست بلکه تنها یک تلاش است.مقابله حد وسط بین فشار روانی و سازش است و میتواند در سطح فردی، گروهی یا فردی-گروهی سازماندهی شود.
۲-۳-۲)راهبردهای مقابله:
فلکمن و لازاروس(۱۹۸۶)، فنون مختلف رویارویی و یا همان راهبردهای مقابلهای را به دو دسته کلی تقسیم کرده اند:
مقوله مساله محور[۱۱۹]
مقوله هیجان محور[۱۲۰]
در رویارویی متمرکز بر مساله فرد به طور مستقیم بر رویداد تنشزا تمرکز می کند تا آن را تغییر داده یا کنترل نماید. ولی در روش متمرکز بر هیجان فرد سعی می کند. هیجانهای ناشی از تنیدگی را کنترل کند که بر مبنای پژوهشهای مختلف و بررسیهای مختلف و نیز بررسی خودشان، فلکمن و لازارویس نتیجه گرفتند که در سازگاری با موقعیت تنیدگیزا روش متمرکز بر مساله محوری موثر تر از روش هیجان محوری است.
راهبردهای مقابله آن دسته از فعالیتها ی شناختی و رفتاری هستند که به منظور کاهش اثرات استرس به کار گرفته میشوند. وقتی افراد توانایی مقابله با موقعیتهای مشخصی را نداشته باشند. آن موقعیت برایشان فشارزا تلقی میگردد. بدین ترتیب ارزیابی اشخاص از توانایی خویش برای مقابله با موقعیت استرس زا در ادراک استرس حائز اهمیت است (شاملو، ۱۳۷۸).
لازاروس در ۱۹۹۳ این ارزیابی را برای مهار یک موقعیت تهدید کننده به دو مرحله تقسیم نموده است.
الف) ارزیابی اولیه: شخص بررسی میکند که آیا موقعیت تهدیدکننده است یا مطلوب و این که چه نوع از نیازها و خواستههای وی را تحت تاثیر قرار میدهد.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:44:00 ق.ظ ]