اضطراب هراس: در این نوع اضطراب، بیمار می داند که از چه می‌ترسد، زیرا از یک مساله اختصاصی مانند: سگ، امتحان یا رانندگی در هراس است. اما این ترس، یا ظاهرا معنایی ندارد و یا شدت آن تناسبی با موضوع ندارد. (حسین شاهی برواتی، ۱۳۷۹)
اضطراب وسواس فکری – عملی: در این نوع اضطراب، شخص احساس می کند که مجبور است به یک رفتار بی ­معنی و تکراری دست بزند یا یک فکر وسواسی و دائمی با ماهیتی ناخوشایند دارد.(حسین شاهی برواتی، ۱۳۷۹)
دلایل بروز اضطراب:
در بیشتر موارد دلیل خاصی برای بروز اضطراب نمی توان یافت. اضطراب ناشی از مجموعه ای از عوامل زیستی، روانی و اجتماعی است. مطالعات انجام گرفته حاکی ز آن است که عامل وراثت نیز در بروز اضطراب نقش دارد. مثلا فرزندان و یا اقوام نزدیک کسانی که دچار حالت های اضطراب گونه اند به احتمال زیاد از اضطراب رنج می برند. البته صرف وراثت منجر به اضطراب نمی شود بلکه وجود عامل وراثتی اضطراب باعث می شود، در صورتی که فرد در شرایط روانی و اجتماعی خاصی قرار گیرد از خود عوارض اضطراب را نشان دهد. از طرف دیگر روانشناسان علل گوناگونی را برای اضطراب بیان کردخه اند. زیگموند فروید روانشناس اتریشی، اضطرای را ناشی از تضادهای ناخودآگاه درونی می داند. محققان رفتار گرا، با مدل روید به چالش برخاسته اند و معتقدند که سطح اضطراب در انسان ناشی از میزان باور او نسبت به توانایی اش برای کنترل و یا پیش بینی رخداد ها است. طبق نظر آنان، افرادی که کنترل کمتری بر وقایع اطراف خود دارند، در زمان مواجهه با مشکلات اعتماد به نفس کمتری دارند و در نتیجه اضطراب در آنان بیشتر است.(رضایی، ۱۳۸۴)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اضطراب امتحان:
اضطراب امتحان معمولا بین سنین ۱۰ تا ۱۱ سالگی آغاز می شود و چنانچه در صدد مقابله و رویارویی با آن بر نیایید، با بالا رفتن سن افزایش می یابد. اضطراب امتحان ممکن است جسم فرزند ما را درگیر سازد و باعث بروز تپش قلب، سردرد، تعریق، لرزش دست و اندام ها، دل پیچه و اسهال، رنگ پریدگی، حال تهوع و استفراغ و غیره گردد، اما تاثیر این اضطراب بر فکر و شناخت کودکان و نوجوانان در بلند مدت بسیار بیشتر خواهد بود. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که توانایی درس خواندن ندارند و خودشان را سرزنش کنند که تلاش کافی نداشته اند، احساس شکست و ناکامی ممکن است افکار نا امید کننده ای را در ذهن شان ایجاد کند و البته از مهمترین اثراتی که بر روی ذهن آن ها خواهد گذاشت مشکل عدم تمرکز، عدم توجه و فراموش کردن مطالب خوانده شده است. (بیان، ۱۳۹۳)
وقتی از ((اضطراب[۲۱])) در محیط های آموزشی یاد می شود نتایج و پیامدهای کاملاً واضح و روشنی بر تعلیم و تربیت و یادگیری دارد. به عنوان مثال اضطراب یکی از مهمترین متغیرهای انگیزشی و شناختی است که پیشرفت تحصیلی، یادگیری، عملکرد و نیز توجه، تمرکز و بازیابی اطلاعات یادگیرندگان را به طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار می دهد. (شانک پنیتریج و میس، ۲۰۰۸ ؛ بمبنوتی، ۲۰۰۸)
از جمله انواع شناخته شده اضطراب در حیطه تعلیم و تربیت که در سه دهه اخیر پژوهش هایی را به خود اختصاص داده اند، می توان به اضطراب ریاضی، اضطراب رایانه، اضطراب امتحان، اضطراب کتابخانه ای و اضطراب آمار اشاره کرد. اکثر پژوهشگران، این نوع از اظطراب های ذکر شده را به عنوان ((اضطراب موقعیت)) عنوان می کنند. (وانگ و اسنروشینگ، ۲۰۰۹ ؛ اونویوبازی، ۱۹۹۷)
اضطراب موقعیت تجارب ناپایدار و موقت تنیدگی، هراس و برانگیختگی شدید دستگاه عصبی خود مختار در یک بافت و شرایط ویژه دارد. (تاناکه و همکاران، ۲۰۰۶، به نقل از ویسانی و همکاران، ۱۳۹۱)
اخیراً شواهد زیادی دیده شده است مبنی بر اینکه اضطراب و نگرانی، یک مرحله گذرا نیست و اگر بررسی و ارزیابی نشود، تا دوران بلوغ و بزرگسالی در اکثر افراد تداوم خواهد داشت. (سدر پوشان، ۱۳۸۴)
((اضطراب امتحان))[۲۲] یک مشکل آموزشی مهمی است که سالانه میلیونها دانش آموز و دانشجو را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می دهد. اضطراب امتحان یک واکنش هیجانی ناخوشایند به موقعیت ارزیابی است. این هیجان با احساس نوعی از تنش، تشویش و برانگیختگی سیستم عصبی خودکار مشخص می شود. اضطراب امتحان، سلامت روانی دانش آموزان را تهدید مى کند و بر کارآمدی، شکوفایی استعداد، شکل گیری شخصیت و هویت اجتماعی آنان تأثیر سوء می گذارد. و به عنوان یکی از پدیده های فراگیر و مشکل ساز میان دانشجویان و دانش آموزان می تواند در پیشرفت تحصیلی و عملکرد بهینه آنان بویژه هنگام ارزشیابی اثر منفی گذارد. در کاهش و یا بروز اضطراب امتحان عوامل متعددی همچون ویژگی های شخصیتی می تواند موثر باشند. عوامل شخصیتی همچون درونگرایی – برون گرایی[۲۳]، با ثباتی – بی ثباتی (روان رنجور خویی[۲۴]) می توانند به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده شخصیت، بر اضطراب و اضطراب امتحان و مکانیز مهای سازشی در مواجهه با منابع تنش زا و اضطرب آور اثر گذارند.(محمودی عالمی، ۱۳۷۹)
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
نتایج امتحانات تأثیر بسزایی در جنبه های مختلف زندگی افراد دارند. به دنبال ارتقاء سطح سواد دانش آموزان از طریق سیستم هاى آموزشی، آنها با فراوانی بیشتری از امتحانات روبرو می شوند. این مساله انتظارات و فشارهای بیشتری را از سوی والدین و سیستم هاى آموزشی در خصوص عملکرد آنان به دنبال مى آورد و تدریجاً اضطراب امتحان را افزایش مى دهد ( مک دونالد، ۲۰۰۲).
در واقع، به نظر می رسد که دلیل افت تحصیلی در بسیاری از دانش آموزان ناتوانی در یادگیری یا ضعف هوشی نبوده است، بلکه ناشى از سطح بالای اضطراب امتحان مى باشد. (صاحبی و همکاران، ۱۳۸۱).
اضطراب امتحان، اصطلاحی است کلی که به نوعی از اضطراب یا هراس اجتماعی خاص اشاره دارد که فرد را درباره توانایی هایش دچار تردید می کند و پیامد آن کاهش توان مقابله با موقعی تهایی مانند امتحان است، موقعی تهایی که فرد را در معرض ارزیابی قرار می دهند و مستلزم حل مسأله اى هستند (سرگلزاری و همکاران، ۱۳۸۲).
بنابراین می توان دانشجویی که دچار اضطراب امتحان است را به منزله ی فردی توصیف کرد که مواد درسی را می داند اما شدت اضطراب وی مانع از آن می شود که دانسته های خود را هنگام امتحان به ظهور برساند (ساراسون، ۱۹۷۵).
همچنین اضطراب امتحان به عنوان یک مفهوم و سازه علمی به مجموعه ای از پاسخ های ادراکی، فیزیولوژیکی و رفتاری اطلاق می شود که با نگرانی درباره پیامدهای منفی یا شکست احتمالی از امتحان یا موقعیت های ارزیابی کننده مشابه همراه است (ارگین، ۲۰۰۲).
نقش اضطراب امتحان در کاهش توانایی فرد:
اکنون این سؤال مطرح می شود که چرا اضطراب باعث کاهش توانایی فرد می شود؟ پژوهشگران و محققان عوامل متعددی را در این زمینه مطرح کرده اند. عده ای معتقدند (واین ۱۹۷۱) که وقتی سطح اضطراب بالا باشد توجه فرد، هم به متغیرهای مربوط به خود و هم متغیرهای مربوط به امتحان معطوف می شود که این امر موجبات نگرانی او را در خلال امتحان فراهم می آورد و در نتیجه نمره امتحان پایین می آید. اما اگر سطح اضطراب امتحان پایین باشد، توجه فرد بیشتر به متغیرهای امتحان معطوف می شود و از عهده امتحان بهتر برمی آید. پژوهشگران دیگر، بر عواملی مانند فقدان مهارتهای مطالعه تاکید کرده اند یعنی چون فرد نمی داند چگونه و با چه شیوهای مطالعه کند، مطالب را خوب دریافت نمی کند و در نتیجه هنگام امتحان مضطرب می شود.
عده ای دیگر اضطراب امتحان را ناشی از عدم توجه و دقت فرد نسبت به کاری که انجام می دهد، می دانند. در این نظریه، فرض این است که نگرانی یا تجلیات شناختی اضطراب، توجه فرد را از کاری که بر عهده دارد منحرف می کند و بدین ترتیب، کارآمدی او را تحت تاثیر قرار می دهد. مجموعه این تحقیقات نشان می دهد که صرف تعیین سطح کلی اضطراب در موقعیتهای ارزشیابی یا امتحان کافی نیست و لازم است عوامل خاص اضطرابی که در این میان نقش اصلی را ایفا می کنند نیز مشخص شوند (دادستان،۱۳۹۲).
مطالعات اضطراب امتحان:
مطالعات قابل توجهی در زمینه تاثیر اضطراب آزمون بر کنش پاسخ دهنگان انجام گرفته است. مالونون در مقاله خود تحت عنوان (( اضطراب آزمون: یک بررسی همه سویه پیرامون برداشت معلمان، مسئولان مدارس، مشاوران، دانش آموزان و والدین )) اظهار می دارد که در زمینه بروز اضطراب و فشار، عوامل بسیاری موثرند و مستقیما بر نحوه کنش و در نتیجه نمره دانش آموزان اثر می گذارند(مالونون، ۲۰۰۵)
نتایج مطالعات انجام گرفته نشان داده است که معلمان، مسئولان مدارس، اولیای دانش آموزان و حتی مشاوران از اضطراب و فشاری که آزمون های سراسری برای دانش آموزان ایجاد می کند کمتر اطلاع دارند و آن را نادیده می گیرند. این بی توجهی تا حدودی تصمیماتی را که بر اساس نمرات دانش آموزان دانشجویان اتخاذ می شود، مخدوش می کند.(رضایی، ۱۳۸۴)
اگر قرار باشد که در یک آزمون بر اساس نمرات دانش آموزان تصمیم های مهمی گرفته شود، باید توجه داشته باشیم که درصد قال توجهی از نمره (احتمالا پایین) برخی از دانش آموزان ناشی از شرایطی است که آزمون برای آنان ایجاد کرده است. هانکوک به بررسی رابطه میان اضطراب ناشی از آزمون و سطح ارزیابی مورد انتظار از آن پرداخت و دریافت که آنم دسته از دانش آموزانی که احساس می کنند در معرض ارزیابی مهمتری قرار دارند، از میزان اضطراب بیشتری رنج می برند و در آزمون کنش ضعیف تری دارند. و در نتیجه، انگیزه آنان به مراتب پایین تر آمده است.(هانکوک، ۲۰۰۱ به نقل از رضایی، ۱۳۸۴)
آیسان و سایرین(۲۰۰۱) از گروهی از دانش آموزان خواستند تا به یک تست اضطراب، راهبردهای مقاله با آن و میزان درک از وضعیت جسمانی خود، قبل و بعد از یک آزمون مهم پاسخ دهند. آنها دریافتند که دانش آموزانی که اضطراب بیشتری دارند، از ساز و کارهای مقابله کمتری برخورداند. پیش از آزمون ها، دانش آموزان سال ای پایین تر هم از اضطراب بیشتری رنج می برند و هم ساز و کارهای مقابله کمتری دارند. پس از پایان آزمون، تغییراتی در نوع نگرش دانش آموزان نسبت به وضعیت جسمانی خود روی داد، اما میزان اضطراب دانش آموزان سال های پایین تر از اضطراب دانش آموزان سال های بالاتر بیشتر بود.
حاصل سالها تلاش آیزنک، نظریه شخصیت بسیار با نفوذی است که بر پایه سه بعد قرار دارد. ما می توانیم این سه بعد را به صورت فرا عامل ها[۲۵] در نظر بگیریم که ترکیباتی از صفات یا عوامل هستند. به هر حال سه عامل برتر یا به عبارت دیگر سه بعد شخصیت آیزنک که یک فضای مرکزی سه بعدی برای شخصیت فراهم آورده عبارتند از: برون گرایى: حالتی است که در آن نیروهای شخص به خارج از خودش معطوف می شود. درون گرایی: حالتی است که در آن انرژ یهای شخص بدون علاقه به دنیای خارج با اندکی علاقه متوجه درون خود می شود و عامل بعدى روان رنجورى است. تفاوت عمومی افراد درون گرا و برون گرا این است که درون گرایان نسبت به برون گرایان، حافظه دراز مدت آنها برتر است، عملکرد کندتر ولی دقیق تر داشته، گوشه گیر و انزوا طلب هستند، گرایش به احساس کمبود(حقارت) در آنها زیاد است و برای ابتلا به دلواپسی، افسردگی و وسواس آمادگی بیشتری دارند. افرادی که روان رنجوری زیاد دارند در آن قسمتهای مغزکه شاخه سمپاتیک دستگاه عصبی خودمختار را کنترل می کنند، فعالیت بیشتری را نشان می دهند.(سیاسی، ۱۳۷۹)
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
گرچه اضطراب امتحان امری تازه نیست، اما سابقه انجام پژوهشهای تجربی و میدانی در این باره به چند دهه اخیر باز می گردد. هیل[۲۶] اشاره دارد که بر اساس برآورد پژوهشگران، سالانه حدود ده میلیون دانش آموز در سطح دبیرستان و ۱۵ درصد از دانشجویان دانشگاه های آمریکا اضطراب امتحان را تجربه می کنند و به نظر می رسد که آزمودنی های بزرگتر، به اضطراب بیشتری دچار هستند. (بیابانگرد، ۱۳۸۷)
در کشور ایران نیز چنین بنظر می رسد که وحشت از گرفتن نمره ضعیف و سرزنش افراد خانواده، تمسخر همکلاسان و دوستان، ترس از ناتوانی برای ادامه تحصیل، همواره دانشجویان را مورد آزار و اذیت روانی قرار می دهد. (نورگاه و قره گزلی، ۱۳۸۱)
ویژگی هاى شخصیتى نیز به عنوان مجموعه سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً ثابت و پایدار در افراد که بر روی هم، یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می سازد، نیز می تواند بر اضطراب تاثیر بگذارد.( شاملو، ۱۳۸۲)
رویکردهای مقابله با اضطراب امتحان:
در زمینه مقابله با اضطراب، رویکردهای گوناگونی وجود دارد. در برخی از این رویکردها (برنامه های مشاوره ای با تاکید بر آموزش عادت هایی بهتر مطالعه)) مطرح می شوند. برخی دیگر به آموزش روش های تن آرامی توجه دارند، بعضی هم ((تقویت راهبردهای آزمون)) را معرفی می کنند. و سر انجام برخی بر همه راهکارهای فوق تاکید می ورزند. در این گونه رویکردها، توصیه می شود که هم باید عادت های خوب مطالعه کردن را آموزش داد، هم به دانش آموزان و دانشجویان کمک کرد تا بتوانند آرامش خود را حفظ کنند و هم راهبردهای آزمون ها را به آنها آموخت(رضایی، ۱۳۸۴).
یکی از رویکردهای جامع، یعنی روش آزمون تلقینی به فرد یاد می دهد که واکنش های ناشی از اضطراب را در یابد، تا بتواند زمان بروز آن را تشخیص دهد و روش های گوناگونی را برای تسلط بر اضطراب فرابگیرد. در روند این آموزش، به فرد امکان داده می شود مهارت هایی فراگرفته را در شرایط خاص تمرین کند و سپس در موقعیت های واقعی زندگی روزمره به کار ببندد(میکن بام، ۱۹۷۵).
عملکرد تحصیلی:
عملکرد یعنی فعالیتی که به نتیجه ای منجر شود و یا تغییری در محیط روی دهد. به بیان دیگر، رفتاری است که به عنوان پاسخ به یک امر از موجود زنده سر می زند و به نتایجی منجر می شود، بویژه نتیجه ای که تا حدی محیط شخص را تعدیل کند(شعاری نژاد، ۱۳۷۵)
چنانچه آموخته ها ی آموزشگاهی فرد متناسب با توان و استعداد بالقوه او باشد یا آموخته های فرد متناسب با توان و استعداد وی بوده، در یادگیری فاصله ای بین توان بالقوه و بالفعل او نباشد، می توان گفت که دانش آموز به پیشرفت تحصیلی نائل گردیده است.(افروز، ۱۳۷۷)
در جهان کنونی عملکرد تحصیلی از اهمیت ی ویژه برخوردار است. جوامع پیشرفته و در حال پیشرفت تاکید زیادی بر روی عملکرد، رقابت و پیروزی دارند. عملکرد تحصیلی به تمامی درگیری های دانش آموز در محیط مدرسه اشاره دارد که دربرگیرنده ی خود کارآمدی، تاثیرات هیجانی، برنامه ریزی، فقدان کنترل پیامد و انگیزش می باشد. (درتاج،۱۳۸۳ به نقل از نور محمدیان،۱۳۸۵)
در واقع، موفقیت تحصیلی یکی از متغیر های اصلی نظام های آموزشی است و می توان از آن به عنوان شاخص عمده سنجش کیفیت آموزش و پرورش یاد کرد که معمولا بر اساس نتایج آزمون های نهایی و استاندارد مورد سنجش قرار می گیرد. امروزه اغلب نظام های آموزشی نمراتی را که دانش آموزان در دوره های تحصیلی و دروس مختلف کسب می کنند؛ نشانی از میزان پیشرفت تحصیلی آنها می دانند.( کورسانسکی[۲۷]، ۲۰۰۴، به نقل از کرمی و همکاران، ۱۳۹۱)
در واقع پیشرفت تحصیلی علاوه بر آنکه خود به تنهایی یک هدف به شمار می آید در فراگیران ایجاد انگیزه می کند و این انگیزه منج به کسب بسیاری از اهداف و ویژگی های روانشناختی می گردد.(گرالنیک و همکاران، ۲۰۰۷ به نقل از کرمی و همکاران، ۱۳۹۱)
اتکینسون و همکاران (۱۹۹۸)، پیشرفت تحصیلی را توانایی آموخته شده یا اکتسابی حاصل از درس ارائه شده یا به عبارت دیگر، توانایی آموخته شده یا اکتسابی فرد در موضوعات آموزشگاهی می دانند که به وسیله آزمون های استاندارد شده اندازه گیری می شود. (به نقل از سیف ، ۱۳۸۰)
پیشرفت تحصیلی، عبارتست از میزان تغییر رفتار در زمینه توانایی کسب اطلاعات مربوط به محتوای کتابه ای درسی و پاسخگویی به موقع آن ها که توسط اجرای امتحانات معلم ساخته و به وسیله معلمان سنجیده می شود ( مصباحی، ۱۳۷۴).
عوامل مؤثر در عملکرد تحصیلی:
عوامل فردی
بیابانگرد(۱۳۸۲) عوامل فردی را متشکل از موادی همچون هوش، انگیزه، عزت نفس، هدف گزینی، شیوه های مطالعه و میزان دقت و تمرکز می داند. هوش را می توان از عمده ترین و تعیین کننده ترین عوامل موثر در عملکرد تحصیلی به شمار آورد. هوش هر فرد را می توان به دو دسته عمومی و اختصاصی تقسیم کرد که هوش عمومی شامل توانایی است که اغلب خاصیت انسان را نشان می دهد. هوش اختصاصی نیز استعداد و توانایی خاصی است که فرد یک یا چند زمینه خاص دارد. طبق این تعریف آخر به دروس مختلف آموزشگاهی دانش آموزان دقت کنیم خواهیم دید که نوعی رابطه بین آن ها وجود دارد. در واقع این گونه نیست که آن دانش آموز در یک درس بسیار قوی و در درس دیگر ضعیف باشد از طرف دیگر ممکن است کمی تفاوت دیده شود مثلا در درس علوم بهتر از تاریخ باشد هوش اختصاصی هم وراثت و هم محیط(فرصت های یادگیری) عوامل تعیین کننده مهمی در توانایی های هوشی هستند. وراثت دامنه یا حداکثر هوش یک فرد را مشخص می کند در حالی که محیط تعیین می کند که فرد در کجای دامنه قرار دارد. در مقابل هوش که تقریبا ذاتی است، انگیزه ها پدیده ای اکتسابی فرض می شود در روانشناسی تربیتی و یادگیری اصطلاح انگیزش در مورد عاملی به کار می رود که دانش آموزان یا به طور کلی یادگیرنده را برای آموختن درس به تلاش و کوشش وامی دارد و به فعالیت او شکل و جهت می دهد. انگیزه تحت تأثیر عوامل گوناگونی همچون نیازها(جسمانی و شناختی) رغبت ها، محرک ها، امیال، گرایش ها، فشارهای محیطی قرار می گیرد. در محیط آموزشگاهی به انگیزه بیشتر از هوش تأکید می شود و عقیده بر این است از میان دانش آموزان دارای هوش معمولی کسانی موفق تر هستند که انگیزه بالاتری دارند. از طرفی انگیزه می تواند درونی و بیرونی باشد.کسانی که دارای انگیزه بیرونی هستند تلاش هایشان فقط برای دستیابی به چیز دیگری است اما کسانی که دارای انگیزه درونی هستند کار را صرفا برای خود و رضایت درونی خود انجام می دهند. عقیده بر این است که انگیزه درونی از قابلیتی به مراتب بالاتر برای رساندن دانش آموزان به پیشرفت و موفقیت برخوردار است هدف گزینی از جمله عوامل موثر و مهم فردی در عملکرد تحصیلی است دانش آموزانی که برای تحصیل خود اهدافی در نظر می گیرند از آن هایی که هدف خاصی را دنبال نمی کنند موفقیت بیشتری را تجربه خواهند کرد. داشتن هدف باعث می شود دانش آموزان برای رسیدن به آنها تلاش کنند اگر این اهداف متناسب با توانایی او باشد و تلاش لازم را انجام دهند موفق خواهد شد و این موفقیت باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و انگیزه او برای تعیین اهداف بعدی می گردد. و اگر اهدافی فراتر از سطح توانایی های خود برگزینند دچار شکست می شود و این شکست به نوبه خود ممکن است انگیزه، عزت نفس و عملکرد تحصیلی وی را تحت شعاع قرار دهد. دانش آموزانی که از انگیزه درونی بالایی برخوردار هستند اهدافشان را به قصد افزایش دامنه مهارت ها و شایستگی هایشان تدوین می نماید و دانش آموزانی که دارای انگیزه بیرونی بالا هستند اهدافی را بر می گزینند که بتوانند با آن ها شایستگی خود را به دیگران نشان دهند.
عقیده دانش آموزان دسته اول این است که تلاش بیشتر منجر به عملکرد تحصیلی بالاتر می شود آن ها از شکست خود درس می گیرند و از آن در جهت موفقیت های بعدی استفاده می کنند. در حالی که دسته دوم یادگیری را وسیله ای برای پیشی گرفتن از دیگران تلقی می نمایند و هنگامی که به این هدف برسند دچار ترس شده و احساس می کنند ارزش وجودیشان مورد تهدید قرار گرفته است. تحقیقات نشان داده است که دانش آموزان مضطرب جزء دسته دوم هستند در مورد این موضوع نگرانی دارند که چگونه می توانند خوب باشند آن ها تمرکز خود را به جای آنکه کاملا بر تکلیف یا وظیفه تحمیلی خویش معطوف نمایند صرف افکار مزاحمی همچون ارزیابی منفی دیگران و عملکردشان می کنند در نتیجه اضطراب حاصل از این افکار بر حافظه و عملکرد تحصیلی تاثیر منفی دارد.
عوامل آموزشگاهی:
مواردی همچون مدیر مدرسه، معلم، اهداف و محتوا ی برنامه های آموزشی، روش ها و امکانات آموزشی را می توان از جمله عومل برشمرد به طور کلی مجموعه انتظارات در اختیار دانش آموزان قرار می دهد می تواند سهم بسزایی در موفقیت یا عدم موفقیت تحصیلی دانش آموزان داشته باشد(ویس کرمی،۱۳۸۱).
عوامل خانوادگی،اجتماعی:
تأثیر شرایط اقتصادی، اجتماعی و روانی خانواده بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان در پژوهش های متعددی به اثبات رسیده است. مهمترین عوامل خانوادگی موثر در پیشرفت تحصیلی عبارت اند از: شرایط اجتماعی و اقتصادی، تحصیلات و سطح فرهنگ خانواده، تعداد اعضای خانواده، اشتغال کودکان، اشتغال مادران و ارتباط بین اولیا و مربیان(بیابانگرد،۱۳۸۲).
عکس مرتبط با اقتصاد
شرایط عاطفی حاکم بر خانواده مهترین عامل در شکل گیری نگرش دانش آموزان نسبت به امر تحصیل است. عمدتا فقر فرهنگی بعضی از خانواده ها که به علت بی سوادی والدین است باعث می شود تا توجه به تحصیل فرزندان مبذول نگردد. از طرفی در برخی از خانواده های سطح بالا که از تحصیلات نسبتا خوبی برخوردارند جو حاکم بر خانواده به گونه ای است که به علم و تحصیل ارزش فراوانتری اختصاص داده می شود. در این خانواده ها از فرزندان انتظار می رود تا مدارج بالای علمی را طی نمایند و گاهی اوقات فشاری که به فرزندان برای خوب کامل بودن و براورده ساختن انتظارات وارد می آید ممکن است اضافه تر از توانایی و ظرفیت آن ها باشد و عدم تعادل میان انتظار و توانایی ها منجر به بروز مشکلات متعددی در دانش آموزان می گردد. وقتی در اجتماع معیارهای مادی از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد فرهنگ پژوهش و مطالعه در روحیه تک تک اعضای آن شکل نگرفته باشد. مسلم است که ذهنیت آن جامعه نیز با ارزش تحصیلی و کسب دانش بیگانه است.همان طور که ملاحظه گردید عوامل متعددی می تواند عملکرد دانش آموزان را تحت تاثیر قرار دهند به همین دلیل است که مساله بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان یا حداقل جلوگیری از افت تحصیلی آنان مساله پیچیده و دشواری است. در واقع کنترل تمامی عوامل تأثیر گذار بر عملکرد بسیار مشکل است متغییر کمال گرایی به عنوان یکی از عوامل تاثیر خاص خود را بر عملکرد تحصیلی می گزارد این متغییر خود می تواند از شرایط تربیتی خانوادگی، آموزشگاهی و اجتماعی متاثر باشد. خانواده و مدرسه و اجتماع کمال گرا می تواند دانش آموزان کمال گرا را پدید آورد، این دانش آموزان با نحوه تفکر خاص خود مبتنی بر این که برای هر مساله تنها یک راه حل کامل و بی عیب و نقص وجود دارد و اگر نتواند آن را انجام دهند دچار یاس و نا امیدی می شوند و با وظایف و فعالیت های آموزشگاهی برخوردار می کنند. عدم برآورده ساختن انتظارات خود و دیگران با کیفیتی کامل و بدون اشتباه دانش آموزان را دچار وسواس می سازد و اگر نتواند به هدف کامل نائل آید احساس گناه، سرزنش و افسردگی خواهند نمود این عوامل به نوبه خود بر عملکرد خود تاثیر می گذارد.
عاملی که ارتباط نزدیک با عملکرد تحصیلی دارد پیشرفت و افت تحصیلی می باشد که درادامه درمورد آن ها توضیح می دهیم:
پیشرفت تحصیلی:
پیشرفت تحصیلی یک فرایند است. در هر فرایند عوامل و متغیرهایی در حال تعاملند. نوع و شدت تعامل، تغییرات گوناگونی را به دنبال می آورد بررسی همه عوامل موثر در فرایند موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، امکان پذیر نیست بدین لحاظ به ذکر چند نمونه که تأثیرآشکاری در پیشرفت و موفقیت تحصیلی دانش آموزان دارند اشاره می شود:
عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی:
عوامل فردی
الف) هوش: در بین عوامل فردی، یکی از عوامل تاثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی افراد، هوش و توانایی های ذهنی اوست. داک ورث وسلیگمن[۲۸] (۲۰۰۵) بیان می کنند که مباحثات جالبی در زمینه رابطه و روند علی پیشرفت تحصیلی و هوش وجود دارد. بعضی محققان هوش و پیشرفت تحصیلی را به عنوان دو سازه مشابه می بینند. دیگران باور دارند که رابطه بین هوش و پیشرفت تحصیلی دوجانبه است. عده ای از محققان در حال حاضر به رابطه علی پیشرفت تحصیلی و هوش معتقد هستند(داک ورث وسلیگمن،۲۰۰۵).
ب) انگیزش: انگیزش به عنوان یک عامل فردی نقش مهمی را در پیشرفت تحصیلی ایفا می کند. در گذشته این باور وجود داشت که هوش مهمترین عامل تعیین کننده برای موفقیت تحصیلی است. بعد از سال ها تحقیقات در زمینه یادگیری و انگیزش، مربیان و متخصصان تعلیم و تربیت دریافتند که دانش آموزان با بهره گرفتن از راهبردهای مناسب انگیزشی، رفتاری و یادگیری می توانند تبدیل به یادگیرندگان موفقی شوند. انگیزش بالا و مشارکت در یادگیری به طور همسویی با پیشرفت تحصیلی و کاهش نرخ ترک تحصیل در ارتباط است(اندرسون[۲۹]،۲۰۰۴؛ به نقل ازمیرزایی،۱۳۹۱).
کازیدی و لین[۳۰] (۱۹۹۱) به بررسی چگونگی تاثیر خانواده بر انگیزش و پیشرفت تحصیلی پرداختند. آن ها در بررسی خود نشان دادند که انگیزش به عنوان یک متغیر رابط میان خانواده و پیشرفت تحصیلی ایفای نقش می کند.
گاتفرد[۳۱] (۱۹۹۰) در پژوهشی که انجام داد رابطه مثبتی را بین انگیزش و پیشرفت تحصیلی به دست آورد. به طور ویژه، کودکان و نوجوانانی که انگیزش درونی تحصیلی بالاتری را نشان می دادند دارای سطح پیشرفت و هوشی بالاتری بودند. او همچنین دریافت که انگیزش درونی اولیه با انگیزش و پیشرفت تحصیلی بعدی رابطه دارد.
فورتیروهمکاران[۳۲] (۱۹۹۰) نشان دادند که شایستگی تحصیلی ادراک شده ارتباط مثبتی با انگیزش درونی دارد. همچنین به نظر می رسد که احساس شایستگی و خود تعیینی در بافت مدرسه یک احساس انگیزش خودمختارانه را نسبت به تحصیل به وجود می آورد که این به نوبه خود منجر به پیشرفت تحصیلی بالاتر می شود. شایستگی تحصیلی ادراک شده و خود تعیینی تحصیلی ادراک شده به طور مثبتی بر انگیزش تحصیلی تاثیر می گذارد که این به نوبه خود بر پیشرفت تحصیلی و حضور در مدرسه تاثیر می گذارد.
پ)خودپنداره و حس کنترل پایین: افرادی که ترک تحصیل می کنند خودپنداره پایین تری نسبت به همسالان خود که در مدرسه می مانند دارند. ترک تحصیل کنندگان تمایل بیشتری برای این باور دارند که آنها کنترل کمتری بر روی سرنوشت خودشان دارند. ترک تحصیل کنندگان همچنین یک حس پایینی از کارآمدی یا مسئولیت دارند. ما نمی دانیم که اعتماد به نفس پایین علت عملکرد ضعیف در مدرسه است یا عملکرد ضعیف در مدرسه علت اعتماد به نفس پایین است. تحقیقات از دیدگاه اخیرتر (عملکرد ضعیف در مدرسه علت اعتماد به نفس پایین است) حمایت می کند، این تحقیقات بیان می کنند که بهبود عملکرد مدرسه ممکن است اعتماد به نفس را افزایش دهد(سعیدی وهمکاران،۱۳۹۰).
ت) بیگانگی از مدرسه: ترک تحصیل کنندگان دبیرستانی یک احساس تعلق قوی نسبت به تحصیل و مدرسه ندارند و خیلی علاقمند به درس و مدرسه نیستند. ترک تحصیل کنندگان رضایت کمتر و تلاش کمتری را در مدرسه گزارش می دهند، مشارکت کمتری در فعالیت های فوق برنامه دارند، نگرش مثبت تری نسبت به کار تا مدرسه دارند و تمایل کمتری برای تحصیلات عالی دارند(مولا،۲۰۱۰).
ث)مشکلات رفتاری: دانش آموزان ابتدایی که به میزان بالایی پرخاشگر هستند با احتمال کمتری از دبیرستان فارغ التحصیل می شوند. تا سن ۱۸-۱۷ سالگی، کودکانی که بیش فعال هستند با احتمال بیشتری عملکرد ضعیفی دارند و در مدارس ویژه حضور می یابند یا ترک تحصیل می کنند. ترک تحصیلی کنندگان به میزان فراوان تری از مدرسه فرار می کنند یا غیبت و تاخیر دارند و آن ها غالباً جریمه و محروم می شدند. آموزش مهارت های اجتماعی در سال های اولیه نوجوانی یک راهبرد موثری برای پیشگیری از سیگار کشیدن و فعالیت های جنسی پیش از موقع و شکست تحصیلی است. (اندرسون،۲۰۰۴؛ به نقل ازمیرزایی،۱۳۹۱).
ج)مصرف الکل و مواد: نوجوانانی که به مصرف مواد و الکل می پردازند به احتمال کمتری دبیرستان را به پایان می رسانند. تحقیقات هیچگونه نتیجه گیری روشنی در مورد اینکه مصرف مواد به عنوان علت یا پیامد مشکلات تحصیلی باشد به دست نداده اند. (اندرسون،۲۰۰۴؛ به نقل ازمیرزایی،۱۳۹۱).
چ)رفتارهای بزهکارانه: دانش آموزان دبیرستانی که با سیستم های قضایی سر و کار داشته اند با احتمال بیشتری نسبت به همتایان خود ترک تحصیل می کنند(اندرسون،۲۰۰۴؛ به نقل ازمیرزایی،۱۳۹۱).
عوامل خانوادگی:
الف)جایگاه اقتصادی اجتماعی خانواده: یک نوجوان از خانواده با جایگاه اقتصادی اجتماعی پایین به احتمال بیشتری درس خود را قبل از به پایان رساندن دبیرستان رها می کنند و با احتمال کمتری وارد تحصیلات عالی می شوند. طبق گزارشات انجام شده به وسیله ی کمیسیون ملی کودکان نوجوانان از خانواده های کم درآمد با احتمال بیشتری فاقد مهارت های تحصیلی اساسی هستند و به میزان بیشتری یک پایه ی تحصیلی را تکرار می کنند آن ها در خطر سوء تغذیه و سلامت پایین تری هستند. خانواده های فقیر با احتمال بیشتری در حوزه های با مدارس ضعیف تر و توام با منابع کمتر زندگی می کنند. نوجوانان در خانواده های کم درآمد با احتمال بیشتری کار می کنند که ممکن است برای پیشرفت تحصیلی آن ها مضر باشد (اگر ساعت کار طولانی باشد)(مولا، ۲۰۱۰؛ به نقل از یکتا،۱۳۹۱).
ب)جایگاه قومی و اقلیتی خانواده: دانش آموزان اقلیت، نرخ ترک تحصیل بیشتری دارند اما بسیاری از تاثیرات ناشی از تاثیر جایگاه اقتصادی اجتماعی می باشد تا صرف اقلیت بودن: دانش آموزان اقلیت با احتمال بیشتری در خانواده های فقیر یا در خانواده های تک والدی زندگی می کنند، والدینشان به طور متوسط تحصیلات کمتری دارند و آنها معمولاً در مدارس با کیفیت پایین حاضر می شوند و همین مسئله و سیستم ارزشی مدرسه ممکن است با ارزش های خانوادگی و قومی متفاوت باشد. (شریفیان،۱۳۸۱).

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:49:00 ق.ظ ]