• تبیین، روشنگری، حل شبهات و… توسط علما و اندیشمندان مانند ارائه دائره المعارف‏ها با توضیحات کافی و دلایل معتبر و اصیل و… ۲٫ هوشیاری در مقابل غرض ورزی‏ها و سیاست زدگی‏ها ۳٫ مبهوت نشدن در مقابل غرب، مستشرقان و… .[۲۲۸]

 

 

۱۷-بی دینی آفت دوران غیبت

درحدیث هایی ازمعصومان u از این مساله خبرداده شده که در زمان غیبت کبری٬مردم درتباهی وسقوط دینی بسر می برند.از دین فاصله می گیرند٬از امامت وولایت فاصله می گیرند.شاید٬مردم کم کم به جایی برسند که بگویند:«ما نه مرجعیت نیاز داریم و نه به دین»!کم کم بوی این تباهی وسقوط هم به مشام می‌رسد وزنگ خطر به صدا در آمده است.
برای نمونه، دو روایت در این راستا ارائه می‌شود. حضرت مولی الموحدین علی ابن ابیطالبuبه فرزندشان٬سید الشهداءuفرموند: «التَّاسِعُ مِن وُلدِکَ، هُوَ القائِمُ بِالحقِّ؛ المُظهِرُ لِلدِّین؛ البَاسِطُ لِلعَدلِ: نهمین فرزند٬از فرزندان تو٬همان قیام کننده برای حق است که دین راآشکارکرده وعدالت را گسترش خواهد داد».یعنی هم عدالت درونی وفردی وهم عدالت اجتماعی را برقرارمی کند؛و نمی‌گذارد تبعیضی در جامعه بماند.
پایان نامه
در ادامه ی این روایت آمده که امام حسین uبا شگفتی پرسیدند:«یَا أَبَتَاهُ! إِنَّ ذلِکَ لَکَائِنٌ؟!» آیا واقعا این طور خواهد شد.حضرت علیu فرموند:بله؛به آن خدایی که محمدuرا به رسالت برانگیخت٬ این اتفاق رخ خواهد داد«وَ لکِن بَعدَ غَیبَهٍ وَ حِیرَهٍ[۲۲۹]:اما پس از یک غیبت طولانی وتحیر وگیج وسرگردان شدن مردم!»
مردم جهان که گیج وسرگردان بوده و هستند؛پس این روایت آن ها رانمی گوید بلکه شیعه را می‌گوید! یعنی٬شیعه نیز سرگردان می شود وراه حق رااز باطل تشخیص نمی دهدو نمی‌داند چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دورغ.البته علت نیمی از سرگردانی انسان خود اوست.اگر انسان گناه نکند و در مسیر تهذیب نفس قرار بگیرد٬هیچ گاه متحیر نخواهد شد.اسلام وحقایقش٬از نورخورشیدنیز روشن تر است بااین حال عامه ی مردم در سرگردانی بسر می برند. فرمایش دوم از زبان مولایمان ٬امام حسن عسگری uاست.بدین ترتیب که احمد بن اسحاق قمی می‌گوید:« من در سامرا به پیشگاه امام حسن عسگری بار یافتم واز ایشان خواستم که امام پس از خود رابه من معرفی کند.امام حسنuهمان دم به من جواب نداده٬بلکه به اندرون خانه تشریف بردند وپس از چند دقیقه٬در حالی که آقازاده ای در سن چهار-پنج سالگی بردوش مبارک خود داشتند بیرون آمدند.

 

اگربالا نشسته ماه بوده

وگرنه یوسفی در چاه بوده

 

 

آقازاده u برگونه ی راستش خالی داشت و چهره اش مانند ماه شب چهارده٬می‌درخشید. امام عسگری u فرزندشان راازدوش و بغل خود٬به روی زانوی مبارکش گذاشتد و فرمودند:امام پس ازمن ٬این آقازاده-حضرت مهدی u است.
در ادامه‌ی این روایت هم٬کلامی هست که شاهد سخن من است؛امام حسن عسگری (ع)افزودند:«و الله لیغیبنّ غیبـه لاینجو من الهلکه فیها…» به خدا سوگند که این امام،برای مدتی دراز وطولانی،پنهان خواهد شد که درآن حال ،کسی جزآن که خداوند به امامت او معتقدش کرده و به دعا کردن برای شتاب در فرج وی،موفقش کرده،از تباهی و نابودی نجات نمی یابد مومن صبح که از خانه بیرون می آید در بیرون،با یک عقیده، با یک انتخاب،با یک رای،بایک نظریه پردازی،بی‌دین وملحدمی شود ودوباره که به خانه بر می گردد،استغفار می کندو می گوید:"این چه داوری و چه حرکتی بود که از من سرزد؟!"باز مومن می شود. بعد از ظهر که بیرون می آید،دو مرتبه بی دین می‌شود! لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه انسان‌ها در خطر معنوی و اخلاقی و در خطر سقوط دینی قرار می‌گیرند.

۱۸-خستگی و ایجاد شک نسبت به وجود حضرت

یکی از آسیب‌های فرهنگ انتظار این است که اگر در انتظار به صورت حقیقی خود صورت نگیرد شخص منتظر دچار خستگی و مرارت می‌شود و انتظار برای او ملال آور و با دشواری همراه است و به بهانه گیری و ایجاد سوال و پرسش در جهت نفی انتظار می‌پردازد تا خود را از این خستگی و بی‌حوصلگی نجات دهد.[۲۳۰]
«قال الصادق u «فَایّاکُم وَ الشّشکَّ وَ الإِرتیابَ وَ انفُوا عَن أنفُسِکُمُ الشُّکوکَ و قَد حَذَّرتُکُم فَاحذروُا أسألُ اللهَ توفیقَکُم وَ إرشادَکُم»[۲۳۱]
«پس هرگز در حق او شک و تردید به خود راه ندهید، از صفحه دل هر گونه شک و تردید بزدائید، من شما را بر حذر کردم پس سخت از آن بپرهیزید. از خدا توفیق و راهنمایی‌تان را مسئلت می‌نمایم.»

الف) امامت در کودکی

از جمله سؤالاتی که مطرح می‌شود و ایجاد شک و تردید می‌کند این است که:
اگر مهدی نام فرزند امام از اهل بیت است و در سال ۲۵۵ هـ. ق زاده شده و پدرش نیز در سال ۲۶۰ هـ. ق درگذشته پس وی در هنگام وفات پدر، کودکی خردسالی پیش نبود، و مسلماً ده سالگی سنی نیست که پدری بتواند فرزندش را آمادگی کامل فکری و دینی بخشد پس چگونه این فرد توانسته شایستگی لازم را بازیابد و به ایفای نقش بزرگ خویش در صحنه دین و دانش بپردازد؟
در پاسخ به این پرسش یادآور می‌شویم که مهدی u پس از درگذشت پدرش بلافاصله به پیشوایی مسلمانان رسید یعنی هنوز سنینی اندک از زندگانیش نگذشته بود که پیشوا شد و آنچه از مایه‌های روحی و فکری که برای پیشوایی لازم بود فراهم داشت پیشوایی در سنین کودکی پدیده‌ای است که دو تن از نیاکان او نیز پیش از وی به آن رسیده‌اند.[۲۳۲]
اما پدیده‌ی پیشوایی در سنین اندک در زمان امام مهدی u به اوج خود می‌رسد پیشوایی امامان اهل بیت یک پایگاه سلطنتی نبود بلکه پذیرش بنیادهای گسترده امام تنها در صفحه‌های دل مردم و از راه نفوذ روحی بود این بنیادها از آغاز اسلام دردل توده ریشه کرده و به روزگار امام باقر u و امام صادقu به مرحله شکوفایی خود رسیده بود مردم ایمان و آگاهی داشتند که امام پیشوا و مقتدا نخواهد بود مگر آن که از همه اهل روزگارش دانشمندتر و داناتر باشد.
با توجه به این نکات تاریخی به این نتیجه می‌رسیم که امامت در سنین کم پدیده‌ای واقعی بوده نه پنداری از پندارها زیرا امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم مسلمان رسیده و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر باز خویشتن خویش را پیروی و دوستی او گماشته‌اند مسلماً باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید بهره‌ای آشکار و چشمگیر داشته باشد چون در غیر این صورت نمی‌تواند مردم را به پیروی از خویش وادارد. می‌بینیم که امامان در موقعیت‌هایی بودند که پیروانشان از خرد و بزرگ می‌توانستند با ایشان بجوشند و به آسانی از بازتابهای وجودشان بهره گیرند حال آیا امکان دارد که کودکی مردم را به قبول امامتش بخواند و آن را همچون درفش افراشته اسلام جلوه گر سازد و این دعوت را مداوم در برابر چشم و گوش همگان انجام دهد و مردم به او پنهان و آشکار بگروند و حتی در راه گرایش خویش از بذل جان و مال هم نهراسند اما از چگونگی حال و روز امام آگاهی نداشته باشند.
و آیا اگر امام کودک هم مثل همه کودکان بود و از سطح تفکر و اندیشه‌ای بزرگ و والا برخوردار نبود بهترین دستاویز برای عرضه بی‌لیاقتی‌ها و بی‌ارزشی‌های امام به دست خلفا نمی‌افتاد تا به پیروان امامان عرضه کنند و آن ستارگان درخشان را بکوبند و جنجال به پا کنند و مشخص کنند که چنین کسانی نمی‌توانند پیشوای روحی و فکری مردم باشند اما سکوت آنها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیده‌ای حقیقی، بود. نه ساختگی و خلفا نیز حقیقی بودن امامت این امامان را در مقام عمل و فکر دریافته‌ بودندو می‌دیدند که اگر هم خرد سالی امام را علم کنند و با این وسیله رهبری دینی و فکری او را بکوبند باز پیروز نیستند. تاریخ گهگاه از تصمیم گیری خلفا- بر استفاده از کم سنی رهبران شیعه و بی‌نتیجه ماندن کارشان- سخن به میان می‌آورد اما حتی یک مورد هم نشان نمی‌دهد که این امر تزلزلی در روحیه پیروان ایجاد کند و یا مدرکی ارائه نمی‌دهد که امامان- به هنگام کودکی- با پرسش و یا مشکلی رو به رو شوند و در پاسخ آن به تنگنا بیفتند و اطمینان مردم را نسبت به موقعیت و امامت خویش سست کنند. در نتیجه امامت در سنین پایین پدیده‌ای واقعی در زندگانی اهل بیت بوده و تنها یک فرض خشک و خالی نیست. برای پدیده رهبری در سنین پایین نمونه‌های دیگر نیز می‌توان در میراث پیام آوردن الهی یافت، برای نمونه: حضرت یحیی که خداوند درباره او چنین می‌فرماید: ای یحیی با نیرومندی و استواری این نامه را بگیرد ما در کودکی به او حکمت و فرزانگی دادیم.[۲۳۳]
اکنون که چگونگی امامت در سنین کودکی روشن شد پیداست که جایی برای اعتراض به امامت امام مهدی باسن کم باقی نمی‌ماند.[۲۳۴]

ب)طول عمر حضرت مهدی

اگر مهدی انسان زنده‌ای است و زنده بودنش تا زمان ظهور ادامه پیدا می‌کند چگونه می‌توان برای کسب انسان چنین زندگانی درازی را پذیرفت؟ و این که توانسته است از دست قوانین طبیعی- که پیری و فرسودگی را مقدر هر انسان کرده- جان سالم بدر ببرد؟
در پاسخ به این پرسش باید سنت: دانش امروز دلیل نمی‌بیند که امکان عمر طولانی را از جنبه نظر نفی کند اگر پیری و فرسودگی و ناتوانی نتیجه مبارزه جسم با عوامل بیرونی معین و تأثیرپذیری از آنها باشد از جنبه نظری امکان دارد که بافتهای تشکیل دهند بدن انسان را از عوامل معین و مؤثر در آن برکنار داشت تا زندگی آدمی طولانی شود اما اگر از دیدگاه دیگر به بررسی بپردازیم به این نتیجه می‌رسیم که پیری یک قانون طبیعی است و هر بافت و اندام زنده‌ای در درون خود عامل نیستی حتمی خود را نهفته دارد که در اثر مرور زمان موجود زنده را خواه نا خواه به مرحله فرسودگی و مرگ می‌رساند ولی نگریستن از این دیدگاه هم مستلزم آن نیست که هیچ گونه انعطافی دراین قانون طبیعی راه نیابد. بلکه اگر این چنین قانونی مسلم انگاشته شود تازه قانون انعطاف پذیری است زیرا هم مادر زندگی معمولی‌مان می‌بینیم و هم دانشمندان در آزمایشگاه‌های علمی‌شان مشاهده می‌کنند که پیری یک پدیده فیزیولوژیک است و ربطی به زمان ندارد گاهی زود فرا می‌رسد و گاهی با فاصله زمانی بیشتری آشکار می‌گردد تا آنجا که برخی از سالمندان را می‌بینم که نشانه‌های پیری بر اعضاء آنان ظاهر نشود و از نرمی و تازگی برخوردارند.
پزشکان و متخصصان با بدست آوردن موفقیت‌های چشم گیر قانون پیری طبیعی را شکسته، از نظر علمی روشن ساخته‌اند که عقب انداختن پیری یا فراهم ساختن موقعیت‌ها و عوامل معین امری است که از نظر علم امکان دارد و اگر دانش امروز نمی‌تواند این برنامه را در مورد پدیده‌هایی چون انسان پیاده کند تنها به دلیل دشواریهای بیشتری است که در مورد انسان نسبت به حیوانات دیگر وجود دارد، بنابراین علم با موضعگیری‌های پویایش نشان می‌دهد که از جنبه نظری دلیلی برای نفی امکان دراز شدن عمر انسان اقامه نمی‌کند. خواه پیری را از این دیدگاه ببینیم که نتیجه و بازده مبارزه جسم با عوامل بیرونی و تأثیر پذیری از آنهاست و یا این که نتیجه یک قانون طبیعی است که در درون موجود زنده نهفته است و آنها را به سوی مرگ و نیستی می‌کشاند با این بیان درباره عمر حضرت مهدی (عج) نیز هیچ انگیزه‌ای برای شگفتی‌ها باقی نمی‌ماند. حال اگر باز هم از دیدگاه علمی فکر کنیم که مسئله طول عمر غیر ممکن جلوه نکند و پیری قانونی قاطع باشد و بشر هیچ زمان توانای چیرگی بر این قانون را پیدا نکند در چنین صورتی پدیده طول عمر (مانند عمر نوح و مهدی) معجزه‌ای به حساب می‌آید که یک قانون طبیعی را در حالتی معین از تأثیر اندخته تا زندگانی فردی را که پاسدار پیام‌های آسمانی است از خطر نابودی حفظ کنند درواقع (به یک نتیجه کلی می‌رسیم) که هر گاه پاسداری از زندگانی یکی از جهت‌های خداوندی برای ادامه کارش و پایان بردن نقش سازنده‌اش ضروری باشد الطاف خداوندی دخالت کرده برای نگهداریش یکی از قوانین طبیعی را به حالت تعطیل در می‌آورد و برعکس اگر مدت مأموریت او سرآمده باشد و وظیفه الهی تعیین شده‌اش را به انجام رسانده باشد هماهنگ با قوانین طبیعی حیات با مرگ رو به رو می‌گردد و یا به شهادت می‌رسد.[۲۳۵]

ج)انتظار طولانی

اگر این رهبر شایستگی لازم را برای نجات مردم دارد پس این همه انتظار طولانی برای چیست؟ مگر این همه رنج و محنت و رویدادهای جانگداز جهانی بس نیست که ظهور او را برای برپا داشتن عدالت شایسته بنماید؟
در پاسخ به این پرسش خاطر نشان می‌شویم که: پیروزی هر انقلاب و هر فعالیت اجتماعی به یک سلسله شرایط و موقعیت‌های عینی و خارجی بستگی دارد که بدون فراهم شدن آن شرایط نمی‌تواند به هدف خود برسد اگر چه قسمتی از شرایط و موقعیت‌های انقلاب مهدی u اسمانی و خدائی است و جنبه آسمانی دارد اما اجرای کلی مأموریت او به گرد آمدن شرایطی عینی و خارجی وابسته است.
سنت تغییر ناپذیر خداوند بر این است که اجرای انقلاب مهدی به موقعیت‌های خارجی و پذیرنده‌ای که محیط مساعد و فضای عمومی را برای درک و پذیرش انقلاب آماده می‌سازد وابسته باشد زیرا مهدی خود را برای اقدامی اجتماعی و در سطحی محدود آماده نکرده بلکه رسالتی که از سوی خداوند برای او تعیین شده دگرگون ساختن همه جانبه گیتی است به صورتی که همه افراد بشر از تاریکی‌های ستم و بیداد به فروغ دادگری راه یابند برای چنین دگرگونی بزرگی تنها وجود یک رهبر شایسته کافی نیست زیرا ویژگی‌های یک رهبر شایسته را پیامبر در همان روزگار سیاه در خویش داشت بلکه علاوه بر رهبر شایسته نیازمند یک محیط جهانی مساعد و یک فضای عمری مناسب نیز هست تا موقعیت‌های خارجی مطلوب را برای انجام انقلاب جهانی آماده سازد از دیدگاه انسانی که بنگریم باید احساس نابودی مداوم در انسان متمدن ایجاد شود یک انگیزه اساسی در درونش پدیدار گردد و رسالت دادگرانه مهدی را بپذیرد و تنها با تجربه‌های اجتماعی، مدنی و سیاسی گوناگون امکان دارد چنین احساسی در درون انسان‌ها جای گیرد. از دیدگاه مادی نیز برای انجام رسالت مهدی در زمان ظهور تمام جهان باید آمادگی و توانایی بیشتری داشته باشند تا در روزگاری همچون زمان غیبت صغری زیرا که بخش‌های جهان به یکدیگر نزدیک شده، ارتباط و پیوند میان انسانها بهتر انجام می‌گیرد، ارتباط و پیوندی که دستگاه رهبری مرکزی برای پرورش مردم بر بنیاد رسالت به آن نیاز دارد.[۲۳۶]

د) فلسفه تأخیر ظهور با وجود فراهم بودن شرایط

در طول تاریخ گاهی به شرایط و فرصت هایی بر می خوریم که گمان می رود زمینه ظهور فراهم شده مثلا استقبال مردم از دین و فداکاری در راه اسلام و بذل جان و شهادت به خاطر آن به قدری زیاد و با شور و هیجان است که به نظر می آید که نه تنها سیصد و سیزده نفر بلکه بیش از هزارها نفر آماده جان نثاری در رکاب امام (علیه السلام) هستند با وجود این، سرّ تأخیر ظهور چیست؟
راجع به فراهم بودن شرایط ظهور امام زمان u: اولا: کسی نمی تواند به طور یقین اظهار اطّلاع کند یعنی بگوید همه شرایط فراهم شده است، زیرا خود این ادعا احتیاج به علم به جمیع شرایط دارد چون ممکن است احادیث متضمن بیان همه شرائط نباشند.
ثانیاً: بر فرض که شرایط، منحصر در آن موارد باشد که در روایات آمده است با این حال همان طور که شیخ صدوقـ علیه الرحمه ـ فرموده است واقعاً نمی توان مطمئن بود که فرضاً همان سیصد و سیزده نفر اصحاب خاص و سائر شرایط موجود شده باشد.
چون اگر تمام اوضاع و شرائط بر حسب ظاهر حکایت از فراهم بودن زمینه ظهور داشت، بدون این که مثلا وجود افراد خالصی را که بتوانند در شمار سیصد و سیزده نفر از اصحاب حضرت صاحبu باشند انکار کنیم. این ادعا را هم نمی توانیم بکنیم که همه افراد مانند «سلمان» و «ابوذر» و «مقداد» و «رشید هجری» و «اصحاب کربلا» می باشند.
در وضعیت کنونی با همه ادعاهایی که در جامعه ما برای بازگشت به اسلام و اسلام خواهی مطرح می شود و البته باعث افتخار است اما باز هم می بینیم احکام الهی را در بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، خیلی ها زیر سئوال می برند و تا آن جا که بعضی احکام دین را که اختصاص به زمان و یا مکان خاصّی ندارد مختص به همان عصر پیغمبر e می دانند به این بهانه از زیر بار تکلیف شانه خالی می کنند، با وجود چنین اشخاصی و حوادثی چگونه می توانیم بگوییم اوضاع برای ظهور آماده شده است تا چه رسد به این که از علت تأخیر سئوال کنیم.
بنابر این در این مسئله سزاوار است تسلیم حکم و اراده خداوند عالم باشیم و فضیلت انتظار ظهور را از دست ندهیم و سعی کنیم از طریق اصلاح اعمال خود زمینه ظهور حضرتش را هرچه بیش تر فراهم کنیم.[۲۳۷]

۱۹-فراموش شدن امام

وقتی از امام جواد u راجع به جانشینان ایشان سؤال شد به معرفی ائمه پس از خویش پرداختند و وقتی به نام مبارک امام عصر رسیدند گریه‌ی شدیدی کردند و فرمودند: «بعد از حسین u، پسرش قائم به حق، همان شخصی است که انتظار او را می‌کشند»
راوی پرسید ای پسر رسول خدا چرا ایشان قائم نامیده شده‌اند؟ فرمود: «لاِنَّهُ یَقُوُ بَعدَ موت ذِکرهِ و ارتداد اکثر القائلین با مامتهٍ؛ زیرا او قیام می‌کند پس از آن که یادش می‌میرد و بیشتر کسانی که به امامتش قائل بودند از این امر برمی‌گردند».[۲۳۸]
اگر هدف خلقت را منحصراً بندگی خدا آن هم فقط و فقط از طریق معرفت به امام هر زمان و اطاعت از او بدانیم که اعتقاد راسخ شیعه همین است با یک نگاه گذرا به وضعیت زندگی فردی و اجتماعی امروزمان به عمق فاجعه پی خواهیم برد.
آیا بسیاری از ما مقصد خلقت را فراموش نکرده‌ایم، دنیا بر ایمان به هدف تبدیل نشده است؟ جای اصل و فرع در زندگی‌هامان عوض نشده است؟ آیا این گونه نیست که عملاً برای دنیا اصالت و اعتبار قائل شده و آخرت و معنویت را فرع می‌پنداریم؟ در هر کجا و هر مجلسی که می‌نشینیم سخن از زمین آپارتمان، اتومبیل و تلفن همراه و تفریح و لذات و سرگرمی‌های دنیاست. با چه میزان به امام زمان در ارتباط هستیم؟ در ۲۴ ساعت چه مقدار از وقت خویش را به ایشان اختصاص داده‌ایم؟ چقدر حاضریم در جهت اهداف ایشان از مال و جان خویش مایه بگذاریم؟ آیا آمادگی تسلیم و فرمان برداری از ایشان را ایجاد کرده‌ایم؟ بسیاری از ما غیبت امام برایمان عادی شد. جای خالی امام را حس نمی‌کنیم.

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:25:00 ب.ظ ]