در بخش گذشته بیان نمودیم که برخورد نرم و مدارا گرایانه در اسلام, پسندیده و مورد سفارش بزرگان دین است و سیره و منش پیغمبر اکرم (ص) و امامان معصوم(ع) روشنگر و تاییدکننده آن می باشد. اما در برخی موارد، وقتی پای ناسازگاری با حدود و قانونهای الهی به میان آید، باید با سختی و درشتی در برابر آن ایستاد و بدون هیچ گونه چشم پوشی بر اجرای حدود الهی و حفظ والاییها و بایسته های دینی پای فشرد.
از این رو مواردی در قرآن بیان شده است که لازمه آن برخورد قاطع و محکم می باشد. این موارد را از دیدگاه قرآن مرور می‌کنیم:
۱ – توطئه و فتنه‌گری:
یکی از موجبات اعمال خشونت از نظر قرآن کریم، فتنه و توطئه دشمن است.
بی شک نفاق و فتنه گری همانند غده سرطانی است که می بایست از پیکره جامعه اسلامی قطع و ریشه کن گردد . اگر مبارزه اصولی و جدی با آن صورت نگیرد ، ضربات جبران ناپذیری در انتظار امت اسلامی خواهد بود که اساس اسلام را به تهدید می کشاند ، از این رو می بایست با این طوفان فضیلت کش و گردباد ارزش ستیز، مقابله نمود .
گاهی سیل فتنه و امواج نفاق آن چنان بی رحمانه، بنیان جامعه و نظام اسلامی را به خطر می اندازد که راهی جز بر خورد قاطع با منافقان و فتنه گران باقی نمی گذارد . بی شک در این موقعیت ، نصیحت و اندرز یا ملامت و سرزنش ، جایگاه خود را از دست داده و می بایست با شدت عمل بیشتری دست به کار شد و صلابت اسلام را به نمایش گذاشت ، و با قاطعیت تمام ، جلو نقشه ها و توطئه های اهل نفاق در عرصه نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی را گرفت و با ایجاد سدی عظیم ، سیل طغیان آنان را مهار کرده ، جمعشان را متفرق و نقشه هایشان را نقش بر آب نمود و در اجرای این رسالت الهی ، ملاحظه هیچ شخص و گروهی را نکرد.
عکس مرتبط با اقتصاد
قرآن یکی از شیوه های مبارزه با نفاق و فتنه گری را پیکار مسلحانه دانسته و تصریح می نماید :
( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَه)[۸۰]؛ (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ )[۸۱] ؛ « ای پیامبر با کافران و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر . جایگاه آنان دوزخ است» .
امام علی (ع) در زمان خلافت خویش در شرایطی به پیکار با فتنه گران بر خاست که احدی جرئت این کار را به خود نمی داد . لذا آن را از افتخارات خویش شمرده و می فرماید :« اَمَّا بَعْدَ أَیُّهَا النَّاسُ، فَانَا فَقَاءْتُ عَیْنَ الْفِتْنَهِ، وَلَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا، وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا،» [۸۲] یعنی ؛ ای مردم ، من بودم که چشم فتنه را کندم ، و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری نداشت ، آنگاه که امواج سیاهی ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدت خود رسید. آن حضرت بارها در خطبه های آتشین خود ، لزوم پیکار با نفاق و فتنه را تا سر حد پاکسازی آن از جامعه اسلامی سخن به میان آورده است و ضرورت آن را تبیین فرموده است .
۲ – تعرض به مسلمانان و ادامه‌ی جنگ:
تا زمانی که مشرکان حربی به ادامه‌ی جنگ اصرار می‌ورزند و متعرض حال مسلمین می‌شوند، نبرد با آنان باید ادامه یابد و روی خوش از مسلمین نباید ببینند.[۸۳]
عده‌ای از مشرکان و اهل کتاب که حاضر به مصالحه و پیمان نیستند و هرگونه قراردادی را که در جهت برقراری صلح و آرامش در جامعه اسلامی است، رد می‌کنند و در برابر نظام اسلامی و گسترش تعالیم اسلام مقاومت می‌نمایند، محارب هستند که جنگ با آنان مشروع است. خداوند متعال می‌فرماید:
( وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِین وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِین)[۸۴] ؛ « و در راه خدا، با کسانى که با شما پیکار مى‏کنند، بجنگید؛ و [از حدّ] تجاوز نکنید، چرا که خدا تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد. و هر کجا آنان را یافتید، بکشید؛ و از جایى که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون کنید. و (بدىِ) آشوبگرىِ [شرک‏]، از کشتار [هم‏] شدیدتر است. و در کنار مسجد الحرام با آنان پیکار مکنید؛ مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. و اگر با شما پیکار کردند، پس آنها را بکشید. سزاى کافران چنین است».
اکثر آیاتی که به طور مطلق دستور جنگ با اهل کتاب، مشرکان و کفار می‌دهد نیز به اهل عناد و محاربان از آنان حمل می‌شود؛ همانند آیات ۲۹، ۳۶، ۱۲۳ سوره توبه و آیه ۵۲ سوره فرقان.
۳- عصیان و نافرمانی:
قرآن همواره مؤمنان را به اطاعت از خداوند و فرامین او سفارش نموده [۸۵] و با متذکر شدن آیات و نشانه های خداوند در هستی[۸۶]، به نکوهش گروهی میپردازد که با وجود این دلایل روشن، با او مخالفت کرده و به غیر او روی آوردهاند.[۸۷]
زمانی که انسان قدم در راه باطل بگذارد و همواره به نافرمانی با حق بپردازد، با هر قدمش، از راه مستقیم دورتر شده و ممکن است به جایی برسد که دیگر توفیق بازگشت به راه حق را پیدا نکند و زیان واقعی نیز همین است. قرآن در آیات بسیاری برای متذکر نمودن مردم، به بیان عاقبت و مجازات نافرمانی و سرکشی از دستورات الهی میپردازد:
« اما آن کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را مقدم داشته مسلما دوزخ جایگاه او است.»[۸۸]
« مسلما جهنم (در آن روز) کمینگاهی است بزرگ و محل بازگشتی برای طغیانگران.»[۸۹]
در این آیات، خداوند به وضع حال مجرمان و افراد بیایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنی سرنوشت آنان را بیان میکند و عوامل گرفتاری آنها را طغیان و سرکشی و نافرمانی معرفی می نماید. [۹۰]
در اینجا منظور از عصیان و نافرمانی به عنوان یک علت و موجب کلی مورد نظر است. به طور مثال نافرمانی همسر این اجازه را به شوهر می‌دهد که او را نصیحت کرده، سپس قهر کند و سپس تنبیه مناسب کند. [۹۱]همچنین هرکس از مسلمین، کفار ذمی و کفار حربی در جامعه‌ی اسلامی که مرتکب حربی می‌شوند باید با آن‌ ها برخورد مناسب جزایی صورت گیرد.[۹۲]
۴ – نقض پیمان و عهد شکنی :
پیمان شکنی نیز بارها در قرآن کریم از موجبات سخت گیری و درگیری با مشرکان دانسته شده است. وفای به عهد، یکی از بدیهی ترین ارزش های اجتماعی است که مقبولیت عمومی دارد. در واقع، حسن وفای به عهد و قبح عهدشکنی از امور فطری است که برای هر انسانی قابل فهم است. به عبارتی دیگر، انسان برای درک حسن وفای به عهد و قبح عهدشکنی، به راهنمایی شرع و اقامه برهان نیاز ندارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
به همین جهت، زمانی که به تاریخ جوامع می نگریم، به وضوح مشاهده می کنیم که پای بندی به معاهدات، یکی از اصول اخلاق اجتماعی مورد توجه آن ها بوده است. در حقیقت، هیچ اجتماعی راه زندگی اجتماعی و پیشرفت به سوی مقاصد خود را، جز به وسیله پای بندی به معاهدات هموار نمی بیند.
خداوند در آیات بسیاری عهدشکنان را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد. مثلا در آیه ۲ و ۳ سوره صف می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.» با توجه به سخنی از حضرت علی (ع) می توان فهمید که منظور از سخنان بی عمل در آیه، عهدشکنی است.[۹۳]
گاهی اوقات، لحن آیات در مقام سرزنش عهدشکنان از این هم خشن تر می شود مثلا در نخستین آیه از سوره توبه که به علامت خشم و غضب الهی و سنگینی گناه عهد شکنی بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده، مسأله نقض عهدگروهی از مشرکین به عنوان یک گناه کبیره و کاری بسیار ناپسند که موجب برائت خدا و رسول است، مطرح شده است. [۹۴]
در آیه ۵۵و ۵۶ سوره انفال نیز، خداوند بدترین جنبندگان را کسانی معرفی می کند که کفر ورزیدند و پی در پی عهد خود را می شکنند. ( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُون الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُون).
از رهگذر این آیات که با گزنده ترین تعابیر، عهدشکنان را مورد نکوهش قرار می دهد، قبح شدید عهدشکنی و ارزش و اهمیت وفای به عهد، آشکار می شود.
در آیه ۵۷ سوره انفال، خداوند در رابطه با کسانی که مدام با مسلمانان عهد می بندند ولی آن را نقض می کنند، دستور برخورد شدیدتری می دهد. ( فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون)، خداوند در این آیه به پیامبر دستور می دهد که اگر آنان را در میدان جنگ یافتی، آن چنان آن ها را درهم بکوب که جمعیت هایی که پشت سر آن ها قرار دارند عبرت گیرند و پراکنده شوند و عرض اندام نکنند[۹۵].
لحن شدید این آیات در رابطه با عهدشکنان، حاکی از اهمیت ویژه وفای به عهد و احترام به معاهدات است.
بی تردید، عهدشکنی از مصادیق بارز ظلم و تجاوز به حقوق دیگران است. به همین جهت، در قرآن حکم شده که اگر یکی از طرفین معاهده بدون هیچ مجوزی معاهده را نقض کرد، آن معاهده ملغی و باطل است؛ ( فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُم)[۹۶]. به طرف مقابل نیز اجازه داده شده که به همان مقدار که به حق او تجاوز شده، به حق طرف مقابل تجاوز نماید؛ [۹۷]( فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَیْکُم)[۹۸].
۵ – قتل انسان ها بویژه انبیاء و اولیاء
حق حیات و حفظ نفوس، به طور طبیعى، بر دیگر حقوق انسان ها تقدم دارد. همه انسان ها موظفند حیات خویش را حفظ کنند و به حیات انسان هاى دیگر تجاوز نکنند. طبعاً در ارتباط با این حق انسانى، دو ارزش مثبت و منفى بسیار مهم مطرح مى شود که عبارتند از: ارزش مثبت مربوط به احیاى نفوس، و ارزش منفى مربوط به قتل نفس.
آیات قرآن و قتل نفس
موضوع قتل نفس در آیات بسیارى از قرآن کریم به صورت هاى گوناگون مطرح شده که مى توان آن ها را بر سه دسته عمده تقسیم کرد: [۹۹]
یک دسته از این آیات، در مقام نهى از قتل نفس و بیان عظمت، آثار، عوارض، اقسام و احکام این گناه است؛ مانند:
( …وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها و غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً)http://www.ghadeer.org/qoran/akhlaq-qrn3/akhlq-q3_footnet.htm؛[۱۰۰]« و هر کس مؤمنى را عمداً بکشد، کیفرش آتش جهنم خواهد بود که در آن براى همیشه عذاب شود، خدا بر او خشم و لعن کند و عذابى هولناک برایش مهیا سازد».
(وَ لاَتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاّ بِالحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)؛[۱۰۱]«هیچ کس را که خدا (خون و جان) او را محترم داشته است، نکشید مگر به حق این را خدا به شما توصیه مى کند، باشد که بیندیشید.»
(وَ لا تَقْتُلُوا اْلنَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاّ بِالْحَقِ و مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً)؛[۱۰۲]« هرگز کسى را که خدا محترم داشته، نکشید مگر به حکم حق و کسى که به ستم کشته شود، به ولىّ او قدرت و حق قصاص بر قاتل مى دهیم تا در انتقام از قاتل اسراف نکند که او را خدا حمایت کرده است.»
این آیات و آیات دیگرى مثل آن ها عمل قتل نفس را با بیان هاى مختلف منع و نکوهش کرده و کیفر آن کس را که دست به این گناه بزرگ بزند، سنگین دانسته و به احکام مختلف آن، مانند قصاص، دیه، کفاره و اقسام و احکام آن اشاره کرده است.
دسته اى دیگر از آیات، به نکوهش کسانى پرداخته اند که مرتکب قتل نفس شده اند، به ویژه بنى اسرائیل که بسیارى از انبیا، مصلحان، عدالت خواهان و بندگان مخلص خدا را کشتند، در این آیات مورد حمله و نکوهش بسیار قرار گرفته اند و مى توان گفت که تقریباً همه این آیات، مربوط به بنى اسرائیل است که انبیا و همه کسانى را که در اندیشه اصلاح مردم و دعوت به خیر و عدالت بودند و بسیارى از انسان هاى بى گناه را به قتل مى رساندند. مثل آیه:
(وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَ باءُو بِغَضَب مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِاَنَهُّمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَّهِ و یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ)[۱۰۳]« مهر ذلت و خوارى بر پیشانىِ ایشان زده شد و به خشم خدا گرفتار شدند. این بدان جهت بود که به آیات خدا کفر مى ورزیدند و انبیا را به ناحق مى کشتند».
و آیه هاى: (اَفَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلوُنَ)؛[۱۰۴]« آیا هرگاه فرستاده اى از سوى خدا پیامى براى شما آورد که با هواى نفس شما سازش نداشت، سرپیچى کردید، پس گروهى را تکذیب کرده و گروهى دیگر را به قتل مى رسانید.»
(قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ)؛[۱۰۵]« بگو: (اى بنى اسرائیل) پس چرا پیامبران خدا را از گذشته تاریخ مى کشتید اگر مؤمن بودید؟»
(اِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و یَقْتُلوُنَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذاب اَلِیم اُوْلئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاخِرَهِ وَما لَهُمْ مِن ناصِرِینَ)[۱۰۶]« حقاً آنان که به آیات خدا کفر مى ورزند و پیامبران را به ناحق مى کشند و کسانى از مردم را که به عدالت امر مى کنند، مى کشند، آنان را به عذابى دردناک بشارت ده. اعمال آنان در دنیا و آخرت حبط و بى اثر مى شود و یار و یاورى ندارند».
هم چنین آیه هاى ۱۸۱ تا ۱۸۳ از سوره آل عمران و آیه ۱۵۵ از سوره نساء، همگى اشاره به قتل هایى دارند که در طول تاریخ اتفاق افتاده و گروهى ستم پیشه، پیوسته به کشتن انسان هایى شایسته و عدالت خواه دستشان را مى آلودند؛ زیرا برنامه هاى اصلاحى و دین و آیین آنان را، که از سوى خدا به مردم عرضه مى کردند، منطبق با هواها و تمایلات نفسانى خود نمى یافتند و منافع خویش را در خطر مى دیدند؛ اما در همه این آیات، به ویژه به بنى اسرائیل به عنوان قاتلان و تبهکاران و ستم پیشگان اشاره شده که مقتول و قربانىِ آنان پیامبران خدا و عدالت خواهان و صالحان بودند.
دسته سوم، قتل نفس هاى خاصى مانند کشتن فرزندان، که در میان عرب مرسوم بوده است، محکوم مى کند. مانند (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ اَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْم)؛[۱۰۷]« کسانى که فرزندان خود را از روى سفاهت و جهالت کشتند، حقاً زیانکارند.»
(وَ لا تَقْتُلُواْ اَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ اِمْلاق نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً)؛[۱۰۸]« فرزندان خود را از ترس گرسنگى نکشید، ما ایشان و شما را روزى مى دهیم و محققاً کشتن آنان اشتباه بزرگى است».
۶ – کفر و شرک ورزی به آیات خدا:
کفر و شرک نیز از موجبات اعمال خشونت است. البته نه به خاطر عقیده و فکر بلکه به جهت دفع گسترش فساد و ظلم و لذا تا زمانی که مشرکان دست به مزاحمت و ممانعت از حق نزده‌اند، خشونت به صورت نبرد جایز نیست.
شرک از جمله گناهان کبیره است و در قرآن کریم از آن به عنوان « ظلم عظیم»[۱۰۹] یاد شده است. اوّلین کسی که مرتکب این خطیئه بزرگ گردید، ابلیس بود که حاضر به پذیرش ربوییّت تشریعی خداوند نگردید و در مقابل امر او ایستادگی کرد و در نهایت به همین سبب از درگاه الهی رانده شد.[۱۱۰]
شرک به خدا بدترین نوع کفر به خدا است و بدترین گناه در اسلام است که در بسیاری از آیات بدان اشاره شده‌است.
(ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ)؛[۱۱۱]« آنها هر کجا یافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده است، مگر با ارتباط به خدا (و تجدید نظر در روش ناپسند خود) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به این و آن) و در خشم خدا مسکن گزیده‏اند، و مهر بیچارگى بر آنها زده شده، چرا که آنها به آیات خدا کفر مى‏ورزند و پیامبران را به ناحق مى‏کشند اینها به خاطر آن است که گناه مى‏کنند و (به حقوق دگران) تجاوز مى‏نمایند».
(سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ )؛[۱۱۲]« به زودى در دلهاى کافران به خاطر اینکه بدون دلیل چیزهایى را براى خدا شریک قرار دادند، رعب و ترس مى‏افکنیم و جایگاه آنها آتش است و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران».
۷ – ظلم و ستم:
عنوان کلی ظلم و ستم نیز از موجبات خشونت شمرده‌شده‌است. به طور مثال بدگویی از ظالم[۱۱۳] ، محرومیت از حلال‌ها درباره یهودیان به سبب ظلم[۱۱۴] و رخصت برای جهاد با مشرکان به خاطر روا داشتن ظلم بر مسلمین[۱۱۵] از مصادیق موجبات خشونت نسبت به ظلم و ستم است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است.
آموزه توحید و خداپرستی قرآن به هیچ وجه با استبداد و خودکامگی سازگار نیست بلکه در سراسر قرآن ناسازگاری با استبداد و خودسری مشاهده می شود.
در فرهنگ متعالی قرآن ظلم کردن و ظلم پذیری مذموم می باشد و به پرهیز از هر دو فرمان داده شده است: ( لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون)؛[۱۱۶] « نه ستم می کنید و نه ستم می کشید.»
اگر افراد و گروه های ظالم در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش، حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگیز خود نباشند و مرتباً فساد را گسترش دهند و در حق مردم ظلم و ستم روا دارند و علاوه بر خود، مسیر جامعه انسانی را دچار اختلال کنند؛ این جا است که راه اصلاح جامعه منوط به حذف این عوامل فساد و ظلم با برخوردهای عملی و قهرآمیز می گردد.
آیات قرآن کریم به صراحت از ضرورت به کارگیری این روش در اصلاح استبداد و مفاسد تأکید دارد. دستور به مقاتله با سران استبداد و کفر در همین راستا صادر شده است[۱۱۷] . سران کفر و استبداد برخلاف همه موازین و تعهدات انسانی و حقوقی به پایمال کردن مصالح عمومی جامعه پرداخته و جز به مطامع پست خویش، به چیز دیگری نمی اندیشند و قطعاً در برخورد با چنین مفسدانی، تنها روش های خشونت آمیز مؤثر است و تا این موانع فساد از سر راه برداشته نشوند، امید به اصلاح افراد و جامعه، سرابی بیش نیست.
نقش پیامبران در مبارزه با استبداد و اختناق و درگیری با مظاهر طغیان، از اساسی ترین نقش ها است. قرآن کریم استبداد و طاغوت را از بزرگترین موانع در راه هدایت و سعادت انسان معرفی نموده و ازمقابله و برخورد انبیاء عظام با آن گزارش داده است. قرآن بر این نقش پیامبران تأکید فراوان دارد.
امام حسین(ع) در اهمیت قیام علیه ظلم می فرماید: «ای مردم، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس از شما مردم، سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند، و با سنت رسول خدا مخالفت می ورزد، و در میان بندگان خدا با گناهکاری و دشمنی رفتار می نماید و بر او اعتراض نکند و یا او را از این امور با گفتار و رفتار باز ندارد، شایسته است که خداوند او را به همان جایگاهی وارد نمایدکه ستمگر وارد است.»[۱۱۸]
۸ – رباخواری و حرام‌خواری
ربا به معنی بخش زیاد شده، فزونی یافته، فزونی، زیادی، افزوده… است، و معادل « بهره» در زبان فارسی است. وقتی چیزی به کسی می دهیم و زیـاده از آنچه بوی داده ایم از وی پس میگیریم، آن بخش زیادی ربا نامیده می شود. درقرآن از ربا خورنده و ربا خوردن صحبت شده و تحریم شده است. در آیه ۱۳۱ سوره آل عمران ربا خوردن (بهره گرفتن) نهی شده است. در آیه ۲۷۵ سوره بقره از ربا گیرندگان صحبت شده، و در ادامه حرام بودن ربا مطرح شده. در آیه ۲۷۸ گفته شده «ربا نگیرید» و در آیه ۲۷۹ همان سوره عمل کسانی که ربا می گیرند را بمثابه اعلام جنگ با خداوند قلمداد نموده است.
( یَا اَیُّهَاالـذّینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا اِن کُنتُم مُؤمِنِینَ – فَاِن لَم تَفعَلُوا فَأذَنـُوا بِحَربٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِن تُبتُم فَلَکُم رُءُوسُ اَموالِکُم لاتَظلِمُونَ وَ لاتُظلَمُونَ)؛[۱۱۹]« ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید و اگر مؤمن هستید آن چه از ربا باقی مانـده است وا گذاریـد و اگر [ چنین] نکردید بدانید به جنگ با خدا و فرستاده ی وی برخاسته اید و اگر توبه کنید سرمایه های شما از خودتان است . نه ستم می کنید و نه ستم می بینید . »
در حقیقت ، ربا مخالفت با حکم خداوند است که حرمت آن صریحاً در آیه ی ۱۳۰ آل عمران تشریع شده است: ( یَااَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوا لاتَأکُلُوا الرِّبا . . . ) . از طرف دیگر رباخواری ، مخالفت با رسول خداست چون آن جناب حکم خدا را تبلیغ می کردند .
رباخوار در واقع به مخالفت با خدا و فـرستاده ی او بـر خاسته است . این معنی جنگیدن رباخوار با خـدا و رسول خـدا می باشد. امّا جنگیدن خدا و رسول اکرم (ص) با رباخوار معنایش این است که رسول خدا به امر او، رباخوار یا هر کس از مسلمانان که حکمی از احکام را نمی پـذیرد ، او را مجبور به تسلیم کنـد اگر تسلیم شد که هیچ وگرنه مسلمانان را مأمور کند تا با او جنگ کنند تا تسلیم خدا شود .
۹ – فساد در زمین:
کلمه‌ی فساد خارج شدن چیزى از حد اعتدال، چه کم و اندک و چه زیاد و آن نقیض کلمه‌ی صلاح است[۱۲۰]. از بررسی آیات قرآنی استفاده می‌شود هر عملی که انسان و جامعه‌ی بشری را از رسیدن به سعادت واقعی دور کند، فساد نام دارد و واژه‌ای که در قرآن مقابل فساد به کار برده شده است صلاح است. ( وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ)[۱۲۱]؛ « و هنگامى که به آنها گفته شود، در زمین فساد نکنید مى‏گویند ما فقط اصلاح کننده‏ایم».
مفاسد اجتماعی عبارت است از عواملی که سبب تباهی و نابودی جامعه‌ی بشری می‌گردند و آن را از مسیر سعادت وخوشبختی مادی و معنوی خارج می‌کنند و حالت غیر ضروری و آشکار دارند[۱۲۲].

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:41:00 ق.ظ ]