سبا (سباء) به روایت معجم البلدان، سرزمینی است در یمن، در جنوب غربی جزیره العرب (احتمالاً یمن و حَضْرَموت کنونی) که شهر آن «مَأرب» است و بین آن و صنعا سه روز راه است. برخی سبا را از ناحیه ای میان اردن و فلسطین و جایی خرّم و با نعمت دانسته اند و صاحب حدودالعالم، آن را شهرکی با نعمت و مردم بسیار توصیف کرده اند.
در بیت زیر به نظر می رسد که «سبا» به معنی هدهد است:
چون باز و چَرغ چرخ همی داردم به بند گر در حذر غرابم و در رهبری سبا
(مسعود سعد: ۱)
سِجیّن
در لغت، به معنی ثابت و شدید و به نظر برخی، از ماده سِجن (زندان) است به جهت مبالغه، و در اصطلاح قرآن (مطففّین:۷) جایی است که نامه اعمال (کتاب) فُجّار و کافران در آن باشد. نمونه ای ز فروزنده عفو او فردوس نشانه ای ز گدازنده خشم او سِجّین
(مسعود سعد: ۴۳۲)
سَرندیب
سَرندیب یا سَراندیب به نام جزیره بزرگی است در شبه قاره هند که امروز سیلان یا سری لانکا نامیده میشود. در آنجا کوهی است برافراشته به نام مَهبِط آدم یا به قولی (الانسان: ۴۱۴) قدمگاه آدم که از دیرباز بر آن نقش قدم انسانی در سنگ مانده است. مسلمین، آن را جای پای آدم (ع) و بوداییان، نقش قدم بودا میدانند و در ماه مارس که سالگرد ظهور بودا بوده است، در آنجا ضمن انجام مراسمی، به عبادت می پردازند (حکمت، ۱۳۳۷: ۲۱۹).
در روایات اسلامی هست که آدم بر سر کوه سرندیب سر به سجده نهاد و صد سال بر گناه خویش بگریست و از آب چشم او گرداگرد کوه مرغزار گشت. همچنین نوشته اند که بر این کوه هر شب، بدون آنکه ابری باشد، برقی می جهد و هر روز نقش قدم آدم در آب باران شسته میشود. گویند که یاقوت احمر از این کوه به دست می آید و سیل را از بالا به پایین می غلطاند. از پیامبر اسلام نقل شده که خجسته ترین مکانهایی که مردم به سوی آن شتابند مکّه و مسجد من (مسجد النبی در مدینه) و مسجد اقصی و جزیره سرندیب است که پدر ما، آدم، بر آن فرود آمد (= آدم). طبری (تفسیر: ۱/۶۱) آورده است که گور آدم و حوّا، تا گاه طوفان نوح، در سرندیب بود و پس از طوفان، قالبهای آدم و حوّا به بیت المقدس نهاده شدند.
تو به لهاوور و هول تو به سرندیب تو به بلارام و سهم تو به خراسان
(مسعود سعد: ۴۵۱)
نگین
بنا بر برخی روایات، سلیمان را انگشتری بود که نام بزرگ خدای تعالی (= اسم اعظم) بر آن نبشته و چهار نگین در آن بود.
حشمت و شکوه
مُلکت جویی همی مگر چو سلیمان گیتی گردی همی مگر چو سکندر
(مسعود سعد: ۲۵۸)
نگین (خاتم) سلیمان
مگر نگین سلیمان به دست خسرو ماست که چون سلیمان مر باد را به فرمان کرد
(مسعود سعد: ۹۰)
سلیمان و زبان مرغان
شاها تو سلیمان روزگاری مرغان تو تیرهای با پر
(مسعود سعد: ۲۳۹)
فصل پنجم
نتیجه گیری
فولکلور یا دانش عوام شاخه ای از مردم شناسی (Ethnology, Anthropology) و عبارت است از علم به آداب و رسوم، بازی ها و سرگرمی ها، قصه ها،داستان ها، ضرب المثل ها، چیستان ها، ترانه ها، سرودها و تصنیف های شادی و عزای یک قوم و ملت که زبان به زبان و دهان به دهان از نسلی به نسلی می رسد و بررسی دقیق آن ها بسیاری از نکات تاریک و مبهم زندگی و معیشت، اخلاق و عادات، عواطف واحساسات و طرز تفکر و اندیشه و به طور خلاصه خصایص روحی و ملی آن قوم و ملت را آشکار می سازد.
با توجه به مطالبی که بیان شد ، می توان ویژگی های زیر را برای فولکلور بر شمرد :
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
فولکلور، اعمال و رفتار جمعی و گروهی است که در بین عامه مردم، رایج است. بنا بر این، عمل و رفتار یک فرد یا یک خانواده را نمی توان فولکلور نامید .
ابداع کننده و به وجود آورنده و نیز زمان شروع رفتارها و اعمال فولکلوری معلوم نیست .
عادات فولکلور در مجموعه فعالیت های زندگی اجتماعی ، نقشی به عهده دارند .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اعمال و رفتارهای فولکلور به مناسبت و بنا بر مقتضیات زمان ، تکرار می شوند ؛ یعنی آنچه در یک یا چند مرتبه و یا فقط در دوره ای خاص و محدود اتفاق افتد ، در شمار فولکلور نیست .
فولکلور در جریان انتقال ، موافق مقتضیات نسل ها ، دگرگون می شود .
رفتارهای فولکلوریک ، از حاکمیت اندیشه ای خاص که بر خلاف میل توده باشد ، پیروی نمی کنند، هر چند آن تفکر بر جامعه ، حکومت داشته باشد .
شایان ذکر است که آداب و رسوم و رفتارهای فولکلور هر منطقه ، برای مردم همان منطقه ، «سنّت» و برای مردم سایر نقاط ، به عنوان «فولکلور» خاصِّ آن منطقه شناخته می شود .
یکی از ویژگی های فولکلور ، تکرارپذیری و قابلیت انتقال آن به نسل های آینده است . از این رو می توان فولکلور هر منطقه را مجموعه ای از رفتارها ، گفتارها ، پوشش ها ، آداب ورسوم و عاداتی دانست که افراد آن منطقه ، آنها را از گذشتگان و نیاکان خود به ارث برده اند ؛ عاداتی که شاید از ابتدای بشریت آغاز شده و یا لااقل ، مربوط به دوره های بسیار باستانی باشند . به عبارت کلی تر می توان فولکلور را میراث قومی و معنوی یک ملت دانست .
بنا بر این، بر خلاف تصوّر بسیاری که فکر می کنند فولکلور ، تنها مربوط به گذشتگان و جنبه های مختلف زندگی آنهاست ، باید گفت که هر چند فولکلور (یا همان دانش عامیانه) ، میراث پیشینیان است ، اما در حال حاضر و در جوامع امروزی نیز وجود دارد و هنوز هم زنده ، پویا ، جذّاب و باصلابت ، بر پای ایستاده است و مردم ، در حال حاضر نیز با مجموعه دانسته هایی که از گذشته های دور و از نسل های گذشته به جا مانده و سینه به سینه ، جا عوض کرده و به آنها رسیده است ، زندگی می کنند و در حقیقت ، همین فولکلور است که تا حدّ زیادی به زندگی آنها معنا و مفهوم می بخشد و آنها را به ادامه زندگی ، دلگرم می سازد . در واقع ، اگر فولکلور یک ملت را از آن بگیریم ، تمام هویت آن ملت را گرفته ایم که بدون آن ، زندگی ، غیر ممکن خواهد بود .
هر چند که فولکلور حاکم بر زندگی امروز ، با فولکلوری که پیشینیان ما با آن زندگی می کرده اند ، متفاوت است ، اما به هر حال ، بخشی از میراث گذشتگان است که بنا به مقتضیات زمان و شرایط امروز ، تغییراتی در آن به وجود آمده است و به شکل قابل استفاده برای زندگی امروز ، تبدیل گردیده است . حتی این احتمال وجود دارد که یک رفتار فولکلوریک در یک دوره زمانی و بنا بر شرایط حاکم فراموش شود ، اما در دوره های بعد و با تغییر شرایط ، دوباره فعال گردد و حتی شاید پر رنگ تر از قبل ، در جامعه جدید ظاهر گردد .
وجود پیشینه کهن و درخشان تاریخی ، زندگی اقوام و طوایف مختلف در کنار هم و شرایط متغیّر آب و هوایی ، باعث شده است که کشور ما دارای گنجینه بسیار غنی و سرشار از آداب و رسوم ، لهجه ها ، پوشش ها ، قصه ها ، افسانه ها ، خرافات ، بازی ها و … باشد و به همین دلیل ، دامنه فولکلور در ایران ، بسیار وسیع و متنوّع است .
یکی از مهم ترین دلایل غنای گنجینه فولکلور ایران ، آمیخته شدن آن با فرهنگ و آداب و رسوم اسلامی است . ایرانیان ، تا قبل از ورود اسلام به سرزمینشان نیز مردمی با تمدن و دارای فرهنگ و آداب و رسوم شناخته شده در بین ممالک آن زمان بودند ، و پس از پذیرش اسلام ، این آداب و رسوم ، نه تنها رنگ نباختند و از بین نرفتند ، بلکه در پرتو تعالیم اسلامی ، رنگ و بوی اسلامی به خود گرفتند ، و کامل تر از قبل ، به حیات خود ادامه دادند . برای مثال می توان به عید نوروز اشاره نمود که از رسوم بسیار کهن سرزمین ایران به شمار می آید و با ورود اسلام نیز نه تنها از بین نرفت ، که توانست با بهره گیری از عناصر فرهنگ اسلامی ، جنبه دینی پیدا کند و همراه با این عناصر گران بها ، کامل تر و جذّاب تر از پیش و به عنوان میراثی گران بها برای آیندگان به یادگار بماند .
با بررسی باورهای عامیانه در دیوان مسعود سعد به عقاید و باورهایی چون موجودات ماراء الطبیعه ، جادو، سحر، اعیاد، باورهای اسطورهای و … میرسیم.
منابع:
ادیبی، حسین، (۱۳۵۳) زمینه انسان شناسی، تهران، انتشارات پیام.
اقتداری، احمد، (۱۳۵۴) دیار شهریاران، تهران، انجمن آثار ملی، ج ۲٫
اکرمی، موسی، (۱۳۸۰) گاهشماری ایرانی، تهران دفتر پژوهشهای فرهنگی.
القزوینی، محمود، (۱۳۸۰ق. ، / ۱۹۶۰ م.) آثار البلاد، زکریا بن ، بیروت.
الهی قمشه ای، مهدی، (۱۳۵۲). تفسیر ابوالفتح رازی، تهران، علمی، ج ۱۰٫
الیاده، میرچا، (۱۳۷۶). رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستاری، تهران، سروش.
انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم، (۱۳۵۵) مردم و فردوسی، تهران، سروش.
انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم، (۱۳۷۱) گذری و نظری در فرهنگ مردم ایران ، نشر اسپرک، تهران.
انوشه، حسن، (۱۳۷۶)، فرهنگنامه ادبی فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، جلد دوم.
اوشیدری، جهانگیر، (۱۳۷۱) دانشنامه مزدیسنا، تهران، نشر مرکز، ج ۴٫
باسورث، کلیفورد ادموند، (۱۳۶۴) تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ج۲، تهران، نشر امیر کبیر.
بلعمی، ابو علی محمد بن حسن بلعمی، (۱۳۵۳) تاریخ بلعمی، به تصحیح محمد تقی بهار، و به کوشش پروین گنابادی، چاپ دوم، ج ۲، تهران، نشر زوار.
بهار، محمد تقی، (۱۳۵۳) بلعمی، ابوعلی محمد بن بلعمی، به کوشش محمد پروین گنابادی، تهران، زوار، چ۲، ج۲٫
بهار، محمد تقی، (۱۳۷۱) بهار و ادب پارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، جیبی.
بیرونی، ابوریحان، (۱۳۵۲) آثارالاباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، نشر این سینا.
بیهقی، ابولفضل محمد بن حسین، (۱۳۸۵) تاریخ بیهقی، به تصحیح خلیل خطیب رهبر، تهران، نشر مهتاب.
پاکدامن، محمد حسین، (۱۳۷۸) جامعه در قبال خرافات، مشهد، نشر ایران نما.
پاینده، ابوالقاسم، (۱۳۴۴) مُروج، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
پراپ، ولادیمیر (۱۳۷۱) . ریشههای تاریخی قصههای پریان. ترجمۀ فریدون بدرهای. تهران: توس.
پناهی سمنانی، حسین، فرهنگ و عامه و فرهنگ عامه، دانش و مردم، ش ۲
پور داوود، ابراهیم، (۱۳۵۵) فرهنگ ایران و باستان، تهران، دانشگاه تهران، بخش نخست.
___________، (۱۳۵۶) یسنا، تهران، دانشگاه تهران، ج ۱٫
___________، (۱۳۰۹) یشتها، انجمن ایران لیگ، ج۲٫
تجدد، محمدرضا، (۱۳۴۶) الفهرست، ابن ندیم، تهران.
ترابی، علی اکبر، (۱۳۵۲) مردم شناسی، تهران، انتشارات نوبل.
جاوید، دین محمد، فرهنگ عامیانه، بادیان، ش ۲