حضرت عیسی علیه السلام را میتوان از چند منظر بررسی کرد. یکی حضرت عیسی علیه السلام از زبان خودشان، دومی از زبان مردم، سومی از زبان نویسندگان اناجیل و چهارمی از زبان پولس است. با این توضیح میتوان علاوه بر تقسیمی که برای اناجیل است و آنها را به اناجیل همنوا یا همنظر و انجیل غیر همنوا وجود دارد تقسیم کلی دیگری ارائه داد که عبارت است از بخش عیسی انسانی عهد جدید و بخش عیسی خدایی عهد جدید. در این تقسیم اناجیل همنوا و غالب رسالههای غیر پولسی بیانشان درباره حضرت عیسی علیه السلام انسانی است ولی انجیل یوحنا و اعمال رسولان و رسالههای پولس حرف از عیسی خدایی میزنند. البته مکاشفات یوحنا به دلیل اینکه یک رساله رازوار است نمیتواند داخل این تقسیم بندی شود.
در ادامه فقراتی از بخش عیسی انسانی عهد جدید را می آوریم.
قاموس کتاب مقدس میگوید او در اناجیل هشتاد مرتبه خود را پسر انسان معرفی کرده است. و هشدارهایی را نیز درباره مسیح دروغین داده است:
«ازآن رو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد».[۶۰]
واژه عیسی دویست و شش بار و واژه مسیح صدو شصت و سه بار در عهد جدید آمده است. در قاموس کتاب مقدس، عیسی ، مسیح لقب گرفته است و در انجیل متی عمانوئیل[۶۱] به معنی خدا با ما نیز خوانده شده است همچنین او خود را پسر انسان[۶۲] و شبان نیکو[۶۳] نامیده و ابلیس[۶۴]، ارواح پلید[۶۵] و شاگردانش[۶۶] او را پسر خدا و علمای یهود او را استاد[۶۷] خطاب کردهاند و همچنین بعضی از مردم طالب شفاء، او را پسر داود[۶۸] میخواندند. مردم اورشلیم او را عیسای نبی از ناصره جلیل[۶۹] خواندهاند. بعضی از مردم او را خداوند[۷۰] خطاب کردهاند.
او خود در این باره چنین گفته است:
نه هر که مرا خداوند، خداوند گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آنکه اراده پدر مرا که در آسمان است بجا آورد. بسا در آن روز مرا خواهند گفت: خداوندا، خداوندا، آیا به نام تو نبوت ننمودیم و به اسم تو دیوها را اخراج نکردیم و به نام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم ؟ آنگاه به ایشان صریحا خواهم گفت که هرگز شما را نشناختم ! ای بدکاران از من دور شوید!»[۷۱]
و نیزخود را فرستاده خدا معرفی میکند:
«او در جواب گفت: فرستاده نشدهام مگر بجهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل».[۷۲]
«زیرا کلامی را که به من سپردی بدیشان سپردم و ایشان قبول کردند و از روی یقین دانستند که از نزد تو بیرون آمدم و ایمان آوردند که تو مرا فرستادی».[۷۳]
با توجه به اینکه مسیحیت برای حضرت عیسی علیه السلام دو جنبه قائل است یکی جنبه الوهی و دیگری جنبه انسانی، این جنبه ایشان نیز دارای جایگاهی بسیار رفیع در اناجیل است هر چند که در قسمتهای دیگر عهد جدید[۷۴] نمیتوان به این صراحت نظر داد اما در اناجیل جایگاه انسانی ایشان بسیار رفیع است.
ایشان به عنوان یک انسان خداجو و با تقوا، هم بر عمل به شریعت اهتمام میورزید و هم جنبهای اخلاقی دین را بسیار مراعات میکرد. در ادامه به چند مورد از جایگاه دینی ایشان میپردازیم:
توجه دادن مردم به روح دین که همه چیز را حتی اخلاق و خدا را در چهارچوب شریعت میدیدند یکی از ذغذغههای عملی حضرت عیسی علیه السلام است. علاوه بر این، دیدگاه خاص یهودیان درباره معجزات بود. آنها معجزه را که یکی از نشانههای بسیار مهم برای شناخت پیامبران است و با آن قدرت مستقیم خدا ظاهر میشود، را انکار کرده یا منشأ این قدرت را غیر خدا میدانستند. حضرت عیسی علیه السلام وقتی دیوها را از بیماران خارج کرد فریسیان بجای اینکه این کار را معجزه بدانند برای بتها، قدرت قائل شدند و حضرت عیسی علیه السلام را متهم کردند که از خدایان غیر یهوه کمک میگیرد. همین مسئله نشان میدهد که فریسیان برای خدایان موهوم قدرت قائل بودند که با توحید ناسازگار است.
«لیکن فریسیان شنیده گفتند: این شخص دیوها را بیرون نمیکند مگر به یاری بعلزَبول رئیس دیوها!»[۷۵]
قاموس کتاب مقدس در توضیح نام این بت چنین میگوید:
بعلزبوب که در عهد جدید بعل زبول خوانده شده است اصلش همان بعل زبوب است لکن یهود بواسطه اینکه خدایان بت پرستان را تحقیر مینمودند و ناچیز بلکه شیطان میدانستند. … تغییر جزئی در آن داده و بعل زبول گفتند. .. خدای طبّ عقرونیان و بزرگترین خدایان ایشان بود چنانکه رئیس الشیاطین خوانده شده است… بعضی گمان بردهاند که قصد از این لفظ خدای مساکن میباشد زیرا که او رئیس ارواح نجسه ایست که در بعضی از اشخاص داخل میگرددد مثل روح نجسی که مسیح از آن شخص دیوانه اخراج کرد و فریسیان وی را رئیس الشیاطین خواندند.
همین نکته بوضوح روشن میکند که فریسان هرچند به یهوه اعتقاد داشتند اما به خدایان موهوم دیگری نیز قائل بودند و آنها را صاحب قدرت میدانستند هرچند که به آنها ایمان نداشتند. همین مسئله و نحوه برخورد ایشان با مسائلی از این دست نشان میدهد که آن حضرت خدا و دین خدا را سرلوحه گفتار خویش قرار دهند و مردم را دائما به خدا و شریعت فرا بخواند.
در عبادت و عمل به شریعت نه تنها حضرت عیسی علیه السلام خود اهل عبادت بود بلکه دیگران را هم به عبادت دعوت میکرد و عبادت برای غیر خدا را جایز نمیشمرد و عبادت همراه با ریا را زشت میشمرد و به شناخت معبود دعوت میکرد.
«آنگاه عیسی وی را گفت: دور شو ای شیطان زیرا مکتوب است که یَهُوَه خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما».[۷۶]
«و چون عبادت کنی مانند ریاکاران مباش زیرا خوش دارند که در کنایس در گوشههای کوچهها ایستاده نماز گذارند تا مردم ایشانرا ببینند. هرآینه به شما میگویم اجر خود را تحصیل نمودهاند. لیکن تو چون عبادت کنی به حجره خود داخل شو و در را بسته پدر خود را که در نهان است عبادت نما و پدر نهان بین، تو را آشکارا جزا خواهد داد. و چون عبادت کنید مانند امتها تکرار باطل مکنید زیرا که ایشان گمان میبرند که به سبب زیاد گفتن مستجاب میشوند. پس مثل ایشان مباشید زیرا که پدر شما حاجات شما را میداند پیش از آنکه از او سؤال کنید».[۷۷]
در کنار عبادت به شناخت معبود نیز توجه میکرد و به دیگران نیز توجه میداد.
«شما آنچه را که نمیدانید میپرستید اما ما آنچه را که میدانیم عبادت میکنیم زیرا نجات از یهود است».[۷۸]
همچنین با اعمال خود یاد میداد که از عبادت ریاکارانه به دور باشند.
«و او به ویرانهها عزلت جسته به عبادت مشغول شد».[۷۹]
عبادت را محدود به زمان و مکان نمیکرد بلکه در هر موقعیتی عبادت خدا را بجا میآورد.
«و در آنروزها برفراز کوه برآمد تا عبادت کند و آن شب را در عبادت خدا به صبح آورد».[۸۰]
«و چون مردم را روانه نمود به خلوت برای عبادت بر فراز کوهی برآمد. و وقت شام در آنجا تنها بود».[۸۱]
اینها نمونههایی از مقام دینی و معنوی آن حضرت در عهد جدید بود و بقیه مطالب در قالب شئون ایشان خواهد آمد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
فصل دوم:
شئون رسالت حضرت عیسی(ع)
در عهد جدید
با توجه به تقدم زمانی عهد جدید نسبت به قرآن، ما ابتدا شئون حضرت عیسی علیه السلام را در عهد جدید میآوریم و در فصل بعد شئون آن حضرت را از قرآن بیان خواهیم کرد.
در بررسی عهد جدید پیرامون موضوع پایاننامه تقریبا میتوان برای حضرت عیسی علیه السلام چهار شأن بدست آورد. هرچند این شئون نسبت به کل عهد جدید و علی الخصوص در اناجیل بصورت یکدست نیست اما با توجه به اینکه در عنوان پایاننامه، واژهی عهد جدید آمده، لذا ما همهی عهد جدید را به عنوان یک کتاب در نظر گرفته و شئون مطرح شده را در قالب شأن پادشاهی و حکومتی، شأن کهانت، شأن پیامبری و شأن پسر خدا بودن در میآوریم. در این مجال باید متذکر شد که شأن پسر خدا بودن یک معنای عام در کتاب مقدس دارد که معنی آن میتواند انسان برگزیده یا مقرب باشد و این معنی در این شأن مقصود ما نیست بلکه این معنی که پسر خدا بودن حضرت عیسی علیه السلام نشانگر هم ذات بودن ایشان با خدا و به تبع الوهیت ایشان است، مقصود ما است. طرح این شأن به این معنی است که در قسمتهایی از عهد جدید که به بخش عیسی خدایی مشهور است و انجیل یوحنا و بعضی رسالهها این بخش را تشکیل میدهند، آیاتی از زبان نویسنده انجیل یوحنا و پولس وجود دارد که مبیّن این شأن است.[۸۲] اما به لحاظ اینکه شأن پسر خدا بودن بیشتر مربوط به حوزه الاهیاتی و حوزه نظر است و از طرفی کارکرد خاصی نیز برای این شأن قابل تصور نیست لذا ما این شأن را در این نوشتار نخواهیم آورد.
شأن نبوتی و رسالتی
لازمه پرداختن به این شأن دانستن معنای لفظ پیامبری و هر کلمهای که برای این معنی استعمال میشود، است. در عهد جدید الفاظ نبی و رسول آمده و برای دانستن معنای این دو کلمه و کلمات مترادف با اینها، لازم است که ما کتاب مقدس را مرور کرده و معانی این الفاظ را از کل کتاب مقدس استخراج نمائیم زیرا اینها کلماتی هستند که قبل از تدوین عهد جدید وجود داشته و عهد جدید نه تنها واضع این الفاظ نیست بلکه لفظ و معنای آن را نیز از عهد عتیق اخذ کرده است. بنابراین ما قبل از پرداختن به شأن نبوتی و رسالتی که میتوان شأن پیامبری هم گفت، باید به سراغ عهد جدید و عهد عتیق رفته و بررسی نمائیم که آیا با توجه به معنای این الفاظ، حضرت عیسی علیه السلام معنون به عنوان نبی و رسول بوده یا نه؟
معنای نبی و رسول در عهدین
با توجه به اینکه مسیحیت کتاب مقدس را یک کتاب واحد میداند و به همه آن کتاب احترام میگذارد و نسبت به کتاب مقدس «عهد عتیق و عهد جدید» نظرى کاملا موافق دارد و تمام القاب و احترامات شایسته یک کتاب آسمانى را نسبت به آن روا مى دارد و تعبیراتى مانند کتاب خدا و وحى در مورد آن کتب معمول است، لذا به سراغ کل این کتاب رفته و معنی رسول و نبی را از این کتاب جستجو میکنیم.
نبی و رسول در عهد عتیق
در کتاب مقدس بخش عهد عتیق از پنج کلمه استفاده شده که به نظر معنای مترادفی دارند آن کلمات عبارتند از:
«Nabi، נְבִיא»
«Roeh، רֹאֶה»
«Hozeh، חֹזֶה»
«haqqôsēm، הַקֹּוסֵ מ »
« malə’āḵ، מַלְאָךְ»
نبی: واژهای است عبری و به شخصی اطلاق میشود که قادر به دیدن و پیشگویی کردن آینده میباشد. طبق آموزش کتاب مقدس، نبی یک سخنگو از طرف خداوند است. کلامی که از دهان او خارج میشود از روح خودش نیست، بلکه از یک منبع اعلی میباشد. او چیزهایی را میبیند و میشنود که افراد معمولی قادر به دیدن و شنیدن آنها نیستند[۸۳]. نبی «Nabi، נְבִיא» اولین و عمومیترین واژهای است که برای پیامبر در کتاب مقدس از آن استفاده شده است.
در نسخه دیجیتالی موسوعه الکتاب المقدس [۸۴]۲۰۰۹ در ذیل واژه النبوه چنین آمده است:
ترجمه: کتاب مقدس بیان میکند که نبی کسی است که با آنچه خدا به او وحی فرموده تکلم میکند و سخنان او ریشه در افکار او ندارند بلکه از مصدر اعلایی سرچشمه میگیرند. نبی چیزهایی را میبیند که با چشم طبیعی قابل دیدن نیست و صداهایی را میشنود که با گوش طبیعی قابل شنیدن نیست. نبی و رائی مترادف هستند و انبیاء حقیقی آنها هستند که یا به آنچه که خدا در دهانشان گذاشته تکلم میکنند و یا بوسیله چیزهایی که خداوند برای چشمهای روحی آنها مکشوف میکند. پس ضروری نیست که کلام خدا برای نبی با صوتی بیاید که گوش طبیعی نیز بتواند آن را بشنود اما آنچه مهم است این است که نبی قادر است بین صوت خدا و صوت قلب و افکار خودش تمییز دهد.
رائی: در دوران سموئیل کلمه دیگری به نام رائی «Roeh، רֹאֶה» نیز مورد استفاده قرار گرفت، این واژه در زبان انگلیسی Seer به معنای بیننده، پیش بینی کننده، آمده است «اول سموئیل ۹: ۹». در کتاب سموئیل هفت بار از کلمه رائی استفاده شده است[۸۵].
در نسخه دیجیتالی موسوعه الکتاب المقدس ۲۰۰۹[۸۶] در ذیل واژه راء چنین آمده است:
ترجمه: آنچه که از اول سموئیل۹ :۹ روشن میشود این است که رائی اسم قدیمیتر برای نبی است و واجب است که پنداشته نشود که رائیها و انبیاء در عصر سموئیل صرفا کاهنانی بودند که از آینده یا گمشدهها خبر میدادند پس هر بصیرت و رویتی که داشتند از روح خدا بود. در بعضی آیهها انبیاء و رائیها طوری باهم آمدهاند که گویا دو گروه متمایز از هماند: وأشهد الرب على إسرائیل وعلى یهوذا على ید جمیع الأنبیاء وکل راءٍ … «۲ مل ۱۷: ۱۳، أنظر أیضاً ۱ أخ ۲۹: ۲۹، ۲ أخ ۹: ۲۹، ۱۲: ۱۵، إش ۲۹: ۱۰».
در کتاب مقدس از واژه دیگری که در زبان عبری «Hozeh، חֹזֶה» به معنای کسی که میبیند نیز برای پیامبر استفاده گردیده که در ترجمه فارسی کتاب مقدس از همان کلمه رائی استفاده شده است[۸۷].
در کتاب (اول تواریخ ۲۹: ۲۹) هر سه واژه مورد استفاده قرار گرفته است و سموئیل رائی، ناتان نبی و جاد Hozeh «در فارسی رائی ترجمه شده» اسم برده شدهاند که در زیر هم متن عبری و هم عربی و هم انگلیسی و هم فارسی آورده میشود:
متن اصلی به زبان عبری:
וְדִבְרֵי֙ דָּוִ֣יד הַמֶּ֔לֶךְ הָרִאשֹׁנִ֖ים וְהָאֲחרֹנִ֑ים הִנָּ֣ם כְּתוּבִ֗ים עַל־דִּבְרֵי֙ שְׁמוּאֵ֣ל הָרֹאֶ֔ה וְעַל־דִּבְרֵי֙ נָתָ֣ן הַנָּבִ֔יא וְעַל־דִּבְרֵ֖י גָּ֥ד הַחֹזֶֽה
ترجمه انگلیسی:
Now the acts of David the king, first and last, behold, they [are] written in the book of Samuel the seer, and in the book of Nathan the prophet, and in the book of Gad the seer.
ترجمه عربی:
وامور داود الملک الاولى والاخیره هی مکتوبه فی سفر اخبار صموئیل الرائی واخبار ناثان النبی واخبار جاد الرائی.
ترجمه فارسی:
و اینک امور اول و آخر داود پادشاه در سِفرِ اخبارِ سموئیل رایی و اخبار ناتان نبی و اخبار جاد رایی.