(گل­ها همه آفتاب­گردانند، ۱۸۷).
شاعر گواه روشنی از مسائل شهری و محیط پیرامون خویش می­آورد و تجلّیات مختلف از سردی زندگی شهری امروزی را در اشعار خود بیان می­ کند:
* با نگاهی سرشکسته، چشم­هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
(همان).
امین­پور اظهار می­ کند که روزمرگی و تکراری بودن زندگی همه از تصنّعات زندگی امروزی برخاسته است که باعث شده سردرگمی­های بی­دلیلی برای شهرنشینان به وجود بیاید. شاعر «در کلامی موجز و با ظرافتی خاص، جزییاتی از فضای شهر و ابعادی از زندگی شهرنشینان را توصیف می­ کند که در آن­ها می­توان نشانه­ های ملالت خاطر وی را از مشغله­های بیهوده­ی ذهن و زندگی انسان­های شهری به چشم دید» (علی­زاده و باقی­نژاد،۱۱:۱۳۹۱):
*خسته­ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بال­هایی استعاری
(گل­ها همه آفتاب­گردانند، ۱۸۷).
در شهرهای بزرگ و صنعتی، زندگی با اضطراب و مشکلات شخصیتی گره خورده است و رابطه‌ای مستقیم بین جمعیت شهرها و میزان پیشرفت آنان با اضطراب و ناهنجاری‌های اجتماعی و شخصیتی وجود دارد. فشارهای کاری، کمبود وقت و کمرنگ شدن روابط خانوادگی و اجتماعی موجب شده بشر امروز بیــشتر از هر زمانی احساس اضطراب و تنهایی کند و شاعر ملالت­های زندگی امروزی را همه از نشانه­ های شهرنشینی می­داند. «بزرگی یک جامعه پدیده‌های دیگری را نیز به دنبال دارد. محدود شدن روابط خارجی؛ به این معنی که در گروه‌های بزرگ افراد یکدیگر را به خوبی نمی‌شناسند یا تنها بخشی از شخصیت یک فرد را می‌شناسند که با آن در تماس هستند. آشنایی­های صمیمی کم می‌شود و تماسه­ای اجتماعی بریده بریده می‌گردد. کنشه­ای متقابل در گروه‌های بزرگ ابزاری می‌شود، یعنی افراد بر مبنای اهداف خاص با هم کنش دارند. این خصایص شهر باعث می‌شود که روابط سطحی زودگذر و توأم با گمنامی باشند، در حالی که فرد در این نوع روابط میزانی از آزادی، از قیود روابط شخصی و عاطفی پیدا می‌کند، اما از طرف دیگر پیمان­های خود بخود و احساس تعلق و وابستگی و مشارکت نزدیک را از دست می‌دهد. زندگی و کار در کنار جمعیت‌ بزرگی که هیچ نوع پیوند احساسی و عاطفی ندارند، در ضمن حس رقابت و استثمار متقابل را افزایش می‌دهد. در عین حال باعث یک نوع دیدگاه نسبی‌گرا و محتمل می‌گردد، که مبنای پیدایش عقلانیت در جامعه شهری است، اما زندگی جدای افراد از یکدیگر باعث احساس بی‌سازمانی شخصیتی می‌گردد و بزرگی جمعیت باعث پیدایش نگرش خاصی به روان‌شناسی اجتماعی شهر شده است» (رسالت،۱۴۰:۱۱۳۷۹):
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
*صندلی­های خمیده، میزهای صف کشیده
عصر جدول­های خالی، پارک­های این حوالی
رو نوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم
خنده­های لب پریده، گریه­های اختیاری
پرسه­های بی­خیالی، نیمکت­های خماری
شنبه­های بی­پناهی، جمعه­های بی­قراری
(گل­ها همه آفتاب­گردانند، ۱۸۷).
یکی دیگر از نتایجی که تمدن امروزی و زندگی شهری با خود به همراه داشته است، نبودن قطعیت در بسیاری از مسائل است. «عدم قطعیت عبارت است از عدم اطمینان در رابطه با یک مسئله‌ی خاص در محیط پیرامون آن مسئله. تأکید بر وجود واژه‌ی محیط به این دلیل است که در حقیقت این محیط است که میزان عدم اطمینان را تعیین می‌کند» (گیدنز،۱۳۱:۱۳۸۱).
*ما/ در عصر احتمال به سر می­بریم
(آینه­های ناگهان، ۲۷۵).
این موضوع را می­توان نتیجه­ هیاهوی بسیاری که در زندگی امروزی به خصوص در زندگی شهری وجود دارد، هم دانست. به عبارت دیگر عاملی می­ شود برای این­که همه­ی افراد برای تمامی موارد این نبود قطعیت را همراه با تردید احساس کنند. در حقیقت معرفت‌شناسی ضعیف انسان­ها در عصر امروز هم این راه را برای عدم قطعیت در کارها هموار می­سازد، «آن‌جا که فقدان دانش انسان در مورد جهان مادی تأیید می‌گردد، پای عدم قطعیت دانش در میان است و پیچیدگی ارزش‌ها و آرمان‌های سازمانی و اجتماعی بشر، نشان‌دهنده‌ی تغییرپذیری طبیعی است» (گیدنز،۱۳۸:۱۳۸۱) و به این معناست که چون آینده­ی هر فردی با توجه به انتظارات، علایق و آرمان­های هر شخصی شکل می­گیرد و چون در عصر نوین این شکل­ گیری بسته به جامعه­ای که هر فرد در آن زندگی می­ کند است، می­توان گفت این جامعه­ امروزی است که هرلحظه با واقعه­ای جدید در حال رخداد و غیر قابل پیش­بینی، بحث عدم قطعیت را پیش می­آورد و این مسئله برای عصر امروز مساوی است با سلب توانایی و به میان آمدن تردیدهای بسیار. به عبارت دیگر «این محیط است که تعیین کننده‌ی عدم قطعیت می‌باشد، به طوری که هرچه محیط گسترده‌تر و شناخته‌تر باشد، تأثیرات محیطی نمایان‌تر بوده و عدم قطعیت کاهش می‌یابد» (همان):
*در عصر شک و شاید/ در عصر پیش ­بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید/ در عصر قاطعیت تردید
(آینه­های ناگهان، ۲۷۵).
هم­چنین افول اشکال آرمانی در شعور انسانی هم می ­تواند دید وسیعی را در تحقق بخشیدن اعمال انسان­ها سلب کند، «پیچیدگی ارزش‌ها و آرمان‌های اجتماعی بشر، می ­تواند نشانه­ای برای عدم قطعیت باشد» (گیدنز،۱۳۸:۱۳۸۱) و این مسئله باعث شده است، انسان­های عصر امروز در همه­ی کارها احتمال را جایگزین کنند و چون دغدغه­های بسیار، این را برای انسان­های شهرنشین امروزی می­آورد، آن­ها نمی­توانند جز احتمال چیز دقیق­تری عنوان کنند:
*سبز فایل/ عصری که هیچ اصلی/ جز اصل احتمال/ یقینی نیست
(آینه­های ناگهان، ۲۷۵).
۴-۱-۳-۱-۲٫بی تفاوتی در عصر امروز:
بی تفاوتی و ابعاد آن شامل بی ­تفاوتی در رفتار و مسائل مربوط اجتماع به عنوان پدیده­های اجتماعی عنوان می­شوند که در فرهنگ اکثر کشورهای دنیا در قالب یک مسأله­ اجتماعی شناخته شده است (بنی­فاطمه، حریری،۲:۱۳۸۹). بی تفاوتی، می ­تواند ناشی از عدم تعلق افراد به یکدیگر باشد، طبیعتاً وقتی افراد منفعت خود را بر می­گزینند، حاصل آن بی تفاوتی است و این مسئله در عصر امروز شیوع بسیار زیادی پیدا کرده است:
*من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر/ در این زمانه دوست ندارم
(دستور زبان عشق، ۱۳).
عصر امروز و دغدغه­های بی پایان آن هم مسئله­ بی تفاوتی را در انسان­ها تسریع کرده است و افراد چون اغلب گرفتار زندگی روزانه­ی خود و فشارهای اجتماعی می­شوند، فرصتی برای دغدغه­های دیگران پیدا نمی­ کنند و یا مداخله را در کار دیگران مساوی با ایجاد مشکل و گرفتاری برای خود می­پندارند. «رشد صنعت و فناوری، توسعه­ ارتباطات اجتماعی، افزایش افسار گسیخته­ی جمعیت، جابه جایی­های بزرگ جمعیتی، گسترش شهرنشینی، همسایگی فرهنگ­ها و خرده فرهنگ­های متفاوت، گسترش منطق خشک محاسبه­گرایانه در سبک زندگی مدرن، عقلایی شدن رفتار و انتخاب انسان­ها، تشدید فردگرایی، ضعف نهادها و اعتقادهای مذهبی، از بین رفتن هویت­های گروهی هم از دید کارشناسان مسائلی است که به نوعی با بی ­تفاوتی ارتباط می­یابد» (مسعودنیا، ۱۶۵:۱۳۸۰). امین­پور نیز مسئله­ بی ­تفاوتی را این­گونه بیان می­ کند:
*دل­های خویش را به گواهی گرفته­ایم
امّا در این زمانه خریدار داغ کو؟
(گل­ها همه آفتاب­گردانند،۱۷۸).
۴-۱-۳-۲٫انتقاد از بی­عدالتی­های اجتماعی
عدالت در لغت به معنای برابر سازی و توازن است و در مفهوم اجتماعی، هرگاه حق هر صاحب حقی به او داده شود، می‌گویند عدالت رعایت شده است (مولانا،۲:۱۳۸۰). عدالت اجتماعی یکی از ارکان توازن در جامعه است که در بعضی از جوامع بر اثر عدم یا کاستی در همین مقوله، آسیب­های بسیاری بر جامعه وارد می­آید. یکی از موضوعاتی که در جامعه­ امروزی شیوع بسیاری پیدا کرده و امین­پور انتقاد خود از بی­عدالتی­های اجتماعی را از این دریچه بیان داشته، رابطه و پارتی است.
۴-۱-۳-۲-۱٫انتقاد به رابطه و پارتی
یکی از ناهنجاری بیدادگرانه­ی اجتماعی در حوزه های مختلف اداری و سازمانی که قیصر امین­پور به ویژه بعد از دفاع مقدس با آن روبه­رو شده، حاکمیت رابطه به جای ضابطه و پارتی­بازی به جای عدالت­محوری است. این موضوع از آن­جایی برای شاعر دردناک­تر و آزارنده­تر می­گردد که با آرمان­های انقلابی و آموزه­های دینی شدیداً در ستیز است:
* دیوار را/ باید دوباره سیم­کشی کرد
باید فضای طاقچه­ی پشت پرده را/ پر کرد
(آینه­های ناگهان، ۲۸۳).
وجود پارتی در یک جامعه نه تنها نشان­دهنده ضعف قانون، بلکه نمودار بی­اعتقادی نسبت به بسیاری از تعالیم دینی و اصول اخلاقی است. به ویژه عدم پایبندی افراد به قانون و اهمال دستگاه­های نظارتی بر فرایند کارکرد دستگاه­های اجرایی، بسترهای پارتی­بازی را مهیاتر می­سازد و قباحت آن را کم­رنگ­تر می­گرداند. «گسترش پارتی بازی در سطوح مختلف جامعه باعث رواج تبعیض بین اقشار جامعه می­ شود و این بی­ عدالتی که در نهایت منجر به کند شدن روند پیشرفت جامعه می­ شود» (بلدی،۵۹:۱۳۸۷):
*باید دم تمامی درها را دید/ باید هوای پنجره را داشت
(آینه­های ناگهان، ۲۸۳).
یکی از مصادیق اجرای عدالت در جامعه ایجاد فرصت­های یکسان و برابر برای افراد جامعه است (نقیب،۴۵۳۳:۱۳۸۷).وقتی جامعه­ای دچار آفتی مانند پارتی می­ شود، به خصوص در دستگاه­های اداری امروز که کمابیش دچار چنین معضلی هستند، اگر افراد بخواهند تابع قانون باشند، فضا برای آن­ها دشوار می­گردد:
*صف/ انتظار/ صف/ امضا/ شماره/ امضا/ فردا دوباره
صف/ انتظار/ امضا/ شماره/ ای کاش باد …
ای کاش باد این همه کاغذ را/ می­برد!
(گل­ها همه آفتاب­گردانند،۱۶۹).
گاهی که این روند بی­قانونی در جامعه ادامه پیدا می­ کند، این ناهنجاری تبدیل به ارزش و منجر به تنگ شدن عرصه برای افراد عادی شده و سبب می­گردد که آن­ها ناگزیر به این کار بشوند و این وضعیت می ­تواند ضعف بسیار بزرگی برای یک جامعه به حساب بیاید:
*بدون رابطه/ با این هوا
یک لحظه هم نمی­ شود اینجا/ نفس کشید
(آینه­های ناگهان، ۲۸۳).
۴-۱-۳-۳٫انتقاد از بزرگ‌سالی و عقل گرایی
بزرگ­سالی مرحله­ ای است که یک فرد با تحولات و بحران­های بسیار زیادی در آن روبه­رو می­ شود و هرکدام از تحولات، تغییرات زیادی در روح و روان او به جا می­گذارند. انتقادات از بزرگ­سالی با نشانه­ هایی از دوران کودکی مطرح می­ شود و شاعر برای برجسته سازی و تأکید بر انتقاد از بزرگ­سالی دو دوره­ بزرگ­سالی و کودکی را در تقابل با یکدیگر قرار می­دهد و موضوعات مورد نظرش را مفهوم سازی می­ کند و مهم­ترین آن­ها به قرار زیر است:
الف. عقل گرایی و خردورزی و عدم بروز احساسات در بزرگ­سالی نسبت به کودکی
ب. سادگی و پاکی روح در کودکی و رنگ­باختگی و آلودگی آن در بزرگ­سالی
الف. عقل گرایی و خردورزی و عدم بروز احساسات در بزرگ­سالی نسبت به کودکی
از نمایان­ترین و محسوس­ترین جنبه­ های رشد، رشد عقلی است که برای یک فرد ایجاد می­گردد. عقل­گرایی باتجربه حاصل می­ شود، هرچه قدر انسان رشد می­یابد، تجربه­ی عقلی در او بیشتر می­ شود. شاعر انتقاد خود را در بزرگ‌سالی از منظر عقلی­گرایی که با رشد فردی ممکن می­گردد، مطرح می­ کند. یک کودک بسیاری از کارها را در دوران خود انجام می­دهد که آن در دوران بزرگ‌سالی غیر ممکن است و شاعر ورود بزرگ‌سالی را برای خود ورود ممنوعیت­ها از بسیاری از چیزها عنوان می­ کند:
*آن­جا که/ یک کودک غریبه
با چشم­های کودکی من نشسته است
لبخند او چقدر شبیه من است!/ آه ای شباهت دور!
ای چشم­های مغرور!/ این روزها که جرأت دیوانگی کم است
(آینه­های ناگهان،۲۵۵).
از دیگر چیزهایی که با ورود بزرگ‌سالی نقش آن کم و بیش کم­رنگ­تر می­ شود و گاهی از میان می­رود، بروز احساسات است. بزرگ­سالان سعی در پنهان و سرکوبی احساساتشان دارند «گاهی افراد احساساتشان را بروز نمی دهند، در واقع آن­ها در محیط های احساسی و هیجانی تحریک می شوند و ترس از این­که مبادا احساساتشان منتهی به عدم کنترل شودآن­ها را بیان نمی کنند» (موفقیت،۲۵۲۷:۱۳۹۲):

 

برای

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:53:00 ق.ظ ]