صاحب جواهر که در کتابش به شرح شرایعالاسلام محقق حلی پرداخته است میگوید: «در این موقع (زمانی که نوزادی به دنیا آمد مادر طلب اجرت برای شیر دادن می کند) اگر غیرمادر حاضر به شیر دادن به نوزاد مجاناً شود و مادر نیز به شیر دادن مجانی راضی باشد خوب معلوم است که مادر سزاوارتر به شیر دادن است و اما اگر مادر راضی به شیر دادن مجانی نباشد برای پدر است که نوزاد را به زن شیردهنده غیر مادر که مجاناًً حاضر به شیر دادن شده است بسپارد.» ظاهر کلام مصنف سقوط حضانت مادر را میرساند؛ همان طور که جزم مصنف به سقوط حضانت را خواهید شنید و به زودی به تفصیل خواهد آمد. اما بحث در این فرض است که اگر مادر با وجود زن شیردهنده که کمتر از او طلب اجرت میکند از تسلیم فرزند به پدر خوداری نماید آیا حق وی (مادر) اصلاً ساقط میشود؟ چونکه در این فرض بهعنوان یک غیرمادر محسوب میشود که میخواهد فرزند را شیر دهد یا اینکه به اعتبار طلب اجرت زیادی به نسبت اضافی که مطالبه میکند حق او ساقط میشود. دو وجه است:
۱-ظاهر کلام اصحاب و نصوص وارده از روایات این است که اصلاً حق شیر دادن در این فرض ساقط میشود و علت آن عدم اذن پدر به شیر دادن بچه است که شرعاً جایز نیست؛ یعنی از نظر شرع زن برای شیر دادن (حتی مادر) باید مأذون باشد.
۲-احتمال قوی هم وجود دارد که حق شیر دادن بهطور کلی ساقط نشود؛ زیرا اجماع فقهاء بر عدم این قول نیست (فقهایی هستند که این نظریه دوم را دادهاند)؛ بلکه میتوان از نصوص وارده و فتوی کمک گرفت؛ البته قابل تأمل است؛ تأملی نیکو لازم دارد (نجفی، ۱۳۹۲، ج۳۱، ص۳۰۵).
پس، از ظاهر کلام فقهاء و صاحب شرایعالاسلام محقق حلی سقوط حق شیر دادن مادر است؛ درصورتیکه زن شیردهندهای پیدا شود که مجاناً شیردهد. اما از بعضی از علماء عامه و حتی از فقهاء ما (امامیه) نقل شده است که در فرض رضایت مادر به شیر دادن نوزاد با اجرتالمثلها (اجرتالمثل چنینکاری در عرف و در برابر اجرتالمسمی است و آن عبارت از مزدی است که معمولاً مردم در برابر انجامدادن کاری به عامل میپردازند و از آن نام برده نشده و معیّن نگردیده باشد)، نوزاد برای مادر خواهد بود. چه کسی پیدا میشود که مجاناً شیردهد؛ خواه پدر راضی باشد؛ خواه راضی نباشد و این علت تمسک به اطلاق حضرت حقتعالی است که میفرماید: «پس اگر شیر دادن مادران (برای شماست) که اجرت آن را بدهید» (بقره: ۲۳۳).
از مجموع بحثهای عنوانشده به نظر میرسد چون مادر موظف به شیر دادن نوزاد خویش میباشد و طلب اجرت نیز حق اوست، لذا اگر طفل از خود مالی داشته باشد یا ولی و جد او مالی داشته باشد، حتی در فرضی که شیردهندهای مجانی پیدا شود، مادر با طلب اجرتالمثل مقدم خواهد بود و از طرفی اگر نوزاد از شیر غیرمادر هم تغذیه کند باز حق حضانت و پرستاری و نگهداری وی ساقط نمیشود.
فصل سوم:
حقوق والدین بر فرزندان
مقدمه:
در فصل دوم این رساله نخست به خاطر اهمیت و تقدم طبیعی حقوق فرزندان بر والدین سخن گفتیم و حال به حقوقی که والدین بر فرزندان دارند میپردازیم با اذعان به اینکه اگر پدران و مادران به وظایف خود آشنا باشند و حقوق فرزندانشان را همان طور که در مکتب وحی آموختهاند به انجام برسانند، مطمئناً فرزندان صالح نیز متقابلاً به انجام حقوق والدینشان همت گماشته و به وظایف خود به نحو احسن عمل خواهند نمود. اما اگر پدران و مادران به تربیت صحیح اولادشان نپردازند و در مورد آنها بیتوجه شوند، بدیهی است که نباید چندان انتظاری از بچههای تربیتنیافتۀ خود داشته باشند.
خداوند متعال از همان روز نخست که انسان را آفرید و از حضرت آدم و هوا نسل بشر تداوم یافت، به تمام پیامبران الهی مقام و منزلت پدر و مادر را بیان کرده و حقوق عظیم آنان را به فرزندان اعلام نمود و در برخی از آیات به این حقیقت تصریح نموده و عالیترین آموزش اخلاقی را که درحقیقت بارزترین منشور حقوق بشر میباشد، به نمایش میگذارد و حقوق پدر و مادر را در کنار توحید که بالاترین هدف ادیان الهی است بیان کرده و میفرماید: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نمایید (بقره: ۸۳).
وقتی که در آیات قرآن به دقت، نظر میافکنیم و آیاتی که مربوط به توجه والدین و اکرام و احترام آنها و اطاعت از آنان است را مورد بررسی قرار میدهیم به جایگاه والای پدر و مادر در زندگی پی خواهیم برد. اگر اندکی در آیات مربوط تدبر و تفکر داشته باشیم آشکار میشود که والدین چه حق بزرگی بر فرزندان خود دارند. چرا قرآن آن همه تأکید بر حقوق والدین نمود و در چندین آیه انسان را سفارش به رعایت ادب و احترام و تکریم و اطاعت از پدر و مادر میکند؛ تا جایی که تعظیم آنها را بعد از اطاعت خود قرار میدهد (نک: اسراء: ۲۳).
قبل از اینکه وارد مباحث این فصل شویم برای شناخت بیشتر علت این همه توجه به تأکید قرآن بر حقوق والدین، به فرازهایی از کلام امام سجاد (ع) در مورد حقوق پدر و مادر میپردازیم. امام سجاد (ع) در کتاب خود که به رسالۀ حقوقیه معروف گشته است چنین میفرمایند: «حق پدر و مادر این است که بدانی منشأ وجود توست؛ اگر او نبود تو هم نبودی، هر چه در وجودت موجب خوشایندی است. بدان که ریشۀ این نعمت در وجود پدر است. خدا را شکر کن و به قدر این نعمت سپاسگزار باش؛ نیرویی جز به مدد الهی نیست. (شیخصدوق، ۱۳۸۴ ، ج۲۲، ص ۳۷۸ و مجلسی، ۱۳۶۰ ، ج ۵، ص ۵۱۸).
حق مادر در این است که بدانی وقتی تو را حمل و نقل کرد هیچکس دیگری را حمل نمیکند. میوهای از دل خود به تو داده که احدی به دیگری نمیدهد. با همۀ اعضاء در حفظ تو کوشیده. باکی نداشته تو را غذا دهد و خود گرسنه بماند؛ تو را آب دهد و خود تشنه بماند؛ تو را بپوشاند و خود برهنه به سر برد؛ سایه بر سر تو افکند و خویشتن در حرارت آفتاب بسوزد؛ از خواب چشم بپوشد و از سرما و گرما تو را نگه دارد. تنها بهرهاش از این همه رنج این باشد که فرزندی داشته باشد. تو که قدرت شکر و سپاس او را نداری جز اینکه خدا کمک کند و توفیق دهد (شهید اول، ۱۳۷۲ ، ص ۳۱۷).
در این گفتار، امام سجاد (ع) به دقت و ظرافت هر چه تمامتر، به ما میفهماند که چرا خداوند این همه اصرار و تأکید بر حفظ و احترام و تکریم و تعظیم والدین دارد. پدر بهعنوان منشأ وجود معرفی میشود که همۀ هستی و نعمتهایی که ما از آن برخورداریم سبب وجودش، پدر بود. اما مادر که حق عظیمتری بر گردن فرزند دارد؛ چون در دورانی و زمانی او ما را تحمل و حمل کرد که چون شمع ذرهذره آب میشود. از ابتدای انعقاد نطفه تا آخرین لحظات حیات که فرزند در راحتی و آسایش به سر ببرد. آری، اگر کسی وجود داشته باشد همین کلام زیبا و شیوای امام سجاد (ع) در شناخت حقوق والدین برای او کافی است. آنچه را حق تعالی در قرآن مجید بیان فرموده و نیز از بیانات گهربار معصومین (علیهمالسلام) درک میکنیم این است که محور بحث در حقوق والدین، تکریم احترام اطاعت فرزندان در نظر گرفته شده است. این چهارچوب قابل بررسی میباشد که ما به حول و قوۀ الهی تکتک آنها را مورد بحث قرار میدهیم.
بخش اول: حقوق والدین بر فرزندان در دوران حیات
مبحث اول: حقوق والدین از دیدگاه شهید اول
شهید اول در کتاب قواعد خویش، بابی را به حقوق والدین اختصاص داده که در کتب فقهی متأخرین به چشم نمیخورد. در آنجا میفرمایند تردیدی نیست که هر آنچه به نفع مردم، حرام یا واجب است برای پدر و مادر نیز چنین است. اما علاوهبرآن برای ایشان امتیازات ویژهای میباشد که آنها عبارت اند از:
۱-مسافرت برای امور مباح بدون اذن والدین برای فرزندان حرام و ممنوع میباشد و همچنین سفر مستحبی رفتن مانند رفتن به عتبات عالیات.
۲-برخی از فقها فرمودهاند که اطاعت از پدر و مادر در هر امری اگرچه در امور شبههناک باشد واجب است؛ بنابراین اگر والدین به فرزندانشان امر کنند تا با آنان از غذایی که به عقیدۀ آنها شبههناک است بخورد، باید از آنها اطاعت کنند؛ زیرا فرمانبرداری از والدین واجب ولی ترک غذای شبههناک مستحب است.
۳-اگر او را برای انجام کار فراخوانند درحالیکه وقت نماز است و او بخواهد فریضۀ مهم الهی را انجام دهد، در چنین صورتی باید نماز را به تأخیر بیندازد؛ مگر آنکه وقت نماز تنگ باشد و از دستورات ایشان اطاعت نماید؛ زیرا خواندن نماز اولوقت مستحب است؛ ولی اطاعت از والدین واجب است.
۴-پدر و مادر میتوانند فرزندانشان را از رفتن به نماز جماعت (با آن همه ثوابی که دارد) درصورتیکه سبب نگرانی و ناراحتی آنها گردد، بازدارند؛ مانند رفتن در شب تاریک یا اول صبح.
۵-پدر و مادر میتوانند فرزندشان را از رفتن به جهاد، درصورتیکه واجب عینی نباشد؛ یعنی عدم شرکت او در جنگ هیچگونه زیان و ضربۀ نظامی بر مسلمانان وارد نمیآورد، جلوگیری کنند به جهت حدیثی که نقل شده است: «مردی خدمت رسولالله رسید؛ عرض کرد یا رسولالله آمدهام با تو برای هجرت و جهاد بیعت کنم. حضرت فرمود: “آیا یکی از پدر و مادرت زنده است؟” گفت: “بله؛ هر دوی آنها زندهاند.” پیامبر فرمودند: “آیا پاداش را از خدا میخواهی؟ آیا هدف خالص داری و هیچ هدف دیگری نداری؟” گفت: “بله یا رسولالله” پس فرمودند: “به سوی پدر و مادرت برگرد و رفتارت را با آنان نیکو کن” (مجلسی، ۱۳۶۰ ، ج ۱۸، ص ۳۱۴ و ۳۱۸).
۶-پدر و مادر میتوانند فرزندشان را از هر عمل واجب کفایی باز دارند؛ درصورتیکه بدانند یا اطمینان داشته باشند که دیگران آن را انجام میدهند؛ زیرا واجب کفایی نیز مانند جهادی است که از آن منع شده و حکمش قبلاً بیان شده است.
۷-بعضی از فقهاء فتوا دادهاندکه اگر فرزند مشغول نماز مستحبی باشد و در این حال پدر و مادر، او را صدا بزنند باید نمازش را قطع کند. دلیلش حدیثی است که از پیامبر نقل شده است: «زنی پسرش را که در صومعۀ خود مشغول نماز بود صدا زد و گفت: “ای جریح، ای جریح!” پیش خود گفت: “مادرم را اجابت کنم یا نمازم را ادامه بدهم؟” به نمازش ادامه داد. مادرش دوباره او را صدا زد. پس او همان کلام را تکرار کرد. مادرش از او ناراحت شد و او را نفرین کرد و گفت: “الهی از دنیا نروی تا اینکه به روی زنان تبهکار بنگری و…"» (شهید اول، ۱۳۷۲ ، ج ۲، ص ۵۷۷ و ۵۷۸). در بعضی از روایات، نقل شده است که رسولالله فرمودند: «اگر جریح به مسئلهاش آگاه بود هر آنچه میدانست که اجابت مادرش از نماز شب افضلتر است.»
۸-فرزند باید از کمترین اذیت و تهدید، اگرچه بدان عمل نمیکند، خودداری نماید و نیز به میزان توانش از رسیدن ناراحتی از سوی دیگران جلوگیری نماید.
۹-بدون اجازه پدر، نباید روزۀ مستحبی بگیرد.
۱۰-همچنین نباید سوگند یا عهد و پیمانی را جز در کار واجب یا ترک حرام بدون اذن پدر انجام دهد، ولی در نذر روایتی ندیدم مگر اینکه نذر جزء قسم محسوب شود (نک: بقره: ۸۳).
مبحث دوم:
احسان به پدر و مادر:
قرآن کریم میفرماید: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدای یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید (بقره: ۸۳)
یکی از محورهای اساسی بحث حقوق والدین، احسان است و احسان دایرۀ وسیعی از افعال و اعمال را شامل میشود که میتوان بهصورت احسان مادی یا مالی و احسان معنوی باشد. اما آنچه همه به آن واقف هستیم اینکه بعضاً انسانها خوبیکردن غیرمادی را ترجیح میدهند؛ به خصوص پدر و مادر که در سنین بالای عمر خود میرسند، داشتن یک همدم خوب که با خوشرویی با آنان برخورد کند را بر داشتن غذای خوب ترجیح میدهند و این را ما در جامعۀ پیرامون خودمان وقتی با بزرگترها برخورد میکنیم به وضوح مشاهده میکنیم. آنها میگویند ما دیدن فرزندانمان را حداقل چندروزیکبار بر فرستادن پول یا خوراکی و چیزهای دیگر از طرف آنان ترجیح میدهیم. و اما چند نکته:
نکتۀ اول:
نیکیکردن به پدر و مادر که در آیه مطرح شده، اشاره به یکی از مهمترین حقوق والدین دارد. خداوند کریم چندین بار نیکی و احسان به پدر و مادر را یادآور شده؛ بهطوریکه در چهار مورد در قرآن بعد از توحید قرار گرفته است (بقره: ۸۳؛ نساء: ۳۶؛ انعام: ۱۵۱؛ اسراء: ۲۲). این همردیف بودن در مسئله، بیانگر این است که قرآن تا چه حد برای پدر و مادر احترام قایل است؛ درحالیکه در این عهد و پیمان هیچ اشارهای به احسان و نیکی پدر و مادر نسبت به فرزند نشده است.
در قرآن کریم تنها سفارشی که نسبت به فرزندان وجود دارد آیاتی است که نهی از کشتن فرزندان می کند و آن هم یک عادت زشت و موهومی بود که در عصر جاهلیت رسم بود؛ بهگونهایکه خیلی راحت اقدام به این کار زشت میکردند. اما پاسخ این سوال که چرا در قرآن این همه تأکید بر نیکی بر احسان والدین شده ولی در مورد فرزندان نص صریحی در قرآن نداریم. امام سجاد (ع) در پندهای گهربار خود به فرزندش چنین میفرماید: «آفریدگار جهان چون مهر و محبت و عشق و علاقه تو را در قلبم قرار داده و میدانست که من تا آنجا که قدرت دارم در حفظ و نگهداری تو از بلاها و سختیها کوشا بوده و اسباب آسایش تو را فراهم میکنم و به تربیت و سرپرستی تو اقدام خواهم کرد و خواستههای مشروع تو را برآورده خواهم کرد؛ ازاینرو دربارۀ تو به من سفارش نفرمود. ولی چون این عواطف نیرومند در وجود تو نیست و چه بسا ممکن است مرا به دست فراموشی بسپاری و دین خود را نسبت به من ادا نکنی، از این جهت مرا به تو سفارش نمود» (شیخ بهایی، ۱۳۶۶ ، ج ۳، ص ۲۵۷).
رحمت و لطف و عنایتی که از سرچشمۀ الطاف خداوندی در دلها قرار گرفته، آنان را مطیع فرزندان ساخته است. پدران و مادران بدون هیچ سفارشی براساس همان حب ذاتی نسبت به فرزند، در جهت رفع نیازهای وی اقدام میکنند؛ همه چیز خود را فدای بچهها میکنند؛ شب و روز زحمت میکشند تا فرزندانشان به جایی برسند؛ تحصیل کنند؛ ازدواج کنند؛ در زندگی مادی سروسامان بگیرند و ما پدرانی سراغ داریم که در سن بالای عمر زحمت میکشند و عایدات کار و تلاش خود را به فرزندان خود که دارای زن و بچه هستند، میدهند؛ ولی همین فرزند وقتی که پدر و مادرش پیر و مسن میشوند و قوای بدنی آنها رو به ضعف میرود و مریض میشوند و نیاز به پرستاری و دلجویی دارند، آنان را تنها میگذارند. حتی دریغ از دیدار و ملاقات با آنان. این حالت سختترین و رنجآورترین حالات برای والدین و بدترین ناسپاسی و نمکنشناسی برای فرزندان است.
نکته دوم:
احسان و نیکی به والدین یک دستور کلی و ثابت برای همۀ ادیان است؛ چنانکه در آیات قرآن ما این را به خوبی مشاهده میکنیم. خداوند متعال میفرماید که ما از بنیاسرائیل عهد و پیمان گرفتیم؛ درحالیکه میدانیم این دستورات برای زمان خاصی نیستند. در تمام شرایع آسمانی و ادیان الهی این حکم دیده میشود و این ثبوت و دوام همیشگیبودن حاکم، خود نشاندهندۀ اهمیت و ارزش این دستور است که ما باید همیشه آن را آویزۀ گوش قرار داده و در هر حال تواضع و نیکی به والدین را فراموش نکنیم.
مبحث سوم:
حدود اطاعت از والدین از دیدگاه قرآن کریم:
در بررسی کتاب آسمانی قرآن کریم، به سورههای مختلفی بر میخوریم که خداوند متعال به روابط مهم والدین و فرزندان اشاره نموده است که همگی این آیات، بیانگر اهمیت و عظمت والای زندگی اجتماعی بشر است. از میان آیههای متعدد به ذکر برخی از آیات آن که ارتباط موضوعی نزدیک و کاملتری با عنوان دارند، اکتفا میکنیم و حتیالامکان سعی بر آن شده است که تمام حقوق والدین که رعایت آنها بر فرزندان لازم است یادآوری شود. در نگاه تفسیری آیات، به بیان این اهمیت خواهیم پرداخت که علیرغم مقام والا و لزوم این اطاعت از آنها، برخی از موارد، اطاعت از آنها حتی حرام یاد شده است که در ذیل به بررسی هر دو گزینۀ حق اطاعت و سقوط حق اطاعت از والدین خواهیم پرداخت.
گفتار اول:
حق طاعت از نظر معنوی و اخلاقی:
برای اینکه مقصود از احسان معنوی و اخلاقی روشن شود لازم است که به آیۀ زیر توجه شود: «پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید و هرگاه یکی از آنها یا هردوی آنها نزد تو به سن پیری برسند کمترین اهانتی به آنها روا مدار و بر سر آنان فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو. بالهای تواضع خویش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آور و بگو پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردهاند، مشمول رحمتشان قرار ده. به آنچه در دلهای شماست آگاهتر است. اگر همانا در دل اندیشۀ صلاح دارید، خداوند هر که را توبه کند خواهد بخشید (نک: اسراء: ۲۳ تا ۲۵).
گفتار سوم:
شأن نزول آیه:
در کشفالاسرار آمده است که ابنعباس میگوید: «این آیه در مورد سعدابنابیوقاص نازل گردیده است» (میبدی، ۱۳۷۱ ، ج ۵، ص ۵۳۹).
گفتار چهارم:
تفسیر و توضیح آیه از دیدگاه علامه حلی:
ایشان میفرمایند در «اف» هفت لغت وجود دارد: از امام رضا (ع) از پدرش از جعفربنمحمد (ع) نقل شده که فرمودهاند: «اگر خداوند متعال در مکروهات، کلمهای خوارتر و اندکتر از “اف” را میدانست، مکلف آن را از آن نهی میکرد و اگر گفته شود که آیا خداوند گفتن “اف” به والدین قبل از رسیدن آنها به پیری و بزرگسالی را روا دانسته میگوییم: “خیر"؛ زیرا خداوند اطاعت از والدین را بر فرزندان واجب گردانیده و برای آن، حالت کبر را تخصیص کرده که آن حالت ضعف باشد و والدین مضطر حاجت به خدمتکار و مراعی هستند.
و در مثل آوردهاند که «فلان ابر من النسر» برای آنکه کرکس چون پیر شود ایشان را غذا میدادند و مانند آن قول که سخن در گهواره عجب است و معجزه؛ اما حال کهولت همه سخن میگویند. میگوییم فایده آن است که او بماند تا کهل شود و با مردمان سخن گوید و دعوت کند ایشان را و مانند آیت ما در معنی قوله تعالی: «و الأمر یومئذ الله»: به درستی که روز محشر تخصیص داده شده به امر خداوند؛ زیرا که در دنیا، اگرچه مالک همه چیز است و اقوامی را مالک گردانید و آنها را پادشاه و خلیفه در زمین قرار داد و در نهایت در روز محشر هیچکس مالک نمیباشد مگر او.
و معنی قول او: «و قضی ربک الا تعبدوا إلا ایاه» ای امره؛ یعنی به وی امر و فرمان داد؛ در قول ابنعباس و ابنیزید است، پس اگر گفته شد، امر آن است که به نفی شیء فرمان ندهد؛ برای اینکه امر، ارادۀ امر به مأموریه است؛ درواقع ارادت به نفی شیء تعلق ندارد؛ بلکه به حدوث شیء تعلق دارد؛ جواب آن است که گوییم معنی آن است که خداوند نهی کرده از آنکه جز او را بپرستند و آن را کاره است؛ پس امر به معنی نهی باشد و ارادت به معنی کراهت و درنهایت خداوند از بندگان خواست تا بهطور اخلاص وی را عبادت کنند و این را تحت عنوان امر نامگذاری نموده است که «الا تعبدوا الا ایاه» چون که معنی هر دوی آنها یکسان است» (ادریسی، ۱۳۷۹ ، ج ۲، ص ۶۵ و ۶۶).
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:41:00 ب.ظ ]