استاد علاّمهی جعفری به سال ۱۳۰۲ خورشیدی[۱] در یکی از خانواده های متدیّن شهر تبریز متولّد شد. کودکی خویش را در پناه پدری راستگو و مادری سیّده و پاکدامن آغاز کرد. پدر علاّمه جعفری، حاج کریم جعفری، تحصیلاتی نداشت و نانوا بود امّا حافظه ای غیر عادّی داشت و اغلب سخنان وعّاظ شهر را جمله به جمله بیان میکرد، خود علاّمه میگوید: «پدرم درس نخوانده بود امّا حافظهی غیر عادّی داشت و اغلب سخنان وعّاظ شهر را جمله به جمله بیان میکرد. بعدها ما به عظمت پدرمان پی بردیم. او روحیه ی بسیار بالایی داشت و آدم رقیق القلبی بود. شغلش نانوایی بود و بدون وضو دست به خمیر و نان نمیزد»(فاضلی، ۱۳۷۸، ص۴۵).
امّا مادر ایشان از سادات علوى یکى از خاندان بزرگ تبریز به شمار مىآمد، با سواد بود و نخستین بار قرآن را به استاد جعفری آموخت. امّا متأسفانه در سن سی و دو سالگی (درسال ۱۳۲۱ش) ازدنیا رفت. علاّمه در این زمینه میگوید: «مادرم از سادات علوی و از خاندان بزرگ تبریز به شمار می آمد. مادرم بر خلاف پدرم با سواد بود و جوان هم از دنیا رفت و به هنگام مرگ سی دو سال داشت و نخستین بار او قرآن را به من یاد داد. حتّی یادم میآید وقتی با او به مشهد رفتیم، در طول راه قرآن میخواند و میان راه که برای استراحت و نماز توقّف کردیم، فرزندانش را دورش جمع کرد و یک سورهی قرآن به ما تعلیم داد» ( سفری، ۱۳۷۷، ص۲۱).
جوادی میگوید: «مادر علاّمه از خاندان بزرگ و محترم تبریز بود. پدر ایشان مرحوم «ربیع حکیم» طبیب بود و مرحوم حاج کریم جعفری پدر علاّمه در روزگار جوانی نزد میر ربیع حکیم کار میکرد»( جوادی، ۱۳۷۸، ص ۹).
علاّمه در آغازین سالهای حیات حدود شش سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایى را در دبستان اعتماد آغاز کرد و چون خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان، از مادر خویش فراگرفته بود، به صلاح دید مدیر مدرسه (جواد اقتصادخواه) درس و تحصیل را از کلاس سوّم ابتدایی آغاز کرد، امّا پیش از ورود به کلاس ششم، وقفهای دراین امر پیش آمد ولی دوباره با «حوزهی علمیّه طالبیّه» تحصیل را آغاز کرد و در آنجا دروس سطح مقدماتى حوزه و ادبیات را در نزد استادان بزرگوارى چون سیّد حسن شربیانى، میرزا على اکبر اهرى، میرزا ابوالفضل سرابى و. .. خواند. در این ایّام، هم کار مىکرد، و هم درس مىخواند. پس از مدتى تحصیل در مدرسه طالبیّهی تبریز، علاقهی عجیبى به هستىشناسى پیدا کرد و چون در تبریز اساتیدی درخور این رشته نبود، به تهران آمد و مابقی متن رسایل و مکاسب را در تهران آموخت. هم چنین در درسهاى مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد رضا تنکابنى و آقا میرزا مهدى آشتیانى، و. .. کسب فیض میکرد.
عکس مرتبط با اقتصاد
علاّمهی جعفرى پس از حدود سه سال اقامت در تهران در سال ۱۳۲۵ به حوزهی علمیّه قم مشرّف شد و حدود یک سال در آن جا از محضر بزرگانى چون آیت الله سیّد محمّد تقى خوانسارى، سیّد محمّد حجّت کوه کمرى، سیّد صدرالدّین و امام خمینى (ره) و. .. بهره جست. در سال ۱۳۲۰ (ه. ش) به اصرار آیت الله میرزا فتّاح شهیدى رهسپار نجف گردید. علاّمه در این باره مىگوید: عمده محرّک من براى رفتن به نجف مرحوم شهیدى شد. یادم مىآید مقدارى از وسایل راه را هم ایشان فراهم کرد. در نجف، استاد علاّمهی جعفرى به مدرسهی صدر وارد مىشود و بار دیگر، جلد دوّم کفایه آخوند خراسانى را مطالعه و بحث مىکند و در درسهاى خارج آیات عظّام شیخ محمّد کاظم شیرازى، آیت الله خویى، آیت الله سیّد محمود شاهرودى، آیت الله حکیم، آیت الله سیّد جمال گلپایگانى، آیت الله سیّد عبد الهادى شیرازى و آیت الله میلانى شرکت مىکند و به موازات شرکت در درسهاى خارج، اصول و فقه، در محضر استادان بزرگى چون آقا شیخ صدرا قفقازى و آقا شیخ مرتضى طالقانى به فراگیرى دروس فلسفى و عرفانى مشغول مىشود.
پس از سه سال تحصیل در نجف اشرف، در سن ۲۳ سالگى موفق به دریافت درجهی اجتهاد از سوى آیت الله شیخ کاظم شیرازى مىشود. در مجموع، حدود هفده سال در نجف اقامت مىکند. در این مدّت علاوه بر تحصیل، به تدریس خارج فقه و اصول و دروس فلسفه و معارف و نگارش کتاب مشغول مىشود(فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۴۳).
سرانجام پس از پایان تحصیلات و تکمیل معلومات، عازم ایران مىگردد. پس از بازگشت به ایران، در قم به خدمت آیت الله بروجردى شرفیاب مىشود. ایشان از علاّمه مىخواهد تا در قم بماند و به تدریس بپردازد. از آن جا که آب قم با مزاج وى سازگار نبود، عازم مشهد مىگردد. پس از یک سال اقامت در مشهد به تهران بر مىگردد و پس از یک سفر دیگر به نجف، به توصیه استادان بزرگوارش دوباره به ایران برمىگردد و پس از بررسى نیازهاى موجود علمى و فکرى و فرهنگى جامعه، به جاى تدریس فقه و اصول،. .. به کار پاسخ گویى به شبهات جوانان و تحقیق و تالیف مىپردازد( سفری، ۱۳۷۶، ص ۷).
گلی زوارهای دربارهی برگشت علاّمهی جعفری به ایران میگوید: «در واقع فصل آن رسیده بود که این درخت تناور که در باغ اندیشه و معرفت نجف به شکوفایی و رشد رسیده بود به شاخه گستری پرداخته و از محصولات و ثمرات آن شیفتگان اندیشه های ناب اسلامی استفاده کنند و مردمان در سایه اش روان خویش را تسکین دهند»(گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص ۶۴).
وی در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون: میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمّدرضا تنکابنی و عارف دانا سرشت، میرزا محمّدتقی زرگر تبریزی بهره هایی شایان گرفت. شیخ تنکابنی از فقهای والامقام بود و «کفایه و مکاسب»را علاّمهی جعفری ازایشان آموخت. و «فلسفه »را هم خدمت میرزا مهدی آشتیانی فراگرفت و «حکمت منظومهی حاج ملّاهادی سبزواری و بخشی از امور عامّه اسفار» را نیز در محضر ایشان تلمّذ کرد و نزد آقا شیخ محمّدتقی زرگر هم «مسایل عرفانی» را آموخت.
درسال۱۳۲۱شمسی به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس آیت الله شهیدی حضور یافت. اندکی بعد با اصرار شدید آیت الله شهیدی مواجه شد که مصرّانه از او میخواست راه نجف را پیش گرفته، هر چه زودتر به کانون علمی حوزهی علمیّه نجف بپیوندد. میتوان گفت: شهیدی فقید که نسبت به حضور وی در ساحل دریای علم علی(ع) اصرار و الحاح تمام و جدّی داشت، با خدمت خویش در روانه کردن جعفری به نجف در سال ۱۳۲۲ خورشیدی مطابق با سال ۱۳۶۳ قمری نیز مهیّا کردن شرایط مقدّماتی آن، در سرنوشت علمی و تکامل فکری وی، نقشی اساسی ایفا کرده است. فاضلی میگوید: «آیت الله شهیدی علاّمهی جعفری را به نجف کشاند و او را «فقیه»، «فیلسوف»، «محقّق»، «استاد» و در یک کلمه «شیخ الریس» علاّمهی جعفری کرد»(فاضلی، ۱۳۷۸، ص۶۷).
حضور ۱۱ سالهی محمّدتقی جعفری در دانشگاه دینی بزرگ نجف اشرف که آکنده از اساتیدی بسیار ممتاز و صاحب نظر هم چون: سیّد ابوالقاسم خویی، سیّد محسن حکیم، شیخ کاظم شیرازی، سیّد عبدالهادی شیرازی، سیّد جمال الدّین گلپایگانی، شیخ مرتضی طالقانی و. .. بود، تأثیر قاطعانهای در شکل گیری شخصیّت علمی و عملی وی داشت، به گونهای که در سن ۲۳ سالگی (سال ۱۳۶۶ ق ) موفّق به اخذ درجهی اجتهاد از شیخ کاظم شیرازی شده، ایشان سپس خود یکی از مدرسین و اساتید کانون علمی نجف به شمار میرفت.
این دوره از زندگی، وی با وضعیت معیشتی آزاردهنده ای، روزگار خود را میگذراند. از ایّام تحصیلش در نجف این گونه نقل کرده است: «با شهریه ای که آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی در نجف میداد، گاهی اوقات مخیّر بودم بین اینکه غذا تهیه کنم یا کتاب بخرم، کتاب می خریدم. » با آن که هزینه های زندگی در آن زمان پایینتر از امروز بود، ولی چون استاد به غیر از شهریهی اندکی که از طرف آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی پرداخت میشد، منبع درآمد دیگری نداشت، بنابراین، هم زمان با تحصیل، بخشی از زندگی روزانهی خود را به کار اختصاص داده بود تا بتواند زندگی سادهی خود را اداره کند. به عنوان نمودی بارز از زندگی ایشان در آن دوره، میتوان به خانهای زیرزمینی اشاره کرد که در اوان زندگی مشترک در آن اسکان گزیده بود همسر فداکار علاّمهی جعفری ، «مرحومه خانم جمیله ی فرشباف انتظار»، در راه به ثمر رسیدن و به سامان شدن ارکان زندگی علمی و قوام حیات خانوادگی ـ اعمّ از انجام وظایف همسری و مادری فرزندان و تحمّل مشکلات و مسایلی که محمّدتقی جعفری همواره با آن ها مواجه بود ـ نقشی به یاد ماندنی و خاطره آمیز در طی چهل سال زندگی زناشویی با علاّمهی جعفری را ایفا کرد که کمتر کسی از آن اطّلاع دارد (گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص۲۸).
هم اندیشی با «مرحوم محمّدرضا مظفّر فیلسوف »، فقیه و منطقی نواندیش در نجف و احمد امین ریاضی دان برجسته ی دانشگاه بغداد مؤلّف کتاب «التّکامل فی الاسلام» که سالهای سال تداوم یافت، وهمین امرباعث شد که وی در موضوعاتی چون «فقه و فیزیک »، «فلسفه و زیبایی شناسی»، «تاریخ و روان شناسی» و برخی دیگر از دانش های گونه گون، و نوپای غربی به یک نگاه جامع برسد و در شناخت تمدن علمی غرب و اروپا و ادبیات دوران پس از رنسانس با تمام جوانبی که داشت گام هایی علمی بردارد.
این موضوع را در آیینه نخستین اثر ارزشمندش، کتاب «ارتباط انسان ـ جهان» که در سن ۲۸ ـ ۳۰ سالگی به رشته ی تحریر درآمد، بهتر میتوان نگریست. این کتاب که با گرایش فیزیک و فلسفه تألیف یافته، محصول پویندگی هایی بود که سالها به طول انجامید و حضور مؤلّف خویش را در مرزهای واقعی دانش های نوین تثبیت کرد. وی تا واپسین روزهای عمر، مطالب و مسایل جدّی دنیای جدید را مورد اهتمام قرار میداد. این اهتمام در درجهی اوّل، شناخت واقعیّات و سعی در فهم و درک درست آن ها و در درجه دوّم، تحلیل و تشریح منتقدانه آن ها بود(حسینی، ۱۳۸۲، ص۲۷).
تحلیل و آرای علاّمهی جعفری در خصوص جریانات فکری، منطبق بر تفکّراتی بود که به عنوان دانشمندی جوان و اسلامی اندیش، آن ها را از اساتید زبده و جریانات زندهی دوران تحصیل خود به ارث برده بود، و به نظر میرسد، اصل آن به زیربنای تربیتی تمدّن علمی اسلام برمیگشت. علاّمهی جعفری پس از اتمام تحصیلات، وقتی در خلال سالهای دهه ۳۰ به ایران بازگشت، باز به بررسی جریانات فکری روز پرداخت. بی گمان، او با روشنفکری های واقعی موافق بود و اساساً همین موضوع بود که وی را به تحقیق و تفحّص واداشته بود؛ تحقیق و تفحّص هایی که شاید پررنگ ترین عنصر حیاتش در طول ۶۰ سال زندگی علمی او محسوب میشود. علاّمه محمّدتقی جعفری، در زمرهی متفکّران و اندیشمندانی بود که چون در وادی انسان شناسی گام میزد، می کوشید که انسان و انسان جدید را به درستی بشناسد. بر این اساس، برای انسانها فراتر از اهمّیّت صوری و نظری، ارزش عملی و عینی قایل بود و با اخلاقی سازنده و سلوکی راهگشا، زیباترین جلوههای اخلاقی و حِکَمیخود را در همین رابطه بروز میداد. شاید در پرتو همین جلوهها بود که در مدّت زمانی نه چندان زیاد، توانست تألیفاتی پر شمار و عمدتاً بدیع از خود به یادگار نهد، که از مشهورترین آن ها میتوان به مجموعهی ۱۵ جلدی «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی» و «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» در ۲۷ مجلّد اشاره کرد. این دو اثر به نوبهی خود، حاوی عمده ترین تفکّراتی است که او به مدت ۴ دهه متناوب، به آن ها پرداخت و کوشید یافته های خویش را در قلمروهایی چون: انسان شناسی، جهان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی، اخلاق، حکمت، فلسفه و عرفان و فقه ارائه کند(عباسی، ۱۳۸۸، ص ۱۶).
پس از اتمام تحصیلات و ارتقاء به مراتب بالای علمی، ساده زیستی او کماکان تداوم یافت. وی که در دامن مشکلات زیسته و دورهی دانش اندوزی را با شرایط سخت اقتصادی و معیشتی به سر آورده بود، پس از آن که به مقام استادی رسید و در اندازه ی توانایی اش به تدریج بر مشکلات اقتصادی چیره شد، باز به سنّت روزگار دانش اندوزی وفادار ماند و زندگیاش را تا آخرین حدّ ممکن، از آلایش به هر نوع تجمّل و دنیازدگی مبرّا نگاه داشت. نظام شخصیّتش به گونه ای بود که با کارهای اقتصادی و غیر علمیپیوندی نمییافت و تنها به مسایل علمی می اندیشید؛ اینکه چگونه میتوان بحران هویت را مهار کرد و به پرسش های به حقّ و منطقی افراد جامعه ـ خصوصاً جوانان ـ جواب سازنده و صحیح داد، این دیرین ترین مشغولیتی بود که افکارش از سالها پیش به آن ها معطوف گشته، همواره نیز متوجّه آن بود (تفقدی، ۱۳۸۴، ص۱۲۱).
از دیگر ویژگی های وی این بود که در مقولاتی مثل علم و تفکّر، قایل به توقّف نبوده، مسیر آن را آشکارا پایان ناپذیر می دید و میگفت: «در مسیر علم و دانش هیچ گاه قانع نشدم». تنها با لحاظ و فهم این ویژگی است که میتوان سر تألیفات و اندیشه های پردامنهی ایشان را گشود: از زیبایی شناسی تا فلسفه و ادبیات، و از شناخت و تحلیل هنر تا دریافت روان و انسان و حیات. وی جزو متفکّرانی بود که دیدگاههای خویش را پیوسته با عنصر زمان هماهنگ میکرد. او به تفکّر «تطبیقی»، «روزآمد» و «زمان گرا» ایمانی راسخ داشت. بخش مهمّی از جهت گیری های فکری و علمی اش در اصل به ایده ای با عنوان «فرهنگ مشترک بشری» برمیگشت. فرهنگ مشترک بشری که از تفکّرات اساسی و اوّلیهی علاّمهی جعفری به شمار می رود، به این معناست:
«فرهنگ های بشری، در ریشه های فوق ظاهری خویش با همدیگر اشتراک داشته، پیوندهای زوال ناپذیر دارند که عوامل محیطی و جغرافیایی نمیتوانند بر آن ها دسترسی پیدا نموده و تأثیر انفعالی در آن بر جای بگذارند. » (شوشتری، ۱۳۸۱، ص ۱۴).
برخی از متفکّران معاصر یونانی، وقتی میخواهند او را معرفی کنند، به این خصلت وی انگشت مینهند که: «علاّمهی جعفری هیچ کس را رد نمیکرد، چون او معلّم بود نه قاضی». معلّمی که از «عنوان» و «افتخار» گریزان بوده، به مسئولیتهایی می اندیشید که یک معلّم واقعی، باید به فکر ادای آن ها باشد و دانش اندوزان خویش را، از لحاظ مجهز کردن به آن ها مطمئن و آسوده خاطر کند (پیشین).
وی اگر درباره تعلیم و تربیت با احتیاط و دقّت فراوان سخن میگفت، چون اعتقاد داشت: تعلیم و تربیت کاری خدایی است، در حقّ موجودی که مخلوق اوست و راهش نیز به سوی او منتهی میشود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
۲-۲) اخلاقیّات علاّمهی جعفری
اخلاق در رفتار علاّمه به خصوص در جمع خانواده، تجلّیگاه صفای ناب قلبی و محلّ ظهور و بروز بعد عظیم و خالصی از پختگی شخصیّتی و عرفانی او بود. نکته ای که در خصوص این شخصیّت علمی مشهور و برجسته است بعد وسیع و چشمگیر تقوای الهی و علمی علاّمه است و بدون اغراق میتوان ایشان را از مصادیق بارز عالمان دانست که حرف و عملشان تا حدود زیادی مطابق یکدیگر و بلکه مؤیّد هم است. او شخصیّتی است که در طرز اندیشهی افراد زیاد تأثیر گذار است و برای اندیشمندان شرق و غرب شناخته شده است، اگر او را بزرگترین متفکّر انسان شناس جامعهی معاصر ایران به شمار آوریم سخنی به گزاف نگفته ایم، مهم ترین ویژگی شخصیّت اخلاقی او خلوص و تقوایش بود، نه تنها تحلیل های فکری خاصّی در باب اخلاص داشت که تار و پود وجودش با این خصوصیّت تنیده شده بود، همین حالت به او صفا و نورانیّتی ویژه بخشید و تزکیّهی درون از او شخصیّتی محبوب خاصّ و عام ساخت، تقوا او را از دنیا طلبی بازداشت، فرصت گران بهای عمر را با برخی اشتغالات که برای او بیهوده می نمود تلف نکرد، با اینکه به تلاش های اجتماعی علاقه داشت و فردگرایی افراطی را نفی میکرد (گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص ۹۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
غرویان میگوید: «علاّمهی جعفری فراتر از آن است که در آثارش توان جست و عمیق تر از آن که در کتاب هایش توان یافت. انسانی است بی آلایش و کم پیدایش با «خلوصی خاصّ» و بی تعلّقی ویژه»(غرویان، ۱۳۵۳، ص ۵۳).
کسانی که او را می شناسند اذعان دارند که: مهم ترین ویژگی شخصیّت اخلاقی او «خلوص و تقوایش» بود. نه تنها تحلیل های فکری خاص در باب «اخلاص» داشت که تار و پود وجودش با «اخلاص» تنیده شده بود، بلکه «اخلاص باطن» به او صفا و نورانیّت بخشیده و صفای درون از او شخصیّتی محبوب خاصّ و عام ساخت. «اخلاق و تقوا» او را از دنیا طلبی باز داشت و او در تمام عمر با برکت خود هیچ گاه به دنبال مطاع دنیوی نرفت (رضوی، ۱۳۷۷، ص ۱۴).
دکتر گواهی میگوید: «نکته ای که دربارهی شخصیّت علمی علاّمه بسیار مشهود و برجسته است، بعد حقیقتاً وسیع و چشمگیر تقوای الهی است. بدون اغراق میتوان گفت که حضرت ایشان از مصادیق بارز عالمون عاملون هستند که حرف و عملشان تا حدود زیادی مطابق و مؤیّد یکدیگر است» (رشاد، ۱۳۷۶، ص ۴۳۵).
وی در پذیرش سخنان گوناگون گوشی شنوا داشت، نه تنها به گفته های اندیشمندان شرق و غرب گوش فرا میداد که اظهارات افراد عادّی را هم به جان و دل می شنید حتّی با تمرکز ویژه به حرف های بی ربط برخی از فضل فروشان توجّه می نمود. تعصّبی در شنیدن سخن حق نداشت و عقیده داشت که هیچ گاه نباید ادّعا کرد که هر چه میگوییم حقّ است.
صدّوقی میگوید: «از مبالغه گویی دربارهی شخصیّت های برجسته ی تاریخ اجتناب میکرد. ظرفیت وسیعی برای کسب معارف الهی داشت، در درس ها و بحث ها نیز همواره دانش پژوهان را به افزایش ظرفیت فرا میخواند و اینکه در ایّام جوانی اسیر هیچ مکتبی نشد و در عین حال سخن حقّ را از هر صاحب اندیشه ای پذیرفت، نشان از ظرفیّت فکری و روحی والای او داشت. هیچ گاه به امور رسمی در تحصیل، تدریس و تألیف آرام نمییافت و پیوسته خود به استقلال و آن هم نوعاً با برنهادن موضوعات جدید همی اندیشیده و این رویه به استمداد از برخی علوم جدید صورت پذیرفته است. استقلال اندیشه و عدم قناعت به معارف مرسوم و نوجویی در آثار و اظهاراتش موج میزد» (صدوقی، ۱۳۷۶، ص ۲۱۴).
شجاعت و جسارت در پرداختن به مسایل و موضوعاتی که تا حدودی بیرون از دایره ی تفکّر سنّتی رایج علمای دین قرار داشته ازشهامت این حکیم حکایت دارد، پاره ای از موضوعات مطرح شده در کتاب مبانی فقه، فقه و یا مجموعهی نقد و تحلیل مثنوی مولوی از این مقوله اند.
ارزش دادن به برخی دیدگاههای علما و متکلّمین اروپایی از این ویژگی نشان دارد، زیرا هر جا سخن بکر و حقیقی از این افراد سراغ داشته در کمال انصاف و فروتنی به نقل آن نکته با ذکر دقیق سند و مرجع پرداخته، بدون اینکه خواسته باشد، حرف حساب دیگران را به حساب خود گذاشته باشد (گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص ۱۰۰).
از دیگر ویژگی های اخلاقی علاّمه فروتنی اوست که باعث شده این اندیشمند به آن صورت شناخته نشود و همچون فردی عادّی تلقّی گردد، این متفکّر در برخورد با تمامی افراد اعمّ از شخصیّت های فکری و اشخاص معمولی فروتنی داشت، این ویژگی را کسی از خود بروز داد که به عنوان بکر و عالی و مضامین ارزنده ی فلسفی را در مجامع علمی مطرح میکرد و شاگردانش و نیز خوشه چینان خرمن خردش خود اهل فضل و کمال بودند، وقتی کسی برای وی حقیقتی را مطرح میکرد و یا پرده از روی مسایل علمی بر می داشت و زوایای یک بحث فکری را روشن میکرد برایش فروتنی می نمود، روحیه ی متواضعانه ای که این دانشمند در مجالس و محافل مختلف از خود نشان میداد همهی اقشار را مجذوب خویش ساخته بود.
بسیاری از شیفتگان و علاقه مندان وی، از شاگردانش نبودند بلکه برخورد فروتنانه ی وی در عرصهی معرفت موجب گردیده بود که در هر مجلس و محفلی به محض دیدنشان سریعاً ایشان را در میان گرفته و نسبت به وی ابراز علاقه و اردات نمایند. در نهایت از مهم ترین خصایص نیکوی استاد نوعی سادگی و عدم پیچیدگی فطری در وجود آن شخصیّت میباشد که نمونه های آن را میتوان در میان معدودی از علمای ربانی سراغ گرفت، وی در معاشرت مسایل اجتماعی و سیاسی به طور طبیعی و فطری بسیار ساده و آسان برخورد می نمود.
۲-۳) مهم ترین ویژگی های شخصیّتی علاّمهی جعفری
۲-۳-۱) صفای روحی
علاّمه از صفا و صداقت وصف ناپذیری، برخوردار بود.
سادگی و عدم پیچیدگی فطری در وجود ایشان در حدّی بود که نشانه های آن را تنها در اولیای الهی میتوان سراغ گرفت. در معاشرت و مسایل اجتماعی به طور طبیعی و فطری، بسیار صمیمانه و ساده برخورد میکرد؛ نه از روی ریا و خود نمایی و ساختگی و برای جذب مریدان بیشتر.
در پرتو این خصوصیّت اخلاقی بود که علاّمه به عالم خوش محضر و شیرین سخن، معروف گشت و در میان عوام و خواص واقشار مختلف جامعه، شناخته شد و نیز در پرتو همین صداقت بود که درس های خشک و جدّی؛ هم چون متون فلسفی وکلامی را با روشی بسیار جذّاب و همراه با مثال های جالب و مطایبه تبیین می نمود؛ در حدّی که شاگردانش، متوجّه خشکی و صعوبت بحث نمیشدند. این صفت تا آخرین لحظات حیاتش از او سلب نشد و نبوغ فکری و تفکّر موج آفرین او هرگز، آن را تحت الشّعاع قرار نداد و علاّمه را به «غرور» دچار نساخت ( نصری، ۱۳۷۷، ص۲۱).
علاّمهی امینی، صاحب «الغدیر» در این باره میگوید:
«میدانید چرا «علاّمهی جعفری» را بسیار دوست دارم؟ برای اینکه با این وضع [و وزن سنگین] علمی، از نظر صفای باطن، گویی تازه به دنیا آمدهاند» (امینی، ۱۳۷۸، ص۲).
علاّمهی طباطبایی دربارهی این خصوصیّت علاّمهی جعفری میگوید:« علاّمهی جعفری را باید عارفی ابساطی به شمار آورد. آنان که با او مشحور بودند، نمیتوانند صفا، خوش قلبی، خوش ذوقی، شیرین محضری و شوخ طبعی اورا فراموش کنند» (طباطبایی، ۱۳۶۷، ص ۱۱۷).
علاّمه رحمت الله علیه با جان و دل دریافته بود که سادگی در زندگی بهترین دلیل بر درک و دریافت معنای حیات است. آرایش و پیرایش و تصنّع در ارایهی شخصیّت، نشانه ی جهل آدمی به حقیقت حیات و کمال است.
۲-۳-۲)اهتمام بر تبلیغات دینی
علاّمهی جعفری به تبلیغ، سخنرانی، تدریس و قلمزنی به روش آزاد و سنّتی، ارزش والایی قایل بودند و این را زمینهی مناسبی برای ارایهی خدمت به اسلام و مسلمانان میدانستند. حضرت امام خمینی قدس سرّه او را پیش خود خواستند و تصدّی سمتی را به وی پیشنهاد دادند. استاد در پاسخ امام فرمودند:
«آقا! شما هر چه بفرمایید برای ما حجّت است و لازم الاتباع، منتها میخواستم خدمتتان عرض کنم که بنده اگر آزاد باشم و رسماً شغلی نداشته باشم بهتر است. با همین سخنرانی ها و نوشته ها به اسلام خدمت میکنم».
حضرت امام قدس سرّه با تبسّم فرمودند:
«شما هر کاری بکنید برای اسلام، خدمت و مورد قبول من است» (جعفری، ۱۳۶۹، ص۴۷).
۲-۳-۳) سخاوت علمی
علاّمه در سخاوت علمی و فکری بی دریغ بود، به محض احساس نیاز فکری در مخاطب، مائده ی معرفتش را میگسترد و تشنگان معرفت را بر آن می نشاند و از گفتن و نوشتن دریغ نمی ورزید و در جست و جوی فرصت مناسب نبود که با منّت و برای خود نمایی مطلبی را باز گوید. به همین جهت است که گاهی، رابطهی مستقیم مطالب یک سخنرانی قطع، و برای شنونده سؤال انگیز میشد و مطلب را جملهی معترضه تلّقی میکرد. یکی از شاگردانش پرسید: استاد! چرا جملات شما گاهی پیوند ندارد و ارتباط مطالب قبلی با مطالب بعدی برای شنونده، تاریک میشود؟ فرمود:
«با اینکه درس و یا سخنرانی را منظم در نظر میگیریم، ولی اگر جمله ای را که همان موقع به ذهنم آمده است، بیان نکنم، احساس ناراحتی میکنم. و این امری طبیعی است که اگر ما گلی را بو کردیم، باید بدهیم دیگری هم بو کند» (جعفری، ۱۳۶۹، ج ۱، ص ۱۰۲).
۲-۳-۴) عامل موفقیت
هر فرد هدفمند، دوست دارد کلید موفقیت را به دست آورد و با برداشتن موانع از مسیر خود به اهداف عالی، دست یابد؛ از این روی، پیوسته می کوشد تا عوامل موفقیّت بزرگان علم و ادب را بداند و آن ها را ملاک خود قرار دهد. بدین منظور دانشجویان دانشگاه شیراز، پس از سخنرانی علاّمهی جعفری، علل موفقیّتش را از خود وی جویا شدند، استاد فرمودند:
«همیشه در کارهایم نظم داشتم، کار کردن را دوست داشتم، احسان و انفاق میکردم؛ هنگامی که می دیدم، کتابی اضافی دارم، آن را احسان می نمودم. هرگز نمیآیستادم و به سوی پیشرفت در حرکت بودم و در کارهایم ابتکار و خلّاقیت داشتم. مطرح شدن، نهایت ضعف بشری است، بزرگ ترین بیماری است، به مردم چه ربطی دارد که تو چه کارها میخواهی بکنی. تأثیر استادان اخلاق و مصاحبین متواضع نیز در موفقیت من مطرح بوده است «لا حَولَ وَ لا قُوَّه َ اِلّا بِالله». « من نمیدانم، چگونه خدا را نسبت به این همه نعمت که به من اهدا فرموده شکرگزاری کنم» (سفری، ۱۳۷۶، ص ۱۸ ).
۲-۳-۵) حق مداری و حقیقت جویی
از دیگر ویژگی های تربیتی علّامه، واقعیّت گرایی و استقلال فکری است. او در مدار حق، حرکت میکرد، و حقیقت جویی را بر شخصیّت گرایی و شخصیّت زدگی، مقدم می داشت و دانش پژوهان و ره پویان علم را از فرو رفتن در جاذبه ی شخصیّت های علمی پرهیز میداد.
او با تمام وجود در جست و جوی حقیقت بود و در رویارویی با دانشمندان، هرگز به شخصیّت آنان خیره نمیشد و حریم حقیقت را پاس می داشت و آن را به پای حرمت شخصیّت نمی ریخت، چه در بعد اثباتی، چه در بعد سلبی؛ به این معنا که در مواردی، نظریات بسیاری از یک متفکّر و صاحب نظری را نمی پذیرفت ولی وقتی که همان شخص یک حقیقت فکری و علمی و نظریهی مقبول ارائه میکرد، آن را با کمال احترام می پذیرفت حساب و حدّ و مرزها را با هم مخلوط نمیکرد(نصری، ۱۳۷۷، ص۵۶).
در بعد سلبی نیز چنین بود؛ یعنی در مقام نقد و ردّ نظریه ای، از بزرگان علم و عرفان، هرگز شیفته ی شخصیّت های علمی، فقهی و فلسفی و. .. آنان نمیشد، کاسهی صبرش نمیشکست و حالت واقعیّت یابی را از کف نمیداد.
در منظر او، حرمت به اندیشمندان و قبول کردن مجموعهی تفکّرات خاصّ ایشان، هرگز به معنای «بیعت» و «تبعیّت» نیست که هر چه بگویند او نیز با آنان هم عقیده باشد. علاّمه، برای درک حقایق، خود را به موضوعی جز خود آن حقیقت مقیّد نمیکرد. نه تنها شخصیّت زده نبود، بلکه آن را نوعی بیماری میدانست و از آن دوری می جست و این خصیصه از بزرگ ترین رمز موفقیت ایشان در عرصه های فراگیر علمی و ادبی بود. برای مثال او با اینکه به مولوی علاقه ی زیادی داشت، ولی از نقد نظریات او دریغ نمیکرد (حسینی، ۱۳۸۲، ص۲۸).
در جلسهای که استاد جلال الدّین همایی نیز حضور داشت، سخن از شخصیّت مولوی به میان آمد، استاد همایی خطاب به علاّمهی جعفری گفت: من پس از پیامبران و امامان(ع) فردی را به بزرگی مولوی سراغ ندارم و بعید میدانم کسی مانند او پا به عرصهی وجود بگذارد نظر شما چیست؟ علاّمهی جعفری فرمود:
«من به خود، اجازه نمیدهم تا پروندهی مغز بشری را ببندم! مولوی، مردی بسیار بزرگ و با عظمت بود؛ امّا اینکه آیا نظیر او نبوده و یا نخواهد آمد، قابل اثبات نیست» ( به نقل از صادق سیّدنژاد۱۳۸۱، ص ۱۷).
با یاد آوری این نکته که علاّمه هنگام نقد نظر یک شخص، به شخص او نظر نداشت و هرگز بحث را از حوزهی نظر به حوزهی شخص نمی برد. تمام انتقاداتش را در محور نظرات علمی متمرکز میکرد و کسی را به بهانهی مردود بودن نظریهی علمی اش از نظر اخلاقی و اجتماعی، تخطئه و مخدوش نمیکرد و تنقید و تعبیر را در هم نمی آمیخت.
۲-۳-۶) تواضع و تقوای علمی
علاّمهی جعفری با وجود استعداد بسیار قوی، قدرت فکری و علمی که نوعاً غرورانگیز است، هرگز دچار غرور علمی نمیشد، تواضع و تقوای علمی را از دست نمیداد، به استادان خود چه در حضور، چه در غیاب، حرمت می نهاد و حریم استادیشان را پاس می داشت. خود را موجود برتر و ممتاز، نمی شمرد، به هیچ کس و در هیچ شرایطی کبر نمی ورزید.
حتّی به مردمان عوام و یا به شاگردان کوچک خود بیاعتنایی نمیکرد، در پذیرش آرا و عقاید دیگران و شنیدن سخنان مخالفان خود، سعه ی صدر داشت. یکی از شاگردانش میگوید: چه بسیار دیده بودم که چنان با دقّت به سخنان کوچک ترین شاگردانش، گوش فرا میداد، که گویی به سخنان و نظریات یکی از برجسته ترین استادان و متخصّصان گوش فرا میدهد (نصری، ۱۳۷۶، ص ۱۶).
دانش پژوهان میدانند که این صفت در کم تر کسی تا این حد برجسته است؛ چرا که اغلب اندیش مندان و دانشوران بزرگ، دوست دارند فقط پای صحبت هم پایه های خود بنشینند و یا در شرایط خاصّ زمانی و مکانی سخن برانند که نامشان بر سر زبآن ها بیافتد و امتیازی به دست آورند و نسبت به شنیدن گفتار دیگران و کوچک تر از خودشان کم حوصله و بیرغبتند، بلکه برخی از آنان، از سر غرور و بزرگ بینی، غیر از خود، کسی را قبول ندارند تا به سخنش وقعی بگذارند، ولی علّامه، در دریای علم خود، با قطب نمای تقوا حرکت میکرد و در هر جا لازم می دید توقّف می نمود، و منتظر لنگرگاه عظیم و نام و نشاندار، نمی ماند و به طبل تبلیغات، دل خوش نمیکرد(رشاد، ۱۳۷۶، ص ۴۳۶).
به هر حال بارزترین نمودهای اخلاق اجتماعی علاّمهی جعفری، فروتنی بی نظیر ایشان است که بی تردید سرّ بزرگ توفیقات عمده ی او به شمار میآید. علاّمهی جعفری رحمه الله علیه هرگونه خدمت به جامعه را تکلیف الهی و حتمیخود میدانست و به همین دلیل استقبال و روی گردانی مردم، هیچ تأثیری در دل و مغز او نمیگذاشت(تفقدی، ۱۳۸۴، ص ۲۰۰).
اگرچه نبوغ علمی و شهرت و اعتبار تألیفاتش، مقام بس شامخ و بزرگی را برای او پدید آورده بود، امّا همگان بر این امر متفق هستند که اصولاً تواضع و فروتنی وی نیز پیوسته با افزایش توان و مدارج علمی اش افزون تر میشده است.
۲-۳-۷) اخلاص در عمل
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]