سازگاری اجتماعی دانشجویان به چه میزان از طریق طرحواره های ناسازگار اولیه قابل پیش بینی است؟
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
آیا بین طرحواره هادر حوزه طردوبریدگی با سازگاری اجتماعی دردانشجویان رابطه وجوددارد ؟
آیا بین طرحواره ها درحوزه خودگردانی وعملکرد مختل با سازگاری اجتماعی دردانشجویان رابطه وجود دارد ؟
آیا بین طرحواره ها درحوزه محدودیت های مختل با سازگاری اجتماعی دردانشجویان رابطه وجود دارد ؟
آیا بین طرحواره ها در حوزه دیگر جهت مندی با سازگاری اجتماعی دردانشجویان رابطه وجود دارد ؟
آیا بین طرحواره ها درحوزه گوش به زنگی بیش از حد وبازداری با سازگاری اجتماعی دردانشجویان رابطه وجود دارد؟
تعریف واژگان:
تعریف نظری :طرحواره های ناسازگار اولیه :الگوهای هیجانی وشناختی خود اسیب رسانی که در ابتدای رشد وتحول در ذهن شکل گرفته اند ودر سیر زندگی تکرار شده وبرنحوه تعبیر وتفسیر تجارب ورابطه با دیگران تاثیر می گذارند(یانگ ،گلوسکو،ویشار،۲۰۰۳).
تعریف عملیاتی :نمرات حاصل از پرسشنامه طرحواره یانگ که دارای ۷۵سئوال می باشدو۱۵طرحواره را می سنجد.
تعریف نظری :سازگاری اجتماعی:منظور از سازگاری اجتماعی ،تعامل موثر وسازنده فرد دراراتباط با محیط خود می باشد . نشانه های این سازگاری داشتن احساس مثبت درباره خود ،شرکت درفعالیت های اجتماعی ولذت بردن ازارتباط بادیگران است (خالق باقری ،۱۳۸۱).
تعریف عملیاتی :درپژوهش حاضر نمرات حاصل از پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل می باشد.
فصل دوم :
پیشینه تحقیق
طرحواره
کلمه طرحواره به طورکلی ،به عنوان ساختار ،قالب یا چارچوب تعریف می شود(یانگ ،۱۹۹۰).طرحواره یک ساختار شناختی به منظور غربال کردن ،کدگذاری وارزیابی محرکی است که ارگانیزم درمعرض آن قرار گرفته است (بک وراش [۳۲]،۱۹۶۸).
دربافتار روانشناسی وروان درمانی ،طرحواره به عنوان هر اصل سازمان بخش کلی درنظر گرفته می شود که برای درک تجربه های زندگی فرد ضروری است(داتیلیو[۳۳]،۲۰۰۵).
تعریف طرحواره
سگال [۳۴](۱۹۹۵)طرحواره رابه عنوان عناصر نظام مندی از واکنش هاوتجربه های گذشته می داندکه پیکره نسبتاًمنسجم وپایداری از دانش راشکل می دهد و می تواند ادراک ها وارزیابی های بعدی راهدایت کند؛ با این تعریف کلی طرحواره می تواند مثبت یا منفی ،سازگار یاناسازگار باشدوعمدتاًدرنتیجه تجارب ناگواردوران کودکی شکل می گیرد که هسته ی اصلی اختلالات شخصیت ،مشکلات منش شناختی وبسیاری ازاختلالات محورI قرار می گیرد (ریزو[۳۵]وهمکاران ،۲۰۰۷).
بک (۱۹۷۹) طرحواره ها را ،فرضیاتی می داند که درنتیجه تجارب پیشین فرد شکل گرفته اند ،برخی از این فرضیات غیر قابل انعطاف ،افراطی ومقاوم دربرابر تغییر ،یعنی ناکارآمد هستند (بک و راش ،۱۹۷۹)همچنین طرحواره های بدکنشی ،افکاری هستند که غیر قابل انعطاف ،خشک وسخت تر از طرحواره های طبیعی هستند (بک و راش ،۱۹۶۸). بک و راش (۱۹۶۸)طرحواره های ناسازگاراولیه مانند فقدان ،شکست ودوست نداشتن را معرفی کردند که درطی دوران اولیه کودکی شکل می گیرند وبامفاهیمی همچون یکپارچگی بیولوژیک ،مثل توانایی زنده ماندن ،صلاحیت واعتبار مراقبین ،ترک شدن وهدایت خطر فیزیکی به سمت خود ،درارتباط هستند (بک و امری[۳۶]،۱۹۸۵).
ویژگی های طرحواره های ناسازگار اولیه
یانگ (۱۹۹۰)بیان می دارد که طرحواره های ناسازگاراولیه دارای ویژگی های به شرح زیر هستند:
۱-الگوها یادرون مایه ی های عمیق وفراگیری هستند،
۲-ازخاطرات ،هیجان ها ،شناختواره ها واحساسات بدنی تشکیل شده اند،
۳-دردوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند،
۴-درسیر زندگی خود تداوم دارند،
۵-درباره ی خود ورابطه بادیگران هستند ،
۶-به شدت ناکارآمدند،
۷-اغلب توسط برخی تغییرات درمحیط ازجمله فقدان یاازدست دادن شغل فعال می شوند
۸- هنگامی که فعال می شوند باسطوح بالای هیجان همراه هستند
۹- معمولا ناشی از تعامل سرشت کودک باتجارب مختلف دوره تحولی در ارتباط با اعضای خانواده یامراقبین درخانواده شکل می گیرند ( یانگ ،گلوسکو وویشار ،۲۰۰۳).
ریشه های تحولی طرحواره ها
الف –نیازهای هیجانی اساسی
یانگ وگلوسکو وویشار (۲۰۰۳)،براین باورند که طرحوارها به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود می آیند که این نیازها ی هیجانی اساسی دوران کودکی شامل مواردزیر می باشد:
۱-دلبستگی ایمن به دیگران (مانندنیاز به امنیت ،ثبات ،محبت (پذیرش )
۲-خودگردانی ،کفایت وهویت
۳-آزادی دربیان نیازها وهیجان سالم
۴-خود انگیختگی وتفریح
۵- محدودیتهای واقع بینانه وخویشتن داری ( یانگ ،۱۹۹۰).
لازم به ذکر است که این نیازها جهان شمول هستند وهمه انسان ها ،این نیازها رادارند .اگرچه شدت این نیازها دربعضی افراد بیشتر است ،فردی که از سلامت روان برخوردار است ،می تواند این نیازها ی هیجانی اساسی رابه طور سازگارانه ای ارضا ءکند(یانگ گلوسکو وویشار ،۲۰۰۳).
علاوه بر تاکید برارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی ونقش آنها درشکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه به دومقوله ی تجارب اولیه زندگی کودک وتعامل بین خلق وخوی فطری کودک ومحیط اولیه ،درعدم ارضاءاین نیازها اشاره می شود (یانگ ،۱۹۹۰).
ب- تجربه های اولیه زندگی
ریشه تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه درتجربه های ناگوار دوران کودکی نهفته است (اسکین[۳۷] ،۲۰۰۷).
طرحواره هایی که زودتر به وجود می آیند ومعمولاٌقوی ترین هستند،از خانواده های هسته ای نشأت می گیرند.همزمان با تحول کودک ،سایر عوامل تاثیر گذار مانند همسالان ،مدرسه ،انجمن های گروهی وفرهنگ ، درشکل گیری طرحواره ها نقش بازی می کنند (یانگ ،گلوسکو ویشار ،۲۰۰۳). یانگ (۲۰۰۳)بیان می کند ،چهاردسته ازتجارب اولیه زندگی ،رونداکتساب طرحواره ها را تسریع می کنند که این چهار دسته عبارتنداز :
۱-ناکامی ناگوار نیازها :این حالت وقتی اتفاق می افتد که کودک تجارب خوشایندی راتجربه نکند ،درمحیط زندگی چنین کودکی ،ثبات ،درک شدن یاعشق وجودندارد .
۲-تجارب اولیه زندگی که طرحواره هارابه وجود می آورند ،دربرگیرنده آسیب دیدن وقربانی شدن هستند،درچنین وضعیتی کودک آسیب می بیند یاقربانی می شود.
۳-سومین نوع تجارب ، این است که کودک ،زیادی چیزهای خوب راتجربه می کند ،والدین جهت رفاه وآسایش کودک ،همه کار می کنند،درحالی که تامین رفاه وراحتی درحد متعادل برای رشد سالم کودک لازم است.
۴- نوع چهارم تجارب زندگی، درونی سازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم زندگی است .کودک به طور انتخابی با افکار ،احساسات ،تجارب ورفتارهای والدین خود همانندسازی کرده وآنهارا درونی سازی می کند (یانگ وگلوسکو وویشار ،۲۰۰۳).
ج-خلق وخوی هیجانی
پژوهش های زیادی نشان می دهندکه عوامل زیستی درشکل گیری وتحول شخصیت از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند (تورستن وجولیا[۳۸] ،۲۰۰۸).پژوهش های زیادی درباره ی صفات خلق وخویی نوزادان انجام دادند وبه این نتیجه رسیدند که بیشتر این صفات حتی باگذشت زمان، ثابت می مانند (کاگان [۳۹] ،۱۹۸۸).
درقسمت پایین به برخی از ابعاد خلق وخوی هیجانی اشاره می شود که اکثر آنها مادرزادی هستند وغیر قابل تغییر ،مگر از طریق روان درمانی
خونسرد مضطرب
پایدار بی ثبات
حواس پرت وسواسی
خوشبین افسرده خو
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
خلق وخوی هیجانی کودک درتعامل با وقایع دردناک دوران کودکی منجر به شکل گیری طرحواره ها می شود (یانگ ،۲۰۰۳). خلق وخوهای متفاوت ،کودکان را درمعرض شرایط گوناگونی قرار می دهد ،همچنین ،خلق وخوی هیجانی افراطی می تواند برمحیط پیرامون چیره شود وبدون هیچ گونه توجیه آشکاری درتاریخچه زندگی فرد ،منجر به آسیب روانی گردد(یانگ ،۲۰۰۳).
انواع طرحواره ها ی ناسازگار اولیه وحوزه های مربوطه
یانگ ،گلوسکو وویشار (۲۰۰۳)هجده طرحواره ناسازگاراولیه رابیان می کنند که این طرحواره ها را بر حسب ۵ نیاز ارضانشده که در بالا آنها را توضیح دادیم ،در۵حوزه طبقه بندی می کنند ( یانگ ،گلوسکو وویشار ،۲۰۰۳)
پنج حوزه وطرحواره های ناسازگار اولیه مربوط به هر حوزه به شرح زیر هستند :
حوزه اول :بریدگی وطرد
افرادی که طرحواره هایشان دراین حوزه قرار دارد ،نمی توانند دلبستگی های ایمن ورضایت بخشی با دیگران برقرارکنند .انتظار این که نیازها ی فرد برای امنیت ،ثبات، محبت ،همدلی ،درمیان گذاشتن احساسات ،پذیرش واحترام به شویه قابل پیش بینی ارضاءنخواهند شد طرحواره های این حوزه به طور معمول درخانواده هایی به وجود می آید که بی عاطفه ،سرد ،مضایغه گر ،منزوی ،تندخو ،غیر قابل پیش بینی یا بد رفتار هستند . پنج طرحواره ای که دراین حوزه قرار دارند عبارتند از:
۱-رهاشدگی /بی ثباتی:بی ثباتی یا بی اعتمادی نسبت به دریافت محبت وبرقراری ارتباط بااطرافیان ،به طوری که فرد احساس می کند افراد مهم زندگی اش نمی توانند حمایت عاطفی وتشویق لازم رابه او بدهند ،زیرا این افراد از لحاظ هیجانی ،بی ثبات ،غیر قابل پیش بینی ،اعتماد ناپذیر ونامنظم اند . فردی که چنین طرحواره ای درذهنش شکل گرفته باشد ، معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یااین که اورا رها کنند وبه فرد دیگری علاقه مند شوند.
۲-بی اعتمادی /بدرفتاری : افرادی که طرحواره بی اعتمادی / بدرفتاری دارند،براین باورند که دیگران با کوچکترین فرصت ازآنها سوءاستفاده می کنند .انتظار این که دیگران به انسان ضربه می زنند ،بد رفتارند ،انسان را سرافکنده می کنند ،دروغ می گویند ودغل کار وسود جو هستند .چنین انتظاری باعث می شود فرد وقایع پیرامون را به گونه ای خاص ادراک کند:آسیبی که به فرد وارد نموده اند ،عمدی بوده ویا این که در نتیجه بی مبالاتی وغفلت مفرط پدید آمده است .ممکن است فرد احساس کند همیشه یک نفر موجودی او را می دزدد ویا حق اورا می خورد .
۳- محرومیت هیجانی : افرادی که طرحواره مححرومیت هیجانی دارند،انتظار ندارند تمایل آنها برای برقراری رابطه ی هیجانی با دیگران به طور کافی ارضاءشود. سه نوع محرومیت هیجانی وجود دارد که عبارتند از :
الف-محرومیت از محبت :فقدان توجه ،عطوفت یا همراهی
ب- محرومیت از همدلی :درک نشدن ،به حرف دل فرد گوش ندادن ،عدم خودافشایی یا درمیان نگذاشتن احساسات با دیگران
ج- محرومیت از حمایت :نداشتن منبع قدرت ،جهت دهی یا راهنمایی نشدن از سوی دیگران .
۴-نقص /شرم:این طرحواره معمولا با احساس شرم نسبت به نقایص ادراک شده همراه است .این نقص ها وکمبودها ممکن است شخصی (مثل خودخواهی ،تکانه های پرخاشگرانه ،تمایلات جنسی غیر قابل قبول )یا عمومی (مثل ظاهر غیر جذاب ،نابرازندگی اجتماعی)باشند .افرادی که این طرحواره رادارند احساس می کنند حقیر یا بی ارزشندواگر خودرا درمعرض نگاه دیگران قرار دهند ،بدون شک طرد می شوند .
۵– انزوای اجتماعی /بیگانگی : این طرحواره ،حس متفاوت بودن فرد یا عدم تناسب بااجتماع را دربرمی گیرد .معمولا افراد مبتلا به این طرحواره ،به هیچ گروه یا جامعه ای ،احساس تعلق خاطر نمی کنند.
حوزه دوم :خودگردانی وعملکرد مختل
افراد این حوزه ،توانایی برای جداشدن از خانوادوعملکرد مستقل راندارند .این توانایی در مقایسه با همسالان سنجیده می شود. طرحواره های این حوزه ،معمولاًدرخانواده هایی به وجود می آید که اعتماد به نفس کودک را کاهش می دهند ،گرفتارند ویا بیش از حد از کودک محافظت می کنندیا اینکه نتوانسته اند کودک را به انجام کارهای بیرون از خانواده تشویق کنند.چهار طرحواره مربوط به این حوزه عبارتند از:
۶- وابستگی /بی کفایتی :اعتقاد به این که فرد نمی تواند مسئولیت های روزمره را (مثل مراقبت از دیگران ،حل مشکلات روزانه ،قضاوت خوب ،از عهده تکالیف جدید برآمدن وتصمیم گیری صحیح )بدون کمک قابل ملاحظه دیگران ، درحد قابل قبولی انجام دهد.این حالت اغلب به صورت درماندگی ظاهر می شود .
۷–آسیب پذیری نسبت به ضرریا بیماری :ترس افراطی از این که فاجعه نزدیک است وهر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد وفرد نمی تواند از آن جلوگیری کند. دراینجا ترس ها بریک یا چند جنبه ی حوادث پزشکی (مانند حمله های قلبی )،وقایع هیجانی (مانند دیوانه شدن )،سوانح محیطی (مانندسقوط هواپیما وزمین لرزه )متمرکز است .
۸-گرفتار/خودتحول نیافته : ارتباط عاطفی شدید ونزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین )،به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی از ویژگی این طرحواره
می باشد ، غالباًاعتقاد براین است که هر یک از این افراد گرفتار ،بدون حمایت دیگری ،قادر به ادامه ی زندگی نبوده یا نمی توانند،شاد باشند .فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش دردیگران ادغام شده وهویت جداگانه ای ندارد .این طرحواره اغلب به صورت احساس پوچی وسردرگمی،جهت نداشتن وبی هدفی ویا در موارد شدید به صورت شک وتردید در موجودیت وساختار وجودی فرد بروز می کند.
۹- شکست :باور به این که فرد شکست خورده است یا درآینده شکست خواهد خورد واین که شکست برای او اجتناب ناپذیر است از ویژگی این طرحواره است .فرد درمقایسه با همسالانش درحوزه های پیشرفت(مثل تحصیل ،شغل ،ورزش و….)غالبا احساس بی کفایتی می کند .اغلب شامل این باور است که شخص ،دیوانه ،بی استعداد ،نالایق ونادان است ونسبت به دیگران ،موفقیت کمتری دارد .
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:43:00 ق.ظ ]