پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیزطبق بند۳ از اصل سوم و اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت موظف است وسایل آموزش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. لاجرم تأمین آموزش دوره ابتدایی به صورت رایگان بدون تبعیض جنسیتی از جمله وظایف دولت محسوب میگردد.
بر اساس طرح نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۷ و در جهت اهداف کلی نظام، اهداف دوره ابتدایی در سه حیطه شناختی،عاطفی و روانی- حرکتی اعلام شده است، همچنین طبق اصول برشمردهشده هیچگونه تبعیض جنسیتی در سیاق عبارات دیده نمیشود.
دولت ایران موظف به رعایت عدالت جنسیتی در خصوص آموزش ابتدایی بر اساس اسناد و کنوانسیونهایی است که تاکنون به آنها پیوسته و ملزم به رعایت آنها میباشد،از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر- قرارداد بینالمللی مبارزه با تبعیض در امر تعلیمات دسامبر ۱۹۶۰ یونسکو- میثاق حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی- میثاق حقوق سیاسی و مدنی و کنوانسیون حقوق کودک، که دولت موظف به تأمین آموزش در مقطع ابتدایی به صورت اجباری و رایگان برای همگان میباشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۲-۲-۳٫آموزش و پرورش دوره متوسطه
از کلمه متوسطه در نظام آموزش و پرورش ایران مستفاد میشود که دورهای است که نقش واسطه میانی، دوره ابتدایی و دوره عالی را ایفا میکند.
دوره متوسطه یک دوره برزخ یا دوره انتقالی میان آموزش پایه که عمومی و غیرتخصصی است و آموزش تخصصیتر در سطح آموزش عالی.دوره انتقال میان کودکی و جوانی است. این دوره به واسطه بسیاری از فشارهای روانی، جسمانی و مشکلات سازگاری، ویژگیهای خاصی را به نوجوانان و جوانان دختر و پسر میدهد. (صافی، ۱۳۹۰)
این دوره در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، منبع اصلی تولید نیروی انسانی نیمه ماهر است. این دوره از سه جهت برای پسران و دختران دوره انتقالی است:
– انتقال از آموزش عمومی، همگانی و غیر تخصصی به آموزش دانشگاهی
– انتقال از محیط آموزشی به محیط کار و زندگی
– انتقال از دوره میان کودکی که نیازهای فرد تحت نظر و مراقبت دیگران تأمین میشود و جوانی و بلوغ که فرد استقلال و مسؤولیت میدهد.
در قانون اساسی معارف مصوب ۱۲۹۰، مدارس متوسطه به عنوان مدارسی که بعد از دوره ابتدایی و قبل از مدارس عالی تشکیل میشود مطرح شده است. در دوره متوسطه برنامه های درسی متنوع، در شاخهها و رشتههای تحصیلی برای پسران و دختران دانشآموز تقسیم شده است و در نتیجه فرصتهای مناسب برای انتخاب درس و رشته تحصیلی، بر اساس استعداد، علاقه، معلومات پایه و نیازهای آینده بهتربرای هر جنسیت فراهم میشود.
سرآغاز مدرسه متوسطه به سبک جدید در ایران را باید با تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۲۸هـ.ش همراه دانست. الگوی این مدرسه از نظر ساخت، برنامههای درسی و مقررات آموزشی از کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه اقتباس شده است.
با مساوی دانستن پسران و دختران در امر آموزش پس از دارالفنون در تهران، تبریز، ارومیه، اصفهان، همدان و رشت مدارس متوسطه پسرانه و دخترانه توسط فرانسویها، انگلیسیها و آمریکاییها تأسیس شده است. (مشایخی، ۱۳۷۹)
در دستور تحصیلات شش ساله متوسطه مصوب۱۳۱۰ پس از دوره شش ساله ابتدایی، دوره متوسطه به صورت دوره اول و دوم اعلام گردید و مدت تحصیل در هر دوره سه سال تعیین شد.در سال ۱۳۱۳ محل تحصیل دخترانه و پسرانه دوره ابتدایی را «دبستان» و مدرس این دوره را معلم و محل تحصیل دوره متوسطه را «دبیرستان» و مدرس این دوره را دبیر نام نهادند.
همزمان با ایجاد و گسترش دبیرستانهای نظری، تأسیس مدارس متوسطه فنی و حرفهای نیز مورد توجه قرارگرفت، تا سال۱۳۳۵ در مدت دوره اول متوسطه تغییری ایجاد نشد.
درطرح اصلاح نظام آموزش و پرورش ایران در سال ۱۳۴۴، دوره ابتدایی پنج سال اعلام شد و بعد از آن دورهای به نام دوره راهنمایی تحصیلی به مدت سه سال اعلام شد، که البته این دوره از سال ۱۳۵۰ با اهداف و برنامه معینی در سراسر کشور آغاز شد. از سال تحصیلی ۱۳۵۳-۱۳۵۴ تا۱۳۷۰-۱۳۷۱ مدت تحصیل در دوره متوسطه دخترانه و پسرانه چهارسال تعیین شد.
در سال ۱۳۶۹ طرح جدید آموزش دوره متوسطه در دوازده ماده و شش تبصره به تصویب شورای انقلاب فرهنگی رسید و اجرای آزمایشی آن از سال ۱۳۷۰ در مناطقی از ایران آغاز شد تا اینکه در سال تحصیلی ۱۳۷۷-۱۳۷۸، همه دانشآموزان ایرانی اعم از دختر و پسر بر اساس این طرح به تحصیلات خود ادامه دادند.
در طرح جدید آموزش دوره متوسطه بر آموزشهای فنی و حرفهای و کار دانش دخترانه و پسرانه جهت توجه بیشتر به استعدادها و علایق دانشآموزان دختر و پسر و امکان خروج از تحصیل و ورود به بازار کار تأکید شده است.
بررسی روند رشد کمی دانش آموزان دوره آموزش متوسطه نشان میدهد که در سال ۱۲۹۷شمسی، در سراسر کشور یازده دبیرستان با دو هزار و۳۹۲ دانشآموز وجود داشته است. طبق آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۱۳۷۵-۱۳۷۶، تعداد ۳ میلیون و۵۸۷ هزارو۹۸۰ دانشآموز در دورههای روزانه تحصیل میکردند که رشدی معادل ۱/۱۱ درصد را نسبت به سال قبل نشان میدهد. نسبت دانشآموزان دختر در آموزش متوسطه ۷۸/۴۷ درصد و در پیشدانشگاهی ۵۴/۵۴ درصد است.
طبق آمار سال تحصیلی ۱۳۸۱-۱۳۸۲ تعداد ۱۸۳۷۸آموزشگاه دخترانه و پسرانه در دوره متوسطه در سطح کشور دایر بوده است، که از این تعداد ۲۷۶۷ باب آموزشگاه های غیر انتفاعی بوده است که ۱۵۰۲ مرکز آن غیر انتفاعی اعلام شده است.[۱۶] که این خود با اصل رایگان بودن آموزش و پرورش و تکلیف و تعهد دولت ایران وفق اصول قانون اساسی و قوانین عادی دیگر در این زمینه مغایرت دارد.
بالاخره در سال تحصیلی ۱۳۹۲-۱۳۹۳ دوره تحصیلات همانند سال ۱۳۱۰ پس از دوره شش ساله ابتدایی، دوره متوسطه به صورت دوره اول و دوم اعلام گردید و مدت تحصیل در هر دوره سه سال تعیین شد.
دولت ایران موظف به رعایت عدالت جنسیتی در خصوص آموزشدوره متوسطه بر اساس اسناد و کنوانسیونهایی است که تاکنون به آنها پیوسته و ملزم به رعایت آنها شده است، از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر- قرارداد بینالمللی مبارزه با تبعیض در امر تعلیمات دسامبر ۱۹۶۰ یونسکو(قرارداد مذکور مشتمل بریک مقدمه و ۱۹ ماده است که دولت ایران به آن ملحق گردیده و با تصویب پارلمان در سال ۱۳۴۶ رسماً جزو منابع حقوق داخلی شد.)- میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی- میثاق حقوق سیاسی و مدنی- بند۳ اهداف توسعه هزاره سوم و کنوانسیون حقوق کودک، که دولت موظف به تأمین آموزش متوسطه تا پایان دوره متوسطه به صورت رایگان برای همگان میباشد.
عکس مرتبط با اقتصاد
مبحث دوم: عدالت جنسیتی در امر آموزش از دیدگاه حقوق بشر
گفتار اول: اصول عدالت جنسیتی در اسناد بین المللی حقوق بشر
۲-۱-۱٫ اصل رایگان و اجباری بودن آموزش و پرورش در اسناد بینالمللی
اگر عدالت جنسیتی در بهرهمندی از آموزش را بخشی از حقوق بشر بدانیم، عدالت جنسیتی در اصل رایگان و اجباری بودن آموزش هم جزئی از بنیادیترین حقوق بشر بین المللی است. پر واضح است که حمایت بین المللی از حقوق بشر نمی تواند از حمایت ملی از حقوق بشر جدا باشد. حقوق بشر به عنوان نیروی مخالف قدرت دولت، تکامل و تحول یافت. (تاموشات، ۱۳۸۶) حقوق بشر در مراحل ابتدایی و اولیه شکل گیری برآزادیهای منفی تأکید داشت. منظور اصلی در این مرحله تعیین جنبه هایی در زندگی فردی بود که میبایست از مداخله دولت و قوانین آن در امان بماند و بر این نکته تأکید میشد که دولتها در این زمینه مداخلهای ننمایند اما در مرحله بعد اندک اندک این طرز فکر مطرح شد که تنها تعهد دولت به مداخله نکردن کافی نیست بلکه دولت در مواردی باید مکلف گردد که از حالت ناظر بیطرف خارج شده و خود را موظف به انجام اقداماتی برای حفظ و تحکیم حقوق و آزادیهای فردی بنماید.
حق بر آموزش در میان حقوق بشری اساساً نوعی حق ادعا یا مطالبه است که عبارت است از ادعا یا مطالبهی یک طرف در مقابل وظیفه ای که برعهده دیگری است، طرفی که مدعی حق است افراد ملت و طرف دیگر که در مقابل این حق، تکلیف و وظیفه دارد دولت است. از اینرو فضای غالب در گفتمان حقوق بشر،فضای تضمین حقوق افراد در برابر دولت است. فضایی که دولتها را موظف به تضمین حقها میداند به همین دلیل ادبیات حاکم بر اسناد بین المللی حقوق بشر در رابطه با دولتها ادبیاتی تعهدآور و در ارتباط با افراد ادبیاتی حقمحور است، به گونه ای که اسناد مختلف حقوق بشر بین المللی که عدالت جنسیتی حق بر آموزش در آنها مورد تأکید قرار گرفته نقش مهم دولتها را در ایجاد و توسعه این حق از طریق ایجاد و تأسیس مدارس، تأمین امکانات مختلف از قبیل کتابهای درسی،استخدام معلمین و برنامه ریزی و سیاستگذاری آموزش به صورت رایگان و اجباری موردتوجه قرار گرفته است.
تعهد و نقش دولتها در تأمین آموزش رایگان و اجباری همراه با عدالت جنسیتی یک تعهد به نتیجه است نه تعهد به وسیله، چرا که نویسندگان حقوق بشر معمولاً بین دو گونه تعهد تفکیک قایل میشوند تعهد به وسیله و تعهد به نتیجه. منظور از تعهد به وسیله آن است که متعهد و مکلف در حد امکانات موجود و در حقیقت در حد توان،متعهد به تدارک حق ذیحق خواهد بود. اما در تعهد به نتیجه متعهد مکلف به تدارک حقذیحق میباشد،که این تعهد و تکلیف قطعی بوده و حتی مقید به امکانات موجود نمی باشد. (قاری سید فاطمی، ۱۳۸۸)
حق برآموزش رایگان و اجباری بدون تبعیض بر مبنای جنسیت یکی از حقوق اجتماعی و اقتصادی است که دخالت مثبت دولتها را میطلبد، بدین معنی که دولتها باید امکانات و برنامه های لازم به منظور بهرهمندی از این حق را فراهم آورند،خصوصاً در جهان امروز که مسئله پیشرفت و توسعه انسان و جوامع بشری با وجود و گسترش علوم و فنون گوناگون در سطوح مختلف بر هیچ کس پوشیده نیست و آموزش مانند گذشته بهصورت پراکنده و تحت سلطه افراد و قدرتهای خاص و بدون هماهنگی و سیاستگذاری وسیع در جامعه نیست،بنابراین تکلیف حمایتی دولت بسیار بیشتر از گذشته لازم و ضروری بهنظر میرسد که اگر دولتها ملتهای خود را از قید نیازهای اولیه رها سازند، انسانها وقتی به درجهای از کمال و معرفت و استقلال مادی برسند،حقوق خود را به دست خواهند آورد.
یکی از مبانی اصلی کهحق آموزش و پرورش رایگان و اجباری بدون تبعیض بر مبنای جنسیت را توجیه می کند این است که این حق به عنوان یک حق طبیعی برای انسان قلمداد می شود و دولتها مکلف به تضمین و تهیه امکانات مادی و معنوی به منظور بهرهمندی از آموزش هستند، به همین دلیل گفته شده به جای اعطای حق باید مردم را کمک کرد تا به درجهای از رشد و توانمندی برسند که خود به احقاق حق خود و حفظ آن بپردازند. (مورژئون، ۱۳۹۰)
کمک دولت به آموزش باید به نحوی هماهنگ و قانونی و در جهت توسعه همه جانبه شخصیت انسان بهعنوان موجودی که خود ذاتاً هدف و غایت است بر پایه استعداد، توانایی، و نیازها و علایق وی باشد که در نهایت به رشد و تعالی جامعه انسانی و افراد ملت منتهی شود. هنگامی که در پی محرومیت، تنگدستی،طرد و تبعیض دستیابی عادلانه به آموزش نفی می شود، حق آموزش نیز نقض میگردد واینجا است که دخالت و حمایت دولت جهت ارائه و در دسترس قرار دادن آموزش رایگان و اجباری معنی پیدا می کند به نحوی که دولت باید با بهره گرفتن از قدرت و امکانات قانونی خود که ازاراده و گزینش مردم نشأت میگیرد، وارد جریان شده و رنگ محرومیتهای مادی، فرهنگی و نیز تبعیضهای نارواخصوصاً تبعیض مبتنی بر جنسیت را در بهرهمندی از آموزش زدوده وبا ایجاد فرصتهای برابر زمینه بهرهمندی همه افراد را آماده سازند،این امور هم تنها با رایگان و اجباری کردن آموزش ابتدایی و متوسطه محقق نمی شود بلکه امکانات و فرصتهای برابر آموزشی را میطلبد، که این برابری از طریق محل استقرار مؤسسات آموزشی، میزان کم یا زیاد سرمایه گذاری در زمینه آموزش، کتابخانه ها و تجهیزات آموزشی و یا سطح آموزشی معلمان شکل میگیرد. (لوین،۱۳۸۷)
مبنای دیگری که حق برآموزش رایگان و اجباری بدون تبعیض بر مبنای جنسیت بر آن استوار است عامالشمول بودن تعهد دولتها در این زمینه است، زیرا این تعهد نسبت به همه انسانها بدون تبعیض حتی بیگانگان در یک کشور مانند پناهندگان و آوارگان نیز وارد شده و باید یک تفکیک اساسی فیمابین تعهدات دولتها نسبت به جامعه جهانی در کل و تعهدات دولتها در مقابل یکدیگر در چارچوب حمایت دیپلماتیک انجام داد،تعهدات دسته اول به لحاظ ماهیت شامل کلیه دولتها میشوند. با توجه به اهمیت این حقوق کلیه دولتها میتوانند برای حفظ آنها دارای منفعت حقوقی باشند که چنین تعهدات، تعهدات عامالشمول تلقی میگردد. (سانخوزه، ۱۳۸۹)اینچنین تعهداتی به کلیه دولتها در مقابل جامعه جهانی بار می شود و از سوی دیگر همبستگی کلیه دولتها را برای تضمین سریعترین راه برای حمایت جهانی و مؤثر حقوق بشر هموار می کند. بنابراین از آنجا که تعهد دولتها در مورد حق انسانها در آموزش، تعهد در برابر دولتها یا دولت خاصی نیست بلکه تعهدی در برابر افراد بشر در جامعه جهانی است، یک تعهد عامالشمول است.
عنصر اجباری این واقعیت را برجسته میسازد که نه والدین،نه سرپرستان و نه دولت حق ندارند تصمیم در زمینه دسترسی کودک به آموزش ابتدایی را اختیاری تلقی کنند. همچنین ممنوعیت تبعیض جنسیتی در دسترسی به آموزش که در مواد ۲ و ۳ میثاق (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) مقرر شده، با الزام به اجباری بودن بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است. (کریون، ۱۳۸۷)
ماهیت شرط رایگان روشن و بیابهام است.این حق به صراحت چنان بیان شده است که در اختیار بودن آموزش ابتدایی را بدون هزینه برای کودک، والدین یا سرپرستان تضمین می کند. وجوهی که دولت، مقامات محلی یا مدرسه تحمیل می کنند و سایر هزینه های مستقیم در حکم ضد انگیزههایی برای بهرهمندی از حق است وممکن است تحقق آن به مخاطره اندازد. اثر این هزینهها غالباً جنبه بسیار قهقرایی دارد. از میان بردن آنها موضوعی است که باید در برنامه عمل خواسته شده از دولتها مد نظر باشد. هزینه های غیرمستقیم، نظیر مخارج اجباری بر والدین(که گاه بهصورت داوطلبانه نشان داده می شود ولی در واقع داوطلبانه نیست) یا الزام به پوشیدن لباس متحدالشکل نسبتاً گران قیمت را هم میتوان در همان دسته قرار داد. (کریون، ۱۳۸۷)
در نظام بین المللی حقوق بشر، اسناد، اعلامیهها، معاهدات و کنوانسیونها دولتها مکلف و طرف خطاب در تأمین و حمایت از حق افراد در بهرهمندی از آموزش بهصورت رایگان و اجباری قرار گرفتهاند. بند اول ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر ضمن اعلام اینکه هر کس حق دارد ازآموزش بهرهمند شود بیان میدارد آموزش حداقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد و آموزش ابتدایی اجباری است.
در این زمینه بند ۲ ماده ۱۳ میثاق حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی اعلام میدارد به منظور استیفای این حق آموزش ابتدایی باید اجباری و رایگان در دسترس عموم قرار گیرد و آموزش عالی به کلیهوسایل مقتضی بهویژه معمول کردن تدریجی آموزش مجانی، عادلانه بر اساس استعداد هر کس در دسترس عموم قرار گیرد.
حق آموزش بهعنوان یکی از حقوق بشر که در جهت احترام به حیثیت و کرامت و توسعه شخصیت همه جانبه افراد بشر که در راستای اهداف منشور ملل متحد در زمینه صلح و تفاهم و همزیستی مسالمتآمیز بین المللی میتوان بهکار گرفت، تلقی میگردد، هدف از گنجاندن این اصل در اسناد بین المللی حقوق بشر دستیابی هرچه بیشتر و بهتر انسانها به صورت عادلانه به منظور استیفاء حقوق انسانی است تا زمینه برای بهرهمندی و استیفاء این حق برای همه انسانها بدون هیچ تمایزی خصوصاً با دید عدالت جنسیتی فراهم شود و امکان ادامه تحصیلات با توجه به استعدادها و توانایی افراد وجود داشته باشد.
اجباری بودن آموزش مقدماتی و ابتدایی ممکن است در ظاهر با اصل آزادی افراد متناقض بهنظر آید، اما با کمی دقت متوجه خواهیم شد که اصطلاح اجباری بودن به طور ضمنی قصد شده که هیچ شخصی نمی تواند از رسیدن کودکان به آموزش پایه و مقدماتی جلوگیری کند.دولتها به عنوان طرفها و متعهدین اجرای اسناد بین المللی با برقراری رایگان و اجباری بودن این حق متکفل حمایت و تضمین این امر دانسته شده اند حق آموزش اجباری ایجاب می کند که والدین اطفال، الزاماً فرزندان خود را از سنین معین و برای مدت مشخص به مدرسه بسپارند. (قاضی، ۱۳۸۳) تعهد دولتها تنها به برقراری آموزش رایگان و اجباری در مقطع ابتدایی نیست بلکه باید اهتمام ورزند به تدریج رایگان بودن آموزش را به سطوح دیگر آموزشی از جمله آموزش متوسطه و فنی و حرفهای و آموزش عالی تعمیم دهند، تا در نتیجه تنها استعداد و توانایی انسانهابا دید عدالت جنسیتی در بهرهمندی از آموزش و پیشرفتهای علمی مؤثر باشد نه اینکه موقعیتهای اقتصادی واجتماعی افراد و میزان ثروت و قدرت آنها که فرع بر انسانیت و تواناییهای افراد بشر است، ایفاگر عرصه تعلیم و تربیت شود.
۲-۱-۲٫اصل آزادی در آموزش و نقش دولتها در اسناد بینالمللی
انسان از آن رو که انسان است از حق آزادی برخوردار است و این حق را هیچ قدرتی نمی تواند به انسان بدهد و نه از او باز ستاند. (۱۹۸۸، Hewlett)یکی از نیازهای ضروری انسان در حق بر آموزش مسأله آزادی وی دراین خصوص میباشد، چراکه بهرهمندی انسانها از آموزش باید آزادانه باشد وقدرت انتخابگری آنها باید محترم شمرده شودتا امکان بروز فکر و عمل و در نتیجه امکان انطباق با محیط و داشتن آزادی اندیشه محقق شود. بنابراین در عین محق بودن انسان،آزادی او نیز در انتخاب وگزینش آموزش نباید فراموش شود.در این خصوص نقش دولتها اساسی و حائز اهمیت است که از یک سو با رعایت قانون، قانونی که برآیند افکار عمومی و خواست عقل جمعی بشر است و از سوی دیگر با رفتار عادلانه و اجرای عدالت، خصوصاّعدالت توزیعی امکانات و زمینه های بهرهمندی از آموزش را برای همگان فراهم آورند تا در نهایت عدالت اجتماعی نیز تحقق یابد.
آزادی آنچنان اهمیتی دارد که میتوان گفت در مرکز گفتگوهای مربوط به حقوق بشر قرار دارد.به گونه ای که بخش مهمی از منشور بین المللی حقوق بشربه این امر مهم اختصاص یافته است.انسان آزاد است و باید آزاد هم بماند و هیچ مانع و قید خارجی او را محدود نسازد زیرا او قید عقل را در وجدان خود دارد. قیدی که سبب آزادی او از پلیدیها و موانع حرکت معقول است. (قرباننیا، ۱۳۸۰)
در واقع انسان به عنوان موجودی که دارای عقل وقدرت انتخاب است، ذاتاّ موجودی آزاد باید دانسته شود چرا که مختار دانستن وی در پرتو آزاد انگاشتن او میسر خواهد بود و آزادی برای انسان عاقل امری اجتنابناپذیر است. نمیتوان طبع آزاد بشر را مدت طولانی تحت انقیاد درآورد، بدون آنکه عصیان بشر را در مقابل این محدودیت نتوان تصور کرد. تکامل و تعالی انسان، تلاش و فعالیت او تا حد زیادی بستگی به آزادی او دارد. (قایمی، ۱۳۸۲)
استقلال فکر و رأی، احیای حقوق انسان اعم اززن و مرد و حفظ آن نیازمند آزاد دانستن انسان در بهرهمندی از آموزشی عادلانه است چراکه تا آزادی چه برای جنس مذکر و چه برای جنس مونث وجود نداشته باشد، نه تنها علم و ادبی پیدا نمی شود بلکه هیچ نبوغی نیز تجلی پیدا نمی کند. آزادی آموزش در اینجا به این معنی است که انسانها در آموختن و بهرهمندی از آموزش آزادی عمل داشته باشند به عبارت بهتر مانعی بر سر راه اینکه افراد از آموزش استفاده کنند وجود نداشته باشد و انسانها با اراده و اختیار خود بتوانند نوع آموزش، نوع مدارس مورد علاقه، انواع علوم و فنون و مهارت های مورد نیازو علاقه خود را با در نظر گرفتن توانایی واستعداد خویش و معلمان و استادان خود را انتخاب کنند و در این راه مانعی جهت انتخاب آزادانه آنان وجود نداشته باشد. این دیدگاه بر مبنای آزادی اراده وخواست انسان و در واقع بر آزادی فردی استوار است و به عنوان یک ارزش تلقی می شود، آزادیی که به کرامت و شعور انسان بدون در نظر گرفتن جنسیت آنان احترام میگذارد مانند اینکه هر انسانی آزاد باشد از آموزش مذهبی خود برخوردار شود، زبان وادبیات بومی و مورد علافه خود را یاد بگیرد، در تحصیل خویش رشتههای خاص مورد علاقه خود را دنبال کند و خلاصه اینکه آزاد بودن فرد در این مفهوم شالوده و اساس آموزش و پرورش است.
در بحث تقسیم بندیهای کلاسیک از حقوق بشر،که درآن حقوق بشر را به نسلهای اول، دوم و سوم تقسیم کرده اند، مطابق ترمینولوژی جاری حقوق بشر نسل اول، حقوق بشر «منفی»[۱۷] یا آزادیهای مدنی هستند که دولتها را وامیدارند تا از دخالت در آزادیهای فردی خودداری ورزند. (تاموشات، ۱۳۸۶) مفهوم منفی آزادی به این معناست که وقتی گفته می شود انسان در انجام دادن کاری آزاد است مانعی بر سر راه او در انجام آن کار وجود نداشته باشد.در این مفهوم آزادی یعنی، آزادی از موانع، موانع و قیودی که از روی عمد و غیر موجه بر سر راه انجام اختیاری فعل صورت میگیرد. (راسخ، ۱۳۸۰)
آزادی در آموزش بدون ملاحظات جنسیتی آنگونه که در اسناد بینالملل حقوق بشر بیان شده می تواند به عنوان نسل اول حقوق بشرتلقی شده که این اسناد آن را به عنوان تضمینی برای حمایت از حق والدین در آموزش منطبق با مذهب و اعتقادات اخلاقیشان در نظر گرفتهاند.
این آزادی هدفی بسیار باارزش است که در صورت عدم وجود آن امکان انجام هیچگونه فعل اخلاقی و پیشرفت و توسعهیاجتماعی و فرهنگی وجود نخواهد داشت.چراکه در این صورتنه هیچ ارادهی آزادی وجود دارد و نه اراده اخلاقی بدون ترس و محاسبه ولیکن نبودن هیچ نوع مانع و خط قرمز در آزادی افراد چه زن و چه مرد نه عاقلانه است و نه قابل تصور، نمیتوان تصور کرد که انسان عنوان موجودیکه در قالب اجتماع و دیگر همنوعان خود زندگی کرده و روابط متقابل با آنان دارد این آزادی وی هیچگونه قید و بندی نداشته باشد. در خصوص حق بر آموزش هیچ فرد یا گروهی آزاد نیست که نوع خاصی از آموزش را بخواهد که باعث محدودیت آزادی و حیثیت سایر افراد جامعه بشود.
آزادی منفی از دید بیشتر کشورهای غربی به گونه ای است که نقش والدین و خانوادهها در آن بسیار حائز اهمیت است، اما در کشورهای سوسیالیست و کشورهای در حال توسعه آموزش حقی است که عموماً دولتها متصدی آن هستند. (۱۹۹۵، Manfered)بنابراین دیدگاهی وجود دارد که بر این باور است کهصرفاً دولتها متصدی امر آموزش و پرورش میباشند چنان که در اسناد بین المللی نیز این مهم به عهده دولتها گذاشته شده است و باید دولتها آن را به رسمیت شناخته و مسیر تحقق آن را فراهم کنند.
منظور از آزادی در آموزش بدون تمایزات جنسیتی، آزادی افراد در انتخاب مخصوصاً آزادی والدین در بهرهمندی فرزندانشان از آموزش میباشد. آزادی افراد در آموزش رابطه تنگاتنگی با سایر حقوق چون آزادی بیان، آزادی تحقیق و آزادی ارتباطات دارد، ضمن اینکه نقش بسیار مهمی در انتخاب آنها در پاسخ به مشکلات یا فرصتهای پیشآمده را دارد مانند تصمیماتی که در خصوص انتخاب شغل یا موضوعاتی برای مطالعه و تحقیقات دارند این مسائل می تواند شخصیت انسان را بارور کند، از جمله مهارت های شغلی، که با انتخاب رشته تحصیلی، مدرسه یا دانشگاه و یا توجه بیشتر در محدوده یک موضوع معین بروز پیدا می کند.
در ساماندهی روابط میان افراد نقش دولتها از جمله توجه به آموزش خصوصاً در دنیای کنونی بسیار با اهمیت است به گونه ای که در تعیین خط مشیها و تهیه امکانات و ملزومات مختلف از قبیل ساختمانهای آموزشی، وسایل کمک آموزشی، کتابهای درسی و معلمان بدون تبعیض جنسیتی بیانگر حمایتها و تضمینهای بهرهمندی افراد از آموزش و پرورش میباشد. در عین حال نمیتوان اختیار و اراده افراد را اعم از زن و مرد در انتخاب و گزینش نوع آموزش، تأسیس مدارس ومؤسسات آموزشی انتخاب مدیریتها و نیز نوع دروس را نادیده گرفت. و منکر قدرت انتخابگری انسان در عرصه آموزش شد،یا چنان وضعیتی ایجاد نمود کهافراد جامعه توان و انگیزهای برای انتخاب نداشته باشند.درجامعه مدنی فعال فرض بر این است که همه انسانها با در نظر گرفتن مفهوم عدالت جنسیتی رفتاری معقولانه و مدنی دارند لذا باید فرصت انتخاب بهتر و مناسبتر را به او داد و هماینکه به دلیل نقش مشارکتجویانه و فعالی که هر انسانی می تواند در عرصه های مهم اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی داشته باشد،آزادی و اختیار او در انتخاب آموزش باید مورد توجه قرار گیرد.
آزادی انتخاب آموزش باید منطبق با عدالت و عدم تبعیض در همه زمینهها خصوصاً عدالت جنسیتی باشد، چراکه این آزادی نقش بسزایی درخصوص بهرهمندی انسانها از دیگر حقوق جهانشمول و خدادادی مانند آزادی اندیشه، آزادی عقیده و آزادی مذهب دارد به این نحو که افراد بشر همگی بتوانند با انتخاب مدارس و آموزشها عقیده، مذهب و دین خود را،مطالعه، حفظ و پیگیری کنند و از آموزشهای خاص و مورد احترام فرهنگ بومی و ملی خود بهرهمند شوند بدون اینکه مجبور به پذیرش مذهب یا تفکری خاص باشند، بنابراین آزادی انتخاب در آموزش با عدم تبعیض مرتبط است، چراکه والدین در انتخابآموزش برای کودکان خود مخصوصاً اقلیتها، میتوانند آموزشهای مذهبی و اخلاقی مناسب را برگزینند. (۲۰۱۱، UNESCO)
یکی از اصول اساسی جوامع فعال در زمینه حقوق بشر آزادی افراد اعم از زنان و دختران و مردان در انتخاب آموزش میباشد و اعمال محدودیت در آزادی انتخاب افرادنیز از ویژگیهای نظامهای استبدادی و خودکامه میباشد. بنابراین در نظامهای مردم سالار آزادی والدین در انتخاب آموزش فرزندان یک حق برای آنان تلقی میگردد و بر این اساس خانوادهها حق انتخاب مدارس و نوع آموزشی که آنها را به اهداف مورد نظرشان برسانند دارند.
۲-۱-۲-۱٫ اصل آزادی آموزش و نقش دولتها
موضوع رفع تبعیض در اغلب اسناد حقوق بشری به صورت کلی مطرح شده است، در این اسناد به وضعیت متفاوت زنان از حیث آموزشی و تربیتی، اجتماعی و فرهنگی توجه نمی شود، در نتیجه در عمل حضور کامل و مشارکت برابر زنان و مردان در امور دست نیافتنی می شود. (کار، ۱۳۸۹)
همانند حق آموزش، آزادی انتخاب آموزش نیز در اسناد و معاهدات بین المللی بدون تمایز جنسیتی و بهصورت کلی مطرح و مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر در مواد ۲۶ و ۲۷ اولویت پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش فرزندان خود را نسبت به دیگران آشکارا اعلام داشته و حرکت آزادانه هر فرد را در زندگی فرهنگی و بهرهمندی از فنون و هنرها در نایل آمدن به پیشرفتهای علمی مورد توجه میباشد.
میثاق حقوق مدنی و سیاسی تلویحاً کشورهای طرف میثاق را متعهد به رعایت آزادی افراد در امر آموزش نموده است. مطابق بند ۴ ماده ۱۸ میثاق حقوق مدنی وسیاسی دولتهای طرف این میثاق متعهد میشوند که آزادی والدین و برحسب مورد سرپرستان قانونی کودکان را در تأمین آموزش مذهبی و اخلاقی کودکان مطابق معتقدات خودشان محترم بشمارند. ضمن اینکه مطابق ماده ۲۷ میثاق در کشورهایی که اقلیتهای نژادی، مذهبی یا زبانی وجود دارند، اشخاص متعلق به اقلیّتهای مزبور را نمیتوان از این حق محروم نمود که بهصورت جمعی با سایر افراد گروه خودشان از فرهنگ خاص خود متمتع شوند و به دین خود متدین بوده و بر طبق آن عمل کنند یا به زبان خود تکلم نمایند.
میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز در بند۳و ۴ ماده ۱۳ کشورهای طرف میثاق را به طورکلی متعهد به رعایت آزادی در آموزش برای همه افرادنموده است. مطابق بند ۳ ماده۱۳ دولتهای طرف این میثاق متعهد میشوند که آزادی والدین یا سرپرست قانونی کودکان را بر حسب مورد در انتخاب مدرسه برای کودکانشان سوای مدارس دولتی محترم بشمارند مشروط بر اینکه مدارس مزبور با حداقل موازین آموزشی که ممکن است دولت تجویز یا تصویب کرده باشد مطابقت کند و آموزش مذهبی و اخلاقی کودکان مطابق معتقدات شخصی والدین یا سرپرستان آنان تأمین گردد. همچنین بند۴ ماده۱۳ اشعار میدارد که هیچ یک از مقررات این ماده نباید به نحوی تفسیر گردد که به آزادی افراد و اشخاص حقوقی در ایجاد و اداره مؤسسات آموزشی اخلال نماید مشروط بر این که اصول مقرر در بند اول این ماده رعایت شود و تعلیماتی که در چنین مؤسساتی داده می شود با موازین حداقل که ممکن است دولت تجویز کرده باشد مطابقت کند.
«ماده ۱۳(۳) دارای دو عنصر است،که یکی از آنها تعهد دولتهای عضو به احترام به آزادی والدین و سرپرستان در تأمین آموزش دینی و اخلاقی فرزندان خود مطابق اعتقادات خویش است.
کمیته بر این دیدگاه است که این عنصر ماده۱۳(۳) اجازه میدهد آموزش مدارس عمومی (دولتی) در موضوعاتی چون تاریخ ادیان و اخلاق صورت گیرد مشروط بر اینکه به شیوهای غیرجانبدارانه و واقعگر باشد و به آزادی عقیده، وجدان وبیان احترام بگذارد. کمیته یادآور می شود که آموزش عمومی که دربرگیرنده تعلیم در یک دین یا اعتقاد خاص است با ماده۱۳ (۳) ناسازگار است، مگر اینکه معافیتها یا جایگزینهای غیر تبعیضآمیزی که به خواستههای والدین و سرپرستان توجه می کند پیش بینی شده باشد.
دومین عنصر ماده۱۳(۳)آزادی والدین و سرپرستان در انتخاب مدارسی غیر از مدارس عمومی برای کودکان خود است، مشروط بر اینکه این مدارس از «حداقل ضوابط آموزشی که ممکن است توسط دولت وضع شود یا به تأیید دولت برسد» تبعیت کند. این بخش را باید در کنار مقرره تکمیلی آن، یعنی بند۴ ماده ۱۳ قرائت کرد که بر «آزادی افراد و ارکان در تأسیس و هدایت نهادهای آموزشی» صحه میگذارد، به شرط این که این نهادها با اهداف آموزشی مقرر در بند۱ ماده ۱۳ و برخی ضوابط حداقلی مطابقت داشته باشند. این ضوابط حداقلی ممکن است به موضوعاتی همانند پذیرش، برنامه های درسی و شناسایی مدارک وگواهیها مربوط باشد. خود این ضوابط هم به نوبه خود باید با اهداف آموزشی مندرج در بند۱ ماده ۱۳ سازگار باشد.
بر اساس ماده۱۳(۴) هر کس، از جمله غیراتباع، آزاد است نهادهای آموزشی تأسیس و هدایت کند. این آزادی به «ارکان» یعنی اشخاص یا ذوات حقوقی هم تسری مییابد. این آزادی شامل حق تأسیس و هدایت هر نوع نهاد آموزشی، اعم از مهد کودک، دانشگاه و نهادهای ویژه آموزش بزرگسالان می شود. با توجه به اصول عدم تبعیض، فرصت برابر و مشارکت موثردر جامعه برای همه، دولت متعهد است اطمینان دهد آزادی مقرر در بند۴ ماده ۱۳ منجر به اختلاف شدید در فرصت آموزشی برای برخی گروههای جامعه نمی شود». (کریون، ۱۳۸۷)
یکی دیگر از مفاهیم آزادی حق بر آموزش آزادی علمی و استقلال نهادی دانش آموزان، دانشجویان، معلمین و اعضای هیئت علمی صرفنظر از جنسیت آنان میباشد. که متأسفانه مانند اکثر اسناد حقوق بشری در میثاق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خصوصاً در ماده ۱۳ اشاره مستقیمی به آن نشده است، کمااینکه تجربیات تاریخی نشان داده است که دانش آموزان در مقطع متوسطه، معلمین زن، اعضای هیئت علمی، و دانش آموزان در دوره آموزش عالی به شدت در برابر فشارهای سیاسی و غیر سیاسی دولتها آسیبپذیز هستند.
«اعضای جامعه علمی، به طور انفرادی یا جمعی، آزاد هستند دانش و اندیشههارا از رهگذر تحقیق، تدریس، مطالعه، بحث، جمعآوری اسناد و مدارک، تولید، خلق یا نوشتن دنبال کرده، توسعه و انتقال دهند.آزادی علمی شامل آزادی افراد در بیان آزادانه عقائد درباره نهاد یا هر بازیگر دیگر، مشارکت در ارکان حرفهای یا نمایندگی علمی و بهرهمندی از همه حقهای بشری شناخته شده در سطح بین المللی قابل اعمال نسبت به همه افراد دیگر در همان حوزه صلاحیت کشور است. برخورداری از آزادی علمی حامل تعهداتی است، مانند تکلیف به احترام به آزادی علمی دیگران، تضمین طرح و بحث منصفانه دیدگاه های مخالف و رفتار با همه بدون تبعیض مبتنی بر هر یک از علل ممنوعه.
بهرهمندی از آزادی علمی مستلزم استقلال نهادهای آموزشعالی است. استقلال (اوتونومی) عبارت است از آن درجه از خویش- حاکمی ضروری برای تصمیمسازی مؤثر توسط نهادهای آموزش عالی در زمینه کار علمی، ضوابط، مدیریت و فعالیتهای ذیربط خود. البته، خویش- حاکمی باید با نظامهای پاسخگویی عمومی، به ویژه در خصوص وجوهی که دولت در اختیار نهادها میگذارد سازگار باشد. با توجه به سرمایه گذاری عمومی اساسی که در آموزش عالی صورت میگیرد، باید موازنهای درست میان استقلال نهادی و پاسخگویی برقرار شود. در حالی که هیچ الگوی واحدی وجود ندارد، ترتیبات نهادی باید منصفانه و عادلانه و تا نهایت درجه ممکن شفاف و مشارکتی باشد». (کریون، ۱۳۸۷)
کنوانسیون حقوق کودک نیز در ماده ۲۹ که مختص موضوع آموزش و پرورش کودک میباشد هرگونه مداخلهای را در آزادی افراد و ارگانها برای تأسیس و ادارهی مؤسسات آموزشی برای کودکان ممنوع مینماید.علاوه بر آن اینکه با نگاه کلی تساوی جنسیتی به پسرو دختر دولتهای عضو را به توسعه احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی و اصول مذکور در منشور سازمان ملل متحد، همراه با آماده نمودن کودک (پسر و دختر) برای داشتن زندگی مسئولانه در جامعهای آزاد و با روحیهای سرشار از تفاهم، صلح،صبر، عادلانه بین زن و مرد و دوستی بین مردم، گروههای قومی، مذهبی و ملی و اشخاص دیگر فرا میخواند. همچنین کودکان اقلیتهای قومی و مذهبی حق برخورداری از فرهنگ و تعلیم و انجام اعمال مذهبی خویش را دارند.
عدالت جنسیتی در خصوص اصل آزادی در امر آموزش و پرورش در زمینه های رفع تبعیضهای نژادی، احترام به آراء و فرهنگهای مختلف، جلوگیری از برخوردها و عکسالعملهای خشن که برهمزننده صلح و آرامش است، مشارکت افراد و خانوادهها را در جنبه های مختلف آموزش از جمله ایجاد و توسعه مدارس، کمک به فرایند یادگیری دانش آموزان را به همراه دارد و در حفظ و بهره گیری از فرهنگها و افکار گوناگون مؤثر است.و نیازهای مختلف دانشآموزان را تأمین کرده و موجب بهبود کارایی آنها در زمینه های دیگر می شود.
۲-۱-۲-۲٫ قانون و آزادی حق آموزش
مقدمه اعلامیه حقوق بشر، علت اصلی تمام جنگها و خونریزیها و تیرهبختیهایی را که در دنیا واقع شده و می شود را عدم احترام افراد بشر به آزادی یکدیگر میداند. تاکنون دوصد معنا و مفهوم برای آزادی ذکر کرده اند که وجه اشتراک تمام این تعاریف نبود موانع بر سر راه انتخاب انسانها است. گرچه آزادی به معنای رهایی از قید و بند است اما خود آزادی احتیاج به قید دارد، آزادی بیقید سایهای از ابهام را در بردارد و بعید است همیشه خشنود کننده باشد پس آزادی همراه باعدالت موجه و مورد نظر است. آزادی عادلانه در چهارچوب نظم و قانون در یک جامعه پایدار و با ثبات قابل تصور است و آزادی عادلانه همان، آزادی قانونی است که در چهارچوب این قانون بدون ملاحظات جنسیتی افراد میتوانند از نیات اخلاقی خود استفاده کنند.اگر افراد در استفاده از هرآنچه اراده کنند بلاقید به حال خود واگذاشته شوند،نتیجه آن هرج و مرج و آنارشیسم است و اگر دولت با اجباربرای تحقق خواسته یک گروه در مقابل خواسته دیگری بایستد،تبعیض و در پی آن استبداد بهوجود خواهد آمد، بنابراین باید آزادیها بر اساس قانون و در قالب قانونی قرار گیرد و انجام پذیرد. (راسخ، ۱۳۸۰)
آزادی حق انسان است برای عملی که قانون آن را اجازه میدهد و این همان تفاوت حق وآزادی است به این نحو که برای این که آزادی جنبه حق بیابد باید در یک وضعیت حقوقی قرار گیرد از اینرو لازم است که هر اختیاری در قالب قاعدهی حقوقی قرار گیرد و با قاعده حقوقی مقبولیت یافته و موضوع امر و نهی قرار گیرد.به همین دلیل هیچ حقی بدون قاعده متصور نیست.( فلسفی، ۱۳۸۵)
اگر آزادی نامحدود و بدون قید و شرط را بپذیریم، منافع شخصی جای منافع اجتماعی،افراد و گروههای دیگر به خصوص زنان و دختران را گرفته و در نتیجه لجام گسیختگی و بیبندوباری ممکن است جای آزادی واقعی زن و مرد را بگیرد.اختلافات و نابسامانیهایی را در میان افراد جامعه بوجود میآورد یا اینکه بیبندوباری و ابتذال دامنگیر جامعه می شود،فاصله طبقاتی افزایش یافته و در نهایت کرامت و آزادگی انسان را از بین میبرد، به این دلایل هرفرد یا گروهی نمی تواند هر نوع آموزشی را که ممکن است به دیگران زیان برساند مطالبه کند.مهمترین این رفتارها آموزشهای تبعیضآمیز بر مبنای جنسیت میباشد که می تواند با مانع شدن در زمینه های آزادی تأسیس مؤسسات، ایجاد و دایر کردن مؤسساتی که با ارائه آموزشهای تبعیضآمیز بر اساس جنسی موجبات درگیریهای عقیدتی و مذهبی را فراهم آورند.
به هر حال در صورت نبودن یک چهارچوب قانونی در زمینه آزادی آموزش زنان و دختران بیشترین ضربه را از ناحیه تبعیض جنسیتی متحمل خواهند شد. نمیتوان گفت که جامعه قانونمند حتماً جامعه آزاد نیز هست، قانون باید با تفکیک قوا توأم باشد تا راه سوء استفاده از آن گرفته شود، چون قدرت هم وضع و هم اجرای قانون را بر عهده دارد. حکومت خود می تواند نه تنها از اجرای قانون خودداری ورزد بلکه می تواند آن را به چماقی برای زورگویی تبدیل سازد. (موحد، ۱۳۸۱)
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:00:00 ق.ظ ]