الف) تعریف بزهکاری در اصطلاح جرم شناسی
مسیحیت مجرم را گناهکاری می داند که باید در جستجو توبه او بود. لومبروز و بزهکار را از نظر ماهیت از سایر انسان ها می داند.[۱۳]
کینبرگ در این خصوص می نویسد: بشریت باید گروه خوبان که هرگز تمایل، بزهکاری ندارند و بدان که برعکس دارای چنین میلی هستند و اعمال ضد اجتماعی را مرتکب خواهند شد که به وسیله قانون جزا مجرمانه تلقی می گردد. البته این اشتباه بزرگی است که فکر می کنیم افرادی گهگاه یا غالبا مرتکب اعمال ضد اجتماعی یا مجرمانه می شوند لزوما با افرادی که مرتکب چنین اعمالی نمی شوند فرق دارند. از نظر جرم شناسان مرتکب نشدن جرایم بزهکاری گفته می شود. بزهکار یک مفهوم کاملا جرم شناختی است که در حقوق کیفری جایی ندارد. بزهکار اصطلاحی است که ۲ تعریف مختلف دارد یکی به معنای جمع جرایم است که یک معنای کلی است و در معنای جامعه شناسی جنایی، بزهکاری مجموعه جرایمی است که در زمان و مکان معین ارتکاب یافته است و در آمار جنایی بکار می رود و معنای دیگر آن مجرمیت است که معمولا در آراء دادگاه ها به کار می رود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
گفتار دوم: بزهکاری زنان
از گذشته های دور تا چند دهه گذشته جرایم افعالی مردانه به می آمدند. و در آن دوره زنان مجرم در جوامع بسیار نزدیک بسیار اندک بوده اند. ولی امروزه جرایم زنان در حوزه تامل است و از آنجا که زنان مادران آینده هستن و مجرم بودن آنان تاثیر بسزایی در تربیت صحیح نسل آینده ساز جامعه دارد و چون زنان همیشه در کانون مهر و محبت و استحکام خانواده بوده اند بزهکاری آنان ضربه سنگینی به جامعه می زند و موجب نگرانی فرهنگی و تربیتی نسل آینده می شود. متاسفانه در زمان حاضر شمار چشمگیری از زندانیان زنانی هستند که به علت ارتکاب جرایم گوناگون از کانون خانواده به دور اند. باید اذعان داشت که رابطه بین مادر و کودک معمولا در طی مراحل نخستین زندگی کودک، اهمیتی بسیار دارد. تحقیقات نشان می دهد که اثر این رابطه به هر طریقی آسیب ببیند. ممکن است نتایج وخیمی به بار آورد. وقتی زن یعنی ریشه و اساس و بنیان خانواده به بزهکاری متمایل شود از سایر اعضا خانواده به ویژه فرزندان نمی توان انتظار داشت که در راه درست و صحیح قدم بگذارند. زیرا از تربیتی صحیح و درست محروم مانده اند در صورتی که اگر مرد یک خانواده به بزهکاری روی آورد، دور از ذهن نیست که مادری فداکار و متعهد به حفظ و بقای کانون خانواده همت گمارد و فرزندان را از قدم گذاشتن در راه های ناثواب بازدارد. زیرا تربیت فرزندان اساس از دامان مادران شکل می گیرد.
بنابراین پرداختن به علل روی آوردن زنان به بزهکاری و شناخت این عوامل از موضوعاتی است که نیاز مهم جوامع در هر عصر به شمار می رود.
بند اول: عوامل موثر بر بزهکاری زنان
از زمان های قدیم علما و محققین به دنبال یافتن علل وقوع جرم بوده اند. به طوری که افلاطون در تشریح علل وقوع جرم، هم عوامل اجتماعی و هم عوامل اقتصادی را دخیل می دامد. ارسطو هم وضع جسمانی و روانی افراد در تحقق این پدیده بی تاثیر نمی داند.
عکس مرتبط با اقتصاد
از جمله عوامل موثر در بزهکاری الف: عوامل درونی از مجموعه ای از عوامل داخلی مانند اختلالات روانی، عوامل ژنتیکی، ارثی، ضعف قوه عاقله و …
عوامل بیرونی شامل عوامل مربوط به محیط اجتماعی و محل زندگی خرد می شود. تعلیم و تربیت، روابط اخلاقی و خانواده در این این تحقیق به علل موثر در بزهکاری زنان می پردازیم. در مورد علل موثر بزهکاری زنان می توانیم عواملی چون اعتیاد، ضعف اعتقادهای مذهبی، تجربیات تلخ دوران کودکی (طلاق والدین، زندگی بدون یکی یا بدون هردو آنان، کتک خوردن در کودکی، بی توجهی والدین، مشاهده کتک خوردن مادر یا خواهر به دست پدر یا برادر، احساس تبعیض فرزندان، تجاوز جنسی، اخراج از مدرسه و شکست در زندگی (احساس ناخشنودی در ازدواج، طلاق، ازدواج مجدد همسر، نداشتن احساس خوشبختی، اهمیت ندادن به همسر، رابطه قوی با بزهکاری زنان دارد. در بررسی علل بزهکاری زنان، شکست های عاطفی نقش زیادی دارند. اصولا زنانی که به گونه ای در کودکی یا در جوانی بزه دیده بوده اند وقتی حمایتی را از طرف خانواده و از طرف جامعه نبینند. برای جبران حس انتقام خود دست به بزهکاری می زنند. مهمترین آن ها زنانی مطلقه ای که درآمد کمی دارند و درعین حال مجبورند از فرزندان خود حمایت کنند و مشکلات شدید مالی مواجه می شوند که این موضوع خود پیامدهای ناگواری راه به همراه دارد.[۱۴] هرچه جوامع به سمت پیشرفته شدن می روند بر علل بزهکاری زنان افزوده می شود و این مسئله نشان دهنده اهمیت بسیار زیاد بزهکاری این قشر از جامعه است.
بند دوم: پیشگیری از بزهکاری زنان
هر رفتاری که از سوی انسان سر می زند از یک سری عوامل فردی یا محیطی سرچشمه می گیرد. بدین شکل که فرد در اثر تاثیر پذیری از این عوامل از خود واکنش نشان می دهد.[۱۵]
بزهکاری به عنوان پدیده ای فردی – محیطی از جمله رفتارهای انسان است که تحت تاثیر عوامل فردی و محیطی پدید می آید. به دلیل نقش مهم زن در خانواده و اجتماع باید به چگونگی پیشگیری از بزهکاری زنان توجه شایانی کنیم.
پیشگیری اجتماعی جامعه مدار محیطی که از پیشینه ای طولانی برخوردار است در برگیرنده ی اقدام های اجتماعی، فرهنگی. این پیشگیری با اتخاذ تدابیر و اقدامات مناسب برای از بین بردن یا کاهش عوامل جرم زا را بر محیط اثر می گذارد در تلاش است. بدین ترتیب این پیش گیری از یک سو با شناسایی عوامل محیطی تاثیرگذار بر بزهکاری و از سوی دیگر با اعمال اقدامات مرتبط با ساختار ها و نهادهای اجتماعی به دنبال اجتماعی افراد می باشد.
از رهگذر فرهنگ سازی، آموزش و پرورش، بهبود شرایط اقتصادی (فقرزدایی، اشتغال زایی، تامین مسکن) و حمایت از ویژه می توانیم از بزهکاری زنان پیشگیری کنیم.
الف) فرهنگ سازی
فرهنگ از نظر لغوی تعلیم و تربیت، ادب، معرفت و دانش معنا شده است[۱۶].
اما از حیث اسلامی مجموعه پیچیده ای از دانش، عقیده ها، هنر و اخلاقیات قانونی، آداب است و به عبارت دیگری که هر ارزشی که انسان به عنوان عضوی از جامعه بدست می آورد را در برمی گیرد. [۱۷]
از این رو فرهنگ در شکل گیری ساختارها و نهادهای اجتماعی، شخصیت افراد و حتی رفتار آن ها نقش به سزایی ایفا می کند. به دیگر سخن محیط فرهنگی که در برگیرنده ی همه جنبه های فرهنگی هر جامعه معینی دانش، عقیده، سنت ها، آداب و رسوم، اخلاقیات، نهادهای فرهنگی است به گونه ای موثر بر شکل گیری شخصیت افراد و نوع رفتار آن ها تاثیر گذار می باشد. بدین ترتیب افزون بر محیط اجتماعی فردی محیط اجتماعی فرهنگی نیز یکی از گونه های محیط اجتماعی عمومی است. اولین ابزار مهم برای فرهنگ سازی رسانه ها هستند. (رسانه های گروهی از یک سو با شناسایی و تحلیل معضلات فرهنگی، اجتماعی، عمومی، سیاسی، اقتصادی زنان و از سوی دیگر با اتخاذ تدابیر و به کارگیری اقدامات مناسب می توانند در کاستن میزان بزهکاری نقش مهم ایفا می کنند.[۱۸]
بدین سان رسانه های گروهی به دلیل برخورداری از مخاطبان زیاد می توانند اجتماعی کردن مردم کمک کنند. صدا و سیما در بالا بردن سطح دانش و فرهنگ جامعه، بالا بردن شعور اجتماعی، پروش افکار عمومی، آموزش مهارتهای زندگی، آگاه سازی، مردم آمیزی در جامعه نقش بسزایی برخوردار است. بنابراین صدا و سیما از یک سو به عنوان وسیله تفریحی، سرگرمی و از سوی دیگر به عنوان وسیله آموزشی و تربیتی در تکوین درست شخصیت افراد جامعه پذیری آن ها و در نتیجه پیش گیری از بزهکاری تاثیر گذار است. توجه صدا و سیما به جنبه های آموزشی، تربیتی، اخلاقی و حتی مذهبی در کاهش میزان بزهکاری زنان می تواند موثر باشد.
ب) آموزش و پرورش
آموزش و پرورش از نظر لغوی آموختن، یاد دادن و پرورش دادن را نیز از حیث تربیت معنا کرده اند. معنای اصطلاحی آموزش و پرورش هم از معنای لغوی آن چندان دور نیست به این معنی که از رهگذر آموزشی، آگاهی، مهارتها و ویژگی های شخصی افراد گسترش می یابد. وسیله ی تربیت استعداد هدف دار به صورت مسئولانه شکل می گیرد. محیط تحصیلی که گونه ای از محیط اجتماعی به شمار می رود. در آموزش و پرورش افراد همخوانی آن ها به هنجارهای اجتماعی نقش بسزایی ایفا می نماید مدرسه پس از محیط خانواده مهمترین نهاد اجتماعی در جامعه پذیری افراد به شمار می آید.
به گونه ای که بنیان های سازگاری افراد با ارزش های اجتماعی را باید نخست در چگونگی تربیت فرد در محیط خانواده و پس از آن بر چگونگی پرورش وی در محیط تحصیلی جست. از این رو مدرسه نیز مانند خانواده بر شکل گیری شخصیت افراد مردم آمیزی، اجتماعی کردن، مسئولیت پذیر کردن آن ها در برابر جامعه و فرهنگ سازی تاثیر گذار می باشد. افراد در مدرسه با ارزش ها و هنجارها و قواعد اجتمایی آشنا می شوند و همزیستی مسالمت آمیز با دیگران، سازگاری با سایرین و احترام گذاردن به آن ها را می آموزند. بنابراین مدرسه موقعیت ما را برای ترویج برابری اجتماعی و تکثرگرایی فرهنگ ایجاد و به افراد کمک می نمایند تا صلاحیت ما در مهارت های اخلاقی را بدست آوردند و به عنوان یک شهروند احساس مسئولیت نمایند. بدین سان مدرسه می تواند به افراد (بخصوص دختران) در زمینه قانونمندی و بزهکاری و پیامدهای آن و راه های جلوگیری از ارتکاب جرم آموزش های مورد لزوم را ارائه دهد.
ج) بهبود شرایط اقتصادی
شرایط اقتصادی یکی از گونه های محیط اجتماعی عمومی است و می تواند از پیدایش بزهکاری میزان وقوع آن با پیشگیری از ارتکاب این پدیده تاثیر گذار باشد[۱۹]. محیط اقتصادی بدین گونه است و به محیط اقتصادی عمومی و محیط اقتصادی شخصی دسته بندی می شود. محیط اقتصادی عمومی که در برگیرنده نظام اقتصادی حاکم بر جامعه است بر بزهکاری تاثیر بسزایی دارد به گونه ای که براساس شماری از پژوهش ها دوران نوسانات و بحران های اقتصادی نقش مهمی در وقوع بزهکاری و حتی میزان آن ایفا می نماید[۲۰].
مطابق برخی از پژوهش ها محیط اقتصادی شخصی که در تعامل فعالیت های اقتصادی شخصی افراد مانند شغل، مسکن و فقر می باشد. تاثیر بسزایی به میزان بزهکاری دارد. حتی در زمینه اعتیاد و نقش های اقتصادی شخصی بسیار پررنگ است و افرادی که دچار فقر و بیکاری و درآمد کم به گرایش افراد به اعتیاد تاثیر می گذارد. اگر نیاز های اساسی از قبیل مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، آموزش و … امکانات لازم برای تشکیل خانواده خوب در جامعه وجود داشته باشد و شرایط اقتصادی زنان در جامعه بهبود بخشیده شود مسلما در جلوگیری از بزهکاری زنان نقش مهمی دارد.
د)حمایت از افراد ویژه
اینگونه پیش گیری در برگیرنده ی آن دسته از تدابیر و اقداماتی که به دنبال شناسایی کودکان مساله دار و کاهش احتمال گرایش و وارد شدن آن ها در رفتارهای بزهکارانه پایدار است. رشد چنین کودکانی، بر سلامت جسمانی، ذهنی افراد و در نتیجه بر نوع رفتار آن ها از حیث اجتماعی بودن تاثیر بسزایی دارد. حمایت از مادران از رهگذری برنامه های مربوط به پیش از تولد یا به منظور بهبود بهداشت مادران و آماده سازی برای پذ یرش نقش اجتماعی جدید ایجاد علاقه بین مادران جلوگیری از خشونت علیه کودکان، شناسایی و حمایت از دخترانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و حمایت از دخترانی که بد سرپرستی شدن کودکی خود را سپری کردند می تواند به اجتماعی کردن آن ها و جلوگیری از بزهکاری بخصوص زنان کمک شایان توجهی کند.
فصل دوم
تحلیل جرم شناختی بزه دیدگی و بزهکاری زنان
مبحث اول: بررسی رویکرد کلاسیک جرم شناسی
بررسی رویکردهای کلاسیک جرم شناسی، متناسب با موضوع حاضر بزه دیدگی و بزهکاری زنان می توان بر رویکرد کلاسیک جرم شناسی را مد نظر قرار داد.
رویکرد کلاسیک جرم شناسی مجموعه دیدگاه مادی جرم شناسی از بدو پیدایش تا زمان پدید آمدگی جرم شناسی واکنشی اجتماعی را در برمی گیرد.
گفتار اول: رویکرد زیست شناختی
یکی از نگرشهای که در جرم شناسی کلاسیک بویژه مبحث تحققی نسبت به بزهکاری زنان وجود داشت نگرش زیست شناختی بود. این دیدگاه سعی می کند ویژگیهای زیستی و فیزیولوژیکی را در مطالعات جرم شناسی مد نظر قرار دهد. با نگاهی به تحقیقات جرم شناسان این دوره می توان ۳ نگرش زیستی را در جرم شناسایی ردیابی کردند بدین قرار است.
۱- به توجه تاثیرات ارث و ژن در بزهکاری: در این زمینه می توان به مطالعات سزار لومبرزو اشاره نمود. هرچند قبل از او محققینی بودند که نقش عوامل زیستی را در بزهکاری لحاظ نموده بودند همچون دلاپورتا[۲۱] که در سال ۱۶۴۰ کتاب قیافه شناسی را نوشت. او در این اثر به مطالعه و تحقیق بر روی قیافه دیوانگان، افراد خشن، پرخاشگر و افراد وحشی پرداخته بود. بعد از او نیز پتاول لاواتر[۲۲] فیلسوف سوئیسی کتاب «هنر بررسی فیزیونومی» را منتشر نمود. او در این کتاب به مطالعه و تحقیق بر روی قیافه انسان ها و مقایسه آن ها با حیوانات پرداخت و تشابه بین در حیوانات و تبهکاران را بررسی کرد.[۲۳] لومبرزو معتقد بود که فرد مجرم متولد می شود نه اینکه با گذر زمان یا تحت تاثیر عوامل دیگر مجرم می گردد. از منظر رویکرد حاضر علت اینکه یک فرد به سمت بزهکاری روی می آورد ویژگی های زیستی اوست. وقتی کسی مرتکب سرقت می شود. یا دست به آدم کشی یا جنایات دیگر می زند. به این دلیل است که او از نظر زیستی مستعد چنین کاری است یا به خاطر ویژگی های ژنتیکی و یا به خاطر خصوصیات خاص اعضای بدن مانند شکل جمجمه، کوتاهی یا بلندی قد و یا متاثر از وراثت است. یعنی تبهکاری را از نیاکان خود به ارث برده است و یا ممکن است ناشی از سایر ویژگی های جسمی باشد.
۲- توجه به تاثیرات شکل ظاهری و آناتومی بدن در بزهکاری: توجه به شکل ظاهری افراد و تقسیم بندی آنها بر اساس آناتومی بدن که در قالب مطالعات تیپ شناسی قابل ارزیابی است. از پیشگامان این نظریه می توان به ویلیام شلدون[۲۴] و کرامچر[۲۵] اشاره کرد که به تاثیر ریخت بدنی افراد در رفتارهای آنان بویژه پدیده های مجرمانه پرداختند. شلدون در تحقیقی که به عمل آورد متوجه شد که ۳ تیپ شخصیتی را می توان در بین افراد جامعه شناسایی کرد که عبارتند از:
اندرومورف، Endromorph: افرادی که از لحاظ فیزیکی چاق، شکم پرست و خونگرم هستند.
مزومورف، Mesomorph: افرادی که ورزشکار، خوش اندام، با انرژی و حادثه جو می باشند.
اکتومورف، Ectomorph: افراد لاغر و ظریف، باهوش و درونگرا.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
شلدون معتقد بود که تمایل کرومروفها برای ارتکاب جرم بیشتر از ۲ گروه دیگر است. البته باید توجه نمود که تحقیقات اخیر جرم شناسی ثابت می کند که به طور قطع نمی توان گفت افرادی که فیزیک و اندام خاص دارند حتما بزهکار خواهند شد و یا همه بزهکاران دارای اندام خاص هستند.
۳- توجه به تاثیر اختلافات زیستی و جسمی هورمونی در بزهکاری تاکید اصلی این دیدگاه بر این است که در اثر برخی اختلافات اساسی در افراد مانند بروز اختلال جنسی که در اثر آن برخی نواقص ژنتیکی و رفتاری و جسمی افراد به وجود می آید مانند کوتاهی قد و حرکات کودکانی و عقیم شدن برای جنس مونث و بروز مرگ برای جنس مذکر، ممکن است زمینه ارتکاب جرم آنها بیشتر از سایرین باشد. یکی از این تحقیقات در رابطه با سیستم عصبی و نقش آن در بزهکاری صورت گرفته است. در این بره لئوته[۲۶] معتقداست که سیستم عصبی پسران در مراحل اولیه رشد از سیستم عصبی دختران بیشتر آسیب پذیر است و این امر در اختلاف بزهکاران بزهکاری زنان موثر می باشد.[۲۷]
تحقیق دیگری که روی تاثیر اختلالات هورمونی در رفتار بزهکارانه زنان انجام گرفته است تلاش می کند که این موضوع را به اثبات برساند که نوعی رابطه معنا دار بین فعالیت های قبل و بعد از قائدگی زنان در رفتار پرخاشگرانه و در نتیجه ارتکاب جرم از آن ها وجود دارد. این تحقیق اظهار می دارد که افسردگی های بوجود آمده بعد از تولد کودک عامل اصلی فرزندکشی توسط مادران آن است یعنی در اثر تغییر و تحول زیستی که رد زنان به خاطر فعالیتهای هورمونی به وجود می آید. احتمال کشیده شدن آن به سمت رفتارهای مغایر با قانون وجود دارد.[۲۸]
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
بند اول: نظریات سزار لمبرزو
سزار لومبرزو پزشک ایتالیایی از اولین افرادی بود که مطالعه پدیده بزهکاری را از دیدگاه معلوم تجربی مدنظر قرارداد. مطالعات از تحولات مهمی در مورد جرم شناسی در برداشت. چرا که دیگر نگرشهای فلسفی نسبت به جرم معلوم نبود. بلکه تاکید بر روی مجرم بود عامل بزهکاری را باید در خود بزهکار جست و جو نمود. بدین ترتیب جرم شناسی کلاسیک دچار تحول شد. مهمترین ویژگی این جریان تغییر رویکرد از اندیشه به عمل است. مطالعه روی مجرم قبل از تحقق جرم و بعد از آن مهم ارزیابی می گردید. عدم توجه به کارکرد دستگاه عدالت کیفری با فرض اینکه آن ها به وظایف خود عمل کنند. از نکات بارز این جریان بود .
در واقع لومبرزو یکی از پایه گذاران رویکرد کلاسیک دانست. چراکه آنها با اصل قرار دادن خود مجرم و محیط طبیعی و اجتماعی او در صدد یافتن علت پدیده بزهکاری دور از مسائل ماورالطبیعه بلکه بر خود مجرم و محیط دور مجرم بودند.
لومبرزو با نوشتن کتابی تحت عنوان زن بزهکار، زن روسپی، زن بهنجار بزهکاری زنان را مطالعه نمود. توجه او بیشتر به بزهکاری مردان متمرکز بود. او با تحقیق دور مساله روسپیگری زنان به این نکته پی برد که جرمهای جنسی نزد زنان نمایانگر رفتار مجرمانه آنان است از دیدگاه او زنان جرایم خشونت آمیزی نمی کنند چون فیزیولوژی و ویژگی های جسمانی آنان مانع از ارتکاب این قبیل اعمال می شود.
با مطالعه تجربی بر روی ۳۸۳ جمجمه جنایتکار مرد، و ۵۱۸ بزهکار زنده نتایج جالبی را بدست آورد. او در تحقیقات خود را از جامعه شناسی، زیست شناسی، تشریح تطبیقی، ریاضی و روانشناسی بهره جست و آنها و ساختار ژنتیکی زنان معتقد بود که افراد جامعه مجرم دارای ویژگی های متمایز از سایر افراد جامعه می باشند. مثلا این مجرمین دارای سر و سینه این برجسته و آرواره های بر آمده تر می باشند.
از نظر او انسان جنایتکار در اجتماعات تحول یافته ما تجدید حیات انسان وحشی بی سر و سامان اولیه است.[۲۹]
انسان جنایتکار از نظر او میل طبیعی بسیار شدیدی به ارتکاب جرم دارد.[۳۰] او هرچند در ابتدای تحقیقات خود برای توصیف نظراتش به آثار باستان شناسی روی آورد و از مردان خونخوار تاریخ یاد کرد. اما بعدها به این نتیجه رسید انسان شناسی تجربی به آمار و ارقام نیاز دارد. او به طور کلی بزهکاران را به ۵ گروه تقسیم نمود که به این شرح بود:
۱) جانی مادرزادی ( بالقوه)
۲) جانی مختل المشاعر
۳) جانی به عادت
۴) جانی حرفه ای
۵) جانی اتفاقی یا شهوانی
جانی مادرزادی نوعی سیر قهقرایی یا رجوع فرد به حالت انسان اولیه (که نوعی انسان وحشی بودند) است. این مسیر به خاطر عوارضی است که مانع از تکامل انسانی می شود. او جانی بالفطره، را موجوداتی بدون کنترل مانند جانوران، وحشیان و کودکان مقایسه می کند. به عنوان مثال همانطوری که کودکان در رفتار و گفتار به دروغ علاقه دارند در مورد جانیان بالفطره هم این چنین بود.
او معتقد بوده است باید در مورد چنین تبهکاری اقدامات تامینی واجبی بکار برد و در صورت لزوم با اعدام اورا از جامعه طرد کند. در رابطه با بزهکاری زنان او معتقد بود که اگر به طبیعت و ماهیت زن توجه کنیم. خواهیم دید که زنان انسان های منطقی هستند. او زنان بزهکار را از نظر زیست شناسی بیشتر به مردان شبیه می دانست تا زنان دیگر. از نظر او ماهیت بیولوژیکی زنان در حالت کلی مخالف با ارتکاب جرایم می باشد. بزهکاری زن از نظر او یک استثناء است چرا که برخلاف طبیعت بیولوژیک خود عمل کرده است. از نظر او زنان بزهکار به خاطر اینکه در مراحل پست تر تکامل باقی مانده اند. مجرمین پست تری می باشند. او لمبروزو معتقد بود که مجرم بالفطره زن با مجرم بالفطره مرد هیچ تفاوتی ندارد.
احساسات، فریبکاری، حیله گری و اغواگری از خصایص چنین افرادی است[۳۱]. زنان نوعی حالت بچگی دارند از نظر اخلاقی ناقص ترند. به همین دلیل تعصب پایین داشته و هوش پایین آن ها موجب کاهش رفتار انحرافی آن ها می شود. این ویژگی های زنان بیشتر با روحیه مادر بودن عجین است. نقش مادر بودن به عنوان عامل خنثی کننده عمل می کند اما در برخی موارد استثنایی زنان از این نقش منصرف شده و به سوی رفتار انحرافی سوق می یابند. در جای دیگر لومبرزو و براین باور است که زنان نسبت به مردان ذاتا محافظه کارند و این محافظه کاری سبب می شود که بیشتر از مردان پیرو قانون بوده و کمتر مرتکب جرم شوند. او علت اصل بر بزهکاری زنان را دغدغه های جنسی آن ها می داند. چرا که آنان با ویژگی های جسمانی خود با برانگیختن غریزه جنسی مردان موجبات چشم پوشی از گناهان را فراهم می سازند. لومبرزو درکتاب زن بزهکار و زن روسپی تاثیر مراحل فیزیولوژیکی زنان در خلق و خوی او را درسه مرحله یادآور می شود.
الف: اوقات خاص فیزیولوژیک زنانه که عبارتند از بلوغ و عادت ماهانه در دوران یائسگی. دوران حاملگی. برخی تحقیقات نشانگر افزایش تحریک پذیری، بی ثباتی و پرخاشگری زنان در این دوره ها است و در نتیجه بزهکاری آنان افزایش می یابد.
ب) توانایی های فیزیکی و جسمانی زنان، ضعف فیزیکی زنان از علل کم بودن بزه کاری، آنان در مقایسه با بزهکاری مردان است. هرچند این دیدگاه با انتقاد جرم شناسان بعدی مواجه شد.
ج) اختلالات کوروزومی: به خاطر بروز چنین اختلالاتی احتمال بزهکاری در زنان به شدت افزایش می یابد. مبحثی که لومبروزو ایجاد کرد نگرشی بود، که متاثر از یافته های علوم زیست شناسی، ستاره شناسی، علم شیمی بود. سوالی که او مطرح کرد این بود که اگر نظریات علمی برای مطالعه طبیعت به کار می رود چرا برای تبیین رفتار انسان به کار گرفته نشوند.
به طور کلی می توان نتیجه گرفت که لومبروزو برای زنان بزهکار چند مشخصه بارز را مدنظر قرار می دهد که به این شرح می باشد:
۱)زنان اصولاً محافظه کارترند. علت این تساسل را باید در عدم تحرک و انزوای آنها در محیط خانگی دانست.
۲)نقش زنان نقشه های اجتماعی متفاوتی در مقایسه با مردان دارند نقش زنان محدود به محیط خانگی است. بنابراین انتظارات کمی از آنان است.
۳)برخی خصوصیات هورمونی در مغز و سایر اعضای بدن زنان نسبت پیدایش عوارض روانی و مشکلات جنسی در زنان می شود.[۳۲]
بند دوم: نقد نظریات سزار لومبروزو
مشخصه ی بارز تحقیقات سزار لومبروزو و توجه به آناتومی و ویژگی های افراد بزهکار بود. نگاه یکجانبه و عدم توجه به سایر عوامل باعث انتقادات فراوان از او شد. به طوریکه انکریکوفری شاگرد لومبروزو که ابتدا عقایدات را تایید می نمود در نهایت اظهار داشت که بزه کاری معلول تجمع و ترکیب عوامل فردی و اجتماعی است. درحال حاضر هیچ پژوهشگری وجودزن جرم زا یعنی زنی که مجرمین را از دیگران متمایز سازد، تایید نمی کند[۳۳]. هرچند برخی تحقیقات جرم شناسی ثابت می کند نتیجه ای که لومبروزو بدست آورده بود با شتاب زدگی بوده یعنی بر تجربیات علمی کافی استوار نبود.
توسعه علوم و فنون و بهره گیری از شیوه های علمی درانجام تحقیقات جرم شناسی ثابت می کند نتیجه ای که لومبروزو بدست آورده بود با شتاب زدگی بوده یعنی بر تجربیات علمی کافی استوار نبود. زیرا نقائص خلقت آدمی هرچند که با مجرمیت بی مناسبت نیستند ولی نمی توان به طورحتم آنها را زمینه ساز مجرمیات افراد دانست.[۳۴] انکریکوفری پدر جامعه شناسی جنایی درباره تفکر لومبروزو معتقد است که عقاید او دارای نقص کلی هستند. چراکه شامل تمام گروه های مجرمانه نمی شود. نظریه او کلیت ندارد، به عنوان نمونه در بزهکاران اتفاقی نابهنجاری ارثی به ندرت مشاهده می شود و یا درمیان تبهکاران مادرزادی اگرچه در مواردی این نابهنجاری زیستی مشهود است ولی در یک بهای دیگر این دسته از تبهکاران علائمی از بیماری اختلالات مرضی و جسمی و روحی وجود دارد که لومبروزو به آنها توجه نکرده است. این دیدگاه لومبروزو که بیماری صرع یکی از عوامل اصلی بزهکاری است. با انتقاد انکریکوفری مواجه شد. او بر این باور بود که تمام بزهکاران مصروع نیستندو از سوی دیگر صرع با وراثت منافات ندارد. به نظر می رسد ارتباطی بین تبهکاران و نقایص خلقت یا بیماری صرع با وراثت وجود نداشته باشد. چراکه آنها شرایط لازم و کافی برای بزهکاری نیستند.
درست است که نظریه لومبروزو محرکی بود برای پژوهش و بررسی ها درباره شخصیت مجرمان و توجه به این نکته که وراثت نیز به اندازه محیط اجتماعی در وقوع یک رفتار مجرمانه موثر است.
انتقاد از عقاید لومبروزو و طرز نگرش او پدیده بزهکاری را تا حدودی تغییر داد. به طوریکه او اثر وراثت را محدود به مجرمین مادر زادی نموده بنابراین می توان نتیجه گرفت هرچند تحقیقات لومبروزو مقدمه ای بر نگرش تجربی و علمی نسبت به پدیده مجرمانه بود اما تاکید بیش از حد او بر عوامل زیستی به ویژه در رابطه با بزهکاری زنان نمی تواند قابل دفاع باشد. چه آنجا که بزهکاری زنان را استثنایی بر بزهکاری مردان می پندارند و چه آنجایی که دغدغه های جنسی آنان را مهمترین علل بزهکاری زنان می داند.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:28:00 ب.ظ ]