۵٫ کمبود امکانات گذران اوقات فراغت
۶٫ فقر و محرومیت
۷٫ آسیب پذیری در برابر زلزله
۸٫ سرانه کم خدمات
۹٫ جمعیت فوق العاده ( تراکم بالای جمعیت)
۱۰ . تراکم ساختما نهای کم دوام
۱۱ . ناامنی و معضلات اجتماعی( جهان شاهی، ۱۳۸۲ : ۲۷ ).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
با توجه به مرور منابع می توان گفت ویژگی های فرسودگی به قرار زیرند :
•کالبدفرسوده
•بافت فقدان تاسیسات زیربنایی مناسب
•زیرساختهای بافت فرسوده ازمتوسط شهربسیارکمتراست.
•وجودمشکلات زیست محیطی گسترده وآلودگی ناشی ازفقدان سیستم دفع آبهای سطحی وجمع آوری زباله
•عدم دسترسی مناسب به دلیل کمبود نعرض معابر
•آسیب پذیری مناطق فرسوده دربرابر زلزله
•تبدیل واحدهای مسکونی به کارگاه وانبار
•وجود زمینهای مخروبه وبایر وسیع که زمینه سازایجاد معضلات اجتماعی بود ه وموجب گسست دربافت محله شده اند.
•فقراقتصادی دربافت فرسوده، توان مشارکت ونظارت مردم راسلب می کند.
عکس مرتبط با اقتصاد
•افزایش شدت جرایم به دلیل تراکم جمعیت
•موانع جدید دربرابر رشد وتربیت دراین بافت ووجود ناامنی محیطی برای خانواده ها
•حرمت انسان دربافت فرسوده نادیده انگاشته می شود.
۲-۳ مروری بر ادبیات نظری
۲-۳-۱ رویکرد کارکردی –ساختی
در این نظریه جامعه به عنوان شبکه سازمان یافته ای از گروه های در حال همکاری و تعاون تلقی می شود که به شیوه ای تقریبا منظم و منطبق بر مجموعه ای از قوانین وارزشها که بیشتر اعضا در آن شریکند ، اطلاق می شود و به جامعه به عنوان سیستمی ثابت و در عین حال متمایل به سمت تعادل نگریسته می شود ، سیستمی که به شکل متوازن و هماهنگ عمل می کند . ( ارمکی ، ۱۳۸۳ : ۲۰ )
در این مکتب اگر تغییر اجتماعی خاصی ، نوعی تعادل موزون و سازگار ایحاد کند ، به آن تغییر به عنوان عاملی که دارای کارکرد مثبت است نگاه می شود ، اما اگر این تغییر باعث از بین رفتن تعادل گردد ، دارای کارکرد منفی است و اگر این تغییر هیچ نوع تأثیری نداشته باشد ، بدون کارکرد است . در یک نظام ممکن است احزاب سیاسی دارای کارکرد مثبت باشند و در مقابل ، سوء قصد و ترورهای سیاسی ، دارای کارکرد منفی باشند . کارکرد گرایان چنین سوالاتی را مطرح می کنند : چگونه رویه و نهاد خاص به برآوردن نیازهای جامعه کمک می کند ؟ چگونه با دیگر رویه ها و نهادهای جامعه متناسب است ؟ آیا تغییر ایجاد شده در رویه ها و نهادها به حال جامعه مفید یا مضر می باشد ؟( همان : ۲۲ )
تبیین : بر اساس این مکتب مداخلات اجتماعی در سطح شهرها به عنوان نیروهای تعادل بخش در سطح جامعه تعریف می شوند به این منظور که اجزای جامعه به شکل سیستماتیک حرکت بکنند و جامعه شاهد نوعی یکپارچگی باشد . در این مکتب فرسودگی در بافت بعضی محلات به عنوان کارکردی منفی یا کژکارکرد تلقی می شود .
شاید تاکنون در مورد هیچ نظریه ای مانند کارکردگرایی اختلافنظر و مشاجره بروز نکرده است، به نحوی که گروهی آن را به کلی مردود دانسته و برخی صاحبنظران از آن بهعنوان نظریهایجامع نام برده اند، علیرغم این همه اختلا ف آرا، کارکردگرایی به عنوان نظریه ای جا افتاده در قرن بیستم به حیات خود ادامه داده و رسمیت یافته است. این دیدگاه در اوایل قرن بیستم بر بسیاری از تحقیقات جغرافیایی تاثیر گذاشت. بر اساس این دیدگاه منطقه، یک واحد کارکردی در نظر گرفته می شود، یعنیارگانیسمی که بیش از مجموع بخشهای خودش بود( مهدیزاده، ۱۳۷۹ : ۷۳ ).
در این راستا براساس اصول خردگرایی و هزینه منفعت، نحوه استفاده و بهره گیری از اراضیشهری نیز به عنوان ابزاری در جهت تسهیل کارکردهایشهری و تقویت کاراییشهریتلقی گردید و ضرورت استفاده منطقی و بهینه از زمین و فضا در دستور کار قرار گرفت. با توجه به این اهداف، به تبع بهسازی و نوسازی بخش درونی شهر( بافت قدیم) هم مورد توجه قرار گرفت. در پرتو چنین نگرشی، این نظریه بیش از پیش در عرصه کاربریاراضیشهری و مرمت شهری قوت گرفت. در این دیدگاه احیای بافت قدیم فقط از طریق ساماندهیکالبدی و فضاییفعالیتهای مختلف شهر به منظور افزایش کارایی شهر و جلوگیری از بروز بی نظمی و آشفتگی درنظام کالبدی شهر صورت می گیرد. بدیهی است که این رویکرد به نقش زمینهایشهری، ضرورتاً به نوعی نگرش ایستا و یکجانبه می انجامد و ابعاد تاریخی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی بافت شهری را به طورواقعی کمتر مورد توجه قرار میدهد ( شماعی، پوراحمد، ۱۳۸۴ : ۱۶۰ ) .
تبیین : در ایننکته شکی نیست که کارکردگرایی این واقعیت را مخفیمی دارد که کیفیت ساختمانها محصول نظامی از قواعد زیباییشناسی خود آیین است که به صورتی پیوسته و سازگار اعمال میشود. بنابراین میتواننتیجه گرفت که از نظر کارکردگراها، بهسازی و نوسازی بافت قدیم بدونتوجه به گذشته و تاریخ و زمان، در راستای توسعه اقتصادی و کارکردیشهر انجام می شود و بدون توجه به موقعیت، مکان، فرهنگ و سنت، فقطو فقط معیارهایفنی و مهندسی و معیارهایکمی و کالبدی بافت قدیممورد اهمیت قرار میگیرد.
۲-۳-۲ نظریه بوروکراسی وبر و مشروعیت و اقتدار در سامانهای بوروکراتیک
برای شناخت نظام اداری و مسائل آن بایستی آن را در درون جامعه در ارتباط با آن تحلیل کرد تا نوع بوروکراسی ضعیف یا قدرتمند را در آن مشاهده کرد .
ماکس وبر نخستین جامعه شناس برجسته ای که بوروکراسی را به گونه ای نظام مند مطالعه کرده است عقلانی کردن را ویژگی برجسته ی جامعه ی مدرن می داند که بطور مشخص در بوروکراسی و فرایند بوروکراتیک شدن نمایان می شود . عقلانی کردن به نوبه ی خود در تمام روابط اجتماعی بر قدرت تاکید دارد . به نظر ماکس وبر ساختار بوروکراتیک باویژگی هایی که دارد :
۱ ) نتایج فعالیت های را برای رؤسا و سرپرستانی که در ارتباط با آن ها کار می کنند قابل محاسبه و پیش بینی می کند .
۲ )بااستفاده ازاین ساختار عملیات وفعالیتهای وسیعی را میتوان باحداکثرکارایی هماهنگ واجراکرد .
۳ )این ساختار می تواند برای اجرای انواع گوناگون فعالیت ها و وظایف رسمی مورد استفاده واقع شود . در سازمان های مذهبی ، ارتش ، احزاب سیاسی ، موسسات اقتصادی ، صنعتی ، تولیدی و سازمان های گوناگون دیگر.
ماکس وبر توسعه ی بوروکراسی مدرن را مهم ترین پدیده ی دولت مدرن غربی می داند . در واقع نیاز به کارایی در جامعه ی امروزی که چنین نقش اساسی و مهمی به سازمان بوروکراتیک داده است . به نظر وبر نظام سرمایه داری عقلانی ترین شالوده ی اقتصادی را برای شیوۀ سازماندهی و اداره ی بوروکراتیک فراهم می سازد . …. به عقیده ی وبر رشد و توسعه ی بوروکراسی گرایش عمده ی زمان ماست و نفوذ و قدرت بوروکراسی روز به روز در جامعه ی امروزی بیشتر می شود . (صبوری ، ۱۳۷۸ : ۷۳-۷۹ )
تبیین: در جامعه ی ایرانی نظام سیاسی خود به عنوان مانع کارایی بوروکراسی عمل می کند به این خاطر که تمرکز بیش از حد تصمیم گیری ها در مرکز و سطوح بالای اداری صورت می گیرد که می توان گفت غیر عقلانی است مانند رابطه ی مراکز قدرت در درون و بیرون یک سازمان و رابطه ها در نصب مدیران بدون درنظر گرفتن شایسته سالاری . بنابراین در جامعه ی ما ، ساختار اداری فقط دارای هزینه است و انجام کارها در آن با آسانی شکل نمی گیرد و به این دلیل که قوانین پیچیده ای تعریف شده است که برای انجام یک کار اداری عبور از این قوانین پیچیده که هر کدام در اختیار یک سازمان خاص است و هر سازمانی آن را به سازمان دیگر پاس میدهد دشوار است . در احیای بافت های فرسوده ما شاهد به تعویق انداختن تصمیمات مختلف ادارات و متصدیان مربوطه هستیم و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها به کندی صورت می گیرد و یا مبتنی بر نظرات علمی تصمیم سازی نمی شود .
۲-۳-۳ رویکرد توانمند سازی
دیدگاه توانمند سازی بر پایه فقرزدایی استوار است و در توسعه پایدار انسانی محور با تکیه بر مشارکت شهروندان و شهر (مدیریت شهری) پیش می رود. بنا به تعریف، فرایندی است که طی آن افراد از نیازها و خواسته هایدرونی خود آگاه می شوند، جرات دستیابی به هدف را در خود تقویت می کنند و از توانایی لازم برای عملی ساختن خواسته های خود برخوردار می شوند ( کتابی و دیگران: ۱۳۸۲، ۵ ). هدف از توانمندسازیمدنی افزایش احساس تعلق به محله و پاسخگویی مناسب اهالی به پرسش سهم دولت- سهم مردم در ساماندهیمحله است . آنچه در این رهیافت محوریت دارد، تاکید ویژه برافزایش درآمد و فقرزدایی خانوار است، که در این راستا آموزشهای حرفه ای و بالا بردن مهارت نیروی کار و کمک به آنان در دسترسی به منابع و سازماندهی و بازاریابی بهتر کسب و کارشان به ویژه با میانجی گری سازمان هایغیردولتی و محلی بسیار با اهمیت است. مهمترین اصول و ابعاد رهیافت توانمندسازی عبارتند از: مشارکت مردمی و برنامه ریزی با همکاری مردم، تمرکززدایی در تصمیم گیری، ارتقا موقعیت زنان و برابری جنسیتی، به رسمیت شناختن گروه های سنی اجتماع و ظرفیت سازی مدیریت محلی (زیاری و نوذری : ۱۳۸۸ ،۲۶ )
تبیین : این راهبرد بر بسیج تمامی امکانات و منابع برای بهبود شرایط زندگی مناطق فقیرنشین شهر تاکید دارد و به مردم این فرصت را می دهد که شرایط خانه و محل زندگی خود را با توجه به اولویتها و نیازهای خود بهبود بخشند .
۲-۳-۴ رویکرد توسعه اجتماعی
رویکرد توسعه اجتماعی از دهه ۱۹۷۰ توسط سازمان ملل بکار گرفته شد که در این یکپارچگی اهداف اقتصادی و اجتماعی، اصلاحات ساختاریو نهادی و افزایش ظرفیتهایفردی و اجتماعی و تامین مشارکت شهروندان در تصمیم گیری ها از عناصر اصلی این رویکرد است. در این دیدگاه، انسانها باید بعنوان آفرینش گران فعال در فرایند تکوین و تولید توسعه مشارکت داشته و توسعه واقعیحاصل رفتارهای خلاق عاملین انسانی توسعه باشد . مردم باید بطور دائمی و در جریان برنامه ریزی، تأمین منابع، اجرا و ارزیابیهایطرحهای توسعه مشارکت داشته و با رفتارها و تصمیمات خود توسعه را بیافرینند. در این رابطه، مشارکت جمعی بر مشارکت فردی اهمیت بیشتری دارد. مشارکت مردم با عاملیت سازمان هایغیردولتی، سازمان هایمدنیمحلی و اجتماعات محلی صورت گیرد (قانعی راد : ۱۳۸۴، ۲ ).
تبیین : بر اساس این رویکرد مداخلات اجتماعی می تواند نقشی اساسی در توسعه شهرها داشته باشد . این رویکرد معتقد است رویکرد کارکردگرا به تنهایی برای حل مسائل شهری کارایی ندارد و پروژه های مهم اجتماعی بدون مشارکت کنشگران اجتماعی امکان ظهور ندارد و اگر هم این پروژه ها انجام شوند نارضایتی افراد جامعه را به دنبال خواهد داشت .
۲-۳-۵ چهار نوع خرده سیستم پارسونز
پارسونز چهار نوع خرده سیستم مرتبط با یکدیگر را مطرح کرده است این خرده سیستم ها عبارتند از : سیستم زیستی ، سیستم شخصیتی ، سیستم اجتماعی و سیستم فرهنگی .
هر یک از سیستم های چهارگانه ی فوق دربردارنده ی یکی از کارکردهای چهارگانه ی پیشین است سیستم زیستی دارای کارکرد تطابق و سازگاری ، سیستم شخصیتی دارای کارکرد تحقق و دستیابی به اهداف ، سیستم اجتماعی دارای کارکرد یگانگی و سیستم فرهنگی دارای کارکرد وضوح بخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی است . ( آزادارمکی ، ۱۳۸۵: ۴۵ )
در جایی دیگر مطرح کرده است الف ) ساخت اقتصادی که کارکردش سازگار نمودن فرد از طریق شرایط متعدد اقتصادی از قبیل تولید ، توزیع و نظام کار و بهره وری است ب ) ساخت سیاسی که کارکردش تحقق اهداف در روند پیگیری و کسب منافع است . ساخت فرهنگی است که از طریق مدرسه و خانواده در جهت بیان و انتقال فرهنگ و باورهای جامعه به افراد عمل می کند . د ) ساخت اجتماعی که از طریق قوانین و عرف و عادات به انسجام بین عناصر متعدد اجتماعی می انجامد . ( همان : ۴۶ )
تبیین : تمایز، مبحثی است که در جوامع توسعه یافته مطرح است و اینکه هر خرده سیستم با تفکیک با سایر خرده سیستم ها وظایف خاص خود را انجام می دهد و در واقع نوعی تمایز ساختاری وجود دارد . بنابراین نوعی تعادل و انسجام در این جوامع دیده می شود . اما موقعیت کنونی جامعه ی ما برخلاف این فرایند است و ما شاهد تداخل کارکردی یا تداخل حوزه ی خرده سیستم ها در همدیگر هستیم . دقیقاً حیطه و حوزه ی کار هر یک مشخص نیست و همه با هم در همه جا حضور دارند . خرده سیستم اقتصادی نتوانسته است تأمین مالی مناسب را برای احیاء بافت های فرسوده فراهم کند سرمایه هایی که مردم بتوانند با کمک آنها بافت های فرسوده را نوسازی یا بهسازی کنند به عنوان مثال وام هایی با مبالغ بالا و قسط خیلی پایین به مالکان بافت های فرسوده پرداخت کنند . ساخت فرهنگی از طریق مدرسه و خانواده و نظام مذهبی قادر به انتقال فرهنگ مشارکت اجتماعی نبوده ، به این دلیلکهکارکردهایاین نظام نابسنده بوده است . ساخت اجتماعی هم در صورت ناهماهنگی در اجرای پروژه ها توسط خرده نظام های دیگر ، قادر به رسالت قانونی خود نخواهد بود .فرسودگی کالبدی وفرسودگی حیات اجتماعی واقتصادی بافت، دریک رابطه متقابل به تشدید یکدیگرکمک کرده وموجب رکودحیات شهری وتنزل شدید کیفیت زیست می گردد.
۲-۳-۶ نظریه کنترل اجتماعی پارسونز
بر اساس نظریه پارسونز در جامعه چهار عامل اساسی کنترل اجتماعی وجود دارد که عبارتند از : ۱- تأمین منافع اقتصادی افراد و داشتن پول به عنوان مهمترین ابزار آن ۲- استفاده از قدرت یا زور ۳- استفاده از تشویق یا اعمال نفوذ ۴- توسل به وجدان افراد از طریق مطرح ساختن معیارهای درست و نادرست در یک نظام اخلاقی ( معیدفر به نقل از جانسون ، ص ۲۱۸ ، ۱۳۸۷)
تبیین : البته بایستی به این نکته توجه شود که این مقوله نیازمند همکاری های بین ساختی بوده و اصالت دادن به یک ساخت چه فنی ، چه اجتماعی، چه اقتصادی و چه حقوقی مشکلات عدیده ای را به دنبال خواهد داشت . بر اساس نظریه پارسونز ۱ ) باید منابع مالی و اقتصادی احیاء بافت های فرسوده را فراهم کرد به این دلیل که کسانی که در این محلات ساکن هستند از نظر اقتصادی ، طبقات پایین جامعه را تشکیل می دهند . ۲ ) در صورت همکاری نکردن ساکنین محله می توان به زور هم برای انجام پروژه ها متوسل شد که البته این راهکار از نظر راهبردهای جدید برنامه ریزی شهری صحیح به نظر نمی رسد . ۳ ) می توان جهت بهسازی یا نوسازی بافت های فرسوده در میان برخی از بزرگان محلات نفوذ کرد و با کمک گرفتن از معتمدین محل و تشویق آن ها مردم را به مشارکت اجتماعی دعوت کرد . ۴ ) شرح پاره ای از توضیحات برای ساکنین محلات با مطرح کردن رویه های مثبت و منفی احیاء یا ادامه فرسودگی محله .بنابراین این نظریه می تواند نوعی کنترل اجتماعی مثبت برای مشارکت اجتماعی افراد فراهم نماید .
۲-۳-۷ مکتب اکولوژیکی
این مکتب بیشترین تأثیر را طی دهه های اولیه سیاست توسعه اجتماع محلی داشت. از منظر این مکتب سیاست های جابجایی همانند نوسازیشهری محله هایشهری در نتیجه نیروهایساختاری اقتصادی، اجتماعی افول می کنند، بهبود می یابند و یا به طور ثابت باقی می مانند. در این مدل برای عامل انسانی جای بسیار کمی وجود دارد و ساکنان محلات در سیطره نیروهایاقتصادی و اجتماعی وسیعتر هستند و کمتر می توانند خط سیرمحله هایشان را تغییر دهند (جباری، ۱۳۸۳ ). نگرش این مکتب بیشتر منجر به برنامه ریزیهای از بالا به پایین و آمرانه شده است. رویکرد خرده فرهنگ عکس العملی وسیعی به تعیین گرایی نظریه اکولوژیکی شهری بود و تأثیر آن در فراخوان های متعدد برای تصمیم گیری غیرمتمرکز ، مشارکت اجتماع در سیاست توسعه اجتماع محلی پیداست. این رویکرد تعین اقتصادی، ساختاری و بیرونی اکولوژیست ها را رد و بر متغیرها و نیروهای درونی محلات تأکید کرد (جباری، ۱۳۸۳ ).
۲-۳-۸ دیدگاه فرهنگ گرایی
اگوستوس و لبی نورث مورپوژن ازبنیانگذاران این مکتب و منشا موضعگیری فرهنگ گراست. او معتقد است مالک یک بنای خوب، تطابق شکل بنا با عملکرد آن است به طوری که با یک نگاه بتوان کارکرد یک بنا را تشخیص داد. دربرنامه ریزیشهری بر اساس الگوی فرهنگ گرا نیازهایمادی بر نیازهایمعنوی، فرهنگ بومی بر فرهنگ غیربومی، شهر کوچک بر شهر بزرگ، دموکراسی به دیکتاتوری و نیازهایگروهی بر نیازهایفردیبرتری دارد. در نتیجه شهر بزرگ و هندسینفیمی شود و بر فضاها و بناهایعمومی تأکید می شود. شهر فرهنگ گرا بیش از هر چیز در محدوده ای مشخص جای گرفته است، در این شهر هرگونه یکسان سازی و الگوی یکنواخت نفیمی شود و تنوع و تکثر به عنوان نظمی اندام واره و ارگانیک در آن موج می زند چرا که این مکتب اعتقاد دارد طبیعت و خلق وخوی انسان متنوع است و به تفاوت هایفرهنگی توجه دارد. فرهنگ گرایانمداخله در بافت هایقدیمی و فرسوده از جمله بهسازی و نوسازیشهری را از طریق زنده کردن ارزش هایفرهنگی گذشته میدانند.
توجه به ارزش هایزیباییشناختیشهرهای کهن و به حداقل رساندندخل و تصرف در بافت هایبا ارزش، ارزش دادن به کل بافت و افزایشجذابیت و آرامش در شهرهاست. برای رسیدن به این اهداف توجه بهارز شهایفرهنگی کهن مبنا قرار میگیرد. فرهنگگرایان مداخله ومواجهه با مسائل و مشکلات شهری را از راه تداوم فرهنگ بومی میسرمیدانند و اعتقاد دارند که شهرها و بافتهایشهری دارای محدوده ایمشخص اند. آنها ارزش هایفرهنگی را موجب شکلدهی فضا میدانندو بر این باورند که فضاهایشهری باید غیرقابل پیشبینی و متنوعباشند ( شوای، ۱۳۷۵ : ۲۲ ).
۲-۳-۹ دیدگاه ترقی گرا
در مکتب ترقی گرا توجه و تأکید بر فرد است و انسان محور اصلی است، انسانی که خود در ادامه رشد اومانیسم علمی ادبی زمینه ذهنی مناسب برای شورش علیه زهد ارتجاعی به قرون وسطی را ایجاد کرده بود. این مکتب بر انقطاع از گذشته فرهنگی و تاریخی و عدم وابستگی به فرهنگ و مکان تأکید دارد، زیرا نوستالوژی از نظر آن در جامعه مدرن مفهومی ندارد. متفکران ترقی گرا نوعیالگوی استقرار انسانی با تأکید بر چهار نیاز اصلی انسان و چهار کاربریاصلی زمین شهری شامل: کار، اوقات فراغت، مسکن و رفت وآمد پیشنهاد می کنند تا زندگی انسان را با الگوهایی از پیش اندیشیده شکل دهند. آنها مقهور آیندهاند و استفاده از امکانات تکنولوژیکی حاصل از پیشرفتعلم و فن را راه حل تمامی مشکلات شهری می دانند. برای آنان کوچه و خیابان که در شهرهای گذشته یکی از مهمترین فضاهایعمومی به حساب میآمد، جز مانعی در راه حرکت سریع انسان نیست و باید آن را تخریب کرد. بدین ترتیب تمامیعملکردهایاجتماعی و فرهنگی خیابان نیز بر این اساس در این الگو نفیمیشود( شوای، ۱۳۷۵ : ۱۶ ۱۲ ). این مکتب هدف از بهسازی و نوسازیشهری را عمدتاً ارتقای سلامت و بهداشت شهر می داند. توجه به بهداشت و فضای سبز شهری بیشتر درشهر، شهرسازان ترقی گرا را بر آن داشته تا فضاهایقدیمی بسته را به منظور بهداشت و سلامت متراکم سازی یا تجمیع سازی کنند. به طوری که ساختمان ها به گونه ای منفک از هم در معرض خورشید بوده و فضای سبز کافی نیز داشته باشند. بر این اساس بسیاری از شهر سازان تحت تأثیر این تفکر، ساخت در ارتفاع را به جای ساختمانهای کوتاه و به هم چسبیده قدیمی توصیه می کنند. ترقی گرایان به علت نوگرایی شان بهزیباییهای نوگرایانه توجه دارند. به هنگام نوسازی و بهسازیشهرهای قدیم، هیچ چیز جز راه ها را حفظ نمی کنند و عملاً شهرسازی بلدوزری و چاقویی را رواج می دهند.
تبیین : در باب این الگو می توان گفت این الگو جویینمایشی ایجاد می کند. بریدن از گذشته به نوعی تهاجمی به گذشته و تاریخ است. ارزش های جدید مانند مکانیزاسیون ، استاندارد شدن ، هندسه گرایی در مقابل انعطاف ، هویت و فرهنگ بومی و محلی قرار دارد. در حقیقت اقدامات ترقی گرایان بیشتر باز سازی بدون توجه به تاریخ و فرهنگ است ( شماعی و پوراحمد، ۱۳۸۴ : ۱۳۷ ۱۳۲ ).
۲-۴ چهارچوب نظری
۲-۴-۱ نظریه ساخت یابی گیدنز
در این مبحث ، برای رسیدن به چهارچوبی دقیق و کامل که بتوان هم از سطح کنشگر و هم از سطح ساختار بحث کرد لازم دیده شد از نظریه ساخت یابی آنتونی گیدنز استفاده شود چرا که مکاتب و نظریه ها یا بر مشارکت شهروندان در جهت دهی ، تصمیم سازی و شکل دهی به بافت های فرسوده سخن می گویند یا تأکیدشان بر ساختارهای جامعه ( دولت ) است . گیدنز با تأکید بر هم مشارکت شهروندان و هم ساختار راهی دقیق تر برای حل مسائل جامعه گشوده است .
نظریه ساخت یابی گیدنز ریشه در نظریه های سطوح خرد ( از قبیل نظریه کنش متقابل و نظریه مبادله ) و نظریه کلان ( از قبیل نظریه کارکردگرایی ساختی ، ساخت گرایی و تقابل ) دارد به این دلیل که این دو تئوری در آمریکا در دورانی طولانی ، به عنوان تئوریهای مسلط جامعه شناسی مطرح بود و دیگر نظریه ها از آنها تأثیر پذیرفته اند . نظریه گیدنز بر اساس نقادی و یا ترکیب خرد و کلان با توجه به شرایط جدیدی خصوصاً رشد جامعه شناسی حاصل شده است . ( آزاد ارمکی ، ۱۳۸۳ : ۲۸۳ )
نظریه ساخت یابی نشان می دهد : چگونه ساختارهای اجتماعی به واسطه کارگزاران انسانی ساخته می شوند و در ضمن آنها واسطه های فرایند ساخت یابی اند . این همان مفهوم دوگانگی ساختی به عنوان عنصر اصلی و محوری نظریه اوست و متفاوت از دوگانه گرایی ساختی است و در جهت تبیین دوگانگی ساخته شدن ساختها از طریق کنشها و برعکس است .
ساختاریابی هم میانجی و هم پیامد عملکردهایی است که همین خواص را به گونه ای واگشتی سازمان می دهد . با این تلقی که ساختار در بیرون از کننشگر نیست ، بلکه در خاطرات و اعمال اجتماعی وجود دارد وادارنده و توانمند ساز می باشد و نظام کنش را به گونه ای واگشتی سازمان می دهد . ساختار به صورت عملکردهای بازتولید شده کنشگران در بستر زمان و مکان در دو سطح خرد به صورت خاطره ها و در سطح کلان در نظامهای اجتماعی اند . این فرایند متأثر از وجود منابع و قواعداند . منابع امکان بازتولید نظام و سیستم اجتماعی را فراهم می کنند . ( همان : ۲۸۶-۲۸۷ )
۲- ۴ -۲ مفاهیم نظریه ساخت یابی
الف ) کارگزاری : کوهن ( ۱۹۸۹ ) بیان روشنی از تعریف گیدنز در مورد کارگزاری ارائه داده است . به نظر او گیدنز در بررسی کنش و کارگزار تقدم را به ساختن تاریخ و کارگزاران سازنده تاریخ و جامعه داده است . از این رو گیدنز نظریه کنش متقابل ، ساخت گرایی و مابعد ساخت گرایی را مورد نقد قرار داده است . کنشگر گیدنز در جریان عمل و به واسطه عمل ساخته می شود . از این روکنشگر امری حاشیه ای و زائد بر جریان عمل نیست بلکه در محور عمل اجماعی قرار دارد . گیدنز کنش را جریانی می داند که مستمراً کنترل می شود و بر اساس عقلانیت و انگیزه بازسازی می شود از نظر او کارگزاران دارای آگاهی می باشند از این رو استعداد باز اندیشی و محاسبه برای عملشان را دارند .
تبیین : در اینجا دیدگاه گیدنز به رفتارگرایان شبیه است به این معنی که مشارکت در احیاء بافت های فرسوده دائماً توسط مردم ارزیابی می شود و این عمل بر اساس عقلانیت کنشگر تولید و بازتولید می شود یعنی عملی که با آگاهی و محاسبه گری روی می دهد . این مفهوم گیدنز به این معناست که در جامعه ایرانی مشارکت در بافت های فرسوده از دید کنشگران عقلانی ترین ، مطمئن ترین و آسان ترین راه برای رسیدن به اهداف است به این شرط که حمایتی همه جانبه از جانب مسئولین از آن ها شکل بگیرد .
ب ) قدرت : گیدنز در طرح مفهوم کنش و نتایج خواسته و ناخواسته آن به طرح مفهوم قدرت پرداخته است . زیرا کنش کنش همیشه خلاق و در حال تغییر نیست . گیدنز یک منظر مرکزی برای تئوری اش ساخته که همان تحلیل مفهوم است . قدرت از نظر گیدنز شکل ذاتی و ضروری در رابطه ی انسانی است که بیان کننده توان برای انجام یا بدست آوردن یا تغییر چیزهاست ، هرگز نمی تواند به طور مطلق باشد و نمی تواند محو و ناپدید گردد .

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:04:00 ب.ظ ]