کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • بررسی تحلیلی رویکرد آموزشی رجیو امیلیا و سنجش میزان آگاهی مدیران و مربیان مراکز پیش از دبستان نسبت به عناصر اساسی برنامه درسی آن- قسمت ۳
  • پژوهش های پیشین با موضوع ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری ...
  • تعيين مؤلفه هاي ترویج بازاریابی گل و گیاه زینتی در شهرستان کرج- قسمت 24
  • مقایسه میزان آلاینده‎های خروجی از اگزوز دونوع خودروی سبک تولید داخل- قسمت ۱۰
  • عقد احتمالی در حقوق ایران و مصر- قسمت ۸
  • پژوهش های انجام شده درباره جایگاه شخصیت بزهکار در فرایند دادرسی و تعیین مجازات از منظر فقه و ...
  • رابطه¬ی مولفههای هوشهیجانی و مولفههای یادگیری خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی۶ و۱۱با اهمالکاری تحصیلی۹۳- قسمت ۷
  • سیمای زن در سروده های زنانه ی معاصر با تکیه بر آثار برگزیده‌ی عالم تاج(ژاله) قائم مقامی فراهانی، پروین دولت‌آبادی، توران شهریاری، پروانه نجاتی و ژاله اصفهانی- قسمت ۱۰
  • پیش بینی تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان بر اساس مولفه های ارزش تکلیف- قسمت ۶
  • " دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲ -۴-۱۴- چالش های درس پژوهی – 7 "
  • پایان نامه سیاست جنایی تخلفات پزشکی- قسمت ۵
  • ارزیابی اثرات زیست¬محیطی EIAانتقال آب بین حوزه‌ای مطالعه موردی آبرسانی از سد کوچری به سر شاخه‌های قمرود- قسمت ۲
  • ارزیابی و رتبه بندی کارایی نسبی ادارات ثبت احوال استان مرکزی و اصفهان با استفاده از مدل تحلیل پوششی داده هاDEA- قسمت ۴
  • دستور العمل های ناظر بر شرکت های چند ملیتی و آثار احتمالی آن بر حقوق ایران، با تاکید بر دستور العمل۹۳ OECD 2011- قسمت ۶- قسمت 2
  • " مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | قسمت 7 – 2 "
  • علوم غریبه در قصاید خاقانی شروانی- قسمت ۵
  • زندگی خوابگاهی و نحوه تکوین هویت فرهنگی دختران- قسمت ۱۰
  • فایل های دانشگاهی- ۳: منابع استرس در جامعه – 4
  • دانلود فایل ها در مورد : بررسی جایگاه حکم حکومتی درفقه سیاسی- فایل ۲
  • تعیین الگوی کشت بهینه، مقایسه الگوی موجود با الگوی بهینه ۸۰ ص- قسمت 21
  • سیمای زن در سروده های زنانه ی معاصر با تکیه بر آثار برگزیده‌ی عالم تاج(ژاله) قائم مقامی فراهانی، پروین دولت‌آبادی، توران شهریاری، پروانه نجاتی و ژاله اصفهانی- قسمت ۳
  • تحقيق بررسي رابطه بين کيفيت زندگي کاري و فرسودگي شغلي در کارکنان دانشگاه آزاد اسلامي واحد اسلامشهر- قسمت 6
  • شرایط و آثار توقیف و تأخیر اجرای احکام مدنی- قسمت ۵- قسمت 2
  • نقش و تاثیر توسعه کشاورزی بر پیشرفت صنعتی- فایل ۲
  • دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد مقایسه طرازهای تحولی ادراک خود و عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر ...
  • تبیین جایگاه و نقش فلسفه تعلیم و تربیت در نظام های آموزشی کشورهای مختلف- قسمت 8
  • راهنمای نگارش مقاله درباره :امکان سنجی استعلام الکترونیکی بین دستگاههای دولتی استان مرکزی- فایل ...
  • بررسی تطبیقی نظریه تکثرگرایی سروش و وحدت متعالی ادیان نصر- قسمت ۱۴
  • دانلود فایل های پایان نامه در مورد بررسی اثرات خانه های دوم براکوتوریسم؛ مطالعه موردی دهستان لواسان ...
  • حبس-زدایی-و-کیفرهای-جایگزین-حبس-در-حقوق-کیفری-ایران-و-آمریکا- قسمت 6
  • ارزیابی تعالی سازمانی شرکت گاز استان مرکزیبر اساس مدل EFQM- قسمت ۸- قسمت 2
  • بررسی جایگاه صبر و سکوت درآثار سعدی- قسمت ۱۶
  • پایان نامه شناسایی ابعاد موثر در موفقیت نظام مدیریت ارتباط با مشتری در بانک سپه ...




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی انزوای اجتماعی دختران مجرد- قسمت ۴ ...

    ۲-۵ نظریات انزوای اجتماعی

    برطبق مطالعات پژوهشگر این پایان نامه، نظریات مربوط به انزوا، در دو دسته نظریات سطح فردی (روان‌شناختی) و نظریات سطح اجتماعی (جامعه‌شناختی) قابل بررسی است.
    ۲-۵-۱ نظریات روانشناختی انزوای اجتماعی
    فیلسوف و روانکاو آلمانی اریک فروم[۹] مفهوم شخصیت اجتماعی[۱۰] را معرفی می‌کند که به شباهتهای شخصیت افراد و گروه ها در یک جامعه خاص اشاره دارد. وی براین عقیده است که جامعه فقط توسط شکل دادن اعضای خود به شیوه ای که رفتارشان با اهداف و نیازهای آن جامعه هماهنگ باشد می تواند به عملکرد خود ادامه دهد. (هورتو لانوس وماشیلز،۲۰۰۶، به نقل از فروم:۱۹۱۴). شیوت[۱۱] عقیده دارد پیوستگی درون یک نظام اجتماعی به معنای این است که افراد درون آن نظام می‌توانند از لحاظ اخلاقی به یکدیگر درخواست کنند. قیود اخلاقی در یک جامعه همواره در زیرساخت قوانین رسمی و نهادهای اجتماعی که مردم در آن می اندیشند و عمل می‌کنند و هویت اجتماعی خود را به دست می‌آورند وجود دارد. این زیرساخت رسمی شرایطی را شکل می دهد که در آن افراد می‌توانند به سمت ایدئالها و اهداف خود حرکت کنند. قدرت محدودسازی واقعی زیرساخت رسمی با نظام هماهنگ ارزشها و هنجارها بستگی به میزان باور مردم به آن هنجارها و ارزش ها دارد. زمانی که باور به ارزش های غالب یک اجتماع کاهش می یابد و تمایل به رعایت آن‌ ها در زندگی کم می شود، احساس کاهش قیود را به دنبال دارد. برای مثال در مواردی که نهادهای اجتماعی که در قیود اخلاقی در آن ریشه دارد شخصیت خود را تغییر داده یا دچار از هم گسیختگی گردد، در نتیجه دیگر شفاف نیست که هنجارهای اجتماعی بر چه اساسی مقید و وابسته هستند(شیوت،۴:۱۹۷۷).
    ۲-۵-۱-۱ آثار تحلیلی فروید[۱۲] و کلین[۱۳]
    آثار تحلیلی در مورد انزوا با کار فروید آغاز می‌شوند. او هرگز به‌طور خاص چیزی در مورد انزوا ننوشت اما در یکی از فصل های کتاب خود که به «اضطراب» مربوط می شد در مورد ترس از انزوا و تنها شدن صحبت کرد (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۲۰۰۳، به نقل از فروید، ۱۹۱۷-۱۹۱۶: ۴۱۱-۳۹۲). او این مسئله را با یک حکایت و قصه جذاب در مورد کودکی بیان می دارد و توضیح می دهد که آن کودک، به استثنای وقت‌هایی که عمه اش با او صحبت می‌کند؛ از تاریکی می ترسد. کودک می گوید: «اگر کسی حرف بزند هوا روشن‌تر می‌شود.» (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۲۰۰۳،به نقل از فروید،۱۹۱۶-۱۹۱۷،۴۰۷ ) فروید، فردی به نام دورا[۱۴] (a 1905 ) را به‌عنوان فردی توصیف می‌کند که اجتماعی نیست البته بر روی انزوای او، یعنی وضعیتی که آن را به هیستری (حمله عصبی ) مربوط می داند تمرکز نمی نماید. با بهره گرفتن از یک چشم‌انداز چند وجهی می‌توان، عدم اجتماعی بودن دورا را به چندین فاکتور نسبت داد: تجربه او از موضوعاتی که با آن‌ ها مواجه شده بود، وضعیت شخصیش، وضعیت بلوغش و شاید محیط اجتماعی وسیع تر او که برای افرادی که به دین یهود اعتقاد داشتند ناسازگار بود (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۲۰۰۳ به نقل ازدیکر،۱۹۹۱). عضویت دورا در یک گروه اقلیت که مورد تبعیض قرار می گرفتند می‌توانست به وابستگی اش به خانواده کمک نماید و نیز می‌توانست از چیزی فراتر رود که ممکن است از کسی که مقبولیت اجتماعی بیشتری دارد؛ انتظار رود (اسپیرا و کرامر ریچاردز، ۲۰۰۳ به نقل از گلد استین،۱۹۹۵). فروید به این نتیجه رسید که حرکات و علائم دورا از انتظار طولانی او در عشق ورزیدن به یک زن ناشی می‌شود (فروید، ۱۹۰۵). او این مسئله را با توجه به گزارش دورا در مورد لذتی که از نگاه کردن به یک نقاشی مربوط به حضرت مریم و کودک تجربه کرده بود استنباط نمود. ممکن است که کلین (۱۹۶۳) لذت نفسانی را که دورا توصیف نمود نسبی و به‌عنوان نمودی از انزوای او تلقی نماید. از دید کلین، انزوا شامل اشتیاق برای یک رابطه ایدئال بین مادر و نوزاد است که در آن فرد می‌تواند بدون گفتن کلمه ای تصوری متداول از رابطه اولیه مادر و نوزاد را درک کند. فروید در این مقالات درمورد نظریه تمایلات جنسی (b1905)، نظریه خود را تعمیم می دهد و بیان می دارد که عشق، همیشه باید به بازیابی مجدد موضوع اصلی عشق -معمولا مادر- مربوط شود.خانم برگمن[۱۵] (۱۹۸۷) بر این نکته تأکید دارد که همیشه عشق ایدئال باید به یافتن مجدد عشق از دست رفته کودکی مربوط شود (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۶۶:۲۰۰۳).

    ۲-۵-۱-۲ انزوای اجتماعی، تجرد و جنسیت (لاینرمن،گیلیگان،راکر و برگمن و مانتر)
    ممکن است جنسیت بر احتمال یک فرد از تجربه تجرد و ظرفیت فرد برای غلبه بر تنهائی حاصل از آن تأثیر بگذارد. بر اساس نظر لاینرمن[۱۶]، محیط روانی و اجتماعی به طرز ناگسستنی ای بخصوص برای جنس مؤنث بالای ۳۰ سال، به‌هم‌پیوسته‌اند. او تصور می نماید که کمیابی شریک مذکر مناسب، بیش از تناقض درون روانی موجب انزوای اجتماعی می‌شود. گیلیگان[۱۷] (۱۹۸۲) بیان می دارد که امکان دارد زنان بیش از مردان نسبت به انزوا آسیب پذیر باشند، زیرا دختران، شیوه ای از تفکر در مورد جهان را در خود بسط و گسترش می‌دهند که به حس رابطه داشتن با دیگران بستگی دارد؛ بنابراین، زنان احساس می‌کنند که انزوا یک شکست است. در مقابل، مردان برای استقلال ارزش قائل‌اند و اعتقاد دارند که نیاز به دیگری برای کاهش انزوا یک صفت زنانه است؛ بنابراین، ممکن است در مقایسه با زنان مجرد، مردان مجرد با مسائل و دغدغه‌های کمتری مواجه باشند (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۲۰۰۳ به نقل از ویس،۱۹۷۳). همچنین، تحلیل گران روانی این‌گونه در نظر می‌گیرند که به دلیل آنکه احتمال بیشتری وجود دارد که مردان مجرد یا متارکه کرده بالای ۳۵ سال، زنان جوان‌تر را برای ازدواج انتخاب کنند، مردان شایسته اندکی برای زنان میان سال تحصیل کرده وجود دارند. درحالی‌که برخی از افراد می‌توانند به راحتی مجرد باشند، آن دسته از افراد که نمی‌توانند این‌گونه باشند؛ افرادی هستند که به دنبال درمان هستند (هورتولانوس وماشیلز،۲۳:۲۰۰۶). لاینرمن (۱۹۹۱) اعتقاد دارد که انزوا و عدم رابطه جنسی باعث درد و رنج می‌شود. او همانند راکر[۱۸] (۱۹۹۳) به طرز حساسی بر مسائل موجود در درمان زنان مجرد تأکید می نماید. راکر (۱۹۹۳) در مورد فاکتورهای حقیقی که زنان مجرد روان کاوی شده به صورت بی اختیار با آن مواجه اند دچار تردید است و این همان چیزی است که راکر آن را به‌عنوان شانس نسبی پیدا کردن یک جفت تلقی می نماید. راکر اعتقاد دارد که در غیاب مردان دیگر در زندگی این زنان، تداعی حالات جنسی می‌تواند تجلی نیازهای افراد بالغی باشد که نباید به‌عنوان حالات دفاعی شخص تفسیر شود (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۱۸:۲۰۰۳) .ام وی برگمن (۱۹۸۵) به بحث در مورد زنان مجردی می پردازد که در اواخر سال‌های باروری خود به درمان رو می‌آورند. او اعتقاد دارد که تاریخ آنان از فرضیه اولیه نقش مادری در ارتباط با مادران خودشان آن‌ ها را در خصوص پذیرفتن دوباره آن نقش مردد باقی می گذارد. او ادعا می‌کند که واژگونی نقش، تناقض های نسبت به جنس مخالف را شدید کرده و اعتقاد دارد که بیماران او از اجتناب به انجام روابط جنسی به‌عنوان یک دفاع در برابر به کار رفتن به‌عنوان پرورش دهندگان استفاده می‌کنند. در اینجا تاکید بر انگیزه های روانی انتخاب این زنان برای مجرد ماندن است. این زنان برخلاف بسیاری از زنان مجرد بالای ۳۵ سال اعتقاد داشتند که باید جفتی برای آن‌ ها وجود داشته باشد و از این دیدگاه طرفداری نمی‌کند که هیچ مردی برای آن‌ ها وجود ندارد. این ایده که انتخاب هایی وجود دارد در حال قوت گیری است و حتی ممکن است به شخص کمک کند تا اگر اشتیاق داشته باشند جفتی را برای خود پیدا کنند (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۲۰:۲۰۰۶). هیرسچمن و مانتر[۱۹] (۱۹۸۸) با زنان بزرگسالی که پرخور هستند کار کرده اند. پرخوری اغلب زمانی رخ می داد که زنان مجرد بودند. از دید آن‌ ها ایدئال سازی فرهنگی زنان لاغرتر منجر به ریسک انزوای اجتماعی افراد پرخور وسواسی می‌شود؛ بنابراین، امکان دارد که مقاومت آن‌ ها منجر به برآیند دقیقی شود که از آن ابا می شد. زنی که می گوید هیچ مردی برای او وجود ندارد از طریق پذیرش این واقعیت که در گروه سنی او مردان مجرد کمتری نسبت به زنان مجرد وجود دارند انزوا خود را تحمل می‌کند (اسپیرا و کرامر ریچاردز،۲۰:۲۰۰۳).
    ۲-۵-۱-۳ انزوای اجتماعی در ارتباط با محیط زندگی شخص (نظریه سیلورمن، هورتولانوس و همکارانش)
    دکتر دی سیلورمن[۲۰] (۱۹۹۸ ) با ادغام نظریه دلبستگی، شامل ایده‌های بالبی[۲۱]، با مفاهیم تحلیلی روان‌شناختی دیگر، شخص منزوی‌ای را توصیف می‌کند که از طریق مقاومت در برابر روابط به‌وسیله وابسته شدن به روابط منفی قبلی اعتقاد داشت که به دوری از حالت انزوا متمایل بود. (به نقل از اسپیرا:۲۰۰۳) مطالعات دیگر انزوای اجتماعی را با محیط زندگی فرد مرتبط می دانند. فرض این است که فضای محیطی می‌تواند ارتباط اجتماعی را حمایت کند و محرک آن باشد یا فرد را از آن بازدارد. برای مثال، به عقیده هورتولانوس و همکارانش، در یک همسایگی که اکثر مردم در طی روز مشغول کار هستند، احتمال کمتری برای برقراری ارتباط وجود دارد. ترکیب بندی جمعیت همسایگی نیز ایفا کننده نقشی است: زمانی که افراد اشتراکات کمی داشته باشند (سن، خانه، قومیت، موقعیت اقتصادی اجتماعی)، پتانسیل رابطه کمتر و احتمال غریبه ماندن بیشتر می‌شود. همین مطلب زمانی که ساکنان یک محله شیوه های زندگی کاملا متفاوتی دارند یا زمانی که مشاجرات بین آن‌ ها وجود دارد نیز صدق می‌کند. شانس انزوای اجتماعی زمانی افزایش می یابد که مردم دیگر احساس امنیت در محله نداشته باشند برای مثال در اثر میزان بالای جرم و جنایت یا تغییر سریع جمعیت محله در مدتی کوتاه (هرتولانوس و همکاران،۸۰:۱۹۹۲).اگرچه عوامل بسیار متعددی می‌تواند شانس انزوای اجتماعی را به گونه ای که توصیف شد افزایش دهد، اماهیچ عامل حیاتی برای تبیین آن شناسایی نشده است. تحقیقات گسترده درزمینه افراد منزوی اجتماع نشان می دهد که در بیشتر موارد ترکیب پیچیده عوامل مختلف و شرایط باعث این امر است که خود به تنهایی عامل نمی باشند. انباشت چنین مشکلاتی برای افرادی اتفاق می افتد که به شیوه های متعدد با عواملی سروکار دارند که زندگیشان را تحت تأثیر منفی قرار می دهد؛ بنابراین دلیل آن در مجموعه‌ای خاص از رویدادها، شرایط و خصوصیات فردی نهفته است(همان، همان صفحه).

    در آخر باید اذعان نمود که این مقدار مشکلات نیست که باعث آزردگی می گردد بلکه تعادل میان مشکلات و مسئولیت‌ها و قدرت فرد است.همچنین، دورکیم در بحث از امور مقدس و نامقدس، توضیح می دهد که ما امروزه برآنچه تجربه کردن شناختنی‌های مقدس خود می نامیم، در کنارهم زندگی کرده و بایکدیگر حالات ارتباطی خاصی را تجربه می‌کنیم. به ‌این‌ترتیب، اعتقادات و عرف و سنت در جامعه، مجموعه‌ای از معیارها و عقایدی را بوجود می‌آورند که هر چیز مقدس و نامقدسی را از یکدیگر بازشناسی می‌کند (حسینی،۲۲:۱۳۸۵)
    ۲-۵-۲نظریات جامعه شناختی انزوای اجتماعی (با تمرکز بر رویکرد ارتباط اجتماعی)
    طبق نظریات هورتولانوس وماشیلز[۲۲] راجع به انزوای اجتماعی، روابط اجتماعی بخشی ضروری در زندگی انسانی است. انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستند که به دلایل بسیاری به یکدیگر وابسته اند. آن‌ ها به شیوه- های گوناگونی در شبکه ای از افراد مرتبط و غیرمرتبط با یکدیگر قرار دارند، آن‌ ها بخشی از اجتماع‌های بزرگی هستند که در آن دارای هویت می باشند. داشتن چنین ارتباطات اجتماعی متنوعی زندگی اجتماعی افراد را شکل می دهد.
    از دیدگاه وان در پل[۲۳]، شیوه ای مؤثر برای مطالعه ارتباط اجتماعی تحلیل شبکه ای است. در این شیوه، تمایزی میان شبکه های کلی (گروه های انسانی کاملا تعریف شده مانند بخشی در یک شرکت) و شبکه های انفرادی (یا خودمحور) مردم است (نظامی از روابط که فرد مشخصی به عنوان شخصیت اصلی در آن قرار می‌گیرد). (وان در پل،۲۲:۱۹۹۳). به عقیده فیسچر[۲۴]، گروه‌هایی که فرد به‌طور مستقیم با آن‌ ها درگیر است را می توان به سه شیوه مختلف نگریست. نخست، به‌طور رسمی. این به معنای درگیری نقشهای شناخته شده اجتماعی با حقوق و الزامات مشترک دو جانبه است، برای مثال رابطه کارفرما-کارمند. دوم، رابطه ای که در آن افراد برای یکدیگر اهمیت داشته و احساس نزدیکی نسبت به هم می‌کنند. و سوم، ارتباط یا مبادله ای که در آن افراد با کسانی درگیر می شوند که فعالیت هایی برای مبادلات مادی و یا خدمات احساسی با آن‌ ها دارند. اگرچه هر سه شکل درگیری به میزان زیادی با یکدیگر همپوشانی دارند، بیشتر تحقیق شبکه بر روی نوع سوم متمرکزمی شود که به روابطی می پردازد که در آن ارتباط و مبادله کالا اتفاق می افتد. (فیسچر،۱۳۳:۱۹۸۲).
    از دیدگاه بیلینگتون[۲۵] و همکارانش، شبکه فردی می تواند شامل افرادی باشد که نقشهای اجتماعی بسیار مختلفی دارند: اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، همسایه ها، همکلاسی ها، همکاران، یا اعضای یک سازمان یا نهاد مشترک و غیره. حوزه شبکه فردی می تواند بسیار متغیر باشد. برخی افراد دارای شبکه ای گسترده هستند در حالیکه عده ای دیگر فقط چند فرد در شبکه فردی آن‌ ها وجود دارد. کیفیت روابط نیز می تواند به میزان قابل توجهی متغیر باشد: روابط میان اعضای یک خانواده معمولا بسیار مؤثرتر بوده و درگیری دو جانبه بالایی در آن وجود دارد، اما روابط با همکاران یا دیگر اعضای یک نهاد یا سازمان مشترک بیشتر جنبه عملی یا کاربردی دارد. اهمیتی که افراد به روابط مختلف می‌دهند در هر فرهنگ و در هر فرد متفاوت است (بیلینگتون و همکاران، ۱۹:۱۹۹۸).
    روابط اجتماعی همواره یکی از مضامین مهم علوم اجتماعی بوده است. روانشناسی اجتماعی به‌طور کلی بر اهمیت روابط اجتماعی برای کاربردهای فردی تمرکز دارد. جامعه شناسی روابط اجتماعی را در اصل سنگ بنای جامعه می داند(هورتولانوس وماشیلز،۴۴:۲۰۰۶).
    ۲-۵-۲-۱ اهمیت روابط اجتماعی
    ۲-۵-۲-۱-۱روابط اجتماعی و تندرستی فردی
    از دیدگاه برخی از جامعه شناسان، شبکه فردی عامل مهمی در زندگی روزمره انسان‌ها است. بنابراین جای تعجبی وجود ندارد که زمانی که از افراد پرسیده شود تا عواملی که به نظر آن‌ ها برای تندرستی مهم است، ارتباطات اجتماعی خود را در اولویت بالایی قرار می‌دهند. این مورد مخصوصا در روابط اصلی (خانواده و همسر) صدق می‌کند، اما روابط اجتماعی نیز در معنای کلی تر به این قضیه مرتبطند (هرتولانوس و همکاران،۲۱۲:۱۹۱۲). در سالهای اخیر، مطالعات بسیاری ثابت کرده اند که افرادی که در شبکه ای از روابط فردی قرار دارند، به‌طور کلی سطح بالاتری از تندرستی را تجربه می‌کنند تا افرادی که فاقد این روابط بوده‌اند. آن‌ ها گرایش بیشتری به سلامتی داشته‌اند (تیجوس ۱۹۹۴، ساراسون و همکاران ۲۰۰۱؛ پسکولیدو و لوی ۲۰۰۲، جیهول و گیجبرس ۲۰۰۴).
    نخستین طبقه بندی نقشهای کلی روابط اجتماعی توسط ویس[۲۶] (۱۹۷۴) ارائه شده است. او روابط اجتماعی را دارای شش “ماده اصلی اجتماعی” می داند: دلبستگی، احساسی از امنیت، نزدیکی و آسایش که توسط دیگران فراهم می شود؛ انسجام اجتماعی در شبکه ای از افراد با تفکر مشابه؛ تأیید منزلتی که توسط واکنش دیگران که برقراری اتحادهای قابل اعتماد را برای اصل همیاری دوجانبه تأیید می‌کند، و فرصت به دست آوردن راهنمایی برای روبرو شدن با رویدادهای استرس زای متعدد (وایس ۱۹۷۴، هلر و روک ۲۰۰۱). تویتس فهرست نسبتا متفاوتی از نقشهای تحلیل های تجربی و نظری روابط اجتماعی ارائه می‌کند که عبارتند از: انسجام اجتماعی، توسعه و نگهداری هویت و اعتماد به نفس، همیاری سازشی، برقراری احساسی و کنترل اجتماعی (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از تویتس،۱۲۴:۱۹۸۵).
    به نظر کوهن[۲۷]، روابط اجتماعی برای توسعه و حفظ هویت و احترام به خویشتن در افراد اهمیت بسیار دارند. این اهمیت به‌ طور اخص در شاخه روانشناسی اجتماعی، هویت فردی تعریف می شود. به طور کلی، فرض می شود که مردم هویت فردی و احترام به خویشتن را توسط درونی کردن ادراک دیگران مهم به دست می‌آورند (کوهن و سیم ۱۹۸۵، هلر و وروک ۲۰۰۱). این ادراک، بطور دائمی، در زندگی روزمره روی می- دهد، با توجه به اینکه رفتار مردم در ارتباط با دیگران به‌طور پیوسته مورد قضاوت و ارزیابی خودشان و دیگران قرار می‌گیرد؛ افراد در روابط با دیگران و از طریق همین روابط توسعه می یابند: آن‌ ها نیاز به ادراک و شناخت دیگران دارند تا بتوانند احترام به خویشتن و اعتماد به نفس خود را افزایش داده، و دیگرانی که در شبکه فردی آن‌ ها وجود دارند می‌توانند سرمنشأ این ادراک باشند. ارتباط با دیگران به افراد هویت اجتماعی و چارچوب ارجاعی ارائه می دهد که به میزان زیاد ارزشها و هنجارهای آن‌ ها و انتخاب ها و برنامه های آن‌ ها را تحت تأثیر قرار می دهد (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از میرز،۸۷:۱۹۹۹). در این بافت و شرایط، دانشمندان علوم اجتماعی از “حمایت اجتماعی” صحبت می‌کنند، که به افراد احساس تعلق به شبکه ای با الزامات دوجانبه و “حمایت ادراکی” می دهد که صورت ادراک و احترام را دارد (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل ازکاب، ۷:۱۹۷۶).
    توضیح دوم برای تندرستی بیشتر افراد با شبکه فردی مناسب این است که روابط اجتماعی در انسجام اجتماعی افراد نقش دارد. آن‌ ها نیاز اولیه انسان به “تعلق داشتن” را رفع می‌کند، نیازی که در تمام ادبیات روانشناسی به آن اذعان شده است. روابط اجتماعی به افراد این امکان را می دهد که خود را بخشی از گروهی اجتماعی بدانند که با آن همذات پنداری می‌کنند و در آن درگیری های فردی، صمیمیت و دوستی را تجربه می‌کنند. ارتباط اجتماعی با دیگران، راحتی، و لذت با هم بودن با دیگران” تأثیرات مثبتی بر تندرستی فردی دارد. جزوی از یک گروه بودن همچنین به این معناست که افراد دیدی از واقعیت را بدست می‌آورند و با دیگران سهیم می شوند، و کمتر با احساس نا امنی اذیت می شوند (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل ازدیکسترا،۲۳:۱۹۹۰). این مهم است که روابط با نقش روابطی که در شبکه هستند همراه شوند و احساسی از هویت فردی و گروهی را به فرد بدهند (هلر و روک،۳۰:۲۰۰۱). یکی از جوانبی که بسیار به انسجام اجتماعی نزدیک است کنترل اجتماعی است. این مقوله بدان معنا است که رفتار اعضای یک شبکه می تواند رفتار مطلوب اجتماعی را تأیید کند (هیوز و گوو ۱۹۸۱؛ امبرسون ۱۹۸۷).
    توضیح سوم برای اهمیت روابط اجتماعی حمایت اجتماعی است. مردم برای زندگی و بقای آن، و برای داشتن عملکرد بهینه به یکدیگر نیازمندند. این چیزی است که حمایت اجتماعی را شرط لازمه بقا می داند. این حمایت اجتماعی الزاما همیشه حاضر نیست: انتظاری است که در مواقع نیاز فرد از دیگران و کمک آن‌ ها و حمایت آن ها دارد و امری حیاتی است. این نقش حمایت کننده بالقوه در روابط فردی با دیگران برای تندرستی و سلامتی نقش مثبتی است (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از برکمن و سیم ۱۹۷۹؛ فیسچر ۱۹۸۲؛ هال و ولمن، ۱۹۸۵؛ ساراسون و همکاران ۱۹۹۴؛ تیجوز ۱۹۹۴؛ پسکوسولیدو و لوی ۲۰۰۲). یک تمایز کلی بین دو گونه اصلی حمایت وجود دارد: حمایت عملی یا ابزاری، و حمایت عاطفی یا احساسی (واندر پول،۱۸:۱۹۹۳). حمایت ابزاری زمانی اتفاق می افتد که اعضای یک شبکه توصیه یا کمک عینی خود را برای حل مشکلی پیشنهاد کنند. این نوعی کمک عملی یا مادی است که نیاز فوری فرد درگیر مانند غذا، لباس، کمک های خانگی، توصیه یا نصیحت را برطرف می‌کند. کمک احساسی به افراد درگیر این حس را می دهد که دیگران در مورد آن‌ ها اهمیت می‌دهند و به تجارب و احساسات آن‌ ها توجه می‌کنند و می‌توانند راجع به مشکلات شخصی خود صحبت کنند. در کنار این دو نوع حمایت، حمایت دیگری به شکل “همراهی اجتماعی” وجود دارد که انجام مشترک فعالیت‌های اجتماعی مانند خرید، سینما رفتن، فنجانی قهوه با یکدیگر خوردن، یا شب نشینی است (فیسچر ۱۹۸۲: واندر پول ۱۹۹۳).
    روانشناسان اجتماعی به حمایت اجتماعی توجه نشان می‌دهند، مخصوصا در ارتباط با استرس و کنترل عواطف (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶،کاب،۱۱:۱۹۷۶). به لطف تأثیر حمایت کننده­ روابط اجتماعی، آن‌ ها یک عامل حمایت کننده در زمان بروز مشکلات به شمار می روند. افراد از شبکه فردی یک شخص می‌توانند به شیوه های متفاوتی برای کنترل استرس مؤثر باشند برای مثال توسط تغییر موقعیت استرس زا، تغییر معنای آن، یا تسکین بخشیدن به واکنشهای عاطفی به آن. این امر نه تنها در حمایت عاطفی برای کاهش استرس، ترس و عدم امنیت صدق می‌کند بلکه در مورد حمایت ابزاری نیز مؤثر است. (وان در پل،۱۸:۱۹۹۳). براساس این نظر، برخی براین باورند که روابط اجتماعی تنها تندرستی فردی را در شرایط استرس تحت تأثیر قرار می دهد و تأثیر مثبتی در اتفاقات غیر دراماتیک ندارد؛ این ایده را ” فرضیه میانگیری” نامیده اند (کوهن و ویلس،۷۰:۱۹۸۵). عده­ دیگری بر این باورند که روابط اجتماعی بدون در نظر گرفتن سطح استرس در تندرستی نقش دارد، اما در شرایط مختلف نقشهای آن مختلف است. در یک موقعیت استرس بار، دیگران با اهمیت می‌توانند کمک فوری، همیاری، حواس پرتی یا تنظیم عواطف را به شخص ارائه کنند. در ارتباطاتی مواقع معمولی، افراد شبکه فردی می‌توانند صمیمیت، همراهی، احساس تعلق، احتمال تعیین نقشهای اجتماعی و مقایسه اجتماعی، و حمایت از خواسته های فردی را ارائه کنند. (ووکس،۵۵:۱۹۸۸). در این دیدگاه اخیر، روابط اجتماعی نه تنها برای حل مشکلات یا ارائه کمک در مواقع بحرانی به کار می آیند، بلکه احساسات مثبت را نیز تقویت می‌کنند (هلر و روک ۲۰۰۱).
    در کنار اثرات مثبت روابط اجتماعی، برخی نظریه پردازان بر روی پیامدهای منفی آن نیز تمرکز کرده اند ( شرامیر ۱۹۹۰، بدر و همکاران ۲۰۰۱؛ دیکسترا ۲۰۰۱، هلر و روک ۲۰۰۱)؛ اگرچه این تأثیرات منفی بسیار کم مطالعه شده‌اند (لینکون و همکاران ۲۰۰۰). روابط اجتماعی در منظر کلی در تندرستی و سلات عاطفی فرد نقش دارد با این وجود آن‌ ها می‌توانند باعث محدود نمودن افراد و به زحمت انداختن آن‌ ها شوند. رفتار اعظای یک شبکه خود می تواند باعث ایجاد استرس اضافی شود یا پایه ای برای مقایسه های اجتماعی منفی ایجاد کنند (مایرز ۱۹۹، هلر و روک ۲۰۰۱). فرد می تواند به گروهی اجتماعی تعلق داشته باشد که افراد عضو آن رفتارهای ناسالم یا خلاف اجتماع را تشویق می‌کنند و از پیوستن به دیگر گروه های اجتماعی خودداری می‌کنند (شرامیر ۱۹۹۰، هلر و روک ۲۰۰۱). زمانی که افراد نتوانند انتظارات نقشی که در گروه را دارند به جای آورند، از اعضای گروهی که به آن تعلق دارند قدردانی نشده و این پیامدهای منفی برای هویت فردی و احترام به خویشتن دارد (هلر و روک،۱۲:۲۰۰۱).
    علاوه بر آن، حمایت اجتماعی پیشنهاد شده همواره این نیاز را برطرف نمی‌کند: کمک ممکن است کافی نباشد، یا به شیوه ای ارائه شود که باعث تحقیر فرد شده و او را وابسته به خود کند. اعضای شبکه می‌توانند باعث پسرفت فرد در جستجوی کمک کافی یا حرفه ای شوند (شرامیر،۵۳:۱۹۹۰). اما این تأثیرات منفی از اهمیت اصلی روابط اجتماعی نمی کاهد.
    می توان این گونه نتیجه گرفت که روابط اجتماعی به شیوه های گوناگون تأثیرات مهمی در تندرستی فردی مردم دارد.
    ۲-۵-۲-۲ اهمیت اجتماعی روابط اجتماعی
    برخی از جامعه شناسان مانند تونیس[۲۸]، دورکیم[۲۹] و زیمل[۳۰] معتقدند روابط اجتماعی تا حد مشخصی انسجام اجتماعی ایجاد نموده و نقش مهمی در پیوستگی و ثبات جامعه دارند. به این دلیل، جامعه شناسان روابط اجتماعی را به عنوان سنگ بنای اولیه صورت های پیچیده تر ارتباط میان افراد می دانند(هورتولانوس، ۲۰۰۶ به نقل از تونیس ۱۸۸۷، دورکیم ۱۸۹۳، زیمل ۱۹۰۸). روابط اجتماعی همچنین میزان مشخصی از قانونمندی را ایجاد می‌کند بدان معنا که اعمال افراد تا حدی توسط قرار گرفتن آن‌ ها در یک اجتماع یا گروه خاص کنترل و هدایت می شود(دورکیم،۲۴:۱۹۸۳). این امر به پیوستگی اجتماعی و اتحاد کمک می‌کند. اهمیت بالای انسجام اجتماعی در شیوه ای است که مردم واقعیت‌های اجتماعی را ارزیابی و بررسی می‌کنند. دیدگاه‌های مختلفی از روانشناسی جامعه (مانند نظریه هویت اجتماعی و نظریه طبقه بندی اجتماعی) نشان می‌دهند که گروه های اجتماعی که فرد در آن هویت خود را شکل می دهد برای تفکر، احساسات و رفتار اجتماعی آن فرد الزامی هستند (هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل ازمیرز،۱۲:۱۹۹۹). اعضای یک اجتماع فلسفه، ارزشها و هنجارهای خود را به یکدیگر انتقال می‌دهند. کودکان در هنگام تولد الگوی رفتاری تمایز نیافته و چندجانبه ای دارند که از طریق رشد کردن و اجتماعی شدن در یک نظام نمادین-اخلاقی تعیین شده توسط تاریخ و اجتماع توسعه می یابد. آن‌ ها نقش های اجتماعی و ارزش ها را از طریق روابطی که در خانه، مدرسه و دیگر حوزه های اجتماعی شدن مانند باشگاه ها یا انجمن ها دارند درک می‌کنند. این باعث می شود که آن‌ ها تصویری از رفتارهایی که معمولا مورد پذیرش هستند یا مورد پذیرش نیستند را درونی کنند. افراد توسط بخشی از گروه های اجتماعی بودن و همذات پنداری با اجتماعی خاص، راجع به ارزشها و هنجارهای غالب جامعه خود آگاه می شوند (فیسچر و فیلیپس ۱۹۸۲و میرز ۱۹۹۹).
    بنابراین از نظر آن‌ ها، فرایند اجتماعی شدن قیود اخلاقی را ایجاد می‌کند. اجتماعی شدن با نظامی از محدودیت های مثبت و منفی همراه است که برای تنظیم رفتار اجتماعی مردم هماهنگ با ارزشها و هنجارهای غالب عمل می‌کند. این کنترل اجتماعی برای پایداری و تداوم نظام اجتماعی بسیار مهم است. در نظام رسمی، افراد در کنار هویت فردی خود دارای هویت اجتماعی نیز می گردند. هویت اجتماعی براساس نقشهای جمعی تجویز شده ای است که افراد در طی فرایند اجتماعی شدن یاد می‌گیرند. در فرایند اجتماعی شدن افراد اجتماعی می گردند: آن‌ ها نقشهای اجتماعی را یاد گرفته و بازیگران اجتماعی می شوند (بیلینگتون و همکاران ۱۹۹۸، میرز ۱۹۹۹).
    علاوه بر اثرات مثبت روابط اجتماعی برای جامعه، اثرات منفی را هم می توان مشاهده نمود. انسجام اجتماعی در تعریف همراه با جدایی است، جدایی از تمام کسانی که آن خصوصیت متمایز کننده گروه را ندارند. این می تواند به افزایش ذهنیت “درون-گروهی” منجر شود که باعث می شود فرد هنجارها و ارزشهای خود را به قیمت کسانی که مخالف هستند و یا از آن خارج هستند نگه دارد. (شیوت ۱۹۹۷، میرز ۱۹۹۹).
    به‌طور خلاصه، روابط اجتماعی نقش میانجی مهمی بین فرد و جامعه ایفا می‌کنند. آن‌ ها برای انسجام اجتماعی افراد مجرد در جامعه مهم بوده و قیود اخلاقی و ثبات اجتماعی ایجاد می‌کنند.
    ۲-۵-۲-۳ روابط اجتماعی به عنوان سرمایه اجتماعی
    برخی از جامعه شناسان مانند استول[۳۱]، فلپ[۳۲] و واکر[۳۳] اعتقاد دارند روابط اجتماعی منابع مهمی هستند که به ظرفیت افراد در هدایت یک زندگی نسبتا مستقل و تندرستی فردی کمک می‌کنند. روابط فردی هم چنین جنبه ابتدایی از جامعه را شکل می‌دهند و به شیوه های مختلفی برای پیوستگی و ایجاد قید و بند در جامعه مفید می باشند. اهمیت عمده ارتباط های اجتماعی در سطوح فردی و جامعه ای به عنوان سرمایه اجتماعی است، اصطلاحی که در نحله های مختلف علمی برای آن به کار می رود (برای مثال جامعه شناسی، مردم شناسی، علوم اجتماعی ، اقتصاد). این اصطلاح به اهمیت روابط اجتماعی میان مردم برای عملکرد فردی آن‌ ها و عملکرد خانوادگی، سازمانی، اجتماعی و جامعه ای که به آن تعلق دارند اشاره دارد(هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از شولر و همکاران ۲۰۰۰، استول ۲۰۰۰، فیلد ۲۰۰۳، فلپ و واکر ۲۰۰۴).
    روابط اجتماعی به عنوان منبعی نگریسته می شوند که برای ادراک اهداف اجتماعی از اهمیت بسیاری برخوردارند. اگرچه اصطلاح سرمایه فرهنگی اغلب مورد استفاده قرار می‌گیرد اما در مورد مفهوم آن ابهاماتی وجود دارد. در مورد خلق این اصطلاح چندین نفر ذکر شده‌اند برای مثال بکر۴، لوری۵، هومنز۶، کلمن۷و بوردیو۸٫ در ادبیات این مفهوم را به شیوه های مختلفی تعریف نموده و به کار برده اند(هورتولانوس وماشیلز،۳۴:۲۰۰۶).
    ۲-۵-۲-۴ روابط اجتماعی و تغییرات در محیط اجتماعی
    روابط اجتماعی به تمام دوران و تمام مکان ها تعلق دارد. اما هنوز، توسعه اجتماعی به میزان زیادی بر روابط بین فردی تأثیر می گذارد. ظهور جامعه صنعتی مدرن در قرن ۱۹ و ۲۰ ساختار اجتماعی را بشدت تغییر داد و محیط اجتماعی که مردم در آن زندگی می کردند عوض شد. مهمترین ابعاد این تغییر در زیر توضیح داده شده است(هورتولانوس وماشیلز،۲۱:۲۰۰۶).نخستین توسعه ای که تأثیر عظیمی بر ساختار اجتماع گذاشت فرایند متمایز سازی است. یعنی افزایش تخصص افراد (تمایز میان وظایف) و سازمان ها و نهادها (تمایز نظام ها) است که با هداف تولید بیشتر و مهارت بالاتر انجام شد. وظایفی که قبلا در محیط خانه به انجام می رسید در اختیار متخصصانی قرار گرفت که به این حرفه روی آورده بودند. برای مثال مواردی چون تربیت و نگهداری کودکان، نگهداری افراد بیمار یا سالمند خانواده، تولید محصولات برای استفاده خانگی قبلا در خانواده و اکنون بصورت بزرگتری در مدارس بیمارستان ها و شرکت ها انجام می شد. (دورکیم،۱۳:۱۹۸۳).
    توسعه دوم که پیامدهای مهمی برای فرهنگ اجتماعی داشت فرایند عقلانی سازی بود که در آن باورهای مذهبی و افسانه ای از واقعیت جای خودرا به دانش عقلانی و عملی داد (وبر ۱۹۲۰). نقطه اغاز یک جامعه مدرن این است که هرچیزی بواسطه دانش تجربی و عملی و اقدامات عقلانی مدیریت شود. در سطح اعمال جمعی این بدان معناست که افکار و اعمال بیشتر به سمت هدفهای از پیش تعیین شده ای حرکت کند و مردم از مناسب ترین ابزار برای آن استفاده کنند. این امر منجر به شیوه ای از زندگی می شود که برنامه ریزی شده تر بوده و قوانین در آن بسیار مؤثرند(هورتولانوس وماشیلز،۳۴:۲۰۰۶).
    توسعه سوم که بسیار به متمایز سازی و عقلانی سازی جامع مرتبط است فرایند فردگرایی است. در جامعه مدرن مردم خود را از بندهای سنتی خانواده، فرقه و مذهب رها کرده اند. فردگرایی به معنای افزایش آزادی فردی انتخاب است، هویت جمعی که در یک شیوه زندگی مشترک بیان می شود جای خود را به تنوع شیوه- های زندگی داده است (بک ۱۹۸۶، گیدنز ۱۹۹۱، بک و بک گرنشایم ۱۹۹۴، ۲۰۰۲ و باومن ۲۰۰۱).
    آخرین توسعه ای که پیامدهای بزرگی برای محیط اجتماعی داشته است فرایند جهانی سازی بوده است که در قرن بیستم به بزرگ شدن حیطه جامعه انجامیده است. اصطلاح جهانی سازی به توسعه روابط اجتماعی متعدد و وابستگی هایی اشاره دارد که بالاتر از سطح ملت-دولت قرار می‌گیرند و همراه با یکدیگر نظامی مدرن و جهانی را شکل می‌دهند (وان استینبرگن ۱۹۹۶:۴۶۷). جهان تاکنون یک نظام اجتماعی بسیار بزرگی شده است که مردم در آن با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و به یکدیگر وابسته اند (کاستلز ۱۹۹۶، دوسوان ۱۹۹۶).
    ۲-۵-۲-۵ پیامدهای اجتماعی روابط اجتماعی
    اهمیت روزافزون نهادهای سنتی و فردگرایی در حال ظهور کاراکتر جامعه را تغییر داده و تمام جوانب آن را تحت تأثیر قرار داده است. این شامل هویت شهروندان و ارتباط میان افراد و گروه های شهروندان نیز میگردد.
    در وهله نخست، فرایند فردگرایی با ظهور خود انعکاسی شروع می شود (گیدنز،۱۹۹:۱۹۹۱). گسترش خود/نفس دیگر نقشی ثابت و تعیین شده توسط جامعه نیست بلکه همانند پروژه ای است که مردم همواره بر روی آن کار می‌کنند. تلاش برای حرکت به سمت فهم خود و توسعه خود، و جستجوی ابزار مناسب حصول این دو پیامدهای مهمی برای حوزه فردی به دنبال داشته است. ساختن خود به یک فرایند انعکاسی تبدیل شده است که در آن افراد بصورت مداوم مجبور هستند دست به انتخاب بزنند، از جمله در داشتن روابط با دیگران. بندهای خانوادگی میان نسل ها سست تر شده و دیدگاه ها نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده بشدت تغییر نموده است. گیدنز [۳۴](۱۹۹۲) در این رابطه از ” دگرگونی صمیمیت[۳۵]” سخن می گوید. این دگرگونی بدان معناست که مردم باید نیازهای عاطفی خود را منعکس کنند و بصورت خودآگاه در نظر داشته باشند که به دنبال چه نوع رابطه ای هستند(هورتولانوس وماشیلز،۴۵:۲۰۰۶).
    فرایند مدرن سازی[۳۶] نیز به توسعه قابل توجه فضای اجتماعی که مردم در آن زندگی می‌کنند منجر شده است. آن‌ ها با روابط بسیار زیادی در موقعیت های مختلف رو به رو هستند (داسوان،۶۷:۱۹۹۶). افراد جزوحلقه های متفاوتی هستند، برای مثال خانواده، حلقه دوستان، حلقه شغلی، همسایگی و زندگی باشگاهی. در همه این شرایط اجتماعی، افراد موقعیت های اجتماعی اتخاذ می‌کنند و باید انتظارات آن نقش را براورده سازند. عملکرد در تمام این شرایط متغیر نیازمند توانایی های اجتماعی است: افراد باید بصورت مداوم با ساختارهای اجتماعی اطراف خود تطبیق یافته و هنجارها و قوانین اجتماع را اجابت کنند، آن‌ ها باید با دیگران احساس راحتی داشته و قادر به کنار آمدن با آن‌ ها به شیوه های قابل قبول اجتماعی باشند (بیلینگتون و همکاران،۱۴۳:۱۹۹۶).
    سومین تغییر مربوط به بوروکراسی سازی[۳۷] جامعه است (وبر،۸۸:۱۹۲۰). از مردم انتظار می رود که رفتار عمومی خود را با نیازهای جامعه منظم مدرن مطابقت دهند. همانطور که زندگی مردم در وابستگی های پیچیده تری فرو می رود و بخشی از شبکه ی منشعبی از نهادها، قوانین و فرایندها می گردد، الزام بیشتری برای آن‌ ها به وجود می آید تا رفتار خود را بصورت دوجانبه با یکدیگر هماهنگ سازند. اقدامات آن‌ ها باید در وهله نخست عقلانی و کامل باشد. مردم ناچار به داشتن نگرشی حسابگرانه در رابطه با دیگران می شوند تا بتوانند به اهداف خود برسند و در اینجاست که عواطف و احساسات غیرعقلانی به شمار می رود (هابرماس،۶۹:۱۹۸۱). برخی از نظریه پردازان فرض می‌کنند که ابراز وجود یکی از خصوصیات اصلی حوزه های مشخصی از زندگی است، چراکه نگرانی و محبت ناپدید نگشته است و فقط به حوزه شخصی زندگی تعلق دارد. در اینجا ما روابط صمیمانه و حمایت کننده را می بینیم که بر مبنای نگرانی دو جانبه و قدردانی قرار دارند (لافلند،۱۹:۱۹۸۹).
    به نظر می رسد که افزایش فردگرایی خطر از هم گسیختگی اجتماعی را بیشتر می‌کند. فردگرایی و جهانی سازی نوعی تنوع افزایشی را به وجود می‌آورند که در جبهه های مختلفی بیان می شود: خانواده، تحصیل، کار، سلامت، محیط زندگی و غیره. در جامعه مدرن گروه های اجتماعی و فرهنگی با زمینه ها و شیوه های زندگی متفاوتی در کنار یکدیگر وجود دارند. یافتن اساسی مشترک برای زندگی اجتماعی و رسیدن به یک اجماع مشترک در قوانین و هنجارهایی که برای تمام گروه های اجتماعی قابل قبول باشد هر روزه به کاری مشکل تر از دیروز بدل می شود(هورتولانوس وماشیلز،۱۰:۲۰۰۶).
    برخی از جامعه شناسان مانند تونیس، ویرث[۳۸] و هابزباوم[۳۹] بر این باورند که فردگرایی برای زندگی اجتماعی یک جامعه فاجعه می آفریند (تونیس ۱۸۸۷، ویرث ۱۹۳۸، هابزباوم ۱۹۹۴ پوتنام ۲۰۰۰). هابزباوم تا جایی پیش می رود که از هم گسیختگی الگوهای قدیمی روابط انسانی را آزاردهنده ترین تغییر اجتماعی قرن بیستم می داند. به زعم وی، از هم پاشی چارچوب های اسنجام معنا دار و سنتی بیشتر پیامدهای منفی برای قیود اجتماعی میان مردم و توسعه اتحاد و وفاداری دوجانبه داشته است. در جامعه مدرن هوشیاری جمعی که اساس رفتار و اتحاد میباشد ناپدید شده است.دورکیم (۱۹۸۳) از ازهم گسیختگی ابایی نشان نمی دهد اما به ظهور نهادهای جدیدی اشاره می‌کند (مانند تقسیم کار) که می تواند در صورت های مدرن انسجام اخلاقی و اجتماعی سهیم باشد. وی اظهار میدارد که شکل جدید یک اتحاد انتزاعی تر و بی هویت تر همراه با الگوهای وابستگی جدید جامعه است. علاوه بر آن، بسیاری از نهادهای سنتی (علیرغم اینکه شخصیت آن‌ ها تغییر کرده است) همچنان دارای یک عملکرد فرهنگی تقید آمیز است: خانواده، زندگی باشگاهی، تحصیلات، سلامت و بهداشت، دنیای حرفه ای، مدیریت عمومی و سیاسیت همچنان در جوامع مدرن محکم می- باشند.(هور تولانوس و ماشیلز:۲۰۰۶، بوونز و همریک،۴۸:۱۹۹۶).
    نظریه پردازان جامعه شناس(مانند هچر و راب[۴۰]) انگیزه های متعددی که می تواند به رفتار وحدت گرایانه در جوامع مدرن غربی منجر شود را ذکر کرده اند. رویکرد انتخاب عقلانی وحدت فرض میدارد که در حیطه علاقه هر فردی است که به شبکه های اجتماعی بپیوندد، انگیزه ابزاری (منفعت طلبی عقلانی) منجر به رفتار منسجمی می شود (هچر ۱۹۸۷، راب ۱۹۹۷). دیگران هنجارها ارزشها و عواطف را به عنوان مبنای وحدت می دانند. درکنار صورتهای ابزاری وحدت نوعی وحدت با انگیزه اجتماعی نیز وجود دارد که برمبنای درگیری و احساس اشتراک است. انگیزه های رفتار وحدت گرایانه می تواند جذابیت، وفاداری، همذات پنداری و همراهی باشد(هورتولانوس وماشیلز،۲۶:۲۰۰۶).

    ۲-۵-۲-۶ انزوای اجتماعی به عنوان شکلی از محرومیت اجتماعی
    هورتولانوس وماشیلز[۴۱] معتقدند اگرچه فرایندهای تغییر اجتماعی بر تجربه اجتماعی افراد تأثیرگذار بوده، نیاز به روابط و مراوده با دیگران محو نشده است. فردگرایی دقیقا بر این تصور است که مردم وارد روابطی با دیگران شده و بخشی از شبکه های اجتماعی یا گروه های سالمی هستند که آن‌ ها را قادر می سازد تا به جامعه مدرن بپیوندند. این بدان معناست که آن‌ ها باید روابط خود را آگاهانه ساخته و در شبکه هایی مشارکت کنند که به دستیابی به نقشه های زندگی آن‌ ها کمک می‌کند(هورتولانوس وماشیلز،۲۶:۲۰۰۶). در همین زمان، زمینه روابط اجتماعی در جامعه مدرن بیشتر شده است. فرایندهای مدرن سازی به توسعه قابل توجه فضای اجتماعی که مردم در آن زندگی می‌کنند منجر شده است. آن‌ ها اکنون با روابط بیشماری در فرایند مدرن سازی در موقعیت های مختلف رو به رو هستند (داسوان،۴۴:۱۹۹۶). به نظر بیلینگتون و همکارانش، افراد جزو حلقه های متفاوتی هستند، برای مثال خانواده، حلقه دوستان، حلقه شغلی، همسایگی و زندگی باشگاهی. در همه این شرایط اجتماعی، افراد موقعیت های اجتماعی اتخاذ می‌کنند و باید انتظارات آن نقش را برآورده سازند. عملکرد در تمام این شرایط متغیر نیازمند توانایی های اجتماعی است: افراد باید بصورت مداوم با ساختارهای اجتماعی اطراف خود تطبیق یافته و هنجارها و قوانین اجتماع را اجابت کنند، آن‌ ها باید با دیگران احساس راحتی داشته و قادر به کنار آمدن با آن‌ ها به شیوه های قابل قبول اجتماعی باشند (بیلینگتون و همکاران ،۴۲:۱۹۹۸). با این وجود، این باعث بوجود آمدن تقاضای بالایی از فرد می- شود، چراکه فرض می‌کند افراد مستقل و خودمختار قادر به شکل دادن زندگیهای خود فرای قیدو بندهای اجتماعی یا گروهی هستند. آن‌ ها به تمام انواع مهارتهای اجتماعی و شناختی نیاز دارند تا بتوانند در شرایط متفاوت عملکرد مناسبی داشته باشند. افرادی که فاقد این مهارتها باشند و امکان پیوستن به روابط اجتماعی را در خود نمی بینند از لحاظ اجتماعی منزوی می گردند.
    انزوای اجتماعی پیامدهای منفی برای عملکرد بهینه و تندرستی افراد دارد، و همین طور برای اتحاد و انسجام جامعه. کیفیت فردی زندگی بسیار تحت تأثیر عضو شبکه اجتماعی بودن است. توسط روابط عقلانی در حوزه عمومی، ماهیت صمیمانه روابط اجتماعی در دیگر حوزه ها بسیار مهم به شمار می رود. برخی بر این باورند که نیاز به روابط اجتماعی اکنون که افراد دیگر نمی‌توانند به الگوهای فرهنگی سنتی و فردی خود تکیه کنند بالاتر رفته است. افراد به‌طور اساسی در انتخاب های خود و شیوه زندگی خود آزادند، اما آن‌ ها فقط می‌توانند هویت خود را در بافت اجتماع، در روابط با دیگران و روابطی که بر مبنای احساس دوستی، صمیمیت مشترک و درگیری است تعریف کنند. (بک و بک گرنشایم ۱۹۹۰، ۲۰۰۲، گیدنز ۱۹۹۱). پپلو و پرلمن[۴۲] معتقدند فقدان روابط مؤثر باعث شکل گیری تهدیدی جدی برای سلامت فردی می شود. افرادی که روابط پایدار و معنادار با یکدیگر ندارند و در موارد نیاز کسی را برای رجوع ندارند، معمولا دچار تنهایی می‌شوند. این امر اغلب منجر به مشکلات فردی جدی مانند افسردگی، کمبود اعتماد به نفس، مشکلات اجتماعی و علایم بیماریهای جسمانی می شود (پپلو و پرلمن،۳۴:۱۹۸۴).
    به اعتقاد فیسچر و فیلیپس[۴۳]، در کنار تأثیرگذاری زندگی فردی یک شخص، انزوای اجتماعی بر پایداری و انسجام جامعه نیز تأثیر منفی می گذارد. زمانی که یک جامعه اعضای بیشماری داشته باشد که در زندگی اجتماعی مشارکت نمی‌کنند، تأثیر مخربی بر اتحاد و پیوستگی ان بوجود می آید مخصوصا در صورتی که عدم توانایی مشارکت در سطح اجتماعی با کمبود انسجام اخلاقی یا اجتماعی در جامعه همراه باشد. انزوای اجتماعی می تواند همراه با محرومیت فرهنگی باشد یعنی افراد از الگوهای رفتاری غالب، جهت گیری های شیوه زندگی و ارزشهای جامعه محروم شوند. یا باعث محرومیت نهادی شود چرا که به امکانات تعیین شده برایشان دسترسی ندارند (فیسچر و فیلیپس ۱۹۸۲، هیلز و همکاران ۲۰۰۲).
    میلز[۴۴] معتقد است انزوای اجتماعی را نمی توان به عنوان یک مشکل فردی دانست و قطعا مسئله ای اجتماعی است. نخست اینکه تأثیرات آن محدود به زندگی شخصی افراد نشده و تمام جامعه را در برمی‌گیرد. دوم، انزوای اجتماعی فقط ریشه در عوامل فردی نداشته (توانایی ها، خصوصیات و شرایط) بلکه دلایل فرافردی و اجتماعی نیزدر آن نقش دارد. انزوای اجتماعی پدیده ای است که نمی تواند از ساختار جوامع مدرن غربی جدا شود. این نتیجه توسعه های ساختاری و فرایندهایی است که قبلا و هم‌اکنون در جامعه اتفاق می‌افتند. یکی از ویژگیهای مشکلات اجتماعی این است که در مورد ساختار اجتماعی و فرصتها به هر فردی می‌توانند نکاتی را بیان کنند (میلز،۲۲:۱۹۵۱). روابط اجتماعی در جوامع مدرن از عملکرد فردی و اجتماعی مردم امری ناگزیر است. به این علت، افرادی که نتوانسته در جامعه مشارکت کنند و قادر نیستند که روابط معناداری بسازند یا حفظ کنند دچار خسران عظیمی می شوند. فقدان شبکه فردی می تواند در مواردی به حاشیه روی فرد یا محرومیت اجتماعی وی منجر شود که باعث می شود فرد دیگر هیچ راهی برای مشارکت در جامعه نبیند، و دیگر دسترسی به شبکه های کاربردی اجتماعی که بتواند از علایق خود صحبت کند نداشته باشد، و نقش برجسته ای برای حضور در اجتماع نیابد. همانطور که روابط آن‌ ها باجامعه دچار اختلال می شود، فرصت های آن‌ ها برای مشارکت نیز کاهش می یابد (ویلسون،۳۳:۱۹۸۷). پیامد آن فرایندی از انباشتگی و تولید مجدد نابرابری اجتماعی است که در آن افرادی که به منابع اجتماعی دسترسی بیشتری دارند شرایط بهتری برای زندگی خود ایجاد می‌کنند، در حالیکه معایب آن برای افراد بدون این منابع مکرر افزایش می یابد. ( هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از فلاپ و تازلار ۱۹۸۸، کمتر ۱۹۹۶) بنابراین انزوای اجتماعی به شکل جدیدی از نابرابری اجتماعی اشاره می‌کند، مخصوصا در توزیع منابع غیرمادی(هورتولانوس و ماشیلز،۲۲:۲۰۰۶).
    زمانی که افراد شانس کمتر و احتمال کمتری برای مشارکت یا درگیری در جامعه را دارند و روابط فردی ندارند یا آن‌ ها را از دست داده اند، در مواقع اضطراری با موقعیتی بدتر از کسانی رو به رو می شوند که عضو شبکه ای هستند که عملکرد خوبی ندارد(هورتولانوس وماشیلز،۲۲:۲۰۰۶).
    مشخص است که انزوای اجتماعی موضوع پیچیده ای است که تحلیل بسیار نیاز دارد. اگرچه دیدگاه‌های متعدد و نظریه های بسیاری بر اهمیت روابط اجتماعی وجود دارد، تاکنون نظریه ای نبوده که به طور انحصاری بر انزوای اجتماعی تمرکز کند. پس، مطالعات تجربی بی شماری نیز به رابطه میان شبکه های فردی و عوامل زمینه ای متعدد آن پرداخته اند(همان:۲۳).
    ۲-۵-۲-۷ علل انزوای اجتماعی
    مطالعات در علوم اجتماعی عوامل بسیار ضد و نقیضی را به انزوای اجتماعی مرتبط دانسته اند. برای شروع، بسیاری از این مطالعات رابطه ای میان انزوای اجتماعی و عوامل زمینه ای مانند سن، جنسیت، درآمد، تحصیلات، شرایط زندگی، قومیت و محیط را بررسی نموده اند که چندین گروه جمعیتی را که شانس انزوا در آن‌ ها بیشتر است این گونه معرفی شده است: سالمندان، بیماران و ناتوانها، افراد کم درآمد، یا دارای سطح پایینی از تحصیلات، موقعیت اجتماعی پایین، بیکاری طولانی مدت، افراد مجرد (مخصوصا مردها)، والدین تنها، و مهاجران (غیرغربی)(هورتولانوس وماشیلز،۳۳:۲۰۰۶).
    توضیح دیگری برای انزوای اجتماعی را می توان در مشکلات سلامت ذهنی و جسمی دانست. گرتر[۴۵] و وینانتز[۴۶] بر این باورند که بیماریهای مزمن یا دارای معلولیت می تواند افراد را در موقعیتی قرار دهد که نسبت به انزوا آسیب پذیر شوند. محدودیت های جسمانی یا ذهنی معمولا مانعی برای مشارکت در اجتماع به شمار می رود. تصویری که مردم از ناتوانان و بیماران مزمن دارند نیز به‌طور قابل توجهی در برقراری ارتباط با آن‌ ها مانع ایجاد می‌کند (گرتر و وینانتز، ۱۷۴:۱۹۹۳). شبکه فردی مخصوصا برای افرادیکه یک بیماری اجتماعی حاد دارند متلاشی می شود، یعنی بیماریهایی که برای بقیه ترسناک است، به راحتی قابل مشاهده است و محدودیتهای عملی که نیازمند کمک و حمایت فراوان دیگران را به دنبال دارد(هورتولانوس وماشیلز،۲۰:۲۰۰۶).
    از نظر پپلو و پرلمن، انزوای اجتماعی اغلب به خصوصیات شخصیتی مشخصی مرتبط است که شیوه برقراری ارتباط فرد با دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد. عوامل مشخصی شانس فرد برای تنها شدن یا از لحاظ اجتماعی منزوی شدن را افزایش می دهد. مثالهایی از چنین عواملی عبارتند از خجالتی بودن، درونگرا بودن، فقدان مهارتهای اجتماعی فقدان علاقه به ریسکهای اجتماعی (پپلو و پرلمن ۱۹۸۲، اسندورف و ویلپرز ۱۹۹۸). ساختن و حفظ روابط اجتماعی نیازمند توانایی های خاصی مانند اعتماد به نفس، احترام به خویشتن، اجتماعی بودن، وابستگی و احساس کنترل فردی است. برخی از نویسندگان تأکید دارند که تجارب زندگی اولیه درون خانواده تعیین کننده سطح اعتماد است و گسترش کنش متقابل که برای برقراری ارتباط با دیگران ضروری است. نگرش نسبت به غریبه ها، معیار ارزیابی و نگرش نسبت به همکاری و احساس اعتماد در حین فرایند اجتماعی شدن بروز می‌کنند و برای نگرش یک فرد نسبت به دیگران در زندگی بزرگسالی ضروری است. روانشناسان اجتماعی نیز ارتباط منظمی میان مهارتهای اجتماعی و الگوهای دلبستگی نشان می دهد، در این معنا که دلبستگی موفق تر می تواند بر رابطه با دیگران تأثیر مثبت بگذارد(استول،۸۴:۲۰۰۰). از نظر ماشیلز[۴۷]، در کنار عوامل فردی، انزوای اجتماعی اغلب با عوامل اجتماعی نیز همراه است. در بسیاری از مطالعات، انزوای اجتماعی با مشارکت پایین اجتماعی همراه بوده است. این فقط مربوط به مشارکت در فعالیت‌های کاری نیست، بلکه شامل مشارکت در فعالیت‌های باشگاهی، سازمان های مذهبی ، فعالیت‌های فرهنگی یا سرگرمی و کارهای داوطلبانه نیز می شود. مشارکت اجتماعی در کل یکی از منابع اصلی رابطه های اجتماعی است. همچنین، مشاهده شده است که مشارکت اجتماعی تضمین کنننده داشتن یک شبکه فردی رضایت بخش نیست: افرادی که دارای کار و حقوق هستند بازهم ممکن است دچار انزوای اجتماعی شوند اگر نتوانند در زندگی شخصی با دیگران ارتباط برقرار کنند (ماشیلز ۲۰۰۳،۲۰۰۶). مطالعات جامعه شناسی به نام ریندروپ[۴۸]، انزوای اجتماعی را با محیط زندگی فرد مرتبط می دانند. فرض این است که فضای محیطی می تواند ارتباط اجتماعی را حمایت کند و محرک آن باشد یا فرد را از آن بازدارد. برای مثال، در یک همسایگی که اکثر مردم در طی روز مشغول کار هستند احتمال کمتری برای برقراری ارتباط وجود دارد (ریجندرپ،۷۱:۱۹۶۸). ترکیب بندی جمعیت همسایگی نیز ایفا کننده ی نقشی است: زمانی که افراد اشتراکات کمی داشته باشند (سن، خانه، قومیت، موقعیت اقتصادی اجتماعی)، پتانسیل رابطه کمتر و احتمال غریبه ماندن بیشتر می شود (دیگنام،۲۳:۱۹۸۷). همین مطلب زمانی که ساکنان یک محله شیوه های زندگی کاملا متفاوتی دارند یا زمانی که مشاجرات بین آن‌ ها وجود دارد نیز صدق می‌کند. شانس انزوای اجتماعی زمانی افزایش می یابد که مردم دیگر احساس امنیت در محله نداشته باشند .
    برای مثال در اثر میزان بالای جرم و جنایت یا تغییر سریع جمعیت محله در مدتی کوتاه (هورتولانوس و همکاران،۵۴:۱۹۹۲). اگرچه عوامل بسیار متعددی می تواند شانس انزوای اجتماعی را بگونه ای که توصیف شد افزایش دهد، اماهیچ عامل حیاتی برای تبیین آن شناسایی نشده است. تحقیقات گسترده در زمینه افراد منزوی اجتماع نشان می دهد که در بیشتر موارد ترکیب پیچده ی عوامل مختلف و شرایط باعث این امر است که خود به تنهایی عامل نمی باشند. انباشت چنین مشکلاتی برای افرادی اتفاق می افتد که به شیوه های متعدد با عواملی سروکار دارند که زندگی شان را تحت تأثیر منفی قرار می دهد. بنابراین دلیل آن در مجموعه ای خاص از رویدادها، شرایط و خصوصیات فردی نهفته است. در آخر باید اذعان نمود که این مقدار مشکلات نیست که باعث ازردگی میگردد بلکه تعادل میان مشکلات و مسئولیتها و قدرت فرد است. (باکر و همکاران ۴۰:۱۹۹۹).
    در رویکرد حمایت اجتماعی تمرکز بر کیفیت روابط است.کیفیت از عملکرد یک رابطه شناخته می شود، مخصوصا از مقدار و نوع حمایتی که آن رابطه فراهم می‌کند. این امر دو شکل عملکرد را در برمی‌گیرد: عملکرد ابزاری و اجتماعی یا بینا رابطه ای. (هورتولانوس و ماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از آرتز و همکاران، ۱۴۳:۱۹۸۹). عملکرد ابزاری به فعالیت هایی مرتبط است که نتیجه ای عملی تولید می‌کنند، مانند کمک کردن در کارهای خانه یا بیرون. عملکرد اجتماعی به شیوه ها و فعالیت های مشترک میان افراد اشاره دارد که ابزاری نیستند و به فرد احساسی از پیوستگی، پذیرفتگی و درگیری می دهد (حمایت عاطفی و همراهی). این رویکرد نمی تواند تمام شبکه فردی را به تصویر بکشد، بلکه فقط روابطی که در آن‌ ها مبادله حمایت صورت می‌گیرد. این رویکرد انزوای اجتماعی را به عنوان فقدان روابط حمایت کننده در شبکه فردی می داند (فیلینگ و همکاران ۱۹۹۱، وان در پل ۱۹۹۳). در این رویکرد شبکه ای نیز انزوای اجتماعی توسط اطلاعات کم و بیش واقعی در مورد شبکه فردی افراد اندازه گیری می شود: دامنه شبکه، خصوصیات ساختاری یا حضور افرادی که می‌توانند صورتهای مشخصی از حمایت اجتماعی را در اختیار بگذارند. انزوای اجتماعی مساوی با داشتن یک شبکه فردی با دامنه کاهش یافته یا ترکیبی یک جانبه است، هرچقدر که این شبکه کوچکتر، صمیمانه تر یا یکپارچه تر می شود، یا زمانی که روابط حمایت کننده کم می شود، احتمال انزوای اجتماعی افزایش می یابد. مطالعات تجربی نشان می دهد که میان اندازه شبکه و تجربه ذهنی شبکه همبستگی ضعیفی وجود دارد. داده های مربوط به دامنه، ترکیب و ساختار شاخص های خوبی برای تعیین این نیست که آیا روابط انتظارات را برآورده می سازند یا خیر. تحقیق تجربی نشان می دهد که افرادی با شبکه بزرگ می‌توانند احساس تنهایی قابل توجهی داشته باشد. از سوی دیگر، افرادی که شبکه کوچکی دارند می‌توانند احساس رضایت بالایی از کیفیت شبکه اجتماعی خود داشته باشند چرا که کیفیت روابط آن‌ ها انتظاراتشان را برآورده می سازد. خصوصیات ساختاری نیز در مورد تجربه خصوصی فرد قطعی نیستند. در افرادی که در شبکه ای یکدست و صمیمانه قرار دارند نیز احتمال احساس تنهایی وجود دارد. یکپارچگی می تواند عملکرد بیرون از شبکه صمیمانه را مسدود یا محدود کند، که فرد در اثر آن نسبت به گروه های خارج از شبکه احساس انزوا می‌کند (تیجوس و همکاران ۱۹۹۲، هورتولانوس ۱۹۹۵). میزان و نوع حمایت در شبکه میزانی همواره میزانی کمتر از ادراک را تضمین می‌کند: حمایتی که اعضای شبکه ارائه می‌کنند الزاما نمی تواند نیازهای یک فرد را برآورده سازد. بنابراین، دامنه ترکیب و ساختار شبکه و در دسترس بودن حمایت اجتماعی در رابطه با اهمیت نسبی ارتباطاتی فعلی نمی‌توانند گویای نکات زیادی باشند. برای به دست آوردن بینش در رابطه با انزوای اجتماعی، رویکرد شبکه باید با رویکرد دیگری که در آن بعد خصوصی محوری است مانند رویکرد تنهایی، ترکیب شود.
    ۲-۵-۲-۸ رویکردهای شبکه ای[۴۹]
    نخستین رویکرد که به مطالعه در زمنیه انزوای اجتماعی مربوط می شود تحلیل شبکه است. این شیوه از روانشناسی اجتماعی و شناختی در دهه ۱۹۳۰ نشأت گرفت و بعدتر به صورت نظریه جامعه شناختی و جامعه-مردم شناختی گسترش یافت. در این رویکرد، روابط اجتماعی به عنوان سنگ بنای اصلی ساختارهای اجتماعی نگریسته می شوند که بر روی روابط گروهی و خصوصیات ساختاری پیکره اجتماع تأکید می ورزد. در کنار مفاهیمی جامعه شناسی، تکنیکهای سنجش اجتماعی برای تحلیل شبکه نیز استفاده می شود. به این ترتبیب تحلیل شبکه زمینه تخصصی تحقیقاتی در جامعه شناسی به شمار می رود.
    در شیوه پژوهش شبکه ای سه رویکرد وجود دارد که هریک به سوی بعد متفاوتی از شبکه اجتماعی جهت می‌گیرند: رویکرد انسجام اجتماعی[۵۰]، رویکرد شبکه اجتماعی و رویکرد حمایت اجتماعی[۵۱] (هورتولانوس و ماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از هاوس و کان ۱۹۸۵، دیکسترا ۱۹۹۰، اسنیجرز ۲۰۰۱). هیچ یک از این رویکردها توجه بارزی به انزوای اجتماعی نداشته، اما تعاریف مشتق از انزوای اجتماعی را به عنوان فقدان خصوصیات خاصی در شبکه فردی می دانند. رویکرد انسجام اجتماعی بر حوزه شبکه اجتماعی و انواع روابط و تلاشهایی تمرکز دارد که تعیین می‌کنند یک فرد تا چه اندازه در جامعه ادغام شده است. خصوصیات روابط این شبکه به عنوان شاخص های درجه انسجام اجتماعی عمل می‌کند. عوامل مهم عبارتند از ترکیب بندی و اندازه محل سکونت، سهم خانواده و دوستان، عضویت در انجمن ها و گروه های مذهبی، دارای کار بودن یا بیکاری و غیره. تمام این نوع روابط به عنوان کانالهایی نگریسته می شوند که انسجام اجتماعی یک فرد را به همراه می آورد. درجه انسجام اجتماعی توسط تعداد و نوع روابط اجتماعی، عضویت در سازمآنها و تکرار ارتباط با دیگران اندازه گیری می شود. معمولا فرض بر این است که فرد در صورتی دارای انسجام بالاتری است که به شبکه های متنوع تری که به یکدیگر مرتبط نیستند متعلق باشد (برکمن و سیم ۱۹۷۹، هاوس و همکاران ۱۹۸۲). از این رویکرد، انزوای اجتماعی از منظر دامنه­ یک ترکیب یک جانبه یا چندجانبه ی شبکه فردی تعریف می شود(حتی اگر محدود باشد).
    در رویکرد شبکه اجتماعی تأکید بر ساختار صوری شبکه، و روابط میان روابط درون شبکه است (فیسچر ۱۹۸۲، ولمن و هال ۱۹۸۵). این نوع پژوهش به سمت خصوصیات شبکه ای که فرد در آن مشارکت دارد معطوف است. این خصوصیات می تواند شامل صمیمت شبکه (آیا اعضای شبکه یکدیگر را می شناسند)، یکدستی شبکه (از لحاظ خانوادگی، جنسیتی، موقعیت اجتماعی و غیره)، حوزه شبکه (لایه های اجتماعی که شبکه به آن دسترسی دارد)، و چندنقشی بودن روابط است (فیسچر،۶۵:۱۹۸۲). در این رویکرد انزوای اجتماعی به یک حوزه محدود شبکه مرتبط نیست بلکه به خصوصیات مشخصی از ساختار شبکه ارتباط دارد. فرض کلی این است که میزان صمیمت و یکپارچگی می تواند در مورد قرار گیری اجتماعی یک فرد درون آن شبکه نکاتی را بیان کند و ریسک انزوای اجتماعی را نشان دهد. چنانکه اعضای بیشتری با یکدیگر آشنا می شوند، درگیری و اتحاد دوجانبه رشد نموده و احتمال انزوای اجتماعی افراد را کاهش می دهد. این مطلب در مورد شبکه یکپارچه ای که در آن افراد کم و بیش از لحاظ خصوصیات ساختاری با یکدیگر برابرند نیز صدق می‌کند (مانند جنسیت، سن، طبقه اجتماعی، طبقه مدنی، تحصیلات، شغل، مذهب، گرایش سیاسی یا قومی) (هورتولانوس وماشیلز،۲۳:۲۰۰۶).
    ۲-۵-۲-۹رویکرد تنهایی[۵۲]
    دومین رویکردی که برای مطالعه انزوای اجتماعی از اهمیت برخوردار است پژوهش مسئله تنهایی است. این شیوه بر داده های واقعی شبکه اجتماعی تمرکز نداشته و بر کیفیت روابطی که افراد در یک شبکه تجربه می‌کنند تمرکز دارد. بنابراین تجربه ذهنی شبکه فردی و فقدان ارتباط ارزشمند و معنادار با دیگران مورد تأکید است (پرلمن و پپلو ۱۹۸۱، ده جونگ گیرولد ۱۹۸۴، وان تیلبورگ ۱۹۸۸، سومبادز ۱۹۹۹، هاوس ۲۰۰۱).
    در الگوهای روانشناسی دینامیک[۵۳]، دلیل تنهایی در فرد قرار دارد. در این شیوه، تنهایی به تأثیرات و تجارب جوانی نسبت داده می شود. اگرچه این تجارب اولیه الزاما بین فردی است، رویکرد ان بر عوامل فردی تمرکز دارد که به تنهایی منجر می شوند (پرلمن و پپلو ۱۹۸۲).
    در تعاریف جامعه شناختی، تنهایی به عنوان محصول نیروهای اجتماعی[۵۴] تعریف شده است که خارج از فرد قرار می‌گیرد و جنبه مشهودی از جامعه است، نه چیزی که درون فرد قرار داشته باشد (پرلمن و پپلو،۱۲۰:۱۹۸۲). باومن[۵۵] (۱۹۵۵) سه توسعه اجتماعی را که به تنهایی منجر می شود معرفی نموده است: تجزیه روابط گروهی اصلی، افزایش تحرک خانوادگی و افزایش کلی تحرک اجتماعی. دیگران محیط اجتماعی تغییریافته را عاملی در افزایش تنهایی می دانند. برای مثال رایزمن[۵۶]، براین باور است که افراد در جامعه مدرن آمریکایی “معطوف به دیگری[۵۷]” می شوند، یعنی به‌طور مداوم باید رفتار خود را با محیط بین فردی شان تنظیم کنند. این امر باعث می شود تا آن‌ ها از خود درونی شان، و احساسات و آرزوهای خود جدا شده و همراه با یکدیگر “جمعیت تنهایی[۵۸]” را شکل می‌دهند (رایزمن،۷۰:۱۹۶۱).
    اسلاتر[۵۹] (۱۹۷۶) فردگرایی را مشکل بزرگی می داند. وی معتقد است که هر فردی در آرزوی اجتماع، درگیری و وابستگی است: افراد دوست دارند به دیگران اعتماد کنند و با یکدیگر کار کنند. نیازهای اساسی چنین در جامعه فردگرا که به فردگرایی متعهد است برآورده نمی شود، در این جامعه باور این است که هر فرد باید بدنبال اهداف خود باشد و این منجر به تنهایی می شود(هورتولانوس وماشیلز:۲۰۰۶، به نقل از رایزمن:۱۹۶۱). دراین پژوهش انزوای اجتماعی به عنوان یک مسئله اجتماعی قلمداد شده که هم عوامل فردی و هم اجتماعی در آن نقش دارند، بنابراین نظریات یک جانبه چندان به هدف ما کمک نمی‌کند. رویکردی که عوامل تنهایی را در فرد و در شرایط اجتماعی او می داند رویکرد ارتباطی[۶۰] است. این رویکرد مدعی است که تنهایی نتیجه عوامل فردی و اجتماعی است که هردو بریکدیگر تأثیر می گذارند. دو رویکرد ارتباطی عبارتند از رویکرد کسر عمل[۶۱] و رویکرد شناختی[۶۲]. هردوی اینها تنهایی را احساسی می دانند که افراد داشته و با احساس تنها بودن متفاوت است. یکی دیگر از نقاط شروع این رویکردها این است که تنهایی با کمبودهای تجربه شده در روابط فردی مرتبط است و این کمبود می تواند به عنوان امری ناخوشایند یا استرس زا و همراه با احساسات منفی باشد. توضیحات متفاوتی در ماهیت این کمبود وجود دارد (پرلمن و پپلو،۱۱:۱۹۸۲). برطبق رویکرد کسر عمل، تنهایی زمانی بروز می‌کند که روابط خاصی در شبکه غایب باشند. تفکر پشت آن، این است که انواع مختلف رابطه کم و بیش عملکردهای منحصر بفردی دارند و عملکرد یک نوع رابطه دیگر می تواند فقط تا حد کمی برآورده شود، اگر وجود داشته باشد. نماینده مهم این رویکرد روانشناس آمریکایی رابرت ویس[۶۳] است که در تئوری وی احساس تنهایی می تواند نتیجه کمبود تجربه شده در یک یا چند رابطه عملی دیگر مانند انسجام اجتماعی، پرورش، اعتباریابی، احساس اعتماد و کمک در شرایط استرس بار است. در این نظریه از تنهایی ارتباطی او میان دو نوع تنهایی تمایز قائل می شود: تنهایی در نتیجه انزوای عاطفی و در نتیجه انزوای اجتماعی (ویس،۷۳:۱۹۷۳). هردو صورت تنهایی به فقدان نوع خاصی از رابطه های فردی مربوط است.طبق نظریه دلبستگی[۶۴] باولبی[۶۵] ، انزوای عاطفی از غیاب رابطه دلبستگی انحصاری مانند رابطه با شریک ناشی می شود(باولبی،۴۵:۱۹۸۳). دیگر روابط حمایت کننده عاطفی مانند دوستی نمی تواند این غیاب را جبران کند به همین دلیل فردی با روابط اجتماعی بسیار همچنان می تواند تنهایی عاطفی را احساس کند. تنهایی احساسی خود را در ترس، بی قراری و احساس پوچی نشان می دهد. دومین شکل تنهایی توسط کمبود انسجام اجتماعی و جایگزینی در یک شبکه گسترده تر حامیان مشخص می شود. تنهایی اجتماعی در افرادی بروز می‌کند که شبکه اجتماعی نسبتا کوچکی داشته و بنابراین کمبود دوستی‌های معنادار یا احساس اجتماعی بودن با دیگران را احساس می‌کنند. تنهایی اجتماعی در خستگی و احساس محرومیت اجتماعی نمود می یابد (ویس ۱۹۷۳، دجونگ گیرولد و رادشلر ۱۹۸۲، وان بارسن و همکاران ۲۰۰۱). در رویکرد شناختی، تنهایی نتیجه عدم تطابق میان روابط مطلوب و روابط فعلی است (دیکسترا و فوکما ۲۰۰۱). احساس تنهایی در اینجا به عنوان محصول معنایی است که افراد به تجارب خود با دیگران نسبت می‌دهند. مهم ترین جنبه این رویکرد تأکید آن بر شناخت به عنوان عامل میانجی میان کمبود در جامعه پذیری و تجربه تنهایی است. این رویکرد مبتنی بر نظریه دلبستگی است، نظریه ای در روانشناسی که به‌طور کلی با شیوه ای سروکار دارد که افراد سعی می‌کنند دلیل رفتار خود را بفهمند، برای مثال در شرایط درونی و یا بیرونی. این امر در مورد یک تفاوت تجربه شده ذهنی میان روابط مطلوب و روابط حاصل شده اتفاق می افتد ( پپلو و پرلمن، ۶۶:۱۹۸۲). تمایز واضحی میان “تنهایی تجربه شده بصورت ذهنی” و “انزوای عینی” وجود دارد. تعریف تنهایی حاوی دو عنصر است: تعداد روابط حاصل شده با دیگران پایین تر از میزانی است که فرد آن را مطلوب یا قابل پذیرش بداند، یا روابط به سطح صمیمیت مورد نظر نرسیده اند ۰دجونگ گیرولد،۹۹:۱۹۸۴). در اینجا نه تنها شبکه روابط فردی حاصل شده درگیر است بلکه خواسته ها و شرایط مد نظر در این رابطه ها نیز اهمیت دارند (وان تیلبورگ ۱۹۸۸، دیکسترا ۱۹۹۰، دیکسترا و دجونگ گیرولد ۱۹۹۹).این رویکرد شناختی به تنهایی بر تجربه فرد تأکید دارد، و به همین دلیل نکات بهتری نسبت به رویکرد کسر عمل برای مطالعه انزوای اجتماعی به دست می دهد. در رویکرد کسر عمل، ترکیب شبکه فردی (انواع روابط فعلی) برای تجربه ذهنی آن تعیین کننده است: فرضیه غیابی وجود دارد که به نیازهای براورده نشده به دلیل فقدان نوع خاصی از رابطه ها استناد می‌کند (دیکسترا و فوکما،۲۰۰:۲۰۰۱). از سوی دیگر رویکرد شناختی بوضوح میان تنهایی تجربه شده ذهنی و انزوای عینی تمایز قائل می شود و بر رویکردهای روانشناسی تمرکز دارد که زیاد به یک فقدان قابل مشاهده روابط فعلی مرتبط نیستند. این رویکرد بنابراین یک قسمت تکمیلی به رویکردهای شبکه قبلا ذکر شده اضافه می‌کند(هورتولانوس وماشیلز،۳۳:۲۰۰۶). مطالعات اجتماعی روانشناختی بسیاری نشان داده اند که روابط اجتماعی بصورت حیاتی در تندرستی و سلامتی افراد نقش دارند. توضیحات متعددی برای این روابط مثبت وجود دارد. علاوه بر آن نیاز اساسی بشر به تعلق داشتن و عملکردهای روانشناختی روابط با دیگران برای مقوله هویت و احترام به خویشتن در افراد باعث می شود که نقش حمایتی بالقوه روابط فردی اهمیت خاصی بیابد(هورتولانوس وماشیلز،۳۳:۲۰۰۶).
    روابط اجتماعی نه تنها برای زندگی فردی معنی دارند، بلکه در خدمت منافع اجتماعی نیز هستند. در جامعه شناسی، روابط اجتماعی همیشه به عنوان سنگ بنای اولیه ساختارهای پیچیده تری از ارتباط میان مردم دیده می شود. این روابط ابزاری هستند در جهت انتقال عقاید، دیدگاه ها، ارزش ها و هنجارهایی که درجامعه مشترک بوده و بنابراین در اجتماعی کردن افراد به شکل شهروندانی هماهنگ با جامعه نقش دارد. بدین صورت، روابط اجتماعی نقش میانجی میان فرد و جامعه را ایفا می‌کنند(همان،همان صفحه).

     
     
     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:17:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مطالعه رابطه گرایش به اعتیاد با زندگی نامه و نوع ارتباط با والدین در چرخه رشد جوانان ۲۰ تا ۴۰ سال در شهرستان کرج- قسمت ۴ ...

    براساس این گزارش پژوهش­ها نشان داده­اند که خطرناک­ترین مواقع در زندگی برای آسیب­پذیری بیشتر نسبت به سوء مصرف مواد، مراحل انتقالی است.(گالانتز[۶]،۲۰۰۶). اولین موقعیت انتقالی بزرگ برای کودک زمانی است که محیط خانواده را ترک کرده و به مدرسه می­رود، بعدها نیز زمانی تغییر مقاطع تحصیلی همین خطر او را احاطه می­ کند و آسیب پذیری او بخاطر موقعیت جدید اجتماعی و داخل شدن در گروه های همگن بزرگتر زیاد می شود ، معمولاً در اوایل نوجوانی است که کودکان برای نخستین بار با سوء مصرف مواد روبرو می­شوند زمانی که کودکان وارد دبیرستان می­شوند ،نوجوانان در معرض چالشهای جدید اجتماعی ،عاطفی و تحصیلی قرار می­گیرند و درهمین زمان ممکن است آنها دسترسی راحت­تری به مواد و سوء مصرف کنندگان مواد داشته باشند. این چالش­ها می­توانند سوء مصرف الکل ، موادمخدر و سیگار را در آنان بالا ببرد.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    عوامل خطرآفرین در مصرف مواد نوجوانان (هاوکنیز[۷]. به نقل از قزوینی ۱۳۸۹).

     

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    عوامل محافظت کننده عوامل خطرآفرین
    فردی شخصیت محکم و مقاوم، جهت گیری اجتماعی مثبت، هوش، مهارت های رفتاری رفتارهای مشکل آفرین دیرپا و دارای سابقه طولانی ، نگرش های مثبت نسبت به مصرف مواد، شروع زود هنگام مصرف مواد
    خانوادگی انسجام، ارتباط عاطفی گرم یا محبت در بین کودکان و والدین در کودکی رفتارهای مصرف موادغیر مجاز در خانواده ها با شیوه های مدیریت نامناسب درخانواده پیوند ضعیف با خانواده ،وجود کشمکش درخانواده
    تحصیلی تعهد درمدرسه دربرابر دانش آموزان ،غلبه فرهنگ مغایربا مصرف مواد شکست تحصیلی ،عدم احساس تعهد کافی به مدرسه
    همسالان معاشرت با همسالانی که مواد مصرف نمی کنند طرد شدن از طرف همسالان در مقاطع تحصیلی پایین تر

    زندگی نامه و ابعاد آن:
    ما می­توانیم زندگی نامه بسیاری از افراد را بازگو کنیم ؛درباره پدری سؤاستفاده­گر و مستبد که پسری ضد اجتماعی بارآورد و سر انجام پسرش معتاد شد. فرزندانی که بیش از اندازه محدود هستند و در نتیجه از اجتماع می­ترسند و از تنهایی خود فقط با نوشیدن الکل رهایی می­یابند.و نمونه­های بسیاری که نشان می­دهد گرایش به اعتیاد ترکیبی از عوامل مختلفی مثل اختلال­های خلقی، ناراحتی­های روانی ناشی از ناتوانی­ های جسمی وخود درمانی­هایی برای رهایی از رنج­های زندگی است.(هیرادفر،۱۳۸۹) با توجه به تحقیقات اشاره شده منظور ما از زندگی نامه تجارب و خاطراتی است که افراد در دوران رشدی خود داشته اند،و شامل ابعادی مثل:فقدان­ها،علایق افراد،آرزوهای افراد،آسیب­ها وغفلت­های گذشته،دوستان و تاثیر پذیری از آنها و زندگی تحصیلی و دوران مدرسه و همچنین بیماری­ها و آسیب­های جسمی و روانی موثر در ایجاد نوع زندگی هر فردی موثر است.که هر کدام از این ابعاد توضیح داده خواهد شد.
    فقدان ها:
    فقدان­هاشامل هرنوع کمبودی است که افراد نیازبه آن را احساس می­ کندمثل فقدان­های اجتماعی و اقتصادی(فقر)،طلاق است. فقدان در خانواده یعنی از دست دادن یکی از اعضای خانواده، بخصوص مرگ یکی از عزیزان، این امر چه به صورت واقعی و چه به صورت احتمالی اثر عمیقی بر خانواده دارد. در بحث خانواده، فقدان، نه تنها شامل این موارد است؛ بلکه فراتر از آن به از دست رفتن اشیای خانواده نیز گفته می­ شود. روشن است در دوران خردسالی، به علت ویژگی­های خاص شناختی، بین کودکان و اشیا نیز وابستگی­هایی ایجاد می­ شود، اگر ویژگی جان پنداری کودکان را در نظر داشته باشیم، در می یابیم که بین اشیا و کودکان رابطه عاطفی خاصی برقرار می شود که با فقدان آنها، نوعی آسیب عاطفی به کودک وارد می شود.(ستوده،۱۳۸۹)
    عکس مرتبط با اقتصاد
    حضور والدین در شکل­ گیری دلبستگی سالم کودکان موثر است و غیبت والدین می ­تواند به دنبال مرگ والدین، طلاق ، ابتلا به بیماری (جسمی و روحی) و بستری شدن به دنبال ابتلا به بیماری (جسمی و روانی) ایجاد گردد. این دلایل غیبت والدین می­توانند عامل بسیار مهمی به نفع بروز تمایلات به سمت مواد مخدر در بزرگسالی باشند. بنابراین تجربه از دست دادن والدین ممکن است باعث بوجود آمدن تغییرات رفتاری یا روانی گشته و فرد تمایل به مصرف مواد مخدر پیدا کند تجربه از دست دادن والدین می ­تواند اثرات متفاوتی را نمایان سازد ( فتحی به نقل از قزوینی ۱۳۸۹ ).اکثر قریب به اتفاق تحقیقات بالینی و تجربی نشان دهنده اهمیت نقش دلبستگی در سازگاری با فقدان است. مصرف مواد ،چالش های بزرگی و موانع بسیاری را برای فرد و خانواده ایجاد می­ کند که با اختلال و اغتشاش در زندگی هم راه است و این مسئله مشهود است که والدین در برابر بسیاری از فقدان­ها که در نتیجه مصرف مواد در فرزند به وجود آمده واکنش سوگ نشان می دهند.و واکنش سوگ در والدین همراه با کاهش سلامتی است،که در نتیجه آن والدین را از همراهی کردن فرزندان در درمان اعتیاد و برخورد صحیح باز می­دارد. یافته های بالینی مصرف بیشتر مواد را در بین اعضای خانواده هایی که فاقد روابط صمیمی والدین و فرزندان بوده اند و پیوندهای ایمن را تجربه نکرده اند تایید می­ کنند کندال[۸] به نقل از چایونگ[۹] ۲۰۰۲)
    صالحی آسفیچی (۱۳۸۷) بیان کرده، امروزه فشارها و مشکلات مالی و اقتصادی احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده­ها را در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است و همین مسئله منجر به کم توجهی آنها به نیازهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و مانع تربیت صحیح و شایسته آنان گردیده است. به اعتقاد بعضی­ها در شرایطی که عضو مقتدر خانواده به واسطه اشتغال در شغل دوم، دیر وقت در منزل حضور داشته باشد و نظارت او بر اعضای خانواده کاهش یابد اعمال ضد اجتماعی نظیر فرار از خانه در جامعه رو به گسترش خواهد بود. تحقیقات نشان داده است که در صورتی که خانواده از مشکلات اقتصادی خیلی شدیدی رنج ببرد و این وضعیت با مشکلات رفتاری دوران کودکی همراه شود احتمال گرایش به مصرف مواد مخدر را افزایش می­دهد.
    آسیب ها و غفلت ها:
    تحقیقات بسیاری در زمینه روان شناختی جرم و جنایت که به صورت طولی به تاثیر تجارب دوران کودکی و نوجوانی و اوایل بزرگسالی می ­پردازد، وجود دارد در فراتحلیل (لی اسچید[۱۰]، ۲۰۰۸ )عوامل دوران کودکی و نوجوانی که بیشترین ارتباط را با رفتارهای نگران کننده در بزرگسالی داشت شامل خشم و پرخاشگری زود رس،مشکل توجه،بی قراری حرکتی و جلب توجه بود.عواطف و هیجاناتی همچون افسردگی همراه با کناره­گیری، اضطراب همراه با خود نکوهش­گری،بیگانگی با جامعه نیز وجود دارد. پیش بینی کننده­ هایی همچنین می ­تواند در برگیرنده عوامل خانوادگی همچون شیوه های منفی و مضر فرزند پروری همچون زورگویی و فشار آوردن و رفتارهای قدرت مندانه و سلطه­گرایانه است.در نظر نگرفتن دیدگاه و نظرات کودک و همچنین عناصر ساختاری خانواده مانند شاهد خشونت در خانواده بودن،تعارض بین والدین،استرس های درون خانواده،ارتباطات و تعاملات اندک می ­تواند از عوامل پیش­بینی­کننده خانواده در بروز جرم و بزه­کاری در بزرگسالی باشد.(لوبر[۱۱] به نقل از لی اسچید۲۰۰۸)بر این عقیده اند که کاربرد دیدگاه ­های رشدی برای مطالعات جرم و جنایت،پیشبرد درک و فهم ما از دلایل تخلفات و روند آن است.پی بردن به ساختارهای رشدی که شامل تعامل و دخالت حوادث زندگی در سنین مختلف در زمینه ­های رفتارهای تخلف آمیز است و میتواند پیامدهای قابل پیش بینی داشته باشد، بعنوان عاملی شناخته شده که می تواند همچنین در کناره­گیری یا پافشاری بر رفتارهای ضد اجتماعی مرتبط باشد .(یعنی عوامل رشدی مرتبط است).
    نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
    واشل و فارینگتن[۱۲] (۲۰۰۷) براین اعتقادند که ساختار رشد اجتماعی می ­تواند عوامل خطرساز را در پیشگیری و مداخله روشن کند .
    مطالعات طولی بسیاری، ارتباط بین تجارب زودهنگام کودکی رفتارهای ضد اجتماعی در بزرگسالی را گزارش داده­اند . این یافته­ ها براین مبنا هستند که ناتواتی والدبن در پروراندن خود کنترل­گری در کودک، اعمال منفی مختلف والدین، تعاملات خشونت آمیز در خانواده و ناتوانی کودک در پروراندن مهارت­ های رشدی مناسب با سن از عواملی است که پیش بینی کننده این گونه رفتارهاست . )لاکورز[۱۳] و همکاران ۲۰۰۲ .(
    در حالی که (لوبر و همکاران، ۲۰۰۰)براین اعتقادند که اکثر اختلالات دوران کودکی نشات گرفته از مشکل بهنجاری است که اکثر کودکان با رشد و تکامل خود بر آن فائق می­آید، اما چالشی که پژوهشگران رشد با آن روبرو هستند این است که کدام رفتارها در زمان کودکی با عنوان رفتارهای زودگذر و موقتی رشدی در نظر گرفته نمی­ شود بلکه می ­تواند با مشکلات بعدی در ارتباط باشد .در زمینه عوامل خطرساز[۱۴] در رفتارهای جرم و جنایت آمیز، عوامل هشداردهنده­ای که می ­تواند در آینده مشکل ساز باشد شناخته شده است . برای مثال پژوهشگران عواملی همچون خلق وخو، تکانش­گری، کناره­گیری اجتماعی پرخاشگری – بیش فعالی را با رفتارهای مشکل ساز یا اختلال گونه همایند دانسته ­اند . همچنین عوامل خانوادگی که مبتنی بر رفتارهای ضعیف فرزند پروری، بد سرپرستی، تنبیه بدنی، طرد کودک و تعاملات ضعیف با کودک است را می توان بعنوان عوامل خطرساز نام برد.(لوبرو همکاران ۲۰۰۰)
    مطالعاتی که متغیرهای پیش ­بینی کننده جرم و جنایت در بزرگسالی را می سنجند به دو گروه اصلی تقسیم می­شوند :
    عوامل خطرساز در خانواده که دربرگیرنده عواملی همچون، عدم پویایی در خانواده، سلامت روان والدین، مدیریت والدین، ساختار خانواده و محیط آسیب رسان خانواده است.
    عوامل خطرساز در کودکی که شامل درونی سازی، برونی سازی روابط اجتماعی، اختلالات رشدی، مسائل مربوط به تحصیل و مدرسه در کودکی، رفتارهای پیش اجتماعی درکودکی و تاریخچه رفتارهای جنایت امیز یاخلاف است.(لی اسچید ۲۰۰۸)
    رابطه مادر و فرزند در هر کشوری بنا به آداب و رسوم و فرهنگ متفاوت است مثلا در کشور ما رشد و استقلال در کودک دیرتر شکل می­گیرد. همچنین مدل­های تربیتی والدین و تاثیر فرهنگ­ها بر افراد جوامع متفاوت است، به همین دلیل رشد دلبستگی وابسته به فرهنگ است. البته سبک های دلبستگی نیز از لحاظ تنوع متفاوت و می ­تواند تاثیر زیادی بر شخصیت فرد بگذارد، سوء مصرف مواد نیز از این امر مستثنی نیست. پیوند مادر با کودک از دوران بارداری مادر شروع می شود و زن باردار یک حالت ویژه از پیش والدینی را تجربه می­ کند، این وضعیت باعث می­ شود که نیازهای کودک با دقت بیشتری درک شده و وی قادر شود به حیات بیولوژیکی خود ادامه داده و از طریق یک آگاهی روانشناختی از آسیب پذیری و ضعفش آگاه شود و به طور کلی دلبستگی را می­توان جو هیجانی کودک با مراقبش تعریف کرد اینکه کودک مراقب خود را که معمولا مادر است می­جوید و به او می­چسبد موید دلبستگی میان انان است.نوزادان معمولاً تاپایان ماه اول عمر خود چنین رفتاری از خود نشان می­دهند، این رفتار برای تسریع نزدیکی به فرد مطلوب مطرح شده است .دلبستگی اولیه از طریق دهان یا مرحله دهانی فروید بوجود نمی­آید، بلکه یک راهکار ذاتی حیاتی است که تماس و عشق مادری ایجاد می­ کند.(دادستان ۱۳۶۶).
    گروه همسالان
    محیط اجتماعی که شخص در آن عمل می­ کند نیز می ­تواند بر سوء مصرف مواد تأثیر بگذارد. برای مثال، مارکویتز[۱۵] (۲۰۰۳) نیز اظهار می‌دارد، نوجوانانی که مواد مخدر مصرف می­ کنند، بیشتر محتمل است که دوستانی داشته باشند که آنان نیز از چنین دارو‌‌هایی مصرف نمایند؛ زیرا اولاً، تحت تأثیر دوستان خود قرار می‌گیرند و ثانیاً، ممکن است بوسیله مصرف داروی غیرمجاز خود گروه مشابه خود را پیدا کنند. از این رو، به اعتقاد وار[۱۶] (۱۹۹۳، به نقل از علوی، ۱۳۸۹) دوستان بیشترین نقش را در انحراف و کج­رفتاری ایفا می‌‌کنند. و بار تولاس[۱۷] (۱۹۹۳، نقل از علوی، ۱۳۸۹) نیز گروه‌‌‌های منفی و منحرف همسالان را به عنوان سوء‌ مصرف مواد و تعارض در خانواده، یکی از پیش بینی کننده‌‌‌های انحراف نوجوانان معرفی می‌کند. دمبو[۱۸] و همکاران (۱۹۹۲، به نقل از علوی، ۱۳۸۹) ارتباطات بین همسالان را از جمله عوامل سوق دهنده نوجوانان به سوی مصرف ماری جوانا معرفی می‌کند. بنابراین بیهوده نیست که ‌هانی و زیمبارد [۱۹](۱۹۹۸) بیان می­ کنند که حتی افراد خوب هم ممکن است تحت تأثیر نیروها و فشار‌‌های موقعیتی، واکنش‌‌‌های کج­رفتارانه از خود نشان دهند.
    یافته­ های تحقیق چایونگ لی( ۲۰۰۲)نشان داد که مصرف مواد در دوستان به عنوان الگویی تاثیرگذار مهم­تر از مصرف مواد در والدین ارزیابی شده است.در این مطالعه به بررسی تاثیر یک نوع از مواد مخدر مصرف شده بوسیله والدین و دوستان بر مصرف همان نوع مواد یا مواد مختلف دیگر در نوجوانان پرداخته است،نتیجه این تحقیق نشان داد مصرف هر گونه مواد در دوستان و والدین ممکن است بر روی مصرف مواد مختلف ( نه لزوما همان موادی که دوستان و والدین مصرف مصرف می کنند) در نوجوانان تاثیر گذار باشد.این یافته از این اعتقاد حمایت می­ کند که روند روانشناختی مصرف مواد در نوجوانان، صرف نظر از اینکه چه نوع ماده ای مصرف کنند به صورت زیر بنایی به یکدیگر شبیه است.
    فشار همسالان نقش مهمی در علت شناسی مصرف مواد در فرد دارد،مخصوصاً در زمانی که گفتن نه برای او سخت است،زیرا می خواهد دوستانش را از خودش راضی نگاه دارد.گفتن نه به همسالان خطر تحقیر و طرد از گروه آن­ها را برای فرد به دنبال خواهد داشت. در تحقیق امونال[۲۰](۲۰۱۲)به این نتیجه رسیدند که افرادی که به اعتیاد روی می­آورند به خصوص کسانی که ماری جوانا و حشیش مصرف می­ کنند،به دوستان خود نسبت به خانواده خود اعتماد بیشتری دارند.از این گذشته همسالانی که وابستگی به مواد دارند زمینه یا محیط اجتماعی مناسبی برای مصرف مواد ایجاد می­ کنند. که در این محیط خطر شروع و اقدام به مصرف مواد را در فرد افزایش می­دهد.
    تحقیق (کیریلوا [۲۱]و همکاران،۲۰۰۸)نشان دادکه بچه­هایی که زودتر از پدر و مادرشان جدا شده ­اند و به سمت دوستان منحرف رفته اند الگوهای رفتارهای مخرب و اعتیادی را بیشتر پذیرفته اند، علت این مسئله شکل نگرفتن کامل ارزش ها در کودک عنوان گردیده است.
    مطالعه­ سیگاری­ها (به نقل از شیفمن[۲۲] و همکاران، ۲۰۰۴) در زندگی روزمره­ نشان می­دهد که آنها در کنار سیگاری­های دیگر احتمال بیشتری دارد که اقدام به سیگار کشیدن بکنند تا در کنار اشخاص غیرسیگاری.
    عکس مرتبط با سیگار
    عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار کودکان را در فرایندی قرار میدهد که بیشترین میزان جامعه پذیری به صورتی ناخودآگاه و بدون هرگونه طرح سنجیده ای در آن انجام می پذیرد. گروه همسالان برخلاف خانواده و مدرسه، کاملا حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه می توانند به جستجوی روابط و موضوع هایی­ بپردازند که در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است (ستوده، ۱۳۸۸). تقریباً در ۶۰ درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ می دهد. ارتباط و دوستی با همسالان مبتلابه سوء مصرف مواد، عامل مستعدکننده قوی برای ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد است. مصرف کنندگان مواد برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان سعی می کنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. نظریه همنشینی افتراقی مؤید این دلیل است. در این نظریه، کجروی و انحراف اجتماعی ناشی از آن است که فرد رفتار نابهنجاری را در خلال فرایند جامعه پذیری و یادگیری فراگرفته و آن را از طریق همانندسازی یا درونی کردن ارزش ها، در درون خود جایگزین کرده است و به صورت رفتار بروز می دهد. در این تحلیل، خانواده، دوستان و گروه­همسالان­بیشترین­نقش­را­برعهده­دارند­داوری،(۱۳۸۱).
    گروه همسالان، بخصوص در شروع مصرف سیگار، بسیار مؤثرتر است. بعضی از دوستی ها صرفاً حول محور مصرف مواد شکل می­گیرد.
    تأثیر گروه همسالان، می ­تواند عامل مهمی در شروع مصرف مواد باشد و این تأثیرات لزوماً فشار مستقیم برای مصرف مواد نیستند بلکه شکل تطابق با هنجارهای گروه را به خود می­گیرد. بنابراین، نوجوانان استفاده از مواد را به منظور اینکه خودشان را به عنوان عضوی از گروه خاص طبقه بندی می­ کنند شروع می­ کنند. این نشان می­دهد که شبکه­ های اجتماعی می­توانند تأثیرات قدرتمندی بر مصرف اولیه مواد داشته باشند. همچنین همانندسازی با گروهی که داروهای قانونی مثل سیگار و الکل را مصرف می­ کنند می ­تواند مصرف داروهای دیگر را در اواخر نوجوانی افزایش دهد.(گراهام[۲۳]، ۲۰۰۸)
    گروه‌‌‌های فرعی که از پذیرش اجتماعی نسبت به هم برخوردار گردیده‌اند، می ­تواند مشتمل بر نوجوانان و جوانانی باشد که با یک گروه فرعی منحرف مرتبط هستند و ارزش‌‌های آن گروه فرعی را پذیرفته‌اند. مارکویتز (۲۰۰۳) بیان کرده چنین طبقه­ای ممکن است دارای چنین خصوصیاتی باشد: ۱٫ دارای رفقا و شرکائی هستند. ۲٫ با همراهی و مشارکت دیگران دست به سرقت می‌زنند. ۳٫ به یک دسته و جمعیت خاص تعلق دارند. ۴٫ از منزل و مدرسه فرار می‌کنند. افراد متعلق به چنین گروه‌‌‌هایی، کمترین مشکل را در ارتباط با همسالان و هم گروه‌‌‌های خود دارند.
    از سوی دیگر، تأثیر گروه همسالان در دوره بلوغ به اوج می‌رسد؛ یعنی دوره‌ای که این گروه سنی طبق سلیقه‌ها، نحوه پوشش، اصطلاحات، نهادها‌، ارزش‌ها و قهرمانان خود آماده شکل بخشیدن به یک خرده فرهنگ متمایز می‌باشد، گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم، در قبال همنوایی یا ناهمنوایی اعضا باهنجار‌‌های گروه، تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آنان اعمال می‌کنند.(ستوده، ۱۳۸۸)
    شواهد نشان می­دهد افرادی که گرایش به سوء مصرف مواد دارند، ممکن است در عمل آن دسته از شبکه­ های اجتماعی را انتخاب کنند که با الگوی مشروب­خواری یا مصرف داروی خودشان هماهنگی دارند. بنابراین، دو تبین کلی درباره نحوه ارتباط محیط اجتماعی با سوء مصرف مواد داریم. مدل تأثیر اجتماعی و مدل انتخاب اجتماعی. یک مطالعه طولی درباره ۱۲۰۰ بزرگسال که برای پیدا کردن بهترین مدل برای تبین رفتار مشروب­خواری طراحی شد، شواهدی به نفع هر دو مدل پیدا کرد. در حقیقت تأثیر انتخاب اجتماعی قوی­تر بود که نشان می­دهد اشخاص معمولاً شبکه­ های اجتماعی با الگوهای مشروب­خواری مشابه با الگوی خود را انتخاب می­ کنند. شکی نیست که شبکه­ های انتخاب شده، مشروب­خواری آنها را تأیید یا تقویت کند، در مورد نوجوانان هم نتایج مشابهی بدست آمده است.(کرنیک و همکاران، ۲۰۰۷، ترجمه شمسی پور، ۱۳۹۰)
    (سلیمی‌و داوری ۱۳۸۸) در مورد نقش همنشینان بزه­کار می­گویند: احتمال بزه­دیدگی افرادی که رابطه­ شخصی، اجتماعی یا شغلی نزدیکی با بزه­کاران و مجرمان بالقوه دارند، بیش از افرادی است که این ارتباط را ندارند. احتمال کنش متقابل اجتماعی افرادی که در ویژگی‌‌های جمعیتی ـ اجتماعی با مجرمان بالقوه اشتراک دارند، با این دسته از مجرمان بیشتر است. همین امر نیز سبب می‌شود که احتمال بزه­دیدگی این افراد، به دست آن مجرمان، فزونی یابد.
    نقش مدرسه و دوران تحصیلی:
    مدرسه:پس از کانون خانواده،مدرسه دومین سازمان اجتماعی است که می ­تواند در سازندگی شخصیت افراد ،سهم به سزایی داشته باشد،به ویژه وقتی پدران و مادران در برخورد با کودکان با شکست مواجه شده باشند،مدارس باید بار سنگین تری را عهده دار شوند. آگاهی مربیان نسبت به اصول بهداشتی روانی باعث می شود که کودکان در کلاس تشویق شوند و مشکلات زندگی روزمره خود را حل کنند و تصورات خود را در زمینۀ زندگی اجتماعی به محک آزمایش بگذارند.ولی اگر به اختلالات عاطفی توجهی نشوند و عوارضی بروز کند،غالبأ باعث ایجاد صدمات دایمی و ناسازگاری های فردی و اجتماعی می­گردد.(فرجاد به نقل از شاه نظری ۱۳۹۰)
    جنبه های مختلفی از آموزش و تحصیلات مانند، عملکرد تحصیلی، پیشرفت تحصیلی و رفتارهای فرد در مدرسه با مصرف مواد و سایر رفتارهای ضد اجتماعی همایند است.تعهد پایین که اغلب با رفتارهای ناسازگارانه در مدرسه، اخراج شدن از مدرسه و حاضر نشدن در کلاس نشان داده می شوند، خطر افزایش رفتارهای مشکل آفرین را به همراه دارد. تعهد نسبت به مدرسه معمولاً با دلبستگی به مدرسه و اینکه دانش آموز ارزش تحصیلات را چگونه ارزیابی می کند،بستگی دارد (جویسون به نقل از فودرگیل[۲۴]،۲۰۰۸). اخراج از مدرسه و ترک آن در گذشته در مصرف کنندگان هروئین دو برابر بیشر از افراد به هنجار و سالم بوده است.یکی از دلایل اینکه عملکرد ضعیف در مدرسه شکست در برابر انتطارات اجتماعی است. مصرف مواد یکی از راه هایی است که فرد برای مقابله با ناکامی و نا امیدی ناشی از روبه رو نشدن با انتظارات اجتماعی و نقش پذیری به آن روی می دهد. موفقیت در نقش هایی همچون( اعضای خانواده،دانش آموز،کارمند و…) با سازگاری اجتماعی رابطه دارد.در تحقیق(فودرگیل و همکاران،۲۰۰۸) به این نتیجه رسیده شد که موفقیت در زمینه تحصیلی در مقطع های معینی به طور معنی داری با مصرف مواد در آینده رابطه دارد. اتمام کردن دبیرستان،خطر اختلالات بعدی در بزرگسالی را کاهش می دهد.
    معلمین و مربیان مدارس ،بزرگترین مسؤلیت را به عهده دارند زیرا با شاگردان در تماس دایمی هستند. بنا براین معلمان و مربیان ،خود باید از نظر عاطفی و شخصیتی،آن قدر رشد کرده باشند که بتوانند در تربیت عاطفی کودکان موثر باشند،در حقیقت مربی در موقعیتی است که می تواند کودک را بسازد یا خرد کند. بنابراین می بینیم که شخصیت مربی و معلم،خود می تواند در رشد و در شکوفایی و شخصیت کودکان، نوجوان و جوانان و در نتیجه رشد و بالا رفتن فرهنگ یک جامعه، اثرات خوب یا بد داشته باشد.یکی از شرایط معلم خوب آن است که خودرا بشناسد زیرا تنها در این صورت است که می تواند شاگردان خود و نیازهای عاطفی، آرزوها، هدف ها و رفتار آنها را بشناسد و تنها در این صورت است که می تواند با نظر عینی ولی توأم با احساس همدردی نسبت به شاگردان خود، نیاز خود را بشناسد.از مسائل دیگری که باید در آموزش و پرورش کودکان مورد نظر باشد، همکاری مربیان و والدین است، متاسفانه غالبأ تفاهم و هماهنگی میان دو محیط خانه و مدرسه، این دو نهاد مهم اجتماعی، وجود ندارد.حقیقت این است که اگر در مدارس مدیریت و سازماندهی ماهرانه­ای وجود داشته باشد، می توان بسیاری از مشکلات را به کمک والدین وبالعکس به کمک مربیان و مدیران حل کرد.(فرجاد به نقل از شاه نظری ۱۳۹۰)
    نقش آسیب ها و بیماری های روان­شناختی
    درحالی که شروع زود و سریع اختلال مصرف مواد با از پیش موجود بودن بعضی اختلالات در فرد مانند نقص توجه و بیش فعالی، اختلال سلوک، اختلال خلق و اضطراب مرتبط است. اما بعضی از تحقیقات، نمایانگر این هستند که بعضی از اختلالات مثل افسردگی اساسی بعد از اختلال مصرف مواد پدیدار می­شوند و یا اینکه این نوع اختلالات خود عوارض مصرف مواد و یا تاثیر ژنتیکی ناشی از سوء مصرف مواد است.(بونستین[۲۵] و به نقل از هاهسی،۲۰۰۲)
    ضعف روش­های تحقیقی قبلی باعث ناکافی بودن توجه به توالی رشدی اختلالات دوران کودکی که خطر مصرف مواد در آینده را پیش بینی می­ کند، شده است .برای مثال در گذشته ارتباط و همبودی اختلال بیش فعالی و شروع زود رس اختلال مصرف مواد ثابت شده بود.(ویلنز و همکاران به نقل از،هاهسی،۲۰۰۲ ) با این وجود باید به توالی رشدی اختلالات دیگر در دوران کودکی مانند اضطراب، افسردگی، اختلال سلوک، منفی­گرایی و تاثیر آن بر شروع اختلالات مصرف مواد، توجه ویژه­ای گردد.طرح یا توصیف اختلالات روانی بعنوان پیش بینی کننده اختلال مصرف مواد، مهم یا حائز اهمیت است زیرا اگر اختلالات روانی پیش ­بینی کننده در کودکی دیده شد، می­توان با برنامه ­های پیش­گیرانه در این کودکان از شروع مصرف مواد جلوگیری کرد. درمانگران بالینی باید بیشتر تلاششان بر روی درمان رفتاهای پرخاشگرانه و کنترل رشد اختلال مصرف مواد انجام دهند.(هاهسی[۲۶] و همکاران،۲۰۰۲ )
    توالی اختلالات روانی با اختلال مصرف مواد بعنوان یک توالی رشدی اینگونه توصیف شده است که ابتدا بیش­فعالی در اوایل کودکی شکل می­گیرد که پس از این اختلال در اوایل نوجوانی، اختلال اضطرابی بوقوع می­پیوندد . در اواخر نوجوانی اختلال مصرف مواد شروع می­ شود که در پی آن افسردگی یا اختلال دو قطبی در اوایل بزرگسالی شکل می­گیرد. ۵۶% از بزرگسالانی که اختلال مصرف مواد دارند قبل از شروع آن بعضی از اختلالات روانی را داشته اند . اکثر کسانی که اختلال مصرف مواد دارند قبل از آن اختلالاتی همچون اضطراب، افسرده­خویی، اختلال سلوک را داشته اند. درمقابل اختلالاتی همچون اختلالات خلقی مثل افسردگی و اختلال دو قطبی بعد از شروع مصرف ایجاد می­ شود. یافته­ های کرولی حاکی از این است که ۲۳% افرادی که اختلال مصرف مواد دارند یکی از انواع اختلالات اضطرابی را در دوران کودکی داشته اند. بعضی از تحقیقات قاطعانه رابطه بین اختلال سلوک وشروع مصرف مواد در نوجوانی را تائید کرده اند ( کروولی و همکاران به نقل از هاهسی ،۲۰۰۲) .زیربنای مکانیزمی که بین اختلالات آسیب شناسانه روانی و اختلال مصرف مواد ارتباط برقرار می­ کند، چندان روشن نیست؛ شاید این دلیل را بتوان مطرح کرد که افرادی که قبل از مصرف مواد بیماری روانی دارند، برای کاهش درد و بهبود احساس کفایت خود و بهبود نشانه های بیمارگونه یشان دست به خود درمانی می زنند،که از الگویی تبعیت می­ کنند،که آنها را به سمت اختلال مصرف مواد می­برد. افرادی که دچار بیماری روانی هستند،ممکن است تمایل زیادی به خود درمانی نداشته باشند اما فهم کمی نیز نسبت به عواقب مصرف مواد داشته باشند. این نوع افراد نسبت به سایر همسالان خود بینش­پایین تری دارند و فرایند درمان اعتیاد آنها به مراتب سخت تر است.(خانتازان به نقل از هاهسی،۲۰۰۲).
    محیط آسیب رسان مانند خانواده نابهنجار می ­تواند پیش بینی گر اختلالات روانی و سؤمصرف مواد باشد.این امکان نیز وجود دارد که اختلالات روانی روند پذیرش سؤمصرف مواد یا اعتیاد به مواد را تسریع کند.(ویسف[۲۷]،به نقل از هاهسی ،۲۰۰۲)
    یکی از تبیین های روان شناختی که بر نارسایی­های شخصیتی تأکید دارد، تبیین فروید است. فروید ساختار شخصیت را شامل سه لایه «نهاد»، «من» و «من برتر» می داند. «نهاد» همان نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی است که هیچگونه قیدوبندی نمی­شناسد. «من» هسته اصلی شخصیت و مبیّن آموزش و فراگیری واقعیات زندگی است. این بخش پیونددهنده «نهاد» و «مَن برتر» و ـ به اصطلاح ـ دروازه­بان شخصیت است. «مَن برتر» شامل ارزش های اخلاقی و وجدانی فرد است که به تدریج با آموزش و پرورش و تأثیر عوامل محیطی ایجاد می­ شود. فروید معتقد است که عرصه زندگی انسان صحنه کشاکش دو نیروی «نهاد» و «مَن برتر» است. زمانی رفتار انحراف آمیز پیش می ­آید که «نهاد» در مبارزه با «مَن برتر» پیروز گردد.(کوئن، ترجمه ثلاثی، ۱۳۸۰) ژان برژه معتادان را از نظر شخصیتی و روانی به معتادان با ساختار «روان نژند»، «روان پریش» و «افسرده» حال تقسیم می­ کند. اما به طور کلی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد که بیشتر روانشناسان پای بند آن هستند و آن تقسیم شخصیت معتاد به «نوروتیک»، «پسیکوتیک» و «سازمان نیافته» است. معتادان «نوروتیک» خودآزار و دیگرآزارند و دارای اختلال در روابط عاطفی و خانوادگی می باشند. از نظر روانی، این افراد با مصاحبه و رویارویی و نیز از طریق همدلی، اعتماد و اطمینان بخشیدن به آن ها باید تحت درمان قرار گیرند. معتادان «پسیکوتیک»، واقعیت گریز هستند، روانکاوی این گروه و کنترل پرخاشگری در آن ها بهترین راه درمان این گروه محسوب می گردد. معتادانی که دارای رفتار «سازمان نیافته» هستند، قادر به برقراری ارتباط با واقعیت ها نیستند و ناکامی های خود را معلول محیط اجتماعی و خانوادگی دوران کودکی خود می دانند و بسیار خیالپرداز هستند. این گروه نیز از طریق روانکاوی فردی و گروهی تحت درمان قرار می­گیرند (رضایی، ۱۳۸۲). می توان نتیجه گرفت که هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تکامل نیابد، فرد در معرض و هجوم بیماری ها و اختلالات روانی قرار می گیرد و به فردی بی اراده، تلقین پذیر و بی عاطفه تبدیل می شود. در این هنگام در معرض خطر کجروی و انحراف واقع می شود، که اعتیاد به مواد مخدّر یکی از این انحرافات است. این گونه افراد به دلیل عدم تکوین شخصیت نمی توانند ارزش های اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمی­توانند خود را با محیط سازش دهند. علاوه بر آن، دچار مشکلات احساسی و عاطفی می گردند. در نتیجه، زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدّر در چنین افرادی به وجود می آید. برای مثال، افراد عقب مانده ذهنی به دلیل اینکه خطر ناشی از اعتیاد را نمی دانند و شخصیت تلقین پذیری دارند، تحت تأثیر تلقین دیگران و با همنشینی افراد معتاد به طرف اعتیاد کشانده می شوند (داوری، ۱۳۸۱). علاوه­براین مصرف الکل با چند اختلال شخصیت همایند است که اختلال شخصیت ضد­اجتماعی در مورد مردان و اختلال شخصیت مرزی در مورد زنان، بیش از همه قابل توجه­اند. نافرمانی و سطوح بالای پرخاشگری نیز با سوء مصرف مواد رابطه دارد. همچنین اختلال کاستی توجه، بیش فعالی، اختلال سلوک در کودکی و افسردگی نیز با سوء مصرف رابطه دارند. ( انوری­پور، ۱۳۸۶)

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شروط ناعادلانه قرارداد ها در حقوق ایران- قسمت ۳ ...

    بین اشخاص قرارداد به عنوان اولین و اصلی ترین فاکتور تامین منافع دو جانبه و برقراری عدالت معاوضی کارکرد خود را از دست داده است. نقش قرارداد را در تامین منافع دوجانبه باید محدود به زمانی دانست که موقعیت اقتصادی بالنسبه برابر دو طرف گفتگو ضامن تاثیر برابر دو اراده در شکل گیری معاملات و تعهدات ناشی از آن دانست، اما امروزه با ظهور و بروز قدرتهای اقتصادی بزرگ وگاه انحصاری که غالب تولید کننده و ارائه کننده کالا و خدمات ضروری هستند اصرار در کارگزار بودن اراده دو طرف در تعیین حدود و قلمرو و تعهدات دو جانبه افراط گرایانه غیر واقعی است. با نابرابری موقعیت اقتصادی طرفین متعاملین منجر به قراردادهای ناعادلانه ای می شوند که سرپوش توافق و تراضی تعهدات سنگین و ناعادلانه را بر طرف ضعیف تحمیل می کند و از طرفی انصاف و عدالت حکم می کند که طرفین از حقوق، شرایط و تکالیف یکسانی برخوردار باشند.
    عکس مرتبط با اقتصاد

     

     

    طرح پژوهش

    ۱-۱ بیان مسئله
    پایبندی و احترام به قراردادهای خصوصی افراد از اصول پذیرفته شده در تمام کشورها است. و قانون مدنی ایران نیز در ماده­ی ۱۰ از این اصل حمایت می­نماید. هر شخص که قرارداد را با شرایط صحت آن منعقد می­نماید باید تعهدات ناشی از آن را ایفا نماید و قانونگذار نیز برای اجرای این مهم ضمانت اجرا در نظر گرفته است. این اصل در ابتدا که طرفین قرارداد نسبت به هم در موقعیت برتری نبودند پذیرفته شد. اما گذشت زمان خلا این اصل را نشان داد و دخالت دولت در این نوع معاملات را لازم دانست. وقتی متعاملین به لحاظ قدرت چانه زنی و معامله در یک سطح نباشند طرفی که از موقعیت برتر سود می­برد اقدام به درج شروطی ناعادلانه در قرارداد می نماید که به ضرر طرف دیگر معامله بود. اوج این شکاف در قراردادهای شرکتهای بزرگ با مصرف کنندگان و شرکت های کوچک بود. شرکتهای بزرگی که انحصار بازار را در دست داشتند اقدام به درج شروط ناعادلانه ای همچون فروش اضافی کالا و افزایش قیمت کالامی نمودند که موجب ضرر به طرفین معامله با این شرکتها می­شد. این برخورد و کاستی ها در حقوق قراردادها موجب گردید در سال ۱۹۷۲ جامعه اروپا برای حمایت از طرف ضعیف­تر قرارداد، اقدام به وضع قوانین حمایتی نماید که این روند تا سال ۱۹۹۹و تصویب قانون شروط ناعادلانه در قراردادهای مصرف کننده ادامه یافت. شروط ناعادلانه طبق این قانون شروطی بود که:
    ۱٫ شرط خلاف اصل حسن نیت باشد
    ۲٫ به مصرف کننده ضرر وارد شود
    ۳٫ شرط بدون مذاکره و یک طرفه ( از طرف برتر ) در قرارداد گنجانده شده باشد.
    ۱-۲ .سوالات پژوهش

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

     



    سوال اصلی

    آیا شروط ناعادلانه تاثیری بر قرارداد دارد یا خیر؟ (آیا می توان با اتکا به مقررات پراکنده در حقوق ایران، مدعی گردید که شروط ناعادلانه در نظم حقوقی ما مجوزی برای تعدیل قرارداد و مطالبه خسارت قرار گیرد )
    ۱ -۲-۲ سوالات فرعی
    ۱- مفهوم و مصادیق شروط ناعادلانه چیست؟
    ۲- راهکار قانونگذار برای حمایت از حقوق طرف قرارداد در برابر شروط ناعادلانه چیست؟
    ۱-۳ فرضیه های پژوهش
    ۱-۳ -۱ فرضیه اصلی
    از آنجایی که وجود شروط ناعادلانه منجربه نارضایتی و بی عدالتی و بی نظمی در روابط اقتصادی، حقوقی و اجتماعی مردم می گردد، لذا بایستی قراردادهایی که مشتمل بر شروط ناعادلانه است در برخی موارد باطل و در برخی موارد منحل یا تعدیل گردند چرا که اگر چنین اتفاقی نیفتد عدالت که اساس حکومت است از بین می رود.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    ۱-۳ -۲ فرضیه های فرعی

     

     

    شروط غیرعادلانه، شروطی هستند که سبب عدم تعادل فاحشی در حقوق و تعهدات (ثمن و مثمن ) طرفین قرارداد شوند که با به کارگیری آن شروط، سبب ضرر ( مالی یا غیرمالی ) به طرف دیگرمی شوند. و مصادیق آن در قانون اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، قانون دریایی ایران مصوب ۱۳۴۳، قانون حمایت از حقوق مصرف کنندگان مصوب ۱۳۸۸، همچنین قراردادهای کاری در قانون کار و در اجرای قاعده غبن مشهود است.

    قانونگذار ایران در برخی قوانین در جهت جلوگیری از ورود ضرر و زیان و همچنین حمایت از حقوق طرف قرارداد در برابر شروط ناعادلانه که خواسته یا نا خواسته به افراد تحمیل می گردد، این گونه قراردادها را در برخی موارد باطل و در برخی موارد آن را صحیح فرض نموده و از مکانیزم های فسخ، انحلال، تعلیق، تعدیل و… بنا به شرایط و اوضاع و احوال بهره گرفته است.

    ۱-۴ پیشینه پژوهش
    با توجه به بررسی و جستجوی صورت گرفته تاکنون کتاب یا مقاله ای با این عنوان توسط نگارنده مشاهده نشده است و مقالاتی که چاپ گردیده مربوط به حقوق مصرف کننده و حقوق رقابت بوده و در
    مورد شروط ناعادلانه در حقوق ایران کمتر مطلبی نوشته شده است. مقالات موجود در این زمینه مربوط به شروط غیر عادلانه در سایر کشورها است. مانند پژوهش دکتر شیروی تحت عنوان نظریه غیرعادلانه
    و خلاف وجدان بودن شروط قراردادی در حقوق انگلستان، آمریکا و استرالیا که در مجله مجتمع عالی قم به چاپ رسیده است ایشان در این مقاله شرایط موثر مانند رویه قضایی و قانونگذاری در بوجود آمدن قانون حمایت از مصرف کننده در مقابل شروط ناعادلانه را در کشور انگلستان، آمریکا و استرالیا مورد بررسی قرار داده اند. همچنین در این زمینه پایان نامه ای تحت عنوان بررسی شروط ناعادلانه در قراردادهای مصرف‌کننده در حقوق ایران و انگلیس توسط حجت کرمانی در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) درسال ۱۳۸۶تدوین گردیده و همچنین مقاله ای تحت عنوان مولفه های غیرمنصفانه بودن قرارداد، توسط دکتر ساردویی نسب درسال۱۳۹۰ به رشته تحریر درآمده است.

    ۱-۵ اهداف پژوهش
    از جمله هدف هایی که در این پژوهش مد نظر خواهد بود عبارتند از :
    ۱- آشنایی با شروط ناعادلانه در قراردادها
    ۲- حمایت از حقوق طرف قرارداد در برابر شروط ناعادلانه
    ۳- کمک به پیشبرد اهداف تحقیقی در موارد مشابه
    ۴-تلاش درجهت اصلاح خلاء قانونی
    ۱-۶ روش پژوهش
    روش پژوهش در این پایان نامه توصیفی- تحلیلی است. پس از بررسی های اولیه و مطالعات سوابق و مستندات پیشین و کسب مستندات پایه و بنیادین بر اساس متغیر ها و فاکتور های عدالت، شرط و غیرعادلانه بودن قرارداد، بر اساس مستندات فیش برداری شده و استقراء مطالب و داده های اکتساب شده از مدارک و اسناد، بر اساس این مطالعات و زوایای ناگفته استنتاج شده از ناعادلانه بودن شروط در
    قرارداد تهیه شده و نتیجه گیری و تفسیر می گردد.
    ۱-۷ اهمیت و ضرورت پژوهش
    با توجه به اینکه در چند سال اخیر این بحث­ها در کشورمان نیز وارد ادبیات حقوقی شده است (شروط ناعادلانه قراردادی) و قانونگذار جهت حمایت از حقوق افراد و جلوگیری از برهم خوردن نظم بازار اقدام
    به وضع قوانینی نموده است. با توجه به نو پا بودن این بحث­ها در حقوق داخلی لازم است که شرایط و مفهوم شروط ناعادلانه در قراردادها آشنا شویم و با مطالعه سابقه ی قوانین در این زمینه بتوانیم هرچه کامل تر از حقوق اشخاص (مصرف کننده) حمایت نماییم.
    ۱-۸ جنبه نوآوری
    این پژوهش با بهره گیری از مطالعات گذشته و بکار گیری روش تحلیل قوی و کارآمد، جنبه های پنهان و دیدگاه های ناگفته ی شروط ناعادلانه در قراردادها از منظر حقوقی و اندکی نیز فقه را مطرح کرده و با استدلال های منطقی روند واضح و مشخصی از شروط ناعادلانه را مورد بحث و گفتگو قرار می دهد و با دلایل منطقی بر پایه بنیان های عقلی افق جدید و روشنی پیش روی مسائل ناعادلانه در قراردادها را مطرح و بیان می گردد. در این پژوهش جنبه های روشن عدالت و ناعادلانه بودن مطرح شده و بیان دقیق و موشکافانه از نتیجه های ثمربخشی که ناعادلانه بودن قرارداد می تواند داشته باشد ولی پژوهشی در این زمینه ها بیان نشده، مطرح گردیده و پیشنهادات مفیدی در بیان این تحلیل ها و تحقیقات آتی که باید مطرح شود عرضه می گردد.

    ۱-۹ ساماندهی پژوهش
    پژوهش حاضر در سه بخش اصلی تدوین شده است ابتدا به بیان مقدمه و طرح پژوهش و… پرداخته شده است. در بخش اول کلیات پژوهش که شامل مفهوم شرط و انواع آن و همچنین مفهوم عدالت و مبانی نظری شروط ناعادلانه و… توضیحاتی بیان شده است، سپس در بخش دوم به مباحث مربوط به آثار شروط ناعادلانه در قراردادها به طور مفصل اشاره شده و در بخش سوم مسائل مربوط به تعدیل قراردادها و شرایط و انواع آن بیان گردیده است و در نهایت به بیان نتیجه گیری وپیشنهادات پرداخته ایم.

    بخش اول: کلیات پژوهش
    فصل اول: مفهوم شرط و انواع آن
    مبحث اول: مفهوم شرط و انواع آن در حقوق ایران

     

    گفتار اول: مفهوم شرط درحقوق ایران

    کلمه شرط دارای معانی مختلفی است. دراصطلاح حقوق، شرط دارای سه معنی است یکی، معنایی که ازمنطق وفلسفه گرفته شده است وآن عبارت است از امری که در پیدایش وتحقق امر دیگری که مشروط نامیده می شود تاثیر دارد. در اصطلاح منطق و فلسفه، شرط عبارت است از امری که از عدم آن عدم مشروط لازم می آید ولی از وجود آن وجود مشروط لازم نمی شود. شرط در این معنی به اموری اطلاق می گردد که صحت و اعتبار عقد بر آن متفرع است و در ماده ۱۹۰ قانون مدنی و مواد دیگر شرط به این معنی آمده است. مثلا مشروعیت جهت معامله یا معلوم بودن مورد معامله، شرط صحت عقد است زیرا صحت عقد به آن بستگی دارد. معنی دوم و سوم شرط عبارت ازعهد و تعهد است منتها یکی از این دو معنی اعم و دیگری اخص می باشد. معنی دوم شرط عبارت است از مطلق عهد وتعهد. در روایت معروف نبوی (المؤمنون عند شروطهم) که در فقه مورد استناد بر لزوم عقود و تعهدات قرار می گیرد، شرط در همین معنی به کار رفته است. معنی سوم شرط که اخص از معنی دوم است، عبارت است از تعهد فرعی که ضمن یک قرارداد مندرج می شود. شرط در لغت به دو معنا به کار رفته است: معنای حدثی و معنای جامد معنای حدثی: همان معنای مصدری است، یعنی معنایی که بر فعلی دلالت دارد. بنابراین می‌توان از لفظ شرط که دارای معنای حدثی است، مشتقاتی به دست آورد. معنای جامد، شرط در این معنا اسم جامد است، بر همین اساس ساختن واژه‌هایی از قبیل مشروط و شارط از آن خلاف قاعده است. قانون مدنی در مواد ۶۰، ۱۹۰، ۱۹۱ و ۳۶۴ شرط را در این معنا به کار می‌برد ( محقق داماد، ۱۳۸۸، ۶۵ ) اما شرط در اصطلاح حقوق یکی از دو مفهوم زیر را بیان می‌کند:
    ۱- امری که وقوع یا تأثیر عمل یا واقعۀ حقوقی خاص به آن بستگی دارد؛
    ۲- توافقی است که بر حسب طبیعت خاص موضوع آن یا تراضی طرفین در شمار توابع عقد دیگری در آمده است ( کاتوزیان، ۱۳۷۶ ، ۱۶۷)

     

    گفتار دوم: انواع شرط در حقوق ایران

    شرط امری محتمل الوقوع در آینده که طرفین حدوث اثر حقوقی را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع می‌نمایند. شرط در علم اصول به معنای هر امری که وجود آن برای تحقق امر دیگری لازم است و در اصطلاح حقوق و فقه به معنی مطلق تعهد است اعم از اینکه در ضمن عقد باشد یا مستقل از عقد. به طور کلی در تعریف شرط به معنک رابطه ای حقوقی و نه معنای منطقی و اصولی چنین آمده است (جعفری لنگرودی،۱۳۷۸، ۳۸۰)
    مطابق قانون مدنی شروط به دو قسم تقسیم می‌ شوند : شروط باطل و شروط صحیح
    بند اول : شرط باطل
    درج شرط در ضمن عقد رابطه و وابستگی بین آن دو ایجاد می نماید وآن دو را یک معامله ی مشروط جلوه می دهد، ولی نحوه ی رابطه ی آن دو با یکدیگر متفاوت می باشد یعنی رابطه ی شرط به عقد یک رابطه ی فرع به اصل می باشد و رابطه عقد به شرط رابطه ی اصل به فرع می باشد، بنابراین بطلان فرع در اصل سرایت نمی نماید مگر جهت مخصوصی داشته باشد. بدین جهت شروط باطله خود بر دو قسم تقسیم می شود : الف- شروط باطلی که مفسد عقد نمی باشد. ب : شروط باطلی که مفسد عقد می باشد. مطابق ماده ۲۳۲ قانون مدنی ،شروط منفصله ذیل باطل است ولی مفسد عقد نیست : ۱- شرطی که انجام آن غیر مقدور باشد. ۲- شرطی که در آن نفع و فایده نباشد. ۳- شرطی که نامشروع باشد. همچنین مطابق ماده ۲۳۳ قانون مدنی، شروط منفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است : ۱- شرط خلاف مقتضای عقد. ۲- شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود.
    بند دوم : شرط صحیح
    هر شرطی که از اقسام پنجگانه مذکور در مواد ۲۳۲ و۲۳۳ قانون مدنی نباشد صحیح خواهد بود وطبق ماده ۲۳۴ قانون مدنی شروط صحیح بر سه قسم می باشند: ۱- شرط صفت، ۲- شرط نتیجه، ۳- شرط فعل ۱-شرط صفت : شرط صفت عبارت از شرطی است که موضوع آن صفتی از صفات مورد معامله که عین خارجی است باشد، بنابراین در شرط صفت دو خصوصیت است، یکی آنکه مورد معامله باید عین خارجی باشد و دیگر آنکه شرط باید راجع به صفتی از صفات مورد معامله باشد، چنان که زمینی را کسی می خرد به شرط آنکه دارای پنجاه متر عرض و صد متر طول باشد.
    ۲- شرط نتیجه: شرط نتیجه عبارت است از شرط نمودن مقتضای یکی از عقود در ضمن معامله دیگر می باشد، مانند شرط قرار دادن ملکیت عین معین که نتیجه عقد بیع است و یا ملکیت منافع آن که نتیجه عقد اجاره است و یا زوجیت زوجه که نتیجه عقد نکاح است. این است که ماده ۲۳۴ قانون مدنی می گوید:«…شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود…».
    ۳-شرط فعل: طبق ماده ۲۳۴ قانون مدنی: «…شرط فعل آنست که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود». مانند یکی از عقود یا عمل مادی مانند ساختمان بنا، کشیدن پرده نقاشی و امثال آن. شرط فعل بر دو قسم است: شرط فعل مثبت و شرط فعل منفی .
    مبحث دوم: مفهوم وانواع شرط درفقه

     

    گفتار اول: مفهوم شرط در فقه امامیه

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مطالعه تطبیقی ازدواج محجورین در فقه اسلامی و حقوق ایران- قسمت ۱۱ ...

    ان کانت عربیه و نسیبه (دارای اصل و نصب)فنکاحها یفتقر الی الولی، ولا ینعقد الا به.وان کانت معتقر دنیه(دون نسب) لم یفتقر الیه»[۱۴۹].
    اجماع:
    در این مورد صاحب ریاض ادعای اجماع نموده است.[۱۵۰] شیخ یوسف بحرانی در الحدائق نیز همین نظر را پذیرفته‌اند.[۱۵۱] اما در مورد پسر صغیر مشهور علما فتوا به عدم خیار داده‌اند.
    « ولاخیار للصبیه مع البلوغ و فی الصبی قولان، اظهرها: انه کذلک».[۱۵۲]
    ولی عده ای از فقها معتقدند[۱۵۳] که پسر صغیر پس از بلوغ حق خیار دارد. برای مستند این نظریه دو مطلب ذکر شده است:

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

     

    ورود ضرر بر زوج زیرا اثبات مهر و نفقه با فرا رسیدن بلوغ بر پسر ضرر مالی وارد می‌کند در

    حالی که بر زوجه چنین ضرری وارد نمی گردد.

     

     

    روایت کناسی، وی از امام باقر(ع) نقل کرده‌اند که امام فرموده‌اند:

    هر گاه پدر برای پسر زن بگیرد در حالی که رشد نداشته باشد، پس از رسیدن به سن بلوغ یا رشد حق خیار دارد.[۱۵۴]
    در این مورد در هنگام انعقاد نکاح، این امر در نظر ولی به مصلحت مولی علیه بوده، و تشخیص مصلحت با اوست.در واقع معیار، زمان اقدام است نه پس از بلوغ، و دیگر این که این جهت نمی- تواند موجب تفاوت بین پسر صغیر و دختر صغیره شود.زیرا هر چند در مورد دختر صغیره، از جهت مهر و نفقه ضررو زیانی وجود ندارد ولی به هر حال ادامه ی همسری بدون میل و رغبت بی‌تردید خود ضرر است، و چنانچه ادله ثانویه مانند قاعده لاضرر در این مورد بتواند کارگر باشد باید در هر دو مورد موثر واقع شودو جهتی برای تفاوت بین دختر و پسر به نظر نمی رسد.خصوصاً این که روایت دیگری که توسط محمد ابن مسلم نقل شده، مشتمل بر وجود حق خیار برای دخترصغیره و پسر صغیر است.
    محمد بن مسلم می‌گوید: «از آن حضرت درباره ی دختر و پسر نا بالغی که با یکدیگر ازدواج می‌کنندسوال کردم، فرمود: اگر والدین آنها را به ازدواج در آورده باشند مانعی ندارد، ولی بعد از رسیدن به حدّ رشددارای حقّ خیار می‌باشند.
    نظر نگارنده:
    چنانچه صغیری تحت ولایت پدر و جد پدری به تزویج درآمده است حتماً مصلحت طفل مدّ نظر ولی اش قرار گرفته است و این مصلحت به حد و درجه ای بوده است که آنها به این ازدواج تن داده‌اند، پس از این جهت مطلبی که گفته شده است: ورود ضرر بر زوج( نفقه و مهریه) باعث می‌شود که پسر حق فسخ نکاح را بعد از بلوغ داشته باشد ، رد می‌شود چون در ازدواج پرداخت نفقه و مهریه بر عهده ی زوج می‌باشد. اگر این تزویج باعث ضرر به پسر شده باشد طبق قاعده ی لاضرر و لاضرار فی الاسلام، موجب عدم صحت عقد خواهد شد، نه اینکه باعث شود که برای پسر بعد از بلوغ خیاری برای فسخ قائل شویم.پس به نظر می‌رسد از جهت وجود حق فسخ برای صغیر و صغیره و از جهت عدم حق فسخ میان صغیر و صغیره پس از رسیدن به سن بلوغ تفاوتی نیست.
    دیگر اینکه اگر در این ازدواج ضرری متصور شده باز هم این ضرر و زیان متوجه هر دو طرف است. چرا که حتی اگر فقط صیغه ی عقد جاری شده باشد و هیچ گونه رابطه ی زناشویی میان دختر و پسر واقع نشده باشد طبق عرف جامعه، دیگر به این دختر به دید سابق نگریسته نمی‌شود و ارزش سابق خود را از دست می‌دهد یا لااقل از آن ارزش کم می‌شود که باز هم این مسئله خودش موجب زیان رساندن به دختر می‌شود و با وجود این ضررهاست که، زن مستوجب دریافت نصف مهریه قرار گیرد.نه از باب این که ضررمتوجه پسر می‌شود و اگر رابطه زناشویی واقع شده باشد، طبق شرع و قانون واجب النفقه و مهریه می‌شود و حال اگر در این میان علاقه ای در زوج نسبت به زوجه ایجاد نشده باشد آیا این مسئله ضرر و زیانی را نسبت به روح و روان و شأنیت زن ایجاد نخواهد کرد؟ وفقط ضرر متوجه پسر است؟
    مسلماً این گونه خواهد بود پس با توجه به این مسئله، ضرر، هم متوجه زوج و هم متوجه زوجه می‌شود. پس اگر نسبت به صغیر و صغیره، ازدواجی صورت می‌گیرد، ولیّ طفل باید از هر حیث مصلحت اندیشی کند و کاملاً نسبت به این موضوع آینده نگری داشته باشدو بعد اقدام به تزویج نماید.چرا که در غیر این صورت بعضی از فقها عقیده دارند که عقد به صورت فضولی واقع شده،
    و موقوف بر آن است که صغیر و یا صغیره پس از بلوغ اجازه دهد یا ردّ نماید، که در صورت اول عقد صحیح و در صورت دوم یعنی عدم اجازه غقد نکاح باطل خواهد شد.
    «گروهی دیگر از فقها معتقدند که در صورت وقوع عقد بر خلاف مصلحت صغار، عقد به کلی باطل است و اجازه ی بعدی صغیر یا صغیره موجب صحت آن نمی شود.مثلاً چنانچه دختری دو خواستگار داشته باشد، و ولی طفل از نکاح دختر صغیره اش با فرد صالح تر خودداری کند، و او را به عقد دیگری در آورد این عقد اصولاً باطل خواهد بود». [۱۵۵]
    حال با توجه به مطالب گفته شده در بالا دیدیم که در امر ازدواج صغار اگر ضرر و زیانی متوجه این ازدواج بشود هم زوج و هم زوجه را در بر می‌گیرد و فرقی میان آنها نیست. طبق عرف جامعه‌ی ما چه بسا ضرری که متوجه زوجه می‌شود به مراتب بیشتر از زیانی است که گریبان گیر زوج می‌شود.
    دیدگاه حقوق ایران:
    با توجه به مواد قانونی مربوطه به نظرمی رسد قانون گذار نسبت به برهم زدن نکاح بدست صغیر و صغیره پس از رسیدن به سن بلوغ ساکت است وماده‌ی قانونی صریحی که به این امر بپردازد وجود ندارد، ولی باتوجه به ماده۳ قانون آیین دادرسی مدنی و اصول ۴ و ۱۶۷ قانون اساسی، هرکجا که قانون ساکت است به منابع فقهی مراجعه می‌کنیم.که در این مورد به نظر می‌رسد اغلب
    فقهای امامیه عدم امکان فسخ نکاح بعد ازبلوغ صغیرین را تایید نموده‌اند.
    مبحث دوم: مصلحت طفل و معیار آن در ازدواج
    اساساً جعل ولایت، جهت حفظ منافع و مصالح مولی علیه است، چون او قدرت و توان و صلاحیت انجام امور مربوط به خود را نداردو مصلحت عام است، یعنی هم مربوط به امور مالی و هم مربوط به امور غیر مالی است. کاربرد مصلحت در امور مالی بدین گونه است که اولاً: مال از تلف شدن حفظ شود و ثانیاً: در جهت سودآوری به کار برده شود.
    در این مورد علامه حلی می‌فرماید: بر ولی طفل واجب است که مال طفل را حفظ نماید، زیرا خداوند تعالی او را قیم بر طفل و ناظر در مصالح و تحصیل منافع و دفع مفاسد او قرار داده است، پس بر او واجب است که مصلحت طفل را در حفظ مال او و مصون نگهداشتن آن از اسباب تلف، مراعات نماید و بر او واجب است که در صورت امکان مال طفل را در جهت سودآوری به کار اندازد تا اصل مال در راه نفقه و سایر هزینه‌ها خرج نگردد.[۱۵۶]
    با توجه به اینکه هدف و غایت ازدواج، ضامن بقای نسل انسانی است ، پس این امر به عنوان تأمین کننده آرامش و سلامت و امنیت جامعه کاربرد اساسی دارد و مانع انحراف‌هاو کجروی‌های فردی و اجتماعی وتضمین کننده بهداشت جسمی و روانی فرد و محیط پیرامون او می‌شود. از نظر قرآن کریم یکی از اهداف ازدواج، ایجاد سکینه و آرامش روحی است. خداوند در سوره اعراف چنین می‌فرماید:
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    «هوالذی خلقکم من نفس واحده و جمعا منها زوجها لیکن الیها».[۱۵۷]
    یعنی اوست خدایی که همه شما را از یک تن آفرید و از او نیز جفتش را مقرر داشت تا با او انس بگیرد.
    و در آیه دیگری می‌فرماید:
    «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذالک لآیات لقوم یتفکرون».[۱۵۸]
    معنی این آیه ی الهی این گونه بیان شده: یکی از نشانه‌های خداوند این است که، برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید تا در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار نمود به درستی که در این آیات برای گروهی که تفکر می‌کنندنشانه‌هایی ست.
    و روایات شده از امام صادق( ع)که فرمود: «و خلق للرجال النساء لیأنسوا و یسکنوا الهن و یکن موضع شهواتهم و امهات اولادهم».[۱۵۹]
    و در رساله حقوق امام سجاد (ع) آمده است: «و اما حق الزوجه فان تعلم ان الله عزوجل جعلها لک سکنا و انسا فتعلم ان ذلک نعمه من الله علیک فتکرمها و ترفق بها».[۱۶۰]یعنی: واماحق همسرت این است که بدانی خداوند او را مایه‌ی آرامش و انس تو قرار داده است پس بدان پروردگار متعال به مناسبت آن برتومنت نهاده است، باید او را گرامی داشته نسبت به وی مدارا کنی۰
    در آیات شریفه و احادیث وارده یکی از مهمترین اهداف ازدواج رسیدن به سکونت و آرامش است، اگرچه در امر ازدواج سند مالی مانند مهریه و نفقه و.. وجود دارد، ولی بر خلاف تصرفات مالی هدف اصلی در نکاح، سود و منفعت مالی نیست بلکه علاوه بر بقاء نسل، آنچه فایده و غایت نهایی ازدواج به شمار می‌آید ایجاد الفت و انس وارضاء غرایز جنسی از راه صحیح و پر نمودن خلأهای روحی و عاطفی است و مصلحت در ازدواج هم رسیدن به امری است که این اهداف را تأمین کند. بنابراین مصلحت در امر تزویج، یعنی ازدواجی است که انسان را به اهداف فوق برساند. لذا در تزویج ولایی ، ولی نمی‌تواند تمام توجه خود را به امور مالی معطوف داشته تنها کثرت مهر و توانایی مالی زوج را در نظر بگیرد. دلیل این مطالب مشروط بودن تزویج ولایی به کفایت (کفویت) است.
    نتیجه گیری: حال که رعایت مصلحت لازم است، باید به این موضوع توجه نمود که در حقیقت تفسیرها از مصلحت متفاوت است.وهر کس آن را از منظر وتعقل خود مورد بررسی قرار داده است. مثلا شیخ طوسی، رعایت مصلحت را در امر ازدواج ولی معتبر می‌داند.اما از سوی دیگر می‌فرماید: پدر می‌تواند دختر نابالغش را به دیوانه یا جزامی یا برده شوهر دهد.
    شافعی با این مسئله مخالف است، اما دلیل ما این است که همتایی وکفیت به چنین اوصافی نیست و اصل، اباحه است و منع، دلیل می‌خواهد. بنابراین در مقام اجرا زمینه‌ی سوء استفاده فراوان است. باید گفت مرجع تشخیص مصلحت، عرف و عقلا می‌باشند. حکومت‌های دینی می‌توانند برای جلوگیری از سوء استفاده، سیستم قضایی را ناظر بر اجرای صحیح این حکم بدانند. بدین معنا که احراز مصلحت باید توسط قاضی تأیید شود و سپس اولیاء بر این امر اقدام کنند.
    گفتار اول : نقش بلوغ در ازدواج
    بند اول: بلوغ در حقوق اسلامی
    همان گونه که در مباحث پیشین آمد ، می‌توان این گونه نتیجه گرفت که با بلوغ نسل انسان باقی و عقل وی قوت و قدرت پیدا می‌کند.
    طفل صغیر، هنگام رسیدن به سن بلوغ علاوه بر اینکه به سطح بالاتری از قوای جسمانی می‌رسد باید از لحاظ قوای عقلی و فکری هم ارتقاء پیدا کرده و پیشرفت داشته باشد تا بتوان گفت به بلوغ رسیده است ، چرا که با داشتن رشد جسمی و عقلی بصورت هم زمان می‌توان کسی را بالغ شمرد و اهلیت او را نسبت به دخل و تصرف در اموالش به رسمیت شناخت.
    کسی دارای اهلیت است که سه وصف بلوغ ، عقل و رشد را دارا باشد و اگر هر یک از اوصاف یاد شده در کسی جمع نباشد فاقد اهلیت بوده و در زمره ی محجورین قرار داده خواهد شد.
    در نتیجه صغیر غیر ممیز به دلیل فقدان صفت عقل، از دخالت در تمام امور مالیش محروم می‌شود و اگرمعامله ای انجام دهد از ریشه باطل و بلا اثر است و در هر موردی باید ، ولیش به جای او تصمیم گیرنده باشد. وصغیر ممیز هم فقط اجازه ی تملکات بلاعوض مثل قبول هبه، صلح بلاعوض وحیازت مباحات را دارد. واعمالی از صغیر که باعث دخل و تصرف در اموال و حقوق مالی وی می‌شود فقط با اجازه ی ولی صحیح خواهد بود.
    با رسیدن طفل به سن بلوغ ، ورسیدن به تکامل جسمی و عقلی تمام حق و حقوقش به وی مسترد خواهد شد و به عنوان یک فرد بالغ می‌تواند شخصاً در تمام زمینه‌ها، از جمله ازدواج و امور مالی برای خود تصمیم گیری کند.که البته حتماً باید غیر رشید بودن او توسط دادگاه مورد بررسی قرار گیرد.
    بند دوم: بلوغ در قانون مدنی و بررسی ماده‌ی ۱۰۴۱
    طبق ماده‌ی ۱۰۴۱ قانون مدنی: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح».
    در اینجا به بررسی نکاح صغیره از دیدگاه حقوق دانان می‌پردازیم. ایشان معتقدند که ازدواج طفل صغیر موجب ضرر رسانیدن به وی شده و آن را این گونه مطرح می‌کنند:
    ۱-«فرض ضرر برای کودک در نکاح وجود دارد، چون او را از حق انتخاب همسر محروم می‌سازد پس ولی قهری باید ضرورت اقدام خود را پیش از نکاح در دادگاه اثبات کند»[۱۶۱].
    ۲- «تلاش برای رسیدن به عدالت در سایه ماده ۱۰۴۱ ق.م. نیز با اندکی تأمل امکان‌پذیر است: با بهره گرفتن از واژه اذن در متن ماده که در اصطلاح حقوق‌دانان برای اجازه عملی به کار می‌رود که دیگران مایل به انجام دادن آن هستند، می‌توان گفت ولی قهری نکاحی را باید اذن دهد که همسران جوان می‌خواهند در آن شرکت کنند، انتخاب همسر از طبیعی‌ترین حقوق هر انسان و از لوازم احترام به شخصیت اوست و به ولایت نمی‌توان خصوصی‌ترین چهره ی زندگی را بر او تحمیل کرد. پس باید پذیرفت که کودک مأذون نیز باید به سن تمیز برسد تا بتواند طرف عقد نکاح شود و این پیمان مهم اخلاقی و اقتصادی را اداره کند»[۱۶۲].
    عکس مرتبط با اقتصاد
    ۳- «ماده ۱۰۴۱ ق.م. این ازدواج را فاسد و باطل مقرر نداشته بلکه منع کرده است و ممنوعیت آن ملازم با رفع آثاری که موجب قوانین برای زوج و زوجه مقرر است، نمی‌شود»[۱۶۳].
    در خصوص ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی با توجه به اینکه رعایت مصلحت مولی علیه از سوی ولی و تشخیصی دادگاه صالح برای نکاح زوجین صورت می‌گیرد باز هم تبعات منفی در خصوص چنین ازدواجی وجود دارد که به بررسی برخی از آنها می‌پردازیم.
    نظر نگارنده:
    ۱- از بین رفتن حق انتخاب همسر که یکی از طبیعی‌ترین و مهم‌ترین حقوق فردی است و به دنبال آن بوجود نیامدن عشق و علاقه‌ی واقعی میان زوجین، در سایه ی چنین ازدواج‌هایی، اشتیاق ودرک صحیح ومتقابل بسیار کم‌رنگ‌تر از ازدواج‌هایی است که با میل و رغبت صورت می‌پذیرد. فرزندان چنین خانواده‌هایی هم کم‌تر از محبت و عشق‌ورزی پدر و مادر بهره خواهند برد چرا که در ابتدا باید عشق و علاقه قوی میان والدین وجود داشته باشد و سپس آنها بتوانند آن را نثار فرزندان خود نمایند.
    ۲-از بین رفتن دوره ی مهم و شیرین نوجوانی که باید صرف علم‌آموزی و آموزش فنون و یادگیری اخلاق و…شود.که در چنین ازدواج‌هایی به جرأت می‌توان گفت، اگر همه فرصت‌های خوب یک انسان از بین نرود، لااقل بسیاری از آنان هدر خواهد شد.
    ۳-اگر در سایه ی چنین ازدواج‌هایی فرزندانی متولد شوند، این والدین بی‌تجربه می‌باشند پس این بی‌تجربگی ممکن است باعث ایجاد مشکلات روحی و روانی وجسمی برای آنان شده و از نظر اقتصادی نیز، آنان را در تنگناهایی بسیار جدی گرفتار نماید.
    ۴-ناتوانی تربیت فرزندان لایق ومقبول برای خود واجتماع، چرا که برای پرورش چنین نسلی به وجود پدران و مادران تعلیم دیده و کار بلد احتیاج است نه والدینی که هنوز خودشان محتاج تعلیم وتربیت هستند.البته در این مورد مستثنا نیز وجود دارد ولی در غالب موارد، مطالب ذکر شده صادق می‌باشد. و به نظر بنده صحیح نیست که این همه مشکلات را نا دیده گرفت و به سراغ موارد استثنایی رفت و آنها را به عنوان یک مصداق واقعی برای دیگران معرفی کرد.
    ۵-نحوه ی زندگی انسانها از گذشته تا به امروز بسیار فرق کرده ومتفاوت شده است، برای مثال درگذشته بیشترخانواده‌ها به صورت قبیله ای و گروهی در کنار یکدیگر روزگار می‌گذرانده‌ و چه بسا در یک منزل سکونت داشته‌اند و در سایه ی این زندگی‌های گروهی از زوج‌های کم سن سال مراقبت به عمل می‌آمده و در طول سالیان متمادی آموزش‌های لازم برای زندگی به آنها داده می‌شده، در حالیکه در زندگی مدرن امروزی دیگر کمتر خانواده‌هایی را می‌توان یافت که در یک جا و یک منزل زندگی کنندو در بیشتر موارد کودکان از همان ابتدا دارای اتاق و وسایل مختص به خود هستند، پس چگونه می‌توان انتظار داشت بدلیل ازدواج مصلحتی که دیگری برای او تعیین کرده ، حتی استقلال دوران قبل از ازدواج خود را هم از دست بدهد.
    الف: بررسی معنای اذن و اجازه
    دکتر کاتوزیان در مورد کلمه اذن که در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی اشاره و استدلال نموده است. چون واژه اذن برای اجازه عملی بکار می‌رود که دیگران مایل به انجام دادن آن هستند، می‌توان گفت ولی، نکاحی را باید اذن دهد که همسران جوان می‌خواهند در آن شرکت کنند[۱۶۴].
    برای درک بیشتر، به بررسی کلمات اذن و اجازه می‌پردازیم:
    ب: تعریف لغوی اذن و اجازه
    اجازه در لغت چنین تعریف شده است: «رخصت دادن، دستوری دادن، روا داشتن[۱۶۵]»
    و نیز در تعریف اجازه گفته شده: «اجازت، دستوری، اذن، رخصت، رمان، بار، دستوری دادن، روا داشتن[۱۶۶]»
    اذن و اجازه شاید در معنای لغوی شبیه یکدیگر معنا شوند ولی در کاربرد این گونه نیست و با هم تفاوت دارند.
    اذن در لغت چنین تعریف شده است: «اجازه دادن، دستوری دادن، رخصت دادن[۱۶۷]»
    همچنین در تعریف اذن گفته شده: «دستوری، دستوری دادن، بار، اجازه، اجازت، رخصت[۱۶۸]»
    همانطور که در ماده ۱۰۴۱ ق.م. ملاحظه می‌شود ازدواج صغار را منوط به اذن ولی دانسته‌اند. حال می‌خواهیم بدانیم اذن به چه معناست.
    ج: معنای اصطلاحی اذن و اجازه
    اذن در اصطلاح این گونه آمده است: «رضای به فعل یا ترک از دیگری که ابراز شده باشد. رضای اظهار نشده اذن نیست، اذن اعم از وکالت است پس تا قصد استنابه محرز نشده است وکالت صدق نمی‌کند، اذن قبل از وقوع عمل مأذون است و اجازه بعد از آن اذن قائم به مأذون است پس اگر او بمیرد اذن ساقط است و به ارث نمی‌رسد. اذن علی الاصول جایز است حتی اذن در نهادن سر تیر روی دیوار اذن دهنده»[۱۶۹].
    در اصطلاح اجازه این گونه تعریف شده است: «تأیید عقدی که به صورت فضولی و یا عقد مکره صورت گرفته باشد و یا معاملات سفید که بی‌رضای ولی صورت گرفته است و باید ولی اجازه کند. اگر موصی زیاده بر ثلث ترکه وصیت کند محتاج به اجازه وارث است»[۱۷۰].
    علی رغم نظر آن دسته از حقوق دانان که واژه اذن را برای عملی بکار برده است که دیگران مایل به انجام دادن آن هستند و در نتیجه ولی قهری نکاحی را باید اذن دهد که همسران جوان می‌خواهند در آن شرکت کنند، لکن با توجه به تعاریفی که از لغت اذن و اجازه به عمل آمد به نظر می‌رسد واژه اذن تمایل طرفین نکاح را در انعقاد عقد در برنمی‌گیرد بلکه ولی در دادن اذن نکاح نیازی به تمایل طرفین برای نکاح ندارد. لذا دغدغه ی اصلی که در مورد ماده ۱۰۴۱ ق.م. وجود دارد ، که همان احتمال عدم تمایل بعدی طرفین نکاح می‌باشد که همچنان باقی است.
    می‌دانیم که طفل صغیر به دلیل کمی سن و بی‌تجربگی نمی‌تواند خودش مجری نکاح خود باشد زیرا که اهلیت آن را ندارد و به دلیل نداشتن اهلیت (رشد، عقل، بلوغ) این امر در اختیار اولیای او قرار داده شده است واین موضوع به نوعی، بیشتر جنبه‌ی حمایتی از طفل را می‌رساند و به این معنی نیست که هرگاه اولیاء اراده نمایند، مجازند که طفل را تزویج نمایند و این مسئله را هیچ یک از فقها نپذیرفته‌اند و اگر به ظاهر قضیه که همان اختیار اولیاء، را نشان می‌دهد هم دقت کافی داشته باشیم، متوجه می‌شویم که در طول این اختیار، رعایت مصلحت طفل قرار داده شده است و این اراده‌ی رعایت مصلحت طفل ، شرط صحت نکاح است. با این وجود عده‌ی دیگری نیز عدم مفسده را کافی دانسته‌اند. در حالی که در فقه اسلامی دلیلی وجود ندارد که به طور مطلق تزویج صغار را جواز داده باشد باوجود این موضوع، دلایلی وجود دارد که در کار اولیای عقد باید مصلحت وجود داشته باشد و برای این جواز به آیه:
    «ولا تقربوا مال الیتیم الابالتی هی احسن حتی یبلغ أشده.» [۱۷۱]
    ترجمه: به اموال یتیم به جز به نحوی هرچه نیکوتر نزدیک نشوید تا زمانی که به سن رشد خود برسند.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تجلّی داستان های پیامبران در قصاید سنایی- قسمت 12 ...

    دیوان سنایی/ ص493
    با کشتن و یا تعدیل خواهشهای زنده دنیایی و با تلاش در مقام مجاهده، همچنین با رشد دادن استعدادهای معنوی و حقیقی، سالک به مقامی می رسد که همانند عیسی می تواند مردگان را زنده کند و چیزهای بدبو و نامعطر در دست او بویا می گردد:
    پشگ با او چو مشگ شد بویا زنده کردار مردگان گویا
    حدیقه/ص80
    با همین مقام و منزلت است که عیسی ابرص واکمه را نیز درمان کرده و بینا می گرداند:
    تن ابرص از او چوسایه فرش چشم اکمه ازو چو پایه عرش
    حدیقه/ص 80
    سنایی از معجزات مربوط به عیسی، برای توصیف و یا مدح ممدوحان خویش نیز بسیار بهره می گیرد . او در توصیف شراب ، آن را به سلطانی تشبیه می کند که کف او همانند ید بیضای موسی، چون عیسی مردگان را زنده می گردانده است:
    از کف پر زمعجز موسی مرده زنده کن است چون عیسی
    حدیقه/ ص404
    چاه سیمین در زنخدان داشت او همچو عیسی در سخن «آن» داشت اومنطق الطیر /ص 69
    استاد فروزانفر در شرح کلمه «آن» می نویسد: «حالت و کیفیتی ناگفتنی ولی دریافتنی است ، زیبایی از آن جهت که صفت نتوان کرد، لیکن به ذوق در توان یافت و این در اصل از مصطلحات صوفیان بوده و
    سپس تداول عام یافته» (خرمشاهی،1371: 510). چنان که در بیت حافظ:
    شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بنده طلعت آن باش که« آنی» دارد (حافظ شیرازی،1369: 1639).
    در دیوان سنایی:
    از یوسف خوشتری که در حسن «آن» داری و یوسف آن ندارد
    دیوان سنایی / ص 117
    بدین ترتیب سخنان عیسی گونه دختر ترسا، معشوق را زنده می کند .
    چنان که ملاحظه شد نکته اساسی در برداشت سنایی از معجزات عیسی از جمله زنده کردن مردگان، چه جنبه توصیف طبیعت و مدح و چه جنبه عرفانی آن ، همان دَم عیسی است که زندگی بخش می باشد .
    خندان بودن عیسی:
    درباره زندگی حضرت عیسی، در آثار مختلف از جمله قصص الانبیاء ، جایی دیده نشد که آن حضرت را به خندان بودن توصیف کرده باشند ، امّا در اسرار نامه بدان اشاره شده است :
    چو عیسی باشد خندان و شکفته که خر باشد ترش روی و گرفته
    اسرار نامه/ ص 183
    در فیه ما فیه نیز نقل شده است:«عیسی علیه الّسلام بسیار خندیدی، یحیی علیه الّسلام بسیار گریستی، یحیی به عیسی گفت که تو را از مکرهای دقیق قوی ایمن شدی که چنین می خندی ، عیسی گفت که تو از عنایتها و لطفهای دقیق لطیف غریب حق قوی غافل شدی که چندینی می گریی»(مولوی،1369: 48).
    مرحوم فروزانفر درباره خندیدن عیسی در تعلیقات فیه ما فیه آورده است که : « این حکایت در نوادر الاصول تالیف محمّد بن علی حکیم ترمذی از اکابر صوفیه بصورتی مخالف آنچه در فیه ما فیه می بینیم روایت شده است و هی هذه : و روی آن یحیی بن زکریّا علیهما الٌسلام اذا القی عیسی (ع) بدا بالّسلام فسلٌم علیه و کان لا یلقاه الاّ باشّا متبسما و لا یلقی عیسی الاّ محزونا شبه الباکی فقال له عیسی: انک تبسم تبسّم رجل یضحک کانک آمن فقال یحیی: انک تعبس رجل یبکی کانک آیس فاوحی الله تعالی الی عیسی ان احبکّما الی اکثر کما تبسّما – و در حاشیه روایتی مطابق با متن حاضر نقل شده و محشّی گفته که این روایت صحیح تر است» (نوادرالاصول:245)
    در قاموس کتاب مقدس نیز، عیسی به گریان بودن توصیف شده است : «کسی خنده وی را ندیده است ولکن بسیاران گریه وی را دیده اند » (کتاب مقدس همان :807).
    امّا مولانا در کلّیات شمس نیز به خندان بودن عیسی اشاره می کند:
    ضحاک بود عیسی، عبّاس بود یحیی این زاعتماد خندان و زخوف آن معبّس
    (کلیات شمس،1363 :80).
    در قصاید بیتی مبنی بر این موضوع یافت نشد .
    زهد عیسی :
    از عیسی به عنوان زاهدترین پیامبران یاد شده است. چنان که در التصّفیه نقل است که: «بیشتر انبیا در دنیا زاهد بودند و طریقت ایشان زهد بود و معرض گشته از حطام دنیا. و این منزل را سرای فتنه گویند و درین سرای به ضرورت کفایت کردند و به مهمات قناعت نمودند… و عیسی علیه السلام خود زاهد انبیاء بود و در کمال زهد بدان مرتبت بود که ترک جمله دنیا بگفت و اندک و بسیار با خود هیچ برنداشت و همراه نکرد، گفت: الدنیا قنطره فاعبروها و لا تعمروها » (عبادی، 1368: 62و63)
    از ضروریات زهد و پارسایی، ترک دنیا و انزا طلبی را توصیه کرده اند و عیسی نیز به پیروان دین خود تاکید کرده است، چنان که «در بعضی از خطبه های خود که در میان بنی اسرائیل خواند می فرمود: صبح کرده ام و خادم من دستهای من است و دایه من پاهای من است و فراش من زمین است و بالش من سنگ است و آتش من در زمستان جایی است که آفتاب بتابد و چراغ من در شب ماه است و نان خورش من گرسنگی است و پیراهن من ترس خداست، پوشش من پشم است و میوه و گل و لاله من گیاه زمین است که حیوانات می خورند و شب می گذرانم و هیچ ندارم و روی زمین هیچ کس از من غنی تر و بی نیازتر نیست» (همان،حیات القلوب:401).
    سنایی زهد عیسی را همه جانبه و حتی ضرب المثل می داند:
    زهد ورز اقتدا به عیسی کن طلب او و ترک دنیا کن
    طریق التحقیق/ص 123
    در جایی دیگر در برابر زهد و دنیا گریزی عیسی، قارون را مظهر دنیا پرستی و بنده مال ذکر می کند:
    درنگر بی مزاج و خاطر دون زین دو معنی به عیسی و قارون
    حدیقه /ص 443
    و کمتر اتفاق می افتد که سنایی حکایتی کاملی از زندگی پیامبران بیان کند در قصاید، ولی گاهی در مثنویهایش مشاهده می شود و از و ازآن بهره می برد .
    او در حکایتی عیسی ر ا با ابلیس روبرو می سازد تا از این طریق اهمیّت زهد و پارسایی را گوشزد نماید . چنان که آورده اند : « عیسی بن مریم سنگ زیر سر می گذاشت. در وقت خوابیدن و جامعه

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
    های کنده می پوشید» (همان، حیات القلوب:400). سنایی نیز در این حکایت فرماید که شبی عیسی به صحرا بیرون رفت و :
    ساعتی چون برفت خواب گرفت به سوی خوابگه شتاب گرفت
    سنگی افکنده دید بالش ساخت خواب را جفت گشت و بیش نتاخت
    حدیقه / ص 392
    وقتی از خواب بیدار گشت، ابلیس را یافت. خطاب به او گفت: تو رانده شده ای، چرا به نزد من آمدی؟ این جا جایگاه عصمت من است و تو را در آن جایی نیست. ابلیس در جواب گفت که تو خانه مرا تصرف کرده ای، چون تمام دنیا متعلق به من است. عیسی به او گفت: من به تو زحمتی نداده ام و قصد ملک تو نکرده ام. ابلیس در جواب گفت: سنگی که بالش توست از دنیا برگرفته ای. عیسی در حال سنگ را به دور انداخت:
    تا چنین طالبی تو دنیا را کی توانی بدید عقبی را
    رو زدنیا طمع ببر یکسر گهر و زر او تو خاک شهر
    خاک بر سر هر آنکه دنیا خواست مرد دنیا پرست، باد هواست
    حدیقه/ ص393
    حتّی دلخوش بودن به سنگی بی ارزش از این دنیا، مانع قرب سالک می گردد، بلکه باید عیسی وار حتی از سنگ این دنیا دل برسد و آن را دور انداخت و در راه حق قدم گذاشت .
    مرد چون عیسی مریم باید اندر راه صدق تا بداند قدر آیات و حروف انجیل را
    دیوان/ ص 29
    خر عیسی :
    در اناجیل و همچنین قصص قرآنی و قصص پیامبران آمده است که عیسی ماده خری داشته که در هنگام سفر بر آن سوار می شده و جاهای مختلفی را با آن می رفته و به تبلیغ دین خویش می پرداخته است.
    چنان که در انجیل متی روایت شده است: « … چون نزدیک به اورشلیم رسیدند به بیت فاگی بر دامن کوه زیتون آمدند. عیسی دو نفر از شاگردان خود را فرستاده ، فرمود در این قریه که مقابل شماست بروید که در ساعت ماده الاغی را بسته و کرهٌ ای با وی خواهید یافت. پس آنها را باز نموده نزد من آرید و هرگاه کسی شما را چیزی بگوید، گویی که خداوند به آنها احتیاج دارد که در ساعت آنها را روانه خواهد نمود و همگی این چیزها واقع گردید تا کامل گردد آنچه به وساطت پیغمبر گفته شده بود که می گفت بگویید دختر صیئون را که اینک پادشاه تو نزد تو می آید با فروتنی و سوار شده بر الاغی بر کرّه بارکشی. پس آن شاگردان رفته، چنان که عیسی به ایشان فرموده بود عمل نمودند و ماده الاغ و کرّه را آوردند و رختهای خود را بر آن گسترده و او را بر آن نشانیدند و جمع بسیاری رخت خود را در راه فرش می نمودند و بعضی شاخه ها را از درختان بریده و در راه می گستردند » ( انجیل متی،:47 آیات1-8)
    به هر حال خر وسیله سواری عیسی بوده و ان حضرت سوار بر او به جاهای مختلفی سفر می کرده و گویا انجیل را نیز بر آن بار می کرده است . خر عیسی دستمایه ای است در دست شاعران برای بیان برخی مفاهیم از جمله مفاهیم عرفانی .
    آنچه مسلّم است، خر عیسی بیشتر جنبه کنایه و رمز دارد و منظور از آن تن و جسم آدمی است که در حکم مرکب، و وظیفه سواری روح که به منزله راکب است، بر عهده دارد .
    سنایی در تعبیری عیسی را به منزله روح و روان آدمی می داند که باید به عالم برتر سفر کند و خر رمزی از جسم خاکی آدمی است که همواره به دنبال خواسته ها و هوسهای نفسانی خویش بوده و به هیچ چیز دیگری توجٌه ندارد؛ نهایت آرزو خواست او جو و علفی بیش نیست . عیسی که رمزی از روح است همیشه از خر تن رنج و زیان می بیند . چرا آدمی بایستی روح و روان را ترک نماید و تنها در اندیشه فربه نمودن خر و تن خویش باشد در حالی که شکم خوارگی مانع رسیدن به حق باز دارنده روح از عروج می گردد:
    عیسی اندر آسمان خر در زمین من نه با عیسی نه با خر مانده ام
    دیوان/ ص 358
    از خود برداشت عیسی زان شد اندر آسمان ورخرش را نیم پربودی نماندی خر
    دیوان/ص662
    در مدح جمال الدین ابونصر نیز ، همین موضوع را طرح می نماید؟، بدین گونه که او را به منزله میزبان می شناسد که برای عیسی غذای مناسب او و همچنین برای خر، جو که شایسته اوست فراهم می آورد، یعنی هر کس را فراخور خودش غذای روحانی و جسمانی می دهد:
    تا چو میزبان نو دارد عیسی و خر غذا و جو دارد
    حدیقه / ص 628
    در نظر او گاهی خر عیسی کنایه از انسانهای ابله و نادانی است که از غذاهای روحی و معنوی بی بهره ند ولی همواره در پروردن جسم مادی تلاش می کنند ولی :

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم