استانداردها و واکنش های فرهنگی مبنای یکدیگر
آموزشی که مبتنی بر استانداردها و از نظر فرهنگی پاسخگو باشد، پیوستگی دو جنبه ی مهم از تحصیل را نشان میدهد.گینسبرگ [۱۵] بیان می کند:”در مورد هر دو نوع آموزش یعنی آموزش پاسخگو از نظر فرهنگی، و آموزش مبتنی بر استانداردها به طور جداگانه مطالب زیادی نوشته شده است، اما موضوع پیوستگی رویکردهاست که جهت هدف تحصیلات عالی همه ی دانش آموزان مهم است. آموزش پاسخگو از نظر فرهنگی، بوسیله ی افزایش انگیزه و تعهد، به نیازهای دانش آموزان اشاره دارد ، و آموزش مبتنی بر استانداردها، برای همه ی دانش آموزان فرصتی جهت یادگیری جدی و سطح بالا فراهم می آورد”. آموزش CRSB یعنی انجام هر دو نوع آموزش، با هم. آموزش CRSB به فرهنگ دانش آموزان بها داده و آن فرهنگ را به عنوان یک توانایی در تحصیلات آنها به کار می برد، و آنها را با برنامه ریزی درسی مرتبط و سخت به چالش می کشد. هندرسون[۱۶] بیان می کندکه، آموزش CRSB نیز تا حدودی موفق می شود، زیرا مشارکتهای قوی تر و عمیق تری را بین مدرسه، خانواده و جامعه ترویج می دهد که اثبات شده این امر تحصیلات دانشگاهی را بهبود می بخشد. راهکارهای آموزش CRSB چنین مشارکت هایی را رواج می دهد زیرا آنها فرهنگ خانوادگی و اجتماعی را به روش های معناداری به کلاس مدرسه و کلاس درس می آورند. وقتی که محتوا و روش های برنامه ریزی درسی با معیارها، رفتارها، اهداف و آداب و رسوم محلی آمیخته می شود، دانش آموزان و خانواده ها احساس می کنند که پیوند مستقیمی میان زندگی در خانه و در مدرسه وجود دارد. هنگامی که معلمان از توانایی های فرهنگ های محلی استفاده کرده و به آن بها می دهند، آنها پیام مثبتی می فرستند که می تواند روابط مدرسه را با اعضای خانواده و جامعه بهبود ببخشد.(saifer Edwards&… .۲۰۰۵)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
چرا تمرکز بر فرهنگ؟ فرهنگ غالب در آمریکا، در همه ی جنبه های اغلب مدارس، از برنامه ریزی درسی گرفته تا روشی که معلمان از آن طریق آن با دانش آموزان تعامل می کنند و همچنین در چگونگی ارتباط ما با خانوادهها، منعکس می شود. در واقع تمرکز بر فرهنگ در برنامه درسی پل ارتباطی بین برنامه درسی و زندگی دانش آموزان است و هر چقدر که این تمرکز به درستی صورت بگیرد به همان نسبت برنامه های درسی برای دانش آموزان، والدین آنها و جامعه معنادارتر خواهد بود. (همان، ۶)
تفاوت اجتماعی-فرهنگی چیست؟ در این زمینه، تفاوت اجتماعی-فرهنگی شامل نژاد، طبقه، توانایی، شرایط و روشهای مختلف یادگیری، قومیت، سن، جنسیت، گرایش جنسی، دین، ملیت، و ابعاد دیگری است که هویت فرد دانش آموز را می سازد و بر تجربه ی یادگیری او تأثیر می گذارد. بنابراین، تنوع باید بوسیله ی معلمان جدی گرفته شود. این تنها راه مطمئن شدن از این است که دانش آموزان با هر پیش زمینه ای و بدلیل احتیاجات و روش های یادگیری منحصر به فردشان محروم نشده و به حاشیه کشانده نمی شوند، بلکه در عوض بوسیله ی سیستم آموزشی حمایت شده و تحصیلاتی بدست می آورند که به آنها کمک می کند تا به نهایت توانایی شان دست پیدا کنند.مدارس، محیطی اجتماعی فراهم می کنند که در آن دانش آموزان می توانند راه هایی را یاد بگیرند که از طریق آن با تفاوت های اجتماعی-فرهنگی کنار بیایند. در اشاره به تفاوت اجتماعی-فرهنگی از طریق برنامه ریزی درسی، مهم است که در مورد چگونگی طراحی محتوای برنامه درسی، ساختار اجرا، و تنظیم معیار سنجش، بیاندیشیم.(Addressing Socio-Cultural Diversity through the Curriculum.2011)
مدیریت تفاوتها
در یک جامعه اقشار، اقوام و مذاهب گوناگونی وجود دارند که وقتی در راستای تحقق اهداف مشترک همگرا شدند اتحاد ملی شکل میگیرد. البته منظور از اتحاد ملی این نیست که تفاوتها از بین برود چون این کار نه شدنی است و نه معقول است. در هیچ گروهی نمی شود تفاوتها را نادیده گرفت بلکه پرداختن به تفاوتها به شیوهای درست باعث رشد می شود. در واقع همانطور که در بحث از تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی نیز بیان شد نظام آموزشی باید محیطی را فراهم کند و به افراد آموزشهایی را بدهد که بتوانند از نهایت تواناییهایی خود استفاده کرده و با این تفاوتها کنار بیایند در واقع مدیریت تفاوتها راهکار معقولی است نه از بین بردن تفاوتها. منظور از مدیریت تفاوتها این است که به تنوع و گوناگونیهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه پرداخته شود اما تا آنجایی که به ثبات جامعه غلبه پیدا نکند(ملکی،۱۳۸۹).
از ویژگی های زندگی امروزه وابستگی متقابل، کنترل متمرکز دولت و اقدام جمعی است از این روست که در برنامه درسی علاوه بر در نظر گرفتن مبانی فرهنگی بومی توجه به مبانی جوامع دیگر و جهانی اندیشیدن امری ضروری است.
جهان امروز جهانی بی مرکز، درهم تنیده و چند وجهی است که ماهیتی کاملا فرهنگی دارد و نمی توان آن را به عرصه سیاست تنزل داد. در این عرصه فرهنگی باید بازیگر فعال بود و نمی توان تنها تماشاگر صرف بود و یا نه محال اندیش و برهم زننده بازی. لازمه این امر حضور، داشتن قدرت گفت و گو هم در سطح فراتر از دولت و هم فروتر از دولت( جامعه مدنی) است. زیرا ما در حال گذار از یک دوره پرشتاب تاریخی، تحول در شیوه زندگی، یادگیری، کار، ارتباطات و اقتصاد بوده که با سرعتی غیر قابل باور در حال تغییراند، پس باید به عنوان سازندگان سرنوشت خود با هندسه معرفتی جدید عمل کنیم و منفعل نباشیم.(امام جمعه, ۱۳۸۷)
عکس مرتبط با اقتصاد
به همین دلیل آموزش وپرورش هر جامعه باید منعکس کننده افکار و عادات و عقاید آن جامعه باشد و در هر اصلاحی که انجام می شود ردپای آن دیده شود. در هر اصلاح اجتماعی باید سنت ها و فرهنگ آن جامعه هم نقش داشته باشد. آموزش و پرورش باید برنامه های خود را بر اساس ارزشهای مطلوب علمی و اقتصادی جامعه تنظیم کند و در این میان نقش خانواده بسیار مهم است. (فرجاد، ۱۳۸۸)
جامعه پذیری
افراد جامعه باید جامعه پذیر شوند. جامعه پذیری فرایندی است که به وسیله آن افراد گرایشها, ارزشها و اعمالی را که به عنوان یک شهروند باید انجام دهند یاد می گیرند. توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه اجتماعی خاص به طرق خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد ویژگی بارز فرد جامعهپذیر شده است.(کوئن,۱۳۸۱)
هر دانش آموزی باید با برخی از ایدهها، سنن فرهنگی، و ارزش هایی که جهان انسان که هم اکنون بر روی آن زندگی می کنیم را شکل داده اند، آشنا شود. یک فرد تحصیل کرده، زمان حال را، در ارتباط با گذشته می بیند و متوجه می شود که ارزش ها و مفاهیم غالب حال حاضر، از اندیشه ی خلاقانه و عمل زنان و مردانی که پیش از ما زیسته اند، نشأت می گیرد. مطالعه ی متون مؤثر، اندیشه ها، آثار هنری و فنی معرف، و توسعه ی رسوم فرهنگی، آغاز به رها کردن دانش آموز از احساسات ظاهری لحظه ای و عقاید و افکار محدود محلی می کند. با آزمودن برخی از عقاید همیشگی درباره ی ماهیت و موفقیت گذشته و آینده ی انسان، فرد سطح بالاتری از خودآگاهی به دست می آورد و به شکل بهتری قادر است تا اهداف و تعهدات ارزشمندی را تنظیم کند.(IEA curriculum.2006.p.2)
خانواده اولین گروه اجتماعی است که فرد بدان ملحق می شود و اولین کارگزار جامعه پذیری در زندگی فرد است.خانواده فیلتری است که عقاید، ارزشها و نگرش های مربوط به فرهنگ جامعه را به شیوه بسیار اختصاصی به فرد ارائه می دهد درچارچوب خانواده است که فرد اولین نقش های اجتماعی خود را می آموزد او یاد می گیرد که چه انتظاراتی از او وجود دارد و باید چه نوع ارنباطی با دیگران داشته باشد. دانیل گراهام[۱۷] به بررسی این موضوع می پردازد که: نقش مشارکت خانه و مدرسه در تسهیل تعامل آموزشی افراد و پیشرفت آنان در حال حاضر به طور گسترده ای شناخته شده است. با این حال مبانی نظری از توسعه مشارکت خانه و مدرسه و پژوهش در جنبه های بسیاری از این زمینه ناقص است. تدوین یک مبانی با آگاهی زیاد جهت اطلاع رسانی در عمل و ارائه چالش هایی برای تحقیقات آموزشی و برای زمینه هایی از تربیت معلم و یادگیری حرفه ای در پرداختن به فقدان آموزش در زمینه نقش موثر خانواده ها در مشارکت با مدرسه لازم است. (Graham, 2011)
همواره در برنامه درسی و ارتباط آن با ابعاد زندگی اجتماعی بحث برقراری امنیت و انسجام اجتماعی از اهمیت برخوردار بوده است. در واقع آموزش و پرورش در برقرای انسجام اجتماعی نقش کلیدی و دوگانهای ایفا می کند.
محرومیت ها و فشارها در انسجام اجتماعی
برقراری انسجام اجتماعی محکم تر در جوامع و میان ملت ها، یک پیش شرط ضروری برای برقراری آرامش و امنیت، و بعلاوه برای توسعه ی اقتصادی و اجتماعی پایدار است. دهه ی گذشته، رشد نگرانی بین المللی در مورد انسجام اجتماعی را به خود دیده است، همین طور بافت اجتماعی در همه ی مناطق جهان، بطور فزاینده ای تحت فشارنابرابری های شدید در توزیع درآمد، بیکاری، حاشیه ای شدن، بیگانه هراسی، تبعیض نژادی، خشونت های مبتنی بر مدرسه، جرایم سازمان یافته و نزاع مسلحانه بوده است. این نمودها و دلایل گوناگون محرومیت اجتماعی، حاکی از فسخ پیوندهای اعتماد میان افراد و گروه های اجتماعی، و بعلاوه کم شدن احترام به شأن و زندگی انسانی است. از این گذشته، این فشارهای اجتماعی، تهدیدهای مهمی را برای ثبات اجتماعی و سیاسی ایجاد می کنند. بنابراین، واضح است که مفهوم انسجام اجتماعی از نگرانی عمیق درمورد محرومیت اجتماعی و روشی که این محرومیت بازتولید می شود، و در زمینه های تحول اقتصادی، رکود اقتصادی و بی ثباتی سیاسی تشدید می گردد، نشأت می گیرد.(Curriculum change and social inclusion. 2002.p6)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[ 12:15:00 ق.ظ ]