تولد و تربیت فرزندان. نوزادان را در مهد قرار می دادند و تا هنگامی که دندان بر می آورده اند مادر به آنها شیر می داد.
(( جوانی سر از رای مادر بتافت دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست مهر فراموش عهد
نه در مهد نیروی حالت نبود مگس راندن از خود مجالت نبود؟)) (سعدی/ بوستان ۱۶۹:۱۳۵۹)
نه طفل زبان بسته بودی ز لاف؟ همی روزی آمد به جوفش ز ناف
چو نافش بریدند و روزی گسست به PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) مادر درآویخت دست)) (سعدی/ بوستان ۱۶۸:۱۳۵۹)
پس از دندان برآوردن کودک PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) مادر را با ماده ای تلخ (صبر) می اندودند و به اصطلاح او را از شیر می گرفتند:
(( چو بازو قوی کرد و دندان ستبر بر اندایدش دایه PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) به صبر
چنان صبرش از شیر خامش کند که PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) شیرین فرامش کند )) (سعدی/ بوستان ۱۶۹:۱۳۵۹)
فصل دوم
مردم شناسی اقتصادی
عکس مرتبط با اقتصاد
مردم شناسی اقتصادی
اقتصاد، نهادی است که در نظر سعدی از اهمیّت زیادی برخوردار است و در باب اهمیّت این موضوع است که اظهار نظر می‌فرماید:
– عدل و احسان پادشاهان موجب امنیّت خاطر بازرگانان و مسافران و آبادی مملکت و وفور نعمت و پر شدن خزاین می شود و اهمیت دادن به این امر در مجموع باعث می گردد که نعمت دنیا حاصل شود و آدمی به ثواب عقبی واصل گردد؛ و اگر طریق ظلم رود، خلاف این واقع خواهد شد.
– پادشاه باید در آبادانی ملک و رفاه مردم بکوشد.
– دستگیری و حرمت بازرگانان و مسافر زیان دیده واجب است. (تنکابنی ۲۵۱:۱۳۸۲)
امّا حقیقتی که از کتب تاریخی و بعضی از متون این دوره که مصادف است با حمله­ی ویرانگرانه­ی مغول به ایران، بر می آید، این است که در این دوره اوضاع اقتصادی عامه­ی مردم چندان خوب نبود؛
اکثر باغ ها و زمین هایی که قابل کشاورزی بودند یا به طور کلی ویران شده بودند و یا به پادشاهان و امرا تعلق داشتند و آنان نیز مردم را برای کار در این زمین ها با مزدی اندک به مزدوری می گرفتند.
مراعات دهقان کن از بهر خویش که مزدور خوشدل کند کار بیش (سعدی/بوستان ۱۳:۱۳۵۹)
صاحبان زمین هایی هم که به امرا تعلق نداشتند باید درصدی از محصول به دست آمده از کار خود را به عنوان خراج به پادشاه می دادند، ظاهرا این خراج برای روستاییان ده درصد از کل محصول به دست آمده بود.
چو دشمن خر روستایی برد ملک باج ده یک چرا می خورد (سعدی/ بوستان ۲۴:۱۳۵۹)
به نظر می رسد از منابع اصلی درآمدهای حکومت، همین خراج ها بود، سعدی نیز ضمن یکی از حکایات گلستان به این نکته اشاره می‌کند:
((یکی از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیّت آغاز کرده، تا بجایی که خلق از مکاید ظلمش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند.)) (سعدی/ گلستان ۴۱:۱۳۸۱)
ضمناً رسم بوده از زمین هایی که دچار بلایای طبیعی یا آتش سوزی می‌شدند و محصولشان از بین می رفت خراجی گرفته نشود.
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز تا پادشاه خراج نخواهد خراب را(سعدی/غزل ها ۱۷۳:۱۳۸۵)
در این آشفتگی اقتصادی گروهی به ضرب سکّه­های تقلّبی می پرداختند؛
منه جان من آب زر بر پشیز که صرّاف دانا نگیرد به چیز (سعدی/ بوستان ۱۳۳:۱۳۵۹)
تا چه خواهی خریدن ای مغرور روز درماندگی به سیم دغل؟ (سعدی/ گلستان ۷۱:۱۳۸۱)
و گروهی برای اندکی مزد جان خود را به خطر انداخته و برای غزا با کافران و جنگ با دشمنان به ارتش می پیوستند.
عده ای نیز تن به تکدی‌گری می‌دادند؛ وفور واژه هایی همچون «گدا» و اصطلاحاتی مانند «به گدایی» آمدن در آثار سعدی و هم عصران او را می توان بازتابی از اوضاع اقتصادی نابه سامان این دوره و وجود گدایان زیاد در کوی و برزن دانست که به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در متون نظم و نثر این عصر انعکاس یافته اند؛ تا جایی که حتّی در بعضی از کتب آن عصر فصل هایی در باب گدایان نگاشته شده است. (مانند باب ششم از جزء اوّل از قسم سوّم کتاب جوامع الحکایات عوفی که با عنوان در لطایف کلمات گدایان به رشته ی تحریر در آمده است).
دست دراز از پی یک حبه سیم به که ببرند به دانگی و نیم (سعدی/ گلستان ۱۰۵:۱۳۸۱)
گدا گر تواضع کند خوی اوست تواضع ز گردن فرازان نکوست (سعدی/بوستان ۷:۱۳۵۹)
دعا کن به شب چون گدایان به سوز اگر می کنی پادشاهی به روز (سعدی/ بوستان ۱۰:۱۳۵۹)
گدا را چو حاصل شود نان شام چنان خوش بخسبد چو سلطان شام (سعدی/ بوستان ۳۶:۱۳۵۹ )
به کوی گدایان درش خانه بود زرش همچو گندم به پیمانه بود (سعدی/ بوستان ۱۴۷:۱۳۵۹)
فصل سوم
مردم شناسی دینی
مردم شناسی دینی
با وجود اینکه تنوع زیادی در ادیان و مذاهب مردم در این دوره دیده می شود، دین غالب مردم ایران اسلام بود و پیروان ادیان گوناگون در کنار یکدیگر زندگی می کردند؛ به هر حال این مطالعه­ دینی بدون ارزیابی و قضاوت­های منطقی و اخلاقی صورت می­گیرد و هدف این نیست که دین یا ادیانی را صحیح یا غلط و صراط مستقیم یا گمراهی بدانیم و یا احیاناً یکی از ادیان را بر دیگری برتر شماریم.
ادیان، مذاهب و فرق
برهماییان. آیین برهمایی دین قدیم هندوان است، که پیروان این فرقه به سه خدا یا رب النوع معتقدند.(معین)
سعدی در بوستان به برهمن که پیشوای روحانی آیین برهمایی است و یکی از سه طبقه­ی مردم را در این آیین تشکیل می دهد، اشاره می کند.
چه نیکو زده است این مثل برهمن بود حرمت هرکس از خویشتن (سعدی/ بوستان ۱۴۸:۱۳۵۹)
ترسایان. همان مسیحیان هستند که به پدر، پسر و روح القدس اعتقاد داشتند؛ نصرانیان.
سعدی در آثار خود از ترسایان و چلیپا نیز سخن به میان آورده است:
گبر و ترسا و مسلمان هرکسی در دین خویش
قبله ای دارند و ما زیبا نگار خویش را (سعدی/غزل ها ۲۹۶:۱۳۸۵)
و در بیتی از بوستان تعریضی به اعتقاد ترسایان (که به پدر، پسر و روح القدس معتقد اند) دارد:
خدا را که مانند و انباز و جفت ندارد، شنیدی که ترسا چه گفت؟ (سعدی/ بوستان ۱۶۶:۱۳۵۹)
جهودان. پیروان حضرت موسی بودند و سعدی در چند مورد به آن ها اشاره می کند:
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر (سعدی/غزل ها ۲۵۴:۱۳۸۵).
زنادقه. گروهی است از مجوس که خدای را دو گویند یا قائل به نور و ظلمت اند، یعنی نور را مبداء خیرات و ظلمت را مبداء شرور دانند. (منتهی الارب)
در ادب فارسی بیشتر اوقات زندیق را به معنای کافر و ملحد به کار می برند.
ندانم ابروی شوخت چگونه محرابی است
که گر ببیند زندیق در نماز آید (سعدی/غزل ها ۲۰۸:۱۳۸۵)
صوفیّه. تصوّف طریقه­ی سیر و سلوک عملی است که از منبع عرفان سرچشمه گرفته است. بعضی عرفان را جنبه­ علمی و ذهنی تصوّف می دانند، و تصوّف را جنبه­ عملی عرفان.(معین)
صوفیّه جماعتی بوده ­اند از مسلمین که اساس کار آن­ها در عمل مبتنی بر مجاهدت مستقل فردی بوده است و در علم بر مستقیم قلبی. درست است که بعضی از آن­ها با وجود ارتباط بلاواسطه با حق و در عین اتّکاء بر کشف و شهود شخصی، متابعت از شریعت را نیز به منزله­ی مقدّمه و شرط راه لازم می­شمرده­اند و در جاهایی که کارشان با ظاهر شریعت موافق نمی­بوده است، یا ظاهر شریعت را تأویل می کرده ­اند و یا طرز کار خود را به نوعی توجیه می­نموده ­اند لیکن به سبب استقلالی که در عمل و طریقت خویش داشته اند هم متشرّعه که اهل سنّت و جماعت بوده ­اند خود را از آن­ها کنار می کشیده­اند و هم علما که اهل معرفت عقلی و استدلالی بوده ­اند آن­ها را گمراه می­شناخته­اند.(زرین کوب ۳۳:۱۳۸۵)
تیر باران بر سر و صوفی گرفتار نظر
مدعی در گفت وگوی وعاشق اندر جست وجوست (سعدی/غزل ها ۶۵:۱۳۸۵)
یکی پیش داود طایی نشست که دیدم فلان صوفی افتاده مست (سعدی/ بوستان ۱۵۲:۱۳۵۹)
علویان. در لغت­نامه­ی دهخدا در ذیل کلمه­ی علوی چنین آمده است: مقابل عثمانی. کسانی را گویند که پس از قتل عثمان، علی را به قتل عثمان تهمت نکردند و به عایشه و معاویه نپیوستند. و پیروان این طریقت را نیزعلوی گویند هرچند درک زمان علی و معاویه نکرده باشند. و میان رواه از تابعین و جز آنان را با صفت و « کانَ علویاً » نام می­برند، مقابل عثمانی. و ناصرخسرو قبادیانی را که علوی میگفتند ازین قبیل است، نه اینکه از ذریّه­ی طاهره­ی رسول باشد.(دهخدا)
((شیّادی گیسوان بافت یعنی علویست و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همی آیم و قصیده­ای پیش ملک برد که من گفته­ام.)) (سعدی/ گلستان ۶۲:۱۳۸۱)
ولی با وجود توضیحات یاد شده به نظر می­رسد در زمان سعدی به افرادی که از نسل پاک پیامبر اسلام (ص) بودند علوی می­گفتند، چنان که در حکایتی از گلستان برای اثبات علوی (یا شریف) نبودن شیّادی که ادّعای علوی بودن می­کرد آمده است :
(( دیگری گفتا: پدرش نصرانی بود در ملطیه، پس او شریف چگونه صورت بندد؟)) (سعدی/ گلستان ۶۲:۱۳۸۱)
مسلمانان. همانطور که گفته شد، دین اکثر ایرانیان در این دوره، اسلام بود، امّا با این وجود تنوّع مذاهب و فرق اسلامی در این عصر تا به حدّی است که انسان را به شگفتی وا می دارد.
ببند ای مسلمان به شکرانه دست که زنّار مغ بر میانت نبست (سعدی/بوستان ۱۷۴:۱۳۵۹)
نصرانیان. ر.ک به ترسایان.
((گر آب چاه نصرانی نه پاک است جهود مرده می شویی چه باک است)) (سعدی/ گلستان ۱۰۲:۱۳۸۱)
عبادتگاه ها

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:13:00 ب.ظ ]