برخی از محققان، استفاده از گیاهان تله را اقتصادی ترین روش در کنترل گل جالیز عنوان می کنند، هر گیاه تله حداقل یک گونه گل جالیز را کنترل می کند اما تمام گیاهان تله برای کنترل تمامی گونه های گل جالیز قابل توصیه نیست. بنظر می رسد که انجام یک تناوب زراعی ۵ تا ۱۰ ساله که از گیاهان تله استفاده شده باشد می تواند بانک بذر گل جالیز را در خاک تخلیه کند(Yokata et al., 2000).
عکس مرتبط با اقتصاد
نتایج این تحقیق نشان داد که سه سال کشت گیاهان ذرت و لوبیا باعث بیشترین تخلیه بذر گل جالیز از خاک می شود. کشت توام این دو(Inter – cropping)سبب تخلیه ۵/۷۲ درصدی بذر گل جالیز از خاک شد(Blee, 1998).
کنترل گل جالیز توسط مواد محرک به چهار روش انجام می شود، این چهار روش عبارتند از:
۲- ۱۳- ۳- ۱- جوانه زنی انتحاری توسط محرکهای طبیعی جوانه زنی :
از آنجا که غلظت استرایگولاکتون ها خیلی کم است، نمی توان آنها را جدا کرده و در غیاب میزبان، آنها را در مزرعه مصرف کرد تا گل جالیز تحریک به جوانه زنی شود. استرایگولاکتون ها توسط گیاهان غیر میزبان(گیاهان تله) نیز ترشح می شوند. کشت گیاهان تله وسیله ای برای کاهش بانک بذر گل جالیز در خاک است. به عنوان مثال کشت کتان برای کاهش بانک بذر گل جالیز O.ramosa بکار میرود. از آنجا که ترشحات ریشه ای اختصاصی هستند، تحقیقات بیشتری لازم است تا گیاهان تله برای هر گونه گل جالیز شناسایی شود. علاوه بر استرایگولاکتون ها محرکهای جوانه زنی طبیعی دیگری برای علف جادو(Striga hermonthiaca) شناسایی شده اند. مواد متابولیکی قارچی شامل(Fusicoccins cotylenins )و فیتوهورمون متیل جاسمونیت از این جمله اند.
گیاه شنبلیله (Trigonella fueniculum – graecum ) گیاه لگوم یکساله ای است که سابقه طولانی در کشت به خصوص مصارف دارویی دارد. مطالعات نشان دهنده آن است که کشت مخلوط این گونه شنبیله با باقلا می تواند سبب کاهش آلودگی به O.crenata شود(Werthles et al., 1984). نتایج تحقیقات نشان داد ریشه و نیز مواد خشک شده ریشه قادر به توقف جوانه زنی O.crenata بودند، اما گونه های O.ramosa وfeetida O. را تحریک به جوانه زنی کردند. استرایگولاکتون ها جوانه زنی گونه های گل جالیز را تحریک می کنند. اما موجب تحریک جوانه زنی گونه O.cumana که انگل اختصاصی آفتابگردان است نمی شود(Zoa, 2007).
۲-۱۳- ۳- ۲- جوانه زنی انتحاری توسط محرکهای مصنوعی جوانه زنی :
ساختار آنالوگ های سورگولاکتون ها سنتز شده است. به هر حال GR24 در آزمایشات در خاک ناپایدار است و موفقیت مورد انتظار را نداشته است. ترکیب Nijmegen-1 در فرمولاسیون برای آزمایشات مزرعه ای کاهش بانک بذر را نشان داد و در چند مورد سبب کاهش حمله O.ramosa به توتون شد. بکار گیری مواد شیمیایی مصنوعی در کشاورزی بسیار پر هزینه است و چندین میلیون یورو برای ثبت آنها لازم است(Blee, 1998 ).
۲- ۱۳- ۳- ۳- بازدارندگان جوانه زنی :
ترکیبات بازدارنده جوانه زنی ممکن است توسط گیاهان و حتی گیاهان هرز ترشح شود و بدین ترتیب اثر آللوپاتیک داشته باشند. چندین ترکیب مصنوعی نیز نقش بازدارنده جوانه زنی داشته اند که نیاز به آزمایش بیشتر دارند (Blee, 1998).
۲- ۱۳- ۳- ۴- بازدارندگان آنزیمهای خارجی :
زمانی که بذر جوانه می زند، ریشه چه تولید آنزیم های خارجی می کند که به داخل ریشه میزبان نفوذ می کند. پکتین ازها از جمله مهم ترین آنزیمهای خارجی هستند. بنابراین بازدارندگان این پکتین ازها از نفوذ ریشه چه به داخل میزبان جلوگیری می کنند. محققان معتقدند که تحقیقاتی باید انجام شود تا از بازدارندگان آنزیم های خارجی به عنوان پتانسیل مقاومت در گیاه میزبان استفاده شود(Ventsislav & Shindrova 2000).
یکی از موفق ترین روش های کنترل گل جالیز توسط المنافی انجام شد که ۹۸% جمعیت O.crenataظرف چهار سال کاهش یافت. المنافی در مدت چهار سال در زمستان شبدر برسیم و در تابستان ذرت کاشته و با قطعاتی که فقط در زمستان باقلا کشت می شد مقایسه کرده است. در سال سوم آزمایش میزان کاهش انگل به ۹۲% رسیده است
(Al- monafi , 1991).
۲- ۱۳ – ۴ – شخم عمیق:
بررسی های انجام شده نشان گر آن است که استقرار بذر در عمق بیش از بیست سانتیمتری خاک سبب کاهش درصد خروج اندام های هوایی خاک شده و گل جالیز کمتر قدرت خسارت زائی به گیاه میزبان دارد. شخم عمیق در تابستان آلودگی به گل جالیز گونه O.cernua را تا شصت درصد کاهش میدهد. تحقیقات نشان داده است که شخم عمیق تا عمق شصت الی شصت و پنج سانتی متری آلودگی به گل جالیز در توتون را کاهش داده و سبب افزایش ارتفاع، تعداد برگ و محصول شده است(Kabambe, 1991 ).
به هر حال بنظر می رسد که این روش تاثیر پایداری در کنترل گل جالیز نداشته باشد، چرا که بذور مدفون شده در عمق زیاد خاک ممکن است توسط خاک ورزی بعدی به سطح خاک بیایند (Krishnamorty et al., 1976 ). اما کریشنامورتی همچنان معتقد است که شخم عمیق روشی موثر در کاهش آلودگی اراضی به گل جالیز است.
۲- ۱۳- ۵ – تاریخ کاشت:
میزان آلودگی به گل جالیز رابطه نزدیک با تاریخ کاشت گیاه میزبان دارد. تاخیر در کاشت منجر به کاهش پارازیته شدن باقلا و عدس توسط گل جالیز O.aegyptiace می شود(Emeran & Elrodeny 2005). جوانه زنی بذر گل جالیز قویاً تأثیر پذیر از درجه حرارت است. عموماً جوانه زنی بین پنج تا سی درجه سانتیگراد صورت می گیرد و اپتیمم درجه حرارت پانزده تا بیست درجه است(Derennan & Mohamed – Ahmed, 1992).
در حرارت متناوب شبانه روز ۵/۱۵ درجه سانتیگراد جوانه زنی این گیاه چهل درصد بود (Emeran & Elrodeny 2005). تحقیقات نشان میدهد که برخی گونه های گل جالیز گیاهان زراعی معینی را در فصول ویژه ای پارازیته کرده و در فصول دیگر قادر به پارازیته کردن آنها نیستند. در آزمایشی که مساگارسیا و گارسیا تورس(Mesa – Garcia. & Garcia-torres,1986) در خصوص اثر تاریخ کاشت بر روی پارازیته شدن باقلا توسط گونه O.cernua انجام داد نتایج نشان داد که وزن خشک میوه توتون و گوجه فرنگی، در تیمار حرارتی سی درجه سانتیگراد از بالاترین میزان برخوردار بوده و پس از آن تیمار حرارتی بیست درجه در گروه دوم قرار دارد. نتایج تحقیق نشان داد که کشت باقلا در ماه های دسامبر تا ژانویه موجب حداکثر تعداد گل جالیز پارازیته میشود (Mesa – Garcia. & Garcia-torres,1986). در آزمایشی که توسط امران و همکارن(Emeran , Elrodeny , 2005&) انجام شد با تاخیر در کاشت از ۱۵ نوامبر به اول دسامبر باعث کاهش خسارت علف هرز گل جالیز در کشت گوجه فرنگی شد، به نظر وی تاخیر در کاشت، انتخاب ارقام زودرس، خاک ورزی صفر، کشت مخلوط، تناوب دارای گیاهان تله و گیاهان محرک(کتان و شبدر برسیم)تیمار آبیاری، کود دهی خاک بویژه کودهای نیتروژنه، آفتاب دهی، وجین دستی و استفاده از مقدار کاهش یافته گلیفوزیت(۳۴ گرم ماده فعال در هکتار) همراه با مصرف کودهای N,P,K به نسبت ۱و۱و۲ از روش های مدیریت گل جالیز است(Etagegnehu et al., , 2004).
تحقیقات درنان و همکاران(Dernan & Mohamed –Ahmed , 1992) نشان داد که درجه حرارت مطلوب جوانه زنی گل جالیز حرارت متناوب شبانه روزی ۵/۱۵ درجه سانتیگراد است که کمتر از حرارت مطلوب اتصال یعنی ۱۰/۲۰ درجه سانتی گراد است. این بررسی نشان داد که در حرارت ۵ درجه سانتی گراد جوانه زنی گل جالیز شروع می شود اما این عمل با تاخیر همراه است. اما در گونه های O.cernua وO.cumana حتی اتصال در حرارتهای پائین تر نیز اتفاق می افتد. همین بررسی نشان داد که در حرارت متناوب ۲۰/۳۰ درجه سانتی گراد توسعه اندامهای گل جالیز را با تأخیر همراه می سازد(Eizenberg et al., 2003).این تحقیقات نشان داد که جوانه زنی گونه O. cernua در حرارت متغیر ۵/۱۵ سانتیگراد اتفاق میافتد، در حالی که جوانه زنی دو گونه دیگر در دامنه حرارتی وسیع تر(۵/۰ تا ۱۵/۲۵) بوقوع می پیوندد. این امر میتواند علت محدود بودن منطقه گسترش گونه O.crenata (اطراف مدیترانه) باشد. بنابر این نظر O.aegyptiaca گیاهان پائیزه و تابستانه را پارازیته می نماید، در حالیکه O. crenata عمدتاً گیاهان تابستانه را هدف قرار میدهد این امر توصیف سازگاری گونه O .aegyptiaca به دامنه حرارت وسیع تر است. وی در نتیجه گیری از بررسی خود بیان میدارد که هنوز معلوم نیست که آیا جوانه زنی در حرارت های بالا و پائین بخاطر فقدان تولید ترشحات ریشه ای میزبان است و یا بخاطر غیر مؤثر شدن این مواد در شرایط نامناسب و یا آنکه بذر گل جالیز در این شرایط قادر به جوانه زنی نیست.
آزمایشات دِرنان و همکاران(Derennan & Mohamed – Ahmed , 1992) نشان داد که بذر گونه O. ramosa قادر است درجه حرارتهای بالای ۵۰ درجه را تحمل کند، اما هنگامی که هوا مرطوب باشد در دمای ۴۰ درجه در مدت کوتاهی از بین خواهد رفت. هنگامی که بذور در دمای ۳۰ درجه و در حضور اسید ژیبرلیک به غلظت ۱۰۰PPM قرار گرفتند نسبت به حالتی که در دمای ۳۵ درجه و در حضور آب بودند سریعتر تخریب شدند(۵۰).
سائربورن و همکاران (Sauerborn.et al,.1989) با بهره گرفتن از عدس به عنوان گیاه میزبان گونه های O. aegyptiaca مشاهده کردند که درجه حرارت مطلوب جوانه زنی در حرارت متناوب ۵/۱۵ درجه سانتی گراد است، در این بررسی مشخص شد که در ۵/۵ درجه سانتی گراد نیز جوانه زنی اتفاق می افتد اما سرعت جوانه زنی بسیار کند می باشد. این تحقیقات نشان داد که در حرارت بالا، یعنی در حرارت سی درجه روز و بیست درجه شب جوانه زنی گل جالیز با تأخیر همراه بوده و یا آنکه ممکن است متوقف شود.
بنابه تحقیقات سائر بورن و همکاران(Sauerborn.et al,.1989) تناوب حرارتی شبانه روز(۱۰/۲۰)باعث اتصال مطلوب گل جالیز به میزبان می شود. اتصال گیاه انگل در این حرارت بیش از حرارت ۵/۱۵ درجه سانتیگراد است. این نتایج برای گونه های O. aegyptiaca وO. crenata و O .cumana مشاهده شد. در حرارت پائین ۵/۵ درجه سانتیگراد گونه های O. crenata و O. cumana اندکی اتصال به میزبان را نشان دادند. در حرارت متناورب بالا(۲۰/۳۰)درجه اتصال به میزبان(بویژه در گونه O. crenata) متوقف شده و یا با تأخیر همراه بود.
کریشنامورتی و همکاران(Krishnamurthy, 1976) در مطالعه ای که در خصوص تناوب دوره ای جوانه زنی در آزمایشگاه انجام دادند، مشاهده کردند که بذور نگهداری شده در آزمایشگاه در سراسر سال از الگوی یکنواخت جوانه زنی برخوردارند.
ایزنبرگ و همکاران(Eizenberg et al., 2003) تحقیقی را در خصوص اثر تاریخهای کاشت هویج بر میزان آلودگی این گیاه به گل جالیز انجام دادند. هویج در دوره ای طولانی از سال قابل کشت است، در حالی که گونه های گل جالیز O. aegyptiaca و O. Crenata قادر به پارازیته کردن این گیاه در فصل معینی هستند. در این تحقیق کرت های آزمایشی با متیل بروماید تیمار شدند و سپس به صورت مصنوعی به بذر آغشته شدند. هویج در ماه های سپتامبر تا مارس هر ماه کشت شدند. نتایج این تحقیق نشان داد که هویج کشت شده در زمستان توسط هر دوگونه گل جالیز تا حد ۵۰ درصد آلوده شدند، در حالی که هویج کشت شده در ماه های بهار و تابستان عاری از آلودگی به گل جالیز بودند. این نتایج نشان دهنده نیاز به درجه حرارت پایین برای پارازیته کردن هویج است، بر خلاف آن که بر روی گیاهان تابستانه میزبان دیگر این نیاز دیده نمی شد. ظاهرا مقاومت هویج به گل جالیز تنها در فصول تابستان قابل توجیه است و فرایند پارازیته کردن در فصول پاییز آهسته تر از فصل زمستان است. بررسی های آزمایشگاهی نشان داد که با تامین دوره پیش آماده سازی جوانه زنی گل جالیز در حرارت بالا امکان پذیر است (در حضور ماده GR24) و این نشان می دهد که مقاومت هویج به گل جالیز بی ارتباط با توانایی جوانه زنی گل جالیز نیست. نتایج کلی از این مجموعه تحقیقات نشان دهنده آن است که هویج دارای مقاومت فصلی به گل جالیز و در فصل تابستان آغاز شده و با شروع درجه حرارت پایین این مقاومت از بین می رود.
۲- ۱۳– ۶ – تدخین خاک:
بذور گل جالیز تقریباً به تمام روش های کنترل شیمیایی بجز تیمار خاک با مواد تدخینی مقاوم هستند. تدخین خاک مستلزم استفاده از ترکیبات بسیار فعال در خاک به منظور استریل خاک است. ماده شیمیایی به داخل خاک نفوذ کرده و تمام پاتوژن های خاکزی از جمله باکتریها، قارچها و نماتدها و بذر علفهای هرز را می کشد. بذر علف هرز باید از نظر فیزیولوژیکی فعال باشد تا بدین وسیله کشته شود، به عبارتی مواد تدخینی تنها در حالی که بذور آماس کرده اند موثر است(Hsuek et al., 1992). موادی که به منظور کنترل گل جالیز به روش تدخین خاک بکار می روند به شرح زیر می باشند.
۲- ۱۳- ۶- ۱- متیل بروماید:
در مقدار ۳۵۰ کیلوگرم در هکتار برای کنترل گل جالیز بکار میرود. توصیه می شود که قبل از مصرف، خاک شخم خورده و به مدت ده تا چهارده روز خیس شود تا تمام بذور آماس کنند. در این حالت خاک باید با پوشش پلاستیکی به مدت حداقل چهل و هشت ساعت پس از مصرف پوشانیده شوند. با یک مرتبه مصرف این ترکیب تا صد درصد بذور می تواند منهدم می شوند. در مصر جهت از بین بردن گل جالیز O.ramosa در مزرعه گوجه فرنگی به میزان سیصد و پنجاه تا پانصد کیلوگرم در هکتار متیل بروماید مصرف می شود و نتایج خوبی نیز دارد. این روش به هر حال گران است و مجموع هزینه استفاده از این سم در سال ۲۰۰۰ معادل ده هزار و چهارصد دلار در هکتار برآورد شده است.
۲- ۱۳- ۶- ۲- متام سدیم:
بصورت مایع قابل استفاده است و بر نوع تدخینی آن ترجیح داده میشود. این ترکیب تا پنجاه درصد بذور گل جالیز را از بین می برد، اما به سرعت از خاک تصعید می شود(موسوی و شیمی،۱۳۷۶). تاثیر این ماده زمانی که از پوشش پلاستیکی استفاده شود افزایش می یابد. متام سدیم همواره با آب قابل استفاده است و در مقدار پانصد لیتر در هکتار کنترل خوبی از گونه گل جالیز O.crenata را در باقلا و توتون دارد(قریب، ۱۳۷۵). هزینه استفاده از این ترکیب در سال ۲۰۰۰ معادل هزار و ششصد و شصت دلار در هکتار بوده و در صورتی که هزینه خاک ورزی و پوشش دهی نیز به آن افزوده شود هزینه آن معادل پنج هزار و سیصد دلار در هکتار می گردد.
۲- ۱۳- ۶- ۳- دازومت:
ترکیب جآمدی است که در صورت مرطوب شدن به متیل ایزوتیوسیانات تبدیل می شود. مصرف مایع این ماده رواج کمتری از متام سدیم دارد، چرا که هزینه آن زیاد است. هزینه مصرف این ماده شیمیایی در سال ۲۰۰۰ معادل شش هزار و هفتصد و پنجاه دلار در هکتار است، فرم گرانوله آن باید تا عمق پانزده سانتی متری خاک مخلوط شده و آبیاری شود(مین باشی معینی،۱۳۷۹).
کنترل تدخینی گل جالیز علاوه بر هزینه ای که دارد با محدودیت هایی مواجه است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
برای کسب نتیجه مناسب خاک شخم خورده و در حد هفتاد درصد ظرفیت رطوبت مزرعه مناسب تر است.
بهتر است که درجه حرارت خاک بالای ده درجه سانتیگراد باشد.
متیل بروماید ممکن است اثر سوء بر میکروارگانیزم های مفید و از جمله ریزوبیوم ها داشته باشد.
ضرورت استفاده از لوازم ایمنی برای استفاده پرسنل سبب افزایش هزینه مصرف می شود.
آژانس حمایت از محیط زیست(EPA)استفاده از متیل بروماید را محدود کرده است.
عکس مرتبط با محیط زیست
گلدواسر و همکاران(Godwasser & Joder 2001) پخش متام سدیم در خاک و اثرات آن بر کنترل گل جالیز O. aegyptiaca را بررسی کردند. نتایج نشان داد که جوانه زنی گل جالیز در تماس با متام سدیم کاهش می یابد و در غلظت بالا توقف جوانه زنی مشاهده شد. در محیط خاک متام سدیم به همراه آب آبیاری در سه نوع خاک مختلف استفاده شد. در این حالت متام سدیم بسرعت از بخش فوقانی خاک(از عمق صفر تا ده سانتی متر) ناپدید شده و هفت روز پس از استفاده فقط بقایایی از قبیل ایزوتیوسیانات در تمام لایه های خاک باقی ماند. آزمون زیستی با کتان نشان داد که توبرکولهای گونهO. aegyptiaca تنها بر روی کتانهای رشد یافته بر سطح فوقانی خاک تشکیل می شود. متام سدیم آلودگی مزرعه به گل جالیز را کاهش داد. استفاده از پوشش پلی اتیلن بر روی خاک تیمار شده با متام سدیم کارآیی آنرا در کنترل گل جالیز افزایش قابل توجه داد و این نشان گر آن است که ناپدید شدن سریع متام سدیم مسئول کنترل ضعیف گل جالیز است(۶۹).
۲-۱۳- ۷- کنترل بیولوژیکی:
استفاده از عوامل زنده چون حشرات و قارچ ها جهت کنترل علف های هرز مورد توجه روز افزون است. بین کنترل بیولوژیکی علف های هرز و حشرات تفاوت های اندکی وجود دارد. حشراتی که برای کنترل بیولوژیکی علفهای هرز انتخاب می شوند تحت آزمایش شدید تغذیه ای قرار می گیرند تا تحت هیچ شرایطی تغییر ذائقه ندهند(کاظمی و پیر دشتی،۱۳۸۴).
بطور کلی دو نوع استراتژی در کنترل بیولوژیکی وجود دارد( رحیمیان، ۱۳۸۰).
۲-۱۳-۷- ۱- روش کلاسیک(Classical or inoculative).
۲-۱۳- ۷- ۲- روش سیل آسا.(Inundative or bioherbicides)
در روش اول عامل بیولوژیکی به منطقه حضور علف هرز معرفی می شود تا زمان سازش یافتن به محیط حمایت می شود. در روش دوم عامل بیولوژیکی در تعداد زیاد تولید و تکثیر می شود و در جمعیت موجود در محل رها می شود.
استفاده از عامل بیولوژیک در کنترل علفهای هرز مراحلی را دارد که عبارتند از :
۱- پیمایش( Surveying): برای یافتن عامل پاتوژن گیاهی از علف هرز استفاده می کنند.
۲- آزمایش تعیین کارائی پاتوژنهای شناسائی شده.
۳- آزمایش اختصاصی عمل کردن عوامل پاتوژن انتخاب شده.
مطالعات اوت – اکولوژیک و کسب اطلاعات در مورد بیولوژی و پتانسیل های عوامل پاتوژن انتخاب شده.
استفاده از مگس گل جالیز( Phytomizia orobanchia) در کنترل گل جالیز در شوروی سابق و اروپای شرقی از زمان های گذشته مرسوم بوده است. قارچ هایی نظیر( Fusarium oxysporum var orthoceras ) قادر به کنترل نسبی گل جالیز O.aegyptiaca می باشد. این قارچ توانسته است گونه گل جالیز O.ramosa را در حضور گوجه فرنگی تا حدی کنترل کند(موسوی و شیمی، ۱۳۸۶).
همچنین قارچ (Mycothecium verrucaria ) قادر به کنترل O. cernata در حضورV. faba شد.
بررسی های جعفرزاده(۱۳۷۸) نشان میدهد که استفاده از مگس گل جالیز برای کنترل گل جالیز محدودیت هایی دارد. ساقه های گل جالیز ممکن است توسط خاک ورزی مدفون شده و در نتیجه شفیره ها در عمق زیادی از خاک قرار گیرند که قادر به خروج از خاک نباشند. تناوب زراعی نیز تاثیر منفی بر بقاء این عامل بیولوژیک دارند.
مگس فیتومیزا (Phytomiza orobanchia) حشره ای از خانواده (Agromyzidae) و از راسته دوبالان (Diptra) است که اولین بار از اطراف نجف آباد اصفهان جدا شده است. مظاهری و همکاران (۱۳۷۲) کاربرد قارچ F.solani را در مبارزه بیولوژیک با دو گونه O. aegyptiaca و O. ramosa در مزارع توتون بررسی کردند و نتایج تحقیق نشان داد که این عامل بیولوژیک قادر به کاهش تراکم گل جالیز O.aegyptiaca به میزان ۲۳/۷۵ درصد و گل جالیزO. cernua تا ۳/۹۱ درصد است.
مگس گل جالیز حشره ای مونوفاژ و از دو بالان است که در اکثر مناطق رویش گل جالیز پراکنش دارد است. این حشره مگسی سیاه رنگ به طول ۳- ۵/۲ میلی متر است که تخم های خود را به صورت دسته های ۱ تا ۳ تایی در داخل جوانه، گل یا ساقه گل جالیز می گذارد. هر مگس ماده ۱۸۰ تا ۲۰۰ تخم در طول عمر خود می گذارد.
چرخه زندگی این مگس در اروپای شرقی ۳-۲ نسل و در شمال آفریقا و غرب آسیا ۵-۴ نسل دارد. مگس گل جالیز، زمستان گذرانی خود را بصورت شفیره در داخل کپسول یا ساقه انگل است و در بهار حشره کامل شروع به تخم گذاری میکند.
در اروپای شرقی و مدیترانه نتایج امید بخشی داشته است. در شرایط نیمه مزرعه ای( Semi – field ) شفیره این حشره در گلدانهای حاوی لوبیا و آلوده به گل جالیز آزاد شد . سه سال مکرر استفاده از این حشره جمعیت گل جالیز را به میزان ۴۸ و ۵۵ و ۶۲ درصد کنترل کرد.
استفاده از عوامل قارچی آنتاگونیست به عنوان عوامل بیوکنترل در سنتز علف کش های میکروبی با کمترین اثر سوء زیست محیطی می تواند روش مطمئنی برای کنترل در مراحل بحرانی این علف هرز باشد.
بنابه نظر بنی هاشمی و همکاران (۱۳۶۵) اولین بار در سال ۱۹۰۴ از (Fusarium oxysporium) برای کنترل بیولوژیکی گل جالیز استفاده شد. لینک و همکاران (Linke et al., 1991) روی دو گونه O.cernua و O.minor تعداد ۱۶ گونه قارچی شناسایی کردند که جنس غالب آنها فوزاریوم بود(۱۰۱). در ایران بنی هاشمی و احمدی (۱۳۶۵) قارچ ( schechti Fusarium oxysporium) را از ساقه( Orobanche aegyptiaca) در مزارع گوجه فرنگی جداسازی نمودند.
مظاهری و همکاران( ۱۳۷۲) در تحقیقات خود(F. solani ) را به عنوان عامل بیوکنترل گل جالیز مزارع توتون گزارش کرده و توانستند در سال ۱۹۹۶ تراکم گونه Orobanche aegyptiaca را تا ۲۳/۷۵ درصد و گونه O. cernua را تا ۳/۹۱ درصد کاهش دهند. تحقیقات انجام شده نشان داده است که قارچ ( oxysporim Fuzsarium ) سبب بیمار شدن گل آذین گونه O. c umana می شود. گونه قارچ( F. solani ) نیز از گل جالیز مصری O. aegyptiaca جدا شده است. استفاده از این دو قارچ بطور توام سبب کاهش تعداد و وزن گل جالیز در هر میزبان شد و موثرتر از مصرف انفرادی آنها بود. میکروفلور خاک سبب کاهش جمعیت هر گونه می شود.اما این دو گونه ترکیبات سمی تولید می کنند که رشد سایر قارچ های خاکزی را متوقف می کند. نتایج نشان داده است که اثر سینرژیستی بین این دو گونه بخاطر تداخل عمل در فاز ساپروفیتی آنها در چرخه زندگی شان نیست، بلکه احتمالا ناشی از تداخل عمل آنها در فاز پاتوژنی در گیاه میزبان است. نتایج نشان داده است که اثر سینرژیستی بین این دو گونه بخاطر تداخل عمل در فرایند ساپروفیتی آنها در چرخه زندگی شان نیست، بلکه احتمالا ناشی از تداخل عمل آنها در فاز پاتوژنی در گیاه میزبان است.
آمسلم و همکاران(Amsellem et al., 1993) با آلوده کردن محیط کشت O. crenata به اسپور قارچ( Mycothecium verrucaria ) در حضور Vicia faba باعث کاهش آلودگی میزبان به گل جالیز شدند.
در تحقیق نظری و همکاران (۱۳۸۹) نشاء های گوجه فرنگی با پنج روش متفاوت با ایزوله قارچ
( Fusarium oxysporium ) تیمار شدند. این تیمار ها شامل ۱- فروبردن ریشه گیاهچه در محلول فرموله ۲- ریختن محلول فرموله در خاک هم زمان با نشاء کاری ۳- ریختن محلول فرموله یک هفته پس از نشاء کاری ۴- ریختن محلول فرموله شده در سه هفته پس از نشاء کاری ۵- ریختن گرانوله فرمول شده مخلوط با خاک پس از نشاء کاری بودند. نتایج نشان داد که بیوماس و تعداد گل جالیز در بین تیمارها تفاوت معنی داری در سطح یک درصد دارند. کاربرد این ماده بیولوژیک سه هفته پس از نشاء کاری تاثیر بیشتری در کاهش بیوماس گل جالیز داشت. ولی در کاهش تعداد ساقه گل جالیز تیمار ریختن این ماده بیولوژیکی یک هفته پس از نشاء کاری تاثیر بهتری نسبت به سایر تیمارها نشان داد. از نظر عملکرد میوه گوجه فرنگی، تیمار فروبری گیاهچه در محلول فرموله قبل از نشاء کاری عملکرد بالاتری بدست آمد.
۲- ۱۳- ۸ -کنترل شیمیایی:
ارتباط نزدیک بین میزبان و انگل گل جالیز سبب محدودیت کنترل گل جالیز به روش شیمیایی می شود. جستجو در زمینه کنترل شیمیایی گل جالیز با هدف یافتن علفکش شیمیایی باید به نحوی باشد که برای میزبان انتخابی بوده و صدمه ای به آن وارد نسازد(Parker & Fryer , 1975).
با تمام محدودیت های موجود، موفقیت های چشم گیری نیز حاصل گردیده است و علفکش هایی چون کلروسولفورون، ایمازاکوئین، ایمازاپیر، گلیفوزیت نتایج امید بخشی نشان داده اند. نکته مهم طیف باریک میزان مصرف ایمن علفکشها است. مصرف بیش از مقدار توصیه شده علفکش باعث صدمه شدید به میزبان شده و عملکرد آن را کاهش می دهد. در مقادیر کمتر از میزان تعیین شده نیز کنترل رضایت بخشی حاصل نمی شود. اخیراً تیمار بذری و خیسانیدن بذر میزبان در محلول حاوی علفکش و نیز استفاده مکرر از علفکش بصورت متوالی( Sequential application)تا حدی محدودیت های کنترل شیمیایی (علفکش) گل جالیز را مرتفع ساخته است.
درویش (Darwish, 2005) در تحقیق خود با مصرف یک مرتبه ای ریم سولفورون به میزان ۵/۱۲ گرم ماده موثر در هکتار و سپس مصرف متسلسل گلیفوزیت(به میزانهای ۱۰۰ و ۲۰۰ و۳۰۰ گرم ماده موثر در هکتار )در ۲۵ ، ۳۵ ۵۰ روز پس از خروج سیب زمینی کنترل گل جالیز را آزمایش کردند. نتایج این آزمایش نشان داد که این مقادیر اثر منفی بر روی سیب زمینی ندارد اما آلودگی به گل جالیز را کاهش می دهد. تمام تیمارهای اندام هوایی گل جالیز را در ۱۱۰ روز پس از خروج سیب زمینی را کنترل کردند، اما بهترین نتیجه در مصرف ۵/۱۲ گرم ماده موثر ریم سولفورون و سپس سه مرتبه مصرف متسلسل گلیفوزیت به میزان ۱۰۰ گرم ماده فعال در هکتار حاصل شد.
تحقیقات انجام شده توسط ویلیام و همکاران(Willem et al., 1997) نشان دادند که با بهره گرفتن از دی اتیل سولفات در غلظت ۰۵/۰ و ۱/۰ درصد از ماده خالص در هکتار می توان گل جالیز را به میزان ۷۰ درصد کنترل کرد و استفاده از مقادیر بالاتر سبب توقف رشد پارازیت شد.
هرشن هورن و همکاران(Hershen horn et al., 1998) اثر علفکش های سولفونیل اوره ای مختلف شامل بن سولفورون، کلروسولفورون، نیکوسولفورون، متسولفورون، ریم سولفورون، تیفن سولفورون و تریا سولفورون را بر جوانه زنی بذر و طویل شدن گونه O. aegyptiaca در شرایط آزمایشگاهی بدون حضور میزبان بررسی کردند. بذور این گونه در زمان آماده سازی و جوانه زنی با علفکش های مزبور تیمار شدند. نتایج این بررسی نشان داد که طویل شدن ریشچه گل جالیز بطور مؤثر و معنی داری توسط علفکش های مورد استفاده کاهش می یابد. کلروسولفورون و تریاسولفورون در مقادیر ۵/۲ و ۲۵ میکرومول ماده موثر ریم سولفورون به مقدار ۵ میکرومول ماده موثر در مرحله آماده سازی و جوانه زنی تقریباً بطور کامل از توسعه پارازیت جلوگیری کرد، اما در مقادیر کم انگل بطور جزئی کنترل شد و پس از ۲۶ روز بهبود یافت. کلروسولفورون از نمو گیاه انگل به مدت چهل و سه روز جلوگیری کرد. کلروسولفورون، تریاسولفورون و ریم سولفورون به اندامهای انگل خسارت زد و سبب مرگ سریع توبرکول های گل جالیز O. aegyptiaca شد و اتصال به میزبان متوقف گردید. به هر حال کلروسولفورون و تریاسولفورون در مقدار ۲۵ میکرومول ماده فعال برای گیاه گوجه فرنگی سمی بودند.
نتایج نشان داد که علف کشهای متسولفورون متیل، سولفو سولفورون می توانند تا ۱۰۰ درصد کنترل گل جالیز کنترل کنند اما موجب از بین رفتن ۲۰ درصد بوته ها گوجه فرنگی نیز شدند. سولفوسولفورون ۵۰ و ۲۵ گرم در هکتار و ریم سولفورون ۳۰ و ۶۰ گرم در هکتار به ترتیب ۴۰، ۶، ۴۷ و ۹/۳۷ و ۴/۳۶ درصد موجب کنترل گل جالیز شدند. کاربرد کودهای سولفات آمونیوم و اوره هیچ تاثیری در کنترل گل جالیز نداشتند.