در حوزه دریایی و مرزهای آبی، ترکیه با کشورهای روسیه، گرجستان، اوکراین، بلغارستان، رومانی، یونان، قبرس، لبنان، اسرائیل - فلسطین و حتی مصر، تونس، لیبی، الجزایر، مراکش، ایتالیا، اسپانیا، مالت و فرانسه دارای اشتراک مرزی است که در حوزه دریایی مدیترانه، بیشترین همسایگان آبی را دارد.
۳-۲-۱-۷- مرزهای خشکی ترکیه
در حوزه خشکی نیز ترکیه با کشورهای ایران، عراق، سوریه، ارمنستان، گرجستان، یونان و بلغارستان دارای مرز مشترک خشکی میباشد، این کشورها همسایگان هم مرز با ترکیه در طول ۲۷۵۰ کیلومتر مرز خشکی ترکیه هستند. در این میان سوریه با ۸۷۷ کیلومتر و ایران با ۴۵۴ کیلومتر، بیشترین مرز خشکی با ترکیه را دارند.
ترکیه در واقع به صورت مستقیم و از طریق مرزهای خشکی و آبی خود با کشورهای مختلف و متعددی در سه قاره مهم آسیا، آفریقا و اروپا در ارتباط بوده و هم مرز میباشد، به همین جهت است که برخی سیاستگزاران ترکیه از این کشور به عنوان یک کشور چند قارهای نام بردهاند و از اصطلاح “آفرواورآسیا[۵۹]“برای نشان دادن اهمیت مرکزی بودن ترکیه در میان این سه قاره مهم، استفاده میکنند(داوداوغلو ۱۳۹۱، ۱۴۰).
داشتن همسایگان متنوع و متعددی که بسیاری از آنان در صدر صحنه سیاستهای منطقهای و جهانی قرار داشته و رویدادهای مهم جهانی را ایجاد و یا رهبری میکنند، موجب شده تا ترکیه به موقعیت استراتژیک دست یافته و تبدیل به پل ارتباطی شرق و غرب، به خصوص آسیا و اروپا گردد.
در بررسی موقعیت جغرافیایی ترکیه، بخش اروپایی (تراس شرقی) این کشور از اهمیت بیشتری برخوردار است و همین بخش سه درصدی ترکیه میباشد که موجب اروپایی دانستن ترکیه شده و تأثیر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی این سه درصد بر نود و هفت درصد بقیه ترکیه، بیش از حد تصور است، به نحوی که استانبول به عنوان پرجمعیتترین استان کشور با حدود ده میلیون نفر جمعیت، بیش از دو برابر آنکارا پایتخت ترکیه، جمعیت داشته و ضمن تأثیر بیشتر بر معادلات داخلی و خارجی ترکیه، مرکزی برای گفتگوها و مذاکرات بین المللی محسوب میگردد.
البته نباید فراموش کرد که ترکیه در بیشتر مرزهای خود و یا بهتر بگوییم با همسایگان خود، دارای اختلافات مرزی و … است. ترکیه با ارمنستان، عراق، سوریه، روسیه، بلغارستان، قبرس، یونان و حتی ایران دارای اختلافات مرزی،اقتصادی، سیاسی، نژادی و… میباشد.
۳-۲-۱-۸- حکومت و سیاست در ترکیه
ترکیه که با عنوان جمهوری ترکیه معرفی میگردد، دارای حکومت پارلمانی میباشد. رژیم پارمانی ترکیه در اکتبر ۱۹۲۳ ، برقرار شده و آنکارا به عنوان پایتخت جدید معرفی گردید و همه نشانه ها و آثار حکومت قبلی، یعنی سلسله عثمانی در ترکیه محو شده و به فراموشی سپرده شد(جمهوری ترکیه ۱۳۸۶، ۱۳۰).
قانون اساسی ترکیه از سال ۱۹۲۱ تاکنون بارها مورد بازبینی و تغییر قرار گرفته است. بر اساس تغییرات سال ۱۹۸۲ در قانون اساسی، قوه مجریه ترکیه توسط رئیس جمهور و شورای وزیران اداره میگردد. در این فرایند، رئیس جمهور، رئیس قوه مجریه محسوب شده و از سوی مجلس برای یک دوره هفت ساله(بر اساس تغییرات جدید، این دوره به پنج سال کاهش یافته است و با انتخابات مستقیم و رأی مردم) انتخاب میگردد.
هیأت اجرایی حکومت ترکیه در حال حاضر شامل ارکان زیر میباشند:
۱- رئیس جمهور
۲- شورای امنیت ملی
۳- هیأت دولت
رئیس جمهور
رئیس جمهور به عنوان رئیس قوه مجریه (قوه مجریه توسط رئیس جمهور و شورای وزیران اداره می شود) وظایفی مانند تعیین نخست وزیر، تعیین اعضای رده بالای قوه قضائیه، تعیین رئیس بانک مرکزی و تعیین سرپرست رادیو و تلویزیون را بر عهده دارد. وی قادر و مجاز به انحلال مجلس، اعمال کنترل شدید بر اتحادیههای کارگری، تجارتی، مطبوعاتی و احزاب سیاسی است. اعلام حالت فوقالعاده نیز بر عهده رئیس جمهور است.
در نظام پارلمانی ترکیه و از سال ۱۹۲۳ تاکنون یازده نفر بر مسند ریاست جمهوری این کشور تکیه زدهاند که اولین آنها مصطفی کمالآتاتورک[۶۰] بوده و رئیس جمهور کنونی نیز که از سال ۲۰۰۷ در این مقام است، عبدالله گل میباشند.
هر چند دوره کنونی ریاست جمهوری ترکیه، هفت ساله میباشد اما قرار است از دوره آینده که سال ۲۰۱۴ شروع میشود، ریاست جمهوری ترکیه به پنج سال کاهش یابد و رئیس جمهور نیز توسط رأی مستقیم مردم انتخاب گردد.
شورای وزیران ترکیه (هیأت دولت)
این شورا متشکل از نخستوزیر و وزیران کابینه میباشد. نخست وزیر که باید نماینده مجلس باشد و معمولاً رئیس حزب پیروز و حاکم در مجلس است، توسط رئیس جمهور معرفی میگردد. نخستوزیر باید تمامی اعضای کابینه خود را با تأیید رئیس جمهور انتخاب نماید.
وظیفه شورای وزیران شامل پیگیری و حل مسایل داخلی و خارجی است. نخستوزیر در قبال مسایل مطرح شده در هیأت دولت مسئول است و مسئولیت تعیین و پیگیری سیاست خارجی کشور را نیز بر عهده دارد. شورای وزیران در شرایط حساس و بحرانی به ریاست رئیسجمهور، تشکیل میگردد.
در نظام پارلمانی ترکیه و از اکتبر ۱۹۲۳ تاکنون پنجاه و پنج کابینه دولت در ترکیه تشکیل شده است که اولین نخست وزیر آن، عصمت اینونو بوده و نخستوزیر کنونی نیز رجب طیب اردوغان از حزب عدالت و توسعه است که از سال ۲۰۰۳ تاکنون در این مقام میباشند.
حزب عدالت و توسعه ترکیه از سال ۲۰۰۲، قدرت را به دست گرفته و بعد از اینکه عبدالله گل به مدت پنج ماه نخست وزیر بود، رجب طیب اردوغان یعنی رئیس حزب به نخستوزیری رسیده است. این حزب از سال ۲۰۰۷، ریاست جمهوری را نیز به دست آورده و عبدالله گل از سران حزب در این مسند قرار گرفته است.
شاید بتوان گفت با توجه به اقدامات دولت منبعث از حزب عدالت و توسعه در طی یک دهه اخیر و نفوذ و رسوخ به تمامی نهادهای کشور و حتی ارتش، ترکیه کنونی به طور کامل در دست و زیر نفوذ حزب عدالت و توسعه قرار دارد.
۳-۳- بخش دوم: پیشینه روابط ایران و ترکیه
همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد ایران و ترکیه دارای ۴۵۴ کیلومتر مرز مشترک خشکی هستند. این مرز مشترک در ایران در استان آذربایجانغربی قرار دارد. استان آذربایجان غربی با دارا بودن دو قوم ترک و کُرد که مناسبات و اشتراکات فراوانی با ترکها و کردهای ترکیه دارند، نقش برجستهای در روابط میان ایران و ترکیه دارد.
استانهای حکاری[۶۱]، وان[۶۲]، آغری[۶۳] و ایگدیر[۶۴] ترکیه که هم مرز با ایران هستند، استانهای شرقی ترکیه محسوب میشوند که به علت حضور و فعالیت اکراد ناراضی از حکومت ترکیه تا حدودی دچار اغتشاشات قومی هستند. این اغتشاشات و فعالیتهای نظامی حزب کارگران کردستان ترکیه[۶۵] (پ ک ک)با دولت ترکیه در برخی مواقع نیز تأثیر منفی عمدهای بر روابط ایران و ترکیه داشتهاند.
مرزهای ایران و ترکیه به لحاظ اقتصادی و بازرگانی از مهمترین مزرهای دو کشور و بلکه مرزهای دو قاره آسیا و اروپا هستند. زیرا ایران توانسته است از طریق این مرزها به بازارهای اروپایی دست یافته و حتی به مسیر ترانزیتی شرق و غرب تبدیل گردد، این مزیت برای ترکیه نیز قابل مشاهده میباشد.
مرز مشترک ایران و ترکیه معمولاً از امنیت خوبی برخوردار بوده و کمترین تنشها را داشته است، هر چند دو مورد درگیری در دهه ۱۳۷۰ شمسی در این مرز مشاهده گردیده است.
۳-۳-۱- پیشینه تاریخی روابط ایران
۳-۳-۱-۱- پیشینه روابط دو کشور در دوره صفویه و عثمانی( ۱۷۳۶ - ۱۵۰۱)
بعد از گذشت قرنها از ورود دین اسلام و به خصوص مذهب تشیع به ایران زمین و علیرغم ظهور دولتهای هوادار اهلبیت در ایران مانند آلبویه، سربداران، صفاریان، قرهقویونلوها و …، سرانجام در سال ۸۸۰ هجری شمسی با تأسیس حکومت صفویه در ایران، یک حکومت قدرتمند شیعه در سراسر ایران زمین شکل گرفته که بار دیگر بعد از قرنها توانست تمامی نواحی ایران را یکپارچه ساخته و مذهب رسمی ایران را تشیع، اعلام نماید.
حکومت صفویه را میتوان اولین پادشاهی قدرتمند متمرکز و بزرگ بعد از اسلام در ایران دانست که یک بار دیگر امپراتوری ایران را احیاء نمود. دوران حکومت این سلسله که از سال ۸۸۰ الی ۱۱۰۱ هجری شمسی ادامه داشت، یکی از دوره های پرتنش و سراسر تقابل ایران و عثمانی (ترکیه) بوده است.
در این دوره، امپراتوری عثمانی با بهره گرفتن از قدرت برتر خود که به واسطه علوم و فنون اروپایی حاصل شده بود، توانست در مقابل صفویان، خودنمایی کرده و در برخی نبردهای روی داده میان دو کشور، پیروز گردد. جنگ چالداران در ۱۵۱۴ میلادی یکی از جنگهای مطرح و مهمی است که در این دوره رخ داده و عثمانی با کمک گرفتن از فنون جدید اسلحه سازی و … توانستند ارتش ایران به فرماندهی شاه اسماعیل را شکست داده و بخشهایی از ایران را اشغال نمایند(مهدوی ۱۳۹۱، ۲۲-۲۰).
در زمان شاهتهماسب یکم نیز بار دیگر ارتش ایران از ارتش عثمانی شکست خورده و بغداد، سواحل دجله، فرات، میان رودان و سواحل جنوبی خلیج فارس به تصرف عثمانی درآمد( مهدوی ۱۳۹۱، ۳۰).
اما با پادشاهی شاهعباس یکم، موازنه قدرت در حدود سه دهه اول قرن شانزدهم میلادی به سود ایران بود. به نحوی که شاهعباس توانست با بهره گرفتن از فرماندهان دلیر و قدرتمند و نیز برقراری روابط خارجی مناسب و قوی به خصوص روابط نظامی با اروپائیان، ارتش ایران را قدرتمند ساخته و در جنگهای این دوره به پیروزیهای خوبی دست یابد، تصرف بغداد و دیگر نقاط عراق در ۱۶۲۴ میلادی توسط ارتش ایران را میتوان اوج این پیروزیها محسوب نمود(مهدوی ۱۳۹۱،۷۷-۷۵ و۱۰۲-۱۰۱).
تقابل و برخورد ایران و عثمانی تا اوایل قرن نوزده میلادی ادامه داشت. تنشهای موجود در روابط ایران و عثمانی، موجب گسترش روابط ایران و کشورهای اروپایی به خصوص انگلستان شد. در واقع میتوان گفت رویکرد سیاست خارجی ایران در این دوره، رویکردی غرب محور بوده است. این رویکرد غرب محور که در راستای اهداف ایران و اروپا بر علیه امپراتوری عثمانی بود، برای چندین دهه کارایی خوبی داشته است.
در روابط میان دو دولت صفویه و عثمانی، دو قرارداد مهم نیز منعقد شده که هر کدام تا مدتی به تنشهای میان دو کشور خاتمه دادهاند.
قرارداد آماسیه: در سال ۱۵۵۵ میلادی منعقد شده و طبق این قرارداد، بغداد، سواحلخلیج فارس، میانرودان فرات و دجله به عثمانی واگذار گردید.
قرداد قصرشیرین: در سال ۱۵۶۳ میلادی منعقد شده و طبق این پیمان، بیشتر مناطق عراق به عثمانی واگذار شده و ایروان نیز به ایران واگذار گردید. این قرارداد را نقطه عطف روابط میان دو امپراتوری بزرگ مسلمان آن دوره می دانند، زیرا به موجب آن تکلیف سرزمینهایی که سالها مورد اختلاف بین دو کشور بود، تعیین شده و صلح بین ایران و عثمانی به مدت یک قرن تأمین گردید(مهدوی ۱۳۹۱، ۱۰۵).
میتوان علت اصلی اختلافات و تنشها در زمان حاکمیت دو دولت صفویه و عثمانی بر دو کشور را در اختلافات مذهبی جستجو کرد. اعلام مذهب رسمی تشیع در ایران، موجب خشم و پرخاشگری سلاطین عثمانی و روحانیون وابسته به دربار عثمانی بر علیه ایران و صفویان گردید.
اختلافات مذهبی عثمانی با صفویان و شیعیان موجب گردید تا علمای دست نشانده و وابسته به دربار عثمانی، بارها بر علیه شیعیان و دولت صفویه، فتواهای ساختگی و غیر انسانی صادر نموده و موجب افزایش تنشها و جنگهای خونین بر علیه شیعیان گردند.
البته در این تفاسیر خشونتبار و نژادپرستانهی علمای وابسته به سلاطین عثمانی، شیعیان و علویان نیز در رده کافران حربی جای داشتند.
این دشمنی و ضدیت با شیعیان را میتوان در ساختار قدرت و نیز در کارگزاران عثمانی به خوبی مشاهده کرد. عبدالرضا هوشنگ مهدوی در کتاب تاریخ روابط خارجی ایران در مورد این دشمنی عثمانی با شیعیان اشارات فراوانی دارند و از جمله در مورد استراتژی سلطان محمد فاتح میگوید {در شرق نیز تسخیر کلیه کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله ایران را در نظر داشتند و هر کس را که در برابرشان کوچکترین مقاومتی نشان میداد، بیدین و کافر مینامیدند و ریختن خونش را جایز میدانستند}. از اینگونه تفاسیر و فتواهای ضد دین اسلام به کثرت توسط حکام و علمای وابسته به دربار عثمانی، صادر شده است(مهدوی ۱۳۹۱، ۱۰).
برخی از دیگر فتاوایی که از سوی علمای سنی مذهب بر علیه حکومت صفویه صادر شده است را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
{به اشاره وی[سلطان سلیم اول]، شیخالاسلام استانبول که عالیترین مقام مذهبی آن کشور بود، فتوی داد که قتل یک نفر شیعه بیش از قتل هفتاد کافر حربی و مسیحی ثواب دارد}.این فتوی که به اشاره و درخواست سلطان سلیم اول مشهور به سنگدل برای مقابله با شاه اسماعیل اول، صادر شده بود موجب گردید تا{کشتار وحشتناکی در سراسر خاک عثمانی صورت گرفت و بیش از چهل هزار تن از شیعیان به قتل رسیدند و به دستور سلطان، پیشانی بقیه شیعیان را هم با آهن گداخته داغ کردند تا در همه جا شناخته شوند} (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۹).
این اقدام حکومت سلطان سلیم در قتل و عام شیعیان، از دلایل اصلی جنگ چالدران بود، هر چند قبل از وقوع جنگ نیز سلطان عثمانی در نامهای به شاه اسماعیل، ادعای خلافت و جانشینی پیغمبر اسلام را نمود و شاه اسماعیل و خاندان او را به کفر و ارتداد متهم ساخته بود (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۹).
در اواخر حکومت صفویه و در سال ۱۷۲۳ میلادی نیز حکومت عثمانی با توجه به اینکه شیخالاسلام استانبول فتوی صادر کرد که کلیه مؤمنین مسلمان مکلفند، شیعیان رافضی را نابود کنند، همزمان با تهاجم روسیه به ایران، به ایران حمله کرد(مهدوی ۱۳۹۱، ۴۷).
با توجه دقیق و واکاوی بیشتر در روابط صفویان و عثمانی در این دوره متوجه میشویم که اختلافات عمیق و جنگ افروز عثمانی بر علیه ایران، ریشه در تعصبات خشک و نادرست سلاطین و علمای درباری اهل تسنن این کشور داشته است که حاضر به پذیرش یک حکومت مقتدر شیعی در ایران نبودهاند.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:03:00 ب.ظ ]