بررسی اشعار و ادبیّات طنز دورهی مشروطه، میتواند راهگشایی برای شناختی دقیق از ابتدای تحوّلات یک قرن اخیر در ایران باشد. جنبش مشروطه از ابتدا با چالشهای مفهومی متعدّدی روبهرو بود و در نهایت نیز اسیر دوگانگیها و شکست شد، امّا این جنبش اجتماعی – سیاسی حرکت تازهای به جامعهای ایرانی بخشید که در نهایت ثمرهی آن در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نمود پیدا کرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شناخت ادبیّات طنز دورهی مشروطه و تحلیل گفتمان حاکم بر آن، از آنجا ضرورت مییابد که حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانِ کنونی ما همچنان دستخوش اهداف و تلاشهای جریان روشنفکری است و تحلیل دقیق اوضاع کنونی ما و حرکت به سوی آینده، جز با شناخت عناصر ماهوی و گفتمانی عصر مشروطه امکان پذیر نخواهدبود.
دورهی مشروطه یکی از برجستهترین ادوار طنز ایران از ابتدای پیدایش تا کنون به حساب میآید و شناخت دقیق آن ضرورت تام دارد. حسن جوادی نویسندهی کتاب تاریخ طنز در ادبیّات فارسی در اینباره معتقد است: «عصر مشروطه، عصر شکوفایی طنزنویسی بود. قرنها اختناق و زورگویی سینهها را پر از گفتنیها کرده بود و برای اوّلین بار امکان گفتن پیدا شده بود. اکثر نویسندگان نسبت به مردم احساس تعهّد شدید میکردند و نمیخواستند جز به خاطر مبارزه برای آزادی و یک زندگی بهتر، نویسندگی کنند. موضوع اشعار این دوره، یکباره و به نحو بیسابقهای اجتماعی و سیاسی میشود. اگر فیالمثل در سرتاسر دیوان قاآنی دو یا سه شعر اجتماعی پیدا کنیم، صدی هشتاد و یا بیشترِ اشعار دورهی مشروطه، مربوط به وضع مردم و سیاست روز است». (حسن جوادی، ۱۳۸۴، ص ۱۱۴)
یحیی آرینپور نیز در خصوص اهمیّت اشعار مشروطه مینویسد: «در اهمیّت بزرگ تاریخی و سیاسی این اشعار تردید نیست و از حیث مضمون نیز چون از زندگی روز، دردها و گرفتاریهای اجتماعی سرچشمه گرفتهاند، از بسیاری از اشعار سفارشی اصیلتر و حقیقیترند. این گفته ها و سرودهها – تکرار میکنم- اگر چه از حیث ادبی ارزش زیادی ندارند، ولی نمیتوان انکار کرد که در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران و در بیداری مردم خوابآلود و غفلتزدهی کشور که تا آن روزگار به حیات سیاسی خو نگرفته بودند، نقش بسیار مهم و مؤثّری داشتهاند و از نظر تاریخنویس مأخذ و وسیلهی تحقیق بسیار گرانبهایی هستند». (آرینپور، ۱۳۸۷، ص ۳۵)
از این روست که میتوان گفت، بررسی و تحلیل سوژهها و مفاهیم اساسی طنز در شعر مشروطه که به نوعی سرآمد ادبیّات این عصر به حساب میآید، از ضرورتهای سیاسی، فرهنگی و ادبی برخوردار است.
۱-۱-۴٫ پیشینهی انجام تحقیق
هر چند سالها از دوران مشروطه میگذرد، امّا نسبت به ادبیّات این حوزه، توجّهی به فراخور تأثیر آن در سرنوشت جامعه ایرانی نشدهاست. ادوارد براون اوّلین کسی بوده است که مجموعهای از اشعار طنزآمیز دورهی مشروطه را در شعر و مطبوعات جدید ایران جمع آورد و آنها را به انگلیسی ترجمه کرد. یحیی آرینپور نیز فصلی از کتاب از «صبا تا نیما» را که مجموعهای در تاریخ ۱۵۰ سالهی ادب فارسی است، به طنز مشروطه اختصاص دادهاست و از نویسندگان دورهی مشروطه همچون دهخدا، طاهرزاده، صابر و اشرف گیلانی مفصلاً بحث کرده است. وی در این کتاب همچنین نظری به پیدایش مطبوعات در ایران و ادبیّات نثر و نظم این نوع جریدهها دارد.
کتاب «طنزسرایان ایران از مشروطه تا انقلاب» که به کوشش مرتضی فرجیان و محمّدباقر نجفزاده بار فروش تهیّه شده نیز از کتابهایی است که سعی داشتهاست تا تقریباً تمامی شعرای حاضر در عصر مشروطه را معرّفی کند. تعدّد نامها در این مجموعه، بسیار زیاد است و بعضی از طنزنویسانی که شرح حال و آثاری از آنها ذکر شده، صرفاً با یک مجلّه و آن هم با نام مستعار همکاری داشتهاند، به طوریکه حتی برای مؤلّفان این کتاب نیز نام واقعیشان به دست نیامدهاست. احتمالاً پشتوانهی اصلی این کتاب، سوابق کاری فراوان مرتضی فرجیان در نشریات طنز ایران، پس و پیش از انقلاب بودهاست.
از دیگر کتابهای مطرح در خصوص طنز مشروطه، میتوان کتاب «کاوش در طنز ایران: التّحقیق فی حقایق الدّقیق من باب الهزل و الهجو و الطّنز و المطایبه و الأشارات العمیق من عهد العتیق الی عهد القامبیوتر و المنجنیق» را نام برد که در آن سیّد ابراهیم نبوی، گزیدهای از آثار طنزنویسان معاصر را از جمالزاده تا خودش جمع آوری کردهاست.
کتاب «ادوار شعر فارسی از مشروطیّت تا سقوط سلطنت» نیز که نگاشتهی محمّدرضا شفیعی کدکنی است، به بررسی شعر مشروطه میپردازد. مؤلّف در خصوص اهداف نگاشتن این کتاب میگوید: «قصد من از بحث، یاد دادن یک نوع روش منظّم برای داوری در باب شعر دوران اخیر فارسی است و نه تاریخ ادبیّات و یا سبکشناسی و غیره. (شفیعی کدکنی،۱۳۸۰، ص ۱۷)
«طنزپردازان ایران (از آغاز تا پایان دورهی قاجار)» دکتر حسین بهزدایاند هجردی نیز کتاب جامعی در حوزهی ادبیّات طنز ایران به حساب میآید. نگارنده در این اثر درصدد است تا به بررسی ادبیّات اجتماعی، انتقادی و سیاسی ایران و علل اجتماعی و روانی آنها بپردازد. دکتر بهزدای در این اثر با انتخاب گزیده های از نثر و نظم طنز ادبی مشروطه، به تحلیل محتوا و دلایل شعرا از طرح انتقادات علیه وضع حاکم میپردازد.
«یا مرگ یا تجدّد» ماشاء الله آجودانی نیز اثری متمایز در بررسی شعر مشروطه به حساب میآید. این کتاب در حقیقت مقالاتی است که طی ۱۸ سال در ایران و خارج منتشر شده است. نویسنده در این کتاب توجّه خاصّی به تحلیل وضعیّت سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه نشان میدهد. نام کتاب برگرفته از شعری از ملکالشّعرا بهار است:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
یا مرگ یا تجدّد و اصلاح راهی جز این دو پیش وطن نیست
ایران کهن شده است سراپای درمانش جز به تازه شدن نیست
در این میان، امّا «مفاهیم سیاسی و اجتماعی در شعر مشروطیّت» اثر حجتالله اصیل، کتابی منسجم و برخوردار از روشی هدفمند برای بررسی شعر مشروطه به حساب میآید که در کتب پیشین کمتر از آن اثری دیده میشود. اصیل در این کتاب مفاهیم ویژهای را انتخاب و شعر شاعران مشروطه را در خصوص آن میسنجد، امّا بهطور کلّی باید گفت غیر از تلاش حجتالله اصیل، کمتر ساختاری هدفمند برای تحلیل شعر طنز مشروطه تهیّه شده است و کتاب اصیل نیز آنچنان که باید و شاید مبسوط نیست. ما در این تحقیق سعی میکنیم که از پراکندهگویی دوری جوییم و ساختار شعری این دوره را بر اساس نظریه تحلیل گفتمان مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
۱-۱-۵٫ فرضیه ها و خطوط راهنمای بحث
این پایان نامه یک تحقیق اکتشافی است و احتیاجی به فرضیه ندارد، بلکه نیازمند خطوط راهنمای بحث است که میتواند در موارد ذیل خلاصه شود:
۱٫ گفتمان حاکم در این دوره، گفتمان تجدّدگراست که شاخصهای آن گرایش به آزادی دموکراسی و غربگرایی است.
۲٫ ادبیّات و علیالخصوص شعر طنز، نمادی از اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه و همچنین تبلور اندیشه ها و پیشفرضهای شعرای این عصر در خصوص مفاهیمی همچون آزادی، توسعه، قانون، تجدّد و… است.
۱-۱-۶٫ هدفها
الف. تمییز مفاهیم و سوژههایی مانند استبداد، آزادی، میهن- ملّت، مساوات، دستور و قانون، زن و حقوق زن، تجدّد و مشروطیّت در شعر طنز مشروطه.
ب. تحلیل گفتمان کلّی حاکم بر فضای شعر مشروطه و تأثیر آن بر فضای سیاسی – اجتماعی ایران.
۱-۲٫ بخش دوم: روش انجام تحقیق و قلمرو آن
۱-۲-۱٫ مقدّمه
ضرورت کاربست روش در پژوهش و تبیین روششناسی، از اصول مسلّم و جزو بدیهیّات عصر دانش و اطّلاعات است. روش پژوهش، نقش لوکوموتیو قطار علم را بازی میکند و هر کار پژوهشی – علمی بویژه در حوزهی علوم انسانی، نیازمند رهیافتی روشمند است. صرفنظر از تفاوتهای لفظی بین روش تحقیق و روششناسی یا متدولوژی و رهیافت، «روش» مجموعه قواعدی است که برای یاد دادن و یاد گرفتن دانستههای موجود در یک رشته از دانش به کار گرفته میشود. به تعبیر صادق حقیقت در کتاب «مسألهشناسی مطالعات سیاسی اسلامی»، اهمیّت روششناسی و نقد و ارزیابی روشهای موجود در هر علم، وقتی روشن میشود که به دو گزارهی زیر عنایت شود:
۱٫ هر محقّقی به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه از روشی استفاده میکند.
۲٫ هر روشی دارای محدودیتها و مزایایی میباشد. ( حقیقت، ۱۳۸۳، ص ۴۶)
این اهمیت تا جایی پیش رفته است که برخی معتقدند واژهی علمی بیانگر محتوای واقعیّت مورد مطالعه نیست، بلکه تأکید بر روشی است که در پژوهش به کار رفتهاست. «امروزه، علم به چنان مرتبتی دست یافته است که حتّی مردم کوچه و بازار نیز میکوشند به مدّعیات خود صبغهای علمی بدهند. پذیرش مرجعیّت و اقتدار علم، تا جایی مقبولیّت یافته است که دانشهای ذاتاً متفاوت دیگر با علم ـ یعنی علم تجربی ـ نیز به علمیسازی حوزههای مطالعاتی خود رو آوردهاند. مرکز ثقل این تلاشها را در علوم انسانی، به ویژه در علم سیاست، میتوان مشاهده نمود. به اعتقاد بسیاری از دانشمندان علوم انسانی، از جمله سیاستشناسان، علّت ناکامی علوم انسانی به طور اعم و علم سیاست به طور اخصّ، به روش پژوهشی آن برمیگردد.» (اردستانی، مقدّمه) امّا یک پرسش جدّی که در این میان همواره ذهن کاوشگر را میآزارد ریا، اینکه به چه میزان از روشهای موجود میتوان در خصوص تحلیل پدیدههای سیاسی- اجتماعی بهره برد؟
کلّیهی رهیافتهای (approach) روششناسانه به علم، به خصوص در تحلیل پدیدههای سیاسی، حاوی محدودیتها و فرصتهایی هستند که نه میتوان به یک باره آنها را کنار گذاشت و نه میتوان به این رهیافتها اکتفای صرف نمود. مآلاً مختصّات پژوهش حاضر، پیرامون بررسی شعر طنز در دوره مشروطه، رهیافتی روشی را اقتضا میکند که در این مجال باید به تبیین روششناسی این پژوهش بپردازیم.
۱-۲-۲٫ روش تحلیل گفتمان
از آنجا که بخش عمدهای از بار پژوهش دربارهی شعر طنز مشروطه، بر ابیات و نگاشته های شعرا متّکی است، بنابراین، روش تحلیل گفتمان متناسب با مختصّات این بحث، از مزایای ویژهای برخوردار است. هر چند نمیتوان از معایب و مشکلات آن چشم پوشید. امروزه گفتمان به مجموعهای معنادار از علائم و نشانههای زبانشناختی و فرازبانشناختی تعریف میشود. البتّه این تعریف محصول یک تکامل تاریخی است. برخی از پژوهشگران تطوّر تاریخی روش تحلیل گفتمان را در سیر ساختگرایی به نقشگرایی و رویکرد انتقادی تحلیل کردهاند.
نظریهی گفتمان در زبانشناسی متولّد شد. در این مرحلهی ابتدایی، گفتمان به مثابهی زبانِ بزرگتر از جمله بود. (ساختگرایی) بعدها مفهوم بافت نیز وارد تحلیل گفتمان شد. منظور از بافت، شرایط زمانی و مکانی محدودی است که زبان در آن به کار میرود. (نقش گرایی) بعدها زبانشناسی انتقادی به نظریهی مشهور تحلیل گفتمان، نقبی زد و قابلهی تحلیل گفتمان انتقادی شد. (رویکرد انتقادی)
میشل فوکو در دههی ۶۰ میلادی، نوع دیگری از نگرش به گفتمان را پایهگذاری کرد که نه تنها گفتمان بزرگتر از زبان است، بلکه کلّ حوزهی اجتماع را در بر میگیرد و نظامهای حقیقت را بر سوژه یا فاعلان تحمیل میکند. فوکو گفتمان را اینگونه تعریف میکند: «ما مجموعهای از احکام را، تا زمانی که متعلّق به صورتبندی گفتمانی مشترکی باشند، گفتمان مینامیم. .. [گفتمان] متشکّل از تعداد محدودی از احکام است که میتوان برای آنها، مجموعهای از شرایط وجودی را تعریف کرد.» Foucault , 1972)، ۱۱۷) .
از دیگر نظریهپردازان معاصر مقولهی گفتمان، میتوان به لاکلا و شنتال موف اندیشمندان پسامارکسیسم اشاره کرد. این دو در اثر خود با عنوان هژمونی و راهبرد اجتماعی (۱۹۸۵)، به این مقوله پرداختهاند. ریشههای بحث این دو از گفتمان، به سه انگارهی عمدهی فلسفی باز میگردد. این سه انگاره عبارتند: از «مدلول، پدیده و نشانه» که خود به ترتیب منشأ تدوین سه جریان فکری هستند؛ فلسفهی تحلیلی، پدیدارشناسی و ساختارگرایی.
ارنستو لاکلا و شنتال موف، نظریهی گفتمان فوکو را بسط دادند. آنها با به کارگیری نظریات متفکّرانی چون سوسور، دریدا، بارت، لاکان، گرامشی و آلتوسر، نظریهی بسیار کارآمدی را شکل دادند که انسجام و قابلیّت تبیین فوقالعادهای دارد. در ادامه، مبانی این نظریه به اختصار تشریح میشود. «لاکلا و موف مفهوم گفتمان خود را از فوکو وام گرفتهاند. گفتمان در اینجا، نظام معنایی بزرگتر از زبان است و هر گفتمان، بخشهایی از حوزهی اجتماع را در سیطرهی خود گرفته و به واسطهی در اختیار گرفتن ذهن سوژهها، به گفتارها و رفتارهای فردی و اجتماعی آنها شکل میدهد. لاکلا و موف همچنین مفهوم قدرت فوکو را نیز وارد نظریهی گفتمان خود کردند و به این ترتیب به گفتمان، نیرویی پیشراننده بخشیدند، امّا به نظر میرسد آنها به جای «حکم» فوکو از «نشانه»ی سوسور برای توضیح ساختار گفتمان استفاده کردهاند. بنابراین، گفتمان از نظر لاکلا و موف نه مجموعهای از احکام، بلکه مجموعهای از نشانههاست. مفهوم صورتبندی گفتمانی فوکو نیز، قابل قیاس با مفهوم «مفصلبندی» در نظریهی گفتمان لاکلا و موف است، چرا که مفصلبندی، فرایندی است که به واسطهی آن، نشانهها با هم جوش میخورند و یک نظام معنایی را شکل میدهند. همین جابهجایی بهظاهر کوچک و استفاده از «نشانه» به جای «حکم»، همانطور که خواهیم دید، به این نظریه، انعطافپذیری فوقالعادهای بخشیدهاست. (سلطانی، ش ۲۸)
بهطور کلّی میتوان گفت که هر گفتمان، یک ساختار معرفتی است که در شرایطی خاص حاکم میشود. این ساختار متشکّل از یک دالّ مرکزی است که پیرامون آن نشانهها و مفاهیم مختلفی منظومهوار در گردش هستند. امروزه در روششناسی گفتمانی، تحلیل زمینه (Context) اهمیّتی بیش از تحلیل متن (Text) یافتهاست. به تعبیر بهروز لک: «در این الگو، نشانهها بر اساس یک قلب یا محور مرکزی دور یک مدار مغناطیسی، مفصلبندی و ساماندهی میشوند. تحلیل گفتمانی نشان میدهد که هیچ نشانهی ثابتی وجود نداشته، شرایط قدرت، موجب ساختن این نشانهها میشود و لذا گفتمانها کاملاً شناور بوده و میتوانند مکرراً تغییر کنند.»
مآلاً در روش تحلیل گفتمان، گردآوری اطّلاعات بر اساس یک دستگاه فکری صورت میگیرد و در چارچوب آن، تحلیلها و قضاوتهای نهایی صورتبندی میشود.
بر اساس روششناسی گفتمانی، اوّلین قدم برای تحلیل، شناسایی حدّ اقل دو گفتمان متخاصم است که با هم رابطهای غیریتسازانه بر قرار کردهاند. در پژوهش بررسی شعر طنز مشروطه نیز باید دو یا چند گفتمان متخاصم و به تعبیری غیریتهای گفتمانی، مورد شناسایی قرار گیرند. به عنوان مثال گفتمان سنّت و تجدّد و یا جمهوریت و استبداد را میتوان گفتمانها متخاصم نام نهاد. همزمان با شناسایی گفتمانهای متخاصم، باید مقطع زمانی و موقعیّت مکانی گفتمانهای مورد نظر را نیز تعیین کرد. برای بررسی تغییر و تحوّل در گفتمانها، ابتدا باید به شناسایی گفتمانهای متخاصم پرداخت و سپس دالهای مفصلبندی شده در این گفتمانهای متخاصم را در دورههای تاریخی متفاوت، شناسایی و با هم مقایسه کرد؛ به این ترتیب میتوان به بررسی تاریخی تحوّلات سیاسی- اجتماعی پرداخت. در واقع، هدف از تحلیل گفتمانی، روایت صرف رویدادهای تاریخی نیست، بلکه باید این رویدادهای تاریخی و تحوّلات اجتماعی را در سایهی تحوّلات معنایی بررسی کرد. در زمینهی ادبیّات نیز باید به فضای کلّی اجتماع نظر کرد و ساختار ادبی را در پیوندی وثیق با اوضاع سیاسی اجتماعی در بوتهی نقد گذاشت.
بر اساس نظریه گفتمان، تمامی تحوّلات اجتماعی حاصل منازعات معنایی میان گفتمانهاست. تحلیل معنایی بدون تحلیل متن، مسیر نامطمئن و لغزندهای است که باعث افزایش ضریب خطای تحلیلگر میشود.
۱-۲-۳٫ نقد و ارزیابی روش تحلیل گفتمان
ملاک و مناط ترجیح روش تحلیل گفتمان در این پژوهش، علیالقاعده باید بر بنیان تفوّق مزایا بر کاستیها و اوّلویت نسبی آن، نسبت به سایر روشها در شعر طنز مشروطه استوار باشد. نخستین مزیّت نسبی این قابلیت، تبیین ساختار کلان شعر در دوران مشروطه، پسزمینهها و فهم نظام معنایی حاکم بر اشعار طنز است. دومین مزیّت پویش مفصلبندی نشانهها است که شکلدهنده به نظام معانی است. در واقع نشانهها در این روش منظومهوار، حول دالّ برتر، در حال گردش هستند و در مدارهای قریب و بعید از مفهوم عالی، جانمایی شدهاند. نمایش دالّ برتر و مفصلبندی مفاهیم و نشانههای مختلف در شعر طنز مشروطه، از گفتمان مسلّط رونمایی میکند.
البتّه بر شمردن مزایا و ملاکهای برتری روش تحلیل گفتمان، به معنای نادیده انگاشتن ضعفها و کاستیهای آن نیست. مهمترین چالش این روش تحلیل، رویکرد نسبیگرایانه و پساساختارگرایانهی آن است. انتقاد دیگر به این روش، تأکید افراطی آن بر عاملیّت اجتماعی (social agency) و فردیّت (subjectivity) است که در نحوهی اندیشیدن مفسّر تأثیرات ناخودآگاه میگذارد. برای دانستن روش تحلیل گفتمان در تجزیهو تحلیل اشعار طنز، به بخش دوم فصل چهارم نگاه کنید.
۱-۳٫ بخش سوم: ساماندهی تحقیق
در این تحقیق پس از ذکر کلّیات و روش شناسی، به تحلیل فضای فکری اجتماعی حاکم بر عصر مشروطه. در فصل دوم میپردازیم، در فصل سوم نیز ضمن تعریف شعر طنز معروفترین شاعران طنزپرداز عصر مشروطه را معرفی خواهیم نمود، فصل چهارم به تحلیل گفتمان مفاهیم اساسی طنز در شعر مشروطه اختصاص دارد که در این فصل، سعی میکنیم این مفاهیم را در ساختار شعریِ برخی از شعرای مطرح این دوره، کندوکاو گفتمانی کنیم و این سوژهها و مفاهیم را در نظام معنایی ادبیّات مشروطه، مورد تحلیل و مداقّه قرار دهیم، و در فصل پنچم به جمعبندی و نتیجهگیری میپردازیم.
فصل دوم
تحلیل فضای فکری اجتماعی حاکم بر عصر مشروطه
۲-۱٫ بخش اوّل: ایران در آستانهی تغییر
نهضت مشروطه پیش از آنکه صرفاً یک خیز سیاسی باشد، مولود یک جنبش تمامعیار اجتماعی در ایران است. رخدادهایی که در ایران در قرن هجدهم میلادی میگذرد، بهتدریج ارتباط هرچه بیشتر ایرانیان با تمدّن غرب را افزایش میدهد و این ارتباطات خطّ فکری روشنفکران ایرانی را به سوی غرب متمایل میسازد.
به طور کلّی در نیمهی دوم قرن نوزدهم، پیوندهای تجاری و سیاسی ایران با کشورهای اروپا روند توسعهی وابسته را که پیشتر آغاز شده بود، تسریع کرد. گذار از اقتصاد معیشتی به اقتصادی وابسته به محصولات نقدآور، افزایش صدور مواد خام به جای مصنوعات و افزایش میزان بیکاری در میان دهقانان و پیشهوران، با زیانهای مالی هنگفت تاجران، همراه بود. برای بسیاری از روشنفکران و بازرگانان مسألهی محوری عبارت شد از اینکه چگونه میتوان کشور را به شیوه های اروپایی نوسازی کرد. (آفاری، ۱۳۸۵، ص ۳۵)
عکس مرتبط با اقتصاد
از دیگر سو مبادلات فرهنگی میان ایران و اروپا در زمان قاجار، رو به فزونی میگذارد و ایرانیان را بیش از پیش با سلطه و چیرگی غرب در حوزه های صنعتی و نظامی آشنا میسازد. سفرهای برخی از دانشجویان ایرانی به اروپا و ایجاد مدارسی به سبک و سیاق جدید که دیگر در آن خبری از آموزه های سنّتی نبود، نوع نگاه جامعه را به تدریج تغییر میدهد و در این میان، دخالتهای پنهان و آشکار دولتهای روس و انگلیس نیز نقش عمدهای در تعیین گفتمان سیاسی – اجتماعی حاکم بر ایران دارد و بخشی از تلاشهای شعرا و ادبا در این مَقطع برای طرح افتخارات گذشتهی ایران و توجّه به مفهوم جدید میهن- ملّت نیز واکنشی در برابر این نوع دخالتها به حساب میآید.
گسترش روزنامهها نیز اتّفاق قابل توجّهی در دوران مشروطه به حساب میآید که تأثیرات شگرفی هم بر ادبیّات این مقطع و هم بر اوضاع سیاسی اجتماعی ایران دارد. البتّه مطمئناً هدف ما در این گفتار، بررسی تحقیقی- تاریخی نیست، بلکه تلاش داریم تا به نوعی از طریق گزارشها، زمینه های گفتمانی شعر طنز مشروطه را کندوکاو کنیم.
۲-۱-۱٫ خودباختگی در برابر غرب
بر خلاف برخی از تمدّنها که همواره سعی داشتهاند با دیوار، خود را از دنیای پیرامونی جدا سازند، تمدّن ایرانی که پیشینهای چندهزار ساله دارد، همواره در داد و ستد با فرهنگهای پیرامونی بودهاست. فراز و نشیبهای تاریخی هزارهی گذشته، فرهنگ ایرانی را به نحوی فرهنگی، تعاملی ساخته که بهراحتی با سایر فرهنگها به تبادل ارزشها پرداخته و در تمام این هزارهها، نقش رابطه و واسطهای فعّال بینِ فرهنگی را بر عهده داشتهاست.
تا زمانی که این تبادل و دادوستد فرهنگی در سطح جهان پابرجا بود و ایرانیان حلقه های واسط و ناقل و حامل و گیرندهی این جریان اشاعهی فرهنگی در پهنهی جهان بودند، با وجود رویدادهای تلخ و دردناک یورش مغولان و ویرانیها و فرهنگسوزیهای اقوام تاراجگر و کوچنده و بیابانگرد که پیوسته از شمال شرقی و غربی دریای خزر به کانونهای یکجانشین و متمدّنترِ فلات ایران یورش میبردند و رشته های به سختی بافتهی تمدّن ایرانی را پنبه میکردند، باز فرهنگ ایرانی پس از چندی، دوباره سربلند میکرد و بر همان زمینهی مساعد پیشین، روابط و مناسبات فرهنگیاش را در سطح جهانی دوباره از سر میگرفت و پویایی و بالندگی فرهنگیاش را پیوسته حفظ میکرد، امّا فرهنگ ایرانی در طول تاریخ دراز خود، نخستین بار از دادوستد فرهنگی با یک فرهنگ نوپای پرتوان در عرصهی جهان، بازماند و نتوانست همچون گذشته، رابطه متقابل پربار و فرهنگسازی با آن برقرار کند. (ثلاثی، ۱۳۷۹، ص ۳۲)
در واقع پس از انحطاط فرهنگی ایران با سقوط صفویه و امتداد این تنزّل در دوران قاجار، تعاملی سازنده میان ایرانیان و تمدّن اروپایی بر قرار نشد، چرا که سطح دو تمدّن علیالخصوص در حوزه های صنعتی و نظامی، تفاوتهای چشم گیری با یکدیگر داشت.
ضمن آنکه غرب نیاز به مواد خام جدید برای توسعهی صنعت خود داشت و همین امر موجب میشد که نگاهی از بالا به پایین در میان اروپاییان شکل گیرد و رفتار غرب با ایران، صبغهای استعماری داشته باشد. آغاز حکومت قاجار در ایران، مقارن است با رشد روزافزون صنایع در کشورهای غربی و گسترش تحوّلات پیچیدهی سرمایهداری در غرب. بورژوازی جدید به واسطهی افزایش تولید کالاهای صنعتی، از سویی برای صدور کالا و به دست آوردن مواد خام، به بازارهای تازه نیاز داشت و از سوی دیگر برای رسیدن به این اهداف و حفظ این بازارها، خود را مُلزم به ایجاد مستعمرات جدید و ایجاد مناطق نفوذ در کشورهای دیگر میدید تا با قدرت سیاسی لازم برای تحقق اهداف استعماری خود دست یابد. از بدِ حادثه ایرانِ دورهی قاجار بازار مناسبی برای دو قدرت استعمارگر زمان، روس و انگلیس، بود.
با تقسیم ایران به دو منقطهی نفوذ، کشور ما که هنوز با حفظ خصوصیات نظام استبدادی و شبهفئودالی، به حیات اجتماعی خود ادامه میداد، از لحاظ سیاسی به یک کشور نیمه مستعمره مبدّل شد. شکستهایی که از ابتدا روسیهی تزاری و سپس بریتانیا، بر حکومت قاجار وارد آوردند، عهدنامهی ترکمنچای و پاریس، که به ترتیب در سالهای ۱۲۴۳ و ۱۲۷۲ هـ . ق. منعقد شدند و همچنین برقراری حقّ کاپیتولاسیون و پارهای از امتیازات دیگر، وقایع عمدهای است که به استقرار وضعیّت نیمه استعماری در ایران انجامید. (اشرف، ۱۳۵۹، صص ۴۶ و۴۷)
بانکهای تازهتأسیس که غالباً هزینه ایاب و ذهاب شاهان قاجار به فرنگ را تأمین میکردند نیز از جمله مواردی بود که بیش از پیش، چهرهی دودمان قاجار را در پیش روی ملّت ایران منفورتر میساخت. احمد کسروی در این خصوص مینویسد: در بهار سال ۱۲۷۸ خ. [۱۳۱۷ هـ . ق.] امینالدّوله از کار برخاست و در تهران نمانده، روانهی گیلان گردید و از این سوی، امینالسّلطان از قم به تهران آمده و همچون پیش، صدراعظم گردید. در این میان، گفتگویِ گرفتن وامی در میان بود. شاه سخت بیپول گردیده و از آن سوی چون بیمار بود، پزشکان رفتنِ به اروپا و شستوشو در آبهای کانیِ آنجا را پیشنهاد میکردند و برای رفتن به این سفر هم، نیاز به پول میداشت. چنانکه دیدیم این آهنگ از زمان امینالدّوله پیدا شده و او میخواست از بلژیک یا یک دولت بیطرف دیگری وام بخواهد. ولی گویا نتوانسته و سرانجام گفتگو با دولت انگلیس، میرفته که یک میلیون و دویست هزار لیره وام دهند و گمرکهای جنوبی ایران در گرو آنان باشد. لیکن آنان دیر پاسخ دادند و در این میان اتابک به روی کار آمده بود و او رو به سوی روسیان برگردانید و به میانجیگری میرزا رضاخان ارفعالدّوله که سفیر پترسبورگ بود، کار را انجام داد. روسیان گمرگهای شمالی ایران را به گرو گرفتند و بیست و دو میلیون و نیم منات، وام بانک شاهنشاهی [پانصد هزار لیره تاوان امتیاز توتون و تنباکو] پرداخته شد. ایران تا این وام روسی را باز نداده، از هیچ دولت دیگری وام نگیرد.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:22:00 ق.ظ ]