صرفنظر از اهداف و کارکردهای هنری و زیباییشناسی ادبیات و آثار ادبی، آن را برای تسهیل تکامل جوامع بشری و ابزاری برای مبارزه با ناهنجاریها و کجرویهای اجتماعی دانسته و گفتهاند ادبیات «مفهومی است که هر صاحب نظری آن را بهگونهای هماهنگ با جهانبینی اجتماعی، علمی و مذهبی خویش تعبیر نموده … رسالت حقیقی آن روشنگری اذهان و تلطیف احساسات بشری و بارور ساختن امیال پاک مهرورزی و همدردی میان انسانها و به کلامی ارج نهادن به آرمانهای والای انسانیت است» (عزبدفتری،۱۲:۱۳۶۳) و «اثر ادبی وقتی به وجود میآید که نویسندهای قادر باشد حقیقتی را آشکار کند و بپذیراند، یعنی حقیقت رابطهاش را با جهان» (نجفی،۱۵۹:۱۳۶۴)، ازاینرو، کار یک نویسنده یا شاعر بیان ناگفتهها است؛ ناگفتههایی که هر کس قادر به بیان آن نیست؛ این ناگفتهها گاهی جنبه انتقادی دارند و این انتقادات گاهی با زبان تند و صریح بیان می شود و گاهی با کنایه و ابهام که این دو بستگی به شرایط شاعر یا محیط اجتماعی او دارد، اما شاعری که به انتقاد روی میآورد، درواقع تضادها و هرجومرجهای سیاسی-اجتماعی را دستاویز و موضوع انتقادات خویش قرار میدهد و آن را شیوهای برای نوگرایی، نواندیشی و نوسازی و در کوتاه سخن، اصلاح ساختارها و رفتارهای اجتماعی میسازد. ازاینرو، آثار انتقادی غالباً زبان طنز به خود میگیرند. شاعران نوپرداز بیشتر از شاعران کلاسیک، واقعیات پیرامون خویش را مورد توجه قرار می دهند و خود را متعهد به بیان آن میدانند. قیصر امینپور به اقتضای تعهد و رسالت شاعری با بیان برخی از مسائل انتقادی به انعکاس و تصویرگری کژیها و نارساییهای موجود در جامعه خود پرداخته است و در میان شاعران معاصر از جمله کسانی است که در آثارش دیدگاه های انتقادی دارد و میتوان آنها را در چند ابعاد از جمله اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دینی- عرفانی، مورد بررسی قرار داد و از طنز نیز برای مطرح کردن بعضی از انتقادات خود بهره برد و این پایان نامه بررسی آنها را موضوع خود قرار داده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲٫۱٫سؤالهای پژوهش:
۱٫ درونمایههای انتقادات قیصر امینپور چیست؟
۲٫ آماج انتقادات قیصر امینپور چه کسانی هستند؟
۳٫۱٫ پیشینه پژوهش:
اگرچه آثار زیادی درباره قیصر امینپور به رشته تحریر درآمد ولیکن از بعد انتقاد، پژوهشی بدان نپرداخته است، حال اینکه چند پژوهشی در قالب کتاب و مقاله در مورد اندیشه و سبک قیصر امینپور نوشته شده که به قرار زیر میتوان عنوان کرد:
۱٫ درگاهی، زین العابدین، آزادی در سرودههای قیصر امینپور، در این مقاله نخست نکاتی در مورد مفهوم آزادی بیان شده است و آنگاه پس از بیان انواع آزادی از جمله آزادی شخصی، فکری، اقتصادی، اجتماعی به ریشه های آن پرداخته شده است و سپس آزادی در سرودههای قیصر امینپور که جزء دغدغههای شاعر به شمار میرفت، مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش روشن شده که آزادی در نگاه امینپور با برداشتهای مختلفی صورت گرفته است؛ رهایی از اسارت دشمن به ویژه در بحبوحهی جنگ، رهایی نفس از تعلقات در اواخر جنگ و سالهای آغازین پس از جنگ، آزادی انسان در مفهوم اجتماعی و سالهای پس از جنگ. و در این مقاله مجموعه سرودههای امینپور با روش توصیفی- تحلیلی به ترتیب انتشار مورد بررسی قرار گرفت و سیر اندیشهی شاعر نیز نسبت به مفهوم آزادی مشخص گردید.
عکس مرتبط با اقتصاد
۲٫ ترابی، سید ضیاءالدین، نقد نخستین مجموعهی شعر قیصر امینپور، نویسنده در این نوشته به نقد و بررسی مجموعهی شعر تنفس صبح، از دیدگاه مختلف پرداخته است. ابتدا به نقد زبانی پرداخته و زبان ساده و فضای شفاف و تصاویر گویا را از ویژگیهای شعر امینپور به شمار آورده است. وی معتقد است شعرهای امینپور حرفی و روایی است تا تصویری و آنچه به شعرهایش انجام میبخشد در حقیقت نقل روایت است وی سپس به بررسی جنبه های دیگر شعری شاعر و در این مجموعه یعنی از دیدگاه عاطفی و شکل و محتوا می پردازد.
۳٫ ابوالقاسمی، مریم، بررسی جلوههای اندیشه در شعر قیصر امینپور، در این مقاله به بررسی موضوعات اجتماعی در اشعار قیصر امینپور پرداخته شده که به نظر نویسنده از برجستگی و ماهیت ویژهای برخوردار است. در این مقاله گفته شده که مجموعههای اشعار اولیهی قیصر رنگی مکتبی- مسلکی دارد و آمیخته با حماسه و عرفان و سرشار از آرمانگرایی و ظلم ستیزی است. این مقاله به جلوههای گوناگون اندیشه و تفکر در شعر قیصر امینپور مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و جنبه های شاخص ذهنی و فکری او مشخص گردید.
۴٫ ابولقاسمی، مریم، بررسی مضامین طنزآمیز در شعر قیصر امینپور، در این مقاله به بررسی مفهوم طنز و کارکردهای آن پرداخته شده است و سپس قیصر را از جمله شاعرانی معرفی کرده است که از طنز به منزلهی ابزار هنری برای بیان اندیشه های خویش و واداشتن جامعه به تأمل و اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی بهره میگیرد. در این مقاله جلوههای طنز در اشعار قیصر امینپور در زمینه های گوناگون طبقه بندی شده است و موضوعات طنز در اشعار او که عمدتاً دربردارندهی انتقادات اجتماعی اوست مورد بررسی قرار گرفت.
۵٫ ایراننژاد، نعمت الله، صلح در اشعار قیصر امینپور، نویسنده در این کتاب به بررسی آثار برجستهی ادبی در ارتباط با میزان تأثیرگذاری آنان بر مخاطبان هم در دیدگاه سنتی و هم نظریه های جدید نقد ادبی، از جمله نظریهی دریافت می پردازد و سپس با مبنا قرار دادن این مطلب به طرح موضوع یعنی، صلح در اشعار قیصر امینپور می پردازد و نتیجه میگیرد که قیصر در تبیین هنری تجربههای زندگی به درک هنرمندانه رسیده است و آنها را با زبانی مخاطب پسند و ساختاری منسجم و هماهنگ بیان کرده است که برای مخاطب در همه حال از آنها التذاذ ادبی حاصل می شود. وی نکات حائز اهمیت در شعرهای قیصر امینپور را در پیوند با صلح، عشق و محبت می-داند و آنها را از خصیصهها ی ادبی این شاعر به شمار میآورد که خواننده را به سمت خلوص و اخلاص میکشاند؛ به طوری که خواننده با مثل هم ذات پنداری می کند.
۶٫ فتوحی، محمود، سه صدا، سه رنگ، سه سبک در شعر قیصر امینپور، در این مقاله، حیات شاعری شاعر به سه دوره فعال، منفعل و انعکاسی تقسیم شده است که روحیهی انقلابی وی در هر دوره علاوه بر محتوا در عناصر صوری شعرش به ویژه در سطح واژگان، ساختهای نحوی و فرایندهای فعلی به روشنی نمودار است و ایماژها و تصاویرها نیز در هر دوره نشان دهنده نوع نگاه شاعر است. نویسنده معتقد است که شاعر هرچه به سوی کمال پیش میرود، نگاهش به سوی اندیشه های کلان هستی شناسانه معطوف می شود و صدای انعکاسی شاعر که بیان کننده انتقال او به درون خویش است میتوان از بطن این درون گرایی شنید. در نتیجه، نویسنده در این مقاله قیصر را از لحاظ بیان حساسیتهایش در مواجه با جهان و جامعه شاعری صادق معرفی کرده که روح زمان به روشنی در شعرش بازتاب یافته است و شعر او گزارش راستین مناسبات شاعر با هستی و جامعه و تغییرات و تحولات ایدئولوژیک است.
۷٫ گرجی، مصطفی، بررسی ماهیت و مفهوم درد و رنج در اشعار قیصر امینپور، نویسنده در این مقاله پس از بررسی ابعاد مختلف درد و رنج و ماهیت مفهوم آن در نظام حاکم بر اندیشه و زبان امینپور مجموعه اشعار او در چهار بخش معنا شناسی، وجود شناسی، شأن اخلاقی درد و رنج طبقه بندی، بررسی و تحلیل نموده است. مهم ترین علل درد و رنج را در تعارض بودن تصورات بر ساخته انسان با جهان خارج میداند. وی مهمترین عامل درد و رنج را بیشتر با گاه انسان امروزی تبیین می کند و دو عامل نا به سامانی روانی و این جایی و اکنونی را به عنوان مهمترین علل درد و رنج بر میشمارد و سپس راههای رهایی از آن را بازگشت به حق، خشوع انسان در برابر او، دل زدن به دنیای بی خیالی، سرودن، گفتن و رفتن، عاشق شدن و رسیدن به آرمان شهر میداند.
۴٫۱٫حدود پژوهش:
محدوده پژوهش پنج مجموعهی شعر قیصر امینپور است که عبارتاند از: ۱٫ در کوچهی آفتاب ۲٫ تنفس صبح ۳٫ آینههای ناگهان ۴٫ گلها همه آفتابگردانند ۵٫ دستور زبان عشق.
۵٫۱٫اهداف پژوهش:
استخراج و بررسی درونمایهها و آماج انتقادات قیصر امینپور در مجموعه اشعارش.
۶٫۱٫فصلهای پایان نامه :
این پایان نامه در پنج فصل به قرار زیر تدوین شده است:
فصل اول: طرح پژوهش
طرح پژوهش، یعنی فصل حاضر، شامل تعریف مسئله پژوهش، پژوهشهای علمی انجام شدهی قبلی و حدود اهداف پژوهش است.
فصل دوم: چارچوب مفهومی پژوهش
در فصل دوم ابتدا تعاریفی از ادبیات، شعر، انتقاد و انتقاد در ادبیات معاصر ارائه شد و آنگاه انواع انتقاد و شیوه های آن؛ یعنی هجو و هزل و طنز و تفاوتهای این شیوه های مختلف با یکدیگر مورد بررسی قرار گرفت؛ همچنین نیز در بارهی شگردهای طنز پردازی نیز مطالبی ذکر شده است.
فصل سوم: قیصر امینپور
در این فصل به معرفی قیصر و آثار وی پرداخته شد و سیر اندیشهی شعری او که به دو دوره انقلاب و دفاع مقدس و بعد از دفاع مقدس تقسیم شده بود، مورد بررسی قرار گرفت.
فصل چهارم: بررسی دیدگاه های انتقادی در اشعار قیصر امینپور
فصل چهارم به بررسی درونمایهها و آماجهای انتقادی امینپور پرداخته شد. انتقادات وی در پنج بخش اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دینی- عرفانی و طنز مورد بحث قرار گرفت و آماجهای انتقادی او در هر مبحث مطرح گشت و دلایل انتقاد شاعر از موضوعات مختلف مورد بررسی واقع شد.
فصل پنجم: نتیجه گیری
این فصل به نتیجه گیری از مطالب پایان نامه اختصاص دارد.
۷٫۱٫روش شناسی پژوهش:
الف- معرفی الگو یا روش کار:
روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و واحد تحلیل اشعار و ابیاتی است که دربردارندهی دیدگاه های انتقادی قیصر امینپور هستند. در این پژوهش کوشش می شود تا دیدگاه های انتقادی شاعر در فرایند زمان که هر یک از مجموعه اشعارش نیز مؤید آن هستند، مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا مضامین و درونمایهها استخراج و بر اساس موضوع و با رعایت زمان و دوره های شعری شاعر تنظیم و تحلیل خواهد شد و به دنبال آن، آماج انتقادات شاعر نیز مشخص و بررسی خواهد شد.
فصل دوم
چارچوب مفهومی
۲-۱: ادبیات اجتماعی
از دیدگاه جامعهشناختی کمتر شعری میتوان یافت که از شرایط روزگار و جامعه خویش تأثیر نپذیرفته باشد. شعر بیان فضای مجرّد روابط انسان با هر چیزی است و شاعر از طریق شکافتن این روابط پیچیده به مفاهیم مشترکی برای درک کشف روابط سادهتر میرسد. در این حالت شاعر مفاهیمی را بر میگزیند که خاصیّت تعمیم بیشتری را داشته باشد (عفافی،۳:۱۳۷۶). هدف اصلی یک شاعر بازنمود فرهنگ ، اخلاق ، دین و درونمایههای جامعه خویش به زبان ادبی است و رسالت یک شاعر هم نشان دادن مسائلی است که ضرورت دارد. شعر شاعر نه تنها منعکس کننده شرایط اجتماعی دورانش هست، بلکه خلاف جهت جریانهای تاریخی زمانش، محرّک همعصرانش و مسبب بیداری و برانگیختگی آنان است.در هر دوران شاعر مخاطبان خاصّی ارتباط پیدا می کند که خوانندگان و خریداران، متاع قریحه ذوق او محسوب میشوند. نادو میگوید: هنرمند کسی است که می تواند جهان خود را در اثری که متعلّق به زمانی خاص و با این همه جاودانی باشد، بیان کند؛ اثری که به نوبهی خود طنینهایی را برانگیخته سازد و به خصوص هیجانات و عقاید و رفتارهای تازه را موجب شود(وفایی،۴۰۳:۱۳۸۷). با خواندن یک شعر میتوان چهرهی تأثیرات هر آنچه که شاعر از آن گرفته است اعم از فرهنگ، جامعه ، سیاست ،اخلاق و … را دید و بدون شک این تأثیرات عمیق در اکثر آثار شاعران بزرگ وجود دارد که ظهور آن پشتوانهای چون ژرفنگری و اندیشهی عمیق فرهنگی-اجتماعی را با خود به همراه دارد.به تعبیر تارکوفسکی(۱)، هنرمند به جای همهی کسانی حرف میزند که خود قادر به سخن گفتن نیستند و در عرصه فراخنای دنیای انسانها، ناگفتههایی را میگوید و نگاه هنرمند به تناسب شرایط مختلف، گونه های متفاوتی به خود میگیرد ( باقری خلیلی، دورکی،۱۵:۱۳۸۵)
شعر منعکس کننده طرز تفکّر شاعر و آگاهی وی از واقعیّت و درک شدن یا نشدن پیام او توسّط معاصرانش و حوزه شعوری که شاعر در اندرون آن پرورش یافته، است. شاعر برای سرودن، از انبوه واژگانش استفاده می کند و زبان و تفکّر مرسوم روزگارش را به کار میبرد. بنابراین از این جنبه نیز نمایندهی زمان خویش است. بارت در این باره میگوید: زبان در هنر شاعر همیشه جایی میجوید (مباشری، ۴۰۰:۱۳۸۷) و همچنین شعر یکی از مجموعه نیازهایی است که شاعر با توجّه به بسیاری از مسائلی که در خود احساس کرده است پدید میآورد و یکی از اصالتهای یک شعر، به خاستگاههای اجتماعی آن مربوط می شود که شاعر آن را از چشمانداز همگانی نگریسته باشد؛ « شعر آگاهانه به ایدئولوژی خاصی وابسته نیست، به غریزه و درک انسانی خویش است که تباهیهای جامعه را در خود احساس می کند و آن را پدیدار میسازد. تصویر بخش اعظمی از شعرهای فارسی که دارای ارزش اجتماعی هستند، از همین مقولهاند» ( شفیعی کدکنی ،۱۳۷۸: ۱۰۴-۱۰۲).
بنا بر گفتهی لئولوونتال(۲) ، نویسندهی خلّاق، فی نفسه، روشنفکری است که به اثر به منزلهی چارچوبی از یک مجموعه ای مینگرد که خالق با توجّه به اهداف خاص خود، آن را شکل میدهد.نویسندهی نوآور، نگاه بسیار دقیقی به طبیعت، جامعه و انسان دارد که برای تأمّلات خود و توصیف های مبتنی بر تمامی مقولهها، اهمیّتی ویژهای قائل است. وی وظیفهی یک نویسندهی جامعه نگر را این میداند که بین تجربهها و شخصیّتهای در تاریخ، رابطه برقرار کند و تأویلهای ادبی را به بخشی از جامعه شناسی شناخت، مبدّل سازد (۴۴:۱۳۸۶). پس میتوان گفت، ادبیات مناسبات ذهن انسان با پدیدههای زندگی آدمی است که مایهی بارز این مناسبات، قضاوتهای ادبی که دارای بار ارزشی باشند، است. ذات پردازشهای ادبی ، تجربهها و زیستههای آدمی همراه با ارزشهای زیبا شناختی و اخلاقی میباشد که هر اثری با چنین صفاتی، یک پدیده اجتماعی محسوب می شود.
جامعه شناسی ادبیات، بخشی از جامعه شناسی هنر است که مطالعات خود را روی محتوای اثر ادبی و جوهر اجتماعی آن و روابط متقابل شاعر/ نویسنده، اثر، جامعه و فرهنگ، متمرکز میسازد. در واقع جامعه شناسی ادبیات با معتبر شمردن قواعد و قراردادهای زیباشناختی و مهم شمردن آن، اساساً میکوشد تأثیراتی را که شاعر و نویسنده از جامعه و مقتضیات عصر و ضرورتها و عوامل اجتماعی میپذیرند، روشن سازد و متقابلاً تأثیراتی را که شاعر/ نویسنده و آثاری که آنان در روند امور و نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بر جای میگذارند، مشخّص سازد. همچنین نقش مهمّی را که ساختارهای اجتماعی و فرهنگ جامعه، در دوره معیّنی از حیات اجتماع و گسترش، و یا محدودیّت کمّیت و یا کیفیّت هنر ایفا می کند هم، نشان میدهد(ترابی،۲۸:۱۳۸۲-۲۷).
از نظر جامعهشناسان، آثار ادبی دارای خواصّ ذاتی نیستند، بلکه ویژگیهای آن مرتبط با گروههای اجتماعی است که مشمول حوزه ادبیات هستند و آنچه که به عنوان آثار ادبی شناخته می شود، در واقع جزیی از جهان اجتماعی است. به عقیدهی هیپولیت تن[۱](۳) ادبیات به منزلهی روح جامعه میباشد و آثار هنری فراتر از جنبه فردی است و به عنوان شیوهای از خرد ورزی محسوب می شود (قصی الحسین،۲:۱۳۸۸). با در نظر گرفتن اینکه عمده کار ادبیات، ابلاغ، یعنی برقراری ارتباطات است و بدینمفهوم که این ارتباط از انسان اجتماعی سرزده است که خود نیز در این ارتباط در تأثیر و تأثر است، میانجامد و در تقویت آن مؤثر میباشد (شریف زاده،۹۳۶:۱۳۸۹).
شعر فارسی را میتوان هنریترین و رمزآمیزترین صورت تاریخ مدون فراز و نشیبهای ایران در دوره بعد از اسلام، قلمداد کرد و برای ثبت تاریخ فرهنگ، تمدّن، اجتماع، سیاست ایران، صادقانهترین سند، سند شعر و ادب است. در همین زمینه شاید بتوان گفت، ادبیات ایران، یکی از سیاسیترین و اجتماعیترین نمونههای ادبیات در سطح جهانی است.البته در همه جا فرهنگ و هنر و شاخه معتبر آن، ادبیات، با جریانهای سیاسی و اجتماعی پیوند و ارتباط دارد و به تعبیری، هنر، محصول شرایط سیاسی و اجتماعی هر جامعه است؛ امّا شاید در کمترین نقطهی دنیا بین هنر و جریانهای سیاسی و اجتماعی پیوندی چنین تنگاتنگ وجود دارد و این پیوند نیز به دنبال شرایط خاص محیطی، سیاسی، اجتماعی و ساختار حکومتی در ایران، عمیقتر و گستردهتر شده است و به دلیل وجود ناامنی بوده که در هیچ جای جهان تا این حد وسیع نبوده است. حال با توجه به همهی این مباحث، به بررسی نقش و تعریف جامعه و اخلاق که هر کدام از آنها یکی از عوامل مهمّ و تأثیرگذار شعرهستند، پرداخته می شود.
۲-۱-۱٫ جامعه
جامعه خود کلی است که همهی عوامل دین ، سیاست ، فرهنگ ، اخلاق و … در درون آن نمودار می شود. یکی از خصیصههای فرهنگی قرن بیستم، رشد علوم اجتماعی و توسعه بینش جامعه شناختی[۲] است که این بینش از الزامات ساخت فرهنگی دوره ماست و نوعی جبر اجتماعی،[۳] آن را توسعه میدهد (فاضلی،۲:۱۳۷۴). منظور از محیط اجتماعی، زمینه اجتماعی وخود جامعه است با همهی ابعاد گوناگونش؛ به بیان دیگر، محیط اجتماعی به کلیّهی شرایط، اوضاع، مقتضیات چارچوب اجتماعی که فرد یا گروه را در میان گرفته و میپرورد، اطلاق می شود. ارزشهای اجتماعی، خود را به صورت موازین یا هنجارهای معیّنی که نقض آنها برای جامعه و گروه اجتماعی تحمّلناپذیر است،نشان میدهد.
هنجارهای اجتماعی، به رفتارهای مقبول و معیّنی اطلاق میشوند که هر سازمان اجتماعی برای دوام و بقای خود از اعضای خویش طلب می کند و منظور از نهاد اجتماعی، عبارت است از یک سیستم روابط اجتماعی تدوین شده که افراد به آن وفادارند، زیرا قبول یا تصور می کنند که این نظام، ارزشهای مشترک آنان را در بر دارد؛ این نهادهای اجتماعی، مجموعه ای از اعمال و یا افکاری است که تماماً نهادینه شده و افراد آنها را در برابر خود مییابند و خویش را کم و بیش ناگزیر از پیروی از آنها میبینند.نهادهای اجتماعی، در جامعه به حیات خود ادامه می دهند و پیوسته در حال دگرگونیاند؛ به وجود آمدن و کارکرد و دگرگونی آنها در زمانهای مختلف، پدیدههای اجتماعی محسوب می شود که موضوع عمدهی جامعه شناسی را تشکیل میدهند.به گفتهی دورکیم(۴): جامعه، موجودی است که عمل و تأثیر اجتماعی از راه آموزش و پرورش در هر یک از ما میآفریند و مبیّن تمام مزایا و نیکوییهایی است که مخصوص جهان انسانی است که از راه تربیت، نصیب ما میگردند.آدمی در حقیقت آدمی نیست مگر از آن جهت که در جامعه زندگی می کند ( ترابی،۲۳:۱۳۸۲-۱۴). پس نقش جامعه در تعیین بسیاری از هنجارها ،ارزشها و شرایط آن پر اهمیّت است و هنجارهای هر جامعهای با توجه به انتظارات همان جامعه شکل میگیرد که بر اساس آن انتظارات، رفتاری را درست و نادرست تلقّی خواهند کرد و بر همین اصل، یک جامعه نظاممند می شود و قضاوتها هم بر اساس معیارهای در نظر گرفته شده، تعیین خواهد شد؛ « هویّتها به مثابهی شالودهها و سازههای اجتماعی هستند که در فرایند شالوده ریزی یا سازهگرایی اجتماعی به وجود میآیند و با تکّیه بر حافظه جمعی و تمامی منابع معرفتی و با در نظر گرفتن ساختارعینی اجتماعی در طول زمان به طور مجدّد، باز تعریف و باز تفسیر میشوند. این سازههای اجتماعی با در نظر گرفتن ساختار عینی اجتماعی، ایجاد و تعریف شده و در طول زمان دوباره تفسیر میشوند» (شریفزاده،۹۳۶:۱۳۸۹). بینش جامعه شناختی به ما کمک می کند تا به نحو بهتری آثار هنری و فرهنگی را بشناسیم و تفسیر عملی و کاربردی از این آثار به دست آوریم و به بهترین وجه از آثار هنری برای حلّ مسائل و بحرانهای انسان امروزی استفاده کنیم. بنابراین جامعه شناسی هنر و ادبیات، شاخهای از علم جامعه شناسی است که ساخت و کارکرد اجتماعی هنر و ادبیات و رابطه میان جامعه و هنر و قوانین حاکم بر آنها را بررسی می کند(فاضلی،۴:۱۳۷۴-۲).
میتوان گفت سیاست هم یکی از شالودههای مهم اجتماع است که نظم یک جامعه، بر اساس اندیشهی استوار آن شکل میگیرد و تمامی زندگی اجتماعی افراد، تحت اداره و رهبری خردمندانهی آن پا برجاست. پس در تعریف درست سیاست میتوان گفت که «سیاست، دانش به قدرت رسیدن و نگهداری قدرت و رهبری کل جامعه سیاسی است که هدف آن سامان بخشیدن زندگی مردم و حفظ امنیت داخلی و خارجی یک سرزمین است» (حمیدی،۱۴:۱۳۷۱)
عقلانیت امری است اجتماعی یعنی حاصل تعامل با دیگران است. پس به دلیل روابط انسانی با دیگران است که انسانها عاقلاند و از قدرت یادگیری بهرهمند هستند. نکتهی مهم این است که این در فضای سیاسی آزاد امکان پذیر است. آزادی سیاسی، آن اندازه ارزشمند است که فراهم بودن آن، شرط دستیابی به آزادی اندیشه و خردگرایی باشد.خردگرایی به معنای آمادگی برای گوش سپردن به انتقادهای دیگران و مباحثهی انتقادی با آنها است (نصرآبادی، ۱۴:۱۳۹۰-۳). گاه بر اثر استبداد و جهتگیریهای منفی، پدیدههای مثبت اجتماعی و آزادی افراد از بین میروند. استبداد، خصلتهای نیک را از بین میبرد و مجال شکوفایی فضیلتهایی همچون آزادگی، آزاد اندیشی، استقلال فکری، خیرخواهی، همبستگی و صراحت را از آدمیان میگیرد و آنان را به چندچهرگی، ریاکاری، زبونی و وابستگی فکری ناگزیر میسازد(حمیدی،۱۵:۱۳۷۱).
با به وجود آمدن این سوگیریهای منفی، پای انتقاد به میان میآید. عقلانیّت و نقّادی انتقادی یک شیوه تفکّر و حتّی یک شیوه زیست است. نوعی آمادگی برای استماع استدلالهای نقّادانه، جست و جو برای یافتن اشتباهات خود و درس آموختن از آنها محسوب می شود. به عقیدهی پوپر(۵)، وظیفهی متفکّران در هر دوره، آن است که با بررسی شناخت نقّادانه دقیق، راه را برای رشد معرفتهای نوتر و جامعتر هموار سازند (نصرآبادی،۲۴:۱۳۹۰-۱۵). با توجه به همهی این مباحث، مکتب فرانکفورت (۶)، اهداف جامعه شناسی انتقادی را اینگونه بیان می کند:
۱- تجزیه و تحلیل انتقادی جامعه و پی بردن به نیازهای جامعه انسانی و انگشت نهادن بر نارساییهایی که برای ایجاد دگرگونی باید از میان بروند.
۲-ارائه طریق برای رسیدن به جامعه مطلوب.
۳- نمایاندن گرایشهای حاکم بر جامعه و فراهم آوردن زمینه های علمی برای جلوگیری از آثار گرایشهای مخرّب به تکامل انسانی.
۴-کشف امکانات اجتماعی که مورد بهره برداری کامل قرار نگرفته و نمیگیرند.
۵- رهایی بشر از سلطه.
۶- تأکید آنچه میتوانست باشد به جای آنچه هست (لوونتال،۲۵:۱۳۸۱).
۲-۱-۲: اخلاق
یکی از مهمترین دغدغههای بشر چه در گذشته و چه در جهان معاصر، مسأله اخلاق بوده که تعریفهای آن با توجه به هر دورهای متغیّر است و گاهی بیتوجهی بدان مشکلاتی برای جامعه و ارزشهای انسانی به وجود میآورد. کارل ریموند پوپر، فیلسوف اتریشی، معتقد است که «انسان بدون مسئولیّت اخلاقی، حتّی یک صدم انسان در معنای حقیقی نیست»(نصرآبادی،۲:۱۳۹۰).
کسانی که اخلاقیّات اجتماعی را مورد توجه قرار می دهند بیش از دیگران حقوق اجتماعی و مصالح جامعه را رعایت می کنند و افرادی مسئولیّت پذیر، باوجدان و منظم هستند. حسن و قبح اخلاقی از اوّلین مسائل فکری بشر بوده و آرمان اخلاقمند کردن اعضای جامعه، همیشه یکی از دغدغههای اصلی متفکّران اعصار مختلف به شمار میآمده است. به همین دلیل همواره در کتب و اسناد تاریخی، مسائل و موارد اخلاقی به انحای گوناگون منعکس گردیده است. از سوی دیگر، اخلاق به عنوان مجموعه ای از ملکات و صفّات یکی از قلمروهای زایای زندگی اجتماعی محسوب شده که همواره بخش عظیمی از فرهنگهای مختلف را در درون خود جای داده است.در راستای تأکید بر فراگیری حوزه اخلاق، برخی حتی قلمرو اخلاق را از حوزه بشری فراتر دانسته و ادّعا کرده اند که سایر جانداران نیز به اخلاقیاتی پایبند هستند که یا به موارد غریزی یا به گونه تجربی و بسیار محدود به آن عمل مینمایند.اخلاقی شدن چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی به مثابهی آرمانی متعالی و ارزشمندی است که در طول تاریخ، مورد توجه متولّیان تعلیم و تربیّت قرار گرفته است (همان،۳).
اخلاق مجموعه ای از سنّتها و ارزشهایی است که مردم یک جامعه آنها را پذیرفتهاند و غالباً زندگی خویش را بر اساس آنها تنظیم می کنند و رفتار و اعمال دیگران را با آنها میسنجند. این ارزشها و سنّتها گاهی دینی است و گاهی غیر دینی، اما در هر دو حال میخواهد که آداب و رفتار مردم اجتماع مربوط به خود را زیر مهمیز خویش بکشد و جامعه را با قوانین و معیارهای خاص خود اداره نماید. پس بدیهی است که گهگاه مذهب با شعر و ادبیات نیز تلاقی و اصطکاک پیدا کند؛ زیرا از یک سو شاعر و هنرمند، عضوی است از جامعه تحت حکومت و سیطرهی این اخلاق که در نتیجه، پایبندی او به معیارهای آن می تواند پای اخلاق را به زندگی وی و عرصه هنر و شعر بکشاند و شاعران ناقض اخلاق را آماج انتقاد اخلاقیون سازد. از سوی دیگر هنرمندان و شاعران، بیش از انسانهای دیگر میتوانند در گستردن آرمانهای اخلاقی موثّر باشند. اخلاق نیز مانند مذهب در پی آن بر می آید که از مایه و توان شاعران و هنرمندان بهره برگیرد و آنان را مبلّغان آرمانهای گوناگون خویش کند.
یکی از مضامین اخلاقی که در اندیشه و رفتار شاعران گذشته و حال بیشتر مورد خردهگیری قرار گرفته، ستایشگری و آلودگی شعر آنان به آفت مدح و چاپلوسی بوده است که در واقع طرز معیشت شاعران آنان را به خواهش و تکّدی وا داشته است تا آن اندازه که سبب نفرت پیروان اصول اخلاقی شده است. در نمونههای زیر میتوان انتقاداتی که شاعران از این آفات مطرح کرده اند، شاهد بود:
*عادت طرح شعر آوردهاند
نام حکمت همینهند آنگاه
گرگ و خر از این لئیماناند
قومی از حرص و بخل گندهی خویش
بر خرافات ژاژ ژندهی خویش
همه دوزنده و درندهی خویش
(انوری،۶۶۲:۱۳۶۴).
تا ز سگان خلق شیر شرزه نجویی
ز آب خضر کام مار گرزه نشویی
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:39:00 ق.ظ ]