بدیهی است ماهیت موارد فوق که عمدتاً در قالب چهار چوبه نظام بین‌المللی قرار می‌گیرند زمانی می‌توانند مفروضه‌هایی متقن و با صلابتی درباره‌ی تأثیر عوامل فوق بر رفتار سیاست خارجی کشورها ارائه دهند که به نقش واحدهای عضو در تعدیل چگونگی مبادلات نیز بها دهند و آن را به عنوان یک محیط عملیاتی داخلی موثر به حساب آورند. به علاوه آنکه در این گونه محاسبات که عمدتاً به محیط عملیاتی یعنی در فاز درون نهاد توجه می‌شود به عوامل زمینه ساز سیاست خارجی در فاز درو نداد هم توجه شود.به نظر می‌رسد کم توجهی به فاز درو نداد عامل موثری در خدشه دار نمودن نظریه‌های موجود باشد. (۱۳)
۴-۲- بخش دوم:رهیافت خرد در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی
رهیافت خرد توجه گروهی دیگر از پژوهشگران را به خود جلب کرده است. این دسته از پژوهشگران با عنایت به تجربیات ملموس و عینی مدعی‌اند که وجود کشورهای مختلف الوجوه خود شاخصه‌ای متمایز کننده را به وجود می‌آورد که به طرق گوناگون بر چگونگی رفتار سیاست خارجی کشورها تأثیر می‌گذارد بنابراین رهیافت خرد در بطن خود به فرضیه توپ بیلیاردی متفکرین متدلوژی کلان نظام بر می‌خیزند. نتیجه‌ی این انتخاب متدلوژیک آن است که متفکرین با رهیافت خود فرض می‌نمایند وجود مختلف الوجوه کشورها موجب ارائه برو نداد های گوناگونی می‌شود که به عنوان درو نداد برای نظام بین‌المللی عمل می‌کنند. شاهد مدعای این متفکرین نه تنها وجود اقدامات تئوریکی است که مؤلفه‌های نظام بین‌المللی را به بخش جهان اول، دوم، سوم یا شمال جنوب و یا منطقه‌های مختلف تقسیم می‌کنند.
بلکه اقدامات عملی کشورهای مختلف حتی در یک منطقه جغرافیایی نیز می‌باشد. کشورهای عضو جامعه عرب می‌توانند شاهد مثال بارزی در این مورد باشند. علی رغم شباهت‌های بسیار ساختاری، فرهنگی و منطقه‌ای بین منش رفتاری کشور لیبی با اردن و یا عربستان، مصر با سوریه و یا عراق تفاوت بارزی وجود دارد.
از مقدمات فوق چنین بر می‌آید که نظریه پردازان رهیافت خرد معتقدند رفتار سیاست خارجی کشورها عمدتاً تابعی از عوامل و عناصر داخلی است. البته پیروان این رهیافت متدلوژیک خود چون به دو گروه عینی گرا و ذهنی گرا تقسیم می‌شوند. (۱۴)
بنابراین به دو وجه به مطالعات و پژوهش‌های خود درباره‌ی کشور می‌پردازند. دسته اول عملکرد و رفتار سیاست خارجی را تابع مقتضیات داخلی و محیط استقرار هر واحد خاص جغرافیایی به حساب می‌آورند. در نتیجه این دسته از متفکرین رهیافت خرد به مطالعه تأثیر نیروهای بنیادی حاکم بر سیستم سیاست خارجی کشور می‌پردازند. به نظر این دسته از متفکرین برای ارزیابی الگوی رفتار خارجی کشورهای عضو باید به بررسی این نیروهای بنیادی پرداخت. (جدول شماره ۱).
جدول شماره ۱-۲- بررسی منابع داخلی سیاست خارجی

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توجه تصمیم گیرندگان سیاست خارجی به:
الف عوامل محیطی به عنوان بستر تکوین و شکل گیری سیاست خارجی؛
ب مقدورات و محذورات موجود در محیط داخلی و بیرونی؛
ج داشتن یک نظریه محیطی مناسب در اتخاذ تصمیم‌های سیاست خارجی؛
د تطابق میان محیط روان شناختی و محیط عملیاتی در فرایند تصمیم گیری‌ها؛
نظریه خانم و آقای اسپروت را با تمرکزی که بر عوامل محیطی و نقشی که این عوامل می‌توانند در تصمیم گیری سیاست خارجی داشته باشند می‌توان در این دسته از تحلیل‌ها جای داد.

در این رابطه وجود مخاصمه و جنگ بین ایران و عراق در برهه‌های مختلف زمانی و تحت رژیم‌های گوناگون سلطنتی، جمهوری و یا انقلاب اسلامی در نظام‌های مختلف موازنه قدرت و دو قطبی منعطف می‌تواند مثال خوبی در توجیه تفکر این دسته از پژوهشگران باشد.
دسته دیگر و برجسته‌تر این رهیافت فکری را نظریه پردازان تصمیم گیری تشکیل می‌دهند که به پویش تصمیم گیری توجه نموده و اثرات آن را بر شکل گیری، اخذ و اجرای تصمیم مورد بررسی قرار می‌دهند. در دیدگاه این نظریه پردازان تصمیم سیاسی هر جامعه محل برخورد درو نداد های موثر بر تصمیم گیری و برو نداد های ناشی از دستگاه تصمیم گیری است که به شکل سیاست‌های آمرانه و رسمی هر جامعه وارد محیط می‌شود. دو نماینده برجسته این رهیافت فکری ریچارد اسنایدر[۱۴] و همکاران از یکسو و ژزف فرانکل[۱۵] از سوی دیگر می‌باشند. این دو متفکر به ترتیب طی سال‌های ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ چهار چوبه مفهومی خود در این مورد را ارائه داده‌اند. (۱۵)
اسنایدر و همکاران فرض می‌کنند کشور مهم‌ترین واحد اقدام در نظام بین‌المللی است و در آینده هم این نقش را ایفا خواهد کرد. در نتیجه چنین فرضی آن‌ ها اقدام کشور در روابط بین‌الملل را نتیجه ذهنیت تصمیم گیرندگان هر کشور فرض کرده و به مطالعه آن می‌پردازند. آن‌ ها معتقدند برای درک کنش و واکنش بین کشورها لازم است تا تأثیر نیروهای اثر گذار بر ذهنیت تصمیم گیرندگان مورد بررسی قرار گیرند.
اسنایدر و همکاران با قبول تمایز محیط عملیاتی و روان شناختی آقا و خانم اسپروت تأثیر محیط عملیاتی در تصمیم گیری را ناچیز به حساب می‌آورند.
علی رغم یاری مؤثر اسنایدر و همکاران به نظریه پردازی خرد متدلوژی منتخب آن‌ ها به تأثیر محیط عملیاتی توجه اندکی کرده و در طرح مفهومی عمدتاً روان‌شناختی خود، که عملاً زمینه هر اقدام تحقیقی را محدود می‌کند متغیرهای بی شماری را مورد توجه قرار داده‌اند.
از دید گاه فرانکل نیز کشور به عنوان واحد تصمیم گیرنده اصلی در سیاست بین‌المللی باقی می‌ماند. البته وی کشور را در پرتو قدرت تصمیم گیری آن بررسی و به کل نظام سیاسی کشور به عنوان بازیگر نظام بین‌المللی توجهی ندارد. (۱۶)
روزنا با بررسی طرح فرانکل در مورد سیاست خارجی ادعا می‌کند که نویسنده مذکور گرچه به پیروی از آقا و خانم اسپروت بین دو محیط عملیاتی و روان‌شناختی محیط بر مجموعه تصمیم گیری سیاست خارجی کشور تمایز قائل می‌شود ولی مفهوم محیط عملیاتی در نوشته وی ساختار جدی و روشنی ندارد بلکه صرفاً روی تقییدات نهادین تأثیر گذار بر محیط روان شناختی تصمیم گیرندگان تمرکز یافته است. (۱۷)
تأثیر نوشته‌های نظریه پردازانی چون اسنایدر و فرانکل به ویژه اسنایدر بر شروع مطالعات خرد تا بدان حد گسترده بود که حوزه مطالعات سیاست خارجی در سطح خرده نظام در دهه ۶۰ شاهد مجموعه گسترده‌ای از مطالعات تحقیقی و پژوهشی در زمینه تأثیر عوامل روان‌شناختی گردید. البته بعدها فرضیات مطالعات خرد گرایی که بر اساس محاسبات منطقی فرد تصمیم گیرنده استوار بود زیر سؤال رفت.
از جمله گراهام تی الیسون[۱۶] با احیاء فرضیه عقلانیت محصور از هربرت سایمون[۱۷] پیشتاز حمله به تفکر بازیگر خردمند اسنایدر و فرانکل شد. به نظر او تصمیمات عمدتاً نه بر عقلانیت مطلق بلکه بر عقلانیت محصور استوار می‌باشد. وی تاَکید می‌کند که تصمیم گیرندگان در اخذ تصمیمات خود نه به والاترین هدف مطلوب بلکه به اصل بسندگی که مبتنی بر حداقل مطلوب است می‌اندیشند. او الگوی بازیگر خردمند را به عنوان الگوی غالب در تصمیم گیری ناقص فرض کرد و برای تکمیل آن دو الگو روند سازمانی و سیاست دیوان سالاری را ارائه نمود. (۱۸)
یک ارزیابی اولیه از تلاش‌های نظری رهیافت خرد ما را متوجه این واقعیت می‌کند که در این دیدگاه علاوه بر کم بها دادن به محیط عملیاتی و فازهای مختلف درون داد-برون داد و اجرا عمدتاً به بخشی از عوامل تعدیل کننده از درون نهاد آن هم در محیط عملیاتی داخلی توجه نموده است. بدیهی است از لحاظ متدلوژیک نظریه ای که تا این حد محدود و قلیل گر است نمی‌تواند به طور کامل پاسخ گوی نیاز تجربه و تحلیل سیاست خارجی باشد. (۱۹)
جدول شماره ۲-۲- نظریات تصمیم گیری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

الف) فرد توجه به نقش باورها، برداشت‌ها و سوء برداشت‌ها توسط فرد تصمیم گیرنده از محیط در فرایند تصمیم گیری و همچنین تمرکز بر رهیافت‌های روان‌شناسانه در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی دولت‌ها. اسنایدر و همکاران را در این دسته می‌توان جای داد.
ب) گروه توجه تصمیم گیرندگان سیاست خارجی به گروه‌های تصمیم گیرنده در سیاست خارجی و همچنین توجه به عوامل ایجاد شکست ها و موفقیت‌های تصمیم‌های گروهی در فرایند تصمیم گیری. فرانکل را می‌توان در این دسته جای داد
ج) سیاست دیوان سالارانه توجه تصمیم گیرندگان سیاست خارجی به نقشی که بوروکراسی‌ها در تصمیم گیری‌ها به خصوص در اجرایی کردن آن‌ ها دارند و همچنین توجه به محدودیت های رویه‌ای و عملی موجود در سازمان‌های بوروکراتیک تصمیم گیرنده. آلیسون در این سطح از تحلیل کار کرده است.

۵-۲- بخش سوم:رهیافت اتصال دو سطح تحلیل
به طور کل تحلیل گرانی که در این سطح از تحلیل قرار می‌گیرند برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی دولت‌های نظام بین‌الملل از هر دو سطح تحلیل خرد و کلان استفاده کرده و به دنبال پلی برای ارتباط میان دو سطح هستند در واقع به دنبال مباحث تئوریک و ارزیابی تجربی کارایی هر یک از دو رهیافت در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی از همان اوایل دهه شصت اقدامات جهت ارائه رهیافت سومی که بتواند دو سطح تحلیل کلان و خرد را به هم اتصال دهد آغاز شد. مهم‌ترین دانشمندانی که همت خود را مصروف تکمیل این اقدام نمودند بر حسب میزان کیفیت فزاینده کار ولفرم هانریدر[۱۸] و جیمز روزنا[۱۹] می‌باشند.
هانریدر گرچه مقالات متعددی در این زمینه ارائه داده است ولی عصاره و جوهره تفکر وی طی دو مقاله «سازگاری و اجماع» و «سیاست خارجی و نظام بین‌المللی:مقدمه‌ای نظری» راه تکاملی پیموده است. در مقاله اول در پرتو هشدار متدلوژیکی که دیوید سینگر نسبت به اقدام جهت اتصال دو سطح تحلیل داده است. هانریدر دو مفهوم سازگاری و اجماع را با شرط حفظ شباهت‌های ساختاری و اصول متدلوژیک به عنوان معیار های امکان پذیری اعمال سیاست خارجی در دو صحنه عملیاتی خارجی و داخلی ارائه می‌دهد. (۲۰) او با عنایت به عامل امکان پذیری دو عرصه داخلی و خارجی را به هم پیوند می‌داد. در واقع امکان پذیری مبتنی بر زبان و اندیشه ناشی از اصل مهم پوزیتیویستی است:اصالت فایده و اصالت عمل، هر اقدام باید مقید و ممکن باشد.
او امکان پذیری در عرصه داخلی را ناشی از اجماع و امکان پذیری در عرصه بین‌الملل را ناشی از سازگاری سیاست خارجی می‌دانست. (۲۱)
دومین متفکری که در جستجوی اتصال بین دو سطح تحلیل بیش از هر نظریه پرداز دیگر قلم زده جیمز روزنا است. روزنا تلاش مستمر سی ساله‌ای را جهت نظریه پردازی در سیاست خارجی به کار بسته و به طور فزاینده‌ای افکار پیشین خود را ترمیم نموده است. ولی ابتدا دو سطح تحلیل داخلی و خارجی را به صورت مجزا مورد بررسی قرار داده بود سپس با ارائه پیش نظریه سیاست خارجی زمینه را برای اتصال دو سطح تحلیل خرد و کلان فراهم کرد. (۲۲)
۶-۲- مدل پیش نظریه روزنا: (۲۳)
از جمله مدل‌های مبتنی بر تلفیق دو سطح تحلیل مدل‌هایی است که روزنا ارائه می‌کند که به نام‌های پیش نظریه و طرح پیوستگی مشهور شده‌اند. در هر دو مدل روزنا سعی نموده است چهارچوبی تحلیلی برای ارزیابی سیاست خارجی ارائه دهد. با این نیت دانشمند مزبور عوامل متفاوت تاَثیر گذار بر شکل گیری و موفقیت سیاست خارجی را بررسی می‌کند. در واقع طرح پیوستگی شرح تفصیلی طرح پیش نظریه وی است. گرچه وی در هر یک از دو طرح به ظرافت‌ها و ریزبینی‌های موشکافانه‌ای دست زده است ولی به طور کامل در طرح وی به چهار عامل داخلی و نهایتاً عامل ساختار نظامی نظام بین‌المللی توجه شده است.
در طرح تفصیلی پیوستگی او صرفاً سعی نموده نماد های مختلف و موجود در هر عامل تاَثیر گذار را شناسایی کند. روزنا در طرح پیش تئوری خود سعی نموده است زمینه را برای نوعی تبیین علی در سیاست خارجی فراهم کند. وی معتقد است که عوامل ظاهری داخلی (فرد، نقش، حکومت، اجتماع) و خارجی متغیرهایی واسطه‌ای هستند که خود تابعی از عوامل بنیادی ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها و نوع سیاست آن‌ ها محسوب می‌شوند. بنابراین از سطح ظاهری عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی باید فراتر رفت و متغیر های عمده‌تر را نیز مورد توجه قرار داد. در طرحی که روزنا می‌دهد متغیرها به شکل زیر تقسیم می‌شوند:
عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

متغیر های مستقل: ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و نوع سیاست آن
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

متغیر های واسطه‌ای: توالی‌های مختلف از دو دسته عوامل محیطی داخلی و خارجی محیطی به شکل: عوامل فردی، نقشی، اجتماعی و حکومتی در صحنه داخل و ساختار نظام بین‌الملل

متغیر وابسته: سیاست خارجی

جیمز روزنا در کتاب مطالعه‌ی علمی سیاست خارجی با مطرح کردن مفهوم حوزه‌های موضوعی به تحکیم این اندیشه کمک کرده است که در هیچ گروه تصمیم گیری واحد ثابت برای کل سیاست خارجی وجود ندارد بلکه در حوزه‌های موضوعی مختلف ترکیب این گروه‌ها تغییر می‌یابد. از این گذشته روزنا با ارائه نظریه‌ی پیوند[۲۰] همبستگی سیاست داخلی و بین‌المللی را برجسته ساخته است.
این نظریه بدین معناست که هیچ سیاست خارجی بدون توجه به عواقب داخلی آن اتخاذ نمی‌شود و بر عکس در واقع سیاست‌های خارجی و داخلی پیوند تنگاتنگی با یکدیگر داشته و تنها به قصد تجزیه و تحلیل می‌توان آن‌ ها را از یکدیگر جدا ساخت که این هم تا حدی متضمن تحریف واقعیت است. (۲۴)
روزنا مانند بسیاری دیگر رویکرد مقایسه‌ای را برای مطالعه‌ی فرایندها و رفتار های سیاست خارجی پیشنهاد می‌کند تا از این طریق بتوان الگو های مشترک رفتار دولت‌های متفاوت در شرایط و محیط‌های مختلف را دریافت. (۲۵)

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:08:00 ق.ظ ]