منظور از زمان و مکان در مبحث اجتهاد، مفاهیم فلسفی آن دو نیست، بلکه مراد مجموعه شرایطی است که در اشیاء و هم چنین افعال و تفکرات انسان های یک عصر تحت تاثیر پیشرفت های علمی و تحولات طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و رابطه ی متقابل افراد و جوامع، رخ می نماید و عرصه ی حیات فردی و جمعی مردمان آن عصر را از گذشته متمایز می سازد. بدون شک زمان و مکان به معنی مذکور، بر اجتهاد و روند آن تاثیر انکارناپذیری دارد. از همین رو برخی از روایات بر آگاهی از زمان و حوادث آن تاکید نموده اند. امام صادق(ع) شناخت زمان را موجب در امان ماندن از اشتباهات دانسته، می فرماید:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
-العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس- کسی که آگاه به زمانش باشد اشتباهات بر او هجمه نمی آورند.
امام علی(ع) درباره اهمیت شناخت رخدادهای زمان چنین می فرماید:
«اعرف الناس بالزمان من لم یتعجب من احداثه» آگاهترین مردمان به زمان کسی است که از رخدادهای آن متعجب نمی شود.[۶۹]
۲-۹ دخالت دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد
از بررسی شرایط و نیازهای مادی و معنوی انسان بدست می‌آید که در عرصه ی هستی به دو دسته قوانین مختلف و متمایز نیازمند می‌باشد:
۲-۹-۱ احکام و قوانین ثابت و پایدار:
این ‌گونه احکام از مصالح حیات انسانی محافظت کرده و در هر زمانی تداوم معقولانه ی آن را برای بشر تأمین می‌کنند. تفاوتی نمی‌کند که انسان در کجای این زمین زندگی می‌کند و دارای چه رنگ و نژادی باشد. اموری چون: عبودیت در بُعد معنوی و چگونگی تأمین نیازمندیهای او به تأمین غذا، مسکن، ازدواج و… در بعد مادی نمونه‌هایی از این امور ثابت هستند.[۷۰]
اگر تمام احکام و مناسک و مسائل دینی دائما تغییر یبابند و هر لحظه بر مبنای میل هر شخص شکل و سامان متفاوت بپذیرند ناکار آمد و هیج و قت به هدف خود نخواهند رسید. در نظام خدا دیندار و کلا جامعه دینی همواره باید نظم خاص دینی بر احوال باطنی و اعمال ظاهری افراد حاکم باشد تا زمینه های عینی و روحی مناسب برای رسیدگی به تجربه های دینی فراهم کند. این انضباط مستلزم نوعی شکل گرایی می باشد.
۲-۹-۲ احکام متغیر و غیرثابت:
برخی از احکام و قوانین به حسب تغییرات اجتماعی تغییر می‌کنند؛ زیرا شرایط زمانی و مکانی در چگونگی آن تأثیر می‌گذارد. چه، احتیاجات بشری تنها منحصر به احتیاجات ثابت و لایتغیر فطری نبوده و احتیاجاتی متغیر متناسب با شرایط زمانی و مکانی هم دارد. لذا باید قوانینی هم باشد که این نیازهای او را بر آورده ساخته و به احتیاجات واقعی و عینی او در این قسمت پاسخ دهد.[۷۱]
یکی از مهمترین شرایط احکام فقهی قابل اجرا بودن آنهاست به تعبیر دیگر تکلیف لایکاف جایز نیست شرایط ممکن است که رفته رفته به نحوی تغییر کند که دست کم پاره ای از احکام فقهی امکان تحقق عملی خویش را از دست دهند در چنین موقعیتی لاجرم باید آن احکام مربوطه با توجه به مقتضیات زمان و مکان چنان تغییر بپذیرند که قابلیت تحقق عملی یابند در غیر اینصورت نامعتدل و عبث خواهد بود.
۲-۱۰ مفهوم نسخ در احکام
از آن جا که اگر ناسخ و منسوخ از هر جهت همانند و برابر باشند، نسخ کردن عمل لغو و بیهوده‌ای خواهد بود؛ لذا حق تعالی قضیه‌ کلیه‌ای شرطیه‌ای بیان فرموده مبنی بر این که هر آیه‌ای را که نسخ فرماید یا آن را از یادها ببرد؛ حتما بهتر از آن یا همانند آن را می‌آورد و این همانندی و برتری ممکن است از جهت تناسب با شرایط جدید مصلحت و فایده برای مردم یا ثواب و پاداش الهی باشد.
مرحوم فیض کاشانی این آیه را این گونه معنی کرده است: «هر آیه‌ای که حکم آن را بر می‌داریم یا رسم آن را بر می‌داریم و حفظ و یاد آن را از دل ها و از دل تو یا محمد(ص) برطرف و تبدیل می‌کنیم، بهتر از آن را از جهت بزرگی پاداشتان و سازگاری بیشتر با صلاح و مصلحتتان می‌آوریم و غرض ما از نسخ و تبدیل آیات، مصالح شماست؛ زیرا مصالح با دگرگونی اعصار و اشخاص مختلف می‌شود. به گونه‌ای که چیز سودمندی در یک عصر و برای یک شخص، گاهی در عصر دیگر و در مورد شخص دیگر زیانبار است و ملاک خداوند در نسخ و تبدیل آیات، مصالح شماست. زیرا مصالح با دگرگونی اعصار و اشخاص، مختلف می‌شود. به گونه‌ای که چیز سودمندی در یک عصر برای یک شخص، گاهی در عصر دیگر و در مورد شخص دیگر زیانبار است و خداوند بر نسخ و تبدیل به خاطر مصالح و منافع شما تواناست.
اگر چیزی به حکم عقل مباح شمرده شود و دلیل شرعی خلاف آن وارد شده باشد، گفته نمی‌شود که شرع، حکم عقل را نسخ کرد یا این که حکم عقل، منسوخ است یعنی ناسخ و منسوخ باید از یک سنخ باشند. همچنین «ننس‌ها» از نسیان است که دو معنی احتمالی دارد: یا به فراموشی سپردن واداشتن به فراموشی و یا امر به ترک نمودن فرد یا گروهی را به ترک فعل یا رسمی خاص واداشتن. اولی در مقابل ذکر یادآوری و دومی در مقابل انجام فعل است و ممکن است هر دو معنی، مراد آیه شریفه بوده باشد. زیرا مثلاً هم یهود و نصارا را به ترک آیین و کتاب خود و ایمان به اسلام و قرآن امر فرموده و هم چون مومن شدند، رسم و آیین گذشته را از یادشان برده و چیزی دیگر را در اندیشه و دل و عمل ایشان جایگزین آن کرده است. همین طور در مورد احکام قرآن کریم یا سنّت رسول اکرم(ص) و غیره. مثلا عدّه زن شوهر مرده از یک سال به چهار ماه و ده روز تقلیل یافت. یا برای مومنان به خاطر این که ضعیف شده بودند، برابری یک نفر در برابر ده کافر را به یک نفر در برابر دو نفر صد در برابر دویست تخفیف داد یا قبله را تغییر داد و غیره.
نسخ در احکام یعنی امر، نهی، بازداشتن تحریم، آزاد گذاشتن، منع کردن و مباح کردن اتفاق می‌افتد، اما در اخبار خبرها، ناسخ و منسوخ نیست و نسخ ممکن است به صورت برداشتن آیه‌ای و زائل کردن لفظ آن یا حکم آن یا تلاوت آن باشد. اما چون هر آیه‌ای الهی برای هدایت مردم است، لذا وقتی مضمون آیه و شریعتی صلاحیت و مناسبت خود را در مرحله‌ای از دست بدهد، نقش آن هم به پایان می‌رسد و آیه و تشریعی جدید مناسب با شرایط جدید و برای هدایت جدید مردم به مصالح و فواید جدیدشان خواهد آمد و ابواب معرفت نوینی به روی مردم گشوده می‌شود و دین خدا این گونه زنده می‌ماند و کمال می‌یابد. در مورد آیات قرآن کریم گفته می‌شود که نسخ آیات منسوخ به منزله زوال عملی آنهاست، هر چند که لفظاً در قرآن کریم باقی بماند. گاهی هم عین ظاهر آیه تبدیل می‌شود یا معجزه‌ای جای معجزه قبلی را می‌گیرد.
معنای«آیه» علامت و نشانه آشکار است و حقیقتش برای هر چیزی آشکار کننده و ملازم آن چیز است، به گونه‌ای که چون علامت و آیه آشکارساز چیزی ادراک شود، آن دیگری که ذاتاً یا خودش درک نشده، ادراک می‌شود، چون حکم هر دو یکی ست و این مطلبی آشکار در محسوسات و معقولات است. هر که بداند که شناختن راهی، ملازم راهیابی به آن است و سپس به آن علم دست یابد، می‌داند که آن راه را یافته است و هر که بداند که چیزی مصنوع و ساخته شده است، می‌فهمد که آن چیز ناگزیر صانع و سازنده‌ای دارد:«و فی کل شی ء له آیه تدل علی انه واحد»
بر این اساس، صعوبت و سهولت و سختی و آسانی هر آیه و تشریعی چه برای زندگی اجتماعی و عمومی و چه حیات فردی در هر دوره‌ای باید مناسبتر و سازگار تر با آن دوره و مرحله نسبت به دوره‌ی قبل از آن و برای مردم مفیدتر و رهگشاتر و پرثواب‌تر باشد، هر چند ظاهرًا دو آیه ناسخ و منسوخ مثل هم باشند. غایت آیه‌ی ناسخ و آیه منسوخ یکی است. اما هر یک از آنها ویژگیهایی دارند که در زمان خاصی به نتیجه می‌رسند و مقتضای هر زمانه‌ای، آیاتی با ویژگیهای مناسب آن زمان است و به همین خاطر باید توجه داشت که علم بی انتها، قدرت مطلقه و مالکیت و سلطنت خداوند متعال در تمام عالم هستی کائنات موجب می‌شود که آیه‌ای را خلق کند و آنرا در عالم هستی به حرکت درآورد یا در تشریع انسانی داخل کند برای مصلحتی معین در مقطع زمانی خاص؛ و پس از تغییر شرایط و مصالح، آن آیه را زائل یا آن شریعت یا حکم شرعی را نسخ و به جای آن آیه ی دیگری ابداع فرماید. همان قدرت و حکمت و حکومت مالکیت که او را قادر بر ایجاد می‌کند، همچنین حاکی از قدرت او در نابودی وجود فعلی و تبدیل آن به وجود دیگر است و فعلیت هیچ چیزی، قدرت او را تعطیل و محدود نمی‌کند. [۷۲]
۲-۱۱ علت تغییر قبله مسلمانان
وقایع تاریخی همواره دارای اثرات مختلفی می باشند. هر اتفاق بنا بر اقتضای خود دارای اثراتی خاص می باشد. حادثه‌های تاریخی که منشأ احکام و تشریع احکام اسلام هستند و یا در حوزه کلام و اعتقادات تاثیر گذار هستند در میان مسلمانان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند یکی از این وقایع مهم تغییر قبله از«بیت المقدس» به سمت«کعبه » است.
یک نماز با دو قبله: پیامبر اسلام(ص) قبل از هجرت در مکه به سمت بیت المقدس نماز می گزاردند و پس از هجرت نیز تا ۱۹ماه به سمت بیت المقدس نماز گزاردند پس از اینکه نوزده ماه از هجرت گذشت به دستور الهی و وحی ربانی قبله به سمت کعبه تغییر یافت. درباره این که چرا خداوند متعال دستور به تغییر قبله دادند نکات بسیار مهمی نهفته است. یکی از مهم ترین مسائلی که درباره تغییر قبله بیان شده است مخالفت پیامبر و اسلام با یهود است. از آن جایی که یهود بر پیامبر عیب گرفتند و می گفتند تو تابع ما هستی و به سمت قبله ما نماز می‌گزاری، پیامبر را غم شدید فراگرفت و در نیمه شب خارج شد و به آسمان ها نگاه می کرد و در این باره منتظر امر پروردگار بود، تا این که در فردای آن روز در نماز ظهر جبرئیل بر پیامبر نازل گشت و بازوان ایشان را گرفت و پیامبر را به سمت کعبه قرار داد و پیامبر دو رکعت را به سمت بیت المقدس خواند و دو رکعت ادامه را به سمت کعبه و به این صورت حکم قبلی خداوند توسط اراده حضرت حق نسخ شد و از آن روز قبله مسلمانان کعبه شد.[۷۳]
۲-۱۲ مفهوم تاثیر گذاری زمان و مکان:
هدف از طرح این بحث پاسخ به کسانی است که همواره دچار افراط و تفریط هستند، یا عقیده دارند مقررات اسلام هیچ انعطافی در برابر تحولات زندگی نشان نمی دهد، یا معتقدند دین در مقررات خودش از عرف تبعیت می کند، هرچه را جوامع نیک پندار شرع نیز به آن دستور خواهد داد و بالعکس. از این روی معانی مختلفی را که در اینجا متصور است بیان می کنیم:
۲-۱۲-۱ تبعیت احکام اسلام از ذوق و سلیقه:
احکام اسلامی تابع شرایط زمان و مکان باشد به این معنا هر چه را مردم می پسندند و در میان آنان رایج است خواه در اخلاقیات و عبادات باشد یا در معاملات خواه ناشی از احساسات، تبلیغات و خواهشهای نفسانی و بلکه متاثر از فرهنگ ضد دینی و یا غیر باشد و یا ریشه در خرد و اندیشه های بشری داشته باش اسلام نیز با آن همسو گردد.
پیداست این معنا نمی تواند مورد نظر ما باشد، زیرا اصل بر این است که انسانها باید خواسته های در چارچوب مقررات دینی شکل دهند وگرنه مساله ارشاد و هدایت بشر توسط دین و رسولان الهی بی معنی خواهد بود.
۲-۱۲-۲ تبعیت احکام دینی از پدیده های جدید اجتماعی، صنعتی و علمی
احکام اسلام باید در برابر تحولات اجتماعی، عرف و عادات شرایط زندگی و تحولات صنعتی خاضع بوده و از آن تبعیت کند به عبارت دیگر باید بکوشیم نصوص شرعی را در برابر پدیده های جدید خاضع نموده جایگاهی برای آنها در شرع پیدا کنیم.
شکی نیست این معنا نیز نمی تواند مورد نظر باشد زیرا اولا ممکن است واقعیتهای موجود فاسد و ظالمانه بوده و برخلاف مصالح عمومی مسلمین و به ضرر نسل بشر باشد از قبیل بسیاری از مفاسد اخلاقی که بنیان خانواده ها را متزلزل می کنند. بی عدالتیهای اقتصادی و اجتماعی و ظلمهایی که در سطح روابط بین المللی بر مردم ستمدیده و محروم جهان اعمال می گردد قطعا اسلام نمی تواند با آن هماهنگ باشد، هر چند واقعیتهایی هستند که وجود دارند. شهید صدر در این زمینه می گویند: یکی از خطر ها واقع نگری به معنای غلط آن است به این معنا که بخواهیم نصوص دینی را به گونه ای تاویل ببریم که«واقعیتهای فاسد- و «ضرورتهای پنداری- تجویز می کند و به جای آنکه بیندیشیم چگونه واقع را براساس نصوص دینی تغییر دهیم. تسلیم واقعیتهای اجتماعی شده و دین را تابع واقعیتها سازیم.[۷۴]
عکس مرتبط با اقتصاد
۲-۱۲-۳ تاثیر به معنای تغییر و نسخ احکام الله
به این معنا، که بگوییم حکم خداوند با گذشت زمان تبدل مکان و تغییر شرایط زندگی به کلی نسخ می شود و جای خود را به قوانین بشری می دهد. قطعا چنین معنایی نمی تواند مورد نظر باشد چه به حکم حدیث معروف- حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه-[۷۵]
شریعت حضرت محمد(ص) جاوید و ابدی می باشد و نسخ در احکام پس از رحلت رسول خدا(ص) امکان ندارد. بدین ترتیب، منظور از تاثیر نسخ نخواهد بود بلکه تغییر است و هر تغییری لزوما نسخ نیست. «اسلام تغییر در احکام را می پذیرد اما نسخ احکام را نمی پذیرد و تغییر اعم از نسخ است.
در این معنا، تاثیر زمان و مکان بدین صورت است که، فقیه می تواند همان طور که از منابع اصیل و معتبر کتاب، سنت، عقل، اجماع احکام الهی را استنباط می کند و برای مکلفین بیان می نماید، نیز می تواند احکام الهی را از طریق قیاس تمثیل منطقی و یا استحسان عقلی به دست آورد. البته این راهی است که اهل سنت قرنهاست می پیمایند. و از پیشگامان آن ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی اهل سنت و ابویوسف قاضی و احمد بن ادریس مالکی(م ۶۸۴) هستند. ولی قیاس و استحسان از قدیم الایام بین فقهای شیعه جایگاهی نداشته است، زیرا آنها به دلایل قطعی عمل می کنند و قیاس و استحسان دو دلیل ظنی است که نه عقل آنها را به صورت قطعی می پذیرد و نه شرع آنها را تقریر کرده است. لازم به ذکر است که تمسک به قیاس و استحسان و مصالح مرسله، موجب می شود تا فقیه نصوص دینی را کنار بگذارد و بر آرای خود تکیه کند و احیانا فتواهای خلاف اسلام بدهد; چنانکه برای بعضی اتفاق افتاد.[۷۶]
۲-۱۲-۴ تغییر حکم الله واقعی
در مباحث فقهی، ما با دو قسم احکام سر و کار داریم:
– احکام واقعی الهی، که جعل آنها به دست خداست و قابل تغییر نیست; مثل حکم “وجوب نماز” یا “قطع دست دزد” که هرگاه موضوع آنها محقق شود، این حکم فعلیت می یابد. مثلا هرگاه انسانی به سن تکلیف رسید، حکم وجوب نماز بر او محقق است و هرگاه کسی دزدی کرد، با شرایط خاص، دست او را قطع می کنند.
– احکام ظاهری، که مجتهد از طریق کتاب و سنت و عقل و اجماع استنباط می کند و در اختیار دیگران قرار می دهد. که اصطلاحا به آن فتوا می گویند. [۷۷]
آنچه در اسلام وجود ندارد نسخ احکام و تغییر به صورت نسخ است که بعد از پیغمبر، هیچ قدرتی- حتی امام- نمی‌تواند حکمی از احکام اسلام را نسخ کند. ولی تغییر منحصر به نسخ نیست، تغییراتی هست که خود اسلام اجازه داده است. [۷۸]
توضیح: تغییر حکم به واسطه تغییر موضوع، موجب می شود که موضوع تغییر یافته از تحت یک حکم خارج و تحت حکم دیگر قرار گیرد ولی هر دو حکم به قوت خود باقی است و هرگاه موضع حکم اول متحقق شد، جاری می شود.
برای مثال بازی با شطرنج به صورت برد و باخت، حرام است ولی زمانی که موضع یا متعلق حکم تغییر کرد و برای قمار بکار نرفت بلکه بعنوان ورزش فکری و بدون برد و باخت بکار رفت بازی با آن حلال می شود. ولی اگر زمانی شطرنج دوباره وسیله قمار شد بازی با آن حرام می شود، پس هر دو حکم حرمت و حلیت به فعلیت خود باقی است و هرگاه موضوع هر کدام محقق شد همان حکم جاری می گردد.[۷۹]
۲-۱۳ “نقش زمان و مکان در اجتهاد” از دیدگاه قرآن کریم و ارائه مصادیق و نمونه هایی از آن کتاب سعادتبخش و انسان ساز
نقش تعیین‏ کننده ی عناصر زمان و مکان ـ در روابط حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع ـ در اجتهاد هویداست، تاثیر این دو عنصر به حدّی است که موضوع واحدی که در گذشته حکم معینی داشته است، هنگام سنجش با روابط جدید حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع، تغییر ماهیت می دهد و به موضوع دیگری تبدیل می شود و به تبع آن، حکمی متفاوت با حکم اولیّه و متناسب با وضع جدید می یابد. انتخاب این موضوع با این انگیزه و باور است که قرآن، کتاب هدایت و سعادت، و حاوی مفاهیم راهگشا در زمینه های اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و…است و هر چیزی را که بشر به آن نیاز دارد و در سعادت و کمال وی موثر است، به صراحت و یا به رمز و اشاره، بیان کرده است. بنابراین، ممکن نیست قرآن از موضوع مهمّ و سرنوشت سازی چون “نقش عنصر زمان و مکان در استنباط احکام و قانونگذاری” که همواره در تمامی اعصار بویژه ـ در عصر حاضر ـ با عنوانهای دیگر در میان همه ی ملتها مورد توجّه فراوان بوده است سخنی به میان نیاورده و رهنمودی فرا راه ما نگذاشته باشد.[۸۰]
۲-۱۱۴تعریف مساله”تدریجی بودن احکام” و فلسفه ی آن
نظریات محققان بزرگ در علم اصول، کلام و تفسیر درباره ی تدریجی بودن احکام اسلام و نزول تدریجی آیات الاحکام به طور فشرده و خلاصه به شرح زیر آورده می شود:
خداوند متعال تمامی احکام را به خاطر مصالح و مفاسد موجود در متعلّق آنها، وضع فرمود و این مصالح و مفاسد برای وضع و صدور آن احکام به منزله ی علّت است. اگر عملی دارای مصلحت ملزمه بود، موجب می‏شود که خداوند دانا و مولای حکیم آن عمل را بر بندگانش واجب نماید و اگر رفتاری دارای مفسده ی شدید باشد، سبب می‏شود که آن را بر مردم حرام و ممنوع سازد. بنابراین، هر جا در انجام یا ترک عملی، در واقع و نفس امر نه در ظاهر و نزد مکلّف مفسده یا مصلحتی وجود داشت احکام الهی متناسب با آن هم وجود خواهد داشت. حال این سوال مطرح می شود که اگر احکام الهی تابع مصالح و مفاسد موجود در متعلّق احکام باشد که مصالح و مفاسد برای وجود آنها به منزله ی علّت است، چرا برخی از احکام و بلکه اکثر احکام بتدریج نازل و به مردم ابلاغ گردید، بویژه آن دسته از احکام که بسیار مهم و سرنوشت ساز بودند و مفسده و مصلحت آن حتی برای عموم مردم هم روشن بود. مگر ممکن است معلول از علتش منفک و جدا شود و فاصله ی زمانی میان آن دو به وجود آید معلول از علت متاخر شود؟ در پاسخ گفته اند: احکام الهی نیز مانند قوانین بشری است، همان گونه که در قوانین بشری، قانونگذاران با توجه به مصالح و مفاسد، قوانینی را وضع می کنند و مردم را به انجام بعضی امور ملزم و از برخی برحذر می‏دارند؛ ولی به خاطر ملاحظاتی از جمله؛ نبودن زمینه‏های مردمی و شرایط مناسب و زمینه‏های اجرا، و یا پدید آمدن مشکلات و بروز هرج و مرج، مردم را از بعضی احکام و قوانین تصویب شده مطلع نمی سازند و به مراجع ذی صلاح ابلاغ نمی کنند؛ و هرگاه تمامی شرایط و زمینه های اجتماعی و اجرایی را فراهم دیدند ـ هر چند این امر سالها طول بکشد ـ قوانین و مقرّرات تصویب شده را به آگاهی مردم می رسانند و برای اجرا به مراجع ذی صلاح ابلاغ می نمایند.
احکام و قوانین الهی هم همین گونه است؛ یعنی خداوند حکیم با توجه به مصالح و مفاسد، قوانینی را وضع و احکامی را صادر فرموده است؛ امّا به سبب ملاحظات و مصالحی ـ که نفع آنها به خود مردم باز می‏گردد ـ آنها را یکجا اعلان نکرد، بلکه بتدریج در طول ۲۳ سال آن احکام را به رهبر امّت اسلامی؛ یعنی پیامبر اسلام ابلاغ فرمود تا به اطلاع مردم برساند و آنها را به مرحله اجرا درآورند.
از جمله ملاحظات و مصالحی که اهل نظر بیان کرده اند، مصلحت “تسهیل” است؛ یعنی اگر همه ی احکام الهی واجبات، محرّمات، مکروهات و مستحبّات یکجا به مردم ابلاغ می شد، پذیرش همه ی احکام و عمل به آنها، برای مردم بسیار دشوار بود و اجرای آنها هم برای دولت اسلامی بسیار مشکل، بلکه ناممکن می‏شد؛ به همین دلیل برای مصلحت”تسهیل” و به وجود آمدن زمینه های لازم برای اجرای کامل، احکام الهی عموماً و آیات الاحکام قرآن خصوصاً، بتدریج بر مردم عرضه شد.
تاثیر زمان و مکان در”تدریجی بودن احکام” در مرحله ی ابلاغ احکام است، نه در اصل وضع آن احکام؛ به عبارت دیگر، شرایط زمانی و مکانی در آغاز بعثت و دوران رسالت پیامبر اسلام(ص) اقتضا می کرد که احکام الهی پس از تصویب و قطعی شدن، به مرور زمان به مردم ابلاغ شود و این شرایط زمانی و مکانی، در اصل وضع قوانین و حلال و حرام شدن فعل یا ترک آن هیچ تاثیری نداشته است؛ مثلاً شراب و ربا از آغاز حرام و ممنوع بود، منتها شرایط زمانی و مکانی اقتضا کرد که حکم ممنوعیت و حرمت آن دو، مدتی ـ حدود پانزده سال ـ بیان نشود و سپس در چند مرحله و بتدریج به مردم ابلاغ شود.[۸۱]
۲-۱۵ جایگاه زمان و مکان در روایات
۲-۱۵-۱ زمان و مکان، در روایات اهل بیت علیهم السلام
به اعتقاد ما در هرموضوعی باید به روایات اهل بیت(ع) مراجعه کرد و سخن حق را از آن منادیان حق شنید و همین اساس کار ما در موضوع زمان و مکان است. ما در نگاهی گذرا به مجموعه ای از روایات دست یافتیم که نقش شرایط زمانی و مکانی را در حکم به نمایش می گذاشت. با نگاه به این روایات تاثیر زمان و مکان در احکام و دگرگونی آن دیدگاه اهل بیت(ع) به وضوح ثابت می شود.
۲-۱۵-۲رنگ کردن مو- پیامبر(ص) دستوری الزامی و یا استحابی دادند که- غیرروا الشیب و لاتشبهوا بالیهود- مضمون آن چنین بود که محاسن ها یتان را رنگ کنید و همچون یهود ریشهای سفید و بلند نداشته باشید. بر پایه این حکم مسلمانان صدر اسلام ریشهای سفید خود را رنگ می گردند. امیر مومنان(ع) در این باره می فرمایند: این حکم مخصوص زمان پیامبر ص بود، آن هنگام که طرفداران اسلام کم بودند و با رنگ کردن ابهت مسلمانان زیاد می شد و ترس در دل کفار جای می گرفت، ولی امروز که اسلام فراگیر شده دیگر این حکم موضوعیتی ندارد. صدر اسلام به دلیل شرایط ویژه ای که داشت دارای چنین حکمی بود لیکن در زمان حضرت علی ع با دگرگونی شرایط حکم نیز عوض شد.
۲-۱۵-۳ شکل لباس- سفیان ثوری بر امام صادق(ع) وارد می شود. وقتی که لباسهای سفید و زیبا را بر تن حضرتش می بیند می پرسد چرا این لباسها را پوشیده اند؟ پدران شما –امامان گذشته- چنین نمی پوشیدند این لباس با لباس پدرانتان فرق نمی کند و چنین می پندارد که اگر لباسی را پیامبر(ص) و یا امیر مومنان تحت شرایطی خاص پوشیدند با تغییر آن اوضاع بازار باید همان لباسها را پوشید.
اگر آنها لباس رنگ و رورفته و کهنه و وصله دار می پوشیدند، هم اکنون هم که آن شرایط تغییر کرده باید همان گونه لباس پوشید.
امام پاسخ می دهد که زمان آنان با زمان ما فرق می کند، آن زمان مردم همه در فشار و سختی بودند و امروز رفاه بیشتری مردم را فرا گرفته و در چنین زمانی آن لباسها شایسته نیست.[۸۲]
و به تعبیر روایتی دیگر امام در پاسخ چنین سوالی فرمود: علی(ع) آن لباس را در زمانی می پوشید که متعارف بود و اگر کسی امروز آن گونه لباس بپوشد. بدان شهرت می یابد؛ یعنی لباس شهرت می شود. بهترین لباس هر زمان همان لباسی است. که اهل آن زمان می پوشند. اما در این حدیث اضافه می کند مهدی عج در زمان ظهورش لباس علی را می پوشد. و همچون علی رفتار می کند. [۸۳]
۲-۱۵-۴ برخورد با اسیران- در روایاتی می خوانیم که سیره امیرمومنان در برخورد با اسیران و مجروحان جنگ جمل پس از ورود به بصره و تمام شدن جنگ این بود که مجروحان را عفو کرد و دستور آزاد سازی اسرا را صادر فرمود. در همان روایت است که این سیره و طرز برخورد امام پس از پیروزی و قدرت به جهت این بود که می دانست بعدها حکومت در دست دیگران قرار می گیرد و اگر امروز سختگیری کند و دستور پی گیری دهد در آینده به نفع شیعیان او نخواهد بود با علم به این جهت و در چنین شرایطی دستور عفو و آزادی اسرا را صادر کرد.
۲-۱۵-۵ فروش ادوات جنگی به مخالفان– شخصی از امام(ع) می پرسد: فروش زین اسب و ادوات جنگی به شامیان چه حکمی دارد؟ حضرت می فرماید: اشکالی ندارد این زمان شما بسان یاران رسول الله ص هستید، در صلح و آرامش هستید. درگیری و جدایی نیست ولی زمانی که جدایی بیفتدو دو صف تشکیل شود و جنگ آغاز گردد، در آن زمان فروش سلاح به آنان که در صف مقابل هستند، جایز نیست.[۸۴]
۲-۱۶ نقش زمان و مکان در سیره معصومین(ع)
موضعگیری سیاسی و اجتماعی امامان(ع) با شناخت دقیق از مقتضیات زمان و مکان خویش بوده است، برای نمونه:
– ۲۵ سال سکوت حضرت علی(ع) از مصادیق روشن درک مقتضیات زمان است. امام علی(ع) می بیند که قیام او در آن شرایط باعث ضربه بر اساس دین است سکوت را با همه تلخی بر می گزیند. در روزهای آغازین انحراف امامت از مسیر خویش، یکی از بستگان امام علی(ع) اشعاری در مدح حضرت سرود که مضمون آن این بود:
من هرگز فکر نمی کردم که رهبری امت را از خاندان هاشم و از امام ابوالحسن سلب کنند. آیا علی نخستین کسی نیست که بر قبله شما نماز گذارد؟ آیا او داناترین شما به قران و سنت پیامبر(ص) نیست؟ آیا وی نزدیکترین فرد به پیامبر(ص) نبود؟ آیا او کسی نیست که جبرئیل او را در تجهیز پیامبر(ص) یاری کرد؟ هنگامی که امام(ع) از اشعار او آگاه شده قاصدی فرستاد که او را از خواندن اشعار خویش باز دارد. و فرمود: سلامه الدین احب الینا من غیره- سلامت اسلام از گزند. برای ما از هر چیز خوشتراست.
– پذیرش حکومت از سوی حضرت به هنگامی که همگان تشنه بی قرار حکومت عدلش شدند، به گونه ای که پس از بیعت با حضرت. شادی سراسر مدینه را فراگرفت. بدون تردید، در تاریخ خلافت اسلامی، هیچ خلیفه ای مانند علی(ع) با اکثریت قریب به اتفاق آرا برگزیده نشده و گزینش او منحصر به آرای صاحبه و نیکان از مهاجر و انصار و فقها برگزیدند. بدون تردید استقبال بی سابقه مردم موضوع تکلیف جدیدی را به نام پذیرش خلافت برای حضرت به وجود آورد. در حالی که تا قبل از آن، عدم حمایت مردم موضوع تکلیفی به نام- سکوت- را داشت. جالب اینجاست که حتی در کیفیت حکومت امام علی ع نیز مقتضیات زمان تاثیر اساسی دارد. برای نمونه: حضرت در ابتدای حکومت به قضات فرمان داد که به سیره خلفای گذشته حکم کنند و پس از تثبیت حکومت و نابود شدن توطئه های داخلی در بصره، مخالفت خود را با بدعتهای پیشین آشکار کرد او به تغییر برخی از احکام فرمان داد. [۸۵]
۲-۱۷ ادله امکان تغییر برخی از احکام: در اینجا جهت اثبات مدعای فوق ضروری می نماید که به برخی از اصول و قواعدی که در متن اسلام واقع شده و براساس آنهاست که امکان دارد در برخی از مواقع احکام اسلامی تغییراتی رخ دهد، اشارتی – هر چند کوتاه- داشته باشیم.
۲-۱۷-۱ اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی
یکی از اصول معتبر اسلامی که زیربنای بسیاری از تغییرات در احکام است، اصل تابعیت احکام اسلامی از مصالح و مفاسد واقعی است؛ بدین معنی که، اگر در اسلام چیزی واجب شده، براساس وجود مصلحت ملزمه ای واجب شد و همچنین اگر چیزی تحریم گشته براساس وجود مفسده ملزمه ای تحریم شده است. این گونه نیست که احکام الهی سری جز صرف تعبد، و استبراء نداشته باشد، حضرت علی بن موسی ارضا- صلوات الله و سلامه علیه- درباره کسی که توهم می کند خداوند تبارک و تعالی چیزی را به خاطر مصلحت یا مفسده واقعی حلال یا حرام نگردانیده است. بلکه فقط خواسته است بدان وسیله مردم را به تعبد وا دارد، می فرماید: «قد ضل من قال ذلک ضلالا بعیدا و عسر عسرانا مبینا»: کسی که چنان بگوید گمراه گشته گمراهی بسیار دور از مرتبه واقع، و زیان برده است زیانی آشکار.
آنگاه در مقام استدلال بر بطلان توهم یاد شده چنین می فرماید. «اگر چنین بوده باشد. نیز جایز بود که خداوند بندگانش را به تحلیل محرمات و تحریم محللات به تعبد وا دارد، یعنی، بدانها دستور دهد نماز و روزه و کارهای خیر را ترک کنند و مبدا و معاد و ارسال رسل و انزال کتب را منکر گرداند و… چرا که صرف تعبد در این صورت نیز حاصل می شود.
اکنون که روشن شد احکام شرع همگی تابع مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری اند. می گوییم: مصالح و مفاسدی که زیربنای احکام شرعند این گونه نیستند که همه آنها دایمی و ثابت باشند، بلکه بسیاری از آنها برخاسته از اوضاع زمانی و مکانی اند و ممکن است برخی از مصالح در زمانی مصلحت بوده باشد و در زمانی دیگر. باز مصلحت بودن بیفتد و یا به مفسده بدل شوند لذا اگر چیزی براساس مصلحت پیشین در زمان گذشته واجب و مطلوب معرفی شود، همان چیز در زمانی دیگر براساس فقدان آن مصلحت وجوب سابق را نخواهد داشت. ویا براساس مفسده لاحق، در زمانی لاحق، حرام و مبغوض خواهد بود و یا ممکن است برخی از مفاسد در زمانی مفسده باشند و در زمانی دیگر، یا از مفسده بودن بیفتند و مصلحت بدل شوند. لذا اگر چیزی براساس مفسده پیشین در زمان سابق حرام و مبغوض اعلام شود. همان چیز در زمانی دیگر براساس نبود آن مفسده، حرمت سابق را نخواهد داشت و یا براساس مصلحت لاحق در زمان لاحق واجب و مطلوب خواهد بود.
امام رضا(ع) در ادامه سخنانی که بدانها اشاره کردیم، می فرماید:«ثم راینا تبارک و تعالی- قد احل بعض ماحرم فی وقت الحاجه لما فیه من الصلاح فی ذالک الوقت. نظیر مااحل من المیته والدم و…

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:27:00 ق.ظ ]