پاشا و همکاران (۱۳۹۰)، در تحقیقی به بررسی “رابطه تصور از بدن و شاخص حجم توده” در نمونه ی ۳۰۰ نفری متقاضیان جراحی زیبایی و کسانی که جراحی زیبایی انجام دادند با افراد معمولی شهرستان بهبهان پرداختند. یافته های تحقیق نشان داد که کسانی که جراحی زیبایی داشتند در مقایسه با متقاضیان جراحی زیبایی، در شاخص تصور از بدن، نمره پائین تری دریافت کردند. علاوه بر این کسانی که جراحی زیبایی داشتند، در مقایسه با افراد معمولی تصویر ذهنی بدنی پائین تری داشتند.
بابامیری و همکاران (۱۳۹۰)، در تحقیقی به بررسی “عوامل اجتماعی و روانشناختی موثر بر میزان مصرف مواد آرایشی توسط دانشجویان دختر” پرداختند. برای این منظور ۲۵۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان به روش نمونه گیری ساده انتخاب شدند. عوامل اجتماعی موثر مثل مدیریت بدن، مصرف رسانه ای، پایگاه اقتصادی _ اجتماعی، دینداری و پذیرش اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های تحقیق نشان داد که رابطه ی متغیرهای مذکور با میزان مصرف مواد آرایشی توسط دانشجویان معنادار بوده و عوامل اجتماعی بیش از ویژگی های شخصیتی (که توسط پرسشنامه ی شخصیتی NEO سنجیده شد) در بین مصرف مواد آرایشی توسط دانشجویان حایز اهمیت بودند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ریاحی (۱۳۹۰)، در تحقیقی به “توصیف تفاوتهای جنسیتی در رضایت از بدن” در نمونه ۳۶۰ نفری از دانشجویان دانشگاه مازندران پرداخت. نتایج تحلیلی تحقیق نشان داد که متغیرهای سرمایه گذاری بدن، شرم از بدن، پایش بدن، و عزت نفس توانستند به طور معناداری رضایت مندی از تصویر بدن را در بین پاسخگویان پیش بینی کنند. علاوه بر این تفاوتهای جنسیتی معناداری در تأثیر گذاری متغیر شرم از بدن مشاهده شد. بدین معنی که علاوه بر سرمایه گذاری بدن و عزت نفس متغیر شرم از بدن به عنوان بخشی از متغیر خود شی انگاری، پیش بینی کننده ی میزان رضایت مندی از بدن فقط در میان زنان بوده است. که حاکی از اثرات شدیدتر انتظارات اجتماعی راجع به بدن ایده آل بر روی زنان و درونی کردن در مقایسه با مردان می باشد. علاوه بر این تفاوتهای جنسیتی معناداری در زمینه ی سرمایه گذاری بدنی مشاهده شده است که نشان داده زنان جوان در مقایسه با مردان سرمایه گذاری بیشتری بر بدن خود انجام می دهند و بیشتر درگیر آراستن و مدیریت ظاهر خود می باشند. در نهایت یافته های تحقیق نشان داد که بین عزت نفس و تصور از بدن رابطه ی معنادار وجود دارد.
خواجه نوری و همکاران (۱۳۹۰)، در تحقیقی با عنوان “رابطه ی سبک زندگی و تصور از بدن” به روش پیمایشی در میان ۸۰۵ نفر از زنان ساکن شیراز پرداخت. یافته های این تحقیق نشان داد که متغیرهای سبک های موسیقیایی و فراغتی مُدرن توانسته اند ۲۲درصد از متغیر وابسته را تبیین کنند به این ترتیب سبکهای زندگی که بیشتر گرایش نوگرایانه ای داشتند، رابطه معنادار و مثبتی با تصور از بدن داشتند.
اردکان و یوسفی (۱۳۹۱)، در تحقیقی با عنوان ” بررسی باور در مورد ظاهر و احساس کهتری در افراد داوطلب جراحی زیبایی” به بررسی رابطه ی احساس کهتری در میان ۵۰ نفر از مراجعه کنندگان به کلینیک های جراحی زیبایی پرداختند. یافته های تحقیق نشان داد که بین باورها در مورد ظاهر و احساس حقارت، در افراد داوطلب و غیر داوطلب جراحی زیبایی تفاوت معناداری وجود دارد. به طوریکه افراد داوطلب نسبت به افراد غیر داوطلب نمره ی بالاتری در این دو مؤلفه کسب کردند. در وهله ی دوم مشخص شد که بین باورها در مورد ظاهر و احساس کهتری، در افراد داوطلب جراحی زیبایی ارتباط وجود دارد. به این معنی که هر چه نمرات فرد در مقیاس باورها در مورد ظاهر بیشتر باشد، احساس کهتری بیشتری نیز نشان می دهند. علاوه بر این دو متغیر وضعیت تأهل و احساس کهتری، پیش بینی کننده های قوی برای گرایش به جراحی زیبایی می باشند. علاوه بر این داوطلبین جراحی زیبایی اغلب زنان مجرد و تحصیل کرده بودند.
نمروف و همکارانش[۱۰۴] (۱۹۹۴)، به ارزیابی محتویات مجلات در دو دوره ی زمانی ۱۲ ساله پرداختند. محتویات مربوط به سلامت، تناسب، زیبایی و کاهش وزن را در مجلات مورد بررسی قرار دادند. یافته های این مطالب طولی نشان داد که در مجلات زنان، تأکید بر کاهش وزن در طول زمان کم شده و در مقابل در مجلات مردانه پرداختن به این مسأله پر رنگ تر شده است.
تامسون و هیمبرگ[۱۰۵] (۱۹۹۹)، در تحقیقی به بررسی “رابطه بین تأثیر رسانه ها بر نارضایتی از بدن و اختلال تغذیه ای” پرداختند. و یافته های تحقیقشان نشان داد که رسانه ها عامل مهمی در ایجاد و حفظ اختلالات تغذیه ای هستند.
سپانس[۱۰۶] (۱۹۹۹)، تحقیقی را با عنوان ” جراحی زیبایی ظاهری: صداهای زنان، انتخاب های زنان” انجام داد. هدف از این تحقیق بررسی عوامل موثر بر جراحی زیبایی اعم از عوامل فردی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود و دنبال این بود که دریابد جراحی زیبایی درباره ی رابطه زنان با بدنشان چه می گوید. این تحقیق بر حسب یافته هایی از مطالعات کیفی درباره ی جراحی زیبایی در میان ۱۰ نفر از زنان بین ۷۳-۲۳ ساله سان هانیتوبا در کانادا که جراحی زیبایی داشتند، صورت گرفت. در مصاحبه ی عمقی غیر ساختار یافته که توسط محقق طراحی شده بود او به بررسی نقش عوامل فردی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در روند تصمیم گیری زنان به این جراحی ها پرداخت. به عبارتی دیگر سوال تحقیق این بود که انگیزه های آشکار و پنهان، عوامل و دلایل موثر در این تصمیم زنان چه چیزهایی می تواند باشد. او از رویکردهای نظری طبیعت گرایی، ساختارگرایی و پدیدارشناختی برای تحلیل یافته هایش مدد گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که به طور کلی هم عوامل فردی و هم عوامل اجتماعی بر تصمیم زنان به جراحی زیبایی دخیل می باشد. در تبیین دلایل فردی محقق تمایل به همانند شدن را در این انتخاب و تصمیم به عنوان عامل کلیدی می دانست. هر چند که این عوامل فردی خود به عوامل اجتماعی چون: ارزیابی منفی جامعه از تغییرات ظاهری زنان پا به سن گذاشته و تصورات فرهنگی از زیبایی مربوط می شوند. فشارهای اجتماعی همچون نقش رسانه ها و یا تأثیر روابط اجتماعی و تصورات فرهنگی از زیبایی و پا به سن گذاشتن، به میزان زیادی بر روند تصمیم گیری زنان درباره ی جراحی زیبایی تأثیر گذار بود. اما این تصمیم با طبقه ی اقتصادی روابط معناداری مشاهده نشد؛ چرا که همه ی مصاحبه شوندگان خود را متعلق به طبقه ی اقتصادی متوسط و متوسط به بالا می دانستند.
عکس مرتبط با اقتصاد
اوبرگ و تورنستام[۱۰۷] (۱۹۹۹)، در پژوهشی به بررسی ” تصویر بدنی در مردان و زنان در سنین مختلف” پرداختند. نتایج نشان داد که با افزایش سن زنان تصویر بدنی مثبت تری بدست می آورند. تصویر بدنی در همه رده های سنی در زنان نسبت به مردان، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و با افزایش سن از اهمیت آن کاسته نمی شود. علیرغم تحقیقات قبلی با بالا رفتن سن رضایت از تصویر بدنی در زنان بیشتر می شود.
یافته های ساور، وادن، پرتشوک ویتاکر[۱۰۸] (۲۰۰۰) به “مقایسه نارضایتی از تصویر بدنی و اختلالات مربوط به بدشکلی بدنی در افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند نسبت نه قبل از جراحی زیبایی”، نشان داد که بین تصویر بدنی، شاخص حجم بدنی و خودپنداره جسمی با علاقمندی به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد و افراد دارای شاخص بدنی بالا تصویر بدنی ضعیف تری از خود دارند.
میلر، گلیاوش، هیرش، گرین، اسنو و کوربت[۱۰۹] (۲۰۰۰)، به منظور “مقایسه ابعاد مختلف تصویر بدنی با توجه به ویژگی های قومی _ نژادی و جنسیت در دانشجویان” نشان داده است که بین زنان و مردان در مقیاس کلی تصویر بدنی، نگرانی های مرتبط با وزن، تناسب اندام و سلامتی تفاوت وجود دارد.
بفورت و ریکارد[۱۱۰] (۲۰۰۳)، در پژوهشی به بررسی ” شباهت های جنسی در پاسخ به پسخوراند تصویر بدنی در جمعیت غیر بالینی” انجام داده اند، نتایج نشان از عدم تفاوت تصویر بدنی در زنان و مردان دارد و نگرانی های مرتبط با تصویر بدنی در هر دو جنس وجود دارد.
کیتی بایر[۱۱۱] (۲۰۰۴)، در تحقیقی با عنوان ” روند ضد پیری؛ سرمایه داری، وسایل آرایشی و انعکاس نمایشی آن” به بررسی تمایل به جوان ماندن در یک جامعه ی سرمایه داری پرداخت. یافته های تحقیق نشان داد که ۸۷ درصد از بزرگسالان به این مسأله که امکان جراحی برایشان فراهم بود؛ مایل به تغییر خود از طریق جراحی بودند یا خیر، پاسخ مثبت دادند و تنها ۱۸ درصد از مردان و ۱۰ درصد از زنان از بدن کنونی شان رضایت کامل داشتند و تمایل به هیچگونه تغییری در بدنشان نداشتند.
گریفین و کایربی[۱۱۲] (۲۰۰۴)، در پژوهشی به بررسی “تأثیر جنسیت در تصویر بدنی و خودپنداره” پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که گذراندن دوره های فعالیت جسمانی باعث بهبود تصویر بدنی و خودپنداره در مردان می شود در حالیکه گذراندن این دوره ها تأثیر چشم گیری بر رضایت از تصویر بدنی و بهبود خودپنداره زنان ایجاد نکرده بود.
سافیر، فیلشر، کلنر و روزنمان[۱۱۳] (۲۰۰۵)، در پژوهشی تحت عنوان ” زمانی که تفاوت های جنسی نسبت به تفاوت های فرهنگی تأثیر بیشتری بر رضایت افراد از تصویر بدن دارد” پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد زنان در مقایسه با مردان نارضایتی بیشتری از تصویر بدنی خود دارند.
ویتاکر (۲۰۰۵)، در پژوهشی به بررسی “میزان افسردگی، اضطراب و تصویر بدنی افرادی جراحی زیبایی انجام داده بودند نسبت به افراد عادی زن دانشگاه پنسیلوانیا” پرداخت که یافته ها نشان داد میزان اضطراب و افسردگی گروهی که جراحی زیبایی انجام داده اند و افراد عادی، تفاوت معناداری با هم ندارد ولی گروهی که جراحی زیبایی انجام داده اند نارضایتی از تصویر بدنی کمتری را نسبت به گروه عادی گزارش می دهند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
جنیفر (۲۰۰۶)، در آمریکا نشان داد افرادی که دارای علائم معناداری در اختلال تصوربدنی بودند سطح بالای افسردگی، استرس، اضطراب و خودکشی را نشان داده و به علاوه، گروهی که علائمی از مشکلات وزن و بدشکلی بدن داشتند، بیشتر از سایرین دست به عمل جراحی می زدند.
جونگ (۲۰۰۶)، در پژوهشی به بررسی “نمایش رسانه ای در میان دو گروه از افراد با تصور بدنی مثبت و تصور بدنی منفی نسبت به خود” در میان ۱۰۶ نفر از دانشجویان دختر پرداخت. نمونه ی مورد نظر به دو گروه از افراد با تصویر بدنی بالا و پائین تقسیم شدند و در معرض نمایش مُدلهای زیبایی به مدت دو هفته قرار گرفتند. یافته بیانگر تأثیر منفی در دانشجویان بوده ودر گروهی که تصویر بدنی بالاتری داشتند به نسبت گروه مقابل تأثیر کمتر بود.
هاریگو و تیگمن[۱۱۴] (۲۰۰۶)، در تحقیقی تحت عنوان ” تصویر بدنی برای دختران است” به مطالعه ی کیفی و مصاحبه ی عمیق با پسران ۱۶-۱۴ ساله برای فهم تصویر بدنی آنان پرداختند. یافته ها نشان داد که اکثر پسران از تصویر بدنی خود راضی هستند. اما برخی از آنان به اهمیت وضعیت ظاهریشان برای کسب تأئید اجتماعی اشاره کردند.
هاون کیم و لنون[۱۱۵] (۲۰۰۷)، در تحقیقی به بررسی “رابطه بین عزت نفس، تصور از بدن و اختلالات تغذیه ای” در نمونه ی ۱۱۴ نفری از دانشجویان دختر پرداختند.یافته های تحقیق نشان داد که بین استفاده ار مجلات مُد و زیبایی و نارضایتی از بدن و اختلال تغزیه ای رابطه ی مثبت معنادار وجود دارد.
فردریک و پاپلو(۲۰۰۷) در بررسی “مسائل مربوط به جراحی زیبایی و تصویر بدنی و نگرش های مردان و زنان در طول عمر”، به این نتیجه رسیدند افرادی که به جراحی زیبایی علاقمند بودند تصویر بدنی ضعیف تری نسبت به کسانی داشته اند که علاقه ای به جراحی زیبایی نداشتند و به خصوص افراد سنگین وزن و با شاخص حجم بدنی بالا علاقۀ بیشتری به جراحی زیبایی لیپوساکشن نشان می دادند و تصویر ضعیف تری نسبت به افراد دیگر داشتند.
پژوهش برگران[۱۱۶] (۲۰۰۷)، تحت عنوان “بررسی رابطه تصویر بدنی، نارضایتی از بدن و سلامت عمومی” در دانشگاه اُهایو که بر روی ۳۶۸ مرد انجام گرفت نشان داد که بین نارضایتی از تصویر بدنی با سلامت عمومی رابطه وجود دارد و افرادی که از تصویر بدنی خود ناراضی هستند تحت فشارهای روانی قرار گرفته و کاهش سلامت عمومی را نشان می دهند.
بلوند (۲۰۰۸)، در پژوهشی به منظور “تأثیر نمایش تصاویر بدنی ایده آل بر نارضایتی از تصویر بدنی در مردان” انجام داده، نتایج نشان داده است که هنگامی که مردان در معرض نمایش تصاویر بدنی ایده آل، عضلانی و جذاب قرار می گیرند نارضایتی از تصویر بدنی در آنان افزایش می یابد.
الگارس، سانتیلا، وارجونن، ویتینگ، جوهانسون، جرن و ساندنابا[۱۱۷] (۲۰۰۹)، در تحقیقی با عنوان “بدن بزرگسالان: چگونه سن، جنسیت و حجم توده، تصویر بدنی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد” پرداختند. نتایج نشان داد که زنان نسبت به مردان نارضایتی کمتری از بدن خویش دارند و حجم توده بدن تأثیر قویتری در تصویر بدنی زنان نسبت به مردان دارد.
گروسبارد، لی، نیبوز و لاریمر[۱۱۸] (۲۰۰۹)، در پژوهشی با عنوان “نگرانی از تصویر بدنی و عزت نفس دانشجویان زن و مرد” پرداختند. نتایج نشان داد که نگرانی های مرتبط با تصویر بدنی در هر دو جنس وجود دارد. در حوزه ی بدنی، نگرانی زنان در رابطه با کاهش وزن می باشد و مردان تمایل به عضلانی بودن بدن خود دارند.
سیرا و پارکر وایت[۱۱۹] (۲۰۱۰)، در تحقیقی به بررسی “موارد فردی و خانوادگی مرتبط با رضایت بدنی در دانشجویان زن و مرد” پرداختند. نتایج حاکی از آن بود که حجم توده بدنی بالا با نارضایتی از تصویر بدنی در زنان و مردان مرتبط است و بین دو جنس تفاوتی وجود ندارد.
پاوان[۱۲۰] (۲۰۱۳)، به بررسی ” همبستگی های بین اختلالات روانی، ویژگی های خلق و خو و ادراک تصویر بدنی در افراد مبتلا به اضافه وزن / چاقی که در پی ترمیم هستند” پرداخت. نتیجه این مطالعه مشخص نمود که بیماران از نظر افسردگی امتیاز بالایی داشتند و تا حد متوسطی درباره ی شکل بدن خود نگران بودند. حوزه ی عاطفی ویژگی مهمی در بیماران چاق بوده زیرا درک منفی در شکل بدن و خصوصیات شخصیتی و ترغیب فرد به عمل جراحی موثر است.
ویلسل[۱۲۱] (۲۰۱۴)، به بررسی “نقش عمل پُروتز سینه بر رضایت از تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان” پرداخت. نتایج حاصل نشان داد که در کل نمونه تصویر بدنی همبستگی معنادار مثبتی با کیفیت زندگی دارد. و پس از عمل پُروتز زنان سطح کمتری از افسردگی را نشان دادند. و مشخص گردید که کیفیت زندگی نیز تحت تأثیر سطح افسردگی و تصویر بدنی قرار می گیرد. زنانی که پُروتز انجام دادند، نسبت به گروه کنترل از سطح بالاتری از افسردگی برخوردار بودند.
۲-۲٣ جمع بندی پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی درباره تصور بدنی:
پیشینه ی روان شناختی و روان پزشکی درباره ی تصور از بدن غنی می باشد که رابطه تصور از بدن را با عواملی همچون شاخص توده بدنی، میزان رضایت از زندگی، عزت نفس، اضطراب و … سنجیده است. که یافته های تحقیقات بیانگر معنادار بودن این عوامل با تصور از بدن بود. که نشان دهنده اهمیت رضایت از تصویر بدنی در زندگی می باشد.
۲-۲۴ اُمید به زندگی:
یکی دیگر از جنبه های روان شناختی در ارتباط با جراحی زیبایی اُمید به زندگی می باشد که ارتباط نزدیکی با اضطراب اجتماعی و تصور بدنی دارد که هر چقدر اُمید در افراد پایین باشد به همان میزان اضطراب بیشتری را تحمل می کنند و از نظر شاخص تصور بدنی احساس کهتری بیشتری می کنند. از نظر اشنایدر[۱۲۲] (۱۹۹۵)، اُمید یک هیجان انفعالی نسیت که تنها که در لحظات تاریک زندگی پدیدار می شود بلکه فرایندی شناختی است که افراد به وسیله آن، فعالانه اهداف خود را دنبال می کنند. ار نظر اشنایدر اُمیدواری فرایندی است که طی آن افراد ۱- اهداف خود را تعیین می کنند ۲- راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق می کنند ۳-انگیزه لازم برای به اجرا در آوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می کنند. این سه مؤلفه به عنوان اهداف، تفکر گذرا و تفکر عامل (کار گزار) شناخته می شوند. اهداف، نقاط پایان رفتارهای هدفمند هستند (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۷). به عبارت دیگرتقریباً همه آنچه که یک فرد انجام می دهد به سمت دستیابی به یک هدف است. هدف شامل هر چیزی است که فرد مایل به دستیابی انجام و تجربه یا به خلق آن است (اشنایدر و همکاران، ۲۰۰۲).
علاوه بر این درنظریه اُمید، اهداف منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت ناشی از دستیابی به هدف یا تصور شدن نزدیک شدن به آن است، در حالی که هیجان منفی ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اشنایدر، ۲۰۰۲ ). با توجه به پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفه مثبت، ممکن است به نظر برسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و کاملاً قابل دستیابیست. اما افراد دارای اُمید بالا معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی از عدم قطعیت و سطح دشواری متوسط باشند (اشنایدر، ۱۹۹۴)، تفکر گذرا، توانایی ادراک شده ی فرد برای شناسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است (اشنایدر، ۱۹۹۴). از آنجا که برخی طرح ها و نقشه ها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای اُمید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظر می گیرند. (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۶، ایرونیگ و همکاران، ۱۹۹۸). لازم به ذکر است که آثار سودمند اُمید ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاه ها نیست بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاه هایی در صورت لزوم می توانند تولید شوند (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۱).
تفکر عامل (کارگزار)، تفکری است که افراد در مورد توانایی خود برای شروع و تداوم حرکت در مسیر انتخاب شده به سمت هدف دارند (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۹). این افکار در خود گویه های مثبت همچون ” من می توانم این کار را انجام دهم” یا “رها نخواهم کرد” نمایان می شود (اشنایدر و همکاران ، ۱۹۹۸). تفکر عامل، فرد را برای شروع و حفظ حرکت در طول مسیر به سمت هدف بر می انگیزد.
این سه مولفه اُمید (هدف، تفکر گذرگاه و تفکر عامل) بر یکدیگر اثر متقابل دارند (کار، ترجمه حسن پاشا شریفی، جعفر نجفی زند و باقر ثنایی، ۱۳۸۵). تعیین اهداف مهم منجر به افزایش انگیزه می شود. و این انگیزه برانگیخته شده به نوبه ی خود ممکن است به یافتن گذرگاه کمک کند.
آثار سودمند سازه های مثبت (مثل خوش بینی و اُمید) بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است (شیر، کارور و بریدجز، ۲۰۰۱). در این میان سازه اُمید توجه فزاینده ای را به خود اختصاص داده است (اشنایدر، ۲۰۰۱). پس از طرح نظریه اُمید از جانب اشنایدر و همکاران (۱۹۹۱)، و ایجاد مقیاسی برای اندازه گیری آن، حجم وسیعی از پژوهش ها به برسی رابطه اُمید با متغیرهای مختلف سلامت روانی و حتی جسمانی پرداختند. به عنوان مثال تحقیقات مختلف نشان دادند که اُمید با عاطفه مثبت (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۷) همبستگی مثبت دارد و همچنین به طور منفی با افسردگی (الیوت، ویتی، هریک، هافمن، ۱۹۹۱، اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۱، اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۷، چانگریال رند، استرانک و دی سیمون، ۱۹۹۹، ماگالتا و اُلیور، ۱۹۹۹، چنج، ۲۰۰۱، ونر، ۲۰۰۵، فلدمن و اشنایدر، ۲۰۰۵)، اضطراب (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۱)، از نظر اشنایدر (۱۹۹۴) ملامت و افسردگی با انسداد یا عدم تحقق اهداف رابطه دارد که برای فرد اهمیت بسیار زیادی دارد. اُمید پایین می تواند سطح افسردگی و نقص روانی اجتماعی پائین تری را پیش بینی کند (الیوت ویتی، هافمن، ۱۹۹۱).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
رابینسون (۱۹۸۳، به نقل از اسلامی نسب)، معتقد است اُمید یکی از پایه های اصولی توازن و قدرت روانی است که مشخص کننده دستاوردهای زندگی است. اُمید، توانایی باور یک احساس بهتر از آینده است. اُمید با نیروی نافذ خود، سیستم فعالیتی را تحریک می کند تا سیستم بتواند تجارب نو را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند و در نتیجه اُمید، انسان را به تلاش و کوشش واداشته و او را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند و اُمید یکی از نشانه های سلامت است (امینی، ۱۳۸۸).
اُمید یکی ازویژگی های زندگی است که ما را به جستجوی فردایی بهتر وا می دارد. اُمید یعنی موفقیت و آینده بهتر برای زیستن، هنگامی که اُمید در دل و ذهن وجود داشته باشد، شادی و سرور در زندگی حضور خواهد داشت. سیلیگمن و زیکزنتمیهالی[۱۲۳] (۲۰۰۰)، روانشناسی طی ۶۰ سال گذشته به گونه ای گسترده به علم تبدیل شده است آنها چنین پیشنهاد می کنند که روان شناسان نه تنها باید به این موضوع که با رخدادهای قبلی زندگی کنار بیاید و آنها را درمان کنند، بپردازند بلکه باید به فهم آن چیزهایی که زندگی را ارزشمند می سازند نیز کمک کنند. دینر (۲۰۰۰)، بر این باور است که حتی در جوامع مادی، دستیابی به اشیای مادی فقط به میزان متوسطی به احساس شادی مربوط است. پژوهش نشان داده است که شرایط زندگی خانوادگی، دوستان همدل و زمان کافی برای انجام علائق گوناگون با شادمانی مربوط است. دینر توصیه می کند همان گونه که شاخص های ملی برای تولید، تمرکز دارند، کشورها باید چگونگی تداوم و شدت احساس خشنودی و شادی افراد را در موقعیت های مختلف زندگی اندازه گیری کنند.
در تعریف دیگر اُمید می توان گفت به خود اُمید داشتن، برابر با اعتماد به خویش است. برای داشتن هر یک از این دو، داشتن هر دو ضرورت دارد. در معنای اُمید، اعتقاد بر این است که شخص می تواند نیروهای خلاقه ی خویش را در راه بهبود چگونگی زندگیش به کار برد. برای به اجرا در آوردن این کار، نیازمند اعتماد هستند و اعتماد از رفتار پدید می آید نه از آرزو کردن یا تفکر درباره ی چیزی. اُمید بخش ذهنی و اعتماد، بخش رفتاری است و باید با این اندیشه آغاز کرد که هیچ چیز چاره پذیر نیست. صرف نظر از هر گونه شرایط باز هم می توان تصمیم به تفکر اُمیدوارانه گرفت و این کار شخص را یاری می دهد که رفتارهای اعتمادآمیز را برگزیند (دایر[۱۲۴]، ۱۹۹۱؛ ترجمه نیک فطرت، ۱۳۸۸).
اُمیدواری، درخواستی است که یک فرد برای آینده خود دارد (کلارک، کیزان[۱۲۵] ،۲۰۰۲؛ ون دانگن[۱۲۶] ،۱۹۹۸). اُمید، ادراک افراد در رابطه با توانایی های گسترش راهبردها در جهت رسیدن به هدف و حفظ انگیختگی تا رسیدن به هدف را نشان می دهد ( اشنایدر و لوپز، ۲۰۰۳). اُمید در بردارنده تصورات و توجه افراد به آینده است و با این تصور که احتمال دارد نتایج مثبت حاصل گردد، باعث تلاش فرد می شود. هر نوع مفهوم سازی از اُمید، ویژگی های چند بُعدی، چویایی، آینده نگر و فرایند نگری آن را منعکس می کند (مک کلمنت و چوکنیوف[۱۲۷]، ۲۰۰۸؛ بالجانی و همکاران، ۱۳۹۰).
مطابق نتایج برخی از پژوهش ها، افراد اُمیدوار و شادمان، روابط اجتماعی قویتری با دوستان، همسر، همسایگان و بستگان خود دارند (فردیکسون[۱۲۸]، ۲۰۰۹، گیلتی[۱۲۹] و همکاران، ۲۰۰۴، دانر و همکاران، ۲۰۰۱، فاولر و کریستاکیز[۱۳۰]، ۲۰۰۸).
وضعیت اُمید به آینده، پیامدهای مختلفی برای افراد در پی دارد که در بالاترین سطح آثار خود را در قالب پیشرفت یا رکود و توقف جامعه نشان می دهد ( قریشی، ۱۳۸۸).
به اعتقاد اشنایدر، برگزیدن هدف های مناسب و تلاش برای رسیدن به آنها، همان چیزی است که می توان به آن تفکر هدفمدار یا اُمید گفت (نصیری و جوکار، ۱۳۸۷) ریمان[۱۳۱] (۱۹۹۷)، نیز تعیین هدف، نیروی راهیابی و نیروی اراده را سه جزء اصلی اُمید تعریف کرد (علی پور و اعراب شیبانی، ۱۳۹۰).
جون و نیکولای چوک[۱۳۲] (۱۹۹۸)، اُمید را با هفت مؤلفه مشخص می کنند که در زبان انگلیسی با حرف “c” شروع می شوند و نشان کنارآیی، اقدام، شادی، اجرا، ارتباط، خُلق و جمع گرایی است (قریشی، ۱۳۸۸).
نااُمیدی، حالت تکان دهنده ای است که با احساس عدم امکانات، ناتوانی و بی علاقگی آشکار می شود و فرد در اثر نااُمیدی به شدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیت های زندگی را بسنجد و در نتیجه این مشکلات، قدرت تطبیق با تغییرات زندگی را ندارد. همچنین اُمید و نااُمیدی با هدف های فرد و امکان موفقیت او و رسیدن به هدف ها تأثیر دارد. در واقع نااُمیدی، رسیدن به هدف را مشکل می کند و روابط بین فردی دچار اختلال می شود (اشنایدر، ۱۹۸۰؛ به نقل از اسلامی نسب،۱۳۷۳).
فرانکل معتقد است که افراد نااُمید، افسرده و بی قرار و آنهایی که احساس تنهایی می کنند غالباً از بی معنایی و پوچی زندگی شکایت دارند. در زندگی هیچ چیز آنها را به خود پایبند نمی شازد و برایشان ارزشی ندارد (رحیمیان، ۱۳۷۷).
اُمید، به اختیار خود انسان است و از آنجا ناشی می شود که تصمیم بگیرد که هیچ گاه خود را کمتر از موجودی بی همتا و مهم نپندارد. شخص، اُمید را با تصمیم به داشتن آن بدست می آورد. فقط به سادگی تصمیم می گیرد که دیگر به وسیله هیچ چیزی بیرون از وجود خویش، خرد و فرسوده نخواهد شد و مسئولیت تغییر زندگی خویش را در صورت نا مطلوب بودن، بر عهده گرفته و علیرغم مخاطرات مربوطه اینکار را انجام خواهد داد (دایر، ۱۹۹۱؛ ترجمه نیک فطرت، ۱۳۸۸). میزان اُمید یا نااُمیدی می تواند بر تعاملات بین افراد تأثیر بگذارد.این تعاملات در قالب سرمایه اجتماعی افراد مشخص می شود. زتومکا (۲۰۰۳) اُمیدواری و تمایل به آینده را یکی از خلقیات اجتماعی افراد دانسته، این خلقیات را در ایجاد فرهنگ اعتماد در جامعه دخیل می داند.
تحقیقات و بررسی ها گویای آن است که داشتن حمایت اجتماعی می تواند در رضایت و اُمید به زندگی افراد تأثیر گذار باشد. بدیهی است که همه انسان ها در هنگام گرفتاری ها به حمایت اطرافیان و دوستان خود نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. لذا هر چه احساس حمایت و انسجام از سوی دیگران در افراد بیشتر باشد میزان اُمیدواری آنان نیز افزایش می یابد و احساس انسجام و حمایت اجتماعی به دو روش، رضایت از زندگی و اُمیدواری را متأثر می سازد؛ به شکل مستقیم و به صورت غیر مستقیم (وان لیون[۱۳۳] و همکاران، ۲۰۱۰). تأثیر مستقیم یا تأثیر عمومی حمایت اجتماعی بر رضایت زندگی است که در این روش بدون در نظر گرفتن میزان پریشانی تجربه شده از جانب فرد، بر رضایت از زندگی تأثیر می گذارد و روش دوم شامل تأثیر غیر مستقیم یا تأثیر میانجی است که از افراد در مقابل تأثیرات منفی در شرایط استرس زا محافظت می کند ( عسکری و شرف الدین، ۱۳۸۷).
در واقع، احساس حمایت و انسجام یک کمک دو جانبه است که موجب خلق تصور مثبت از خود، پذیرش خود و اُمیدواری، احساس عشق و رضایت مندی می گردد و اضطراب را کاهش می دهد و تمام اینها به فرد فرصت خودشکوفایی و رشد را می دهد (قنواتیان و همکاران، ۱۳۸۱).
بررسی ها نشان داده است که اُمیدواری واریانس بی بدیلی برای خوش بین به وجود می آورد و می تواند کمک خوبی به پیش بینی متغیر های مختلف داشته باشد (قریشی، ۱۳۸۸).
اسلامی نسب (۱۳۷۳)، معتقد است که اُمیدواری بر کیفیت روابط با دیگران تأثیر می گذارد؛ به طوریکه افراد نااُمید به ندرت می توانند با دیگران ارتباط رضایت بخشی برقرار کنند؛ پس همواره احساس تنهایی کردهو در انتظار شکست به سر می برند و وقایع کوچک را بسیار بد تعبیر می کنند.
اُمید به عنوان یک استراتژی کنار آمدن در حوزه های مختلف تحصیلی، ورزشی، سلامت روان، شغل و کار ایجاد شده است و از بین سازه های مثبت (مثل خوش بینی)، که در سلامت جسمانی و روانی موثر می باشند، سازه اُمید توجه فزاینده ای را به خود اختصاص داده است (پترسون، گرهارد و رود[۱۳۴] ،۲۰۰۵).
اُمید با سلامت روانی و جسمی که با انواع مقیاس ها مانند پاسخ مثبت به مداخلۀ پزشکی سلامت ذهنی، خُلق مثبت، پرهیز ازرویدادهای پُر فشار زندگی، نشاط و شادکامی در امور زندگی و مسأله گشایی همبستگی مثبت داردو آنها را پبش بینی می کند (کار[۱۳۵]، ۱۳۸۴؛ترجمه مهرداد کلانتری). یکی از ویژگی های آدمی این است که با اتکا به اُمید و آینده زندگی می کند و فردی که به آینده اُمید ندارد محکوم به فنا است (فرانکل، ۱۹۵۸؛ ترجمه میلانی و صالحیان، ۱۳۷۷).
افراد اُمیدوار، معناهای مورد نظر خود را به شکل موفقیت آمیزی دنبال می کنند و در نتیجه هیجان های مثبت بیشتری را تجربه می کنند. افراد دارای سطح اُمید پایین در رویارویی با مشکلات برای رسیدن به معناهای مورد نظر خود مشکل دارند. و در نتیجه هیجان های منفی بیشتری را تجربه می کنند. اُمید عامل مؤثری در دستیابی به موفقیت های اجتماعی است. نداشتن اُمید به زندگی یا پائین بودن آن، موجب می شود که فرد احساس کارآیی و خود کارآمدی پائینی داشته باشد، عزت نفسش کاهش یابد وبه این ترتیب تلاش برای پیشرفت در زندگی را بیهوده بداند و در نتیجه موفقیت های کمتری بدست آورد (اشنایدر، ۲۰۰۲).
رآب[۱۳۶] (۲۰۰۷)، می نویسد که آموزش اُمید تا اندازه معینی خاصیت پیشگیری دارد. اُمید با اضطراب همبستگی منفی دارد و مانع تصورات آسیب پذیری و اختلالات اضطرابی و عدم پیش بینی می شود (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۹). به علاوه کسانی که اُمید بالایی دارند، در توانایی بیشتری برای حل مسائل اجتماعی خود هستند تا کسانی که دچار اُمید پائین هستند (چانگ[۱۳۷]، ۱۹۹۸؛ به نقل از بهاری).
اُمید علائم و آثار متعددی به جای می گذارد. از نظر جسمی؛ فرد اُمیدوار پُر انرژی بوده و زندگی را توأم با خوشی، رفاه و سلامت سپری می کند و فردی است مُدعی، سرزنده و آماده رویارویی با خطرات، از نظر احساس؛ خوش بین، شاداب، آرام، هماهنگ، باوقار عاری از اضطراب و احساس گناه و عصبانیت است، از نظر هوشی او فردی است هُشیار و دارای قضاوت مُدلل و واقع بین و همچنین دارای تفکر، آزادی انتخاب و کنترل زندگی است. در بُعد اجتماعی متمایل به برقراری ارتباط و فعالیت با دیگران است و در بُعد روانی دارای فلسفه معنی دار و هدفمند در زندگی است (بک و همکاران؛ به نقل از باقرپور، ۱۳۸۶).
از دیدگاه اریک فروم اُمید پدیده ای متناقص است نه انتظاری است انفعالی یا کُنش پذیر، و نه نیرویی غیر واقع بینانه که بتواند شرایط ناممکن را به وجود آورد. اُمید آمادگی برای لحظات واقع نشده است و اُمید نسبت به چیزی که وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد، بی معنی است. کسانی که اُمیدشان ضعیف است یا به تن پروری می اندیشند یا به اغتشاش. اما کسانی که اُمیدشان نیرومند است، نشانه های زندگی تازه را می بیینند و هر لحظه آماده هستند تا بتوانند چیزی که آماده زاده شدن است یاری می دهند. اُمیدوار بودن حالت و کیفیفتی از بودن است. آمادگی متراکم و هنوز مصرف نشده ای برای فعالیت است.
۲-۲۵ ابعاد اُمید:
هرت (۱۹۹۱)، ابعاد تکراری اُمید از جمله بُعد عاطفی، شناختی، رفتاری، ارتباطی، زمانی و زمینه ای را به ۳ بُعد جدید تقسیم بندی نمود:
۱- بُعد شناختی و زمانی: این بُعد در اصل ثبت یک موقعیت فعلی یا آتی است که در آن فرد با این سوال مواجه می شود که آیا تقاضای او در یک دوره زمانی کوتاه مدت یا طولانی به تحقق خواهد پیوست.
۲- آمادگی و انتظار مثبت درونی: بُعد هیجانی و رفتاری همراه با احساس و انتظار قابل اطمینان نسبت به رخدادهای آتی که منجر به احساس آمادگی برای دنبال کردن طرحی برای دستیابی به اهداف و نیازها می گردد.
۳-ارتباط درونی با خود و دیگران: بُعد ارتباطی و زمینه ای که در آن فرد به اهمیت وابستگی به دیگران یل خود (Self)، یک تفکر و روح مقدس توجه می کنند و این خود به توانایی برای رویارویی با موقعیت های دشوار می انجامد.

۲-٢۶ پیشینه تحقیق:
فلاح زاده و هادیان (۱۳۸۴)، در پژوهشی به بررسی “مقایسه اُمید به زندگی در مردان و زنان استان یزد در سال های ۱۳۸۲-۱۳۷۵” پرداختند. نتایج نشان دهنده این بود که اُمید به زندگی در مردان و زنان در سال ۱۳۸۲ نسبت به سال ۱۳۷۵ افزایش داشته و این افزایش در زنان بیشتر از مردان بوده است.
امجدیان (۱۳۸۴)، در پژوهشی به بررسی “تأثیر پتانسیل آنومی و زمینه های بروز آن در شهرستان کرمانشاه” پرداخت که نتایج بیانگر این بود که کسانی که اُمید به آینده ندارند بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرند و این امر بر اعتماد اجتماعی آنها تأثیر منفی بر جای می گذارد.
خوشحالی، محجوب (۱۳۸۵)، در پژوهشی تحت عنوان “محاسبه اُمید به زندگی زنان و مردان در شهرستان های مختلف استان همدان و برازش مدل به آن” پرداختند. که مقایسه نتایج حاصل از این پژوهش با آخرین برآوردهای کشوری در سال مربوطه حاکی از مناسب بودن وضعیت بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی در استان همدان بود.
سهراب زاده (۱۳۸۶)، تحقیقی با عنوان “اثربخشی معنادرمانی به شیوه گروهی بر افزایش اُمید به زندگی بیماران سرطانی بیمارستان شفای اهواز” انجام داد. و یافته های بیانگر این بود بین میانگین های پس آزمون گروه آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود دارد.
حسینیان، سودانی و مهدی زاده هنرمند (۱۳۸۷)، به بررسی “اثر بخشی معنا درمانی گروهی بر اُمید به زندگی بیماران سرطانی بیمارستان شفای شهر اهواز” پرداختند. نتایج این پژوهش نشان دهنده آن بود که معنا درمانی به شیوه گروهی باعث افزایش اُمید به زندگی در مبتلایان شد.
حمیدی (۱۳۸۷)، به بررسی “تأثیر آموزش گروهی اُمید به زوجینی که به مراکز مشاوره مراجعه می کنند” پرداخت و نتایج بیانگر این بود که بین آموزش گروهی اُمید و کاهش تعارضات زناشویی رابطه معناداری وجود دارد.
علاءالدینی (۱۳۸۷)، در تحقیقی با عنوان “تأثیر اُمید درمانی بر میزان افسردگی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان با بهره گرفتن از ضریب همبستگی پیرسون” پرداخت و در یافت که هر چه مؤلفه اُمید در دانشجویان بیشتر باشد افسردگی کاهش می یابد و هر چه اُمید و اُمیدواری کمتر باشد افسردگی در دانشجویان افزایش می یابد.
محمدی و بهروزی (۱۳۸۷)، در تحقیقی با عنوان”بررسی رابطه معنای زندگی و اُمیدواری در دانشجویان دانشگاه شیراز” پرداخت. نتایج نشان داد که بین دختران و پسران از لحاظ اُمیدواری تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارتی دختران از لحاظ میزان اُمیدواری نسبت به پسران نمره بیشتری بدست آورده اند.
بیجاری (۱۳۸۸)، در پژوهشی به منظور “بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد اُمید بر افزایش میزان اُمید به زندگی زنان مبتلا به سرطان PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است)” انجام داده و یافته ها بیانگر این بود که گروه درمانی مبتنی بر رویکرد اُمید درمانی در مقایسه با گروه گواه به طور معناداری موجب افزایش اُمید به زندگی و کاهش افسردگی می شود.
بهاری (۱۳۸۸)، در تحقیق خود به بررسی “تأثیر مؤلفه اُمید و بخشش در زوجین در آستانه طلاق” پرداخت که نتیجه تحقیق بیانگر این بود که کاربُرد مداخلات اُمید و بخشش و ترکیب آنها در مقایسه با گروه کنترل در کاهش کلی تعارض زناشویی زوج های متقاضی طلاق تأثیر معنادار نداشته اند (۰۷۲/۰=P). اما واکنش های هیجانی زوج های گروه اُمید و بخشش را به طور معناداری (۲۶۰/۰ و۴۷۰/۰=P) کاهش داده است.
چراتی، خاکسار، خسروی و زلیکانی (۱۳۸۹)، در تحقیقی تحت عنوان “تعیین و روند تغییرات اُمید به زندگی مردم شهر ساری طی سال های ۱۳۸۹-۱۳۸۴ پرداختند که با توجه به یافته ها تغییرات اُمید به زندگی در طول ۶ سال روند افزایشی داشته است و بنابراین توجه به شاخص های سلامت در بدو تولد، سلامت روان و بهداشت در زنان، کاهش سوانح و غیره از معیارهای افزایش اُمید به زندگی بود.
رحیمیان (۱۳۸۸)، با انجام پژوهشی به این نتیجه رسید که افراد افراد نااُمید، افسرده و بی قرار و آنهایی که احساس تنهایی می کنند، غالباً از بی معنایی و پوچی زندگی شکایت دارند. در زندگی هیچ چیز آنها را به خود پایبند نمی سازد و برایشان ارزشی ندارد.
روحی زاده (۱۳۸۸)، در پژوهشی با هدف بررسی “رابطه اُمید به زندگی و رضایت زناشویی زنان شاغل در آموزش و پرورش رامهرمز” انجام داد. و نتایج نشان داد که بین اُمید به زندگی و زندگی زناشویی کارکنان زن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. و با افزایش اُمید به زندگی، رضایت از مؤلفه های زناشویی افزایش می یابد ولی بین مؤلفه های زناشویی و اُمید به زندگی کارکنان زن رابطه معنی داری مشاهده نگردید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:15:00 ب.ظ ]