پراپ کار را با مسئله ی طبقه بندی و سازماندهی حکایات عامیانه آغاز می کند. او، مبنای کاری که وسلوفسکی و بدیه انجام داده بودند، مطرح می کند که اغلب تلاش هایی که به منظور طبقه بندی حکایت ها بر مبنای « بن مایه » یا « عناصر » صورت می گیرد به گروه بندی های بی نظام و دلخواهی می انجامد. پراپ، ضمن تلاش برای شناسایی عناصر پایدار و متغیر در مجموعه ای از صد حکایت پریان روسی به این اصل می رسد که هر چند پرسوناژهای یک حکایت متغیرند. کارکردهای آن ها در حکایت ها پایدار و محدود است. پراپ کارکرد( خویشکاری ) را چنین توصیف کرده است « عمل یک شخصیت ، که بر حسب میزان اهمیت آن در پیشبرد کنش تعریف می شود » و از روی قیاس چهار قانون تدوین کرده که مطالعه ی ادبیات عامیانه و خود داستان را در موقعیت جدیدی قرار داده است. قوانین ۳و۴ از لحاظ صراحت و همگانی بودن ، به طرزی حیرت آورند که آدمی را به یاد برخی کشفیات علمی می اندازند:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

کارکردهای (خویشکاری های ) شخصیت ها در یک حکایت به صورت عناصری ثابت و پایدار عمل می کنند، مستقل از این که چگونه تحقق یابند یا چه کسی آن ها را متحقق سازد. کارکردها اجزاء بنیادین یک حکایت را تشکیل می دهند.

تعداد کارکردهای متعلق به حکایت پریان محدود است.

توالی کارکردها همیشه یکسان است.

همه ی حکایت های پریان از لحاظ ساختارشان به یک نوع تعلق دارند.

پراپ ضمن مقایسه ی پی در پی کارکرد های حکایت ها کشف کرد که جمع کل کارکردها هرگز از سی و یک تجاوز نمی کند و در هر حکایت هر تعداد از سی و یک کارکرد وجود داشته باشد ( در هیچ کدام از آن ها همه ی سی و یک کارکرد وجود نداشت ) این کارکرد ها همیشه به همان ترتیب می آیند.( همان، ۱۳۷۹ : ۹۵-۹۶ )
واژه ی ریخت شناسی بنا به تعریف ولادمیر پراپ به معنی بررسی وشناخت ریخت هاست و ریخت شناسی شخصیت تحلیل و بررسی وشناخت جزئیات و خصوصیات رفتار ،کردار و منش افراد می باشد. ( پراپ ، ۱۳۶۸ : ۱۷ )
طبق الگویی که پراپ در زمینه ی ریخت شناسی ارائه می دهد ،مطالعه ی داستان باید بر اساس خویشکاری های قهرمانانش (شخصیت هایش ) مورد بررسی قرار گیرد.
۲-۷-۱-خویشکاری
عمل شخصیتی از اشخاص داستان که از نظر اهمیتی که در جریان عملیات داستان دارد تعریف می شود . ( یعنی هر عملی که قهرمانان داستان و یا هر شخصیتی در داستان انجام می دهد و مورد اهمیت واقع می شود). (همان ، ۱۳۶۸ : ۵۳ )
در یک داستان اغلب کارهای مشابه به شخصیت های مختلف نسبت داده می شود ، یعنی تکرار خویشکاری ها و ما باید معین سازیم که این خویشکاری ها تا چه اندازه واقعاَ نمایانند ه ی ثابت های تکرار شوند ه ی داستان هستند. قاعده بندی و تنظیم همه ی پرسش های دیگر ،منوط به حل این پرسش اولیه است : در یک داستان چند خویشکاری وجود دارد ؟ (همان ، ۱۳۶۸ : ۵۱ )
تنها چیزی که به طور مسلم می توان از آن یاد کرد اندک بودن خویشکاری ها در اثنای داستان است چیزی که به طور چشم گیر در داستان وجود دارد اشخاص متفاوت و فراوان هر کدام دارای خوی و منش های متفاوت که یک خویشکاری را به صورت های گوناگون تکرار می کنند. (همان ، ۱۳۶۸: ۵۲)
۲-۷-۲-ویژگی خویشکاری های داستان
خویشکاری های اشخاص داستان عناصر ثابت و پایدار در یک داستان را تشکیل می دهند و از اینکه چه کسی آنها را انجام می دهد و چگونه انجام می پذیرند مستقل هستند ،آنها سازه های بنیادی داستان می باشند. توالی خویشکاری ها همیشه یکسان است ،یعنی اگر ما هر خویشکاری را نام گذاری کنیم در پایان تعدادی از خویشکاری های همانند را داریم به طور مثال : اگر ما خویشکاری که همه جا در مقام نخست با آن برخورد می کنیم با حرف «الف» نشان دهیم وهمین گونه خویشکاری ای را که همیشه بعد از «الف» قرار می گیرد با حرف «ب» نشان دهیم دراین صورت همه ی خویشکاری های شناخته شده داستان در یک داستان واحد خود به خود مرتب خواهند شد و هیچ یک از ترتیب خارج نخواهند شد. (همان ،۱۳۶۸ :۵۳-۵۵ )
برای هر خویشکاری مطالبی به شرح زیر آورده شده است :
۱: چکیده ای از ما حصل آن
۲: تعریفی اختصاری در یک کلمه
۳: نشانه ی قراردادی . (همان ،۱۳۶۸ :۵۹ )
در این تحقیق نیز از الگوی ریخت شناسی ولادمیر پراپ استفاده شده که در آن به تجزیه و تحلیل شخصیت های موجود در بهمن نامه پرداخته ایم.
۲-۸- قصه
آثار داستانی گذشته ادبیات فارسی را می توان برای جدا شدن از داستان جدید با عنوان کلی «قصه » متمایز ساخت. قصه در مقابل رمان و داستان کوتاه امروز شامل تمامی انواع آثار داستانی گذشته می شود که به نظم باشد، با اسامی مختلف مثل : افسانه ،حکایت،قصه،مثل ،متل ،تمثیل ، واقعه ،حسب حال ،مقامه ،ماجرا ،سمر ،لطیفه و…….معروفند.
شیپلی در تعریف قصه (fiction) می گوید که قصه به هر حکایت یا داستانی گفته می شود که از نظر ساختار، قالب روایتی و بیشتر ناپخته دارد و برای سرگرمی نقل می شود .
میر صادقی عقیده دارد: معمولاَ به آثاری که در آنها تآثیر در حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست، قصه می گویند. در قصه بیشتر ماجرا بر حوادث خلق الساعه می گردد. حوادث، قصه ها را به وجود می آورد و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می دهد بی آنکه در گسترش و باز سازی قهرمان ها و آدم های قصه نقش داشته باشد، به عبارت دیگر، شخصیت ها و قهرمان ها در قصه کمتر دگرگونی می یابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگونند. قصه ها شکلی ساده و ابتدایی دارند و ساختمانی نقلی و روایتی. زبان اغلب آن ها نزدیک به گفتار محاوره عامه مردم و پر از اصطلاحات و لغات و ضرب المثل های عامیانه است. ( عبداللهیان ،۱۳۸۱ : ۳۵)
با توجه به این دو تعریف و تعاریف مشابه می توان چند عنصر اصلی برای قصه یافت که آن را از داستان امروزی متمایز می کند.
۲-۸-۱- عناصر قصه
۱- تخیلی بودن قصه
۲- عدم انطباق با واقعیت
۳- سادگی چه در بیان و چه در ساختار داستانی
۲-۸-۱-۱- تخیلی بودن قصه
این اصل در داستان جدید نیز رعایت می شود ولی در قصه از اعتباری دیگر برخوردار است. گر چه بعضی از قصه ها بر گرفته از واقعیت اند ولی تقریبآ در تمام موارد دخالت نویسنده در جذابیت بیشتر آن ها دیده می شود. پاره ای از قصه ها در واقع یک نقل تاریخی به شمار می آیند و طبعآ لزومی ندارد که نویسنده در آن دخالت کند ولی این قصه ها از تخیل خالی نیستند. میزان و کیفیت تخیل به کار رفته در قصه ها متفاوت است. و می توان آن ها را بر اساس میزان و نحوه ی دخالت تخیل به انواعی تقسیم کرد. در بعضی از داستان ها تخیل نویسنده ترکیب کننده است، یعنی نویسنده،عناصری را از زندگی واقعی انتخاب کرده و با ترکیب آن ها قصه ای می سازد که چندان از واقعیت فاصله ندارد. شخصیت،فضا،حوادث و اعمال در این داستان ها می توانند ساختگی باشند، اما با واقعیت مطابق اند و چندان با زندگی نامتناسب نیستند. (همان ،۱۳۸۱ : ۳۶ )
۲-۸-۱-۲- عدم انطباق با واقعیت
برعکس بیشتر سبک های جدید داستان نویسی ،در قصه ها،نویسندگان چندان توجهی به واقعیت نداشتند وفتی به نظر می رسد که به عمد می خواستند جهان قصه را متفاوت از عالم واقعیت بسازند. در توصیف قهرمانان قصه در بسیاری موارد عبارت «مادر دهر چنین فرزندی نزاییده بود » می آید، این عبارت که گاه تصریح می شود و گاه در توصیف ها به طور پنهانی اظهار می شود،همین گریز از واقعیت را اثبات می کند . گوینده ومخاطب مجال تفحص و گشتن را ندارد تا ثابت شود که آیا «مادر دهر چنین فرزندی تا به حال زاییده یا نه ؟» و اصولآ تفحص این مسئله میسر نیست. ( همان ، ۱۳۸۱ : ۳۷ )
امر واقع و داستان آشنایان قدیم اند. هر دو از واژه های لاتین مشتق شده اند. Fact ( امر واقع ) از facere—ساختن یا کردن گرفته شده است. Fiction از fingere –ساختن یا شکل دادن . شاید فکر کنید چه کلمات ساده ای – چرا که نغمه ی دیگری از سر تآیید یا عدم تآیید بر آن ها باز شده است. اما اقبال این دو در جهان واژه ها به یکسان نبوده است. کار و بارfact (امر واقع ) رونق فراوان یافته است. در مکالمات روزمره ی ما fact(امر واقع) با با ستون های جامعه ی زبان یعنی « واقعیت » و « حقیقت » پیوند خورده است. اما fiction (داستان) همنشین موجودات مشکوکی است چون « غیر واقعی بودن » و « دروغ بودن » . با این همه اگر نیک بنگریم، می توانیم ببینیم که نسبت « امر واقع » و داستان با « واقعی » و « حقیقی » دقیقآ همانی نیست که به ظاهر می نماید. معنای تحت اللفظی امر واقع هنوز هم در نظر ما « امر رخ داده » است. و داستان هم هرگز معنای « امر ساخته شده » اش را از دست نداده است. اما امور رخ داده یا ساخته شده از چه نظر حقیقت یا واقعیت می یابند ؟ امر رخ داده وقتی انجام می گیرد، دیگر وجود واقعی ندارد ممکن است پیامدهایی داشته باشد و ممکن است اسنادی وجود داشته باشند دال بر این که قبلآ وجود داشته است. ( مثلآ جنگ داخلی آمریکا ). اما همین که رخ داد ، دیگر موجودیت اش پایان می پذیرد. اما چیزی که ساخته می شود، تا زمانی که فساد نپذیرد یا نابود نشود، وجود دارد. همین که پایان می پذیرد، موجودیت اش آغاز می شود ( مثلآ داستانی از جنگ داخلی آمریکا مانند نشان سرخ دلیری استیفن کرین ) سرانجام آن که امر واقع هیچ نوع وجود خارجی ندارد، حال آن که داستان ممکن است قرن ها دوام بیاورد. ( اسکولز ، ۱۳۷۷ : ۴ )
۲-۸-۱-۳- سادگی
عنصر اصلی دیگر قصه سادگی آن چه از نظر زبان و جه از نظر ساختار بیان است. مخاطب قصه ها، مردم عامه و حتی کودکان کمتر از پنج سال هستند . بنابراین داستان بایستی ساختار و زبانی می داشت که به راحتی از سوی کودکان و عامه بی سواد قابل درک و فهم باشد . یکی از دلایل اینکه قصه در طول قرن ها چندان تغییر نکرده و در دوران های تاریخی گذشته چندان فرقی بین آن نیست همین ساده پسندی مخاطبان است. اگر اندکی در ساخت یا زبان داستان پیچیدگی ایجاد می شد، نیاز به کسانی بود که به روایتی ساده تر قصه را برای دیگران نقل کنند. به این شکل بود که نقالان و پرده خوانان و شاهنامه خوانان ظاهر شدند، کار این گروه آن بود که متون ادبی را که با زبان ادبی نوشته شده را برای عامه کم اطلاع یا بی سواد بخوانند. ( عبداللهیان ، ۱۳۸۱ : ۳۸ )
طبق تقسیم بندی میر صادقی قصه ها از نظر موضوع به چند دسته به شرح زیر تقسیم می شوند.
۲-۸-۲- انواع قصه
ا- قصه هایی که در فنون و رسوم کشور داری نوشته شده اند.
۲- قصه هایی که در باره ی کرامات و زندگی مشایخ عرفان اند.
۳- قصه های نمادین عرفانی.
۴- قصه هایی که در آن ها به بیان و زبان توجه شده است. (مقامه)
۵- قصه های تاریخی.
۶- قصه های حیوانات. (fable)
۷- قصه هایی در تعلیم و تربیت.
۸- مثل ها.
۹- قصه هایی با محتوای گوناگون و پراکنده.
۱۰- قصه های حوادث عبرت آموز یا شگفت.
البته در بعضی تقسیم بندی های میرصادقی می توان تعدیل هایی انجام داد ولی بر حسب موضوع تا حدودی دربر گیرنده ی قصه های ادبیات فارسی است. می توان لطیفه را جزء این تقسیم بندی قرار داد.
بعضی از قصه هایی که بر شمردیم دارای نامی مستقل و شناخته شده اند که می توان برای آن ها تعاریفی به دست داد، از جمله می توان موارد زیر را بر شمرد :
۲-۸-۲-۱-مقامه
قصه هایی که محور اصلی آن ها گفتگو است و در آن به ظرافت و زیبایی وبیان وسجع و لفظ پردازی اهمیت داده می شود. حوادث و اشخاص و فضا در این داستان ها تحت الشعاع الفاظ قرار می گیرد. در زبان عربی مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری و در زبان فارسی مقامات حمیدی و بعضی از حکایات گلستان از جمله مقامات مشهور به شمار می آیند.
۲-۸-۲-۲-مثل
قصه هایی هستند که بر پایه ی مثلی ساخته شده باشند. این قصه ها در عباراتی کوتاه فشرده می شوند و افراد در مناسبت های خاص آن ها را به کار می برند. جملات قصار مثل ها می توانند از روی قصه ها ساخته شوند. یا قصه از روی آن ساخته شده باشد. قهرمان مثل ها معمولآ افراد خیالی معروفی چون ؛ ملا نصر الدین ،حسنی ،جحی و……..هستند. (همان ، ۱۳۸۱: ۳۸-۳۹)
۲-۸-۲-۳-قصه های حیوانات
قصه هایی هستند که در آن قهرمانان اصلی ،حیوانات به شمار می روند . البته انسان ها هم می توانند در این داستان ها باشند اما حضوری حاشیه ای و فرعی دارند. در این نوع قصه ها حیوانات سخن می گویند،کار انجام می دهند، حتی سلطنت می کنند. و فرمان امبران خود را اطاعت می کنند . غالبآ از این نوع حکایات به صورت نمادین و برای اندرز حاکمان استفاده می شده است. مهم ترین نمونه های آن در ادبیات فارسی آثار داستانی کلیله و دمنه ،مرزبان نامه،بعضی از داستان های سندباد نامه ، هزارویک شب، طوطی نامه می باشند.
۲-۸-۲-۴-قصه های عاشقانه
در این قصه ها زیبایی بیش از حد افراد مهم ترین عامل داستان است. تصاویری که از روی افراد کشیده می شوند چنان زیبا و چشم گیر هستند که قهرمانان به یک نظر عاشق آنان می شوند. در تریستان و ایزوت شاهزاده ای با دیدن موی زیبای دختری که پرندگان می آورند. عاشق سینه چاک دختر می شود در یوسف و زلیخا گفته می شود که هر دو نفر آنقدر زیبایند که شرابی که می نوشند هنگام پایین رفتن از گلویشان دیده می شود یا مغز استخوانشان مشاهده می شود.(همان ،۱۳۸۱ : ۴۰)
۲-۸-۲-۵- قصه های حماسی
نویسنده توانی بیش از افراد عادی در وجود فرد قرار می دهد و برای توجیه این توان نیاز به فضاسازی است. از تولد تا مرگ رفتار و کردار این افراد باید متفاوت از دیگران باشد. زایمان های عجیب ، رشد سریع تر از هم سالان ، رشادت در جوانی ، جثه ی بزرگ ،شجاعت و نترسی بسیار ،خوراک فراوان ، خواب های طولانی و سنگین ،عشق ها ی سوزان و طولانی ،زیرکی و تیز هوشی بسیار از عناصر اصلی رفتار قهرمانان قصه های حماسی است. در قصه ها و اشعار حماسی قهرمان می تواند مدت طولانی نبرد کند ،چندین روز پی در پی شمشیر می زند بدون آنکه احساس خستگی کند وبا وجود زخم های متعدد وگرسنگی و تشنگی از قدرتش کاسته نمی شود. (همان،۱۳۸۱ : ۴۲)
قصه ی بهمن نامه نیز از جمله قصه ها (منظومه های ) حماسی است که در ادامه به شرح آن می پردازیم.
۲-۹- سراینده ی منظومه وزمان او
بهمن نامه اثری است حماسی که در آن شرح داستان بهمن پسر اسفندیار و جنگ های او با خاندان پهلوانی سیستان که از آثار قدیم شعر فارسی و منسوب به اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم است. از این کتاب در مجمل التواریخ والقصص یکی دو بار سخن رفته است. نخست در آغاز کتاب آن جا که از بعضی روایات عجم که « دیگر حکما (یعنی غیر از فارسی ) نظم کرده اند » سخن می گوید، نامی از « اخبار بهمن » می آورد و دیگر در باب العاشر که چنین آمده است : « اندر عهد دارا : در این روزگار زال زر بمرد و در هیچ کتاب ذکر آن نیافتم مگر در بهمن نامه آن نسخه که حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر نظم کردست :
بایام دارا بشورید حال برون شد زدنیا جهاندیده زال
نام ناظم این داستان به نقل صاحب مجمل التواریخ چنان که دیده ایم ایرانشاه بن ابی الخیر است. قرائت این کلمه چنان که دانشمند محترم آقای ملک الشعراء بهار اشاره کرده در متن کتاب دشوار است و می توان به حدس ایرانشان و ایرانشهری هر دو خواند اما صورت اصلی و صحیح این نام به عقیده ی حقیر ایرانشاه است چون این تنها جائیست که به نام ناظم بهمن نامه یا اخبار بهمن باز می خوریم ناچار به این ابهام خرسند باید بود. یکی از نسخ بهمن نامه که در کتابخانه ی بریتیش میوزیوم مضبوط و کتابت آن مورخ است به تاریخ ربیع الاول سال ۸۰۰ هجری، منسوب است به حکیم آذری. البته بهمن نامه ای به نام حکیم آذری موجود است. اما غیر از این بهمن نامه و راجعست به سلسله ی بهمنی هندوستان وناظم آن شیخ آذری از شعرای قرن نهم است که به سال ۸۶۶ هجری در گذشت و غیر از بهمن نامه آثار دیگری مانند جواهر الاسرار و عجائب الدنیا و طغرای همایون و سعی الصفا نیز داشت. اما بهمن نامه ای که اکنون در باب آن سخن می گوییم و راجعست به داستان بهمن پسر اسفندیار به نقل صاحب مجمل التواریخ متعلق است به حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر و در مجمع الفصحا به جمالی مهریجردی ( مهریگردی ) از شعرای قرن پنجم معاصر لامعی گرگانی نسبت داده شده ولی قول صاحب مجمل به دلیل قدمت و نزدیکی به زمان گوینده اصح است و به هر حال این کتاب خواه از حکیم ایرانشاه باشد و خواه از جمالی مهریگردی نظم آن پیش از حدود سال ۵۲۰ صورت گرفته است زیرا:
اولآ-مجمل التواریخ در این سال تآلیف شد و بنابراین نظم اخبار بهمن که از صاحب مجمل التواریخ بدان اشارت کرده است باید پیش از این سال و مثلآ در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم صورت گرفته باشد.
ثانیاَ-در صورتی که جمالی مهریجردی آن را به نظم در آورده باشد باید آن را متعلق به قرن پنجم دانست.
ثالثاَ- از کتاب بهمن نامه ی منظوم قرینه ای در این باب به دست می توان آورد و آن تقدیم کتاب است به محمود بن ملکشاه در یک نسخه – و محمد بن ملکشاه در نسخه ی دیگر که در صورت اول نظم آن در قرن پنجم و در صورت دوم در قرن پنجم و اوایل قرن ششم صورت گرفته است. ( صفا ، ۱۳۲۵ : ۱۳۶-۱۳۸)
سراینده منظومه به گفته ی صاحب مجمل التواریخ،ایرانشاه بن ابی الخیر است ،وی در این باره می گوید :«اندر عهد دارا ،در این روزگار زال بمرد و در هیچ کتاب این ذکر نیافتم مگر در بهمن نامه، آن نسخه که حکیم ایرانشان (ایرانشاه)ابن ابی الخیر نظم کرده است. این منظومه در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم سروده شده است.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:15:00 ب.ظ ]