۳-۱-۶-کیسانیه
کیسانیه یکی دیگر از فرقه های قرن اول و دوم هجری بود، که در مورد منشاء و چگونگی پیدایش و اندیشه های پیروان آن، نظرات گوناگونی مطرح شده است.
عده ای معتقدند که پس از شهادت امام سوم (ع)، اقلیتی از شیعیان به پسر سوم علی (ع) یعنی محمدبن حنفیه متمایل و وی را امام خود دانستند و اعتقاد داشتند که او همان مهدی موعود است که در کوه ر ضوی غایب و روزی خواهد آمد ( طباطبایی، ۳۲:۱۳۶۰ ). گروهی نیز آن را برخواسته از متن حرکت مختار می دانند که با نوعی غالی گری همراه بود و امام سجاد در مقابل آن واکنش مناسب نشان دادند ( خاکرند، ۳۴۰:۱۳۹۰ ).
نوبختی معتقد است که :« گروه هایی که به امامت محمدبن حنفیه اعتقاد داشتند چنین توجیه می کردند که وی چون در نبرد بصره از میان دیگر برادرانش درفش سپاه پدر را در دست داشت، امامت از آن او می باشد. این دسته را کیسانیه نامند، زیرا مختار ثقفی که مهم تر ایشان بود لقب کیسان داشت» ( نوبختی، ۲۵:۱۳۸۱ ).
به هر حال کیسانیه، امامت را در محمدبن حنفیه و فرزندان او می دانند و برخی از ایشان آن را قابل انتقال به دیگران نیز می پندارند ( ابن ابی الحدید، ۱۳۷۰، ج۲۸۰:۴ ). البته این فرقه مانند غلات بر این باور نبودند، کسی از اهل بیت به مرتبه خدایی رسیده باشد، ولی اعتقاد داشتند،امام فردی مقدس، از خطا مصون و رمز علم الهی است( ابو زهره، ۱۶۳:۱۳۹۰). آنان به تناسخ ارواح نیز اعتقاد داشته و برای هر چیز، ظاهر و باطنی قائل بودند (همان : ۶۴ ).
دانلود پروژه
کیسانیه، امامت را پس از محمد بن حنفیه، حق فرزند او ابوهاشم عبدالله می دانستند. ابوهاشم پس از طی یک بیماری طولانی وصیت کرد که امر امامت بعد از او به محمد بن علی می رسد و پس از مرگ محمد در سال ۱۲۴ ق پسرش ابراهیم امام جانشین او شد. وی همان کسی بود که داعیانی از جمله ابومسلم خراسانی را به خراسان فرستاد ( ابن خلدون، ۱۳۸۳، ج۳۱۸:۲ ).
اما، امامان باقر و صادق ( علیهما السلام ) به شدت از کیسانیه بی زاری می کردند، زیرا ظاهراً آنان در پی آن بودند، تا به آن امام اما نزدیک شوند( ابوزهره، ۱۳۹۰ : ۱۶۴ ).
۳-۱-۷- غلات:
غلو یک جریان فکری انحرافی دیگری است که در تاریخ طولانی بشر همیشه و در همه جا وجود داشته است. معنای آن این است که انسان چیزی یا کسی را از آن حدی که هست بالاتر بداند ( صالحی نجف آبادی، ۱۹:۱۳۸۴ ).
در تاریخ اسلام نیز غلو از همان ابتداء، بویژه در ارتباط با ائمه(ع) خود نمایی کرد که ریشه در جعل احادیث، تلاش عشرت طلبان برای مباح ساختن گناهان خویش و دلباختگی مفرط دوستان ائمه (ع) به ایشان داشت (همان:۶۷ ).
به عنوان نمونه شخصیت علی (ع) بگونه ای بود که از همان ابتداء دو برخورد افراطی و تفریطی را در میان مردم ایجاد کرد، طوری که دوستان، گاهی اوقات به او صفات لاهوتی می دادند (جعفریان، ۱۳۸۷ : ۶۸۸ ). یکی از این افراد معروف، عبدا.. بن سباء بود که در حضور امامعلی (ع) او را به عنوان خدا خطاب کرد! ( ابن ابی الحدید، ۱۳۶۹، ج۳:۳ ).
اما این جریان به شکل سازمان یافته خود، پس از مرگ ابو هاشم و وصیت او به محمد بن علی آغاز شد. روایت شده، پس از قیام کربلا و در نهضت توابین و قیام مختار نیز تا حدود زیادی در عراق خود نمایی کرد ( معروف الحسنی، ۱۳۷۵ : ۲۶۵ و جعفریان،۶۹۰:۱۳۸۹ ).
اوج جریان غالی گری در عصر امامت صادقین ( علیهما اسلام ) بود، که اندیشه های کفر آمیز آنان در : حلول نور الهی در امام، الوهیت امام، بداء، تناسخ و رجعت به ظهور رسید و بتدریج شدت گرفت ( نامعلوم، ۱۰۱:۱۳۸۹). آن ها همچنین در این زمان، معتقد به تحریف قرآن بودند و به قرآنی که در زمان عثمان جمع آوری شده بود باور نداشتند و می گفتند آیاتی از آن حذف شده است ( دایره المعارف تشیع، ۲۳:۱۳۷۳ ).
در هر حال ائمه شیعه (ع)، به ویژه امام جعفر صادق (ع) با رواج اندیشه های آنان به اشکال گوناگون مبارزه نمود و شاید اولین قدم بر جسته ی آن امام برای جلوگیری از زوال مذهب شیعه، مخالفت با عقیده این گروه بود ( منصوری،۷۷:۱۳۹۰ ) .
حضرت صادق(ع ) در برابر احادیث جعلی غلات، به مردم توصیه می فرمود: قرآن را ملاک تشخیص قرار دهند، و هر آنچه خلاف آن باشد مطرود و مردود بدانند(جعفریان، ۶۹۸:۱۳۸۹). ایشان غلات را بدترین آفریدگان خدا معرفی می کردند، چرا که ذات احدیت را کوچک بشمار می آوردند.( نامعلوم، ۱۰۲:۱۳۸۹ ). در نهایت امام ششم (ع)، غلات و رهبران آنان از جمله : مغیره بن سعید و ابوالخطاب را بیماران غیر قابل علاجی می دانستند که هدایت های مشفقانه آن حضرت در آنان اثری نمی کند ( صالحی نجف آبادی، ۱۰۸:۱۳۸۴ ).
۳-۱-۸- زنادقه:
این حرکت الحادی، در اواخر دوران اموی و اوائل دوران عباسی شکل گرفت. پیروان این فرقه مردم را به نداشتن حکومت و بی بندوباری دعوت می کردند و در نتیجه بسیاری از افراد ساده لوح نیز فریب آنان خورده و به هرزگی روی آوردند ( شریف قرشی، ۱۳۷:۱۳۶۸ -۱۳۸) البته ریشه افکار و اندیشه های آنان در دوران پیش از اسلام قرار داشت و به افراد یا گروهی می گفتند، که قائل به بقای دهر، یا قائل به نور و ظلمت بودند. این همان اعتقادات مجوسیان به ثنویت بود ( مشکور، ۲۸۵:۱۳۶۲ ).
زنادقه در میان گروه های مُلحد، از همه خطرناک تر بودند، چرا که از اساس منکر خدا و ادیان بودند، در عین حال از آزادی نیز برخوردار بودند. به ویژه در عصر حکومت عباسیان میدان عمل زیادی پیدا کرده بودند( خاکرند، ۴۰۲:۱۳۹۰ ).
برخی معتقدند، که هیچ کسی به اندازه ابن راوندی در نشر این اندیشه الحادی تند نرفته و نقش نداشت به قدم ماده اعتقاد داشت و حکمت و رحمت خداوند و همچنین بعثت و صداقت انبیاء را به کلی انکار کرد ( زرین کوب،۴۳۰:۱۳۹۰ ).امام صادق(ع) بشدت با اندیشه های این گروه مقابله نمود و با روسای آنان به مناظره های طولانی نشست و ابطال اندیشه های الحادی آنان را به ایشان گوشزد فرمود، و نقش محوریت عقل را در تشخیص حق از باطل را بارها به سران ایشان یادآور شد.(جوادی آملی،۱۰:۱۳۹۰ -۱۱ ).
۳-۱-۹- زیدیه:
فرقه زیدیه، یکی دیگر از فرقه هایی بود که در نیمه اول قرن دوم هـ . ق. و به دنبال قیام نافرجام زید بن علی در سال ۱۲۲ ق، شکل گرفت. پس از شهادت امام سجاد (ع)، بین شیعیان حسنی و حسینی بر سر جانشینی آن امام اختلاف بروز کرد . گروه اندکی معتقد به امامت پسرش زید بودند، که بعدها به زیدیه شهرت یافتند ( طباطبایی، ۳۳:۱۳۶۰ ).
اینان، استقامت فوق العاده ی او در برابر ظلم و ستم های بنی امیه را دلیل بر استحقاق امامت او می دانستند و لذا او را امام پنجم خویش برگزیدند (تشید، ۷۵:۱۳۸۵ ). مذهب زیدیه با قیام یحیی بن زید، در نواحی شرقی ایران، ادامه یافت و پس از یحیی امامت آنان به محمد بن عبدالله و برادرش ابراهیم از نوادگان امام حسن (ع) رسید ( نامعلوم، ۱۰۵:۱۳۸۹ ).
این فرقه از لحاظ اصول و فروع تا حد زیادی به اهل سنت شبیه بودند، ولی از لحاظ سیاسی، بیشتر ماهیتی شیعی داشتند، ارباب ملل و نحل آنان را در زمره فرق شیعی می شناسند (نوبختی، ۱۷:۱۳۸۱ ).
از جمله ویژگی های این فرقه در ارتباط با خلفای نخستین و مسئله امامت این بود که، به لعن ابوبکر و عمر و عثمان قائل نبوده و امامت مفضول را با وجود فاضل جایز می دانستند، البته این اعتقاد احتمالا کوششی از سوی زیدیه برای جلب حمایت و همراهی مسلمانان بیشتری از جامعه اسلامی برای ادامه مخالفت ها با حکام بنی امیه بود(حیدری آقایی، ۱۳۸۵، ج۲۵۲:۱).
در عقیده زیدیه، ضرورت نداشت، امامت از پدر به فرزند برسد. فقط کافی بود از اهل بیت پیامبر (ص) باشد. البته پیروی غیر از این دودمان نیز از نظر آنان روا نبود (ابن ابی الحدید، ۱۳۷۰، ج۲۷۹:۴ ).
آنان با وجود این اعتقاد، اظهار می دارند که از بین این خاندان، باید از طریق شورای حل و عقد تصمیم گرفت نه از راه نص ( ابن خلدون، ۳۸۳:۱۳۷۹ ). در مجموع زیدیان برای شخص امام پنج شرط قائل بودند : ۱- از اهل بیت باشد ۲- آشنایی با شریعت اسلام ۳- زهد ۴-شجاعت ۵- با شمشیر قیام کند ( خطیبی و دیگران، ۲۸۳:۱۳۸۵ ).
یکی دیگر از مهمترین رکن اعتقادی فرقه زیدیه، امر به معروف و نهی از منکر بود و در واقع امامت تابعی از این اصل مهم محسوب می شد و لازمه امر به معروف و نهی از منکر،قیام به سیف بود. این در حالی بود که ائمه (ع) به شیوه مبارزه منفی و رعــایت تقیه، نـقـش خـود را انجـام می دادند( مهرآبادی، ۷:۱۳۸۲ و خاکرند، ۳۸۹:۱۳۹۰ ).
علاوه بر همه این ها، تفاوت های متعددی دیگری بین عقاید زیدیه و امامیه وجود داشت. از جمله اینکه، زیدیه امامت دو نفر در یک زمان را در صورت وجود شرایط جایز می دانستند (حقیقت، ۱۳۶۳ : ۲۷ ) این در حالی بود که از نظر امامیه، بر روی زمین در هر زمان فقط و فقط یک امام و وصی وجود دارد. برخلاف اعتقاد شدید امامیه به تقیه، زیدیه نه تنها به این اصل معتقد نبود بلکه برعکس، یکی از اصول آنها، قیام به شمشیر، و مبارزه علنی بود و شاید همین مسئله باعث شد، تا بیشتر قیام های آنان عقیم و افراد آن در شرایط نامساعد سیاسی – اجتماعی قلع و قمع شوند ( تاری و دیگران، ۲۱۳:۱۳۸۲ ).
البته نباید فراموش کرد که، انتساب همه اعتقادات زیدیه به سر سلسله آنها ( زید ) ثابت نشده است و شاید درست نباشد، چرا که خیلی از موارد یاد شده با توجیه امامت مفضول با مصلحت سازگار نیست، به علاوه اعتراف یحیی بن زید به اعلم بودن امام صادق (ع) که در مقدمه صحیفه سجادیه بر آن اشاره رفته و همچنین مصلحت اندیشی های زید در موارد مختلف، از جمله تایید خلفای نخستین،دلایلی بر این ادعاست ( حیدری آقایی، ۱۳۸۵، ج۲۵۲:۱).
۳-۱-۱۰- اسماعیلیه:
یکی دیگر از فرقه های انحرافی که دراواخر دوران حیات امام جعفرصادق (ع)، یا احتمالا پس از شهادت ایشان شکل گرفت، رشد کرد و حتی به شاخه های متعددی تقسیم شدند، فرقه ی اسماعیلیه بود. پیروان اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق (ع)، براساس فرضیه امامت فرزند بزرگ، پس از شهادت امام (ع) او را امام دانستند ومی گفتند او زنده و همان مهدی موعود است.
گروه اسماعیلیه پس از جعفر صادق (ع) به امامت اسماعیل قائلند و لذا مرگ وی را انکار کرده و معتقد بودند که وی غیبت کرده و روزی بر می گردد و صاحب ملک جهان می شود (ابراهیم حسن، ۷۵۹:۱۳۸۸ ) .
نوبختی معتقد است که اسماعیلیان، در زمان ابو عبدالله جعفر بن محمد برخاسته اند. آنان معتقد بودند، که محمد بن اسماعیل نمرده و در یکی از شهرهای روم زندگی می کند. آنان می گفتند، محمد بن اسماعیل از پیامبران الوالعزم است و این پیامبران را هفت تن می دانستند (نوبختی، ۶۵:۱۳۸۱ ). اسماعیلیان فلسفه ای شبیه به فلسفه ستاره پرستان داشتند که با عرفان هندی آمیخته بود و در معارف و احکام برای هر ظاهری، باطنی و برای هر تنزیلی، تاویلی قائل بودند ( طباطبایی، ۳۵:۱۳۶۰ ). آنان را ملاحده نیز می خواندند، به جهت اینکه در گفتار و نظریاتشان مطالب الحاد آمیز فراوان به چشم می خورد ( ابن خلدون، ۳۸۶:۱۳۷۹).
این گروه به شعبه هایی نظیر : خطابیه، نزاریه، سبعیه، باطنیه و قرامطه تقسیم می شدند (طباطبایی، ۳۸:۱۳۶۰ ).
همه ائمه اطهار (ع) بویژه امام صادق (ع) در برابر این جریان انحرافی موضع سختی در پیش گرفته و رهبران این گروه را افرادی فاسد و دشمن اهل بیت (ع) قلمداد می کردند( عبدوس و اشتهاردی، ۴۶۹:۱۳۸۳ ).امام ششم (ع) برای جلوگیری از انحرافات بعدی جمعی از بزرگان شعیه، و حتی حاکم وقت مدینه را بر مرگ پسرش اسماعیل گواه گرفت و گواهی فوت نوشتند تا جلوی معتقدان به حیات او را بگیرند (حیدری آقایی، ۲۵۵:۱۳۸۵ ). حتی خود او را در گورستان بقیع دفن کردند( شهیدی، ۵:۱۳۸۹ ).
۳-۲- چگونگی تعاملات ائمه اطهار (ع) با فرقه ها و احزاب سیاسی موجود
ائمه شیعه از همان آغاز، دیدگاه های خود را تا آنجا که ممکن بود، برای عموم و در موارد خاص برای شیعیان خویش تبیین نموده و سعی می کردند، آنان را از نفوذ عالمان و محدثان کج اندیش و عقاید انحرافی باز دارند ( جعفریان، ۵۰:۱۳۷۱ ). «رسالت امامان شیعه در مقابل فرقه ها و احزاب انحرافی و گروه های مختلف فکری و فقهی جامعه، ارائه تصویری عقلانی و وحیانی از دین و ارائه فقه نظری و عملی بر این مبنا، به مسلمانان بود» ( خاکرند، ۳۵۷:۱۳۹۰).
روایت شده از امام صادق (ع) که فرمودند : ما ترجمان وحی خداوند و گنجورهای علم او هستیم، ما معصوم از خطاییم و خداوند به اطاعت ما مردم را امر کرده و ما حجت پروردگار برای مردم روی زمین و آسمان هستیم (طبری، ۳۹۰:۱۳۹۰ ). در جایی دیگر امام (ع) فرمود : آنچه که موافق با کتاب خداست بپذیرید و آنچه که مخالف با آن است رد کنید ( جعفری، ۳۵۱:۱۳۷۳ و جعفریان، ۷۰۶:۱۳۸۹).
البته، رفتار ائمه (ع) با پیروان ادیان غیر آسمانی دیگر مانند : زنادقه، مانوی و … همراه با احترام بود و هیچگاه به علت عقاید بی ریشه آنها، ایشان را تمسخر و کوچک نمی شمردند و با احترام به پاسخ شبهات آنان می پرداختند . چرا که اعتقاد داشتند برخوردهای بزرگوارانه به ابطال عقاید آنها و موجبات شکوفایی اسلام کمک خواهد کرد ( خلیلی، ۹۹:۱۳۸۵ ).
امامان صادقین (علیهما السلام) همچنین با رد دو نظریه مطلق گرایی در جبر و اختیار، حد وسطی را بنیان گذاردند و مکتب اهل بیت و شاگردان دست پرورده ایشان،در صفوف اول مبارزه با چنین انحرافات فکری – مذهبی قرار داشتند ( مجهول المولف، ۱۰۲:۱۳۸۵ ).پیش از این نیز، امام باقر (ع) در برابر سایر فرق و مکاتب انحرافی همچون مرجئه و خوراج مواضع تندی را اتخاذ و آنان را لعن و گروهی متحجر و قشری می دانستند که در عقاید خویش متعصب و تنگ نظر هستند ( قاری و دیگران، ۲۱۴:۱۳۸۲ ).
کمی دقت و تیز بینی در اوضاع و احوال جامعه صادقین، نشان می دهد که عدم دخالت مستقیم ایشان در مسائل سیاسی و پرداختن به اقدامات عملی – فرهنگی، بهترین گزینه ممکن برای مقابله با مشکلات جامعه اسلامی بود ( نامعلوم، ۱۰۶:۱۳۸۹ ). آنان با ایجاد دانشگاه و مراکز علمی – فرهنگی و همچنین سفر های اختیاری و اجباری به عراق و شهرهای حیره، هاشمیه، کوفه و مکه و ملاقات با اربابان دیگر مذاهب، بویژه سران مکاتب مادی گرا همچون ابن ابی العوجا و ابن مقفع، نقش عمده ای در معرفی و گسترش اسلام ناب، در برابر مکاتب انحرافی عصر اموی و عباسی داشتند ( انصاریان، ۲۲:۱۳۹۱ - ۲۳ ).
امام موسی کاظم (ع) در برابر اندیشه های الحادی، زندقه و نظایر آن، با دلایل علمی با بی‌اعتبار ساختن و رد نمودن عقاید آنان همت گماشتند ( شریف قریشی، ۱۳۶۸، ج۳۷:۱ ).
در هر حال ائمه صادقین (ع) علاوه بر اینکه خود همچون سدی محکم در برابر عقاید انحرافی محسوب می شدند و با منتهای خونسردی و ادب به مقابله با صاحبان آن عقاید می پرداختند ( فاضل، بی تا : ۱۰۲ ). عالمان و فقه های متعهد و مسئولیت پذیری را پرورش دادند تا هم ناشری مطمئن برای عقاید و احکام دین باشند و هم وظیفه پاسداری از خط اصلی اسلام را بر عهده بگیرند ( رحیمی، ۱۳۸۶، ج۷۹:۲ -۸۰ ).
فصل چهارم
بررسی و تحلیل مهم ترین قیام های علویان،در
نیمه‌ی دوم خلافت امویان
۴-۱- قیام زید بن علی
زید فرزند علی بن الحسین (ع) با کنیه ابو الحسن، یکی از چهره های معروف علوی، در سال ۷۵ یا به روایتی ۷۹ هـ . ق. در مدینه به دنیا آمد و در مکتب پدرش امام سجاد و برادرش امام باقر (علیهما السلام) کسب فیض کرد. او از حیث علم، زهد، تقوی و شجاعت از بزرگان اهل بیت (ع) به شمار می آمد. مورخان و نویسندگان او را در ردیف سخنوران بزرگ بنی هاشم می شمارند (جعفریان،۷۱۰:۱۳۸۹). زید، پسر امام باقر (ع) از دیگر برادران خود بهتر و از همگی آنها افضل تر، فقیه، سخی و شجاع بود و همچنین گفته می شود یکی از دلایل و انگیزه های قیام وی گرفتن انتقام خون امام حسین (ع) بود(شجاع شفیعی، ۸۹:۱۳۷۷ ).
زید را در آن روزگار، شیخ علویان می شناختند و هم پیمان قرآن و یار مسجد و همچون پدرش ذوالثغنات (صاحب پینه ها ) می نامیدند. او فقیهی بی نظیر و صاحب کتب گوناگونی بود ( مدرسی، ۱۰۱:۱۳۸۷ ).
۴-۱-۱- زمینه ها و علل قیام
در مورد علل و زمینه های قیام زید، با توجه به شرایط ویژه جامعه آن روزگار، و سیاست خلفای اموی، دلایل و علل متعددی ذکر گردیده است : از فشار، ظلم و ستم امویان گرفته تا کفر، الحاد و فساد خلفای آنان و همچنین، تحقیر شیعیان و علویان از سوی ایشان، همه و همه، بخش بسیار کوچکی از دلایلی بود که می توانست باعث خیزش کسانی همچون زید گردد (کریمان،۲۶۰:۱۳۸۲ و تشید، ۵۷:۱۳۸۵ -۵۸ ).

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:19:00 ب.ظ ]