گائینی و همكاران (1391) تاثیر دو روش تمرین هوازی تداومی و تناوبی را بر لیپوپروتئین های سرم زنان غیر ورزشكار بررسی كردند. برنامه تمرین شامل 8 هفته دویدن، هفته ای سه روز با شدت 65 تا 75 حداكثر ضربان قلب بود. نتایج نشان داد كه تری گلیسیرید پس از 8 هفته تمرین هوازی تناوبی كاهش داشته است اما گروه تمرین هوازی تداومی تغییر معناداری در مقادیر تری گلیسرید نسبت به پیش آزمون و گروه كنترل نشان ندادند.
با توجه به اینكه تری گلیسرید از سوبستراهای مهم جهت تولید انرژی در فعالیت های هوازی محسوب می شود اگر شدت و مدت تمرین مناسب باشد و سیستم انرژی غالب به صورت هوازی انرژی مورد نیاز فعالیت را فراهم كند، سوخت و ساز چربی ها و به اندازه ای می رسد كه در طولانی مدتی می تواند منجر به كاهش معنی دار تری گلیسرید سرم گردد.
تحقیقات انجام گرفته تا این زمان یک ارتباط معكوس بین فعالیت بدنی و سطوح TG سرم را نشان داده اند (دورستین و همكاران، 2001). در هر حال نتایج تحقیقات بالینی با توجه به آزمودنی های مورد بررسی، نتایج متناقضی را ارائه داده اند. اكثر مطالعات عنوان كرده اند كه تمرین هوازی می تواند باعث كاهش TG گردد. تمرینات طولانی مدت تر با هزینه انرژی 1000 تا 1200 كیلو كالری در هفته مقادیر TG را در اغلب مطالعات كاهش داده اند (دورستین و همكاران، 2001) . البته مشخص شده است كه فعالیت بدنی در مردان بیش از زنان بر روی تری گلیسرید تاثیر می گذارد (لئون و همكاران، 2000).
با توجه به ارتباط بین فعالیت بدنی و مقدار لیپوپروتئین لیپاز كه در برداشت تری گلیسرید برای سوخت نقش دارد؛ می توان نتیجه گیری كرد كه مقدار و نوع تمرین در تحقیق حاضر به گونه ای بوده است كه نحوه فعالیت گسسته توانسته فعالیت آنزیم لیپوپروتئین لیپاز را افزایش داده و باعث كاهش تری گلیسرید شود.
تری گلیسرید اخیراً به عنوان یک عامل خطرزای قلبی عروقی مستقل شناخته شده است و می تواند توسط فعالیت بدنی تعدیل گردد (سزاپاری و رادر، 2001). افزایش مقادیر TG اغلب با كاهش HDL-C به ویژه در مبتلایان به سندروم متابولیک همراه است.
5-2-4- تاثیر فعالیت ورزشی بر مقادیر کلسترول سرم
نتایج تحقیق حاضر نشان داد که 8 هفته فعالیت ورزشی پیوسته و گسسته باعث تغییر معنی دار در بین آزمودنی های گروه های تحقیق نگردید و فعالیت ورزشی در این مدت نتوانست کاهش معنی داری را در میزان کلسترول آزمودنی ها ایجاد کند.این یافته ها با نتایج سرداروهمکاران، 1387؛حجتی وهمکاران ،1387؛ مایل و همکاران، 2003؛مقرنسی وهمکاران،1386 ؛ و سردرودیان و همکاران ،1389 همسو و با یافته های اونیس و همکاران،1387؛ ثالثی و همکاران ،1386؛زارع و همکاران، 1390؛ صارمی و همکاران،1389؛ قنبری نیاکی و همکاران،1389؛ سیاری و همکاران،1386؛ بویوکیازوهمکاران2009، ثالثی و همکاران 1386وعباس پور و همکاران ناهمسو بود.
بویوکیاز و همکاران) 2009( در مطالعه ای بر روی چربی های خون زنان یائسه اعلام کردند که اثرگذاری بر لیپیدهای خون شدتی بالاتر از 62 درصد ضربان قلب ذخیره ، نیاز است.
طاهری و همکاران) 1386( تاثیر 8 هفته تمرین هوازی بر چربی و لیپوپروتئین های خون زنان غیر ورزشکار را بررسی کردند. آزمودنی های این تحقیق به مدت 8 هفته ، هفته ای 3 جلسه یک ساعته با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه تمرین کردند که نتایج تمرین حاکی از کاهش کلسترول آزمودنی ها بود. شاید یکی از دلایل تفاوت یافته های تحقیق طاهری و مطالعه حاضر در شدت تمرین باشد که کل دوره تمرینی آنان بالاتر از 60 درصد قلب بیشینه بود ولی شدت تحقیق حاضر در 4 هفته اول کمتر از 60 درصد بوده است.
اونیس و همکاران )2008( تاثیر رژیم غذایی و ورزش بر لیپوپروتئین ها و آدیپونکتین سرم دختران مورد بررسی قرار دادند.آزمودنی ها در سه گروه ورزش، ترکیب ورزش و رژیم غذایی در تحقیق شرکت کردند. نتایج تحقیق نشان داد که میزان کلسترول تنها در گروه ورزش و رژیم غذایی کاهش نشان داد. محققان اعلام کردند که ترکیب ورزش با رژیم غذایی توانسته است کلسترول را کاهش دهد و ورزش و رژیم غذایی به تنهایی این تاثیرات را ندارند.
در مجموع می توان اذعان داشت که چون آنزیم HMG/COA ساخت کلسترول ترکیب واسطه ای مهم و کلیدی به شمار می رود و افزایش هورمون انسولین به دنبال سازگاری این هورمون نسبت به تمرینات هوازی ، اگر تمرینات در مدت و شدت مناسب انجام شود ،می تواند کلسترول را کاهش دهد.
همچنین کاهش لیپوپروتئین پرچگال نیز می تواند به افزایش کلسترول در خون منجر شود.HDL به عنوان یک فسفولیپید سنگین با حداقل میزان چربی میتواند از رسوب کلسترول در رگ های خونی جلوگیری کند و این چربی مضر را در عروق به حرکت در آورده و از مسیر عروق خارج کند.به علاوه افزایش مقادیر LDL وVLDL نیزبه علت دارا بودن کلسترول زیاد میتواند باعث افزایش کلسترول سرم شود.
5-2-5- تاثیر هشت هفته فعالیت ورزشی بر سطوح استراحتی پروتئین واکنشگر C
نتایج تحقیق حاضر در مورد تاثیر هشت هفته فعالیت ورزشی بر CRP حاکی از عدم تفاوت معنی دار این متغیر در بین سه گروه بود. اگر چه در گروه تمرین پیوسته این مقادیر در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش یافته بود ولی این تغییرات با گروه های دیگر تفاوت معنی دار نداشت.
نتایج تحقیق حاضر با پژوهش های راوسن و همکاران،2002؛وردات و همکاران،2004؛ هافمن و همکاران،2004؛ لاکا و همکاران،2005؛ هامت و همکاران ،2004؛ نیکولاس و همکاران،2004؛ مارسل وهمکاران،2004 همخوان وبا تحقیقات وانامت و همکاران،2002؛ چرچ و همکاران،2002؛ گیفکن و
همکاران،2001؛ آبرامسون و همکاران،2002؛تی سی و همکاران،1997؛ ماتوسیچ و همکاران ،2000؛ میلانی و همکاران، 2004؛فالون و همکاران،2001 و کوهرت و همکاران، 2006 ناهمخوان است.
بررسی نتایج این تحقیق با مطالعات مقطعی و همه گیرشناسی که در گروه های بزرگ انجام شده است حاکی از آن است که اکثر تحقیقات مقطعی ( چرچ و همکاران ،2002؛ وانامت و همکاران،2002؛ گیفکن و همکاران، 2001 وآبرامسون و همکاران،2002) نتایجی خلاف پژوهش حاضر را گزارش کرده اند.به طور مثال گیفکن و همکاران (2001) با تحقیق بر روی 5888 زن و مرد بالای 65 سال گزارش می نمایند هر چقدر میزان مصرف کالری در اثر فعالیت بدنی در طول هفته افزایش یابد، میزان CRP افراد کاهش بیشتری نشان می دهد.وانامت و همکاران(2002 ) نیز با تحقیق بر روی 3810 مرد 79-60 سال گزارش کردند که با افزایش فعالیت بدنی ، مقدار CRP کاهش یافت.
در مجموع می توان اذعان داشت که مطالعات مقطعی و همه گیر شناسی اغلب نتایجی خلاف یافته های تحقیق حاضر اعلام کرده اند ،لیکن این تحقیقات چند محدودیت دارند. اولا ارتباط مشاهده شده میان فعالیت بدنی و CRP در تحقیقات مقطعی یک رابطه علت و معلولی را مشخص نمی کند. ثانیا این تحقیقات اثرات تجمعی فعالیت بدنی را طی چندین سال را بر روی CRP بررسی کرده اند که اکثرا اثر گذار بوده است در حالی که تغییرات کوتاه مدت مانند تحقیق حاضر ممکن است این تاثیرات را نداشته باشد.
بررسی تحقیقات مداخله ای و تجربی در زمینه نقش فعالیت بدنی بر CRP حاکی از نتایج موافق و مخالف بسیاری با یافته های پژوهش حاضر است.به طور مثال ماتوسیچ و همکاران (2000 ) اعلام کردند که 9 ماه تمرین ماراتن بر روی 12 ورزشکار مرد کاهش 31% در CRP را دارد، که البته باید توجه نمود که در این تحقیق آزمودنی ها برای ماراتن تمرین می کردند و حجم تمرین ورزشی آنان به صورتی غیر متعارف بالا بوده است که امکان مقایسه با افراد عادی را مشکل می سازد.
همچنین میلانی و همکاران (2004) کاهش 41 درصدی در CRP بیماران قلبی پس از 3 ماه تمرین توانبخشی را گزارش کردند. لیکن آزمودنی های تحقیق در کنار ورزش ،تغییرات دیگری نیز در شیوه زندگی خود داشتند. از سوی دیگر تحقیقات مداخله ای نیز وجود دارند که با نتایج حاصل از پژوهش های فعلی موافق هستند. برای مثال هافمن و همکاران (2006) پس از شش ماه تمرین هوازی در سطوح مختلف بر روی 193 زن و مرد سنین مختلف، اعلام کردند که در غیاب تغییرات عمده در رژیم غذایی، 6 ماه تمرین هوازی نمی تواند تغییر معنی دار در CRP ایجاد کند.
لاکا و همکاران (2005) پس از 20 هفته برنامه ورزشی استاندارد بر روی 625 زن و مرد بی تحرک سالم گزارش کردند که فعالیت ورزشی تنها در افرادی که CRP بالا داشتند اثر گذار بوده است و افرادی که CRP پایین یا متوسط داشتند، تغییری ایجاد نشده است.
به علاوه تعدادی از تحقیقات مداخله ای نیز وجود دارند که نتایج آن به مانند پژوهش حاضر حاکی از کاهش CRP در اثر فعالیت ورزشی بوده است. لیکن این تاثیر از لحاظ آماری معنی دارنبوده است. برای مثال فایری و همکاران (2005) در تحقیق بر روی 50 زن یائسه مبتلا به سرطان سینه که در یک برنامه ورزشی 15 هفته ای ، سه جلسه در هفته شرکت داشتند گزارش کردند که CRP آزمودنی های گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش داشته است ولی این کاهش معنی دار نبود.
ثالثی و همکاران(1386) نیز کاهش در مقادیر پروتئین واکنشگر C را در گروه های تحقیق در پیش آزمون و پس آزمون مشاهده کردند ولی این تغییرات در بین گروه های تمرین معنی دار نبود.محققان کافی نبودن مدت و شدت تمرین را دلیل عدم تاثیر عنوان کردند.
همچنین به نظر می رسد یکی از دلایل مهم عدم ارتباط آماری فعالیت بدنی با کاهش CRP در مطالعات تجربی و مداخله ای به مانند پژوهش حاضر ، عدم همراهی سایر تعدیل کنند های شیوه زندگی مانند رژیم غذایی به همراه مداخله ورزشی باشد.
در تحقیقاتی که محقق رژیم غذایی را به همراه ورزش در تحقیق به کار برده است نتایج کاملا معنی دار بوده است. برای مثال یو و همکاران (2004) اعلام کردند که 6 ماه رژیم غذایی در کنار ورزش باعث کاهش معنی دار CRP در زنان یائسه چاق می گردد. همچنین اسپوزتیو و همکاران(2003) پس از انجام یک تحقیق تجربی کاهش معنی دار CRP بعد از 2 سال افزایش فعالیت بدنی و پیروی از یک رژیم غذایی مدیترانه ای در زنان چاق را اعلام کردند.
در مجموع باید اذعان داشت که سازو کارهای موثر بر تغییرات CRP در اثر ورزش و فعالیت بدنی بسیار زیاد و پیچیده است. برخی از این عوامل مانند افزایش فعالیت سلول های کشنده طبیعی ،توسعه و بهبود حساسیت به انسولین، میزان کاتکولامین های در گردش ، تغییر در سایتوکین های پیش و ضد التهابی ،آنتی اکسیدان ها ، نیتریک اکساید و مولکول های چسبنده در این تحقیق بررسی نشدند ولی در برخی پژوهش ها به عنوان عوامل تاثیر گذار بر مقدار CRP مطرح هستند.همچنین عواملی مانند ترکیب بدن ،کاهش وزن ،هورمون های زنانه،مصرف دخانیات،سن،جنسیت،تکرار،مدت وشدت تمرین به همراه تاثیرات مواد غذایی هر کدام سازو کارهایی هستند که به سهم خود تاثیراتی در پاسخ فعالیت ورزشی به CRP داشته اند.
5-2-6- تاثیر فعالیت ورزشی بر سیستاتین C
نتایج تحقیق حاضر حاکی از عدم تفاوت معنی دار مقادیر سیستاتین C در بین گروه های تحقیق بود به این معنی که هشت هفته فعالیت ورزشی نتوانست مقادیر استراحتی سیستاتین C را در آزمودنی های گروه تمرین پیوسته و گسسته نسبت به گروه کنترل کاهش دهد. نتایج این تحقیق با یافته های حسینی وهمکاران،1388؛ اونیل و همکاران،2007؛ وویلسون و هم

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
کاران ،2010 موافق و با نتایج ویلیامز و همکاران ،2003؛ مک مانوس وهمکاران،2007؛ مردیت و همکاران ،2005؛پچتر و همکاران،2003 و پاکسمان وهمکاران ،2008 مخالف بود.
پچتر و همکاران(2003) با انجام 12 هفته ورزش در آب اعلام کردند که این فعالیت ورزشی بر سیستاتین C بیماران با نارسایی کلیوی خفیف یا متوسط اثردارد به صورتی که 12 هفته فعالیت ورزش در آب توانست همه شاخص های عملکردی قلبی تنفسی را بهبود داده و باعث کاهش معنی دار میزان سیستاتین C در بیماران با نقص کلیوی گردد.وجود تفاوت در نتایج تحقیق حاضر با تحقیق پچتر را می توان در چند مورد جستجو کرد. اولا تحقیق پچتر 12 هفته انجام گرفت و تحقیق حاضر 8 هفته که مدت زمان طولانی تر تحقیق آنان می تواند در اثر گذاری بر سیستاتین C موثر باشد. ثانیا نوع تمرینات نیز از عوامل اثر گذار است به صورتی که در این تحقیق عمدتا تمرینات با ماهیت هوازی انجام گرفت ولی در تحقیق پچتر(2003) با توجه به اجرای فعایت در آب، تمرینات ماهیتی هوازی متفاوتی داشته است که می تواند نوعی تمرین ترکیبی در نظر گرفته شود. همچنین نوع آزمودنی های تحقیق نیز می تواند اثرگذار باشد به این صورت که در تحقیق حاضر آزمودنی ها زنان میانسال سالم بوده اند ولی در تحقیق پچتر از آزمودنی های با نقص کلیوی استفاده شده است که در اثر بیماری که داشته اند مقادیر اولیه سیستاتین C آنها بالاتر بوده است. و فعالیت ورزشی توانسته است در مدت تحقیق موثر باشد.
از سوی دیگر حسینی و همکاران (1388) که اثر تمرینات مقاومتی بر مقادیر سیستاتین C و پروتئین واکنشگر C را در دختران چاق بررسی کردند به مانند تحقیق حاضر به این نتیجه رسیدند که هشت هفته تمرین مقاومتی تاثیری بر سطوح پلاسمایی سیستاتین C دختران چاق نداشت ،آنان کافی نبودن شدت و مدت تمرینات را از علل احتمالی عدم تاثیر تمرین بر سیستاتین C ذکر کردند.
در مجموع باید متذکر شد که بررسی های متعدد مشخص کرده اند که مقادیر سیستاتین C در افراد بالای 60 سال به مقدار قابل ملاحضه ای افزایش می یابد. البته میزان سیستاتین C در افراد بیست تا پنجاه و نه ساله به سن وابسته نیست.همچنین مقادیر این متغیر در مردان به طور معنی داری بیشتر از زنان است. به علاوه شاخص توده بدن و وضغیت چاقی نیز در این رابطه اثر گذار است به طوری که هر چه اندازه دور کمر بیشتر باشد، سیستاتین C هم در مردان از زنان بیشتر است. ایلیوت و همکاران)2002 (عنوان می کنند که سطح بالاتر شاخص توده بدنی ارتباط مثبت با سطوح سیستاتین C بالاتر در آزمودنی ها دارد.بیماری هایی نظیر مشکلات کبدی و پر کاری و کم کاری تیروئید هم ممکن است بر میزان سیستاتین C تاثیر بگذارد. همچنین میزان سیستاتین C در بیماری های بدخیم یا روماتیسمی نیز افزایش می یابد و داروهای مشخص مانند کورتیکو استروئیدها باعث افزایش وسیکلوسپورین باعث کاهش سیستاتین C گردد. بنابراین بالا بودن شاخص توده بدنی در آزمودنی ها ی تحقیق مدت 8
هفته ای فعالیت های بدنی و شدت 70-50 درصدی این فعالیت را بتوان در کنار نوع و ماهیت فعالیت های ورزشی تجویزی را به عنوان عوامل عدم تاثیر معنی دار فعالیت های ورزشی اجرا شده در این تحقیق بر مقادیر سیستاتین C اعلام نمود.
5-3- نتیجه گیری
در مجموع نتایج تحقیق حاضر نشان داد که برنامه تمرین هشت هفته ای می تواند بر برخی از عوامل خطر زای قلبی عروقی مانند تری گلیسیرید، لیپوپیوتئین کم چگال، لیپوپیوتئین پر چگال تاثیر مثبت و معنی دار داشته باشد و عدم تاثیر و یا تاثیر کمتر بر روی سایر عوامل مانند پروتئین واکنشگر C ، سیستاتین Cو کلسترول می تواند به دلیل متغیرهای تمرینی مانند شدت و مدت تمرین یا عدم همراهی سایر مداخلات مرتبط مانند رژیم غذایی باشد. البته مقایسه دو نوع تمرین گسسته و پیوسته مشخص کرد که تمرینات گسسته که با مدت زمان کم و در دو نوبت در روز انجام گرفت، اثرگذاری بیشتری بر عوامل خطرزای قلبی و عروقی داشته است و افراد جهت تاثیرگذاری بیشتر فعالیت های ورزشی می توانند از این نوع تمرینات در برنامه روزانه استفاده کنند.
5-4- پیشنهاد های پژوهش
5-4-1- پیشنهادهای کاربردی
با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می گردد زنان غیر ورزشکار جهت سود بردن از فواید فعالیت های ورزشی برای کاهش عوامل خطر زای قلبی عروقی از فعالیت های ورزشی ارائه شده در این تحقیق به ویژه از نوع تمرینات گسسته به طور منظم باشدت و مدت مناسب استفاده نمایند.
5-4-2- پیشنهاد های پژوهشی
1-با توجه به تفاوت های جنسیتی بر متغیرهای تحقیق پیشنهاد می شود تحقیق مشابهی بر روی مردان انجام شود.
2-با توجه به تاثیر هورمون های جنسی در زنان و نقش آن در عوامل خطرزای قلبی عروقی توصیه می گردد در تحقیق با بهره گرفتن از آزمودنی های زن یائسه تاثیر این هورمون ها در نتایج را به حداقل برساند.
3-پیشنهاد می شود تحقیق مشابهی با بهره گرفتن از تمرینات مقاومتی در زنان انجام گیرد و نتایج با تحقیق حاضر مقایسه شود.
4- پیشنهاد می شود با توجه به نقش سیستاتین C در بروز بیماری های کلیوی تحقیق مشابه ای بر روی بیماران کلیوی انجام شود .
5- با توجه به تاثیر شدت بر عوامل خطرزای قلبی عروق ، پیشنهاد می شود تحقیق مشابهی با شدت پایین تر بیشتر انجام شود
5-5- محدودیت های پژوهش
محقق در این تحقیق نتوانسته بود برخی از موارد مانند ویژگی های روحی – روانی ، عادات تغذیه ای و سبک زندگی آزمودنی های تحقیق از لحاظ میزان فعالیت روزانه خارج از جلسات تمرین را که ممکن است بر متغیر
های تحقیق اثر گذار بود ، باشند را، کنترل کند.
فهرست منابع
منابع فارسی
ابراهیم، خسرو؛ رحمانی نیا، فرهاد و طاهری، حمید رضا (1380). تاثیر دو نوع فعالیت هوازی یک جلسه ای بر میزان تغییرات بتا لیپوپروتئین (LDL) و آلفالیپوپروتئین (HDL) و چربی تحت جلدی دانشجویان پسر غیر ورزشکار دانشگاه گیلان. حرکت، شماره 8، ص، 117-103.
اعظمیان، اکبر (1379). تاثیر تمرینات دو استقامتی پیوسته روی حداکثر توان هوازی و بی هوازی دانشجویان سال اول تربیت بدنی، پایان نامه کارشناسی ارشد تربیت بدنی، دانشگاه تهران.
برن، رابرت؛ لوی، ماتیو و استاتیون، بروس (1383). فیزیولوژی برن و لوی. ترجمه محمدرضا بیگدلی.تهران: نشر طبیب.صص87-96
ثالثی،محسن،امینیان،توراندخت،گایینی،عباسعلی،کردی،محمدرضا (1386). تاثیر نوع تمرین و استروژن بر پروتئین واکنشگر سی و برخی عوامل خطرزای قلبی عروقی در زنان مسن.حرکت، شماره 34،صص95-108
حجتی، زهرا؛ رحمانی نیا، فرهاد؛ سلطانی، بهرام و رهنما، نادر(1387). بررسی آثار حاد فعالیت ورزشی هوازی ومقاومتی بر لپتین سرم و برخی عوامل خطرزای بیماری کرونر قلب در دختران چاق. فصلنامه المپیک، شماره 2، ص،17-7.
دبیدی روشن ، ولی الله (1381).‌ متابولیسم چربی و لیپو پروتئین ها، دانشكده تربیت بدنی ؛ دانشگاه تهران .
دوستی، محمود (1368). بیوشیمی با تفسیر در پزشكی.تهران: انتشارات دانشگاه تهران، جلد 1.
رحمانی نیا، فرهاد و حجتی، زهرا (1386). چاقی و كنترل وزن. رشت: انتشارات وارسته.ص،45
رسایی، جواد؛ گائینی، عباسعلی و ناظم، فرزاد (1373). سازگاری هورمون و ورزش. تهران:انتشارات دانشگاه تربیت مدرس.صص128-129
سردار، محمد علی؛ گایینی، عباسعلی و رمضانی، جواد(1387). تأثیر فعالیت بدنی هوازی ۸ هفته ای بر قندخون، درصد چربی بدن، حداكثر اكسیژن مصرفی و عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی در بیماران مرد دیابتی نوع یک. مجله ی غدد درون ریز و متابولیسم ایران، شماره 2، ص، 91-97.
عزیزی، فریدون؛ رئیس زاده، فربد؛ رحمانی، مازیار؛ صولتی، سید مهرداد ؛ اعرابی، ماندانا و هدایتی، مهدی (1379). ارتباط سطح سرمی لیپوپروتئینها، آپولیپوپروتئین ها و فعالیت آنزیم پاراكسوناز سرمی با عملكرد تیروئید. مجلة غدد درون ریز و متابولیسم ایران، شماره 3، ص، 158
گایتون، آرتور ( 1387). فیزیولوژی پزشکی 2006 . تهران ، اندیشه رفیع، ص، 847-846.
لبیب زاده م.( 1385). سیستاتینC به عنوان شاخصی برای عملکرد کلیه و ریسک فاکتوری جدید برای امراض قلبی عروقی. مجله پزشک و آزمایشگاه،شماره23.
محبی، حمید.، طالبی، الهه و رهبری زاده، فاطمه (1387). ” اثر شدت تمرین بر غلظت آدیپونکتین پلاسما در موش های صحرایی نر” ، فصلنامه المپیک، سال شانزدهم، ش4، ص، 78-71.
نوری حبشی الف.(1382). بررسی عوامل خطرزای قلبی عروقی در سالمندان فعال و غیر فعال. مجله حرکت شماره16،صفحه89-79.
منابع انگلیسی
Abramson JL and Vaccarino V.( 2002). Relationship Between Physical Activity and Inflammation Among Apparently Hearty Middele-Aged and Other Us Adult. Arch Intern Med.;162:1286-1292.
Abramson JL, Vaccarino V. Relationship beiween physical activity and inflammation among apparently healthy middleaged and older US adults. Aa’h lntem Med 2002; 162: 1286-9:
Albert MA, Glynn RJ. Ridker PM. Effect of physical activity on serum C-reactive protein. Am J Cardiol 2(HM; 93: 221-5
Barrett. E, et al. Hormone replacement therapy, heart disease and other consideration. Annu Rev public Health. 19:55-72.1998.
Blake GJ, Ridker PM. Inflammatory bio-tnarker.s and cardiovascular risk prediction. J Intern Med 2002; 252: 283-94
Buyukyaz G,Ulman C,Fatma G.( 2009) The effects of an 8-week walking program on Serum Lipids, Circulation Matrix Metalloproteinasese and Tissue InhibitorofMetalloproteinase-1 in PostmenopausalWomen.Turkish Journal of Biochemistry– Turk J Biochem; 33(4); 154-67.
Church TS, Barlow CE, Earnest CP, et al. Associations between cardiorespiratory fiiness and C-reactive protein in tneo. Artcrioscler Thromb Vase Biol 2002; 22: 1869-76
Colben LH. Visscr M, Simonsick EM, et al. Physical activity. exercise, and inflammatory markers in older adults: findings from the Health. Aging, and Body Composition Study. J Am Geriatr Soc 2004; 52: 1098-104
Curhan G. Cystatin C.( 2005). A Marker of RenalFunction or Something More? Clinical Chemistry.; 51(2):293-294.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:51:00 ب.ظ ]