از جمله شعرایی که میتوان بدینگونه اندیشه ها و نظرات آنان را در آثار غنی خود مورد مقایسه قرار داد، میتوان به احمد غزالی و اثر جاودانه وی «سوانح العشاق» با اندیشه های مولوی جلالالدین بلخی و اثر گرانقدر وی «مثنوی معنوی» اشاره کرد (چاوشی:۱۹۲، ۱۳۸۴).
سوانح العشّاق احمد غزالی نخستین اثر به زبان فارسی است که به طور مستقل دربارهی عشق نوشته شده است. این اثر مجموعهای از آرای غـزالی دربارهی عشق، عاشق، معشوق و ارتباط مـیان آنهاست. از آن جا که این متن عرفانی بر آثار بعد از خود تأثیر بسیاری نهاده، از اهمیت فراوانی برخوردار است. در این کتاب داریم که، چون عاشق معشوق را ببیند اضطرابی در وی پیدا شود، زیرا که هستی او عاریتیست و روی در قبله نیستی دارد. وجود او در وجد مضطرب شود، تا با حقیقت کار نشیند، و هنوز تمام پخته نیست، چون تمام پخته شود در التقا از خود غایب شود، زیرا که چون عاشق پخته شد در عشق و عشق نهاد او را بگشاد، چون طلایه وصال پیدا شود وجود او رخت بر بندد به قدر پختگی او در کار (دشتی:۵۳، ۱۳۸۸).
احمد غزّالی در کتاب سوانح سعی در نشان دادن گوشههایی از حقیقت عشق داشته است، امّا لحن کلام او اثر او را، از همان آغاز، در مقام یک اثر شاعرانه و استنباطی فردی و بیانناپذیر از عشق و احوال روانی مترتّب بر آن معرفی میکند.
تلقی مولوی هم از طریقت همین صورت متعادل معمول آن بود فقط با تکیه بیشتر بر عشق که عبودیت مورد تأکید در شریعت را به صورت یک اشتیاق و نیاز درمیآورد و ذکر حق را که در طریقت در آن باب تا حد التزام علیالدوام آن تأکید میشد از طریق سماع به صورت حصر توجه سالک در تمام احوال به تجربه حضور حاضر بودن حق در قلب و قالب انسانی شکل میداد و آن را انگیزۀ عشق به حق و موجب تشویق و تشجیع سالک در التزام دقایق شریعت نشان میداد (احمدی:۵، ۱۳۹۱).
همانطور که در بررسی اولیه نشان داده شد، ماهیت دو اثر مثنوی معنوی و سوانح العشاق در باب عشق و سلوک بوده و لیک، مضمون عشق و سلوک از منظر مولوی بیشتر بر عشق که عبودیت مورد تأکید در شریعت را به صورت یک اشتیاق و نیاز درمیآورد ولی در اندیشه های غزالی، در مقام یک اثر شاعرانه و استنباطی فردی و بیانناپذیر از عشق و احوال روانی مترتّب بر آن است. بنابر اهمیت موضوع، در این پژوهش، محقق به دنبال بررسی و مقایسه اندیشه های احمد غزالی در سوانح العشاق با مثنوی معنوی مولوی میباشد.
اهمیت و ضرورت انجام پژوهش:
رویکرد به بررسی تطبیقی اندیشه های شعرای کلاسیک و نامی ادبیات فارسی نه تنها متضمن ایجاد یک بازخورد شفاف از بن مایه آثار ایشان و علل شکلگیری سبک خاص ادبی بوده بلکه خود توانسته در ایجاد زمینه مطالعه دقیقتر این آثار و ایراد نقدهای دقیقتر مثمرثمر باشد. در این پژوهش به بررسی اندیشه های احمد غزالی در سوانح العشاق با مثنوی معنوی مولوی پرداختهایم.
از منظر احمد مولوی، نگاه صوفیّه به شریعت، هستی انسان و سرانجام و مقصد او، و نیز طبیعت و خدا، نگاهی خلاف عادت و مبتنی بر ذوق و قلب و استنباطی نو از دین بوده است؛ از این رو، حتّی بسیاری از آثار منثور آنان نیز رنگ و بویی شاعرانه دارد و در قلمرو ادبیّات، به مفهوم خاصّ جای میگیرند که عنصر زیبایی، عاطفه، ابهام در بیان، و کیفیّت طرح مضامین و اندیشههای بدیع و خلاف عادت در آنها تشخّص دارد (رستگار:۲۱۶، ۱۳۷۳).
در سوانح العشاق غزالی، جلوه معنی را گاهی در پس حجاب نثری بسیار موجز و شاعرانه میتوان ملاحظه کرد. امّا گاهی نیز جلوه معنی بسیار کم رنگ و سخن شعر منثور از آثار نوع سوم میشود، تا جایی که جز با تفسیر و تأویل نمیتوان معنی را از متن کشف کرد.
در بخشهایی از کتاب او ساختار و ترکیب کلام ساختار و ترکیب نثر به منظور انتقال صریح معنی به مخاطب نیست و مخاطب، بیش از آنکه معنی را دریابد، از ترکیب کلام و تکرار واژهها و تعدّد تصویرهای ساخته شده با دو عنصر ثابت، مثلاً روح و عشق و آهنگی که از ساختار مشابه جملهها احساس میشود، لذّت میبرد. اگر چه مقایسه و تقابل دو عنصر در عبارات شاعرانه اندکی راه ورود به تفسیر و تأویل آنها را تسهیل و به دریافت معنی، یا معنایی از میان معانی محتمل، یاری میرساند، امّا گاهی نیز این مقایسه و تقابل از میان برمیخیزد و عنصر «عشق» خود بهتنهایی مجمع مفاهیم متقابل میشود و راه ورود به تفسیر و تأویل متن از طریق نظام نخستین نشانهشناسی زبان را میبندد وکلام یکسره نقش زیباییشناختی زبان را در معرض تماشای مخاطب قرار میدهد (احمدی:۷، ۱۳۹۱).
آنچه در بررسی اندیشه های دو شاعر والامقام منتج میشود این است که دیدگاه مشترکی در رابطه با استنباطهای نو از دین و تجارب شخصی در باب عرفان و سلوک ملاحظه میشود. این استنباطها خود چون با زبانی به بیان در میآیند که مولود تجارب حسّی و عمومی ایشان است. مولوی و غزالی، نظام نشانه شناختی زبان را از صورت آشنا و طبیعی آن منحرف کرده و آن را بهصورتی نا آشنا درآوردهاند که ارتباط میان متن و خواننده را محتاج تأمّل میکند.
این تشخّص زبانی و در سایه ابهام قرارگرفتن معنی متن در آثار عرفانی یا به سبب استفاده از عناصر بلاغی، در جهت افزایش ظرفیّت زبان، برای القای مفاهیم نو و غیرعادی است، یا به سبب بیان عواطف روحیِ متأثّر از معانی و اندیشههای تازه است و یا ناشی از تجربههای شخصیِ بدونِ مصداقهای عامّ و آشناست.
۱-۳- جنبه جدید بودن و نوآوری در پژوهش:
اطلاع از مراتب دیدگاه ها و اندیشه های عرفانی مولوی و احمد غزالی و نیز بررسی مضامینی همچون عشق، شریعت، عرفان، سلوک و… در اندیشه های مولوی و احمد غزالی میتواند در ایجاد یک رهیافت جامع از ماهیت آثار و تبیین معنا و مفهوم آنان بسیار مثمرثمر بوده و نشان دهد که تا چه میزان سبک ادبی این دو در ایجاد الگوی جامع برای سایر ادبای پارسی مورد لحاظ قرار گرفتهاند.
۱-۴- اهداف مشخص پژوهش:
-
-
-
- هدف اصلی این پژوهش عبارت است از:
مقایسه اندیشه های احمد غزالی در سوانح العشاق با مثنوی معنوی مولوی
۱-۴-۱- ترتیب سایر اهداف پژوهش:
-
- بررسی مضمون عرفان در اندیشه مولوی و احمد غزالی
-
- بررسی جایگاه عشق در اندیشه مولوی و احمد غزالی
-
- بررسی جایگاه شریعت در اندیشه مولوی و احمد غزالی
۱-۵- سؤالات پژوهش:
-
- آیا مضمون عرفان در اندیشه مولوی و احمد غزالی با یکدیگر متفاوت است؟
-
- جایگاه عشق در اندیشه مولوی و احمد غزالی با یکدیگر تا چه میزان قرابت دارند؟
-
- آیا جایگاه شریعت در اندیشه مولوی و احمد غزالی دارای محدوده های مشترک میباشند؟
۱-۶- فرضیه های پژوهش:
-
- مضمون و مفهوم عرفان در اندیشه مولوی و احمد غزالی با یکدیگر مشابهت دارد.
-
- جایگاه عشق در اندیشه مولوی و احمد غزالی دارای مراتب غیر یکسانی است.
-
- جایگاه شریعت در اندیشه مولوی و احمد غزالی با یکدیگر مشابهت دارد.
۱-۷- تعریف واژه ها و اصطلاحات فنی و تخصصی:
- عرفان:
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 03:41:00 ب.ظ ]