این فصل ابتدا به شرح الگوهای نظری، دیدگاه‌ها و نظریه‌های مرتبط در خصوص مسائل کم توانی و کیفیت زندگی پرداخته وسپس به پیشینه مطالعات انجام شده در داخل وتحقیقات انجام شده در خارج از ایران می‌پردازد.

 

سیر تحول کم توانی در طول تاریخ

در طول تاریخ همواره افراد کم توان وجود داشته اند. کم توانی قدمتی همپای تاریخ بشر دارد. مروری بر تاریخچه کم توانی نشان میدهد که در هر دوره‌ای از تاریخ، در هر فرهنگ و تمدنی و در همه طبقات اجتماعی، افرادی وجود داشته ا ند که از نظر فعالیت‌های اجتماعی و یا کنش‌های ذهنی پایین‌تر از حد طبیعی عمل نموده و نیازمند توجهات ویژه‌ای بوده اند، مطالعه در زندگی افراد دارای کم توانی در سراسر ازمنه تاریخی آشکار کننده این حقیقت تلخ است که رفتار غالب جوامع با این گروه از افراد ظالمانه و بدور و از هر گونه عدالت اجتماعی و رفتارهای انسانی بوده است. در گذشته‌های دور، در خانواده‌های فقیر، کودکان با کار خود در خدمت اقتصاد خانواده بودند، در شرایطی که خانواده با تلاش سخت و توان فرسا برای گذران زندگی دست به گریبان بود، کودکان بیشتر بعنوان افرادی برای کمک به معیشت خانواده درنظر گرفته می‌شدند. در چنین شرایطی کودکان دارای کم توانی که قادربه هیچ گونه کمکی به خانواده نبودند معمولاً بعنوان نیرویی سربار نگریسته می‌شدند. مردم تصور می‌کردند افرادی که با هنجارهای جامعه انطباق ندارند، دارای روح خبیث هستند و به همین دلیل این افراد، در معرض نابودی، فراموش شدن و طرد از جامعه قرار داشتند. یافته‌های باستان شناسان بیانگر این مطلب است که رفتارهای غیر عادی و ناسازگارانه افراد، توسط کاهن ها، کشیشان و جادوگران معالجه و مداوا می‌شد. با تغییر شیوه زندگی مبتنی بر شکار به اقتصاد کشاورزی تحولی در زندگی افراد دارای کم توانی رخ داد. برقراری ارتباط کلامی و زندگی گروهی از همین دوره آغاز شد. با ظهور این دوران، بنظر می‌رسد که فرصت برای افراد دارای کم توانی، حداقل در حد زنده ماندن، افزایش یافت. مصریان باستان اولین گروه‌هایی بودند که نسبت به افراد دارای کم توانی و زندگی آنان علاقمندی نشان دادند. در نوشته‌های قدیمی مصر(پاپیروس) توصیه‌ها و دستورالعمل‌های پزشکی، سحر و جادوهایی برای درمان بسیاری از بیماری‌ها آمده است. در این اسناد تاریخی، مطالبی نیز برای درمان عقب ماندگی ذهنی صرع، نابینایی و ناشنوایی ذکر شده است.
عکس مرتبط با اقتصاد
رومیان و یونانیان معتقد بودند که یک جامعه پویا و زنده از توان بالقوه شهروندان نشات می‌گیرد. آنان قوانینی را تصویب نمودند که بر اساس آن، افرادی که قادر نبودند به برتری جامعه کمک کنند، در اولین فرصت حذف شوند. برای یونانیان، کودکان ثروت و دارایی کشور محسوب می‌شدند. در شهر اسپارت یونان باستان، طبق قانون، نوزادان تازه متولد شده را نزد سالمندان می‌بردند تا مشخص کنند که آیا شهروند مناسبی خواهند شد یا خیر. کودکانی که از لحاظ جسمانی قادر به رشد و مستعد سلحشور و جنگجو شدن بودند بصورت رسمی توسط دولت پذیرفته می‌شدند، اما تا سن هفت سالگی نزد مادر باقی می‌ماندند. نوزادانی که دارای مشکلات بینایی و یا سایر کم توانی‌ها و نقص‌ها بودند در کوهستان‌ها رها و یا به امواج رودخانه‌ها سپرده می‌شدند. (میرخانی، ۱۳۷۸: ۴-۱)ارسطو در کتاب سیاست ذکر می‌کند: « باید قانونی باشد که هیچ فرد ناقصی حق ادامه حیات نداشته باشد » توجه به زندگی افراد دارای کم توانی در طول تاریخ از جنبه‌های پزشکی آغاز شد و مساله درمان، در مرحله اول اهمیت قرار داشت. بررسی‌های پزشکی مقدم بر آموزش استثنایی بود و هیچگونه امکانات آموزشی برای افراد دارای کم توانی، تا نیمه قرن هیجدهم، وجود نداشت. برای قرن ها، تصور می‌شد که افراد دارای کم توانی، تحت تاثیر قدرت مافوق نامرئی خدایانی قرار دارند که در بالای کوه و یا درختان زندگی می‌کنند و رفتارهای غیر عادی، ناشی از نیروی این خدایان است. در قرون وسطی، قوانین کلیسا تبعیضاتی بر علیه افراد دارای کم توانی ایجاد نمود. آنان حق استفاده از ارث، گواهی و شهادت در دادگاه را نداشتند و هم چنین از عقد قرارداد و سایر حقوق محروم گردیدند. در قرن سیزدهم موقعی که هنری سوم پادشاه انگلستان دارای یک دختر ناشنوا شد یک مورخ معاصر وی، دخترک را چنین توصیف کرد: «کودک گنگی که به درد هیچ چیز نمی‌خورد. » در قرن شانزدهم در آلمان افراد عقب مانده ذهنی داخل قفس محبوس می‌شدند. بیشتر افراد دارای کم توانی در قرون وسطی، یک زندگی فاقد امنیت و متزلزل را تجربه کردند. از حمایت عمومی نشانه‌ای وجود نداشت و مراقبت از افراد دارای کم توانی تحت حمایت کلیسا انجام می‌گرفت در این دوران نگرش‌های گوناگونی در خصوص عقب ماندگی ذهنی وجود داشت. بعضی‌ها حرکات وصحبت‌های زیر لب عقب ماندگان ذهنی را گفتگو با شیطان می‌دانستند و گروهی نیز آن را رابطه رمزآمیز بین فرد و الهام الهی تلقی می‌کردند. (همان: ۷-۵)
تجربه افراد دارای کم توانی در قرون وسطی، سرشار از سختی، محرومیت و انزوا بود. افراد دارای کم توانی در حکم دلقک‌های دربار در اجتماع پذیرفته می‌شدند اما نگرش غالب نسبت به آنها با خرافات و ترس همراه بود. اعتقاد بر این بود که این کم توانی‌هایی فکری و جسمی را شیطان به آنان داده است از این رو آنان موجوداتی گناهکار و شرور به حساب می‌آمدند. جوامع بدوی و قبایل اولیه که جهت بقا خود سخت تلاش می‌نمودند. افراد ضعیف و دارای کم توانی را که در تکاپوی زندگی موثر محسوب نمی‌شدند، طرد می‌کردند. به عنوان مثال اسپارت ها، کودکان ناقص الخلقه را طعمه گرگ‌ها می‌نمودند و مردم هند باستان افراد دارای کم توانی را به امواج خروشان رودخانه‌ها می‌سپردند، هم چنین در بسیاری از تمدن‌های باستانی رسم بر این بود که در سال‌های قحطی، تعدادی از افراد دارای کم توانی راقربانی می‌کردند زیرا اینگونه افراد را عناصری وابسته به شیطان می‌دانستند و به وجود ارواح خبیثه و حلول آنها در جسم و روح افراد دارای کم توانی معتقد بودند. در برخی تمدن‌ها که مذهب در آنها رسوخ کرده بود روش‌های انسانی‌تری در مورد افراد دارای کم توانی بکار رفته است بطوریکه در آئین کنفوسیوس معلم چینی و همینطور در دین پیامبر ایرانی زرتشت به وضوح خواسته شده که با افراد دارای کم توانی رفتاری انسانی داشته باشند. (علم سرشت، ۳۷۱: ۱۱) می‌توان گفت پس از عصر روشنگری و غلبه علم و دانش بر فضای جهان، گسترش و تعمیق اطلاعات، رفته رفته علم بر خرافات و سحر و جادو غلبه کرد. بطور کلی در طول تاریخ عقاید و نظرات مردم نسبت به افراد دارای کم توانی تحت تاثیر تحولات اقتصادی واجتماعی آن زمان بوده و فرهنگ ملت‌ها در آن عقاید و نظرات تاثیری شگرف داشته است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

روند تاریخی شرایط افراد دارای کم توانی

در منابع تاریخی سخن بسیاری از نحوه برخورد با افراد دارای کم توانی اعم از کشتن، قربانی کردن، ترحم و نگهداری از آنان در مراکز سرپوشیده و دور از دید مردم و جدا از جامعه به میان آمده است. در طی قرون، عقاید تعصب آمیز و نگرش افراد غیر دارای کم توانی، به میزان قابل ملاحظه‌ای تعیین کننده کیفیت زندگی و سرنوشت افراد دارای کم توانی بوده است. عکس العمل‌های مردم نسبت به این افراد را می‌توان به پنج مرحله تقسیم نمود:

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:33:00 ق.ظ ]