تحقیقات تجربی کمی صورت گرفته است
تحقیقات تجربی کمی صورت گرفته است
تحقیقات تجربی نسبتاً خوبی انجام شده است
تحقیقات تجربی نسبتاً خوبی انجام شده است
مطالعات
تفسیرها
۲-۶٫ مفهوم مدیریت سود
محاسبه سود خالص در یک واحد تجاری متأثر از روش ها و برآوردهای حسابداری می باشد و این امر فرصتی را برای مدیران فرآهم می آورد تا با بهره گرفتن از شیوه های گوناگون، سود حسابداری گزارش شده را مدیریت کنند. فلسفه مدیریت سود، بهره گیری از انعطاف پذیری روش ها ی استاندارد و اصول پذیرفته شده حسابداری می باشد. البته تفسیرهای گوناگونی که می‏توان ازروش ها ی اجرایی یک استاندارد حسابداری برداشت کرد، ازدیگر دلایل وجود مدیریت سود می باشد. این انعطاف پذیری دلیل اصلی تنوع موجود در روش های حسابداری است. درزمانی که تفسیر یک استاندارد بسیار انعطاف پذیراست، یکپارچگی داده ها ارائه شده درصورتهای مالی کمترمی شود. اصول تطابق و محافظه کاری نیز می تواند باعث مدیریت سود شود .به اعتقاد شیپر[۱۶] (۱۹۸۹)مدیریت سود عبارت است از گزارشگری جانبدارانه و همراه با سوگیری، که براساس آن مدیران از روی تعمد و با تصمیم قبلی، در فرایند تصمیم گیری مالی مداخله می کنند تا برخی از منافع خاص را عاید خود کنند. از نظر مولفورد و کامیسکی[۱۷] (۱۹۹۶) مدیریت سود یک دستکاری آگاهانه و فعال در نتایج حسابداری به منظور ایجاد تغییر در نشان دادن وضعیت تجاری واحد اقتصادی می باشد. در کتاب تئوری های حسابداری اسکات (۱۹۹۷) مدیریت سود به عنوان اختیار شرکت در انتخاب سیاست های حسابداری برای دستیابی به برخی اهداف خاص مدیرتعریف شده است. به بیان دیگر، مدیریت سود عبارت است از نوعی مداخله هدفمند مدیر در فرایند گزارشگری مالی برون سازمانی واحد تجاری، به منظور تحصیل منافع شخصی که از طریق دستکاری اطلاعات در دوره مالی جاری صورت می گیرد.
حسابداری
طبق اظهارات هلی و والن[۱۸] (۱۹۹۹)مدیریت سود زمانی اتفاق می‏افتد که مدیران از قضاوت های شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و درنتیجه در ساختارمعاملاتجهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری نمایند. این تغییرات در گزارشگری مالی موجب گمراهی افراد ذینفع، درباره عملکرد بنگاه اقتصادی می شود و یا روی پیامدهای ناشی از قراردادهای واحد تجاری که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، اثر می گذارد. در پاسخ به این سوال که چرا شرکت‏ها به تغییرات حسابداری آرایشی متوسل می شوند، واتز و زیمبرمن[۱۹] (۱۹۸۶) نظریه اثباتی[۲۰] خود را مطرح کردند. این نظریه انگیزه هایی غیر از انگیزه های مرتبط با بازار سرمایه را برای مدیریت سود توسط شرکت ها طرح نمود. فرضیه های اصلی مطرح شده توسط آن ها عبارت است از فرضیه طرح پاداش، فرضیه قرارداد بدهی و فرضیه هزینه های سیاسی.
عکس مرتبط با اقتصاد
به اعتقاد گیروکس[۲۱] (۲۰۰۴)، مدیریت سود شامل طیف وسیعی است که از حسابداری محافظه کارانه[۲۲]شروع می شود و با حسابداری معتدل یا غیرجانبدارانه[۲۳] و سپس حسابداری از نوع تخطی و انحراف از اصول، قواعد و میثاق ها، یا حسابداری متهورانه[۲۴] ادامه می یابد و درنهایت به حسابداری فریب آمیز یا حسابداری متقلبانه[۲۵] منتهی می شود. لذا حوزه و محدوده بسیار وسیعی برای قضاوت شخصی در حسابداری به وجود می آید. که این مسئله موجب اغوای مدیران شده و در آنان ایجاد انگیزه می کند تا به دستکاری سود مبادرت ورزند.
مدیریت بنگاه های اقتصادی، بر مبنای دیدگاه خویش، استفاده مناسب را از قواعد و میثاق های حسابداری به عمل می آورند. دیدگاه مدیران می تواند، محافظه کارانه یا محتاطانه باشد که در این حالت، دورزدن استانداردهای حسابداری و همچنین وجود اقلام غیرمترقبه کمتر مشاهده می شود و طبعاً افشاء کامل صورت می گیرد. نتیجه تحقق این امر، نشان دادن اعداد و ارقام نزدیک به واقع در گزارشهای مالی و ارائه سود با کیفیت بالا و مطلوب خواهد بود. حالت عکس وضعیت بالا دیدگاه افراطی مدیران در تجاوز به دستوالعمل ها و قواعد و تخطی از اصول و موازین پذیرفته شده حسابداری می باشد که باعث تنظیم و ارائه گزارشهای مالی فریب آمیز و گمراه کننده می‏شود(بهارمقدم، ۱۳۸۵).
۲-۷٫ الگوها و تئوری های مرتبط با مدیریت سود
برای مدیریت سود الگوهای مختلفی وجود دارد. اولین الگوی مطرح شده در این ارتباط الگوی کسب آرامش می باشد. این الگو که مخرب ترین نوع مدیریت سود است. زمانی کاربرد دارد که بر اثر فشار سهامداران به مدیریت، احتمال برکناری وی وجود داشته باشد. در این حالت مدیریت سعی می کند که به طرق مختلف همانند فروش دارایی های مستهلک شده، کاهش ذخیره مطالبات مشکوک الوصول و … سود سال جاری را بالا برده و عملکرد شرکت را مطلوب جلوه دهد. مخرب بودن این الگو زمانی است که عملکرد شرکت، قیمت بازارسهام را توجیه نکند. در چنین شرایطی تصنعی بودن سود ارائه شده توسط شرکت آشکار می شود که این امر نه تنها ارزش سهام شرکت را کاهش می دهد بلکه بر اعتبار شرکت نیز لطمه وارد می کند (احمدپور و یحیی زاده فر، ۱۳۸۳). الگوی دیگر، حداکثر سازی سود می باشد که در مورد طرح های پاداش مدیریت کاربرد داشته و مدیریت تلاش می کند در راستای دست یابی به پاداش بیشتر سود را افزایش دهد.در نقطه مقابل این الگو، الگوی حداقل سازی سود قرار دارد. این الگو در مورد مدیران محافظه کار در شرکت هایی مصداق دارد که دارای یک رویه بلندمدت سوددهی باشند.اما رایج ترین الگو در مدیریت سود، الگوی هموارسازی سود می باشد. این الگو سعی در کاهش نوسان های موقتی سود گزارش شده به دلیل مغایرت با سود اقتصادی دارد(احمدپور و کریمی، ۱۳۸۵).
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
در ارتباط با مدیریت سود تئوری های مختلفی ارائه شده است. یکی از این تئوری ها که در مقام تبیین مدیریت سود برآمده است، تئوری اثباتی می باشد. این تئوری توسط واتز و زیمبرمن (۱۹۸۶)بسط داده شده وبه دلیل تاکید بر جنبه های هنجاری و توصیفی، مطرح شده است. مسئله مهمی که در این تئوری در بیان فرضیه های مدیریت سود وجود دارد، این است که قیمت سهام به جریانات وجه نقد وابسته است نه سود حسابداری. بر این اساس با وجود فرضیه بازار کارا دو شرکت که جریانات نقدی همانند دارند، ارزش یکسان دارند. هرچند رویه های حسابداری متفاوتی داشته باشند. باتوجه به مطالب بیان شده مسئله ی اصلی تئوری اثباتی تعیین شیوه ای است که رویه های حسابداری بر جریانات نقدی شرکت و به تبع آن منافع مدیریت مؤثر واقع شده و موجب تغییر در قیمت بازار سهام و ارزش شرکت می شوند.
تئوری دیگر، تئوری نمایندگی می باشد که مبانی آن توسط جنسن و مکلینگ[۲۶] (۱۹۷۶) مطرح شده است. تأکید این تئوری بر قراردادهای آزادی است که بین گروه های مختلف سازمانی به عنوان راه حلی کارآمد برای از بین بردن تضاد منافع به عمل آید. سیر تکاملی این تئوری به این دیدگاه منجر شده است که سازمان حلقه قراردادهاست که از طریق حکم های تفویض اختیار با وظایف مشخص شده از طرف مقامات بالاتر صورت می گیرد. مدیر به عنوان منافع سهامداران به دنبال حداکثرکردن منافع خویش است، لیکن منافع خود را در گرو منافع سهامداران که در قرارداد مشخص شده است می داند. براین اساس عملکرد شرکت و اطلاعات مالی ارائه شده به شرکت، حاصل تعادل در منافع این دو گروه است و مدیریت سود اعمال شده توسط مدیریت (هموارسازی سود) نه تنها تأمین کننده منافع مدیریت است بلکه منافع سهامداران را هم تأمین می کند(احمدپور و کریمی، ۱۳۸۵). از دیگر تئوری های مطرح شده در ارتباط با مدیریت سود تئوری هموارسازی سود می باشد که اولین بار توسط گوردن (۱۹۶۴)ارائهشده است. بر اساس این تئوری: ۱)شاخص مدیریت برای انتخاب از بین اصول حسابداری، بالابردن منافع خویش است. ۲) با افزایش امنیت شغلی منافع مدیریت، نرخ رشد درآمد و نرخ رشد شرکت افزایش می یابد. ۳) دستیابی به اهداف قیدشده در بند دوم به رضایت سهامداران بستگی دارد. یعنی هر اندازه سهامداران خشنودتر باشند، امنیت شغلی مدیریت، حقوق و مزایای وی و …. بیشتر خواهد شد. ۴) متوسط نرخ رشد سود شرکت و ثبات درآن رضایت سهامداران را افزایش می دهد.
۲-۸٫ دیدگاه های موافقان و مخالفان مدیریت سود
پژوهشگران حوزه مدیریت سود، این پدیده را از دیدگاه های متفاوت و مناظر گوناگون مورد بررسی قرار داده اند. بعضی از پژوهشگران، محدوده هایی از مدیریت سود را مجاز و موجه تشخیص داده و آن را برای سرمایه گذاران و سایر افراد ذینفع، سودمند دانسته اند. به بیان دیگر، موافقین هموارسازی سود را سهولت در اهداف گزارشگری مالی می دانند . این گروه دلایل خود مبنی بر موافق بودن با اعمال هموارسازی و مدیریت سود را ایجاد سهولت در پیش بینی سود دوره‏های آتی و پیش بینی ارزش بازار و همچنین وجود معیاری برای ارزیابی کنترلهای داخلی، عنوان کرده اند. ایشان عقیده دارند درصورتیکه هموارسازی سود تحقق یابد، بااستفاده از عملکرد گذشته، برنامه ریزی، بودجه بندی و تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری ها، تسهیل می یابد.بااستفاده از تئوری قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، هنگامیکه سودهای گزارش شده هموار باشند، محاسبه ارزش فعلی جریانات نقدی آتی و همچنین تعیین ارزش متعارف دارایی ها، راحت‏تر خواهد بود. پژوهش انجام شده توسط میچلسون و دیگران[۲۷](۱۹۹۵)، نشان می دهد که شرکتهایی که سود هموارتری دارند، بطور قابل توجهی متوسط بازده سالانه بالاتری نسبت به شرکتهایی که عمل هموارسازی سود را انجام نداده اند دارند. بارنی و دیگران[۲۸] (۱۹۷۶) در پژوهش خود اظهار داشتند که مدیریت سود عبارت است از کاستن آگاهانه از نوسانات سود که به نظر می رسد برای بنگاه اقتصادی، عادی جلوه می کند. مدیران برای کاهش نوسانات سود گزارش شده و افزایش میزان پیش بینی صحیح جریان وجوه نقد آتی توسط سرمایه گذاران، اقدام به آرایش سود می نمایند و انتظار می رود که این اقدام، تأثیر مثبتی بر ارزش سهام و عملکرد مدیریت داشته باشد.
به عقیده موافقان، سودهای با نوسان زیاد، کل برنامه ریزی و بودجه بندی را با مشکل مواجه می‏کند. به نظر بیدلمن[۲۹](۱۹۷۳) مدیران بنگاه های اقتصادی به دو دلیل تلاش می کنند تا سودهای خالص مورد گزارش را مدیریت نمایند: ۱) یک جریان ثابت سود می تواند سطح بالاتری از سود قابل تقسیم را به ارمغان آورد که این امر به نوبه خود، اثر مطلوبی بر ارزش سهام شرکت می‏گذارد زیرا میزان ریسک شرکت را کاهش می دهد. ۲) مدیران بنگاه های اقتصادی تلاش می کنند تا ماهیت پرنوسان سودهای خالص مورد گزارش را خنثی کرده و بدین وسیله میزان همبستگی بازده مورد انتظار بنگاه اقتصادی را نسبت به بازده مجموع دارایی های موجود در بازار، کاهش دهد.ترومن و همکارانش[۳۰] (۱۹۸۸) در تشریح فرایند هموارسازی سود برای شرکتها می‏گویند:هموارسازی، واریانس سودهای مشاهده شده را می کاهد و بدین ترتیب هزینه استقراض شرکت را کاهش می‏دهد و بر روابط میان شرکت و مشتریان، فروشندگان و کارکنان اثر مساعد دارد.
از سوی دیگر مخالفان پدیده هموارسازی و مدیریت سود، هموارسازی را نوعی تحریف در اهداف گزارشگری مالی می دانند. ایمهاف[۳۱] (۱۹۸۱) معتقد است وقتی متغیرها برای کسب سودهای هموار دستکاری می شوند، به نظر می رسد که افشاء به اندازه کافی صورت نمی گیرد.بیدلمن(۱۹۷۳) اعتقاد دارد که هموارسازی سود، تجزیه و تحلیل صورتهای مالی را با مشکل مواجه می سازد.
۲-۹٫ انواع مدیریت سود
انوان مدیریت سود را می توان در پنج گروه تقسیم بندی کرد:
۲-۹-۱٫ مدیریت سود از طریق زمان بندی رویدادها
با فرض وقوع رویداد و شناخت و ثبت آن، مدیریت برای تعیین دوره هایی که تحت تأثیر مقادیر کمی این رویدادها قرار می گیرند، از اختیارات زیادی برخوردار است و می تواند آن ها را کنترل کند. مانند تخصیص هزینه ها به دوره های آتی، سرمایه ای تلقی کردن برخی هزینه ها و … . مدیریت این اختیار را دارد که چگونه و چه موقع رویدادها را شناسایی کند. زمان بندی خرید و فروش دارایی ها نیز می تواند بر سود حسابداری تأثیر بگذارد. مدیریت می تواند زمان و مقدار سرمایه گذاری در هزینه های تحقیق و توسعه، تبلیغات و نگهداری را انتخاب نماید. مدیریت همچنین قادر است در مورد زمان بندی فروش اموال، ماشین آلات و تجهیزات برای تسریع بخشیدن یا به تأخیر انداختن شناخت سود و زیان تصمیم گیری نماید (ناظمی اردکانی، ۱۳۸۹). اولین تحقیق درباره مدیریت سود از طریق زمانبندی فروش دارایی ها توسط بارتو[۳۲] (۱۹۹۳) صورت گرفت. نتایج مطالعات وی حامی از این است که مدیران با بهره گرفتن از زمان بندی فروش دارایی ها تغییرات موقتی سود را هموار ساخته و اقدام به مدیریت سود می نمایند.
۲-۹-۲٫ مدیریت سود از طریق انتخاب و تغییر رویه های حسابداری
انتخاب رویه های حسابداری بر زمان بندی شناخت درآمدها و هزینه ها در محاسبه سود تأثیر می‏گذارد. به عنوان مثال، رویه هایی که شناخت درآمدها را به جلو و تشخیص هزینه ها را به تأخیر می‏اندازند، سود گزارش شده را افزایش خواهند داد. حتی بعد از این که مدیریت شرکت رویه‏های حسابداری را انتخاب کرد، هنوز این اختیار وجود دارد که چگونه اصول مربوط را بکار گیرد. به طور مثال در مورد برآورد عمر خدمات، ارزش اسقاط، عمر دارایی های نامشهود، نرخ سوخت حساب های دریافتنی و …. مدیریت از اختیار برخورد دارد می باشد (ناظمی اردکانی، ۱۳۸۹).
۲-۹-۳٫ مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی
حسابداری تعهدی، حق انتخاب قابل توجهی به مدیران در تعیین سود در دوره های زمانی متفاوت اعطاء نموده است. در واقع تحت این نوع از سیستم حسابداری، مدیران کنترل چشمگیری بر زمان تشخیص برخی از اقلام هزینه از جمله هزینه های تبلیغات و مخارج تحقیق و توسعه ای دارند. از سوی دیگر مدیران در سیستم حسابداری تعهدی، با گزینه های متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها نیز روبرو می باشند، از جمله تشخیص سریعتر درآمد از طریق انجام فروش های نسیه(مشایخی و همکاران، ۱۳۸۴).
۲-۹-۴٫ مدیریت سود از طریق دستکاری فعالیت‏های واقعی (مدیریت واقعی سود)
شیپر (۱۹۸۹) در تحقیق خود عنوان کرد که مدیریت سود می تواند فعالیت های واقعی را نیز شامل گردد. این نوع مدیریت سود از طریق تغییر در فعالیت های عملیاتی با هدف گمراه کردن ذینفعان انجام می شود. دستکاری فعالیت های واقعی بر جریان های نقدی و درپاره ای از موارد بر اقلام تعهدی تأثیر می گذارند (ولی زاده لاریجانی، ۱۳۸۷).
رویچودهری[۳۳](۲۰۰۶)اینگونه بیان می کندکه اگرچه اینگونه انحرافات درعملیات شرکت دررسیدن به اهداف گزارشگری مالی به مدیرکمک می کند، لیکن ارزش شرکت را افزایش نمی دهد. روش های دستکاری فعالیت های واقعی مانندکاهش قیمت فروش محصولات به منظورافزایش فروش و یاکاهش مخارج اختیاری دربحرانهای اقتصادی، ازجمله روش های بهینه ای هستندکه به مدیران کمک می کند. ولی اگرمدیران به صورت گسترده وغیرعادی به استفاده از روش های مذکورعلاقه نشان دهند، درواقع آنها به مدیریت واقعی سود تمایل دارند و وجودسرمایه‏گذاران خبره وآگاه دستکاری فعالیتهای واقعی را محدود می کند. بنابراین اگرچه مدیران با انجام چنین فعالیتهایی می توانند به سودهای موردنظرشان درکوتاه مدت دست یابند لیکن آنهادربلندمدت نخواهندتوانست ارزش شرکت را افزایش دهند.
۲-۹-۵٫ مدیریت سود از طریق تغییر طبقه بندی
مدیریت می تواند با انتخاب اقلام میانی صورت سود وزیان، ترکیب مکانی قرار گرفتن آن ها را تحت کنترل قرار دهد. هنگامی که آمار و ارقام موجود در مورد سود و زیان، به غیر از سود خالص موضوع مدیریت و آرایش سود باشد، مدیران می توانند اقلام مربوط به اجزای سود را طبقه بندی نموده و بدین وسیله تغییرات مربوط به سود عملیاتی دوره مربوطه را کاهش دهند. برای نمونه، نشان دادن برخی از درآمدهای غیرعملیاتی در قالب درآمدهای عملیاتی و یا انتقال برخی از هزینه‏ های عملیاتی به هزینه های عمومی و اداری همگی می تواند منجر به افزایش سود عملیاتی واحد تجاری گردد(مک وی، ۲۰۰۶).
۲-۱۰٫ انگیزه های مدیریت سود
انگیزه‏هایی همچون امنیت شغلی، پاداش، قانون‏گریزی، اجتناب ازگزارش زیان وکاهش سود،قراردادهای بدهی، افزایش ثروت، دستیابی به انتظارات سهامداران و برنامه های پیش‏بینی شده، این انگیزه رادرمدیریت بوجود می‏آوردکه با اعمال روش‏های مختلف درجهت منافع خود ودرجهت تضاد با منافع سایرگروه‏ها، سود را دستکاری نماید(بهارمقدم، ۱۳۸۵).
انگیزه‏های مالیاتی آشکارترین انگیزه برای مدیریت سود می‏باشد. در کشورهایی مانند ایران که گزارشگری مالی و مالیاتی متفاوت نمی‏باشند، مالیات نقش مهمی را در مدیریت کاهنده سود ایفا می‏نماید.
قراردادهای بدهی نیز می‏توانند به عنوان یکی از انگیزه‏های مدیریت سود مدنظر قرار گیرند. مدیریت سود برای اهداف قراردادهای بدهی به وسیله فرضیه بدهی تئوری حسابداری اثباتی تبیین شده است. چهار موقعیت قراردادی اصلی ممکن است موجب مدیریت سود شود: ۱) الزامات قراردادهای بدهی، ۲) قراردادهای جبران خدمات مدیریت، ۳) امنیت شغلی و ۴) مذاکرات با اتحادیه‏ها. باتوجه به این که تخطی از الزامات قراردادهای بدهی (مانند رعایت نسبت سرمایه در گردش) هزینه های سنگینی بر شرکت تحمیل می نماید، انتظار می رود که مدیران با اعمال مدیریت سود از آن جلوگیری نمایند. همچنین مدیران می توانند از طریق مدیریت سود بر حقوق و مزایای فعلی و آینده خود تأثیر بگذارند. مدیران همچنین ممکن است به خاطر امنیت شغلی، در هموارسازی سود بکوشند (رحمانی، ۱۳۸۹). انگیزه‏های مدیریت سود می‏تواند ناشی از قراردادهای ضمنی (بی قید و شرط) نیز باشد. این قراردادها از ارتباط مداوم شرکت با ذینفعان (سهامداران، کارکنان، عرضه کنندگان مواد، مشتریان و ….) به وجود می‏آید. مدیران می توانند با مدیریت سود و گزارش بالای سود اعتماد ذینفعان را در ایفای تعهدات قراردادی خود را جلب نمایند (باون و همکارانش[۳۴]، ۱۹۹۵).
انگیزه‏های سیاسی نیز یکی دیگر از محرک های مدیریت سود به شمار می‏آید. برخی شرکتها از نظر سیاسی تحت نظر می باشند. چنین شرکتهایی سعی در مدیریت سود برای کاهش هزینه های سیاسی خود دارند، که منجر به انتخاب رویه های حسابداری برای کاهش سود گزارش شده در دوره موفقیت می گردد. این انگیزه‏ها زیربنای فرضیه هزینه های سیاسی در تئوری حسابداری اثباتی می‏باشد(پورحیدری و همتی، ۱۳۸۳).
از دیگر انگیزه‏های مدیریت سود می‏توان به محرک های بازار اشاره داشت. محرک‏های بازار برای مدیریت سود زمانی پدید می‏آید که مدیران شرکت به ارتباط بین سود گزارش شده و ارزش بازار شرکت پی ببرند. در این حالت مدیران می‏توانند از صلاحیت حسابداری خود برای حمایت از سود در دوره‏های عرضه عمومی اولیه و عرضه سهام ناشی از افزایش سرمایه استفاده کنند تا در یک تلاش آشکار، تصورات سرمایه‏گذاران را تغییر دهند. در کنار محرک های یاد شده فوق، انگیزه های مقرراتی نیز می توانند در مدیریت سود نقش داشته باشند. این انگیزه ها زمانی بوجود می آیند که تصور شود سود گزارش شده بر اقدامات مقررات گذاران و مسئولان دولتی اثر می‏گذارد(رحمانی، ۱۳۸۹).
۲-۱۱٫ روشها و ابزارهای مدیریت سود
هندریکسون و ون بردا (۱۳۸۵)درخصوص بیان ابزارهای مدیریت سود از عنوان راهکارهای حسابداری بهره می جوید و این راهکارها را به صورت ذیل برمی شمرد:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

ارزیابی موجودی کالا (FIFO در برابر LIFO)

استهلاک و تهی شدن منابع طبیعی

تخصیص مالیات بر درآمد

بازنشستگی

هزینه های تحقیق و توسعه

سرقفلی

زمان تحقق درآمد

مفهوم سود و زیان جامع در برابر مفهوم عملیاتی از صورت سود و زیان

سرمایه گذاری های مشترک

اجاره های بلندمدت

اصول و مبانی مربوط به تلفیق

ترکیب موسسات تجاری

اندازه گیری سود در شرکتهای سرمایه گذاری

مخارج نامشهود در صنایع نفت و گاز

تغییر طبقه بندی

به عقیدهبرتون و استولوی (۲۰۰۰) ابزارهای مدیریت سود باید دارای ویژگی های زیر باشند:

 

 

ابزار مدیریت سود باید یک بار استفاده شود و طوری باشد که شرکت مجبور نشود برای آن عمل خاص، در آینده واکنشی را انجام دهد.

ابزارهای مدیریت سود باید بر مبنای قضاوت حرفه ای و در زمینه اصول پذیرفته شده حسابداری بوده و نباید مدیریت را وادار به افشای واقعیت دستکاری و به دنبال آن موجب بند گزارش حسابرسی شود.

ابزار مدیریت سود باید منجر به انتقال اصولی تفاوت سود از سالی به سال دیگر شود.

ابزار مدیریت سود نباید مستلزم انجام معاملات واقعی باشد، بلکه باید مستلزم طبقه بندی داخلی حساب ها باشد.

ابزار مدیریت سود باید به تنهایی و یا با سایر اعمال و در طول دوره های متوالی استفاده شود(یعقوبی، ۱۳۸۶).

۲-۱۲ مدیریت سود و تغییرطبقه بندی

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:54:00 ب.ظ ]