حال بایدسوال کرد اموری که راه انجام کارهای شایسته را هموار می کنند و بدین سبب دربهای بهشتند، چیستند؟ و نیز اموری که راه ارتکاب اعمال ناشایست را بازمی کنند و بدین جهت دربهای جهنم هستند کدام است ؟
۲-۳-۲ ابواب بهشت وجهنم ازدیدگاه ملاصدرا
اکنون باتوجه به حقیقت معنای ابواب بهشت که مطلق اموری است که راه را برای انجام کارهای شایسته و نیک هموار کرده و موجب می شوند که از آدمی اعمال پسندیده و خوب صادر شود ، و نیزابواب جهنم که مطلق اموری است که راه را برای ارتکاب اعمال ناشایست و زشت باز و موجب می شوند که از آدمی کارهای ناپسند سربزند .بایدسوال کرد اموری که راه انجام کارهای شایسته را هموار می کنند و بدین سبب دربهای بهشتند چیست ؟ و نیز اموری که راه ارتکاب اعمال ناشایست را بازمی کنند و بدین جهت دربهای جهنم هستند کدام است ؟
از آن رو که آدمی همه کارهایش را – چه خوب و چه بد – به وساطت قوایی که خدای تبارک و تعالی آنها را در وجود او تعبیه کرده است انجام می دهد ، و آنها عبارتند از حواس پنج گانه ظاهری ( لامسه ، باصره ، سامعه ، ذائقه ، شامه ) و حواس سه گانه باطنی ( متخیله ، واهمه ، عاقله ) می توان گفت حواس پنجگانه ظاهری به اضافه قوه متخیله و قوه واهمه ، در صورتی در غیر طاعات خدا ودرغیر انچه برای آن آفریده شده اند به کار گرفته شوند اموری هستند که راه را برای ارتکاب کارهای ناپسند هموار می کنند و دربهای هفت گانه جهنمند ولی همین هفت حواس در صورتی که درطاعات خدا ودر انچه برای آن آفریده شده اند به کار گرفته شوند اموری هستند که راه را برای انجام اعمال پسندیده بازمی کنند و دربهای هشت گانه بهشتند .این خلاصه قول برگزیده ملاصدرا است.
مرحوم ملا صدرا در کتاب حکمت متعالیه بحثی راجع به ابواب بهشت و جهنم دارد درآنجا می فرماید:در این که ابواب بهشت و جهنم یعنی چه؟ و چیست؟ نظرات مختلفی وجوددارد و چند قول را بیان می کند و قول اول را ترجیح می دهد. قول اول این است که این ابواب مربوط به خود انسان و ا درا کات هفت گانه اوست که شامل: حواس پنج گانه و دو حس باطنی، یعنی خیال و وهم، که یکی از آنها مدرک صورت و دیگری مدرک معانی جزئبه است.زیرا هریک از حواس هفتگانه دری است به سوی شهوات دنیوی که در آخرت آتشهایی سوزنده می گردد، وهمچنین درهایی برای ادراک معارف ودانشهایی هستند که در بهشت بدانها پاداش داده می شود.[۷۸] این ابواب اگر در اطاعت و بندگی خدا به کار گرفته شود ابواب دخول به بهشتند و اگر در انقباد نفس و اطاعت شیطان باشد ابواب دخول به جهنمند .بهشت اختصاصا باب هشتمی نیز دارد و آن باب قلب است.
قول دوم: آن هفت باب، اعضا هفت گانه ای از بدن هستند که تکلیف به واسطه آنهابه شخص می دهند.
قول سوم: هفت باب جهنم: اخلاق سیئه مانند حسد و بخل و تکبر وغیر آن. در مقابل هفت باب بهشت: اخلاق حسنه مانند حلم وکرم وشجاعت و غیر آن. و بعید نیست که صفات واخلاق سیئه و یا حسنه ۷ رکن اصلی داشته باشد و هر کدام از این ارکان شعبه هایی داشته باشد (که البته برای اخلاق حسنه ۸ رکن اصلی وجود دارد.)
خواجه نصیر الدین طوسی – رضوان الله تعالی علیه – در فصل چهاردهم تذکره آغاز و انجام – که در اشاره به درهای بهشت و دوزخ است – هم عقیده باملاصدرا چنین می فرماید :
مشاعر حیوانی – که به آن اجزای عالم ملک ادراک کنند – هفت است . پنج ظاهر و آن حواس خمسه است و دو باطن و آن خیال و وهم است ، که یکی مدرک صور ویکی مدرک معانی است . چه مفکره و حافظه و ذاکره از مشاعر نیستند ، بل اعوان ایشانند .و هر نفس که متابعت هوا کند و عقل را در متابعت هوا مسخر گرداند : ارایت من اتخذ الهه هواه هر یکی ازین مشاعر سببی باشند از اسباب هلاک او :و اضله الله علی علما حالش آن بود که : فاما من طغی و آثر الحیوه الدنیافان الجحیم هی الماوی[۷۹]
پس هر یکی از این مشاعر به مثابت دری اند از درهای دوزخ : لها سبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم و اگر عقل – که مدرک عالم ملکوت است و رئیس آن همه مشاعر است – رئیس مطاع باشد و نفس را از هوای او منع کند تا به هر یکی از مشاعر آیتی از کتاب الهی را از عالم امری که ادراکش به آن مشعر خاص باشد به تقدیم رساند و به عقل نیزاستماع آیات کلام الهی را از عالم خلقی تلقی کند ، به خلاف آن قوم که : و لو کنانسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر . )این مشاعر هشت گانه که عقل باهفت حس مدرک – که مذکور شد – باشد ، به مثابت درهای بهشت باشد . [۸۰]
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
۲-۳-۲-۱ باب هشتم باب قلب
بهشت اختصاصاً باب هشتمی نیز دارد و آن باب قلب است.«اما قلب هنگامی که به نور معرفت وایمان نورانی ، واز قوه به فعلیت خارج گشت، از آهنی خارج وبه آئینگی رسید، مانند چشم سالمی میگردد که به نور ملکوت روشن گشته است، لذا به هر حسی از حواسش ایه ای از ایات ودری از درهای معرفت خدتوند کریم را مطالعه کرده واز صور جزوی آنها معانی کلی معقول را انتزاع می کندو از آنها اسرار ورازهای الهی را می فهمد وبر آنها وقوف یافته ووارد بهشت مقربان گشته وبدانها برای سعادت مطلوب ومجاورت پروردگار محبوب :« فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ قمر/۵۵»آماده می شود.»[۸۱]
امااین باب برای اهل حجاب و کفر همیشه بسته است، و اختصاص به اهل بهشت دارد، از طریق قلب، ایمان و معرفت راه پیدا می کند و هیچگاه این طریق برای دوزخیان باز نمی شود.به دلیل تصریح آیات قرآن که می فرماید«:ختم الله علی قلوبهم» «فطبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون» یعنی: بر قلوب اهل آتش مهر زده شده است. [۸۲]
و آتش به سبب بسته بودن در بر دلها شراره می کشد ولی داخل نمی شود .به همین سبب خداوند در قرآن ازدرهای آتش جز آن هفت دری را که مردم وجن از آن داخل می شوند نام نبرده است .[۸۳]
صاحبان هوی وهوس ونادانی وجهل این است که از شنیدن آیات الهی روی گردان و در سرکشی پافشاری می نمایند، چنانکه می فرماید:
« یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیم جاثیه/۸»
واینان کسانی هستند که درها بر ایشان بسته است ،
چنانکه می فرماید:
« وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ یس/۹»
نه آنان را برای ادراک معقولات نیروی نظر است ونه دارای قلبی صاف هستندتاشنیدنیهای دینی و احکام را بشنوند، پس ناچار حال آنان درقیامت همانگونه ایت که اعتراف نموده اند، در حالی که این اعتراف سودی به حال آنان ندارد:
« قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِملک/۹و۱۰[۸۴]
شبهه ای راجع به این قول مطرح است که ملاصدرا آن را مطررح کرده وجوابش را مفصلا بیان کرده است.
سوال این است که چنانچه گفته شد درب هرچیزی شباهت به همان چیز دارد واز سنخ همان است وباز چنانچه می دانیم بهشت ودوزخ در صورت وجودی وجوهر حقیقت دو سرای ، مخالف وبرعکس همند، پس حواس انسانی چگونه صلاحیت آن راپیدا می کند که هم در بهای بهشت وهم دربهای دوزخ باهم باشد؟
ملاصدرا در پاسخ توضیح می دهد حواس اهل سعادت مخالف وبرعکس حواس اهل شقاوت است چون حسهای ادراک کننده وقلب اهل بهشت باتبدیل آخرتی منور به نور معرفت تقوا شده در حالیکه حواس اهل دوزخ پوشیده وسیاهرو به تاریکیهای نفس وهوس شده است لذا از نظر ماهیت متفاوت شده اند:
«چشم وگوش وغیر آن دو نزد ما، برای نیکبختان ، نوعش مخالف و برعکس آن چشم وگوشی است که برای بدبختان است، واگرچه در اصل احساس وشعور بین ان دواشتراک واقع است ، زیرا مدارک اهل سعادت وآینه ماشان از پلیدی هیولا پاک است وبه نور معرفت وتقوا تابناک است ، ومدارک اشقیا روگرداننده وبازگردندگان به پایین ترین مراتب، پوشیده ی به پرده های طبعومظلم به ظلمتهای جهل وهوس می باشد ، خلاصه آنکه گوش وچشم وقلبی که انان –یعنی صاحبان خرد وسعادت –راست فبرایشان تبدیل اخروی وتحول الهی واقع شده تا شایستگی آن را بیابند که از درهای بهشتی که سرای حسنات ومنزل خیرات است باشند، اما گوش وجشم وقلبی که یاران آتش واشقیا ی فاجر راست ، شوم تر وتاریکتر ازآنچه بوده می گردند، لذا مناسبت ان را دارند که ورودگاه ودرهایی برای سرای ظلمات وجایگاه هلاک وشکنجه و عذاب باشند.»[۸۵]
۲-۳- ۳ابواب بهشت وجهنم از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی نیز هم عقیده با ملاصدرا معتقد است ادراکات انسان همان ابواب بهشت وجهنم هستند:
«شاید آتش غضب الهى، که مبدأ آن، غضب و سایر رذایل قلبیه است، از باطن قلب بروز کند و بر ظاهر سرایت کند و از مدارک ظاهره انسان، از قبیل چشم و گوش و زبان و غیر اینها، شعلههاى سخت دردناکش بیرون آید. بلکه خود این مدارک ابوابى است که به جانب آن جهنم گشاده شود، و آتش جهنم اعمال و دوزخ جسمانى آثار بر ظاهر بدن انسان احاطه کند و رو به باطن رود.»[۸۶]
ودر آنجا که در مقام توضیح شدت عذاب جهنم هستند می فرماید:
« عذاب جهنم فقط آتشش نیست، یک در هولناکى از آن به چشمت باز شود که اگر در این عالم باز شود تمام اهل آن از وحشت هلاک شوند، و همین طور یک در آن به گوشت باز شود و یکى به بینىات باز شود که هر یک از آنها اگر به اهل این عالم باز شود، از شدت عذاب آن هلاک شوند.»[۸۷]
امام خمینی دروصف کسانی را اهل جهنم می داند که ازادراکات استفاده ی نا صحیح داشته وآنها را به ابواب جهنم تبدیل کرده اند:
« علامت جهنمى بودن آن است که دلى را که براى تفقّه و تدبّر در آیات کریمه صحف تکوین و تدوین خلق فرموده، و چشم و گوشى را که براى بصیرت و شنوائى حقایق الهیّه مرحمت فرموده، در آنها صرف نشود.»[۸۸]
ودر وصف اختصاص باب قلب به بهشتیان این جمله از ایشان بسیارروشن است:
« قلبى که از نور تدبّر و تفقّه و برگرداندن ظاهر دنیا را به باطن آن محروم باشد، با گوشت پاره که دل حیوانى را تشکیل مىدهد فرقى ندارد.»[۸۹]
البته لازم است تاکید کنیم که دربهای بهشت و جهنم به اموری که بدان ها اشاره شد محدود نمی گردند ، بلکه همان طور که در ابتدا خاطرنشان گردید : درهای بهشت ، مطلق اموری است که راه را برای انجام کارهای خیر هموارمی کنند و همچنین درهای جهنم ، مطلق اموری است که راه را برای ارتکاب اعمال بد باز می نمایند ، ولی از آن رو که در میان اموری که انجام کارهای خیریا شر را تسهیل می کنند ، حواس پنج گانه ظاهری و حواس سه گانه باطنی ، نمودبیشتری دارند ، مورد تاکید و اشاره قرار گرفته اند . و گرنه انحصاری در کارنیست ، و می توان علاوه بر آنها چیزهای دیگری را مصداق درهای بهشت یا جهنم دانست .
چنانچه ملاصدرا از زیرشاخه های کفر یا ایمان به عنوان درب های کوچک دوزخ وبهشت اشاره می کند:
«اما دربهای کوچک دوزخ عبارت است از شاخه های کفر وارتکاب اعمال زشت ، وهمچنین دربهای کوچک بهشت عبارت است ازشاخه های ایمان وبندگی ، »[۹۰]
درست به همین جهت است که نصوص دینی در بیان تعداد درهای بهشت و جهنم متفاوتند و در عین تفاوت همه صادق و مطابق با واقعند ؛ زیرا ، هر کدام ازآنها مسالهاد شده را از دیدگاهی معین و به اعتباری مخصوص مورد ملاحظه قرارداده است ؛
مثلا از جمله اموری که ، راه را برای انجام کارهای خیر یا شر هموار می کنند ، امام و رهبر جامعه است ؛ یعنی اگر زعامت ملت در کف با کفایت امامی صالح قرار گیرد ، راه برای انجام کارهای خیر هموار می گردد و اگر رهبری امت در دست امامی ناصالح بیفتد ، راه برای انجام کارهای شر باز می شود . لذا امام صالح ، امام نور و دری از درهای بهشت است و امام ناصالح امام نار و دری ازدرهای جهنم. چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره علی بن ابیطالب علیهما السلام می فرماید :
« إِنَّ عَلِیّاً ع بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّ[۹۱]
همانا علی علیه السلام دری از درهای بهشت است. »
امیر مؤمنان علی بن ابی طالب – علیه افضل صلوات المصلین – می فرماید :
« ان للجنه احدی و سبعین بابا یدخل من سبعین منها شیعتی و اهل بیتی و من باب واحد سائر الناس[۹۲]؛
به درستی که برای بهشت هفتاد و یک در است که شیعیان و خاندان من از هفتاد در و دیگران از یک در آن داخل می شوند . »
امام صادق علیه السلام در خبری بعد از آن که تعداد درهای جهنم را هفت در ذکرمی کند ، آنها را به هفت نفر از ائمه جور اختصاص داده و می فرماید :« فهم ابواب لمن اتبعهم »[۹۳]یعنی : پس آنان برای پیروان خویش درهایی ازجهنمند و راه ورود آنها را به آتش هموار می سازند .
۲-۳-۴مناسبات آن آیات و روایات
بهشت درهاى متعددى دارد و قرآن کریم در آیاتى به صورت کلى و اجمال از آن سخن گفته است، چنانکه در وصف بهشتیان درهاى بهشت را بر آنان گشوده دانسته: «جَنّـتِ عَدن مُفَتَّحَهً لَهُمُ الاَبوب»ص/۵۰ حقتعالی درهای رحمت را باز کرده و درهای غضب و دوزخ را بسته است و کلیدهای غیب به دست اوست:« وَ عِنْدَهُ مَفاتِیحُ الْغَیْب».انعام/۵۹ کلید دو حالت دارد؛ از طرفی بازکننده است و میگشاید و از طرف دیگر میبندد، هم مِفْتاح است و هم مِغْلاق، ولی آنچه به دست خداست جنبه مفتاح بودن است، نه مغلاق. تدبیر و ربوبیّت او همیشه به جانب رحمت و باز شدنهاست، نه بستن و قفل کردن. از اینرو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه مشهور خود که در ماه شعبان ایراد کردند با اشاره به نزدیکی و اقبال ماه مبارک رمضان فرمودند: «أیّها النّاس أبواب الجنان فى هذا الشّهر مفتّحه». وقتی درها کاملاً باز باشد میگویند «مفتّحه»، چون این کلمه خاص بر مبالغه و نسبت دلالت دارد، اما اگر به طور معمول باز باشد میگویند «مفتوح» است؛ یعنی قفل نیست، گرچه نیمه باز باشد.از اینرو خدای سبحان فرمود: «جَنّـتِ عَدن مُفَتَّحَهً لَهُمُ الاَبوب»ص/۵۰ ؛ زیرا بستهبودن درْ خود یک نوع عذاب است، برخلاف باز بودن که نعمت به شمار میرود و آن نعمت آزادی است. از اینرو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامه فرمود:
«فاسئلوا ربّکم أن لایغلقها علیکم، وأبواب النّیران مغلقه فاسئلوا ربّکم أن لایفتحها علیکم»
از پروردگارتان بخواهید در بهشت را بر روی شما نبندد و درهای آتش بسته است از پروردگارتان بخواهید آنها را باز نکند.[۹۴]
یا مىفرماید: هنگامى که بهشتیان به بهشت نزدیک شوند و درهاى آن گشوده شود، خازنان بهشت به آنها سلام مىکنند[۹۵]:
«حَتّى اِذا جاءوها و فُتِحَت اَبوبُها و قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلـمٌ عَلَیکُم»(زمر/، ۷۳)
و هنگام استقرار در بهشت نیز فرشتگان از هر درى وارد شده، بر آنان درود و سلام مىفرستند:
«المَلـئِکَهُ یَدخُلونَ عَلَیهِم مِن کُلِّباب سَلـمٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم». (رعد/۱۳، ۲۳ ـ ۲۴)[۹۶]
در قرآن کریم سخنى از شمار درهاى بهشت به میان نیامده؛ ولى درهاى جهنم را ۷ تا دانسته است:
« لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُوم »؛
به درستی که وعده گاه همه آنها جهنم است که آن را هفت دروازه است و هر دروازه ای به گروهی اختصاص یافته است . (حجر/۴۴)؛
امام باقر علیه السلام می فرماید :
« احسنوا الظن بالله و اعلموا ان للجنه ثمانیه ابواب . . .[۹۷]
به خداوند گمان نیکو برید و بدانید بهشت را هشت دروازه است . »
در خصال از امام صادق (ع) روایت شده است: برای بهشت هشت درب است از یک درب پیامبران واولیاء وارد می شوند، و از یک درب شهداء وصالحون واز پنج درب دیگرشیعیان و محبین ما واز درب دیگر سایر مسلمانانی که به یگانگی خدا شهادت داده اند وذره ای از بغض ما اهل بیت در دلهایشان نباشد وارد می شوند..[۹۸]
از «سهل بن سعد ساعدى» نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود:براى بهشت هشت درب مىباشد، یک درب آن به نام (ریان) است که از آن داخل نمىشوند مگر روزه داران و این حدیث را «بخارى و مسلم» در «صحیح» خود نقل کردهاند.[۹۹]
در جهت تبیین سبب فزونی درب های بهشت نسبت به دربهای جهنم گفته اند:حقتعالی چون رحمانیّت مطلقه دارد و رحمتش عام و وسیع است درهای رحمتش را بیشتر از درهای غضب قرار داده است. [۱۰۰]از اینرو امام باقر (ع) میفرماید: به خدا حسن ظنّ داشته باشید و بدانید که بهشت دارای هشت در است و عرض هر یک چهارصد سال راه است:
«قال: أحسنوا الظنّ باللّه، واعلموا أنّ للجنّه ثمانیه أبواب عرض کلّ باب منها مسیره أربع مأه سنه».[۱۰۱]
سِعَه رحمت الهی غیر از سِبْقَتِ آن بر غضب است و هرکدام معنای خاص و حکم مخصوص خود را دارد و آنچه میتواند مصحّح زیاده درهای بهشت نسبت به درهای جهنم باشد همانا وسعت رحمت خداست که اجمالاً بازگو شد.[۱۰۲]
۲-۴ درجات و درکات بهشت وجهنم
۲-۴-۱ درجات بهشت و درکات جهنم از دیدگاه ملاصدرا
همان گونه که در دنیا برخی از مردمان در بهره مندی از موهبت ها برتری داده شده اند، در آخرت نیز مردم یکسان نخواهند بود و البته طبق آیه ی:
« انظر کیفَ فضّلنا بعضهم علی بعضٍ و للآخره أکبرُ درجاتٍ و أکبرُ تفضیلاً» (اسراء، ۲۱):
آخرت درجاتی بالاتر دارد و تفاوت هادر آخرت بیش از دنیا و چشمگیرتر است.[۱۰۳] تفاوت در آخرت بیشتر است زیرا که تفاوت بهشت بدرجات و دوزخ بدرکاتست و از درجهاى تا درجهاى و از درکهاى تا درکهاى تفاوت ما بین آسمان و زمین است.
چنانچه در روایت آمده است:
«أنّ ما بین أعلى درجات الجنه و اسفلها مثل ما بین السماء و الارض».[۱۰۴]
به درستی که بین بالاترین وپایین ترین درجه بهشت فاصله ایی به اندازه زمین تا آسمان است.
ملاصدرا دراین زمینه می گوید:
« هر حقیقتى را در وجود درجات و مراتبى است که برخى از آنها بدون حصول انفکاک و جدایى برتر از برخى دیگر است، »[۱۰۵]
درجه، در معنى جاه و منزلت است امّا وقتی مىگویند: للمنزله درجه ، جاه و منزلت را درجهاى است از این معنى رفعت و بالا رفتن در نظر گرفته می شود نه اینکه بر یک حالت ساده ادامه داشته باشد، مثل پلّه نردبان و پشت بام (که بالاتر از قسمتهاى دیگر است)[۱۰۶]
گفتنی است، این درجات، امری اعتباری و قراردادی محض نیست تا در پرونده کسی به منظور ترغیب و تشویق به خدمت ثبت یا بر دوش او نصب شود، بلکه درجهای است که رتبه و مقام تکوینی انسان را بالا میبرد. از اینرو در آیه دیگر فرمود:
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:49:00 ب.ظ ]