در عهد قاجاریه نیز شاعرانی بودند که حاکمان قاجار و درباریان را به سبب خودکامگی، بی لیاقتی، ناتوانی، ولخرجی و اسراف به نقد می­کشیدند و آز و طمع سیاسی و اقتصادی بعضی از دول بیگانه را در امور ایران و نقشه­های آن­ها را در آسیب رسانی به استقلال و تمامیت ارضی ایران محکوم می­کردند.هم­چنین اشعاری هم در انتقاد از نهادهای مذهبی سروده می­شد و یا نقد و بدگویی از اروپاییان و ایرانیان را محل اعتنا قرار می­داد؛ هم­چنین شاعران در مذمت و بدی­های حکومت مطلقه و مزایا و کارایی­های دموکراسی اشعاری می­سرودند که از رفتار و کردار افرادی که در زمان قدرتمندی­شان هواداران دموکراسی را آزار رسانیده بودند، ایراد می­گرفتند (آژند،۱۳۸۳: ۱۸-۱۷)، در عهد قاجاریه اشعار انتقادی از رونق نمی­افتد و شاعرانی چون «قاآنی و یغمای جندقی، چیره­دستی خود را در سرودن اشعار انتقادی به ظهور می­رسانند» (رزمجو،۹۷:۱۳۷۲).
عکس مرتبط با اقتصاد
۲-۲-۱-۲: ادبیات انتقادی بعد از مشروطه:
صدای اصلی مشروطیّت، بیشتر میهن پرستی است یا انتقاد اجتماعی و این صدا بیشتر در اشعار ایرج و بهار دیده می­ شود. پس از انقلاب مشروطه نبوغ طنزسرایی اجتماعی و انتقادی ملّت ایران طغیان کرد و با طلیعه­ی واقع گرایی به راه خود ادامه داد. دهخدا پیشرو نثر نو مردمی و نیز ایرج میرزا شاعر نامی و دیگران، هرکدام از بیان ادبی -انتقادی طنز، به فراخور حال بهره گرفتند (آژند:۱۵۰،۱۳۸۳-۱۴۹). هم­چنین می­توان به قائم مقام فراهانی، بهار، عارف، فرخی یزدی و لاهوتی اشاره کرد. می­توان بهار را در مقام روزنامه­نگار و شاعر میهن­پرست که در پشتیبانی از عناصر پیشرو در کشور، جسور و صریح اللهجه بود و با زبانی تلخ و گزنده بند سرخ حکومت و نهادهای مذهبی را به طنز می­گرفت و بر ستایش فزاینده از غرب می­تاخت و ایرج میرزا را نیز به عنوان یک بورژوای اشرافی منتقد روابط اجتماعی دانست. ادیب­الممالک فراهانی به ساختن قصائد سیاسی و اداری دست زد. ابوالقاسم لاهوتی همه­ی نیروی مؤثر شعر خود را در خدمت عقاید خویش گذاشت و در جهت تحریک و تهییج احساسات مردم به کار انداخت. سیّد اشرف­الدین گیلانی مشهور به نسیم شمال با زبان ساده­ی مردمی در قالب ترجمه­ها و اشعار خاص خود، اوضاع روز را در آینه­ی روزنامه­ی نسیم شمال منعکس کرد و به میان مردم کوچه و بازار فرستاد (حقوقی،۳۸۶:۱۳۷۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
انقلاب سیاسی تا حدودی تغییرات اجتماعی که در انقلاب مشروطیّت و رویدادهای پس از آن به اوج کمال خود رسید، محتوای شعر را تغییر داد. حجم اصلی شعر در دهه­ ۱۳۰۷ شمسی که آگاهی اجتماعی عموم و درگیری­های سیاسی بود که به تدریج شروع می­شد و در سال­های حوالی انقلاب مشروطه، هنگامی که آزادی بیان در نطفه خفه شد، مستقیماً سیاسی بود و یا رنگ سیاسی داشت. اشعاری هم در پاره­ای از روزنامه­ها منتشر و یا به وسیله­ سخنوران در تظاهرات و اجتماعات بازخوانی می­شدند که هدف این اشعار انتقادی، تحریک و انگیزش مردم برای شرکت در امور و کنش­های سیاسی، تعلیم وطن­پرستی و دموکراسی و حفظ طغیان و زنده نگهداشتن روح انقلابی بود (همان،۵۲). افرادی از جمله قائم مقام فراهانی، یغمای جندقی و فتح­الله شیبانی که وابسته به دربار نبودند و یا وابستگی کمتر داشتند، مضمون شعرشان انتقاد سیاسی با زبان طنز و هجو است و مضامینی چون عدالت اجتماعی ، مشروطه خواهی، آزادی طلبی و قانون خواهی مطرح شده است (بصیری،۳۶:۱۳۸۸).
زین پس از دست داد خویش کنم داد
زود رود ملک و دولتش همه بر باد
*داد بسی کردم و نداد کسی داد
شاه که او رسم عدل و داد نداند
(شیبانی،۲۸۵:۱۳۶۴).
درون­مایه­ی شعر مشروطه در قیاس با دوره­ قبل مسائلی است از قبیل آزادی، وطن، زن، غرب و صنعت غرب، انتقادهای اجتماعی و تا حد زیادی دوری از نفوذ دین، فقدان تصوّف و باز هم کلیّت معشوق درآثار غنایی. مفهوم آزادی، مترادف دموکراسی غربی، با مشروطیّت آغاز می­گردد و این تفکّر حاصل انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی انگلستان و پی­آمدهای آن است.
در شعر دوره­ رضا شاهی انتقاد هست ولی انتقادها متوجّه چیزهای سطحی و روبنایی است و آن تندی که در شعر عارف و عشقی و بهار بود و به ریشه­ مسائل می­زد، در این دوره نیست. به دلیل سانسور و فشاری که به طور روزافزون بر روشنفکران و ادبا وارد می ­آید و خیلی هم با برنامه تنظیم شده است، همان مفهوم وطن و آزادی هم زیر بار فشار دیکتاتوری رضاشاهی خیلی کم رنگ می­ شود ولی ادامه دارد (شفیعی کدکنی،۳۳:۱۳۸۳-۸۰). تصانیف روزمره­ای رواج عمومی داشت و با حکومت سخت­گیرانه­ی رضا شاه آن تصانیفی که رنگ و صبغه­ی سیاسی بود و دارای مضامین ضد حکومت از جامعه رخت بربست. در روزنامه­ها شماری از اشعار طنزآمیز انتقادی منتشر می­شد که بعضی از آنها کاملاً به این نوع اشعار می­پرداخت. روزنامه­ی توفیق و بابا شمل از جمله­ این نشریات بودند. شعر این دوره با تمثیل­های تاریخی و حماسی و نقد ملایم اجتماعی و دعوت پشتی­گرانه از اصلاحات مورد نظر حکومت و بدگویی از فشار خارجی بر ایران، با طراحی­های حکومت رضا شاه هم­سویی و دمسازی نداشت و سطح نمادین و سمبولیک، بازتابی از فضای موجود مملکت بود. زبان تمثیلی و بیان سمبولیک که بعدها یکی از ویژگی های شعر نیما شد وسیله­ بسیار مناسبی برای ابراز اندیشه­ های انتقادی و انقلابی در دوران اختناق بوده است (آژند،۱۳۸۳: ۵۲-۱۴۵). جریان شعر سمبولیسم اجتماعی فارسی در ایران این­گونه بوده است که خود را در برابر مسائل و مفاهیم سیاسی و اجتماعی و آرمان­ها و آرزوها و درد و دریغ­های انسانی متعهّد می­دانسته و جامعه­گرایی از ویژگی­های محوری و بنیادین این شعر بوده و هدف آن بالا بردن ادراک و بینش اجتماعی است و غالباً پیامی اجتماعی و انسانی در آن بازگو می­ شود (شمیسا،۲:۱۳۸۰). دوران بدبینی نیما هم­زمان با یک دوره­ اختناق و افول آزادی در سطح جامعه­ ایران بوده که اشعار نمادین وی معلول چنین شرایطی است.
*ققنوس مرغ خوش خوان، آوازه­ی جهان/ آواره مانده از وزش بادهای سرد
بر شاخ خیزران ، بنشسته است فرد/ بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان …
ناگاه چون به جای پر و بال می­زند/ بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ
که معنی­اش نداند هر مرغ رهگذر
(نیما،۲۲۲:۱۳۷۵).
در این دوره سانسور شدیدی بر مطبوعات و آزادی بیان تحمیل شد و مدیحه سرایی که در دوره­ قبل از بین رفته بود بار دیگر سر بر کشید، در این شرایط سخت بعضی از نویسندگان و شاعران بی­باکی چون لاهوتی، فرخی و عشقی ناگزیر تن به تبعید در خارج از کشور دادند و یا ظلم مرگ را در زندانها چشیدند. از ویژگی­های این دوره رشد ادبیات غیر سیاسی بود.
بعد از سقوط رضاشاه، انتقادهای دوره­ رضاشاهی، جایش را به انتقادهای بنیادی می­دهد. از لحاظ اجتماعی در این دوره، برخورد تند عاطفی­ای که نسل قبل با مسائل داشت، کم رنگ می­ شود و شاعران درمسائل اجتماعی بیشتر خیره ­می­شوند و تأمّل می­ کنند و تفکّر قبل تبدیل به یک تفکّر عمیق اجتماعی همراه با نوعی نگرش انتقادی و گاه طنز می­ شود. نوعی نقد اجتماعی، زمینه اصلی شعر این دوره را تشکیل می­دهد که بیشتر دراشعار فروغ و شاملو و دیگران نمونه­هایش نمایان است (شفیعی کدکنی،۸۰:۱۳۸۷). شعر فارسی، خواه میانه­رو، خواه تندرو دو مکتب جداگانه پدید آورد: آنان که دیدشان بر مسائل اجتماعی متمرکز بود و کسانی که به عوالم درونی چون عشق و دل توجه داشتند یا شیفته­ی طبیعت بودند. از میان گروه شاعرانی که آثار بیشتر آنان جهت اجتماعی داشت، می­توان نیما یوشیج، شیبانی، کسرایی، سایه، ا.بامداد یاد کرد (همان،۹۹). شعر معاصر ایران، فرزند خلف مشروطیّت است؛ شعری که تعهّد و مسئوولیت اجتماعی را از آن دوران به ارث برده و بر ظرایف و جلوه­های هنری و رمزی آن افزوده است؛ به ویژه از دهه­ ۱۳۲۰ شمسی به بعد که حوادث بزرگی در ایران و جهان به وقوع می­پیوندد و با هم ارتباط دارند، نقش شاعران و ادیبان در حوزه­ سیاست پررنگ­تر می­ کند (نصرتی،۴۵۶:۱۳۸۷).
یکی از تأثیر گذارترین اتفاقات در جریان شعر معاصر فارسی، انقلاب اسلامی بوده است که با ظهور آن تکرار اندیشه­هایی هم­چون استقلال وآزادی خواهی ، داشتن حق فردی و اجتماعی همراه با اندیشه­ی آزاد و آرمان ­های بسیار وارد شعر معاصر فارسی گردید و با جریان جنگ تحمیلی،این مسؤولیت اجتماعی و سیاسی در شعر معاصر افزونی یافت و از مسائل عمده­ای که درشعر این دوره مطرح می­ شود، «می­توان رویکرد انسانی شاعر در گستره­ی جهانی و بیان دردها و رنج­های بشری، آزادی خواهی، اعتراض به جنگ، شکوه از استبداد، اعتراض به بی­ عدالتی و… را اشاره کرد» (نصرتی،۴۷۱:۱۳۸۷). از چهره­ها این دوره می­توان شاملو، کسرایی،خسرو گلسرخی، اسماعیل خویی و … را نام برد(شفیعی کدکنی،۱۳۸۷: ۸۱).
ادبیات شکل گرفته در جنگ تحمیلی در بر دارنده­ی موضوعاتی از جمله جنگیدن،کشته شدن، ویران کردن است که طرح آرمان­ها و تفکرات که در بر گیرنده­ی مضمون توجیه حقانیّت و بیان شجاعت و ستایش فتوحات که دعوت به مقاومت و هم­چنین یادکرد جنگ و توصیف فاجعه و سوگ­سرایی که دارای مضمون نفرت­انگیز از جنگ است را عنوان می­ کند. «ادبیات جنگ ادبیات انسانی است که نشان دهنده تجربیّات واقعی جنگ است که در آن وجدان جمعی و هویّت انسانی بیان می­ شود و تلاش می­ کند ریشه­ لغزش­ها و تهدیدات را پیدا کند و بشناساند و هم­چنین نشان دهنده وجدان بیدار در برابر خشونت دشمنان و بازگرداندن حقوق انسانی است. این نوع ادبیات تمرکز بر موقعیت ناهنجاری که مردم در آن زندگی می­ کنند و بررسی انواع سیطره­ها که مربوط به فرد، گروه و ملّت می­ شود، است» (محنایه،۱:۱۳۸۹). ویژگی­های شعر این دوره «بهره­ گیری از نماد و رمز،توصیف و ستایش جان­باختگان و شهیدان،توصیف جنایت و بیداد دشمن،ترسیم چهره­ی رنج کشیده و مظلوم مردم ، دعوت به مبارزه و پایداری، تحقیر و انتقاد از دشمن و تکریم خود، ستایش آزادی و آزادگان و اعتراض به بی­دردی ، بی­هویتی و رفاه­زدگی و غفلت و ریاکاری است» (صنعتی،۸۴:۱۳۹۰-۲۸). شاخصه­های مهم و ممتاز بعد فکری شعر دفاع مقدس:
۱-تلفیق و درآمیختن گذشته، حال، آینده، با اتّکا بر سه عنصر تاریخ اسلام به ویژه عاشورا، حالات و رویدادهای جبهه و آینده­ی تاریخ؛
۲-ستایش شهید و شهادت، ایثار و جانبازی و مقاومت، سروده­های سرشار از توصیف و تکریم شهیدان، ستایش مجاهدان جبهه­ها، مقاومت و فداکاری مردم و رزمندگان؛
۳-اندوه یاران رفته و واماندن از کاروان شهادت (سنگری،۹۲:۱۳۹۰).
زبان روایی، آهنگ و طنین حماسی و توصیف لحظه­ها و صحنه­های نبرد و ستایش رزمندگان و شهیدان ویژگی­های محسوس قالب شعری دفاع مقدّس هستند. از مهم­ترین جریان­سازان قلمرو دفاع مقدّس می­توان حسن حسینی، حمید سبزواری، پرویز بیگی حبیب­آبادی، علیرضا قزوه، سلمان هراتی، قیصر امین­پور نام برد (همان،۸۸).
قیصر امین­پور از شاعران متعهّد و صاحب سبک در شعر معاصر است که نقش خود را با مطرح کردن موضوعاتی پر بسامد در آثار خویش، از جمله «سختی­ها و مصائب روزگار، شهید و شهادت، زندگی و مرگ، آزادگی و اسیری، حق­خواهی و ظلم ستیزی و … پرنگ تر نموده است»(ایران­زاده،۴۲۷:۱۳۸۷) .آزادی در سروده­های قیصر امین­پور در مفهوم اولیه­ی نجات از اسارت دشمن خارجی و جغرافیایی و در مفهوم رهایی از تعلّقات و خواسته­ های نفسانی و در نهایت به مفهوم اجتماعی آن دیده می­ شود(درگاهی،۵:۱۳۸۷).در نگاه امین­پور آشکارا اعتراض­هایی دیده می­ شود که عملکردهای اجتماعی امروزی و دغدغه­های آن را در بر می­گیرد. «وی جامعه­اش را خیلی خوب می­شناخت و به آلام و دردهای مردم آگاه و زبان گویای رنج­ها و آمال آنان بوده است. او شاعری مردمی بوده است که نبض جامعه در دستش بود» (سبزواری،۱:۱۳۸۶). وی یکی از شاعران در ادبیات معاصر است که اشعارش دارای مضمون درد و رنج انسان امروزی است و انتقاد خود را از کلافگی سبز فایل و مسائل پیرامون آن مطرح می­ کند. امین­پور دارای یک حس تعهّد اجتماعی است که تأکید وی بر عدالت اجتماعی،آزادی انسان و ایده­آل بودن جامعه­ آرمانی است که بر اثر فقدان هرکدام از آنها دست به گلایه و انتقاد می­زند. هم­چنین اشعار وی دارای طرح و رنگ انتقادات سیاسی-اعتقادی و فرهنگی است و سرشار از تفکّر و تلنگری است که از واقعیّت­های پیرامون خویش بهره گرفته است و این تفکّر گاه با تلنگر طنز همراه می­ شود.
با این همه تفاوت/ احساس می­کنم که کمی بی ­تفاوتی/ بد نیست
حس می­کنم که انگار/ نامم کمی کج است
و نام خانوادگی­ام نیز/ از این هوای سربی/ خسته است
(آینه­های ناگهان،۲۵۵:۱۳۸۷).
۲-۲-۳: شیوه ­های انتقاد
مهم­ترین شیوه ­های انتقادی در زبان فارسی را می­توان به هجو،هزل و طنز تقسیم کرد که البته تفاوت­های زیادی در زبان، شیوه و هدف با یکدیگر دارند.
۲-۲-۳-۱: هجو
هجو در لغت، «شمردن معایب کسی را، ،دشنام دادن کسی به شعر، سرزنش و در اصطلاح بدگویی از کسی به شعر است» (داد، ۱۳۷۸:ذیل هجو). هرگونه تکیه و تاکیدی بر زشتی­ها­ی وجودی یک چیز خواه به ادعا و خواه به حقیقت ،هجو است (شفیعی­کدکنی،۵۲:۱۳۷۸).
هجا در شعر جاهلی عرب سلاحی بود در خدمت قبایل متخاصم و قبل از آغاز جنگ، شاعری قبیله­ای دیگر را هجو می­گفت و شاعری از آن قبیله جواب می­داد. به تدریج هجو نویسی جای خود را به طنز نویسی داد که از طرفی ظرافت و نکته سنجی بیشتری می­خواست و هم غیر مستقیم بود. اگر هجو جنبه­ طنز نویسی داشته باشد و بیش­تر به دشنام و بدگویی مستقیم اکتفا کند، می­توان آن را معادل طنز شخصی[۴] دانست (جوادی ،۱۲:۱۳۸۲).
می­توان گفت در تاریخ ایران، حس انتقام مردم ایران از شکست­های آن­ها بوده که به زبان هجو مطرح می­شده است و کم کم این هجویه­ها برای مقاصد شخصی که گاه شاعری از شاعری دیگر رنجشی داشته، به کار می­رفته است. هجوها برای بیان مسائل اجتماعی در اشعار فارسی، که گاهی بر پایه نقد و دشنام و ریشخند بوده به کار برده می­شده است. رستگار فسایی عوامل هجو را این­گونه می­نویسد:
۱- آزردگی­های شخصی ناشی از توقّعات و انتظارات برآورده نشده از صاحبان قدرت و زر و سیم و هم­چنین از دوستان و آشنایان؛
۲-مشاجرات قلمی شاعران که غالباً به هجوگویی و بدگویی منتهی می­ شود. شاعران درباره هم­کاران خود نیز به دلایل فراوان زبان به هجو و هزل گشوده­اند که مهم­ترین آن دلائل را می­توان برتری جویی کسی بر دیگری و به دلیل اصطکاک منافع و حسادت و انگیزه­ منفی دیگر بوده است؛
۳-مأیوسی از صله و انعام ممدوح که سبب می­شده که ابتدا شاعران شخص مورد نظر را از هجو بترسانند و اگر به مقصود نرسیدند او را هجو کنند (۲۲۸:۱۳۷۲).
«در ادبیات کلاسیک فارسی،منجیک،سوزنی،انوری و در میان متاخرین،یغما به لحاظ هجویه­های خود،شهرتی بیش از دیگران دارند» (داد،۱۳۷۸:ذیل هجو).
۲-۲-۳-۲: هزل
هزل در لغت به معنی مزاح و ضد جد است، بدان لاغ و سخن بیهوده نیز گفته­اند و در اصطلاح اهل ادب، شعری است که شامل شرح و مضمونی طیبت­آمیز یا حکایتی خنده­آور و به اصطلاح معروف، فکاهی باشد. اعم از رکیک یا غیر رکیک یا شعری که در آن کسی را ذم کنند و به او نسبت­های ناروا دهند یا سخنی گویند که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آمده باشد که این معنی به مضمون هجو ، نزدیک­تر است. به همین دلیل اغلب هزل را مترادف فحش و دروغ به کار برده­اند و همین عامل سبب شد که هزل را بسیاری از شاعران و منتقدان به دلیل جنبه­ غیر اخلاقی آن، مردود بدانند و آن را از اغراض هجو بشمرند. بعضی دیگر آن را شعری که قصد خنداندن دارد و به ناهنجاری­ها می­خندد دانسته و وسیله­ تفریح و تفرّج و گریز از درد و رنج شناخته­اند. از انگیزه­های هزل هم می­توان به:
۱- غلبه­ روح مزاح و طیبت بر مزاج شاعر
۲-مأیوسی و حرمان و بهره نبردن از دانش و هنر و تفوّق بی­هنران که موجب خشم شاعر و توسل او به هزل و هجا می­ شود
۳- فساد و آلودگی­های شخصی و اجتماعی و اقتصادی محیط فاسد که هزل پسند و رذل پرور و موجب نشر موضوعات هزل­آمیز و رکیک و مضامین زشت می­گردد، دانست (رستگار فسایی،۲۲۸:۱۳۷۲-۲۲۷).
هزل زبان بی­پروایی دربیان مسائل دارد؛ از این رو می­توان گفت: «سخنی است که در آن هنجار گفتار به اموری نزدیک می­ شود که ذکر آن­ها در زبان جامعه و محیط رسمی زندگی و در حوزه­ قراردادهای اجتماعی حالت الفاظ تابو و حرام دارد» (شفیعی کدکنی، ۵۲:۱۳۷۴). هزل به خاطر بی­مایگی از نظر مفهومی در پایین­ترین مرتبه­ی گونه­ های شوخ­طبعی است (صدر،۸:۱۳۸۱). عبید زاکانی را می­توان یکی از شاعران هزل گو به شمار آورد (انوری،۱۳۸۱:ذیل هزل).
۲-۲-۳-۳: طنز
«واژه­ای عربی است به معنی تمسخر و استهزا و در اصطلاح اهل ادب به آن دسته از آثار ادبی اطلاق می­ شود که با دست­مایه­ی آیرونی و تهکّم و طعنه به استهزا و نشان دادن عیب­ها، زشتی­ها،نادرستی­ها و مفاسد فرد و جامعه می ­پردازد» (داد،۱۳۸۷:ذیل طنز). در زبان انگلیسی از مفهوم طنز به صورت ساتیر[۵]یاد می­ شود که یکی از اقسام کلام خنده­انگیز است و در جوار کمدی[۶] و طعنه[۷] قرار می­گیرد و آن را چنین تعریف می­ کنند که سخنی است اعتراض آمیز، لطیف و نیشخندانگیز که قصدش انتقاد و اصلاح جامعه است و در حالی که هزل، خشن، تند، فحش­آلود و خنده­آور است ولی معمولاً هدف اجتماعی و انتقادی ندارد و گاهی ناشی از طمع کسب مال و مقام است که در این صورت هجو است. طنز نویسی بالاترین درجه­ نقد ادبی است، به شرط آن­که طنزنویس حوادث و چهره­ها را دگرگون نکند و فقط از فانتزی رئالیستی و با بهره گرفتن از اصول دیگر هنر بدیعی این حوادث و چهره­ها را برجسته و نمایان­تر از آنچه که هست جلوه دهد.
هدف اصلی و مهم طنز نویس اصلاح جامعه و نقد عیوب آن است که با زبانی زیرکانه و ظرافتی بسیار، زشتی­ها را نمایان می­سازد و بر آن­ها می­تازد که این روش از تلخی صراحت مستقیم می­کاهد و سبب می­ شود با بهره گرفتن از این شیوه، کمتر افراد مورد نقد با تلخی انتقاد رو به رو شوند. در حقیقت وظیفه­ی آن بدخواهی و تمسخر نبوده ؛بلکه در هدف آن ،رفع نواقص و اصلاح آن مطرح است .هم­چنین با تأمّل در آن می­توان فهمید که طنز نویس برای بهبود جامعه دست به این کار می­زند. بنابراین می­توان گفت: «طنز حقیقی علاوه بر عملکرد انتقادی، کارکردی درمانی نیز دارد» (کریچلی،۲۵:۱۳۸۴). هم­چنین، کارکرد اجتماعی طنز هوشیار ساختن افکار عمومی است به عبارت دیگر از طریق طنز است که می­توان سطح آگاهی­های مردم را نسبت به مسائل و پدیده­های جامعه بالا برد (آقاپور،۵۶:۱۳۸۹). دانیل دوخو رمان نویس قرن هجدهم انگلیسی می­گوید: طنز نویس اکثراً ماسک یک مصلح اجتماعی را به چهره می­زند و این کار به او فرصتی می­دهد تا انگیزه­ حمله و تعرّضی را که دارد و ممکن است به سبب­های پیچیده و متفاوتی به وجود آمده باشد، اقناع کند و آن را موجّه جلوه دهد (جوادی ،۹۳:۱۳۸۴). انواع طنز به صورت کنایه، لطیفه(۷)، طعنه(۸)، هزل، فکاهه(۹)، هجو و ایهام است (رستگار فسایی،۲۷۸:۱۳۷۲-۲۷۲).
طنز از اقسام هجو است اما فرق آن با هجو این است که در آن تندی و تیزی و صراحت هجو در طنز نیست وآنگهی در طنز معمولاّ مقاصد اصلاح­طلبانه و اجتماعی مطرح است .طنز کاستن از مقام و کیفیّت کسی یا چیزی است به نحوی که باعث خنده و سرگرمی شود و گاهی در آن تحقیری باشد. در طنز کسی که مورد انتقاد قرار می­گیرد، ممکن است یک فرد خاص باشد یا یک تیپ یا یک طبقه یا ملّت و حتّی نژاد. گاهی کسانی که دعوی و قصد اصلاح مفاسد اجتماعی و تهذیب اخلاق انسانی را داشته اند به شیوه­ طنزپردازی روی آورده­اندو آثار عبید در این زمینه مشهور است. شاعران بزرگ ادبیات ما در خلال آثار خود از طنز غافل نبوده ­اند که می­توان از سعدی یا حافظ نام برد (شمیسا،۲۳۵:۱۳۷۵-۲۳۴).
پس از مشروطیّت، طنز جایگاه ثابت و خاصّی می­یابد و عنوان­های دیگر را تحت­الشعاع قرار می­دهد و به طور کامل در یک قالب ادبی عرضه می­ شود.ایجاد تحوّلات سیاسی عمیق در دوران مشروطه، طنز را دارای کاکرد اجتماعی و سیاسی عمیق کرد و این شاخه از ادبیات رسالتی اجتماعی یافت (آقاپور،۶۲:۱۳۸۹). از طنز پردازان برجسته«می­توان به عبید زاکانی، علی­اکبر دهخدا،برخی از اشعار ایرج میرزا،برخی آثار طالبوف،نسیم شمال و محمدعلی جمالزاده اشاره کرد» (داد،۱۳۷۸:ذیل طنز).
۲-۲-۴: شگردهای طنزپردازی
با وجود کثرت انواع طنز، شیوه ­ها یا تکنیک­هایی که در آن به کار گرفته می­شوند نسبتاً محدود است. قسمت عمده از تکنیک­های طنز را تحت پنج عنوان مختلف می­توان خلاصه کرد:
۱٫کوچک کردن
۲٫بزرگ کردن
۳٫تقلید مضحک از یک اثر ادبی شناخته شده
۴٫ایجاد موقعیتی در داستان یا نمایش­نامه که خود به خود طنزآمیز است
۵ .به کار بردن عین کلمات کسی که مورد طنز قرار می­گیرد و ایجاد چهارچوبی مضحک برای آن (جوادی،۱۷:۱۳۸۲). هم­چنین عدّه­ای هم به شیوه­ هایی مانند تمثیل­های طنزآمیز، مسخرگی عالی و مسخرگی نازل، چه از طریق تحقیر مستقیم و چه از طریق تمجید مسخره­آمیز، توصیف شخصیت و شخصیت­پردازی، استفاده از واژگان،نحو،شعر و تصاویر طنزآمیز و … اشاره کردند (پلارد،۸۲:۱۳۸۲-۳۳).
شمیسا نیز در کتاب «انواع ادبی» غیر منتظره بودن حادثه که گاهی اوقات آن­قدر یک حادثه غیر منتظره است که ممکن است بی­اختیار باعث خنده شود و هم­چنین حاضر جوابی که در ادبیات، مجانین عقلا و افراد خردمند در جواب شاهان و بزرگان نکته­ای در کار می­کردند و با حاضر جوابی خود باعث تنبه می­شدند و گاهی خود و دیگران را از مرگ می­رهاندند، را هم دانسته است (۲۳۷:۱۳۷۸).
۲-۲-۵: درون­مایه­های انتقاد
می­توان انتقادات را از لحاظ درون مایه به ۱٫انتقادات سیاسی ۲٫انتقادات اجتماعی ۳٫انتقادات اخلاقی ۴٫انتقادات عرفانی ۵٫انتقادات فرهنگی ۶٫انتقادات دینی ۷٫اقتصادی و … تقسیم کرد. علاوه بر این موارد گاهی نوعی از نقدهایی در سخنان شاعران دیده می­ شود که دارای هیچ معیار و محکی نیست و درگاهی در کتاب « نقد شعر در ایران» از آن به عنوان نقد بی­معیار یاد کرده است که شامل اشعاری که حاوی خودستایی­هایی بوده که در ترویج شعر خویش و یا داوری درباره دیگران که اظهار نظرهای هر یک از شاعران به سائقه­ی دوستی و یا دشمنی اختلاف سلیقه­ای که با دیگران داشته اند، بارها مداهنه و توصیف و یا بدگویی و خرده­گیری از آن­ها شده است (۳۳۸:۱۳۸۷-۳۲۰).
یادداشت­های فصل دوم:
۱٫آندری آرسن‌یویچ تارکوفسکی، کارگردان و فیلمساز برجسته روسی در دهه­ ۱۹۸۶ بوده است.
۲٫جامعه شناس آلمانی و استاد دانشگاه برکلی است.
۳٫ فیلسوف فرانسوی قرن نوزدهم میلادی است و از وی به عنوان پیشگام جامعه شناسی ادبیات مدرن نام می­برند.
۴٫ جامعه شناس بزرگ قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم است. به عقیده­ی بسیاری، دورکیم بنیان‌گذار جامعه‌شناسی به شمار می‌رود.
۵٫ اندیشمند اتریشی-انگلیسی یکی از بزرگترین فیلسوفان علم سده بیستم به حساب می‌آید و بنیادگذاری نخستین فلسفه انتقادی غیر توجیه‌گرانه در تاریخ فلسفه است و آثار زیادی در فلسفه سیاسی و اجتماعی از خود باقی گذاشته‌است.
۶٫ نام مکتبی آلمانی است که در دهه­ ۱۹۳۰ میلادی توسط مارکس هورکهایمر در قالب یک انجمن پژوهش­های اجتماعی در فرانکفورت تأسیس شد. عمده فعالیّت این مکتب در زمینه ­های مربوط به فلسفه­ی علوم اجتماعی،جامعه شناسی و نظریه­ی اجتماعی نئومارکسیستی است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:43:00 ق.ظ ]