استمرار[۵۵]؛ استمرار یا تداوم، ناظر بر خبر جاری است. اگر خبری تحت پوشش خبری قرار گیرد، تا زمان مشخصی بطور مستمر تحت پوشش خبری خواهد ماند. ترکیب[۵۶]؛ ترکیب، آمیزهای از انواع رویدادهاست. به عنوان مثال؛ اگر روزنامهای حاوی چندین خبر خارجی است، چند خبر داخلی به آن میافزاید، تا توازن خبری را برقرار کند و یا در کنار چند خبر منفی، یک یا دو خبر مثبت را برای برقراری تعادل میآورند.
بدیهی است از میان ارزشهای مورد اشاره چهار ارزش فرهنگی ارجاع یا تمثل به ملل برگزیده[۵۷]، ارجاع به اشخاص برگزیده[۵۸]؛ شخصیتسازی[۵۹]؛ منفیگرایی[۶۰] از جمله ارزشهایی هستند که عمدتاً به رسانه های غربی اخصاص دارند (شکرخواه، ۱۳۸۷: ۱۹).
۲ـ۲ـ۷ ساخت و کارکرد رسانهها
در بحث ساخت و کارکرد رسانهها،یکی از تاثیرگذارترین مباحث به هارلد لاسول تعلق دارد. وی در مقالهای تحت عنوان «ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه» هر فراگرد ارتباطی را در دو چهارچوب مرجع مورد بررسی قرار میدهد که این دو چهارچوب عبارتند از «ساخت[۶۱]» و «کارکرد ارتباطات[۶۲]» در جامعه. لاسول میافزاید رسانهها و درکل وسایل ارتباط جمعی به آن دسته از تخصصهایی میپردازند که کارکردهای تعیین شدهای را برعهده دارند. از میان آنها سه کارکرد:
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
نظارت بر محیط[۶۳]؛
همبستگیِ بخشهای جامعه در واکنش به محیط[۶۴]؛
انتقال «میراث اجتماعی[۶۵]» از یک نسل به آیندگان (لاسول، ۱۹۹: ۵۹). البته در سالهای بعد از او افرادی همچون چارلز رایت (۱۹۵۹)، مولر (۱۹۷۰) و روزنگرن (۱۹۷۱) نقش و کارکرد اجتماعی کردن، تفریح و سرگرمی[۶۶] و فرار از واقعیتها را به نقشهای پیشین افزودند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
«هارولد لاسول»[۶۷] و «چارلز رایت»[۶۸] بر این باورند که در کارکرد نخستین، وظیفه رسانهها نظارت، مراقبت، تهیه و رساندن خبر دربارهی محیط پیرامونی است. دومین کارکرد رسانه، انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است. رسانه اغلب شامل انتقادات و تجویزهایی برای چگونگی و منش افراد به حوادث است. دراین نقش رسانهها به تقویت ارزشهای اجتماعی، اجماع و افشای انحرافات، رجوع به پایگاه رهبران افکار، ممانعت از تهدید ثبات اجتماعی و وحشت عمومی، مدیریت افکار عمومی و نظارت بر حکومت و حفاظت میپردازند. یکی دیگر از کارکردهای رسانه، انتقال فرهنگ، افزایش انسجام اجتماعی و تعمیق تجربهی مشترک، کاستن از نابههنجاریهای اجتماعی و احساس از خود بیگانگی، استمرار اجتماعی شدن پیش و پس از آموزش رسمی و کمک به یکدست سازی و انسجام است (مک کوایل: ۱۰۸).
لاسول محقق ارتباطات و استاد حقوق در «بیل»، در این سه کارکرد را اینگونه تشریح میکند. در نخستین کارکرد که نظارت، مراقبت، تهیه و رساندن اخبار است رسانه ها اغلب خطرات احتمالی نظیر شرایط آب و هوایی خطرناک و موقعیت های پرخطر نظامی را به ما هشدار می دهند. این کارکرد شامل اخباری است که رسانه ها فراهم می کنند و برای اقتصاد و جامعه ضروری است (مثل گزارش وضعیت سهام، ترافیک، شرایط آب و هوایی و …). کارکرد دوم رسانه ها انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است. رسانهها اغلب شامل انتقادات و تجویزهایی برای واکنش افراد نسبت به محیط است. تقویت عادات اجتماعی و حفظ اتفاق آراء به وسیله نمایش انحرافات و برجسته کردن افراد برگزیده است و به عنوان ناظر بر عملکرد دولت می باشد. این کارکرد همچنین می تواند برای جلوگیری از تهدید ثبات اجتماعی به کار رود و اغلب افکار عمومی را کنترل و مدیریت نماید. و رسانه حکم انتقالدهنده فرهنگ، برای انتقال اطلاعات، ارزشها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر و از افراد جامعه به تازه واردها، کاربرد دارند. آنها از این راه با گسترش بنیان تجربهی مشترک، انسجام اجتماعی را افزایش میدهند. رسانهها با استمرار اجتماعی شدن پس از اتمام اموزش رسمی و نیز با شروع آن در طول سالیان پیش از مدرسه، به جذب افراد در جامعه کمک میکنند. گفته شده است که رسانهها با نمایش و عرضهی جامعهای که فرد خود را با آن هم هویت ساخته و معرفی کرده است، میتوانند احساس از خود بیگانگی یا احساس بیریشه بودن او را کاهش دهند (سورین و تانکارد،۱۳۸۱: ۴۵۲).
عکس مرتبط با اقتصاد
به عنوان یک بحث مکمل در اینجا میتوان به دیدگاه مک کوئیل و «جان گینینبر و بولیمر» نیز در باب نقش و کارکرد رسانهها نیز اشاره کرد. وی معتقد است مخاطبان از رسانهها برای کسب تأیید ارزشهای شخصی، جذب الگوهای رفتاری، همذاتپنداری با دیگران و پیدا کردن بینش راجع به خود استفاده میکنند (مک کوئیل،۱۳۸۲: ۱۱۲). وی کارکردهای اجتماعی رسانه ها را به تفکیک چنین برمی شمرد:
اطلاع رسانی: اطلاع حاصل کردن از رویدادها و شرایط جامعه جهانی، فهم روابط قدرت، تسهیل نو آوری و اقتباس.
همبستگی (ارتباط): تبیین، تعبیر و تفسیر معنای رویدادها و اطلاعات، حمایت از نظم و اقتدار مستقر، جامعه پذیری، هماهنگ کردن فعالیت های مجزا، ایجاد اجماع.
تداوم (استمرار): بیان و معرفی فرهنگ مسلط و شناساندن خرده فرهنگ ها و پیشرفت های فرهنگی جدید، تقویت و حفظ وجوه مشترک ارزشها.
سرگرمی: فراهم آوردن تفریح و سرگرمی، تغییر توجه و [ایجاد] آرامش، کاهش تنش اجتماعی.
بسیج: فعالیتهای هماهنگ کننده برای موضوعاات اجتماعی در حوزه های سیاست، قدرت، اقتصاد، توسعه، کار و گاهی اوقات دین. از اینرو می توان گفت رسانه های جمعی اساس کار جامعه هستند برای (یکپارچگی و هماهنگی، نظم و کنترل و ثبات، انطباق با تغییر، بسیج و مدیریت تنش و در نهایت تدام تفکر و ارزش (مک کوئیل، ۸ـ۹۷).
«جان گینینبر و بولیمر» به چهار نقش رسانه هاد در زندگی روزمره اشاره می کنند که عبارتند از اینکه: رسانه ها به فرایند ساختن هویت کمک می کنند، فرآوردههای زیبایی شناختی و فرهنگی رسانهها برای فرایند هویتسازی، اهمیت اساسی دارند، رسانهها به فرایند معناسازی کمک می کنند و چهارم اینکه در جهان پیچیدهای که حوادث و رویدادهای گوناگون در آن رخ می دهد و رسانه ها با شکل دادن به الگوهای ذهنی مخاطبان رویدادها را برای آن ها معنا دار و قابل فهم می سازند و از این طریق به شکل گیری نگرش های آنان کمک می کنند (مهدی زاده، ۸ـ۴۷)
۲ـ۳رسانههای جمعی و هویت ملی
امروزه نقش تعیین کننده و اثرگذار رسانههای جمعی در همۀ عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ساخت واقعیت اجتماعی تقریباً به طور کامل پذیرفته شده است. رسانهها با برخوردار بودن از ویژگیهایی مانند درنوردیدن محدودیتهای زمان و مکان، در دسترس بودن، همراهی با سلیقههای مخاطبان گوناگون، خلق یا تقویت نگرشهای جدید نقش بهسزایی در عرصۀ همگرایی، انسجام فرهنگی و در مقابل، گسیختگی اجتماعی، فرهنگی ایفا میکنند. مسئله هویت ملی ازجمله مباحث بسیار مهمی است که همۀ جوامع به آن توجه ویژه دارند.
تامپسون رسانهها را یکی از منابع هویتی میداند و میگوید در دنیایی که بهگونهای زاینده با صنایع سانهای اشباع میشود، یک حیطه عمده جدید بر فرایند خود شکلدهی به وجود آمده است. وی کار دریافت و تملک پیامهای رسانهای را خود شکل دهندگی و خودشناسی موثر میداند و می نویسد؛ فرایند مذکور به شیوه های اغلب ضمنی و نه صریح و مشخص صورت میگیرد. با در اختیار گرفتن پیامها و ادغام معمول و عادتی آنها در زندگیمان، به طور ضمنی در بنا کردن حس و مفهومی از خویشتن در زمان و مکان درگیر میشویم و به صورت دائمی مهارتها و اندوختههای معرفتی خود را شکلدهی یا بازتولید کرده، احساسات و سلیقههای خود را آزمایش میکنیم و افقهای تجربه خویش را بسط میدهیم. این فرایند خودشکل دهی رویدادی ناگهانی و یکبار برای همیشه نیست، رویدادی است که آهسته و نامحسوس روز به روز و سال به سال به وقوع میپیوندد، فرایندی است که در آن پیامها حفظ و برخی دیگر فراموش میشوند (تامپسون، ۱۳۸۰: ۱۱۴)
در همین زمینه میتوان به نظریۀ جکسون هریس نیز اشاره کرد. وی در بحث نحوۀ انعکاس معتقد است رسانههای جمعی و تلویزیون به طور خاص از جمله منابع مهم تأثیرگذار در عرصه فرهنگ به شمار میآیند و بر فرایند شکلدهی هویت فرهنگی در همه جوامع و نیز جامعه مداخله میکنند. تلویزیون به عنوان ابزاری قدرتمندتر از دیگران عمل میکند و در لباس رسانههای جمعی میتواند همانند یک مرکز قدرتمند فرهنگی، هویتهای گروهی، قومی و ملی را که از جمله ارکان و زیربنای هویت جامعه محسوب میشوند، تحت تأثیرات مثبت و منفی قرار دهند و با بهرهگیری از فنون ارتباطی بر ایدهها و نگرشهای فرهنگی مردم تأثیرگذارند. لذا شناخت این موضوع که برنامههای تلویزیون اولاً: به لحاظ هویتی تا چه اندازه بر مخاطبان خود تأثیر میگذارد، ثانیاً این تأثیرات سازنده است یا مخرب و ثالثاً چگونه میتوان کانال تأثیرگذاری این رسانه بااهمیت را در حفظ هویت جامعه هدایت کرد، حائز اهمیت است(هریس، ۱۳۹۰: ۳۰۰).
گفتن ندارد، ابزارهای جهانی شدن (ماهواره، رسانههای جمعی، اینترنت وغیره) در تشدید چندپارگی معنایی و هویتی نقش قابلملاحظهای دارند. هرچند گسترۀ دایرۀ اثرگذاری و اثرپذیری در حوزۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات و مباحث هویتی مترتب برآن، نشانگر سیالیت ابعاد هویت در دنیای امروز است با این حال موضوع هویت ملی و نقشی که رسانههای جمعی بهویژه تلویزیون در تقویت یا تضعیف آن بازی میکند امری پذیرفته شده است.
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
اگر موضوع هویت ملی را در چهارچوب کلیتی به نام هویت ایرانی مطالعه کنیم میتوان گفت که با توجه به مؤلفه های سنتی و مدرن برخلاف بسیاری از هویتهای خودساخته و درحال ساخت از سوی کشورها و برای ملتهای دیگر، دارای عناصری همچون تاریخ مشترک مکتوب و شفاهی، اسطورههای ملی و مذهبی قابل پذیرش در بین همه، دردها و رنجها و افتخارات، زبان غنی و کامل، فرهنگ و دین، ایدئولوژی و ارزشها، مراسم و آداب و سنتهای ملی و تاریخی، آگاهی و احساس تعلق قدرتمند و … است که تداوم و تأثیر آن بیش از هر هویت دیگری در منطقه و جهان مطرح است.
حال با توجه به مباحث فوق، رسانه های جمعی و تلویزیون به طور خاص از جمله منابع مهم تأثیرگذار درعرصه فرهنگ به شمار میآیند و بر فرایند شکلدهی هویت فرهنگی در همه جوامع و نیز جامعه مداخله می کنند. تلویزیون به عنوان ابزاری قدرتمندتر از دیگران عمل می کند و در قامت رسانهای جمعی می تواند همانند یک مرکز قدرتمند فرهنگی، هویتهای گروهی، قومی و ملی را که از جمله ارکان و زیربنای هویت جامعه محسوب میشوند، تحت تأثیرات مثبت و منفی قرار دهند و با بهره گیری از فنون ارتباطی بر ایدهها و نگرشهای فرهنگی مردم تأثیرگذارند.
۲ـ۴ مرور پیشینۀ تحقیق
همچنانکه پیش از این و در بخش بیان مسئله اشاره شد موضوع هویت اجتماعی و هویت ملی از جمله موضوعات مهمی است که به روش های مختلف مورد پژوهش قرار گرفته است. در این میان پژوهشهایی که به رسانهها به عنوان یک متغیر تعیینکننده در تقویت و تضعیف هویت ملی پرداختهاند نیز قابل توجه است. در اینجا به چند پژوهشی که در این زمینه انجام شده و در دسترس بوده است اشاره میشود.
۲ـ۴ـ۱ پیشینۀ تحقیق در میان پایاننامههای دانشگاهی
«تلویزیون و تاثیرات کاشتی آن بر هویت فرهنگی ایرانیان» عنوان پژوهشی است که به راهنمایی دکتر ناصر باهنر و بوسیلۀ طاهرۀ جعفری کیذقان انجام شده است. در مقالهای که با همین عنوان در فصلنامۀ علمیـ پژوهشی تحقیقات فرهنگی و در زمستان ۱۳۸۹ از سوی پژوهشگران نامبرده ارائه شده چنین آمده است: پژوهش حاضر با تاکید بر مقولههای هویت قومی و ملی برنامههای طنز، خبر و سریال که به طور متوالی پیامهایی در مورد هویت از تلویزیون پخش شده است به تحلیل محتوای این برنامهها پرداخته. نتایج این تحقیق نشان میدهد در مجموع بهرغم اینکه تلویزیون ایران در مورد هرکدام از مقولههای مورد برسی هویت پیامهایی را تولید و پخش میکند با این حال پیامها در کنار سایر عوامل تاثیرگذارند و تلویزیون پس از سایر متغیرهای نظام اجتماعی عامل موثری بر نگرش مخاطبان در مورد هویت است.
«هویت ملی در اخبار استانهای مرکزی (تحلیل محتوای اخبار مراکز کرمانشاه و آذرباییجان غربی)» عنوان پایاننامهای است که توسط مجید سعادتی در تابستان سال ۱۳۸۸ صورت گرفته است. دغدغۀ پژوهشگر در این تحقیق برآن بوده است که چگونگی پرداختن دو مرکز استانی مرزی کرمانشاه و آذرباییجان غربی را به مفهوم هویت ملی بررسی کند. جامعه آماری این تحقیق کلیۀ خبرهای بخش خبری ۱۶:۱۵ این دو مرکز در پاییز و زمستان ۱۳۸۷ بوده است که با بهره گرفتن از نمونهگیری طبقهبندی شده ۲۱۰ بخش خبری را به عنوان نمونه انتخاب کرده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که خبرهای سیمای مرکز کرمانشاه و آذرباییجان غربی از منظر چگونگی پرداختن به ابعاد تعیین شدۀ هویت ملی متفاوت بودهاند و از میان ابعاد مختلف هویت ملی به بعد اجتماعی آن بیش از سایر ابعاد آن توجه داشتهاند اما از نظر توجه به زیر مقولههای بعد اجتماعی هویت ملی با هم تفاوت دارند. از دیگر نتایج این تحقیق این که میتوان گفت که خبرهای سیمای این دو مرکز از منظر توجه به مقولههای مختلف ابعاد دینی، سیاسی، قومی متفاوت بودهاند و تنها در میزان پرداختن به بعد تاریخی به صورت یکسان عمل کردهاند.
«مطبوعات محلی و امنیت ملی: بازتاب هویت قومی و ملی در مطبوعات محلی (استانهای ایلام، کردستان و کرمانشاه)» عنوان پایاننامهای است که توسط حیدری در سال ۱۳۸۷ نوشته شده است. محقق محتوای نشریات نمونه مورد بررسی را از جنبه های استان محل انتشار، روز انتشار، ماه و سال انتشار، سبک مطلب، محتوای مطلب، تیتر در صفحه اول، ارزشهای خبری، وضعیت ارزش مجاورت، گستره جغرافبایی مطلب، نوع و نشانگاه مطلب، هویت بارز در متن، جهت گیری نسبت به قومبت، جهتگیری نسبت به هوبت ملی، جهتگیری نسبت به امنیت ملی، و مولفههای بکار برده شده هویت قومی و هویت ملی در متن، برجسته شدن مطالب قومی و اقدام به تحریکات قومی در متن و هدف مطلب مورد بررسی قرار داده است. نتایج بدست آمده در آن نشان می دهد مطبوعات محلی استانهای ایلام، کردستان و کرمانشاه می توانند بر هویت ملی و هویت قومی تاثیر بگذارند و در جهت امنیت ملی گام بردارند. یعنی اخبار و گزارشهای نشریات محلی متناظر با امنیت و هویت ملی بوده است.
ندا رسالتپناه در پایاننامۀ خود با عنوان «خبر و هویت ملی “تحلیل محتوای بخشهای خبری ساعت ۱۴:۰۰ رادیو فرهنگ و ۱۴:۳۰ رادیو جوان”» که در سال ۱۳۸۴ به انجام رسانده است بر آن بوده تا با بررسی بخشهای خبری ساعت ۱۴:۰۰ رادیو فرهنگ و ۱۴:۳۰ رادیو جوان مفاهیم مربوط به هویت ملی را در این دو شبکه مطالعه کند. همچنین این که آیا در زمینه هویت ملی تفاوت معناداری بین دو شبکه مذکور وجود دارد یا خیر. برای این بررسی و چگونگی ایفای نقش خبر در تحکیم هویت ملی از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. جامعۀ آماری آن از کلیۀ متون مکتوب این دو بخش خبری در سال ۸۲ تشکیل شده است. تنایج این پژوهش حکایت از آن دارد که نیمی از خبرها در روزهای مورد بررسی اصلاً فاقد عناصر هویت ملی (ایرانی) بودهاند. از خبرهایی که به نحوی یکی از ابعاد هویت ملی را دارا بودند، در هیچکدام از بعد قومی اثری نبوده و درصد کمی از آنها حاوی بعد دینی هویت ملی بودهاند. البته در بعد ملی و سیاسی دو شبکه وضعیت بهتری داشتهاند و در درصد بالایی از خبرها عناصر هویت ملی به چشم میخورد. همچنین بجز بعد تاریخی و جغرافیایی بین دو شبکۀ رادیویی جوان و فرهنگ در استفاده از هویت ملی تفاوت معنی داری مشاهده نشده است. بر اساس نتایج پژوهش مذکور، میتوان نتیجه گرفت دو بخش خبری مورد بررسی، در پرداختن به هویت ملی دچار کاستیهایی بودهاند.
«خبر و وحدت ملی در اخبار شهرستانها در تحکیم وحدت ملی؛ نظرخواهی از مردم سنندج» پایاننامۀ مذکور که توسط صالحی در سال ۱۳۸۱ نوشته شده حکایت از آن دارد که بر اساس نتایج بهدست آمده شهروندان سنندجی برای پخش اخبار شهر خود از شبکه های سراسری صدا و سیما بیش از اخبار استان کردستان و برای پخش اخبار کردستان بیش از اخبار ایران و برای اخبار ایران بیش از اخبار خارجی اهمیت قائل هستند. دیگر اینکه، پخش سراسری اخبار استان کردستان در اشاعه زبان فارسی به عنوان عامل وحدت و تفاهم ملی مردم ایران مؤثر است.
«نقش رسانۀ محلی در وفاق اجتماعی؛ بررسی نگرش دانشآموزان دبیرستانی شهر کرمانشاه نسبت به برنامههای شبکۀ تلویزیونی استانی زاگرس» عنوان پایاننامهای است از ابوالفتحی که در سال ۱۳۸۲ به انجام رسیده است. تحقیق حاضر این مسئله را مطرح میکند که شبکۀ استانی تلویزیونی تا چه اندازه در ایجاد و حفظ وفاق اجتماعی در شهر کرمانشاه مؤثر بوده است. در این پژوهش که به روش پیمایش صورت گرفته است نزدیک به ۷۰ درصد پاسخگویان میزان طرح اعتقادات و آداب و رسوم مردم کرمانشاه را حد متوسط و کمتر میدانند. ۶۵ درصد پاسخگویان لهجه و گویش مردم را متوسط و کمتر میدانند. در برنامههای طنز، احترام به آداب و رسوم نیز به نظر ۳/۲ درصد پاسخگویان متوسط و کمتر است و در برنامه های مذهبی همین عامل ۵۷ درصد به دست آمده است. بین تلقی غیرمحترمانه بودن خرده فرهنگها (در گروههای اجتماعی مختلف و حتی بین کردها و غیر کردها) تفاوت معناداری وجود ندارد.
۲ـ۴ـ۲ پیشینۀ تحقیق در مقالههای حوزۀ رسانهها و هویت ملی
مقالۀ «نسبت هویت ملی و وحدت ملی در ایران» که توسط علیاصغر قاسمی و غلامرضا ابراهیمآبادی در فصلنامۀ راهبرد، سال بیستم تابستان ۱۳۹۰ ارائه شده است. پژوهشگران مورد اشاره برآن بودهاند تا از طریق رهیافت جامعهشناسی تاریخی نسبت میان هویت ملی و وحدت ملی در ایران را تبیین کنند. نتایج مباحث نظری آنها نشان میدهد که در مقاطع بررسی شده (تاریخ باستان و معاصر ایران) بین هویت ملی و وحدت ملی رابطۀ مستقیمی وجود داشته و تقویت یا تضعیف همبستگی ملی متاثر از عملکرد دولت در زمینۀ هویت بوده است.
مقالۀ «الگوهای جامعهشناختی هویت ملی درایران؛ با تاکید بر رابطۀ میان هویت ملی و ابعاد آن». این مقاله در فصلنامۀ مطالعات ملی (شماره ۵) و در سال ۱۳۷۹ به چاپ رسیده است. افسر رزازی فر (نویسندۀ مقاله) موضوع هویت ملی و ابعاد آنرا از منظر الگوهای جامعهشناختی مورد توجه قرار داده است. مهمترین یافتههای این پژوهش عبارتند از اینکه میان ابعاد مختلف هویت ملی همبستگی متابل وجود دارد. در این میان نسبت و رابطۀ دو عنصر پابندملی و تعهد ملی به عنوان شاکلۀ هویت ملی با همبستگی بالا مورد تایید قرار گرفته است.
مقالۀ «رسانههای نوین، جهانیسازی و هویت ملی در کویت» به رشد و گسترش رسانههای نوین اطلاعاتی در عرصۀ جهانی سازی فرهنگی اختصاص دارد. نویسندۀ این مقاله که توسط سیدرضا نقبایی لنگرودی درفصلنامه ۶۰ رسانه سال سیزدهم به فارسی ترجمه شده است معتقد است با وجود قابلیت دسترسی آسان و فراگیر مردم به منابع انبوه اطلاعاتی از جمله رسانههای بینالمللی و فرامرزی هویت ملی کشور کویت همچنان همان اقتدار و استحکام خود را دارا است. پژوهشگر که تحقیق خود را به روش پیمایش انجام داده است تاکید دارد که کویتیها برای بیان و معرفی سنتهای فرهنگی خاص خود به اشکال مختلف از رسانههای نوین بهره میگیرند و تاثیرات را با شرایط خود هماهنگ میسازند.
مرور اجمالی تحقیقات مورد اشاره در بالا نشان میدهد که از لحاظ روش، این پژوهشها غیر از یکی دو مورد عمدتاً به روش تحلیل محتوا صورت گرفتهاند که در نتیجه میتوان گفت تحلیل محتوا از جمله روشهایی است که در توصیف نحوۀ بازنمایی هویت ملی در رسانههای جمعی میتواند روش مناسبی محسوب شود.
موضوع دیگر اینکه این موضوع (هویت ملی) به دلیل ماهیت میان رشته ای بودنش مورد توجه محققان رشته های مختلف علوم اجتماعی و علوم سیاسی بوده که گاه نتایج متفاوتی در بر داشته اند. همچنین بیشتر پژوهشهای ذکر شده بر برنامههای تلویزیونی بهغیر از خبر متمرکز بودهاند و جز در در چند مورد که آن نیز برنامههای استانی مراکز صدا و سیما را مورد بررسی قرار دادند در مابقی پژوهشها به نقش بخشهای خبری از جمله بخش خبری مورد توجه در تحقیق حاضر (خبر ۲۱:۰۰ شبکه یک سیما) در بازنمایی هویت ملی نپرداختهاند. افزون بر این آن طور که از نتایج تحقیقات مورد اشاره بر میآید میتوان گفت که پژوهشگران در بررسی ابعاد هویت ملی همۀ ابعاد ششگانۀ مورد توجه در این تحقیق را مدنظر قرار ندادهاند.
با توجه به نکتههایی که در خصوص پژوهشهای پیشگفته ارائه گردید پژوهش حاضر برآن است تا همۀ ابعاد ششگانۀ هویت ملی را بررسی کرده و نحوۀ بازنمایی آن در بخش خبری مشروح ۲۱:۰۰ شبکۀ اول سیما را مورد مطالعه قرار دهد و از این رهگذر گامی فراتر از پژوهشهای صورت گرفته بردارد.
۲ـ۵ چهارچوب نظری
پژوهش حاضر به منظور تحلیل محتوای بخش خبری ساعت ۲۱:۰۰ شبکۀ یک سیما به عنوان اصلیترین و فراگیرترین شبکۀ تلویزیونی کشور؛ و پی بردن به نقاط قوت و ضعف عملکرد این بخش خبری در بازنمایی مظاهر و مولفههای هویت ملی از «مفاهیم» و «کارویژههای» حوزۀ رسانه و به ویژۀ خبر به عنوان چهارچوب نظری تحقیق بهره میبرد.
بازنمایی[۶۹]، بازنمایی تولید معنا از طریق چهارچوب مفهومی و گفتمانی است. استوارت هال به عنوان یکی از نظریهپردازان این حوزه معتقد است: «هیچ چیز معناداری خارج از گفتمان وجود ندارد و مطالعات رسانهای وظیفهاش سنجش شکاف میان واقعیت و بازنمایی نیست بلکه تلاش برای شناخت این نکته است که معانی به چه نحوی از طریق رویهها و صورتبندیهای گفتمانی تولید میشود» (کالورت و لوایز ۲۰۰۲، به نقل از مهدیزاده، ۱۳۸۷: ۱۵). میتوان گفت بازنمایی فرهنگی و رسانهای نه امری خنثی و بیطرف، که آمیخته به روابط و مناسبات قدرت جهت تولید و اشاعه معانی مرجح در جامعه در راستای تداوم و تقویت نابرابریهای اجتماعی است. از اینرو یکی از راهبردهای سیاست بازنمایی، کلیشهسازی است که، مردم را تا حد چند خصیصه یا ویژگی ساده تقلیل میدهد. کلیشه عبارت است از تنزل انسانها به مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی مبالغهآمیز و معمولاً منفی. در نتیجه، کلیشهای کردن شخصیتها عبارت است از تقلیل دادن، ذاتی کردن، آشنا کردن و تثبیت «تفاوت» از طریق کارکرد قدرت، مرزهای میان «بهنجار» و «نکبتبار»، «ما» و «آنها» را مشخص کردن.
رسانهها فراگیرترین و موثرترین نهاد تولید، بازتولید و توزیع دانش و معرفت در مقایسه با سایر نهادهای آگاهی و شناخت در جهان جدید هستند و با داشتن ویژگیهایی همچون انتشار انواع دانش و معرفت که لاجرم به برعهده گرفتن وظایف دیگر نهادهای معرفتی منجر میشود، فعالیت در یک سپهر عمومی که آنها را در دسترس همۀ اعضای جامعه بهصورت باز، داوطلبانه و کمهزینه قرار میدهد و نیز اثرگذاری بر تعداد بیشتری از افراد و اختصاص زمان بیشتری از آنها به خود، حدود و ثغور محیط نمادینی که در آن زندگی میکنیم را تعین میکند، لذا رسانهها را باید سازندۀ محیط نمادینی دانست که تاثیر عمدۀ آنها، شکلگیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف است. (مهدیزاده،۱۳۸۷: ۵۰).
در بحث بازنمایی رسانهها عمده تمرکز این پژوهش بر نظریۀ بازنمایی «استوارت هال» سطح اول رویکرد وی یعنی «نگاه بازتابیکه در این تحلیل ادعا براین است که زبان به شکل سادهای بازتابی از معنایی است که از قبل در جهان خارج وجود دارد» و «بیلاتور» به عنوان نظریههای مطرح در حوزۀ بازنمایی، خواهد بود. نظریۀ بیلاتور (به عنوان نظریۀ مکمل) از آن رو مورد توجه است که بخشی از دیدگاه وی به بازنمایی و هویت اختصاص دارد.
عینیتگرایی[۷۰] یکی از کار ویژهها و وظایف اصلی رسانههای خبری و در نتیجه بخشهای خبری است که مراد از آن همانا جمع آوری و انتقال اخبار و اطلاعات به شکل عینی و بدون تاثیرپذیری از نگرشها و تفسیرهای شخصی است به نحوی که مخاطب بتواند با وقوف و آگاهی از واقعیت رخدادها خود به داوری و ارزیابی آنها پردازد. (بروجردی، ۱۳۸۴: ۳۳۸). سولیوان و هارتلی در توضیح بیشتر عینیگرایی آوردهاند: عینیگرایی از مفاهیم اساسی روزنامهنگاری حرفهای است و در بیشتر نقاط جهان پذیرفته شده است. با این همه، تلاش برای رسیدن به عینیت با مزیتهای معینی هم همراه است و دسترسی عمومی به عدله و شواهد تشویق میشود. بیشتر عدله و شواهدی که در نگاه اول «عینی» به نظر میرسد با بررسی بیشتر و روشن شدن یکپارچه نبودنشان در جریان مشاهده و نبود توافقنظر میان پژوهشگران به مثابه مدارک نادقیق و غیرقطعی کنار گذاشته میشوند (اسولیوان و هارتلی و دیگران، ۱۳۸۵: ۲۸۲).افزون براین، میتوان گفت یک گزارش خبری عینی، فاقد قضاوت شخصی و نظرهای گزارشگر، سردبیر و… یک رسانۀ خبری است. ناگفته پیداست که گزارشگری عینی، به لحاظ نهادی میتواند در درازمدت، اعتبار منبع را نزد مخاطب شکل داده و بر مشروعیتت و مقبولیت آن رسانۀ خبری بیفزاید (بروجردی، ۱۳۸۴: ۳۳۹).
مفهوم انگارهسازی[۷۱] عموماً به معنای ساختن و پرداختن و یا یک برداشت عمومی است که با هدف تاثیرگذاری بر مخاطب خلق میشود و نه بهمنظور بازتولید واقعیت (اسلویوان و هارتلی، ۱۳۸۵: ۲۰۲). انگارهسازی ازجمله تکنیکهای رسانههای جمعی است که رسانه/ خبر با شیوۀ پرداختن به واقعیتها و رویدادها و استفاده از شگردهایی چون «نامگذاری» و مانند آن ذهنیت مورد نظر خود را در مخاطب شکل میدهد. در قالب مفهوم انگارهسازی میتوان انتظار داشت که خبرهایی با ارزش خبری «برخورد و کشمکش» و بیانگر صفات منفی سوژهها و موضوعات خبری از اقوام مختلف منعکس شوند.
دروازهبانی پیام[۷۲] اصطلاحی است که از آن برای توصیف کارکنانی مانند سردبیران خبر استفاده میشود که مواضع تصمیمسازی کلیدی را در سازمانهای رسانهای خبری اشغال کردهاند (اسلیوان و هارتلی و دیگران، ۱۳۸۶: ۱۷۷). دروازهبانی خبر فرایندی است که طی آن هزاران خبر، جمع آوری، تجزیه و به صدها پیام تبدیل شده و به اشخاص مفروض در یک سازمان مفروض میرسند. تیچنر دروازهبانی را فرایند گستردهای از کنترل اطلاعات شامل تمام جنبههای رمزگذاری پیام، نه فقط انتخاب بلکه ممانعت از انتشار، انتقال، شکلدهی، ارائه، تکرار و زمانبندی در طول مسیر انتقال از فرستنده به گیرنده میداند. به بیان دیگر توفیق یا ناکامی یک سازمان به میزان زیاد بستگی به این دارد که بین انتخاب گزینشگران خبر با نیازهای اطلاعاتی و خبری مخاطبان خود رابطه مناسبی برقرار باشد. آنها باید به نیازهای مخاطبان شان واقف باشند و برای تامین این نیازها اهمیت قائل شوند (بروجردی، ۱۳۸۴: ۳۳۵). در کنار این مفاهیم و کارویژههای حوزه خبر، نظریههایی برجستهسازی از مککامیز و شاو به ما (مخاطب) میگوید دربارۀ چه چیزی باید اندیشید و چه چیز مهم است. به بیان مککامبز، اخبار بازتاب مسائل روز نیست، بلکه آن را باید مجموعهای از گزارشهای ساخته شده از سوی روزنامهنگاران دربارۀ وقایع روز دانست (هریس، ۱۳۹۰: ۳۰۰؛ به نقل از مک کامبز،۱۹۹۴). این نظریه در زمینه ارزیابی عملکرد و تاثیرگذاری رسانهها بر مخاطب کاربرد بسیار دارد. یکی از پیش انگارههای نظری در باب نظریه برجستهسازی خبری وسایل ارتباط جمعی این است که این مهم نه تنها تحتتاثیر کمیت (میزان فضا و زمان تخصیص یافته) به خبر قرار دارد بلکه در برابر کیفیت (محتوا) خبر نیز تاثیرپذیر است. (تسونئو، ۱۳۰: ۷۴، به نقل از بروجردی، ۱۳۸۴: ۳۳۸).
در بحث هویت ملی نظر صاحب نظران نسبت به هویت ملی امری روانشناختی و جامعهشناختی است که در این تحقیق بر وجه جامعهشناختی آن تاکید میشود. تاجفل هویت اجتماعی را با عضویت گروهی پیوند میزند و عضویت گروهی را متشکل از سه عنصر میداند: عنصر شناختی (آگاهی از اینکه فرد به یک گروه تعلق دارد)؛ عنصر ارزشی ( فرضهایی دربارۀ پیامدهای ارزشی مثبت یا منفی عضویت گروهی)؛ و عنصر احساسی (احساسات نسبت به گروه و نسبت به افراد دیگری که رابطهای خاص با آن گروه دارند). بر این اساس هویت اجتماعی از دیدگاه تاجفل عبارت است از آن بخش از برداشت یک فرد از خود که از آگاهی او نسبت به عضویت در گروه (گروههای) اجتماعی سرچشمه میگیرد، همراه با اهمیت ارزشی و احساسی مربوط به آن عضویت. (تاجفل، ۱۹۸۷: ۶۳۹).
بر این اساس میتوان هویت اجتماعی را نوعی خودشناسی فرد در رابطه با دیگران دانست. به بیان دیگر فرایند هویت سازی این امکان را برای یک کنش گر اجتماعی فراهم میکند که برای پرسشهای بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خود پاسخی مناسب و قانعکننده پیدا کند. در واقع هویت معطوف است به بازشناسی مرز میان خودی و بیگانه که عمدتا از طریق همجنسیهای اجتماعی و انفکاک درونگروه از برونگروهها ممکن میشود. اهمیت تمایزها، تنشها و ستیزهای گروهی، حتی در شرایط نبود تضاد منافع، از این جنبۀ هویت ناشی میشود (برون، ۱۹۹۹: ۷۹۰).
چنین تعریفی از هویت، ما را به بحث دربارۀ ضرورت و کارویژههای هویت میکشاند. بیگمان میتوان گفت که هویت از نیازهای روانی انسان و پیشنیاز هرگونه زندگی اجتماعی است. اگر محور و مبنای زندگی اجتماعی را برقراری ارتباط پایدار و معنادار با دیگران بدانیم، هویت اجتماعی چنین امکانی را فراهم میکند. به بیان دیگر بدون چارچوبی برای تعیین هویت اجتماعی، افراد مانند یکدیگر خواهند بود و هیچکدام از آنها نمیتوانند به صورتی معنادار و پایدار با دیگران پیوند یابند. پس بدون هویت اجتماعی در واقع جامعهای وجود نخواهد داشت (جنکینز، ۱۹۹۶: ۶).
هویت ملی به معنای احساس تعلق به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع ملی (جامعه کل) و در میان مرزهای تعریف شدۀ سیاسی است. مهمترین عناصر و نمادهای ملی که سبب شناسایی و تمایز می شوند، عبارتند از: سرزمین، دین و آیین، آداب و مناسک، تاریخ، زبان و ادبیات، مردم و دولت (یوسفی، ۱۳۸۰: ۱۷). در درون یک اجتماع ملی، میزان تعلق و وفاداری اعضاء به هریک از عناصر و نمادهای مذکور، شدت احساس هویت ملی آنها مشخص میسازد (همان).
اندیشمندانی که در بارۀ موضوع هویت ملی سخن گفتهاند، برخی بر زبان، برخی بر دین و برخی بر تاریخ به عنوان مولفۀ بنیادین هویت ملی تاکید دارند (میرمحمدی، ۱۳۸۳: ۳۲۲). با این همه آنچه اغلب محققان بر آن اتفاق نظر دارند، سه رکن مهم و عمدۀ هویت ملی در ایران است که عبارتند از:
جغرافیا وسرزمین
زبان فارسی
دین اسلام
تأثیر رسانههای جمعی بیش از نهادها و منابع دیگر در شکلدهی، تولید، انتقال، نقد و تفسیر هویتها در طول زمان است. این امر در جامعه ایران اسلامی و در مورد سازمان صدا و سیما ودر اینجا بهطور مشخص (خبر مشروح ۲۱:۰۰ شبکه اول سیما) که در واقع بیشترین ابزار و امکانات را برای ایفای نقش حلقهی واسط میان مردم و حکومت اسلامی در اختیار دارد، از اهمیت و جایگاه والاتری برخوردار است و خاستگاه اصلی شکلگیری تحقیق حاضر نیز بر همین پایه است.
۲ـ۶ مدل مفهومی تحقیق
تقویت
هویت ملی در ابعاد:
انگارهسازی
جامعه ای
فرهنگی
برجستهسازی
تاریخی
برنامه تلویزیون (بخش خبری ۲۱:۰۰ شبکه یک سیما)