در برنامه ریزی به منظور ارزیابی نیازها، تعیین اولویت ها، جهت دهی تخصیص منابع و هدایت سیاستها.
تجزیه و تحلیل اثربخشی یا كیفیت برنامه: به منظور تعیین پیشرفت اهداف برنامه، تعیین نقاط قوت و ضعف برنامه، تعیین هزینه اثربخشی برنامه و ارزیابی عوامل موفقیت یا شكست.
تصمیم گیری مستقیم: جهت بهبود مدیریت و اثربخشی برنامه‌ها، شناخت و تسهیل تغییر مورد نیاز
حفظ تعهدات: برای ذی نفع ها، حمایت كنندگان منابع و عموم مردم
ارزیابی تأثیر برنامه به منظور كشف تأثیر برنامه بر افراد یا اجتماعات
جلب حمایت ها (حمایت سیاستمداران و شوراهای مشورتی و توجه به مناسبات گروه های ذینفع خاص)
در ارزشیابی ها نه تنها كیفیت مداخله اعمال شده، بلكه اعتبار و اعتماد نسبت به منبع ارائه دهنده اطلاعات نیز مهم است. یكی از اصطلاحات مهم در بحث ارزشیابی، اثربخشی یا ثمربخشی می‌باشد. در تعریف اثربخشی دستیابی به اهداف برنامه، سازمان یا سیستم اجتماعی مداخله گر مورد تأكید قرار گرفته است. به عنوان مثال میسرا (1997) به نقل از پروكوپنكو اثربخشی را میزان دستیابی به اهداف تعریف می‌كند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
سوودی، هینز و دوناوارا (1999) تجزیه و تحلیل اثربخشی را معادل تجزیه و تحلیل كیفیت برنامه در جهت تعیین پیشرفت اهداف برنامه، تعیین نقاط قوت و ضعف و علل آن و تعیین هزینه اثربخشی برنامه می‌دانند.
كریستین سون و وارنر دو رهیافت در اثربخشی سازمان ذكر می‌كنند: رهیافت سیستمی و رهیافت اهداف. در رهیافت سیستمی، فرض بر آن است كه سازمان با محیط خود در ارتباط بوده و این ارتباط حائز اهمیت است. در این شرایط عاملان به طور مستقیم و غیرمستقیم بر تأمین نهاده های مورد نیاز سازمان تأثیر می گذارند و ستانده های سازمان را دریافت می‌كنند. در این محیط اجازه تخصیص منابع با تأثیرگذاری بر موانع، تعریف معیارهای اثربخشی و قضاوت بر نتایج حاصل از سوی تصمیم گیرندگان صورت می‌گیرد.
در رهیافت اهداف، عملكرد سازمان در دستیابی به اهداف از قبل تعیین شده مورد قضاوت قرار می‌گیرد (عابدی سروستانی و كرمی، 1379).
در این راستا تعریف دقیق اهداف و تعیین عملكرد واقعی برنامه از اهداف بسزایی برخوردار است. بیان واضح و دقیق اهداف اغلب مشكل است. همچنین به دلیل تأخیر زمانی بین ستانده های برنامه و ایجاد تأثیرات، نبود مطالعات اولیه قبل از اجرای برنامه، امكان وجود متغیرهای مؤثر و مداخله گر و از این قبیل به سختی می‌توان تأثیرات برنامه را بررسی نمود. این مشكلات با تغییر اهداف برنامه در طی زمان تشدید می‌گردد. مسئله دیگر غیرمحسوس بودن برخی اهداف و عدم كمیت پذیری آنهاست كه به دلیل تأثیرات غیرمادی، امكان توصیف و سنجش قطعی آنها را با مشكل مواجه می سازد. تعیین همپوشانی فعالیتهای یک سازمان با سازمانهای دیگر امكان بررسی اثرات را سخت می‌كند.
ارزشیابی اثربخشی جزء مهمی از انواع ارزشیابی را تشكیل می‌دهد. اثربخشی همچنین به عنوان بررسی میزان دستیابی به اهداف و مفید بودن برنامه (Weiss,1972)، بررسی تناسب اهداف و حد دستیابی سازمانها به اهداف مشخص شده (Karami,1987)، و درجه دستیابی سیستم اجتماعی به اهداف خود (Miller,1991)، تعریف شده است. تمامی این تعاریف بر مركزیت اهداف در ارزشیابی اثربخشی تأكید دارند. به بیان دیگر، معیار اساسی در ارزشیابی را اهداف سازمان یا برنامه تشكیل می‌دهند.
در بكارگیری رهیافت اهداف در ارزشیابی اثربخشی بایستی به جانشینی اهداف[17] ، نیز توجه داشته باشیم (Akinbode,1976)، اهداف سازمانی ممكن است در پاسخ به نیازهای جدید، تغییر كند. از آنجا كه ارزشیابی دستیابی به اهداف توسط سنجش تغییرات بین موقعیت گذشته و حال تعیین می‌شود، هر تغییری در اهداف طی این مدت، منجر به جانشینی اهداف و ایجاد مشكل در ارزشیابی خواهد شد. بعلاوه، برخی از اهداف مانند عدالت اجتماعی، به خاطر ماهیت وجودی خویش، حالت مستمری داشته و در طول یک دوره زمانی قابل تصور، كامل نمی‌شوند. عامل مهم دیگر در مشكل شدن ارزشیابی اثربخشی سازمان های ترویجی، آن است كه برنامه‌های ترویجی تنها منبع دریافت اطلاعات علمی و فنی برای مخاطبان نیستند و در برخی موارد تنها یكی از منابع به شمار می آیند (استیویس، 1368). به بیان دیگر، بسیاری از سازمان های دیگر نیز كارهای ترویج گونه یا مرتبط با فعالیت های ترویجی را انجام می‌دهند. بخاطر این شرایط، این امكان وجود ندارد كه توسعه روستایی را با اطمینان به سازمان خاصی نسبت داد. بهترین كار در این حالت آن است كه فرض كنیم سازمان های مربوطه دیگر نیز در این قبیل تغییرات سهم داشته اند.
جونز به نقل از شورتل و ریچاردسون[18] به منظور تعیین اهداف برنامه، پیشنهاداتی ارائه داده است كه بر اساس آن با مشخص كردن تعدادی از مسایل مرتبط با برنامه، می‌توان از آنها به عنوان راهنمایی در تعیین اهداف استفاده كرد. این پیشنهادات عبارتند از: (Jones,1985)

محتوا: آیا برنامه تغییر در رفتار را مدنظر دارد یا تغییر در موضوعات ذهنی مانند دانش، عقاید و گرایشات؟
سطح انتزا: آیا اهداف برنامه در واقعی بودن خویش و ترتیب پیشرفت تفاوت دارند؟
گروه هدف: هدف و مقصود برنامه را چه كسانی تشكیل می‌دهند؟
تأثیرات كوتاه مدت و بلندمدت: آیا تأثیر
ات برنامه بلافاصله پدیدار می‌شوند یا بایستی برای مشاهده آنها مدت زمان زیادی را صبر كرد؟
حد تأثیرات: چه حد و عمقی از تغییرات مدنظر است؟
ثبات تأثیرات: تا چه مدتی انتظار می رود كه تأ‌ثیرات باثبات باشند؟
تأثیرات متضاد: اگر بیش از یک هدف وجود داشته باشد كه معمولاً نیز چنین است، آیا برخی از آنها با هم در تضادند؟
تشابه اهداف: اگر بیش از یک هدف وجود داشته باشد، آیا آنها اساساً با هم مشابه اند یا اینكه بایستی در جستجوی تأثیرات متفاوتی از آنها در حیطه های مختلف بود؟
اهمیت: در بین اهداف كدامیک از همه مهمتر است؟
10-پیامدهای ثانوی: آیا برنامه احتمالاً دارای تأثیرات جانبی ناخواسته است؟
در نهایت، در تهیه لیست نهایی از اهداف به منظور ارزشیابی اثربخشی، بایستی متوجه این نكته بود كه هر هدف یک منظور یا مقصود را بیان كند. بهترین حالت آن است كه اهداف در عباراتی با افعال قوی یعنی اهدافی كه عمل گرا بوده و رفتار قابل مشاهده‌ای را شرح می‌دهند، بیان شوند.
بطوركلی رهیافت سیستمی در ارزشیابی اثربخشی، انتزاعی بوده و كاركردی آن مشكل است. در حالیكه رهیافت اهداف با مشكلات تعیین و تعریف حد مطلوب پیامدها روبرو است. در این حال، كریستنسون و وارنر به نقل از كومینگز، رهیافت بینابینی را برای اثربخشی تعریف می‌كنند. در این رهیافت، سازمانها به عنوان ابزاری از نتایج (ستانده ها) مورد ارزشیابی هستند. یعنی سازمان مؤثر سازمانی است كه به افرادی كه آنرا ابزاری برای مقاصد خود در نظر گرفته اند، بهترین خدمت را بكند. بنابراین، اثربخشی سازمانی، نه تنها بر پایه نتایج موردنظر (اهداف) بلكه همچنین بر پایه افرادی كه در محیط هستند (سیستم) تعریف می‌شود. این رهیافت، اهمیت محیط را در فراهم كردن حقانیت سیاسی متذكر شده و در آن واحد، به دریافت كنندگان خدمات اجازه می‌دهد عملكرد سازمان را برپایه توقعات خود، ارزشیابی كنند. محیط پیرامون سازمان از افراد و گروه های متفاوتی تشكیل شده است كه هر یک دارای توقعات و تقاضاهای منحصر به فردی هستند و آنها را از طریق ساز و كار بازخوردی مناسب به سازمان انتقال می‌دهند. بنابراین، اثربخشی بر حسب دستیابی به این اهداف (كه از طریق محیط تعریف می‌شود) سنجیده می‌شود (Christenson & Warner,1982).
رضامندی ارباب رجوع سازمان های ترویجی از خدمات ارائه شده نیز می‌تواند به عنوان معیاری در ارزشیابی اثربخشی بكار رود. كریستنسون و وارنر به نقل از هورنر، بیان می دارند با توجه به این حقیقت كه در مؤسسات آموزشی مانند ترویج، محصولات بطور واضح تعریف نشده اند، ارباب رجوع یكی از موارد مورد توجه برای تعیین كیفیت محصولات به شمار می رود. آنان این طور نتیجه می گیرند كه به خاطر طبیعت منحصر به فرد سازمان های عمومی، اثربخشی در این قبیل سازمان ها بایستی بر حسب رضامندی ارباب رجوع از كالاها و خدمات ارائه شده مورد سنجش واقع شود. از نظر آنان، این قبیل معیارهای كیفی می‌تواند نقشی شبیه به اطلاعات سود و فروش را برای بخش خصوصی بازی كن (همان منبع). اگر فرض كنیم كه هر چه سازمان های ترویجی به اهداف موردنظر دستیابی بیشتری داشته باشند، رضامندی ارباب رجوع نیز افزایش خواهد یافت، می‌توان آنرا در وهله اول به صورت متغیری وابسته و در صورت ضرورت به عنوان متغیری جانشین در ارزشیابی اثربخشی، در نظر گرفت. البته این موضوع زمانی می‌تواند صادق باشد كه اهداف در نظر گرفته شده برای سازمان های ترویجی با مشاركت فعال ارباب رجوع و بر طبق نیازهای آنان تنظیم شده باشد. در چنین شرایطی، رضامندی ارباب رجوع به صورت هدف كلی درآمده و در ارزشیابی اثربخشی مورد توجه خواهد بود.
در مجموع در انجام ارزشیابی اثربخشی یک برنامه و یا پروژه معمولاً بدین صورت عمل می‌شود كه ابتدا اهداف برنامه تعیین و مشخص می‌شوند. سپس با توجه به كمی و یا كیفی بودن اهداف، شاخص هایی متناسب تعیین شده و براساس این شاخص ها، اطلاعات موردنیاز جمع آوری می‌شوند. در نهایت، داده های جمع آوری شده با معیارهای اهداف مورد مقایسه قرار گرفته و یافته های بدست آمده مورد واكاوی و تفسیر قرار می گیرند (Weiss,1972).
2-5- الگوهای ارزشیابی
الگوهای ارزشیابی را می توان نظمی تجربه شده تلقی کرد که به موجب آن قابل استفاده بودن نتایج ارزشیابی تضمین می شود. برای ارزشیابی برنامه های آموزشی الگوهای گوناگونی ارائه شده که هر یک بر اساس رویکردها و هدف های ارزشیابی دارای شیوه خاصی است (حجازی، 1373).
الگوهای ارزشیابی را می توان به طرق مختلفی دسته بندی نمود. دسته بندی ارزشیابی با توجه به زمان و هدف استفاده از آن را می توان به صورت زیر نشان داد :
1-ارزشیابی آغازین[19] یا ارزشیابی تشخیصی[20]: یادگیری در هر مورد مستلزم یادگیری اموری است که پایه و اساس یادگیری بعدی را تشکیل می دهد. به همین دلیل، لازم است معلم قبل از تدریس هر مطلب آموزشی، آموخته های پایه و یا رفتار ورودی شاگردان را که لازمه یادگیری مطالب جدید است را بسنجد. در ارزشیابی دو هدف مورد نظر است: اول، قرار دادن شاگردان در موقعیتی مناسب که بتوانند یادگیری مطالب تازه درسی را آغاز کنند؛ دوم، کشف علل مشکلات یادگیری آنان در راه رسیدن به هدف های آموزشی.
2-ارزشیا

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
بی تکوینی[21]: ارزشیابی تکوینی، آن طور که از اسم آن پیداست، زمانی به اجرا در می آید که فعالیت های آموزشی هنوز جریان دارد و یادگیری شاگردان در حال تکوین یا شکل گیری است و معلم برای آنکه از چگونگی تحقق هدف های آموزشی هر بخش از مطالب تدریس آگاه شود، در پایان هر بخش، آموخته های شاگردان را مورد ارزشیابی قرار می دهد. این نوع ارزشیابی که به طور مستمر در پایان هر بخش از مطالب تدریس شده و در طول سال تحصیلی انجام می گیرئ، «ارزشیابی تکوینی» یا «مرحله ای» نامیده می شود.
3-ارزشیابی تراکمی[22] یا پایانی: در پایان هر دوره آموزشی، لازم است ارزشیابی جامعی از میزان آموخته های شاگردان به عمل آید. این نوع ارزشیابی را “ارزشیابی پایانی” یا “آزمون های تراکمی” گویند. هدف از ارزشیابی پایانی معمولاً تعیین مقدار آموخته های شاگردان در طول یک دوره آموزشی به منظور نمره دادن و صدور گواهینامه، و یا قضاوت درباره اثربخشی کار معلم و برنامه درسی، یا مقایسه برنامه های مختلف با یکدیگر است (حجازی،1373).
جدول 2-1. ویژگی های مختلف ارزشیابی های پیش از آموزش ، ضمن آموزش و پس از آموزش

 

 

 

 

 

 

 

 

حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محف

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:52:00 ق.ظ ]