برنامه آموزش صمیمیت بر پایه این مفهوم بنا نهاده شده است که روابط صمیمانه از نقشی منحصر به فرد در شکل دهی عزت نفس و پاسخ های افراد به دنیای اطرافشان برخوردار می باشند. این برنامه مهارت های عاطفی، رفتاری و شناختی لازم جهت برقراری روابط صمیمانه را در عین به رسمیت شناختن و اعتبار قائل شدن برای تفاوت های فردی، به زوجین آموزش می دهد.
زندگی با هم از طریق شفقت ورزیدن، ارتباط و عشق، جوی از حسن نیت و اعتماد را در پی می آورد. این مؤلفه ها با کمک هم یک نیروی قدرتمند عشقی را پدید می آروند که برای افراد قرار گرفته در یک رابطه، متحول کننده، تثبیت گر و انرژی زا می باشد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

برنامه آموزش صمیمیت زوجین چیست؟

صمیمیت در فرایند ایجاد و تداوم روابط نزدیک نقشی حیاتی را ایفا می کند که اکنون تبدیل به یک دغدغه بزرگ در فرهنگ ما شده است. مدرن شدن جوامع کارکرد اصلی ازدواج را که فراهم سازی امنیت، ثبات و پرورش کودکان بوده است را به ایجاد یک زندگی توأم با عشق و صمیمیت تغییر داده است. در نسل های قبلی ازدواج های موفق به وظیفه شناسی و کفایت نقش بستگی داشند در حالی که ازدواج های مدرن امروزی مستلزم کفایت فردی بالاتر و نیز برابری بین زوجین می باشند. اکنون روابط علاوه بر ایجاد خانواده های با ثبات باید همچنین یک زندگی توأم با عشق و رفاقت و همراهی را برای زوجین به ارمغان بیاورند.
برنامه های صمیمیت (کاربرد عملی مهارت های ارتباط صمیمانه) که توسط لوری، اچ. گوردون[۲۱۶] ابداع شده اند ارائه گر یک سیستم جامع جهت ارتقای خود- درکی و پرورش توانایی حفظ روابط صمیمانه لذت بخش می باشند. گوردون در رویکرد خو به تلفیق دامنه گسترده ای از نظریه ها و شیوه های مربوط به روان شناسی، علوم تر بیتی و روان درمانی پرداخته و آن ها را در یک قالب آموزشی ارائه نموده است. برنامه های آموزش صمیمیت زوجین بین درمان، غنی سازی ازدواج و رشد خانواده پل می زنند.
برنامه های صمیمیت زوجین از سوی متخصصین حرفه ای آموزش دیده (متخصصین بهداشت روان دارای مجوز) و تعلیم دهندگان آن (روحانیون و مربیان دارای مجوز) به عموم ارائه می گردند. همگی متخصصین حرفه ای تحت نظارت گوردون و انجمن آموزش صمیمیت زوجین قرار دارند که به طور رسمی بر برنامه های صمیمیت زوجین، دستاوردهای آن و اعطای مجوز در سراسر جهان نظارت دارد. برنامه آموزش صمیمیت زوجین ۱۶ برنامه متنوع دارد، از برنامه مهارت های ارتباطی که یک برنامه جامع ۱۲۰ ساعته است تا کارگاه مقدماتی یک پروژه. شروع سریع این برنامه برای کلیه جمعیت ها اثربخش بوده است. همچنین دارای برنامه های آموزش مهارت جهت ودکان و نوجوانان می باشد که در مدارس، مؤسسات و کلیساها آموزش داده می‏شود. در حال حاضر آموزش صمیمیت دست به ابداع برنامه هایی جهت جوانان بی بضاعت، تک والدها، خشونت خانگی، افراد زندانی و دیگر گروه هایی نموده است که ممکن است از آموزش مهارت های ارتباطی منتفع گردند. برنامه آموزش صمیمیت زوجین یک مؤلفه حیاتی در ایجاد ازدواج های باثبات و خانواده هایی سالم با آینده ای امیدوارانه تر برای کودکان این خانواده ها قلمداد می شود، که در مواد آموزشی آن به مهارت های ارتباطی، فرایند های حل تعارض، وضعیت عاطفی، تفاوت های فردی، تأثیرات خانواده اصلی، مسائل جنسی و ایجاد انتظارات آگاهانه توجه شده است (برگر[۲۱۷] و هانا[۲۱۸]، ۱۹۹۹، دی ماریا[۲۱۹]، ۱۹۹۳، گوردون، ۱۹۸۴).

 

هدف برنامه آموزش صمیمیت زوجین

هدف برنامه «آموزش صمیمیت زوجین» افزایش خودآگاهی و نیز رشد توانایی و تقویت و حفظ روابط صمیمی شاد و لذت بخش در بین زن و شوهر است. این برنامه در حوزه ای که به عنوان یک پل ارتباطی بین درمان و پربارسازی ازدواج شناخته می شود می تواند بی نظیر و منحصر به فرد باشد.
هدف این برنامه رابطه ای است که هردوی زوجین از طریق آن بتوانند زندگی شادمانه ای داشته باشند. برای تحقق این امر، هریک از زوجین باید از توان شناسایی احساسات و نیازهای خود برخوردار بوده و شیوه ارضا شدن آن ها را فرا بگیرد، که این مستلزم آن است که هریک از زوجین بدون آنکه طرف دیگر احساس رنجش، کنترل شدن، بی کفایتی یا ناراحتی کند به ابراز نیازها و آرزوهای خود بچردازد. برآورده ساختن نیازهای دیگری به طور آسان و کامل اساس صمیمیت، رضایت خاطر و شادمانی را تشکیل می دهد.

 

پژوهش های انجام شده در مورد برنامه آموزش صمیمیت زوجین

برای ارزیابی تأثیر بلند مدت این برنامه مطالعات چندی صورت پذیرفته است. دورانا[۲۲۰] (۱۹۹۶) به مطالعه افراد متأهل در این برنامه (۱۳۷= N) که در پنج کلاس مختلف آن شرکت کرده بودند پرداخت. این شرکت کنندگان قبل از شرکت در این برنامه، پس از آن و شش تا هشت ماه پس از اختتام آن مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این مطالعه هم از مقیاس های کمی و هم کیفی از جمله سازگاری زناشویی (آزمون سازگاری زناشویی لوک والاس)[۲۲۱]، رضایت زناشویی (مقیاس رضایت زناشویی کانزاس)[۲۲۲] مقیاس تعارض ناشادی (مقیاس بیر- استنبرگ)[۲۲۳] و رضایت مراجع (پرسشنامه رضایت مراجع)[۲۲۴] به همراه ی پرسشنامه باز پاسخ در خصوص تجارب شرکت کنندگان از شرکت در برنامه ها استفاده شد.
نمونه از افرادی تشکیل می شد که دچار برآشفتگی، تعارض و ناشادی بیشتر بوده و رضایت زناشوییشان در قیاس با جمعیت کلی پایین تر بود. یافته های مربوط به پس از شرکت در برنامه حاکی از فزایش سازگاری زناشویی و رضایت زناشویی و نیز کاهش تعارض و ناشادی بود. زوجین برآشفته همچنین بهبودی معناداری را در کاهش تعارض خود نشان دادند. در پیگیری شش تا هشت ماهه شرکت کنندگان تغییرات دیرپایی را در حیطه های مورد علاقه گزارش نمودند. اکثر شرکت کنندگان ارزیابی مثبت را از برنامه به عمل آوردند، بیش از نیمی از آنان گزارش نمودند که این برنامه به آنان برای بهره بردن بیشتر از درمان فردیشان کمک نموده و موجب بهبود روابشان با فرزندان، دوستان و خانواده اصلی شان شده است.
دورانا (۱۹۹۸) همچنین دست به مطالعه ارتقا و حفظ صمیمیت زد که یک مؤلفه حیاتی در رشد روابط سالم انگاشته می شود. شرکت کنندگان متأهل (۱۳۷= N) در کلاس های مختلف این برنامه قبل، بعد و شش تا هشت ماه پس از اختتام برنامه مورد سنجش قرار گرفتند. این شرکت کنندگان نیز سطوح نسبتاً بالایی از برآشفتگی و صمیمیت پایین تر را در قیاس با جمعیت کلی گزارش کرده بودند. دورانا از مقیاس های صمیمیت (پرسشنامه صمیمیت وارینگ)[۲۲۵] و سازگاری زناشویی (آزمون سازگاری زناشویی لوک والاس) و نیز یک مقیاس کیفی ادراکات مراجعان در مورد صمیمیت بهره گرفت. در پیگیری شش تا هشت ماهه اکثریت شرکت کنندگان (۷۶%) دستاوردهای ثابتی را در زمینه صمیمیت گزارش نمودند.
«برنامه آموزش صمیمیت زوجین» فنون و مهارت هایی را آموزش می دهد که باعث می گردد شرکت کنندگان در این برنامه در جهت خوداکتشافی عمیق (خودشناسی عمیق) گام بردارند و نیز باعث ایجاد روابط پویا بین آن ها می گردد. اگرچه برای موفقیت در ازدواج فنونی از قبیل تعهد، ارتباط مؤثر و کارآمد مثل (صمیمیت، صداقت و همدلی) و نیز توانایی خلاق در جهت استفاده از تعارض ها ضروری می باشد ولی این ها ممکن است کافی و کامل نباشد. مدل یکپارچه «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» در جستجوی این است که تعامل های روابط مخرب و آسیب رسان را در بین افراد تغییر دهد که این کار از طریق تحت تأثیر قرار دادن ساختارهای زیر بنایی پویایی های روابط بین فردی در حوزه های رفتاری، شناختی و عاطفی انجام می شود. این برنامه فهم و درک عمیقی از پویایی های روابط بین زن و شوهر ارائه می دهد (پالینو[۲۲۶] و مک گردی[۲۲۷]، ۱۹۷۸).
نتایج تحقیقات نشان می دهد که برنامه «آموزش صمیمیت زوجین» می تواند به صورت معنی داری در سازگاری زناشویی، بهم پیوستگی در بین زوجین، عزت نفس و سلامت هیجانی در بین زن و شوهر بهبودی ایجاد کند. یافته های حاصل از اجرای پرسشنامه ساختار یافته که توسط دورانا توسعه یافته است نشان می‏دهد که این برنامه، صمیمیت را افزایش می دهد، تعامل های منفی ریشه دار شده در گذشته خانواده اصلی را شناسایی می کند و کمک می کند به زن و شوهر تا بین نیاز به پیوند و نیاز به مسائل جنسی تفاوت قائل شوند. نتایج همچنین نشان داد که تفاوت های معنی داری در بین شرکت کنندگان در «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» از لحاظ سازگاری زناشویی، توافق، مهربانی، رضایت و عزت نفس وجود داشت.
به منظور ارزیابی اثربخش بودن «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» در درازمدت، دورانا در سال ۱۹۹۶ شرکت کنندگان متأهل از ۵ کلاس مختلف «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» را در کشور ایالات متحده آمریکا مورد مطالعه قرار داد. سنجش و اندازه گیری در زمینه های سازگاری زناشویی، رضایت زناشویی، تعارض و ناشادی و رضایت مراجع بود. بیشتر آزمودنی ها بهبودی هایی که در رابطه با سازگاری زناشویی، رضایت زناشویی و تعارض و ناشادی بود را تجربه کردند. شرکت کنندگان همچنین گزارش کردند که در آن ها تغییرات مثبتی در روابطشان با کودکان، دوستان و خانواده اصلی ایجاد شده است.
در سال ۱۹۸۴ «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» با آموزش تخصصی ۵/۴ روزه توسط ویرجیناساتیر شروع شد. اولین مطالعه پژوهشی در مورد «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» توسط گوردون[۲۲۸] در سال ۱۹۸۴ انجام گرفت که به صورت یک ارزشیابی قبل و بعد بر روی ۱۱ زوج بود که حالات و ویژگی های اضطراب و ابعاد شخصیت و ارتباط را مورد سنجش قرار داد. نتایج نشان داد که بیشتر شرکت کنندگان در «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» حالات اضطراب را نشان دادند. یافته های مربوط به شرکت کنندگان در مرحله بعدی، تغییرات معنی داری در حالات و ویژگی های اضطراب از خود نشان دادند و تغییرات بیشتر در خصوصیات اضطرابی احتمال تغییر در پویایی های شخصیت را بیان کرد، به علاوه بهبودهایی در رابطه با عزت نفس و قدردانی از همسر را نشان داد. به منظور سنجش و ارزشیابی استفاده از پیوستگی و بیانات هیجانی در کلاس های «برنامه آموزش صمیمیت زوجین» دورانا (۱۹۹۶) یک مطالعه پژوهشی مقدماتی انجام داد. از یک گروه شامل ۳۱ نفر شرکت کننده، ۹ نفر داوطلب در قبل از سنجش و بعد از سنجش شرکت نمودند که در آن مصاحبه دقیق صورت گرفت. نتایج این تحقیق افزایش همدلی در بین همسران را نشان داد و همچنین کاهش معنی داری در حالت عصبانیت (احساس های خصومت) شرکت کنندگان بوجود آمد. بیشتر شرکت کنندگان به این نتیجه رسیدند که کارگاه آموزشی توانسته است همدلی را در بین دیگران افزایش داده و باز بودن از نظر هیجانی و گوش دادن را در بین شرکت کنندگان مورد تشویق قرار دهد و همچنین منجر به حل تعارضات در بین آن ها شده است.
۵- برنامه ارتقای ارتباط[۲۲۹]

 

تاریخچه و مبناهای نظری برنامه ارتقای ارتباط

ریشه های برنامه ترقی و افزایش ارتباط به اواسط دهه ۱۹۷۰ و زمانی باز می گردد که بسیاری از پژوهشگران به مطالعه برآشفتگی زناشویی سرگرم بودند. در دانشگاه ایندیانا هوارد مارکمن و کلیفورد نوتاریوس به همراه جان گاتمن به بررسی علل خاص برآشفتگی زناشویی مشغول بودند.
گروه مزبور نیز همچون دیگر پژوهشگران آمریکایی علاقمند بودند تا دریابند نحوه ارتباطات زوجین برآشفته و نابسامان در مقایسه با زوجین برخوردار از کارکرد مطلوب تر و شادمان تر چگونه است؟
گروه ایندیانا از طریق به کارگیری مشاهده گران مجرب به مطالعه تعامل واقعی زوجین می پرداخت به طور خلاصه پژوهش های آنان نشانگر این مطلب بود که زوجین برآشفته بویژه در زمینه ارتباطات دچار نقص و کمبود هستند. مارکمن در زمانی که در دانشگاه ایندیانا به سر می برد یک مطالعه طولی را برای آزمون کردن این فرضیه آغاز کرد مبنی اینکه متغیرهای ارتباطی که زوجین برآشفته را از زوجین غیر برآشفته در پژوهش های قبلی متمایز ساخته اند می توانند شکل گیری برآشفتگی زناشویی و طلاق را پیش بینی کنند (مارکمن، ۱۹۸۱).
مارکمن دریافت کیفیت رابطه قبل از ازدواج و قبل از شروع برآشفتگی یکی از بهترین پیش بین های بروز آشفتگی زناشویی در آینده می باشد. از این سرآغاز بود که مارکمن یک برنامه پیشگیری را برای زوجین براساس پژوهش های تجربی پایه ریزی نمود. مارکمن در خلال سال های متمادی برای اصلاح برنامه خود و در پژوهش و پیشبرد آن با افرادی همچون فرانک فلوید[۲۳۰]، اسکات استینلی و سوزان بلومبرگ[۲۳۱]، به همکاری پرداخت. به روز ترین نسخه این برنامه با مجموعه متنوعی از مواد آموزشی برای زوجین منتشر گردیده است (استینلی، بلومبرگ و مارکمن، ۱۹۹۹).
برنامه ترقی و افزایش ارتباط از همان اوان شکل گیری، خود را از تلاش های مبتنی شده بر تفکرات صندلی راحتی (دسته دار) و فرضیات آزمون نشده ای که نتوانسته اند هیچگونه اثرات پیشگیری بلند مدت را از خود نشان دهند به دور نگه داشته است. بلکه در عوض بر ضرورت پایه گذاردن یک بنیان تجربی جهت تشریح ماهیت مشکل، ارزیابی عوامل سبب شناسی و نشان دادن اثربخشی بلندمدت و کوتاه مدت راهبردهای مداخله ای پافشاری می نماید. درمانگران RE از اینکه مشاهده می کنند برخی آن ها را درمانگر رفتاری، برخی دیگر مراجع محور و باز برخی دیگر وجودی قلمداد می کنند، دچار دغدغه می شوند. از لحاظ نظری، RE طبق دید بعضی از افراد در نظریه ارتباطات ریشه دارد. طبق دید بعضی دیگر رفتاری بوده و باز به عقیده دیگران براساس نظریه یادگیری اجتماعی پایه ریزی شده است. به عقیده ما برچسب «بین فردی» از همه برچسب های فوق بهتر است. با این حال چنانچه برچسبی برای RE موردنیاز باشد بهترین طبقه بندی ممکن برای آن یکپارچه باشد زیرا مبناهای نظری RE از سه مکتب عمده روان شناسی به علاوه یک مکتب دیگر که آن نیز به زعم ما یک مکتب عمده است نشأت گرفته است. سه مکتب عمده مذکور روانپویایی، انسانگرایی و رفتاری و چهارمین آن ها نیز بین فردی می باشند. RE از روان پویایی و به ویژه فروید سه مفهوم عمده را به عاریت گرفته است: اهمیت ناخودآگاه نیروی ساز و کارهای دفاعی و ارزش خود- درکی (بینش) و نیروی مثبت تخلیه روانی. در مکتب انسان گرایی منحصراً به راجرز پرداخته شده است. با رد دیدگاه روانپویایی مبنی بر اینکه ضربه ها، مشاهدات اولیه و خیالپردازی های کودکی اولیه از اهمیت وافری در ماشه چکانی خود فریبی های ناشی شده از ساز و کارهای دفاعی برخوردارند، دیدگاه راجرز مبنی بر آنکه ساز و کارهای دفاعی در وهله اول به دفاع از خود- انگاره می پردازند مورد پذیرش قرار گرفته است. شیوه های درمانی راجرزی- همدلی، پذیرش، احترام و درک، در یک مهارت اصلی (پاسخگویی همدلانه) گنجانیده شده اند که به مراجعان درمان RE آموزش داده می شود. این اهرم های راجرزی طرقی برای کاهش تحریفات شناختی، ارتقای درک و بینش و تسهیل تخلیه روانی سازنده محسوب می شوند. آموزش این نگرش ها و تکنیک ها به مراجعین بر آموزش نگرش و تکنیک های روانپویایی ارجحیت دارد. RE بخش قابل توجهی از روش شناسی و اساس منطقی خود را وامدار نظریه یادگیری به طور کلی و رفتارگرایی به طور اخص کلمه می باشد. از این روش شناسی و مبناهای منطقی برای کمک به مراجعان به منظور تغییر ایده هایشان، نگرش ها و الگوهای رفتاریشان و کمک به مراجعان برای یادگیری کمک به دیگران استفاده شده است (گوئرنی[۲۳۲] و همکاران، به نقل از جکوبسون[۲۳۳]، ۱۹۸۴). ناخودآگاهی و کلیه سازوکارهای دفاعی را در قالب نظریه یادگیری آنگونه که توسط دالارد[۲۳۴] و میلر[۲۳۵] شرح داده شده است بهتر می توان فهمید تا آنگونه که توسط فرویدینها شرح شده است. احتمالاً دو تکنیک مهم RE که مفاهیمی محوری محسوب می گردند الگوسازی و تقویت می باشند. این اصول و تکنیک ها اساساً و به ترتیب به اسکینر و بندورا مربوط می شوند. الگوسازی و تقویت به طور مداوم از جانب درمانگری که به آموزشی RE می پردازد مورد استفاده قرار می‏گیرد. آموزش این تکنیک ها به مراجعان با چند هدف صورت می پذیرد. کمک به آنان در آموزش مهارت های آموخته شده خود، به نزدیکانش، کمک به آنان در تغییر رفتار به شکلی که موردنظر و دلخواهشان می‏باشد. و کمک به آنان در کمک به همسرانشان در تغییردهی رفتارهایی که برسر آن ها توافق شده است. این مکتب که به اعتقاد ما بر دیگر مکاتب رجحان داشته و باید از سوی درمانگران در پیش گرفته شود، مکتب فکری بین فردی می باشد. این مکتب می تواند به نحوی مؤثر مؤلفه های بین روانی، روانپویشی و رفتاری را در هم ادغام نموده و ماهیتاً یک نظریه سیستم محور می باشد. این نظریه به کار هری مک سالیوان[۲۳۶] (۱۹۴۷) باز می گردد. لیکن تیمونی لیری[۲۳۷] (۱۹۵۷) آن را به شکلی سیستماتیک، جامع تر و تجربی محور تر بسط داده است. در RE به مراجعان قوانین حکمفرما بر بازتاب های بین فردی متقابل آموزش داده می شود. پاسخ های آنان که قبلاً بدون آگاهی صورت پذیرفته است یعنی به طور بازتابی اینک به عرصه انتخاب و اقدام سوق داده می شوند. درمان RE به آموزش مهارت های رفتاری لازم برای بسط رفتارهای بین فردی در جهت نیل به اهداف آگاهانه می پردازد. یک چنین اهداف آگاهانه جایگزین واکنش‏های بازتابی و کاهنده اضطراب می گردند. واکنش هایی که در غیر این صورت می توانند پاسخ ها و تعاملات فردی آنان را نامطلوب سازند. افراد و زوجین در درجه اول با یادگیری مهم ترین روابط پیش بینی پذیر پاسخ های بین فردی و با یادگیری کنترل آگاهانه بر پاسخ های خود قادرند روابط خود را به گونه ای که متناسب با بلندپروازی هایشان باشد شکل دهند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

تعریف و معرفی برنامه ارتقای ارتباط

برنامه ترقی و افزایش ارتباط برای آموزش مهارت های ارتباطی و حل مسئله مؤثر در کارکرد زناشویی اثربخش طراحی شده است، که در آن از تکنیک های رفتاری درمان زناشویی (مانند باکوم و اپستین، لیتلید، ۱۹۹۰) و ایده های شبیه به برخی دیگر از برنامه های زناشویی آموزش ارتباطات مانند گوئرنی (۱۹۹۷) بهره گرفته می شود. نسخه فعلی این برنامه مورد تجدیدنظر قرار گرفته و براساس پژوهش های به روز شده به ویژه در حیطه های ارتباطات، حل تعارض، تنظیم عواطف، تعهد، انتظارات، افزایش صمیمیت و تفاوت های جنسیتی بنا نهاده شده است (استینلی و همکاران، ۱۹۹۹).
این برنامه شامل عناوین زیر است: علائم خطرساز مشکلات ارتباطی در آینده، تفاوت های جنسیتی، استفاده از ساختار برای ارتقای امنیت، تکنیک گوینده / شنونده، حل مسئه، قواعد اصلی برای دست و پنجه نرم کردن با تعارض، راهبردهایی برای مقابله با موضوعات در برابر رویدادها، روشن ساختن باورها و انتظارات هسته ای، بخشش، تعهد و نحوه حفظ و ارتقای شوخ طبعی، دوستی و شور (استینلی و همکاران، ۱۹۹۹).
تمرکز اصلی برنامه بر یادگیری ارتباطات و این مطلب قرار دارد که کدام الگوهای ارتباطی به ازدواج قوی تر و کدام الگوها به تخریب ازدواج می انجامد. برنامه ترقی و بهبود ارتباط همچنین به زوجین نحوه حل تعارض مؤثر را می آموزد. یک باور اصلی آن است که نحوه جنگ و جدال زوجین از میزان فراوانی آن یا موضوع جنگ و جدال آن ها مهم تر است. این برنامه به زوجین مهارت هایی را می آموزد که بتوانند از طریق آن ها (جدال عادلانه ای) داشته و اختلافات را به گونه ای حل کنند که هردو از سوی یکدیگر درک شده و در نتیجه به یک راه حل دست یابند. یکی از مهم ترین مهارت هایی که در این برنامه آموزش داده می شود (تکنیک گوینده- شنونده) است که استنلی آن را (یک رویکرد ساختاردار برای ارتباطات بهتر و اداره تعارض) تعریف نموده است. در این تکنیک یکی از زوجین نقش (گوینده) و دیگری نقش (شنونده) را برعهده می‏گیرد، سپس زوجین به نوبت به بیان دوباره احساسات طرف مقابلشان همانگونه که ابراز شده است می پردازند، قوانین این تکنیک عبارتند از ۱- زوجین باید در نقش گوینده بودن با هم سهیم شوند. ۲- ذهن خوانی مجاز نمی باشد. ۳- شنونده تنها می تواند به بیان دوباره آنچه شنیده است بدون هیچ گونه دخل و تصرف بپردازد (استنلی و همکاران، ۱۹۹۹). در رویکرد ارتقای روابط درمانگر کل گرا و برخوردار از جهت گیری آموزشی قصد دارد تا در مراجع انگیزه مثبتی نسبت به درمان پدید آورد و به جای تشخیص اشتباعات رابطه به مراجع در کوتاهترین فرصت ممکن کمک می کند تا به تعریف رابطه مطلوب و مورد انتظار خود بپردازد.
همچنین مهارت های موردنیاز مراجعین را در اختیارشان می نهد و با آنکه با ارائه دروندادها می پردازد اما این خود مراجعین هستند که مسئولیت طراحی و ساختن روابط خود را آنگونه که تمایل دارند برعهده می‏گیرند. درمانگر کل گرا الگوی معالجه ای سنتی را در پیش نمی گیرد بلکه می کوشد تا به روابط مراجعان، دانش، مهارت و اطمینان بیافزاید.

 

اهداف درمانی برنامه ارتقای ارتباط

پنج هدف عمده این برنامه از دیدگاه رهبران این برنامه عبارت است از:
الف) ایجاد و تمرین هدایت شده مهارت های ارتباطی سازنده و مهارت های تعارض،
ب) روشن سازی و اصلاح باورها و انتظارات ارتباطی
ج) حفظ و ارتقای شوخ طبعی، دوستی و پیوند معنوی در روابط صمیمانه
د) حصول توافق بین زوجین بر سر قواعد اصولی جهت دست و پنجه نرم کردن با اختلافات و تعارضاتی که به طور غیرقابل اجتناب در روابط روی خواهند دارد.
ه) رشد دهی مهارت های لازم جهت ارتقا، درک و حفظ تعهد.
رهبر باید از این مطلب آگاه باشد که عوامل بیرونی و درونی بسیاری بر یک رابطه تأثیر گذار می باشد، که برخی از این عوامل می توانند باعث قدرتمند تر شدن اثرات مثبت روابط مطلوب، حل مسئله منطقی و حفظ تجارب مشترک مثبت گردند. بنابراین ممکن است هدف برنامه که همانا پیشگیری از برآشفتگی زناشویی آتی است برای کلیه زوجین شرکت کننده در برنامه حاصل نشود. هدف درمان زناشویی RE آموزش مهارت‏های لازم برای نیرومند سازی عشق در بین زوجین می باشد یعنی آموزش نگرش ها و احساسات مربوط به توجه نشان دهی، بخشش، درک، اعتماد، سهیم شدن، صادق بودن، باز بودن، شفقت و هماهنگی. پژوهش نشان داده است که اهداف مراجعان نیز چیزی جز دستیابی به این موارد نیست. این اهداف به طور مختصرتر در معیار درمانگران RE برای پایان بخشی به درمان منعکس شده است. معیارهای پایان بخشی به درمان عبارتند از: الف) هرگونه تعارض و مشکل جدی در روابط حل گردیده است. ب) مهارت های زوجین برای حل و فصل مشکلات جزیی باقیمانده یا مشکلات بین فردی که ممکن است در آینده بروز یابد، بسنده است. ج) زوجین مهارت های آموخته شده را به زندگی روزمره خود و روابط درونی و بیرونی خود تعمیم داده اند و د) مهارت ها آنگونه به موفقیت آمیز تعمیم یافته شده اند که زوجین نه تنها از آن ها برای حل تعارضات خود بلکه برای غنی سازی روابط خود با مهرورزی بیشتر نیز بهره می گیرند (یعنی فراهم آمدن فضای همراه با باز بودن، اعتماد، درک، شفقت و هارمونی بیشتر). به منظور ایجاد تغییرات موردانتظار در افراد و زوجین آموزش ۹ مهارت در اهداف برنامه RE گنجانده شده است (گوئرنی، ۱۹۷۵، پرستون[۲۳۸] و گوئرنی، ۱۹۸۲، به نقل از برگر وهانا، ۱۹۹۹).
۱) مهارت بیانی (ابراز): این مهارت مراجع را مجهز می سازد به الف) فهم بهتر خواست ها و نیازهای هیجانی – روانی و بین فردی اش ب) بیان یک چنین خواست ها و نیازها به افراد نزدیک به گونه ای که موجبات اضطراب، دفاعی برخورد کردن، تعارض و خصومت غیر ضروری را فراهم نساخته و در عوض احترام، در و همیاری را در پی بیاورد. و ج) رویارویی با تعارضات و مشکلات با اضطراب کمتر به طور جرأتمندانه و مثبت و در راستای اهداف و نیازهای خاص خود.
۲) مهارت همدلی: این مهارت مراجع را مجهز می سازد و به الف) فهم بهتر نیازها و خواست های روانی – هیجانی و بین فردی دیگران ب) برانگیختن رفتارهای خوجوش، فراوان، صادقانه، مرتبط و صمیمانه تر در دیگران.
۳) مهارت گفتگو/ مذاکره: این مهارت مراجعان را قادر می سازد تا در هنگام کار بر مشکلات و تعارضات یک جو عاطفی مثبت را حفظ نمایند. این امر باعث ممانعت از حاشیه رفتن از موضوع اصلی و معطوف ساختن بحث به موضوعات اساسی می گردد.
۴) حل مسئله یا تعارض: این مهارت این توان را به فرد می دهد تا به همسر خود در یافتن راه حل های خلاقانه برای مشکلات کمک نماید. مراجعان یاد می گیرند راه حل هایی را برگزینند که به بهترین نحو ممکن نیازهای زن و هم شوهر را برآورده سازد. زیرا به دلیل ماهیت ارضا کنندگی دو جانبه یک چنین راه حل هایی، از ثبات برخوردار می گردند.
۵) خود- تغییردهی: این مهارت این توان را به افراد می دهد تا به نحو موفقیت آمیز توافقات خود را از همسرشان به مرحله اجرا در آورند. این مهارت به آن ها کمک می کند تا یاد بگیرند که چگونه هرچه سریع تر و همسان تر به تغییر نگرش ها، احساسات و رفتارهای خود مطابق توافقات به عمل آمده بپردازند.
۶) کمک به تغییر دیگری: این مهارت هریک از زوجین را از این توان برخوردار می سازد که به دیگری در تغییردهی نگرش ها، احساسات و رفتارها به نحوی موفقیت آمیز و همسان و طبق توافقات به عمل آمده کمک نمایند.
۷) تعمیم دهی- انتقال: این مهارت به مراجعان در به کارگیری مهارت های ارتقای روابط در زندگی روزمره کمک می کند.
۸) مهارت آموزش نظارت: این مهارت مراجع را توانمند می سازد تا به آموزش استفاده همسان تر از مهارت های RE در زندگی روزمره به دیگران بپردازد. یعنی آن که این مهارت به مراجع آموزش می دهد که به دیگران آموزش دهد به طرقی رفتار نماید که موجب ارتقای خود انگاره فردی مراجع و سلامت روانی و بهبود رابطه شود.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۹) نگهداری: این مهارت مراجع را قادر می سازد تا همچنان و برای مدت های مدید برای پیشگیری، حل مسوله و غنی سازی از مهارت های آموخته شده استفاده نمایند.

 

پیشینه تحقیقاتی برنامه ارتقای ارتباط

عوامل متعددی می توانند باعث افزایش خطر بروز متلاشی شدن زندگی زناشویی گردند، برخی از این عوامل عبارتند از شغل و درآمد همسران (گرین اشتین[۲۳۹]، ۱۹۹۰)، روان نژندی (کلی[۲۴۰] و کونلی[۲۴۱]، ۱۹۸۷)، روابط قبل از ازدواج (بومپاس[۲۴۲]، مارتین[۲۴۳] و سویت[۲۴۴]، ۱۹۹۱، تامسون[۲۴۵] و کوللا[۲۴۶]، ۱۹۹۲)، مشکلات مربوط به حیطه های فعالیت های تفریحی و روابط جنسی (فاورس[۲۴۷] و همکاران، ۱۹۹۶)، برانگیختگی فیزیولوژیکی قبل از بروز بحث های مربوط به حل مسئله (لونسون و گاتمن، ۱۹۸۵)، طلاق والدین (گلن[۲۴۸] و کرامر[۲۴۹]،۱۹۸۷)، طلاق قبلی شوهران (آگوئیر[۲۵۰] و پار[۲۵۱]، ۱۹۸۲، بومپاس[۲۵۲] و همکاران، ۱۹۹۱)، مثبت گرایی/ منفی گرایی ارتباطات (مارکمن، ۱۹۸۱)، کناره گیری و بی اعتبار سازی ارتباطی (مارکمن و هاهلوگ[۲۵۳]، ۱۹۹۳)، دفاعی بودن و کناره گیری (گاتمن و کروکوف[۲۵۴]، ۱۹۸۹)، نسبت بالای خصومت ورزی نسبت به گرمی (ماتیوز [۲۵۵]و همکاران، ۱۹۹۶)، عدم رضایت از شخصیت و عادات همسر (فاورس و همکاران، ۱۹۹۶)، مشکل در ارتباطات و حل مسئله (فاورس و همکاران، ۱۹۹۶). عدم تشابه مذهبی (مانکر[۲۵۶] ورانکین[۲۵۷]، ۱۹۹۳)، حفظ و داشتن زندگی مالی مجزا از یکدیگر (کوردک[۲۵۸]، ۱۹۹۳)، مدت آشنایی کم قبل از ازدوج (کوردک، ۱۹۹۳)، ازدواج در سن پایین (بوث[۲۵۹] و ادواردز[۲۶۰]، ۱۹۸۵، بومپاس و همکاران، ۱۹۹۱، مارتین و بومپاس، ۱۹۸۹)، وجدانگرایی پایین (کوردک، ۱۹۹۳)، مشکلات مربوط به دوستان و خانواده (کوردک، ۱۹۹۱، فاورس و همکاران، ۱۹۹۶)، سطح پایین یا متفاوت (بومپاس و همکاران، ۱۹۹۱)، و برخورداری از نگرش های متفاوت (کوردک، ۱۹۹۳، لارسن[۲۶۱] و السون، ۱۹۸۹، به نقل از استنلی، بلوبرگ و مارکمن، ۱۹۹۹).
متغیرهایی که بیش از سایر متغیرها در کانون علاقمندی پژوهشگران قرار دارند آن هایی هستند که از ماهیت پویا و کلی در شکل گیری برآشفتگی زناشویی و طلاق برخوردار می باشند (استنلی، ۱۹۹۷، استینلی، زیر چاپ). مطالعات مربوط به نسخه های مختلف این برنامه از سوی پژوهشگران مختلف در کشورهای متعدد صورت پذیرفته است که با نتایج و یافته های مختلفی همراه بوده است، که بسته به دیدگاه فرد نتایج به دست آمده تا به امروز را می توان مشوقی برای ترویج هرچه بیشتر تلاش های پیشگیری و یا نمونه هایی از طرقی دانست که از طریق آن ها توان بالقوه اثرات گزینشی مطالعات برآیندی را تعبیر و تفسیر می نمایند (استینلی، بلومبرگ و مارکمن، ۱۹۹۹). مطالعات برآیندی مبتنی شده براساس آزمایش های تصادفی، به رغم مشکلات خاص خود فرصت های عالی را جهت آزمون کردن نظریه های زیربنایی مداخلات فراهم می سازند. در یکی از گسترده ترین مطالعات بلند مدت انجام شده در خصوص این برنامه نشان داده شده زوجینی که قبل از ازدواج در این برنامه شرکت کرده بوده اند تعامل منفی کمتر، تعامل مثبت بیشتر، نرخ های پایین تر پرخاشگری در روابط، نرخ های پایین تر فروپاشی یا طلاق و سطوح بالاتری از رضایت از رابطه را در خلال پنج سال پس از دریافت آموزش دارا بوده اند (استینلی، مارکمن و همکاران، ۱۹۹۵). با این حال به دلیل اصطکاک افتراقی (ریزش بیشتر زوجین در گروه کنترل) و احتمال تحلیل رفتن اثرات در خلال چند سال، تفاوت های بین زوجین گروه کنترل و زوجین گروه آزمایش نتایج این برنامه پس از پنج سال مبهم بوده است. پژوهش ها نشان داده است که این برنامه در کمک به زوجین برای پیشگیری از بروز اختلافات و دستیابی به یک رابطه رضایت بخش تر مؤثر بوده است. یک مطالعه انجام شده در آلمان نشان داد که این برنامه به طور معنادار توانسته است مهارت های ارتباطی و حل تعارض را افزایش دهد. در یک پیگیری سه ساله، زوجین رضایت بیشتری از ازدواجشان داشته و ازدواج آنان از گروه کنترل ثبات بیشتری داشته است. همچنین نرخ طلاق در یک گروه شرکت کننده در این برنامه ۴% در مقایسه با نرخ طلاق گروه کنترل ۲۴% بوده است (استنلی، مارکمن و بلومبرگ، ۱۹۹۹).
مطالعه دیگری چنین نتیجه گرفته است که این برنامه توانسته است میزان احتمال بروز فروپاشی و یا طلاق را به نصف کاهش داده و رضایت از رابطه بیشتری را موجب گردد و از شدت مشکلات زوجین شرکت کننده در گروه آزمایش (زوجین شرکت کننده در برنامه ترقی و افزایش ارتباط) در قیاس با گروه کنترل بکاهد (مارکمن، ۱۹۸۱).
شیلینگ[۲۶۲]، باکوم[۲۶۳]، برنت[۲۶۴] و راگلند[۲۶۵] (۲۰۰۳) در یک مطالعه طولی ۳۹ زن و ۲۹ مرد را مطالعه نمودند، این زوج ها در برنامه ترقی و افزایش ارتباط شرکت کرده بودند. نتایج نشان داد نمرات پس آزمون مردان نسبت به نمرات پیش آزمون آن ها در ارتباطات منفی کاهش داشته و خطر پیشروی مشکلات زناشویی در آنان کاهش یافته است. اما افزایش نمرات زنان که خودشان علت آن را اجتناب از فرایند حل مسئله می دانستند خطر بالای شروع آشفتگی در زنان را نشان داد. به طور کلی زوج هایی که مردان آنان دارای عوامل خطرساز بیشتری در قبل از ازدواج بودند از کسب مهارت های ارتباطی فایده بیشتری برده بودند.
در مطالعه ای دیگر به مقایسه این برنامه و اثربخشی آن در رابطه با زوجین در معرض خطر پایین و بالا با یک درمان کتاب درمانی آموزشی پرداخته شد. در مطالعه مذکور مخاطره پذیری بالا تحت عنوان طلاق والدینی در خانواده اصلی زنان یا پرخاشگری بین فردی در خانواده اصلی مردان تعریف شده بود. پس از گذشت یک سال، نتایج حاکی از آن بود که زوجین شرکت کننده در این برنامه توانسته اند مهارت های آموخته شده خود را حفظ کنند.
در پیگیری چهار ساله زوجین در معرض خطر پایین شرکت کننده در این برنامه به لحاظ عملکرد با زوجین در معرض خطر پایین شرکت کننده در درمان جایگزین دیگر تفاوتی نداشتند و هردو گروه سطوح اولیه رضایتمندی خود را حفظ کرده بودند. با این وجود زوجین در معرض خطر بالای شرکت کننده در این برنامه در قیاس با گروه درمان جایگزین، پیشرفت ها و بهبودهای قابل توجهی را در حفظ رضایتمندی نشان دادند. ضمن اینکه در میزان رضایتمندی زوجین در معرض خطر بالای شرکت کننده در درمان جایگزین، در خلال یک مدت چهارساله تحلیل رفتگی مشاهده شد (استینلی، مارکمن، ۱۹۹۹).
اثربخشی RE در خصوص زوجینی که دارای برآشفتگی شدید هستند بیشتر از زوجینی است که برآشفتگی کمتری دارند ولیکن به لحاظ تجربی مشخص گردیده است که این رویکرد یک راهبرد مؤثر برای زوجین دچار برآشفتگی شدید، برآشفتگی کم و نیز افراد جویای برنامه غنی سازی می باشد.
اثربخشی RE در خصوص انواع طرح ها و برنامه های آن تأیید شده است. در مقایسه گروه زوج درمانی RE در طرح و برنامه هفته ای یک جلسه با گروه انتظار مشخص شد که افراد گروه RE به طور معنادار در زمینه‏های ارتباطات زناشویی، سازگاری زناشویی و کیفیت رابطه زناشویی بهبود قابل توجهی یافته اند. گروه زوج درمانی RE در طرح ماراتون (جلسات ۴ و ۸ ساعته) نیز نشان داد که مراجعین شرکت کننده در این گروه به دستاوردهای بیشتری در مقایسه با لیست انتظار دست یافته اند که این دستاوردها در زمینه های ارتباطات، رفتارها، الگوهای کلی ارتباطی، هماهنگی زناشویی، کیفیت رابطه، اعتماد و صمیمیت و ادراکات مراجع از توانمندی خود در حل مشکلات بوده است. برخی مطالعات به بررسی و مقایسه کارایی RE در قیاس با سایر رویکردهای مداخله ای با زوجین پرداخته اند. این رویکردها عبارت بوده اند از رویکرد رفتاری (ویمن، ۱۹۷۳)، گشتالتی (جسی[۲۶۶] و گوئرنی[۲۶۷]، ۱۹۸۱) مباحثات درمانی سنتی (ریدلی[۲۶۸]، یورگنسن[۲۶۹] ، مورگان[۲۷۰] و آوری[۲۷۱]، ۱۹۸۲). برنامه ارتباطات زوجین و برنامه ارتباطات، مهارت حل مسئله (بروک[۲۷۲] و بوآنینگ[۲۷۳]، ۱۹۸۳).
در کلیه این موارد RE اثربخشی بالاتری را هم در مقیاس های برآیندی مانند سازگاری زناشویی، کیفیت روابط، کمیت روابط و توانایی حل مشکلات و هم در متغیرهای فرایندی مانند ادراکات مراجع در خصوص عمق، ارزش، قوت و اهمیت روش در قیاس با درمان جایگزین نشان داده است. در هیچ یک از این موارد رویکرد RE در مقایسه با رویکردهای دیگر کاستی نداشته است.
راس[۲۷۴]، بیکر[۲۷۵] و همکاران (۱۹۸۵) به مقایسه RE و رویکردهای درمانی انعطاف پذیر زوج درمانگران مجرب در یک مرکز سلامت روان اقدام نمودند پس از اینکه درمانگران سه روز آموزش RE را دریافت کردند موردهای زناشویی برحسب تصادف به آنان ارجاع داده شد تا یا تحت رویکرد RE یا تحت درمان مرجح درمانگران قرار گیرند. زوجینی که از RE بهره مند شده بودند در کلیه متغیرهای مورد مطالعه دستاوردهای بیشتری را به دست آوردند. سازگاری زناشویی، کیفیت روابط، کمیت روابط. نتایج این مطالعات که حاکی از مزیت RE بر دیگر رویکردها می باشد، را نمی توان به اثرات درمانی غیرویژه نظیر دارونما اثر هاوثورن و یا … نسبت داد. پژوهش های بالینی نشانگر اثربخشی درمانی RE در کار با زوجین می باشد.
روش های آموزشی مهارت برای کلیه سطوح اقتصادی و سطح تحصیلات مناسب می باشند گرچه در مقایسه با سایر روش ها بیش از همه مناسب مراجعان دارای تحصیلات پایین تر و جایگاه اجتماعی پایین تر است. این درمان همچنین برای درمان زوجین به شدت برآشفته نیز مفید و مؤثر می باشد (راس، بیکر و همکاران، ۱۹۸۵، و گلسنگ[۲۷۶] و گوئرنی، ۱۹۸۰، بروک و یوآنیگ، ۱۹۸۳، و گلسنگ، گوئرنی و گوئرنی، ۱۹۸۳، والدو[۲۷۷] و گوئرنی، ۱۹۸۳، به نقل از برگر وهانا، ۱۹۹). درمان RE در قالب های فردی، دوتایی، گروهی و نیز گروه های دوتایی قابل بکارگیری می باشد (حتی وقتی از این درمان در ارتباط با یک فرد یا یک گروه از افراد بی ارتباط با هم استفاده می شود، باز نیز یک رویکرد مشترک قلمداد می شود) زیرا جلسات آن به آماده سازی افراد برای تعاملات خاص با همسرانشان اختصاص دارد. RE بخش اعظمی از موفقیت خود را مرهون پیروی از رویکرد یکپارچه، آموزشی و غنی سازی است.
عکس مرتبط با اقتصاد
۶- برنامه آماده سازی/ غنی سازی اولسون
تاریخچه برنامه آماده سازی/ غنی سازی اولسون
برنامه آماده سازی اساساً پس از درک مشکلات کار با زوجین در مرحله قبل از ازدواج قرار گرفته، شکل گرفت. در اواخر دهه ۱۹۷۰ دیوید اولسون در سه برنامه پیش از ازدواج که در آن برای گروه های ۵۰ نفری زوجین برنامه های سخنرانی ترتیب داده می شد، شرکت نمود. یک ارزیابی انجام شده حاکی از نامؤثر بودن این برنامه ها و رویگردانی و مأیوس شدن زوجین از این برنامه ها بود. سؤال این بود که چه کمکی باید به زوجین کرد تا آمادگی بیشتر و بهتری برای ازدواج پیدا کنند؟ ایده اولیه این بود که یک پرسشنامه زوجین ساخته شود که از طریق آن زوجین بتوانند با یکدیگر در مورد رابطه خود صحبت نمایند. با طرح موضوعات مرتبط با زوجین در این پرسشنامه، جای این امیدواری وجود داشت که زوجین شروع به صحبت در مورد موضوعات خود نموده و حتی قبل از ازدواج آن را حل نمایند. پس از ساخت اولیه پرسشنامه، یک طرح پژوهشی برای تعیین اثربخشی آن به عنوان یک پرسشنامه پیش از ازدواج و نیز مشاوره برای زوجین طرح ریزی گردید (اولسون و فورنیر، ۱۹۸۷). این مطالعه بر روی پنج گروه انجام شد زوجینی که هیچگونه آمادگی قبل از ازدواج نداشتند، آن هایی که در یک برنامه آماده سازی شرکت کرده بودند، آن هایی که در برنامه آماده سازی بدون دریافت بازخورد شرکت کرده بودند، آن هایی که در برنامه آماده سازی به همراه دو ساعت بازخورد دهی شرکت کرده بودند و در نهایت آن هایی که در برنامه آماده سازی به همراه چهار جلسه دو ساعته بازخورد دهی شرکت کرده بودند. نتایج مطالعه به روشنی نشان داد که گروه های آماده سازی در مقایسه با دو گروه اول به نتایج قابل ملاحظه تری دست یافته اند. ضمن اینکه گروه آماده سازی و گروهی که از چهار جلسه دو ساعته بازخورد دهی بهره مند شده بودند. تغییرات مثبت تری را در بین کلیه این گروه ها نشان دادند. این یافته ها به شکل گیری پرسشنامه آماده سازی انجامید که از آن برای سنجش زوجین بهره گرفته می شود.

 

زیربناهای نظری (ریشه های نظری برنامه آماده سازی/ غنی سازی)

یک فرض نظری این است که، کیفیت رابطه زناشویی را می توان با رابطه قبل از ازدواج پیش بینی نمود. بنابراین می توانیم به شناسایی عواملی بپردازیم که در صورت بهبود، تفاوت عمده ای را در کیفیت یک ازدواج به جای خواهند گذارد (فاورز و اولسون، ۱۹۸۶). نسخه ۲۰۰۰ برنامه آماده سازی/ غنی سازی، یک برنامه پیش از ازدواج جامع و برخوردار از پایه و اساس نظری و تجربی و شواهد بالینی مرتبط با زوجین می‏باشد. این برنامه با مدنظر قرار دادن چهار نکته مهم، به یک رویکرد پیشگیرانه مؤثر تبدیل شده است.
این چهار نکته عبارتند از: ۱- باید عوامل مرتبط با موفقیت زناشویی شناسایی شود. ۲- باید زوجین در ارتباط با عوامل فوق الذکر سنجش گردند. ۳- با ارائه بازخورد و تمرینات به زوجین باید به آن ها در حل موضوعات مشکل زا کمک نمود و ۴- زوجین به تمرینات کسب مهارت نیازمندند که به مهارت های ارتباطی و حل تعارض تأکید داشته باشد. ابزار یا برنامه ای که درصدد بهبود ارتباط زوجین است باید بتواند اطلاعاتی را در خصوص عوامل تعیین کننده در شکل گیری و تحول روابط قبل از ازدواج که پیش بینی کننده رضایت و ثبات زناشویی است، به دست بیاورد. در یک مطالعه جدید، استاهمن[۲۷۸] و هیبرت[۲۷۹] (۱۹۹۷) کوشیدند تا عواملی را که با موفقیت زناشویی در ارتباط است شناسایی نمایند. از یک گروه متنوع از ۲۳۸ نفر از کشیشانی که به ارائه مشاوره قبل از ازدواج پرداخته بودند، درخواست شد تا درصد زوجینی را که دچار مشکل یا شکایت در ۲۹ حیطه ممکن هستند را برآورد ضمنی نمایند. در افرادی که ازدواج اولشان بوده، حیطه هایی که بیش از همه زوجین در آن ها مشکل داشتند به ترتیب عبارت بودند از: ارتباطات (۶۳%)، انتظارات غیرواقع بینانه از همسر یا زندگی زناشویی (۶۲%)، پول و مسائل مالی (۶۰%) تصمیم گیری و حل مسئله (۵۵%) و کشمکش بر سر قدرت (۵۱%) و در افرادی که ازدواج مجدد داشتند پنج حیطه ای که بیش از همه زوجین در آن ها مشکل داشتند به ترتیب عبارت بود از: ارتباطات (۵۷%)، بچه ها (۵۷%)، مشکلات مربوط به ازدواج قبلی (۴۹%)، کشمکش بر سر قدرت (۴۸%) و پول و مسائل مالی (۴۶%).
لارسن[۲۸۰] و هولمان[۲۸۱] در سال ۱۹۹۴ به مرور پژوهش های طولی و بین مقطعی انجام شده در ۵۰ سال گذشته در خصوص عوامل قبل از ازدواج که پیش بینی کننده کیفیت و ثبات زندگی زناشویی می باشند اقدام کردند. ثبات ازدواج، تحت عنوان وضعیت ازدواج (یعنی متارکه یا طلاق) و کیفیت ازدواج تحت عنوان ارزیابی ذهنی از رابطه زوجین تعریف شد. لارسن و هولمان براساس یک دیدگاه بوم شناسانه یا اکوسیستمی نتیجه گرفتند که پیش بینی کننده های زناشویی را می توان در سه دسته عمده جای دارد. در دسته اول عوامل پیش زمینه ای یا بافتی، شامل اثرات خانواده اصلی، عوامل اجتماعی – فرهنگی مانند سطح تحصیلات، سن ازدواج و بافت های فعلی همچون حمایت های به عمل آمده از رابطه توسط خانواده و دوستان قرار می گیرد. در دسته دوم صفات و ویژگی های فردی از جمله سلامت عاطفی، عزت نفس و مهارت های بین فردی جای می گیرد. و در نهایت در دسته سوم فرایندهای تعاملی زوجین با تأکید بر شباهت های بین فردی قرار می‏گیرد. لارسن و هولمان براساس پژوهش خود، نتیجه گرفتند که صفات فردی و فرایندهای تعاملی زوجین مهم ترین مقوله ها در پیش بینی کیفیت و ثبات زندگی زناشویی محسوب می گردند. همچنین لارسن و همکارانش (۱۹۹۸) به مرور پنج پرسشنامه سنجش قبل از ازدواج (PAQS)[282] که در دسترس مربیان و مشاوران قبل از ازدواج بود، اقدام نمودند. این پژوهشگران این پنج پرسشنامه را طبق معیارهای نظری و روان سنجی در ارتباط با بهره دهی آن ها در محیط های آموزشی و مشاوره ای مورد ارزیابی قرار دادند. آن ها همچنین پرسشنامه های مزبور را برای اینکه ببینند آیا عوامل پیش بین موفقیت زناشویی که در مطالعه لارسون و هولمان شناسایی شده در آن ها نیز لحاظ شده یا نه را بررسی نمودند، در نتیجه مشخص شد پرسشنامه آماده سازی ۸۵% از عوامل مطرح شده در مطالعه لارسون و هولمان را مورد سنجش قرار می دهد. پژوهشگران براساس ارزیابی لارسون و هولمان در خصوص این پنج پرسشنامه، پرسشنامه آماده سازی را حائز بهترین ویژگی های روان سنجی معرفی نموده و آن را بهترین ابزار برای استفاده در مشاوره قبل از ازدواج دانستند (لارسن و همکاران، ۱۹۹۸).
به طور خلاصه این مرورها به روشنی بیانگر اهمیت برخورداری از یک ابزار سنجش و برنامه زوجین است که حداقل بر پنج حیطه زیر تأکید داشته باشد: ارتباطات، حل تعارض، خانواده اصلی، مسائل مالی و اهداف. برنامه آماده سازی/ غنی سازی بریک چنین حیطه هایی قرار داشته و ارائه گر یک ابزار سنجش برای زوجین و نیز تمرینات مفید در زمینه های مذکور می باشد.

 

معرفی برنامه اماده سازی/ غنی سازی اولسون

در گام اول هریک از زوجین یکی از پرسشنامه های (آماده سازی[۲۸۳]، آماده سازی مدل (ام. سی)[۲۸۴]– اینریچ[۲۸۵] یا میت[۲۸۶]) را تکمیل می کنند. آماده سازی برای افرادی که قصد ازدواج داشته و بچه ای ندارند، آماده سازی مدل (ام.سی) برای افرادی که قصد ازدواج داشته و دارای بچه، خواه از خود یا از ازدواج قبلی خود هستند. اینریچ نیز برای کسانی که مزدوج بوده و طالب برنامه های غنی سازی یا مشاوره اند و کسانی که مدت ۲ سال یا بیشتر با هم بدون ازدواج زندگی کرده اند، طراحی شده است. میت نیز برای زوجین سالخورده (۵۰ ساله و بالاتر) طرح ریزی شده که درصدد ازدواج یا مواجهه با گذارهای زندگی نظیر نظیر بازنشستگی هستند.
برنامه غنی سازی ۴ ویژگی یک رویکرد پیشگیرانه را در بردارد. اول اینکه عواملی را که موفقیت زناشویی نیاز دارد شناسایی می کند. دوم اینکه زوجین برای رسیدن به معیارهای رشد و سلامتی که نیازمند آن هستند یاری می دهد. سوم بازخورد و تمرین برای پیشرفت زوج ها را امری لازم و ضروری می داند و چهارم به زوجین تمرین هایی می دهد که بر مهارت های حل تعارض و برقراری ارتباط اثر می گذارد. انریچ برنامه ای است که درصدد می باشد روابط زوجین را بهبود بخشد و قادر به تعیین عوامل و شرایطی است که براساس آن ها بتوان رضایت و سازگاری زناشویی را بعد از ازدواج پیش بینی کرد. به همین دلیل پژوهش های مختلفی را که در این راستا انجام شده بود، بررسی کرده تا این عوامل شناسایی گردد. جمع آوری پژوهش‏های انجام شده نشان داد ۵ حوزه پیش بینی کننده کیفیت زندگی زناشویی عبارتند از:
۱) نحوه برقراری ارتباط، ۲) توان حل تعارض، ۳) وضعیت خانواده اصلی فرد، ۴) مدیریت مالی در زندگی شخصی، ۵) اهداف و فلسفه ازدواج (اولسون و اولسون، ۱۹۹۹).

 

اهداف برنامه سازی / غنی سازی اولسون

برنامه آماده سازی / غنی سازی دارای شش هدف است که هریک از این اهداف دارای یک تمرین جداگانه می باشد. این شش هدف از این قرار هستند: کمک به زوجین در شناسایی و تکیه نمودن بر نقاط قوت رابطه و شناسایی حیطه هایی از رابطه که مشکل زا بوده یا نیازمند برنامه های غنی سازی می باشد، آموزش زوجین به منظور ارتباط مؤثرتر در زمینه موضوعات مهم، حل موضوعات مشکل زا با بهره گرفتن از الگوی حل تعارض ده مرحله ای، کند و کار و موضوعات مربوط به خانواده اصلی با بهره گیری از نقشه زوجین و خانواده، طرح ریزی برنامه ای برای نیل به اهداف فردی، زوجینی و خانوادگی، برنامه آماده سازی/ غنی سازی پنج تمرین را برای کمک به زوجین در دستیابی به این اهداف طراحی نموده است که هدف از آن ها تشویق زوجین به همیاری و برنامه ریزی با یکدیگر برای مواجهه با موضوعات مهم می باشد (اولسون و اولسون، ۱۹۹۹).
تمرین ۱: سهیم شدن نقاط قوت و رشد آفرین
هریک از زوجین به طور مستقل از بین ۱۲ مقیاس آماده سازی/ غنی سازی، سه حیطه را که نقطه قوت رابطه خود احساس می کنند و سه حیطه را که احساس می کنند از حیطه های رشد آفرین رابطه آنان محسوب می شود، انتخاب می نمایند. سپس هریک از آن ها تشویق می شود تا آنچه را که نقطه قوت رابطه می پندارد با دیگری در میان بگذارد.
تمرین ۲ تهیه یک فهرست از درخواست ها
جرأت ورزی و گوش دادن فعال دو مهارت مهم هستند که در تمرین ارتباطی شماره دو زوجین بر آن ها تأکید می شود. آموزش جرأت ورزی و مهارت گوش دادن فعال به زوجین در افزایش چرخه مثبت جرأت ورزی و خودباوری و کاهش چرخه منفی اجتناب و سلطه گری همسر کمک می کند. زوجین سه کار که از همسرخود انتظار دارند در اکثر مواقع انجام دهد را فهرست می کنند و به نوبت آن را با هم در میان می‏گذارند، که این در میان گذاردن درخواست ها باعث افزایش جرأت ورزی آنان در قبال یکدیگر می شود، مشاور در اثنای اینکه زوجین به تبادل فهرست خواسته هایشان می پردازند اقدام به ارائه بازخورد در خصوص مهارت های جرأت ورزی و گوش دادن فعال آنان می نماید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:19:00 ب.ظ ]