اسکار نیومن[۱۷] در کتاب « فضاهای قابل دفاع» اظهار می نماید که شواهد آماری حاکی از آن است که فرم کالبدی محیط های مسکونی نقشی اساسی در ارتکاب یا عدم ارتکاب جرم بازی می کنند. مطالعات سه ساله او در پیش گیری از جرم، مخصوصا در پروژه های مسکونی در نیویورک، وجود ارتباطی تنگاتنگ را میان ارتفاع ساختمان و وقوع جرم نشان می دهد. به طور مثال، او به این نتیجه رسید که در ساختمان های سه طبقه نرخ جرم ۹ نفر در ۱۰۰۰ نفر است در حالی که در ساختمان های ۱۳ طبقه و بلندتر این آمار، دو برابر یعنی به ۲۰ نفر در ۱۰۰۰ نفر بالغ می گردد. جالب آن که نرخ وقوع جرم در درون واحدهای مسکونی در هر دو ساختمان سه و سیزده طبقه یکسان است. این مطلب حاکی از آن است که افزایش نرخ وقوع جرم در آپارتمان های بلند مرتبه با فضاهای عمومی نظیر آسانسورها، هال های ورودی، راه پله ها، پشت بام ها و فضای باز اتباط دارد. این مشاهدات باعث شد تا نیومن نتیجه گیری نماید که فضاهای مستعد برای ارتکاب جرم فضاهایی هستند که از کمبود نظارت عمومی رنج می برند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۲۱)
پایان نامه - مقاله - پروژه
زمانی که دو پروژه بزرگ پروت ایگو (۱۹۵۵م.) در سنت لوئیز [۱۸] و لافایت کورت [۱۹] در بالتیمور درهای خود را به روی اولین ساکنانشان باز کردند، هر دو توسط طبقه محروم بسیار مورد تحسین قرار گرفتند. ساکنان خوشبختی که از زاغه های خود به چنین ساختمان های یازده طبقه ای منتقل شده بودند، از محل زندگی جدید خود لذت می بردند و اطمینان داشتند که هرگز نمی توانستند در مکان بهتری زندگی کنند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۲۵)
ولی در پایان، مجموعه پروت ایگو که توسط یاماساکی[۲۰] طراحی شده بود به نماد غم انگیزی از شکست پروژه های مسکونی تبدیل شد. این مجموعه دارای ۲۷۶۴ واحد مسکونی و جمعیتی معادل ۱۵۰۰۰ نفر بود با این حال هیچ تسهیلاتی مانند شیر خوارگاه، مهدکودک، مدرسه یا فضاهای تفریحی در این مجموعه وجود نداشت. فقط یک زمین بازی در نزدیک پارکینگ قرار گرفته بود.
با تراکم حدود ۱۲۳ واحد مسکونی در هر هکتار ساکنان پروت ایگو در ابتدا نگران این نبودند که کسی به زور و به قصد تعدی وارد خانه آنها شود. آنان فکر می کردند که می توانند بچه های خود را آزادانه در خیابان رها کنند. اما به علت فقدان نظارت بر فضاهای عمومی، ورودی ساختمان ها بر روی همه باز بود. در نهایت ساکنان نسبت به وقوع جرم و خشونت های اجتماعی آسیب پذیر گشتند. ترس از جنایت موجب عقب نشینی و استفاده حداقل از فضاهای مشترک شد. هنگامی که صندوق های پستی، فضاهای ورودی، راه پله ها و آسانسورها تخریب می شدند و دزدها در راهروها پیچ در پیچ احساس امنیت می کردند، تخلیه آپارتمان ها آغاز شد. به دنبال این مشکلات روند تخریب پروت ایگو آغاز شد و غیر قابل توقف بود تا جایی که تمام ۳۳ بلوک ساختمان های پروت ایگو در سال ۱۹۷۶ م . تخریب شدند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۲۶)
مسئولان مسکن نیویورک نیز با شکست پروژه های مشابهی روبرو بودند. برای مثال ساختمان ۲۲ طبقه لنگستون هیوز [۲۱]در برانزویل و برج های سی طبقه مسکونی پولوگراند[۲۲] در کناره رودخانه هارلم دو نمونه دیگر از مجموعه های مسکونی ناموفق بودند که زندگی ناموفقی نیز برای ساکنان خود به همراه داشتند. این مجموعه ها با هدف ارتقاء کیفیت زندگی خانواده های فقیر و پرجمعیت ساخته شده بودند که در مقابل آتش سوزی ایمن بودند، سیستم تهویه درست داشتند و واحدهای مسکونی آن ها از نور روز مناسبی بهره می بردند. اما به دلیل گستردگی زیاد و عدم نظارت و مراقبت، به سرعت رو به نابودی گذاشتند. تخریب و خشونت در فضاهای عمومی به امری معمول بدل شده بود. فضاهای انتظار و ورودی به مرکز رد و بدل مواد مخدر تبدیل شده بودند و شلوغی بیش از حد، به دنبال استفاده مشترک چند خانواده از یک واحد مسکونی بدون اجازه از مسئولین، بر مشکلات دیگر اضافه گردیده بود. بی خانمان ها نیز شب ها در پاگرد پله ها و حتی آسانسورها می خوابیدند.
شکست ساختمان های بلند مرتبه برای افراد کم در آمد فقط به آمریکای شمالی محدود نمی شود. مشکلات مشابهی در انگلستان نیز فرا روی پروژه های بلند مرتبه قرار داشت. در کیلینگ ورث [۲۳] نزدیک نیوکاسل ۲۷ برج مسکونی شامل ۷۴۰ واحد مسکونی، که در خلال سال های ۱۹۶۹ م. تا ۱۹۷۲ م. میلادی ساخته شده بودند، در سال ۱۹۸۷م. میلادی تخریب شدند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۲۷)
پروژه دیگری در هاکنی[۲۴] نیز دچار همین سرنوشت گردید. در منطقه هاچستون تاون[۲۵] در بازیل اسپنس [۲۶] ساختمان ها C شکلی که ۴۰۰ واحد مسکونی را در برمی گرفتند، در سپتامبر ۱۹۹۳ م . تبدیل تخریب شدند و در این حادثه یک زن مسن کشته شد و چهار نفر نیز مجروح شدند.
این وقایع در انگلیس در تضاد با اشتیاق و علاقه فراوانی بود که در دهه ی ۱۹۵۰م. و در اوائل دهه ی ۱۹۶۰م. نسبت به این ساختمان ها وجود داشت. با درک این موضوع که ساختمان های بلند مرتبه نه تنها بسیار گران می باشند بلکه در استفاده از زمین نیز به شدت اسراف می کنند و هم چنین باعث شلوغی بیش از حد شهر می گردند، همان طور که پیش بینی می شد، علاقه شدید به این ساختمان ها فروکش کرد. انتقادهای فراوانی نیز علیه این ساختمان ها در زمینه های اجتماعی و زیبا شناختی مطرح گردید. بدین ترتیب در سال ۱۹۶۷ م . سیاست گذاری قوانین تسهیلات برای ساختمان ها، پرداخت یارانه را برای بناهای شش طبقه و بیشتر ممنوع کرد. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۲۸)
۲-۲-۴-مجتمع های مسکونی متعارف
هجوم فزاینده نسل مهاجر به آمریکای شمالی، پیش از جنگ جهانی اول، و شرایط نامساعد و بد زندگی آنان سبب ایجاد نوعی از آپارتمان شد که در آن واحدهای مسکونی به شکل خطی در کنار هم سازماندهی شده و تداعی ریل راه آهن را می نمودند. به همین نام یعنی « آپارتمان های ریلی شکل » معروف شدند. این آپارتمان ها که در دهه ۱۹۲۰ م . رواج یافتند راه حلی برای تامین مسکن این گروه به شمار می آمدند. از آنجا که مهاجرین این استاندارد پایین مسکن را نمی پذیرفتند، و از سوی دیگر، از عهده تامین هزینه خانه های حومه ای یا آپارتمان های لوکس شهری نیز برنمی آمدند، راه حلی توسط سازندگان ارائه گردید که بر مبنای آن بناهایی با چهار تا شش طبقه در اطراف شهر احداث شد. ویژگی این مجموعه ها وجود یک فضای باز داخلی به عنوان فضای جمعی بود که ورودی واحدها در آن قرار داشت.
به احتمال زیاد اندرو توماس[۲۷] ، که یک معمار تجربی بود، اولین کسی است که ایده این نوع آپارتمان ها را در نیویورک ارائه کرد. فضای باز و سبز طراحی شده این آپارتمان های چهار طبقه بدون آسانسور تصور موهوم « باغ خانه » را به مثابه خانه ای در میان باغ، که توسط ریچارد پلانز مطرح شده بود، زنده می کرد. محبوبیت و موفقیت اقتصادی این ساختمان ها سبب توسعه فزاینده آنها ولی با تراکم بیشتر گردید. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۵۰)
در آلمان مجتمع مسکونی با ارتفاع متوسط توسط میس ورن دررو در سال ۱۹۲۷ م . در اشتودگارت طراحی شد. میس ون دررو برای انعطاف پذیری این ساختمان های سه طبقه بدون آسانسور، طراحی داخلی آنها را متنوع در نظر گرفت. اما تمام اتاق های نشیمن واحدهای مسکونی در این آپارتمان ها پنجره ای افقی و عریض مشرف به جنوب شرقی داشتند. مجموعه آپارتمانی بزرگ دیگری در برلین در سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰م. ساخته شد که شامل آپارتمان های عریض چهار طبقه بدون آسانسور بود. این مجموعه به صورت ردیفی در فضایی پارک مانند قرار داشت که درختان جنگلی در آنجا حفظ شده بودند. والتر گروپیوس[۲۸] ، هانس شارون[۲۹] و هوگو هارینگ[۳۰] معماران معروفی بودند که در این پروژه شرکت داشتند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۵۲)
مجتمع های مسکونی با ارتفاع متوسط، یعنی چهار تا هشت طبقه، جایگزین های خوب و ماندگاری- در بیشتر شهرها- برای آپارتمان های با ارتفاع بلند بودند. قبل از اختراع آسانسور، ارتفاع ساختمان ها محدود به اندازه ای بود که هر فرد می توانست برای رسیدن به واحد مسکونی خود از پله ها بالا برود. در پاریس ساختمان ها با ارتفاع متوسط هفت طبقه ساخته می شدند، که شامل نیم طبقه یا زیر شیروانی نیز می گردید. معمولا طبقه همکف این بناها همراه با یک نیم طبقه به عنوان فضای تجاری عمل می کرد و زیر شیروانی نیز مخصوص خدمتکاران در نظر گرفته می شد؛ در نتیجه فقط چار طبقه از این هفت طبقه واحدهای مسکونی را در بر می گرفت.( شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۴۹)
۲-۲-۴-۱-جنبه های اجتماعی
مجتمع های مسکونی با ارتفاع متوسط، به دلیل ارتفاع محدودشان، جمعیت کمتری را نسبت به برج های مسکونی بلند در خود اسکان می دهند، بنابراین احساس امنیت بیشتری را برای ساکنان خود فراهم می کنند. با توجه به شناخت آسان تر همسایه، کنترل نیز آسان تر می گردد و از آنجا که در این نوع از مجموعه ها ارتفاع بناها کوتاه تر می باشد، دید به فضاهای عمومی بهتر بوده و تسلط به فضای بیرون و فضای بازی بچه ها آسان تر می شود. جالب این که به دلیل کوتاه تر بودن ارتفاع این بناها در مقایسه با ارتفاع درختان اطراف، تماس چشمی کاملی با گیاهان برای ساکنان به وجود می آید. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۵۴ -۱۵۵)
خصوصیت مهم دیگری که در این ساختمان ها وجود دارد آن است که درصد بیشتری از واحدهای مسکونی در طبقه همکف می توانند فضای باز خصوصی داشته باشند، و به همان تعداد واحدهای تراس دار طبقه آخر نیز نسبت بیشتری خواهند داشت. با طراحی ماهرانه می توان دو سوم کل واحدها را در همکف و یا در طبقه آخر قرار داد. حیاط های خصوصی در همکف و هم چنین تراس ها در پشت بام مطلوب ترین فضای این نوع از واحدها محسوب می شوند که این در تضاد عمیق با بالکن های بادگیر ساختمان های مسکونی بلند می باشد. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۵۵)
۲-۲-۵-ساختمان های چند عملکردی
اولین بار در قرن نوزدهم ایده طراحی فضاهای مختلف شهر بر اساس عملکردی واحد (که به عنوان تقسیم بندی دو بعدی نامگذاری شد) ارائه گردید و در آن زمان بسیار مورد قبول قرار گرفت. وقتی زندگی شهر نشینی تحت تاثیر انقلاب صنعتی رو به زوال و خرابی گذاشت، جوی علیه شهرنشینی ایجاد شد و همه به دنبال راه حلی جدید مبتنی بر جدایی مناطق مسکونی از دیگر فعالیت های شهری بودند. تاثیرات نامطلوب اجتماعی و اقتصادی، که از عملکرد منفرد فضاهای شهری به وجود آمد، امروز قابل مشاهده است. به همین دلیل کاربری مختلط زمین، با نگرش سه بعدی به تقسیم بندی مناطق، مجددا مطرح گردیده است. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۹۵)
یکی از معروف ترین طرفداران استفاده چند منظوره از فضاهای شهری جین جیکوبز[۳۱] است که در کتابش به نام «زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکایی [۳۲]» نکات عمده شکست مجموعه های شهری که عملکرد فضاهای آن ها بر اساس تک عملکردی استوار بوده را توضیح داده، و تغییر و اصلاح آن ها را توصیه می کند. او تاثیر عمیقی بر تمام نسل معماران و شهرسازان گذاشت و یادآور شد که شهرها به طور ذاتی قابلیت تغییر پذیری دارند و استفاده های چند منظوره از فضا یک اصل از قابلیت تغییرپذیری است.
ایده استفاده چند منظوره از فضاهای شهری فواید اجتماعی و اقتصادی بی شماری را در بر دارد. دستاورد اجتماعی آن روابط اجتماعی سالم و متعادلی است که بین اقشار مختلف جامعه، یعنی کارمندان ادارات، مغازه داران و ساکنان واحدهای مسکونی به وجود آورده، و برای عابران پیاده در محیط های شهری بعد از ساعات ادارای امنیت فراهم می کند.
فایده سهیم کردن خدمات شهری و تاسیسات زیربنایی در فضاهای شهری که چند عملکردی هستند کاملا واضح است. در تعطیلات آخر هفته، تعطیلات سالیانه، عصرها بعد از تعطیل ادارات در طی هفته و در خلال شب ها، خیابان ها در مناطق اداری کاملا متروک هستند، زیرا ساختمان های اداری که در لبه آن ها قرار دارند، سوای چند نظافتچی یا نگهبان، خالی از سکنه می باشند و عملا این تاسیسات زیر بنای شهری کامل بدون استفاده می مانند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۹۶)
امکانات امنیتی نظیر پلیس یا آتش نشانی باید در مواقعی تعطیلی برای ساختمان های اداری فراهم گردد. در خیلی از مواقع به علت غیبت کارگران و نگهبانان ساختمان ها مراقبت بیشتر از حد معمول نیز لازم می گردد.
صرفه جویی در انرژی یکی دیگر از مزایای چند عملکردی بودن فضاها می باشد. با ترکیب فضاهای اداری و مسکونی در یک ساختمان، گرمای اضافی حاصل از روشنایی و ماشین های اداری و دمای بدن کارمندان در فضاهای اداری از طریق تبادل حرارتی بخشی از دمای مورد نیاز ساختمان را در زمستان فراهم می نماید. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۱۹۷)
۲-۲-۶-مجموعه مسکونی اشتراکی
فکر مجموعه های مسکونی اشتراکی [۳۳] از دانمارک شروع شد و پیدایش آن، در حقیقت، به سه عامل بستگی داشت. نخست جنبش ضد فرهنگی دهه شصت میلادی که عامل افزایش تقاضا برای زندگی اجتماعی گردید؛ دوم گرایش و جانب داری جامعه از مجموعه های مسکونی کم تراکم با ارتفاع کم و در مقیاس های کوچک؛ و سوم فشارهای جدیدی که در پی تغییرات اجتماعی اقتصادی و جمعیتی بر خانواده وارد شده بود. مجموعه های مسکونی اشتراکی نیز همانند خانه های آپارتمانی، که قبلا ساخته شده بودند، برای ارائه خدمات روزمره بیشتری به ساکنان به وجود آمدند. این موارد شامل دسترسی به چندین نوع از خدمات عمومی نظیر مهدکودک و غذاخوری کودکان بود که وجود اولی، به خصوص برای پدر و مادرهای شاغل، بسیار مهم و جذاب بود. علاوه بر اینها مجموعه های اشتراکی باید تغییراتی را که در شکل خانواده ها، نوع زندگی جدید و نوع روابط اجتماعی که به وجود آمده بود جوابگو باشند. اولین مجموعه مسکونی اشتراکی در ابتدای دهه هفتاد میلادی ساخته شد، اما از آن تاریخ به بعد افزون بر یک صد عدد از این نوع مجموعه ها به وجود آمد و بسیاری نیز در حال شکل گرفتن بود. از نظر جغرافیایی، این گونه جوامع اکثرا در شهرهای بزرگ کشور دانمارک به وجود آمدند. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۸۵)
مجموعه های مسکونی اشتراکی معمولا از ۱۲ تا ۳۰ واحد مسکونی مستقل تشکیل شده اند. هر واحد مسکونی دارای آشپزخانه و فضای باز خصوصی است، اما علاوه بر آن هر خانوار به یک فضای باز عمومی و یک عرصه ی عمومی دیگر، که معمولا از آن با عنوان «خانه عمومی»[۳۴] یاد می شود، دسترسی دارد. در این نوع از ساخت و سازهای مسکونی فضاهای بسته می توانند به صورت واحدهای مسکونی مستقل تک واحدی برای هر خانوار در یک قطعه زمین به صورت تک مجزا یا به صورت ردیفی (به هم چسبیده) در یک تا دو طبقه و بعضا به صورت نیم طبقه ای ساخته شوند. نوع دیگری از مجموعه های مسکونی اشتراکی مجموعه هایی هستند که در آن ها تعدادی از واحدهای مسکونی به صورت گروهی در کنار یکدیگر اجتماعی بودن آن ها را نشان می دهد، سطح زیربنای واحدهای مسکونی خصوصی، در مجموعه های ساخته شده در دانمارک، بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر مربع بوده وتقسیمات فضاهای داخلی، به صورت آزاد، در واحدهای مسکونی برای ساکنان بسیار رضایت بخش بود. در حالی که سطح زیر بنای واحدهای مسکونی تعاونی انگلیسی بین ۶۰ تا ۱۲۰ متر مربع بوده است. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۸۷)
برخی از مجموعه های مسکونی اشتراکی، که اخیرا احداث شده اند، از فضای پیاده سر پوشیده ای در بخش جلویی واحدها بهره مند هستند که با شیشه محصور شده و به عنوان فضای بازی کودکان و فضای اجتماعی بزرگسالان محسوب می شود. امروزه صرفه جویی در انرژی نیز جزو خصوصیات عمومی اغلب مجموعه ها شده است. در بعضی از مجموعه ها از جمع کننده های غیر فعال و در بعضی دیگر از جمع کننده های فعال انرژی خورشیدی نیز استفاده می شود. تنظیم دمای این خیابان های سرپوشیده با بهره گرفتن از گرمای آشپزخانه و حمام صورت می گیرد. در این مجموعه ها علاوه بر اشتراکات اجتماعی، همکاری عمومی برای حفظ محیط زیست و همسازی با اقلیم، با تلاش فراوان برای کم کردن زباله و حفظ مواد طبیعی به چشم می خورد.
«خانه عمومی» معمولا در مرکز مجموعه قرار دارد و سطح زیر بنای آن تابعی از اندازه جمعیتی است که از آن استفاده می کند. این فضا دامنه ای از ۵ تا ۲۰ درصد سطح کل زیر بنای واحدهای مسکونی مجموعه را به خود اختصاص می دهد. فضاهای اصلی در خانه عمومی شامل غذاخوری و نشیمن عمومی می باشد، و بعضا اتاقی برای بازی، اتاق تلویزیون، تعمیرگاه و انبار نیز در این عرصه پیش بینی می گردد. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۸۸)
بنابر آنچه گفته شد اگر ساکنان این گونه مجموعه های اشتراکی به قوانین زندگی اجتماعی در این مجموعه ها احترام گذاشته و زمینه فرهنگی مشترک داشته باشند، این گونه مجموعه ها به خوبی ایفای نقش نموده و با حداقل ناسازگاری ها مواجه خواهند بود.
این گونه مجموعه های مسکونی جذابیت های قابل ملاحظه ای دارند. نخست این که هر شخص همواره حق انتخاب بین زندگی خصوصی در واحد مسکونی خود یا شرکت در فعالیت های اجتماعی در فضاهای عمومی مجموعه را دارد. دوم این که زندگی در این گونه مجموعه ها حس همکاری داوطلبانه و مسئولیت پذیری اجتماعی را به خوبی ترویج می کند. مورد دیگر این که زندگی در این مجموعه ها تجربه زندگی هماهنگ گروهی و اشتراکی مبتنی بر روش های دمکراتیک را برای همه ساکنان فراهم می سازد. (شوئنوئر، ۱۳۸۸: ۹۶)
۲-۲-۷-سیر تحول تاریخی مجتمع های مسکونی در ایران
آغاز حرکت به سمت بلندمرتبه سازی در ایران را می توان سال ۱۳۲۸ هجری شمسی دانست. نخستین ساختمان بلند ایران که ساختمانی ده طبقه در تهران بود که در سالهای ۱۳۳۰ - ۱۳۲۸ طراحی و ساخته شد.
در حقیقت گسترش تهران از دهنه ۱۳۴۰ به بعد، با بنای ساختمانهای بلند وزارتخانه ها و هتلهای بزرگ آغاز می شود. در الگوهای شهرسازی کهن ایران، خانه ها و ساختمان ها پشت به پشت به یکدیگر متصل بوده و تنها در کوچه های باریک شهر به صورت اجتماعی ظاهر می گردیدند و در آنها واحد برنامه ریزی اجتماعی اداری و کالبدی در هر شهر “محله” نامیده می شد. اصولی نظیر هم پیوندی عناصر شهری و واحدهای مسکونی، محصوریت فضایی، مقیاس و تناسب انسانی، هماهنگی از نظر وحدت شکل نیز از خصوصیات فضاهای مسکونی در شهرهای ایران بوده است (توسلی، ۱۳۶۵).
رشد ناگهانی شهرهای ایران از سال های آغاز قرن حاضر، باعث انقطاع روند تغییرات کالبدی-فضایی شهرها در تداوم منطقی با گذشته گردید. این تغییرات با ورود واژگانی جدید همچون آپارتمان همراه بود که تغییرات شگرفی بر الگوی مسکن در شهرهای ایران گذاشت. تحولات خواسته و ناخواسته عمده شهرسازی و معماری ایران در دوره معاصر متأثر از تحولاتی است که نه همزمان بلکه کمی پیش تر در اروپا و تحت عنوان «مدرنیسم» در حال تجربه شدن بودند. با رواج بلندمرتبه سازی در دهه ۱۳۵۰ همراه با رونق اقتصادی بخش مسکن، احداث مجتمع های مسکونی لوکس جهت اسکان اقشار پر درآمد و با مشارکت سرمایه گذاران داخلی و خارجی شدت گرفت و تا وقوع انقلاب اسلامی به سرعت افزایش یافت. پس از انقلاب اسلامی به سرعت افزایش یافت.
در دهه ۱۳۷۰، در پی جریان تراکم فروشی، الگوی جدیدی از مجتمع های مسکونی بلند مرتبه به وجود آمد؛ اما تفاوت قابل توجهی نسبت به برج ها و مجتمع های مسکونی دهه ۱۳۵۰ داشت که غالبا بدون توجه به اصول و معیارهای شهرسازی در برنامه ریزی و طراحی آنها انجام شد. در دوران پس از انقلاب، مجتمع های مسکونی متعارف نیز به تعداد بسیاری ایجاد گردیدند، اما به نظر می رسد کیفیت پروژه های انبوه سازی در قالب رعایت اصول و معیارهای شهرسازی زیر سؤال باشد (عزیزی و ملک محمد نژاد، ۱۳۸۶).
۲-۲-۸-جمع بندی
طراحی فضاهای شهری مدرن که مجتمع­های مسکونی نیز یکی از مصادیق آنهاست دارای چند ویژگی مشخص است: ساختمان­های سالم و بهداشتی، محیط­ها و فضاهای باز بهداشتی که به وسیله فضای سبز تقویت می­شد، اتومبیل و بزرگ­راه­های شهری، فلسفه طراحی معماری که فرایند طراحی در آن از داخل ساختمان شروع کرده و شکل خارجی بنا را شکل می­داد. بدین ترتیب مجتمع های مسکونی بلند مرتبه بسیار رایج گردید، مجتمع هایی که اغلب دارای نماهای یکدست و کسل کننده ای بودند
تراکم پایین و وجود فضای سبز و اثرات آن بر کیفیت های کالبدی-فضایی محیط، باعث برتری امتیاز کلی نمونه متعارف نسبت به بلند مرتبه گردیده است. در ساخت مجتمع های مسکونی، رعایت اصول شهرسازی و ایجاد فضایی مناسب برای زندگی و تأمین خدمات و تسهیلات برای ساکنان آنها می تواند فضاهای جدید را به محیط های مسکونی مطلوب تبدیل کند.
اندیشه­ های مدرن و در کنار آن عواملی چون پیشرفت­های تکنولوژیک ساختمانی، جنگ و … شکل کالبدی جدیدی از سکونت انسان را ایجاد کرد که تغییرات زیادی در نحوه زندگی انسان­ها در عرصه خصوصی و به ویژه در عرصه عمومی و همگانی در پی داشت. در ایران نیز به دنبال تحولات همه جانبه حاصل از قبل انقلاب و به تقلید از غرب و نیز نیاز شدید به مسکن شهری، این الگوی ساخت و ساز به عنوان الگوی غالب، شهر و محوطه­های مسکونی را شکل داده و می­دهد؛ که موجب تحولات اجتماعی در شیوه زندگی خصوصی و جمعی می­گردد. در بسیاری از موارد، برنامه ریزی برای ساخت خانه­ها در گروه ­های یکدست و مشابه انجام می­گیرد که هیچ تغییر مقیاسی را بین واحد مسکونی و توسعه کلی نشان نمی­دهد و بدین ترتیب از تکامل زندگی جمعی و یاری متقابل و پیوند با سایر بخش­های جامعه چه در فرم کالبدی آن و چه در فرم اجتماعی آن جلوگیری می­ کند. نکته ای که در بررسی روند ایجاد مجتمع های مسکونی در ایران مشاهده می گردد این است که همواره از توجه به اصول و معیارهای شهرسازی در برنامه ریزی و طراحی غالب مجتمع های مسکونی کاسته شده و اینگونه مساکن از ایجاد “محیط مطلوب” مسکونی فاصله گرفته اند.
فضای مشترک این مجتمع­ها فاقد ویژگی­های اساسی یک فضای جمعی مطبوع و کاربردی­اند که نتیجه آن از بین رفتن حس یگانگی بین فرد و محل زندگی­اش و همچنین انکار حس تعلق می­ شود. در حال حاضر نگاه به این مجتمع­ها به صورت فضاهای سکونت موقت و انتقالی مطرح است. لازم به یادآوری است در الگوهای شهرسازی کهن ایران، خانه­ها و ساختمان­ها پشت به پشت به یکدیگر متصل بوده و تنها در کوچه­های باریک شهر به صورت اجتماعی ظاهر می­شدند و در آنها برنامه ریزی اجتماعی، اداری و کالبدی در هر شهر «محله» نامیده می­شد. اصولی نظیر هم پیوندی عناصر شهری و واحدهای مسکونی، محصوریت فضایی، مقیاس و تناسب انسانی، هماهنگی از نظر وحدت و شکل نیز از خصوصیات فضاهای مسکونی در شهرهای ایران بوده است، که در حال حاضر هیچ گونه توجهی به این اصول طراحی در فضاهای مسکونی نمی­ شود.
۲-۲-۹-منابع :

 

    • استروفسکی، واتسلاف. (۱۳۷۸)؛ “شهرسازی معاصر از نخستین سرچشمه­ها تا منشور آتن"، ترجمه لادن اعتضادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

 

    • اعتصام، ایرج. (۱۳۷۷)؛ “طراحی مسکن در بافت قدیم شهری"، نشریه هنرهای زیبا، شماره ۳، بهار، تهران، دانشگاه تهران، پردیس هنرهای زیبا.

 

    • بحرینی، حسین. (۱۳۸۵)؛ “تجدد، فراتجدد و پس از آن در شهرسازی"، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

 

    • پاکزاد، جهانشاه. (۱۳۸۶)؛ “سیر اندیشه­ های شهرسازی از آرمان تا واقعیت (۱)"، تهران، شرکت عمران شهرهای جدید.

 

    • توسلی، محمود. (۱۳۶۵)؛ “اصول و روش­های طراحی شهری و فضاهای مسکونی در ایران"، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات معماری و شهرسازی ایران.

 

    • توسلی، محمود. (۱۳۸۸)؛ “طراحی شهری هنر نو کردن ساختار شهر همراه با چهار نمونه موردی"، تهران.

 

    • چرمایف، سرچ. و الکساندر، کریستوفر. (۱۳۷۶)؛ “عرصه ­های زندگی جمعی و خصوصی"، ترجمه منوچهر مزینی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

 

    • شیعه، اسماعیل. (۱۳۸۴)؛ “با شهر و منطقه در ایران"، تهران، انتشارات دانشگاه علم و صنعت ایران.

 

    • شوای، فرانسواز. (۱۳۸۶)؛ “شهرسازی تخیلات و واقعیات"، ترجمه سید محسن حبیبی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

 

  • شوئنوئر، نوربرت. (۱۳۸۹)؛ “مسکن حومه و شهر"، ترجمه شهرام پوردیهمی، تهران، انتشارات روزنه.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:23:00 ق.ظ ]