۵-۱) دکترین بوش اول، دکترین کلینتون و دکترین بوش دوم:
۱-۵-۱) دکترین بوش (بوش اول):
هنگامی که رقیب آمریکا (شوروی)از صحنه بینالمللی خارج شد جورج بوش رئیس جمهور سابق امریکا و وزیر خارجهاش جیمز بیکر دکترین جدید خود را مطرح کردند. دراین زمان یکی از عمدهترین اهداف سیاست خارجی امریکا یعنی مبارزه با کمونیسم را از صدر اهداف خاورمیانهای و جهانی خود حذف کردند. در چنین شرایطی امریکا به عنوان تنها قدرت جهانی به فکر تسلط کامل بر جهان افتاد و بوش با مطرح ساختن دکترین خود تحت عنوان “نظم نوین جهانی” در صدد سازماندهی نیروها و امکانات، برای نیل به این هدف برآمد. براین اساس این نظریه در سیاست خارجی امریکا، افزایش پیوند، همکاری و حضور به معنای فراگیر آن، یک اصل تلقی شد. وگسترش همکاری و اتحاد میان اروپا، خاور دور و خاورمیانه اهمیت ویژهای یافت.
(http://www.abshari.blogfa.com)
به این ترتیب درآغاز دهه ۱۹۹۰ برای اینکه امریکا بتواند خود را با نظم نوین بینالمللی که به معنای اعلام جهان یک قطبی به رهبری ایالات متحده بیان میشد، دمساز کند، ضرورت گسترش حوزۀ عمل خود در منطقه استراتژیک خاورمیانه را مورد تاکید قرار داد. به عقیده بوش خاورمیانه نمونه روشنی از منطقهای است که حتی با فروکش کردن تشنجات شرق و غرب در آن، نگرانیهایی استراتژیکی امریکا همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. (همان)
در آن هنگام جورج بوش در گزارش امنیت ملی امریکا راجع به اهمیت خلیج فارس، خطاب به کنگره چنین گفت : “اتکای جهان آزاد به عرصه انرژی از منطقه خلیج فارس حیاتی است و روابط ما با بسیاری از کشورهای منطقه همچنان برای منافع امریکا مهم میباشد.
شواهد بیانگر آن است که انجام اولین عملیات متحدین به رهبری امریکا علیه عراق که به نام سپر صحرا صورت پذیرفت از دکترین نظم نوین جهانی در سیاست خارجی واشنگتن نشأت گرفته بود. شاهد این مدعا این است که بوش گفت: “جنگ سال ۱۹۹۱ خلیج فارس برای چیزی بیش از یک کشور کوچک (کویت) بود. این جنگ برای اندیشههای بزرگ یعنی نظم نوین جهانی بود.” (همان)
۲-۵-۱) دکترین کلینتون:
بیل کلینتون چهل و دومین رئیس جمهور امریکا بود که برای حفظ منافع کاخ سفید طرح خود را این چنین بیان کرد:
سیاست خارجی دولت جدید بر محور دمکراسی استوار است و منافع تجاری امریکا در خاورمیانه، اسرائیل، مصر و عربستان سعودی برای محافظت از منافع امریکا در خاورمیانه و مقابله با خطر تهدید کنندۀ منافع امریکا اعم از رژیمهای رادیکال مذهبی یا سکولار همکاری میکند و بالاخره ترغیب به برقراری صلح واقعی در خاورمیانه در اولویت سیاست خارجی کابینه جدید قرار دارد. (همان)
با این سخنان کلینتون اظهار کردکه:
۱- خاورمیانه در درجه اول کانون خیزش حرکتهای اسلامگرا (به تعبیر آنها جنبشهای رادیکال مذهبی) و در درجه بعد، ناسیونالیستی است که این دوجریان به عنوان عوامل تهدید امریکا فرض شده بود.
۲- اسرائیل به عنوان مرکز ثقل دکترین کلینتنون بایستی از طریق صلح با همسایگان عرب خود، زمینه را برای قراردادهای کنترل تسلیحاتی و همچنین رشد دمکراسی مورد نظر امریکا در سراسر خاورمیانه هموار میساخت.
در این راستا به دلیل اهمیت و موقعیت منحصر به فرد خلیج فارس در خاورمیانه، طرح امنیتی کلینتون در قبال آن، توسط مارتین ایندیک عضو عالی رتبه شورای امنیت ملی امریکا و دستیار کلینتون در امور خاورمیانه تحت عنوان “مهار دوجانبه” بیان شد. محور اصلی این سیاست، انزوای ایران وعراق، ترغیب به صلح میان اعراب و اسرائیل و جلوگیری از دسترسی کشورهای منطقه به تسلیحات هستهای اعلام گردید. گرچه در عمل نابودی و براندازی نظام جمهوری اسلامی از سوی آنها را مورد پیگیری قرار میداد.
در نظر دولت کلینتون ایران همطراز با عراق فرض گردید، از آن با اصطلاح بنیادگرا و مخالف واشنگتن و مهمتر از آن مخالف سرسخت اسرائیل و تهدید کنندۀ منافع غرب یاد شد. (همان)
در واقع دکترین کلینتون بر دو پایه استوار بود: یکی باز دارندگی ایران و عراق و تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی در شرق خاورمیانه و دیگری، به ثمر رساندن مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل در غرب خاورمیانه که مورد توجه سران وقت کاخ سفید به عنوان عوامل برقراری ثبات تمامی منطقه تلقی گردید. در این استراتژی مفهوم گذشته ایجاد توازن منطقهای از یک طرف به برقراری بازدارندگی ایران و عراق و از طرف دیگر به بهبود روابط اعراب واسرائیل تبدیل شد. (همان)
۳-۵-۱) دکترین جورج دبلیو بوش(بوش دوم):
دکترین بوش دوم مجموعهای از اصول سیاست خارجی است که برای اولین بار در سخنرانی در اول ژوئن ۲۰۰۲ توسط خودش اظهار شد. این سیاستها که مرحله جدیدی در سیاست آمریکا بود، در سندی با عنوان “استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا” در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۲ منتشر شد. دکترین بوش نوعی فاصله گرفتن از سیاست بازدارندگی و کنترل بود که ویژگی سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ سرد و بعد از آن به شمار میرفت. (http://www.vista.ir)
حمله به عراق براساس همین دکترین صورت گرفت. محور این دکترین به گفته خود بوش این است که: تفاوتی میان تروریستها و پناه دهندگان آنها وجود ندارد. براساس این دکترین هر کشوری که موضع فعالی علیه تروریسم نداشته باشد، گویی از آن حمایت کرده است و همچون حامی تروریسم با او رفتار میشود. بوش در سخنرانی ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۱ این موضوع را به صراحت گفت: هر کشوری در هر منطقهای از جهان باید همین حالا تصمیم بگیرد که یا با ماست یا علیه ما. (همان)
جنگ پیشگیرانه و پیش دستانه از دیگر اصول محوری دکترین بوش است. یکجانبهگرایی، قدرت نمایی و گسترش دموکراسی به همه مناطق از دیگر محورهای این سیاست است.
ریشه این دکترین را باید در سالها قبل و در نسخه و پیش نویس نهایی راهنمای برنامه ریزی دفاعی نوشته پل وولفوویتز معاون وقت وزارت دفاع آمریکا در سال ۱۹۹۲ جست وجو کرد. وقتی این سند که دکترین وولفوویتز نام گرفته بود به رسانهها درز کرد و جنجالی به پا شد، کاخ سفید دستور بازنویسی آن را داد. در نسخه بازنویسی شده دیگر حرفی از حمله پیشگیرانه یا یکجانبهگرایی نبود. (همان)
در ماههای بعد از ۱۱ سپتامبر دو مکتب متفاوت فکری در دولت بوش ظهور کرد که هدف هر دو چگونگی روبه رو شدن با تهدید ناشی از کشورهایی چون عراق، ایران و کره شمالی بود. کالین پاول، وزیر خارجه به همراه کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی و کارشناسان وزارت خارجه خواستار ادامه روند قبلی سیاست خارجی آمریکا بودند. روند مورد حمایت آنها اتخاذ سیاستهای چندجانبه با مشارکت دیگر بازیگران جهانی در عرصه دیپلماسی بینالمللی بود. اما در مقابل اینها، دیک چنی، معاون رئیس جمهور، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع و شماری از سیاستگذاران با نفوذ وزارت دفاع همچون پل وولفوویتز قرار داشتند که از سیاستهای یکجانبه حمایت میکردند. (همان)
دکترین بوش در مقایسه با سیاست خارجی پیشین آمریکا یک تفاوت مهم و قابل توجه داشت و آن حملات پیشگیرانه و پیش دستانه بود. دولتهای قبلی آمریکا بعد از نزدیک شدن خطر و قریب الوقوع بودن تهدید دست به حملات محدود میزدند، اما در دکترین بوش نیازی به قریب الوقوع تشخیص دادن تهدید نیست. این دکترین در تناقض آشکار با بند منشور ملل متحد است که میگوید: همه اعضا باید مناقشات بینالمللی شان را از روشهای مسالمت آمیز و به گونهای حل کنند که صلح و امنیت جهانی به خطر نیفتد.
این دکترین منتقدان بسیاری دارد که اکثر آنها با استناد به اصل توسل یکجانبه به زور در این سیاست، با آن مخالفت میکنند. محور دیگر این سیاست که مورد اعتراض مخالفان قرار دارد این فرض است که آمریکا هرگز به هیچ دشمن بالقوهای اجازه توسعه توانایی نظامی و به چالش کشیدن جایگاه ابرقدرتی واشنگتن را نمیدهد. عبارت دشمن بالقوه در این متن میتواند به هر کشوری نسبت داده شود و برای قضاوت در این مورد فقط تفسیر آمریکا کافی است. (همان)
۶-۱) شکلگیری هلال شیعی :
از منظر روابط، که از همکاری منسجم و نزدیک دو یا چند کشور شروع و در شکل معارضه شدید و برخورد مستقیم نظامی ختم میشود، کشورهای خاورمیانه بزرگ وضعیت همسو و مشابهی ندارند. کمتر دو کشوری را در این منطقه وسیع میتوان یافت که فارغ از اختلافات مرزی و امنیتی دو جانبه و مشکلات ناشی از تداخل منافع اقتصادی و بازرگانی باشند. بنابراین، همپیمانی راهبردی در خاورمیانه بزرگ وجهی آرمانی بوده و طیف روابط کشورها عمدتاً از وضعیت عادی مناسبات تا مناقشات رودررو در نوسان میباشد.
عکس مرتبط با اقتصاد
خاورمیانه بزرگ در بینکلیه مناطق جهان از نازلترین میزان همبستگی، ارتباطات، همکاری و همسویی در رویکردهای درون منطقهای برخوردار میباشد و اساساً فاقد حداقل عناصر لازم برای شکلدهی به یک خرده نظام منطقهای منسجم است. (موحدیان عطار، ۱۳۸۶: ۱۴۵-۱۴۴ )
خاورمیانه منطقهای است که طی سالهای گذشته بیش از سایر مناطق جهان با منازعه روبرو بوده است. در منازعات بینکشورهای خاورمیانه پنج مولفه اختلافات مرزی- سرزمینی، اختلافات قومی – مذهبی، نفت، تعارضات ایدئولوژیکی و دخالت قدرتهای بزرگ تاثیر داشته است.
۱-۶-۱) اختلافات مرزی و سرزمینی :
پرسکات از چهار نوع منازعه مرزی نام میبرد که همه آنها را امروزه میتوان در خاورمیانه یافت. منازعات مکانی، این منازعات ناشی از مکان دقیق مرز است (مرز ایران و عراق در اروند رود که بارها سبب بروز منازعه بیندو کشور شده است). منازعات سرزمینی، زمانی روی میدهد که دو کشور همسایه مدعی بخشی از سرزمین یکدیگر باشند(منازعات اعراب و اسرائیل در مورد فلسطین). منازعات عملکردی، در نتیجه تاثیراتی بروز میکند که مرز در حرکت مردم و کالاها میگذرد (مرزهای ترکیه با عراق و سوریه، ترکیه ادعا میکند که چریکهای پ. ک. ک از پایگاههای خود در خاک عراق و سوریه به خاک ترکیه حمله میکنند). منازعات مربوط به منابع در دو سوی مرز، که به طور عمده در نتیجه کشف و استخراج نفت در دو سوی مرز روی میدهد.( اختلافات مصر و سودان، عراق و کویت، عربستان و یمن) (جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۴۴)
۲-۶-۱) اختلافات قومی – مذهبی:
گروههای قومی – مذهبی به عنوان یکی از بازیگران فراملی، اهمیت بسیار زیادی در سیاستهای داخلی و بینالمللی پیدا کرده اند. اقدامات گروههای قومی – مذهبی فراتر از مرزهای رسمی رفته و حمایت قدرتهای خارجی را جلب کرده است. منازعات قومی – مذهبی در کشورهای خاورمیانه عمدتاً به کردها، شیعیان و اهل تسنن مربوط میشود. اهمیت بعد بینالمللی قوم کرد ناشی از این واقعیت است که گروههای کردی در مرزهای سرزمینی یک دولت محدود نیستند و داخل مرزهای چند کشور مانند ترکیه، عراق، ایران و سوریه پراکنده شده اند. کشورهای خاورمیانه اغلب از وجود کردها به عنوان اهرمی علیه یکدیگر استفاده کردهاند و در نتیجه منازعات بینکشورهای منطقه شدیدتر شده است.
منازعات قومی – مذهبی بسیاری در میان کشورهای خاورمیانه وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: منازعات قومی میان ترکیه و عراق، ترکیه و سوریه، ایران و عراق، سودان با همسایگان آن. وجود شیعیان در عراق، عربستان سعودی، بحرین و لبنان نیز از عوامل اصلی درگیری و منازعه بینکشورهای منطقه است که جدیدترین آن، جنگ بیناسرائیل و حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶ است.
در عراق شیعیان اکثریت را دارند، اما از زمان تاسیس این کشور تا سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳، حکومت در دست اقلیت سنی بوده است. در تمام تاریخ عراق شیعیان مورد سرکوب واقع شدهاند یا به ایران تبعید گردیدند. این مسئله تنشهایی بینایران و عراق بوجود آورده بود. با سقوط صدام حسین، شیعیان قدرت را در عراق به دست آوردند. این مسئله خوش آیند اقلیت سنی نبود، لذا به مبارزه مسلحانه روی آوردند و کشور را به آستانه جنگ داخلی کشاندند، این مسئله سبب مداخله بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در عراق شده. گفته میشود ایران از سنیان و عربستان از اقلیت سنی حمایت میکند.
منشاء منازعات سودان با همسایگان آن نیز اختلافات قومی – مذهبی است. بینشمال و جنوب سودان اختلافات زیادی وجود دارد. شمالیها مسلمان اما جنوبیها عمدتاً مسیحی هستند. این مسئله از عوامل اصلی جنگ داخلی در سودان بوده است. (همان:۴۵)
۳-۶-۱) کشف و استخراج نفت:
منازعات کشورهای منطقه یا به خاطر چشمداشت به منابع نفت همسایگان آنها است یا به خاطر حوزههای نفتی مشترک یا حوزههای نفتی جدید الاکتشاف که حاکمیت بر آنها هنوز مشخص نیست و مورد اختلاف است. نفت در منازعات بینعراق و کویت، ترکیه و عراق، یمن وعربستان، مصر و سودان نقش عمدهای دارد.
مسئله نفت به دو صورت سبب بروز منازعه بینعراق و کویت شده که یکی تنگناهای صادرات نفت عراق و دیگری وجود ذخایر سرشار نفت در کویت است. تجاوز عراق به کویت و اشغال این کشور نیز با طرح اختلافات دو کشور در مورد مسئله نفت شروع شد.
یکی از عواملی که سبب منازعه بینعربستان و یمن شد کشف نفت در مناطق مورد ادعای طرفین است. عربستان ادعا کرده است که مناطق نفت خیز یمن مانند حضر موت، مارب، الجوف، شبوا و ربع الخالی به آن کشور تعلق دارد. (همان:۴۸)
۴-۶-۱) تعارضات ایدئولوژیکی:
منشاء بیشتر منازعات در دنیای معاصر، تضادهای ایدئولوژیک است. تاثیر ایدئولوژی در روابط بینالملل به حدی است که برخی صاحب نظران آن را همطراز با قدرت ویران کننده و در حال افزایش جنگ افزارها دانسته اند.
در خاورمیانه ایدئولوژیهایی مانند سکولاریسم، ناصریسم، بعثیسم، صهیونیسم و اصولگرایی اسلامی به منازعات کشورهای منطقه دامن زده است. نمونه آن را در تعارضات ایدئولوژیکی میان ایران و عراق، ایران و مصر، سودان و مصر، اتیوپی و سودان، سومالی و اتیوپی، اسرائیل و لبنان، اسرائیل و فلسطین میتوان ملاحظه کرد.
اصولگرایی انقلاب اسلامی ایران موجب تشویق اصولگرایان مصری گردید. این امر، مقامات مصری را شدیداً نگران کرد و ایران و مصر را رو در روی یکدیگر قرار داد که نتیجه آن قطع روابط سیاسی دو کشور در سال ۱۹۷۹ شد که هنوز بعد از گذشت سه دهه از سر گرفته نشده است.
اتخاذ اصولگرایی اسلامی از سوی دولت سودان نیز سبب بروز منازعه بینسودان، مصر، اریتره، سومالی، اتیوپی و اوگاندا گردیده است. این کشورها مدعی هستند سودان از جنبشهای اصولگرای اسلامی در کشورهای آنها حمایت میکند.
تشدید منازعات میان اسرائیل و لبنان (حزب الله) اسرائیل و فلسطین (حماس و جهاد اسلامی) نیز ریشه در تعارضات ایدئولوژیک دارد.(همان: ۵۰-۴۹)
همه کشورهای منطقه که گستره آن به آفریقای غربی و سپس آسیای جنوب شرقی میرسد با اسرائیل به عنوان زائده سیاسی تمدنی غرب در مرکز منطقه خاورمیانه بزرگ مشکلات سیاسی جدی دارند. تفرق و سستی در ساختارهای فروملی، ملی و منطقهای این کشورها که همزمان با فشارهای سازمان یافته نظام مداخله گر خارجی همراه است، موجب پدایش بحران هویتی برای اغلب دولتهای منطقه خاورمیانه بزرگ شده و به بحث مرتبط با هویت و امنیت توامان دامن زده است. وجود اسرائیل و استمرار کهنهترین منازعات منطقهای جهان در قلب منطقه اسلامی همچنین موجب بحران مستمر، هدم منابع ملی، عدم شکلگیری انسجام و همکاریهای منطقهای و توسعه نیافتگی عمومی کشورهای خاورمیانه بزرگ شده و ساختار مناسبات آنها را متزلزل ساخته است. در مجموع آنچه بتواند به این منطقه وسیع براساس مبانی ساختاری و کارکردی در سطح دولتهای ملی هویت و نظم همسو و بطور نسبی یکپارچه ببخشد، عملاً وجود نداشته و تا آینده قابل پیش بینی نیز وجود نخواهد داشت. (موحدیان عطار، ۱۳۸۶: ۱۴۵-۱۴۶) در نتیجه چشماندازی برای همگرایی جز جغرافیای ایدئولوژیک باقی نمیماند.
ژئوپلیتیک شیعه (هلال شیعی) مفهومی جدید است که ریشه در تفکر شیعه و پیام معنوی آن یعنی بازگشت امام غایب و عدم تکامل تاریخ تا ظهور او متمرکز است و از این حیث به آنچه که در مذهب مسیحسیت (بازگشت مسیح) آمده و دال بر نوعی قضاوت اخروی است، شباهت دارد. این مهدویتگرایی که به دوران آخرالزمان یا پایان تاریخ نظر دارد، دارای محتوای سیاسی انقلابی است. (همان : ۱۲۵)
به دلیل دور بودن شیعیان از قدرت و مسئولیت سیاسی و اجرایی در بیشتر کشورها که عمدتاً آنها را به صورت اقلیتهایی محروم و حاشیهای نگه داشته بودند، بحث قدرت یابی شیعیان مطرح نبوده و مورد بررسی قرار نگرفته است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران، شیعیان در کشورهای گوناگون از رخوت بیرون آمدند و در مسیر قدرت یابی و تجدید هویت قرار گرفتند. این فرایند در سالهای اخیر به ویژه پس از اشغال عراق توسط ایالات متحده به شکلی آشکارتر ادامه یافت. به دنبال این فرایند، موضوع شیعه و نقش آفرینی آن مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت. (احمدی، ۱۳۹۰: ۳۵)
فرانسوا توال، محقق فرانسوی مذهب شیعه را به عنوان موضوعی که از اهمیت ژئوپلیتیک برخوردار است، در نظر گرفته است. به نظر او نقطه ثقل جغرافیایی شیعیان، مناطقی است که بر روابط قدرت در سطح جهان تاثیرگذار است. برای مثال، شیعیان ساکن در کرانههای خلیج فارس، دارای اهمیت ژئوپلیتیک هستند، چون ۷۰ درصد نفت جهان که برای ادامه حیات و رشد اقتصادی جهان حیاتی است، در این منطقه واقع شده است و هرگونه تحول و ناآرامی در این منطقه میتواند پیامدهای اقتصادی و سیاسی گستردهای به همراه داشته باشد. (توال، ۱۳۸۲: ۲۰)
از نظر جغرافیایی، بیشتر شیعیان در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس زندگی میکنند. در این منطقه کشوری که هم از نظر کل جمعیت و هم از نظر درصد، بیشترین میزان را به خود اختصاص داده است، براساس بیشتر آمارها، ۹۰ درصد جمعیت ایران را شیعیان تشکیل میدهند که این تعداد بیش از ۴۰ درصد کل جمعیت شیعه جهان است. بنابراین، در این مساله که ایران کانون جوامع شیعی جهان به شمار میرود، هیچ ابهامی باقی نمیماند؛ واقعیتی مسلم و انکارنشدنی که بیشتر صاحب نظران به آن اذعان دارند.
پس از ایران، بیشتر شیعیان در کشورهایی زندگی میکنند که عمدتاً در اطراف ایران هستند و بیشتر آنها با ایران پیوستگی جغرافیایی (مرز خشکی یا آبی) دارند. عراق، بحرین، آذربایجان، عربستان سعودی، ترکیه، پاکستان، افغانستان، امارات عربی متحده، کویت، قطر و عمان از جمله این کشورها به شمار میآیند.
علاوه بر اینها کشورهایی هم هستند که جمعیت قابل توجه شیعه در آنها زندگی میکنند، اما در پیوستگی بلافصل ایران قرار ندارند. این گروه از کشورها نیز از این نظر که همگی در قاره آسیا واقعاند، با هم وجه اشتراک دارند. لبنان، یمن، سوریه، هند، تاجیکستان و ازبکستان ازجمله این کشورها هستند. به این مناطق شیعهنشین باید شیعیان پراکنده در سایر نقاط جهان را نیز اضافه کرد که در خارج از قاره آسیا و عمدتاً در اروپا، آفریقا و آمریکا زندگی میکنند.
بتابر آنچه گفته شد، به نظر می رسد برای مطالعه بهتر ابعاد مختلف سیاسی و اجتماعی شیعیان، ابتدا باید از دیدگاه جغرافیایی جوامع گوناگون شیعه را به چهار بخش زیر تقسیم بندی کنیم:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
الف) شیعیان ایران
ب) شیعیان نیمه پیرامون ایران
ج) سایر شیعیان آسیا(پیرامون ایران)
د) گروه های پراکنده شیعه در سایر نقاط جهان(احمدی، ۱۳۹۰: ۶۹-۶۸)
الف) شیعیان ایران
از دیدگاه جغرافیای دینی و مذهبی، نام ایران و شیعه به هم پیوند خورده است و حدود ۹۰ درصد جمعیت ۷۰ میلیونی ایران را شیعیان تشکیل می دهند. (احمدی، ۱۳۹۰: ۸۰ ) می توان گفت روی کار آمدن سلسله صفویه باعث رشد و گسترش ماهب شیعه بر اثر رسمی شدن آن شد و با تاسیس سلسله قعجاریه، تحولی در موقعیت سیاسی و اجتماعی علمای شیعه ایران در جهت افزایش نسبی اعتبار و نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان در جامعه به وجودآمد، اما دوره پهلوی دوره معرفی و انتشار شیعه در سطح جهان است.
عصر پهلوی دوره آماده سازی تشیع برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در ایران است. با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بالاخره بعد از قرن ها، برای نخستین بار قدرت شیعه در قالب مرجعیت موسوم به ولایت فقیه در صدر حکومت قرار گرفت. این انقلاب مهم ترین واقعه در طول تاریخ شیعه به حساب می آید(توال، ۱۳۸۲: ۵۶ )
وجود یک موقعیت جغرافیایی استثنایی که عنوان “هارتلند جدید جهان” را شایسته نام ایران میسازد، در کنار ذخایر فراوان نفت و گاز و سایر منابع انرژی معدنی ایران را قدرتی منطقه ای تبدیل کرده است که هرگز نمی توان نقش آن را در استراتژی منطقه ای نادیده گرفت. (همان)
ب) شیعیان نیمه پیرامون ایران
دومین گروه از شیعیان که باید مورد بررسی قرار گیرند، شیعیان ساکن در کشورهای همسایه ایران هستند که از نظر آماری بالاترین درصد شیعه را به خود اختصاص می دهند. شاید مهم ترین کشور در این گروه عراق باشد. عراق از یک سو، یکی از پر جمعیت ترین کشورهای منطقه است و از سوی دیگر ، شیعیان در آن اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند. (همان، ۸۱) تکامل یابی سیاسی شیعیان در قالب حزب الدعوه، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و … باعث شد تا پس از سقوط رژیم بعث، شیعیان بتوانند نقش اصلی را در ساختار سیاسی این کشور ایفا کنند. (همان، ۱۴۸)
کشور مهم دیگر همسایه ایران عربستان سعودی است. امروزه شیعیان این کشور ، بر اساس بیشتر آمارها، حدود ۱۰ درصد کل جمعیت آن را تشکیل می دهند. (همان، ۸۷) قسمت اعظم ذخایر نفتی ای کشور در استان شرقی آن قرار گرفته است و ۷۰ درصد نیروی کار شاغل در این حوزه های نفتی را اعراب شیعه تشکیل می دهند. از نظر فکر و فرهنگی، شیعیان این منطقه، به دلیل فاصله اندک با کرانه های شمالی خلیج فارس، با اندیشه های شیعی ایرانی بیشتر آشنا هستند.(همان، ۱۳۹۰: ۸۸) وجود افلیت شیعه، در کشوری که براساس اصول وهابیت اداره می شود، با توجه به طرز تلقی شیعیان از حکومت و نوع برخورد آنها با حاکمان، می تواند خطر بالقوه ای برای رژیم سعودی به حساب آید. این خطری است که سردمداران حکومت عربستان نیز متوجه آن شده اند و به همین دلیل، در زمینه کاستن از تعداد شیعیان در مسائل حساس اقدام کرده اند.(همان، ۸۹)
بحرین یکی دیگر از کشورهای شیعه نشین جنوب ایران است. بیش از ۷۰ درصد از جمعیت هفتصد هزار نفری این کشور شیعه هستند. گفتنی است شیعیان بحرین در بیشتر مقاطع زمانی از قدرت و مسئولیت به دور مانده اند. در حال حاضر، جمعیت شیعه بحرین از نظر اجتماعی و مذهبی به شدت ناآرام است. برای کنترل و مهار این تحریکات، بحرین بیشتر از همه به حمایت همسایه خود، عربستان سعودی، متکی است. سرکوب تنها را حلی کوتاه مدت است. باید دید اگر اکثریت شیعه همچنان از قدرت دور بمانند، در نهایت چه پیش خواهد آمد. (توال، ۱۳۸۲: ۱۳۰)
یکی دیگر از کشورهای همسایه ایران با اکثریت جمعیت شیعه، جمهوری آذربایجان است که در شمال باختری ایران قرار دارد. ۷۵ درصد از جمعیت هشت میلیونی ای کشور شیعه مذهب هستند. تشیع به عنوان یک عامل بنیادی می تواند در کنار نزدیکی تاریخی و فرهنگی، عامل همبستگی و همسویی این کشور با ایران باشد و رقابت های روسیه و ترکیه را که به ترتیب برپایه متغیر نفوذ سنتی و زبان ترکی استوار است، کم رنگ کند. (احمدی، ۱۳۹۰: ۹۲)
دیگر کشور مهم منطقه، کویت است که بیش از نیم میلیون نفر شیعه دارد یا به عبارتی بیش از ۲۵ درصد جمعیت این کشور شیعه مذهب هستند. کویت از کشورهای بزرگ تولید کننده نفت محسوب می شود، به گونه ای که ذخایر نفتی این کشور، هفتاد میلیارد بشکه تخمین زده می شود که این مقادیر بیش از سه برابر ذخایر نفتی ایالات متحده و ۱۰ درصد کل ذخایر نفتی جهان است. اگرچه اقلیت شیعه در کویت از حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردارند، در عین حال، بیداری شیعیان ایران از ۱۹۷۹ میلادی به بعد، موجب بروز اغتشاشات مهمی در این کشور شده است. (همان، ۹۳)
سه کشور امارات متحده عربی، عمان و قطر از همسایگان جنوبی ایران هستند که در هر کدام تعدادی از شیعیان زندگی می کنند. جمعیت شیعیان در امارات، ۱۶ درصد کل جمعیت این کشور است. جمعیت شیعیان در عمان، ۲۳ درصد کل جمعیتاست که در راس هرم اقتصادی کشور قرار دارند. امیر نشین قطر نیز دارای ۲۰ درصد جمعیت شیعه است. در قطر نیز همانند عربستان، حکومت زیر نفوذ وهابیان است. (همان، ۹۴)
افغانستان یکی از همسایگان خاوری ایران است که از کل جمعیت آن حدود ۳۳ درصد شیعه و مابقی سنی هستند. مذهب شیعه در این کشور هیچگاه در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده است. البته نباید فراموش کرد که در نظام جدید افغانستان که پس از سقوط طالبان ایجاد شده است، شیعیان موقعیت بهتر و رضایت بخش تری نسبت به گذشته کسب کرده اند.(همان، ۹۷)
دیگر همسایه شرقی ایران پاکستان است. شیعیان بیش از ۲۰ درصد جمعیت ۳۰ میلیونی این کشور را تشکیل می دهند. به نظر می رسد شیعیان پاکستان می توانند از شرایط موجود این کشور به خوبی استفاده کرده و در عرصه فرهنگی از شرایظ خوبی بر خوردار باشند. در عین حال مشارکت سازمان یافته شیعیان در قالب نهضت اجرای فقه جعفری به حضور مستقل و آشکار این حزب منجر شد. (همان، ۱۴۸)
آخرین کشوری که در گروه شیعیان نیمه پیرامون ایران قرار می گیرد، ترکیه است. تقریباً یک چهارم، یعنی ۲۵ درصد جمعیت این کشور پیرو آیین تشیع هستند. شیعیان ترکیه در طول تاریخ همواره به دلیل شیعه بودن تحقیر شده و دارای نفوذ فرهنگی و اجتماعی نبوده اند. (همان،۹۸)
ج) سایر شیعیان آسیا (پیرامون ایران)
شیعیانی که در این گروه قرار می گیرند، چند ویژگی دارند. نخست اینکه به رغم نداشتن پیوستگی خشکی و آبی با ایران، در لایه دوم پیرامونی ایران قرار می گیرند. دوم اینکه همگی در قاره آسیا قرار دارند.
در این گروه مهم ترین بخش را شیعیان لبنان تشکیل می دهند. نخست از دید تاریخی که سابقه طولانی در تشیع دارند و احتمالاً قدیمی ترین شیعیان جهان بعد از حجاز (عربستان) به شمار می آیند. دوم اینکه در ظول تاریخ، تاثیرگذاری زیادی بر سایر مناطق شیعه نشین، به خصوص ایران و عراق داشته اند. سومین دلیل اهمیت شیعیان لبنانی در دوره جدید، همسایگی آنان با اسرائیل است؛ کشوری که در اذهان بسیاری از شیعیان، غیرقانونی شمرده می شود. مبارزات آنها با اسرائیل که در سال های اخیر به صورت سازمان یافته و رسمی در قالب “حزب الله لبنان” انجام می شود و مقاومت در مقابل ارتش این رژیم، که آخرین مورد آن به جنگ ۳۳ روزه مشهور شد، باعث شد تا در بسیاری از محافل علمی و سیاسی بحث قدرت یابی شیعیان مطرح شود. (همان، ۱۰۲)
سوریه کشور دیگر منطقه است که باید مورد اشاره قرا گیرد. جمعیت شیعیان این کشور ۱۵ درصد جمعیت کل کشور است. شیعیان سوریه در مسائل ملی این کشور سابقه ای درخشان دارند. (همان) در حال حاضر، سوریه به دلیل قدرت شیعیان علوی، هم مرزی با اسرائیل، لبنان و ترکیه و مناسبات استراتژیک با ج.ا.ایران از بازیگران اصلی ژئوپلیتیک شیعه است. جایگاه سوریه به عنوان محور مقاومت این کشور را از اهمیت ویژه ای برخوردار کردا است.
در کشور یمن نیز عده قابل توجه ای از شیعیان زندگی می کنند. در حال حاضر شیعیان یمن ۴۷ درصد از کل جمعیت این کشور را شکل می دهند. (همان، ۱۰۴)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:09:00 ق.ظ ]