سیر تحول اصل احتیاط نزد فقهای مذاهب و بررسی موارد فقهی آن۹۳- قسمت ۶ | ... | |
پیامبران، افزون بر عصمت از گناه، در موارد زیر نیز مصون از خطا بودهاند:
اصل چهارم یکى از مراتب عصمت آن است که در وجود پیامبران امورى نباشد، که سبب دورى گزیدن مردم از آنان شود. همگى مىدانیم برخى از بیماریهاى جسمى، یا برخى از خصلتهاى روحى که حاکى از دنائت و پستى انسان است، سبب تنفّر و انزجار مردم مىگردد. طبعاً پیامبران بایستى از اینگونه معایب جسمى و روانى منزّه باشند، زیرا انزجار مردم از پیامبر و دورى گزیدن از او، با هدف بعثت (که ابلاغ رسالات الاهى توسط پیامبر به آنان است) منافات دارد.
اصل پنجم حکم قاطع عقل و داورى صریح قرآن را درباره لزوم عصمت پیامبران دانستیم، ولى در این زمینه برخى از آیات اولین نگاه حاکى از صدور گناه از آنان مىباشد (مانند آیات وارده در باره حضرت آدم و غیر آن). در این موارد چه باید گفت؟
اصل ششم عامل و منشأ عصمت را مىتوان در دو چیز خلاصه کرد:
فصل سوّم
اصل احتیاط در عصر
صحابه و اهل بیت
گفتار اوّل: اصل احتیاط و صحابه با توجّه به تفّقه و اجتهاد هایی که در عصر پیامبر (صلی الله علیّه وآله وسلّم) میشد و در بسیاری از موارد، مورد امضای حضرت قرار میگرفت و در مواردی هم که مورد نهی حضرت واقع میشد نهی وارده به مقدّمات و روش اجتهاد بوده، نه به اصل اجتهاد و تلاش برای یافتن حکم الله، این موارد نشان میدهد که اصحاب به این راحتی به برائت عمل نمیکردند بنابراین؛ در مقام خوف و دور اندیشی به دنبال کشف حکم الله بودند، که در این قسمت به مواردی اشاره می شود:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. «و الجواب أنَّه ان کان قد اقرّه على صحه صلاته، على ما روى، فالغرض انما کان استعلام فقهه لا اثبات الجنابه مع الصلاه و ان کان قد حکم ببطلان صلاته فالسبب ان البرد لم یکن بحیث یسوغ معه التیمم». و هم میر داماد(قدّس سرّه)، در همان مسأله از همان رساله، عبارت زیر را از قواعد شهید اوّل نقل کرده است:
و قوله لحسّان لما تیمّم: أصلّیت بأصحابک و أنت جنب؟ لاستعلام فقهه کما قال لمعاذ: بم تحکم؟ ابو الفتوح رازى در ذیل وجوه سه گانه که براى آیه « .. وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ »[۱۲۰]در تفسیر خود می نویسد:
یکى را از جمله صحابه، رسول (صلی الله علیه و آله) به سریّتى فرستاد و گفت مرا در راه احتلام افتاد و سرما سخت بود من نیارستم غسل کردن، از هلاک شدن ترسیدم تیمّم کردم و نماز کردم به قوم خود، چون باز آمدم رسول را خبر دادم مرا گفت: «یا هذا أ صلّیت بأصحابک و أنت جنب؟» به اصحاب نماز کردى و تو جنب بودى من گفتم:
اى رسول اللَّه سرما سخت بود و من بر خویشتن خائف بودم خواستم تا غسل کنم این آیتم یاد آمد که خداى تعالى مىگوید «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» رسول(صلی الله علی و آله) بخندید و دیگر چیزى نگفت[۱۲۱]. از این قضیه وقوع تفّقه و استنباط فى الجمله در دوره صدور بلکه مشروع بودن و جواز آن نیز دانسته و ثابت مىگردد، حال بحث این جاست که اصحاب چرا دست به این اجتهاد زدند پاسخ این است که اینها در واقع به احتیاط عمل کردند و شاهد مطلب هم این است که شخص مذبور، دلیل این اجتهاد خویش را، خوف از جان می داند.
قال احمد: ذکر عبد اللَّه بن بکیر عن زراره عن ابى جعفر قال عمّار بن یاسر لرسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله قال یا رسول اللَّه اجنبت اللیله و لم یکن عندى ماء قال کیف صنعت؟ قال طرحت ثیابى و قمت على الصعید فتمعّکت فیه فقال(صلی الله علیه و آله) هکذا یصنع الحمار انما قال اللَّه عز و جل فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً؛ فضرب بیده على الارض ثم ضرب إحداهما على الاخرى ثم مسح کفیه کل واحده على- الاخرى فمسح بالیسرى على الیمنى و الیمنى على الیسرى. ابو الفتوح رازى در ذیل آیه تیمم[۱۲۴] چنین آورده است:
.. و راوى خبر گوید که مردى نزدیک عمر آمد و او را پرسید از کسى که او را جنابت رسد و آب نیابد گفت: صبر کند تا آب یابد غسل کند و تا آب نیابد نماز نکند عمّار یاسر حاضر بود او را گفت یاد ندارى که ما با پیامبر(صلی الله علیه و آله) در فلان سفر بودیم مرا جنابت رسید برفتم و خویشتن را در خاک بگردانیدم پس بیامدم و رسول را خبر دادم مرا گفت: یا عمّار این قدر کفایت بود تو را دو دست در زمین زد و در روى مالید و دگر باره در دست ها و گفت: نگر تا دگر چنان نکنى. و همچنین سید بحر العلوم در کتاب رجال خود در ذیل ترجمه حال عمّار میفرماید:
و قصه عمّار فى التیمّم مشهوره، و هو و ان لم یصب فیها الا انه کان [اصوب] من عمر حیث ترک الصلاه لمّا اصابته الجنابه و لم یجد ماء. و امّا عمّار فانه لمّا علم ان الصلاه لا تسقط بذلک راعى التسویه بین البدل و المبدل و ظن ان بدلیه التیمم عن الغسل یقتضى الاستیعاب: و هذا لعمری من انظار الفقهاء و دقائقهم بل من قواعدهم و ضوابطهم.
و انما قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله «أ فلا فعلّت هکذا؟» و مسح وجهه و یدیه، لان التیمم الذی امر اللَّه به فى کتابه بدلا عن الوضوء و الغسل شیء واحد لا فصل بینهما و التسویه بینهما غیر مراده و الا لوجب استیعاب محلّ الوضوء بالمسح. و فى قوله «أ فلا فعلّت؟» ایماء لطیف إلى ان عمّار لکونه من اهل النظر و الاستنباط کان ینبغى له ان یفعل هکذا و انه لو فعل لصحّ و لا یصحّ ممن لم یکن اهلا لذلک و ان اصاب، على ما یقتضیه اصول الاصحاب.[۱۲۵] به حسب ظاهر، این قضیه هنگامى رخ داده که حکم تیمم بدل از وضو و غسل پیش از آن صدور یافته، و شاید کیفیّت تیمّم بدل از وضوء نیز مشروح و معلوم بوده، لکن کیفیّت «تیمّم بدل از غسل» هنوز براى عمر و عمّار مصرّح و منصوص نبوده است، پس عمر چون براى غسل آب نداشته و تیمّم بدل از غسل جنابت را هم نمىدانسته ترک صلاه را در این حالت تکلیف خود پنداشته، از این رو نماز را نگزارده است، لکن عمّار بیشتر تأمل و تفّقه کرده و حکم را طورى دیگر استنباط نموده و عمل را طبق آن انجام داده است.
گفتار دوّم: اصل احتیاط و اهل بیت از نظر قرآن و روایات ، احتیاط در مقام عمل بسیار نیکو و سفارش شده است . و آن را موجب بیمه شدن انسان در مقابل گناه دانستهاند، زیرا کسی که محتمل الحرمه را ترک کند و محتمل الوجوب را عمل نماید، بسیار بعید است که چنین شخصی گرفتار انجام حرام بیّن و ترک واجب بیّن بشود .
الف ) روایاتی که نهی از سخن بدون علم می کند
امام باقر (علیّه السّلام) میفرمایند: من دان اللّه بما لا یعلم فقد ضادّ اللّه، حیث أحلّ و حرّم فی ما لا یعل؛[۱۳۲] هر کس خدا را به آنچه که نمیداند متّهم کند مسلّماً با خدا ضدیّت کرده به اینگونه که در چیزی که دلیل ندارد حلال و حرام جاری کند. و همچنین در مورد حقّ مردم به خدا میفرماید: «حقّ اللّه على العباد: «أن یقولوا ما یعلمون و یکفّوا عمّا لا یعلمون»[۱۳۳]؛ حقّ خدا بر مردمان چیست! فرمود این که هر آن چه دانند بگویند و از آنچه ندانند باز ایستند، چون چنین کنند حقّ خدا را به او پرداختهاند. (از علم خود مضایقه نکنند و ندانسته چیزى نگویند).
من أفتى الناس بغیر علم و لا هدى من اللّه. لعنته ملائکه الرحمه و ملائکه العذاب و لحقّه وزر من عمل بفتیاه.[۱۳۴] ؛هر کس بدون فقه و دانش فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او نفرین مىکنند؛ و هر خطائى که با اجازه او صورت بگیرد، وزر و وبال آن خطا دامن او را خواهد گرفت. آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «کل مفت ضامن»[۱۳۵]؛ یعنی مسئولیت فتوا به عهده فتوا دهنده است . اگر از روی برهان و دلیل و برهان شرعی باشد معذور است و گر نه مسئول خواهد بود.
ب) روایات دوری از شبهات روایاتی موجود است، که وظیفه مکلّف را در صورت شک و احتمال دیگر عمل به احتیاط معرفی میکند، زیرا عمل به احتیاط موجب دوری از معصیت الاهی و انجام وظیفه می شود.
القطان عن إسماعیل بن محمّد بن أبی کثیر القاضی عن علی بن إبراهیم عن السری بن عامر قال: صعد النعمان بن بشیر على المنبر بالکوفه فحمد الله و أثنى علیه و قال سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول إن لکل ملک حمى و إن حمى الله حلّاله و حرامه و المشتبهات بین ذلک کما لو أن راعیا رعى إلى جانب الحمى لم تلبث غنمه أن تقع فی وسطه فدعوا المشتبهات؛[۱۳۶] نعمان بن بشیر بر منبر کوفه رفت و پس از حمد و ثنای الاهی گفت که از رسول الله (صلی الله علیّه و آله وسلّم) شنیدم که فرمودند : برای هر پادشاهی چیزی است که ازآن دفاع میکند وآن چیز برای خدا حلال و حرامش است و امور مشتبه بین حلال و حرام است همان طورکه اگر چوپان گوسفندان را به سوی مکانی که ممنوع هست و برای گوسفندان خطر دارد هدایت کند گوسفندان ثابت در وسط خطر گاه نمیمانند پس مشتبهات را رها کنید( که مشتبهات همان مکان ممنون و خطرگاه است). همچنین در مورد دوری از شک میفرماید: «ادع ما یریبک إلى ما لا یریبک.»[۱۳۷]؛ آنچه که به آن شک داری رها کن و به طرف امری که شک نداری حرکت کن.
الأمور ثلاثه أمر تبین لک رشده فاتبعه و أمر تبین لک غیه فاجتنبه و أمر اختلف فیه فرده إلى الله عز و جل الخبر؛[۱۳۸] شیخ صدوق در امالی خود از امام صادق (علیه السّلام) از پیامبر (صلی الله عله وآله وسلّم) نقل می کند که حضرت فرمودند :امور سه دسته میباشند : امری که درستی آن برای تو آشکار است پس از آن امر تبعیت کن؛ اموری که گمراهی آن آشکار است پس از آن دوری کن و امری که در آن اختلاف است (که آیا امری درستی است یا گمراه کننده) پس آن را به خدا وا گذار کن. همچنین در حدیث دیگر در مورد اینکه شخص با ورع و متّقی بدون اینکه بداند به معصیت دچار میشود میفرماید:
الذی یتورّع عن محارم اللّه، و یتجنّب هؤلاء، و إذا لم یتّق الشبهات وقع فی الحرام و هو لا یعرفه؛[۱۳۹]کسی است که از حرام های الاهی ورع می کند و از آنها اجتناب میورزدو اگر در شبهات تقوا نورزد در حرام واقع می شود در حالی که نمیداند… وصیت امام علی (علیه السّلام) به امام حسن (علیه السّلام) در مورد شبهات:
أوصیک یا بنی بالصلاه عند وقتها و الزکاه فی أهلها عند محلّها و الصمت عند الشبهه الخبر؛ امام علی (علیه السّلام) در وصیّتش به امام حسن(علیه السّلام) میفرمایند : ای پسرم تو را به نماز در وقتاش و زکات دادن به اهلش و سکوت (و توقف) در شبهه وصیّت میکنم[۱۴۰] امام صادق(علیه السّلام) وقتی در مورد ورع، که اعلی درجه تقوا است، سخن مینماید؛ با ورع ترین مردم، را اهل احتیاط معرفی می کنند: «عن أبی شعیب یرفعه إلى أبی عبد الله ع قال: أورع الناس من وقف عند الشبهه الخبر.»
ج) روایات ترغیب و دعوت به احتیاط پر واضح است این قبیل روایات ، همگان ما را به احتیاط در عمل و فتوا فرا میخوانند و احتیاط را بزرگترین ارزشها به حساب می آورد .
صفات زاهد رسول خدا (صلی الله علیّه و آله وسلّم) در مورد صفات زاهد میفرمایند:
با احتیاط و به مقدار ضرورت سخن گوید همانطورى که بخواهد از مردار گندیده استفاده کند.[۱۴۳] امام على (علیه السّلام) نیز در خطبهای میفرماید:
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:53:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|