۸- تنیدگی های زندگی .
۹- بیماری‌های جسمی شدید از موارد اضطراب برانگیز دوره بلوغ می‌باشد (مجد، ۱۳۸۷).
۱۵ ـ۲ اختلالات اضطرابی
بین تمام اختلالات روانی ، اختلالات اضطرابی احتمالاً‌ شایعترین آن‌ ها بوده و در عین حال بیش از همه تحت تأثیر ملاک‌‌های تشخیص چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی (DSM IV) قرار گرفته اند . زن‌ها بیشتر از مردها ممکن است مبتلا به اختلال اضطرابی شوند و شیوع اختلالات اضطرابی در سطوح اجتماعی – اقتصادی بالاتر کاهش می‌یابد. در چندین مطالعه گزارش شده است که زمینه ژنتیک برای اختلالات اضطرابی ممکن است در بعضی از خانواده‌ها جمع باشد.
عکس مرتبط با اقتصاد
۱ ـ۱۵ ـ۲ اختلال اضطراب منتشر
چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM IV) اختلال اضطراب منتشر[۷۱] را اضطراب و نگرانی شدید در مورد چندین رویداد یا فعالیت تعریف می‌کند که در اکثر روزها در ضمن حداقل ۶ ماه دوام داشته است . کنترل نگرانی مشکل است و علائم جسمی نظیر تنش عضلانی، تحریک پذیری، اشکال در خواب و بی‌قراری با آن همراه است . اضطراب متمرکز بر خصوصیات یک اختلال دیگر محور I نیست ، ناشی از مصرف مواد یا بیماری طبی عمومی نمی‌باشد ، و فقط در جریان یک اختلال خلقی یا روانی ظاهر نمی‌گردد. کنترل اضطراب مشکل است، از نظر ذهنی، ناراحتی برانگیز است و در زمینه‌های مهم زندگی شخص اختلال ایجاد می‌کند .
اختلال اضطراب منتشر احتمالاً‌ شایعترین اختلالی است که با یک اختلال روانی دیگر، معمولاً یک اختلال اضطرابی دیگر ، یا یک اختلال خلق دیده می‌شود . مثل بسیاری از اختلالات روانی ، علت اختلال اضطراب منتشر معلوم نیست . با تعریف دقیق ، اختلال اضطراب منتشر احتمالاً گروهی ناهمگون از بیماران را مبتلا می‌سازد . طبق تعریف، اختلال اضطراب منتشر یک بیماری مزمن است که ممکن است تمام عمر دوام یابد ، تا ۲۵ درصد کلی بیماران بالاخره حملات هراس را تجربه می‌کند . درصد بالای دیگری از این بیماران احتمال دارد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی باشند(پورافکاری، ۱۳۸۹).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
۲ ـ۱۵ ـ۲ اختلال وسواسی ـ جبری‌
در چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ( DSM IV) اختلال وسواسی جبری افکار و اعمال وسواسی توصیف شده است که شدت آنها برای اتلاف وقت یا ایجاد ناراحتی بارز یا تخریب قابل ملاحظه کافی است . افراد مبتلا به این اختلال واقف هستند که واکنش‌های آنها غیرمنطقی یا نامناسب است.
همه افراد مبتلا به این اختلال علائمی از اختلال وسواس فکری – عملی دارند. فکر وسواسی[۷۲] یک فکر، احساس، عقیده یا حس مزاحم وتکرار شونده است. عمل وسواسی[۷۳]۲ فکر یا رفتار خودآگاه ، میزان شده ، تکراری، نظیر شمارش یا اجتناب است.
فکر وسواسی موجب افزایش اضطراب شخص می‌گردد اما عمل وسواسی با انجام آن اضطراب شخص، را کاهش می‌دهد . اما وقتی شخص در مقابل انجام عمل وسواسی مقاومت می‌کند، مضطرب می ‌گردد. شخص مبتلا به اختلال وسواسی – جبری معمولاً غیر منطقی بودن افکار وسواسی خود را درک می‌کند (پورافکاری، ۱۳۸۹).
بین بزرگسالان احتمال ابتلا‌ء مرد و زن یکسان است ، معهذا ، بین نوجوان‌ها، پسر‌ها بیشتر از دختر‌ها به اختلال وسواسی جبری مبتلا می‌گردند. میانگین سن شروع حدود ۲۰ سالگی است هرچند در مردها سن شروع کمی پائینتر از زنهاست . افراد مجرد.
بیشتر از افراد متأهل به اختلال وسواسی جبری مبتلا می‌شوند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً‌ به سایر اختلالات روانی هم مبتلا هستند.
۳ ـ۱۵ ـ۲ اختلال استرس پس از سانحه:
چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ( DSM IV) اختلال استرس پس از سانحه[۷۴]۱ را یک رشته علائم تیپیک که در پی مشاهده یا درگیرشدن یا شنیدن «‌یک استرس تروماتیک فوق العاده »‌ پدید می‌آید، تعریف کرده است. شخص نسبت به این تجربه با ترس و درماندگی پاسخ می‌دهد، رخداد را در ذهن خود مکرراً زنده می‌کند و می‌کوشد از یادآوری شدن اجتناب کند . علائم باید بیش از ۱ ماه دوام یابد و در زمینه های مهم زندگی نظیر خانواده و شغل تداخل نماید . شخص سانحه را در خواب یا افکار روزانه تجربه می‌کند ، از هر چیزی که ممکن است یادآور سانحه باشد می‌پرهیزد و یک حالت انگیزش مفرط و عدم پاسخگویی و کرختی پیدا می‌کنند. سایر علائم عبارتند از افسردگی ، اضطراب و مشکلات شناختی مانند عدم تمرکز .
شیوع اختلال استرس پس از سانحه در طول عمر ۱ تا ۳ درصد جمعیت کلی تخمین زده می‌شود . هرچند اختلال استرس پس از سانحه در هر سنی ممکن است مشاهده شود ، به دلیل ماهیت زمینه‌های تسریع کننده در بین جوان ‌ها شایعتر است . معهذا ، کودکان نیز ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شوند. ضربه های مربوط به مردها غالباً‌ به جبهه و جنگ مربوط است و ضربه های زن‌ها بیش از همه با مورد حمله و تجاوز به عنف قرارگرفتن رابطه دارد. این اختلال بیش از همه در افراد مجرد ، مطلقه یا بیوه ، از نظر اقتصادی ضعیف و از نظر اجتماعی کناره گیری دیده می‌شود (پورافکاری، ۱۳۸۹).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۴ ـ۱۵ ـ۲ اختلال هراس بدون گذر هراسی
ملاک ‌های تشخیص ( DSM IV) برای اختلال هراس بدون گذر هراسی
A ـ هم (۱) و هم (۲):
۱) حملات هراس غیر منتظره مکرر.
۲) حداقل متعاقب یکی از حملات به مدت یک ماه :
(a ـ نگرانی مداوم در مورد وقوع حملات بیشتر .
(b ـ نگرانی در مورد مفهوم حمله یا پیامد‌های آن ، مثلاً‌ از دست دادن کنترل ، وقوع حمله قلبی ، ابتلاء به جنون.
(c ـ تغییر قابل ملاحظه در رفتار در ارتباط با حملات .
B ـ فقدان گذرهراسی
C ـ حملات هراس حاصل تأثیر مستقیم دارو یا یک اختلال طبی عمومی نمی‌باشد.
D ـ یک اختلال روانی دیگر مثل فوبی اجتماعی ، فوبی خاص ، اختلال وسواسی – جبری، اختلال استرس پس از سانحه یا اضطراب جدایی توجیه بهتری برای این اختلال نیست (پورافکاری، ۱۳۸۹).
۵ ـ۱۵ ـ۲ اختلال هراس با گذر هراسی
ملاکهای تشخیصی DSM IV برای اختلال هراس با گذر هراسی:
A ـ هم (۱) و هم (۲):
۱ ـ حملات هراس غیر منتظره ، تکرارشونده .
۲ ـ حد اقل در پی یکی از حملات ، یک ماه یا بیشتر یکی از موارد زیر وجود دارد :
a) ـ نگرانی مداوم در مورد وقوع حملات بیشتر.
b) ـ نگرانی در مورد مفهوم حمله یا پیامدهای آن مثلاً از دست دادن کنترل ، وقوع حمله قلبی ، ابتلاء به جنون.
c) ـ تغییر قابل ملاحظه در رفتار در ارتباط با حملات.
B ـ وجود گذر هراسی.
C ـحملات هراس حاصل مستقیم دارو یا یک اختلال طبی عمومی نمی‌باشد.
D ـ یک اختلال روانی دیگر‌، مثل فوبی اجتماعی ، فوبی خاص ، اختلال وسواسی ـ جبری، اختلال استرس پس از سانحه یا اختلال اضطراب جدایی توجیه بهتری برای این اختلال نیست (پورافکاری، ۱۳۸۹).
۶ ـ۱۵ ـ۲ گذر هراس بدون سابقه اختلال هراس
ملاک‌های تشخیص DSM IV برای گذرهراسی بدون سابقه اختلال هراس
A ـ وجود گذرهراسی مربوط به ترس از پیدایش علائم شبیه هراس (مثلاً‌ سرگیجه یا اسهال).
B ـ ملاک ها هرگز در برگیرنده اختلال هراس نبوده اند.
C ـ اختلال حاصل مستقیم اثرات فیزیولوژیکی یک ماده یا اختلال طبی عمومی نبوده است. اگر یک اختلال طبی عمومی همراه وجود داشته باشد ، ترس توصیف شده درA آشکارا فراتر از آن است که معمولاً‌با این اختلال مربوط است (پورافکاری، ۱۳۸۹).
۷ ـ۱۵ ـ۲ فوبی خاص
چهارمین چاپ راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ( DSM IV) علاوه بر گذر هراسی دوفوبی دیگر ذکر شده است . فوبی خاص و فوبی اجتماعی یا جمع هراسی. DSM IVفوبی خاص را ترس شدید و پایدار از یک شیء یا موقعیت که ممکن است در آن حالت شرمندگی پیش آید تعریف می‌کند. افراد مبتلا به فوبی خاص ممکن است منتظر آسیب دیدن باشند یا از تصور از دست دادن کنترل دچار هراس شوند . فوبی خاص شایعتر از فوبی اجتماعی است . فوبی خاص شایعترین اختلال روانی بین زنها و دومین اختلال شایع روانی ، پس ازاختلالات وابستگی به مواد، بین مردها است. نسبت زن به مرد حدود ۲ بر ۱ است . اشیاء‌ و موقعیت‌های منبع ترس در فوبی خاص (برحسب فراوانی نزولی) عبارتند از حیوانات، طوفان، بلندی، بیماری، جراحت و مرگ (براهنی، ۱۳۹۱).
۸ ـ۱۵ ـ۲ فوبی اجتماعی‌
مبتلایان به فوبی اجتماعی از تحقیر شدن و شرمساری در موقعیت‌های اجتماعی خاص ، نظیر گفتگو در جمع ، دفع ادرار در توالت عمومی و صحبت در قرار ملاقات به شدت می‌ترسند . تشخیص یک نوع فوبی اجتماعی منتشر که غالباً‌ یک اختلال مزمن و ناتوان کننده مشخص با اجتناب فوبیک از اکثر موقعیت‌های اجتماعی است از اختلال شخصیت دوری گزین دشوار است . در مطالعات همه گیرشناسی زن‌ها بیشتر از مردها مبتلا شناخته می‌شوند اما در نمونه ‌های بالینی عکس موضوع صادق است . اوج شروع فوبی اجتماعی در دهه دوم عمر است (پورافکاری، ۱۳۸۹).
۹ ـ۱۵ ـ۲ اختلال اضطرابی ناشی از اختلال طبی عمومی
وقوع علائم اضطرابی مربوط به اختلال طبی عمومی شایع است. هرچند میزان بروز اختلال برای حالات طبی عمومی مختلف متفاوت است . طیف وسیعی از اختلالات طبی می‌توانند علائمی مشابه به آنچه در اختلالات اضطرابی دیده می‌شود ایجاد کنند.
پرکاری تیروئید – کم­کاری تیروئید – پرکاری پاراتیروئید و کمبود ویتامین ۱۴B غالباً‌ با علائم اضطرابی همراهند . بعضی از ضایعات مغز و حالات پس از آنسفالیت گزارش شده است که علائمی شبیه اختلال وسواسی – جبری را ایجاد می‌کنند . بعضی از اختلالات طبی دیگر نظیر آرتیمی‌های قلبی می‌توانند علائم فیزیولوژیک اختلال هراس به وجود آورند . هیپوگلسیمی نیز می‌تواند علائم اختلال اضطرابی را تقلید نماید . انواع مختلف اختلالات طبی که می‌توانند علائم اضطرابی ایجاد کنند ممکن است از طریق مکانیسم مشترک، سیستم نورآدرنرژیک ، عمل نمایند ، هرچند اثرات سیستم سرتونرژیک نیز تحت مطالعه است.
۱۰ ـ۱۵ ـ۲ اختلال اضطرابی ناشی از مواد
DSM IV اختلالات روانی ناشی از مواد را در طبقات خاص سندرم‌های اختلال روانی مربوطه گنجانده است. بنابراین اختلال اضطرابی ناشی از مواد همچنان در طبقه اختلالات اضطرابی قرار می‌گیرد. اختلال اضطرابی ناشی از مواد چه به علت مصرف داروهای به اصطلاح تفریحی و چه داروهای نسخه شده شایع است. طیف وسیعی از مواد می‌توانند علائم اضطرابی مقدار هریک از اختلالات اضطرابی DSM IV به وجود آورند.
هرچند سمپاتومیمتیک ها (مثل آمفتامین – کوکائین و کافئین) بیش از همه با ایجاد علائم اختلال اضطراب ربط داده شده اند . بسیاری از داده های سروتونرژیکمثل ( MDMA, LSD) می‌توانند سندرمهای اضطرابی حاد یا مزمن در مصرفکننده های این داروها به وجود آورند (کرمانی ، ۱۳۷۸ ، صفحه ۱۹۶ ) .
۱۶ ـ۲ درمان های اختلالات اضطرابی
با توجه به دیدگاه های روان پویشی، رفتاری، شناختی نوع درمان فرق می‌کند که در زیر به طور خلاصه به آنها پرداخته شد و در آخر به درمان دارویی.
۱ ـ۱۶ ـ۲ روان درمانی
یعنی ابزار عمده متخصصان روانپویشی ، برای کمک به افرادی در نظر گرفته می شود که درگیر خاستگاه های روان پویشی رفتارهای غیر انطباقی خود هستند . بیشتر روان درمان گران معتقدند که این گونه رفتارها وقتی رخ می‌دهند که شخص در مورد لگام گسیختن اضطراب و حذف آن مشغولیت ذهنی پیدا می‌کند . در نظر آنها شخص با کسب بینش نسبت به ریشه های ناهشیار اضطراب می‌تواند فعالیت خود را در جهت اصلاح یا حذف رفتار ناخواسته جهت بدهند (نجاریان، ۱۳۸۹).
در روان درمانی بینش گرا برای کمک به بیمار برای درک معنی ناخودآگاه اضطراب ، نماد موقعیت مورد اجتناب ، برنیاز به فرونشانی تکانه ها و نفع ثانوی علائم تمرکز می کند. با محدود ساختن تعارض‌های دوران کودکی و دوره ادیپال انحلال استرس ‌های جاری امکان پذیر می‌گردد . در این نوع درمان با درک نقش مقاومت به بیمار کمک می‌شود . این نوع درمان برای درمان هراسها مؤثر خواهد بود (پورافکاری، ۱۳۸۹).
۲ ـ۱۶ ـ۲ رفتاردرمانی
بخشهای زیر سه نوع رفتاردرمانی مبتنی بر مواجه سازی را توصیف می‌کند:
۱ ـ۲ ـ۱۶ ـ۲ حساسیت زدایی منظم
در حساسیت زدایی منظم رشته محرکهای ترسناکی که به دقت از ترس آور بودن خفیف تا شدید درجه بندی شده اند ، مورد استفاده قرارمی‌گیرد . وقتی مراجع با یک سطح از محرکها ی ترس آور راحت باشد ، محرک کمی شدیدتر ارائه می‌شود . حساسیت زدایی منظم بر اصول شرطی کردن مبتنی است . آموزش آرمیدگی جزیی از حساسیت زدایی منظم است (نجاریان، ۱۳۸۹).
در درمان با حساسیت زدایی منظم مواد به صورت سلسله مراتبی نزولی مرتب می‌شوند. کار درمان با موادی شروع می‌شود که در پائین فهرست قراردارند . درمانگرتلاش می‌کند به بیمار بیاموزد در حالی که آنرا تجسم می‌کند یا به طور واقعی آنرا می‌بیند ، آرامش خود را حفظ کند . وقتی مراجع توانست حالت آرامش را به طور مستمر حفظ کند ، درمان با محرکهای رده بالاتر آغاز می‌شود . معمولاً‌ این فرایند تدریجی است . افرادی که مواجه با موقعیت‌های ناراحت کننده و ترس برانگیز را به طور ذهنی مرور می‌کند بیشتر بهبود نشان می‌دهند (حریری، ۱۳۹۰).
۲ ـ۲ ـ۱۶ ـ۲ غرقه سازی تجسمی
غرقه سازی تجسمی بر این باور مبتنی است که بسیاری از حالات ، منجمله اختلالات اضطراب ، نتیجه تجارب دردناک گذشته است و برای اینکه بیمار آنها را از یاد ببرد باید موقعیت اصلی به نحوی که بدون درد تجربه گردد دوباره ایجاد شود . به بیمار کمک می‌کند تا اضطرابی را که تحت شرایط نفرت آور ایجاد شده ، فروبنشاند و به وی کمک شود تا رفتارهای پخته تری در پیش گیرد. غرقه سازی تجسمی از هر دو نظریه رفتارگرایی و روان پویشی بهره می‌گیرد. این درمانها (مثل حساسیت زدایی) می تواند بسیاری از ترسهای شدید را کاهش دهد (نجاریان‌، ۱۳۸۹).
۳ ـ۲ ـ۱۶ ـ۲ درمان با بهره گرفتن از مواجهه عینی
اصطلاح مواجهه عینی به این معنی است که مواجهه در موقعیت واقعی زندگی صورت می‌گیرد ، نه صرفاً‌ در تصورات مراجع و درمانگر در مطب درمانگر . مواجهه سازی همواره در درمان بسیاری از اختلالات اضطرابی نتایج خوبی داشته است. مواجهه دراز مدت‌تر با محرک بالینی نتایج بهتری در بر دارد . درجه مؤثر بودن روش‌های درمانی مواجهه سازی به انگیزش مراجع و عاملهای خاص زندگی بستگی دارد. یکی از تبیین ‌ها این است که وقتی مراجعان در می‌یابند یک مواجهه زودگذر با محرک‌های ناراحت کننده را می‌توانند از سر بگذرانند و در عین حال اضطرابشان فروکش می‌کند ، به سرعت به خود اعتماد پیدا می‌کنند و تشویق می‌شوند در تلاش برای چیره شدن بر مشکلاتشان استوار بمانند. کارآمد‌ترین فن رفتاری برای درمان تشریفات وسواسی ترکیبی از مواجهه به همراه جلوگیری از پاسخ است (حریری، ۱۳۹۰). چیره شدن بر مشکلاتشان استوار بمانند.
۳ ـ۱۶ ـ۲ درمان شناختی
درمانگران شناختی فنون چندی به کار می‌گیرند.
۱ ـ۳ ـ۱۶ ـ۲ بازسازی شناختی‌[۷۵]۱
بازسازی شناختی زاییده‌ درمان عقلانی – عاطفی الیس است که توجه مراجع را به سوی افکار غیر منطقی فرا می‌خواند ، افکاری که مایه‌های رفتار‌های غیرانطباقی وی هستند (نجاریان‌، ۱۳۸۹).
الیس با طرح این موضوع که شماری « باورهای غیرمنطقی بنیادی » عامل اولیه رنج و ناراحتی آدمی هستند ، به بسط و گسترش نظریه شناختی پرداخت . وی معتقد است افراد در صورتی که برای خود اهداف و مقاصدی در نظر بگیرند و به دنبال آن بروند رضایت بیشتری از زندگی خود خواهند داشت.
باورهای غیر منطقی مانع از رسیدن فرد به آن اهداف می‌شوند . این گونه باورها مطلق نگرند و در قالب واژه هایی چون باید ، لزوماً ، اجباراً‌ بیان می شوند (پژهان، ۱۳۹۰).
درمانگر مراجعان را یاری می‌دهد تا انتظار‌ها و باورهای غیرمنطقی خود را بررسی کرده و در نگرش به زندگی خود طرق منطقی تری را شکل دهند . از راه ارزیابی شناختی ، افراد ارزیابی واقعی‌تری از خود و دیگران به عمل می‌آورند (نجاریان‌، ۱۳۸۹).
۲ ـ۳ ـ۱۶ ـ۲ مرورشناختی [۷۶]۱
که از این طریق مراجع می‌تواند به طور ذهنی رویکرد‌های انطباقی با موقعیتهای مشکل زا را مرور کند . مرور شناختی به حصوص برای مشکلاتی که از روی صلاحدید نمی‌توانند درموقعیت بالینی ایجاد شوند مفید است‌(پژهان، ۱۳۹۰).

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:05:00 ق.ظ ]