براین اساس، می‏توان نتیجه گرفت که کاربرد سوشیانت در گاثاها به‏گونه‏ای کاملامشهود عام و غیرمبتکرانه بوده؛ و چنان می‏نماید که زرتشت در این سروده‏ها از واژه‏ مذکور به مثابه مفهومی آشنا یا قابل درک برای مردمانش بهره جسته است. این نکته را با مروری بر گاثاها بی‏دشواری می‏توان دریافت؛ زیرا جنبه‏ه ای انقلابی آموزه‏های‏زرتشت، چون طرد همه‏جانبه دئوه‏ها (دیوان) و نفی شراب‏خواری، ممنوع کردن‏ قربانی‏های خونین و ارادت یکپارچه او به اهوره ‏مزدا، همواره تمایزی قابل شناخت ‏داشته‏اند. این‏همه در حالی است که در گاثاها، نه فقط مفهوم «منجی» ، در مقایسه با آنچه‏گذشت، دقیقاً تبیین نشده، بلکه زرتشت با سوشیانت نامیدن خود و آنان که خواهندآمد، از این واژه به‏شکلی غیراختصاصی بهره گرفته است. به‏عبارت دیگر، با توجه به‏شیوه و کاربرد واژه سوشیانت در گاثاها، می‏توان گفت که مفهوم موعود دستاورد ابتکاریا رسالت زرتشت نبوده است.
«سوشیانت» در «یشت» ها
برخلاف گاثاها، سوشیانت در یشت‏ها تعریفی کاملا اختصاصی دارد که شناخت ‏موجزی از او به دست می‏آید:
۱٫ در فروردین یشت (بند ۱۲۸) فروشی سه تن که براساس متون متأخر زرتشتی‏سوشیانت دانسته شده‏اند، به نیکی ستوده شده است:
فروشی پاکدین «اوخشیت ارت» را می‏ستاییم.
فروشی پاکدین «اوخشیت نم» را می‏ستاییم.
فروشی پاکدین «استوت ارت» را می‏ستاییم.
(درباره زمان و ترتیب ظهور این موعودها، در این یشت و سایر قسمت‏های اوستا، هیچ‏گونه اشاره‏ای وجود ندارد. لیکن خواهیم دید که این موضوع در کانون ادبیات رمزی ‏و پیشگویانه زرتشتی‏گری متأخر قرار دارد.)
۲٫ در زامیادیشت (بند ۹۲)، سخن از ظهور سوشیانت از دریاچه‏ای به نام «کیانسیه» (پورداوود:۱۹-۲۳) رفته است:
بدان هنگام که «استوت ارت» ، پیک مزدا اهوره، پسرویسپ تئورویری از آب‏ دریاچه کیانسیه برآید …
۳٫ سوشیانت دارای فرکیانی و لذا شایسته فرمانروایی است:
بدان هنگام که «استوت‏ارت» ، پیک مزدااهوره… برآید، گرزی پیروزی‏بخش‏برآورد، [همان گرزی‏] که فریدون دلیر هنگام کشتن «اژی‏دهاک» (زامیادیشت بند ۳۷) داشت؛ [همان‏گرزی‏] که افراسیاب تورانی هنگام کشتن «زین گاو» دروند داشت؛ که کی خسرو هنگام کشتن افراسیاب داشت؛ که کی گشتاسپ آموزگار اشه برای سپاهش داشت.
او بدین [گرز]، دروج را ازین‏جا ـ از جهان اشه ـ بیرون خواهد راند (زامیادیشت، بندهای ۹۲ و ۹۳) .
۴٫ سوشیانت و یارانش، نیک‏ نفسانی هستند که سعادت مادی و معنوی را برای‏جهانیان به ارمغان خواهند آورد:
یاران «استوت‏ارت» پیروزمند به‏درآیند: آنان نیک‏اندیش، نیک‏گفتار، نیک‏کردار ونیک‏دین‏اند و هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند (زامیادیشت، بند ۹۵) .
منش بد شکست یابد و منش نیک برآن چیره شود.
[سخن‏] دروغ‏گفته، شکست یابد و سخن راست‏گفته، برآن چیره شود.
خرداد و امرداد، گرسنگی و تشنگی، هر دو، را شکست دهند.
اهریمن ناتوان بدکنش رو در گریز نهد (زامیادیشت، بند ۹۶).
به این ترتیب و مجموعا، در «یشت‏ها» مفهوم سوشیانت با فرجام محتوم گیتی وهنگام غلبه نهایی نیکی بر بدی پیوندی آشکار یافته است؛ هر چند که هنوز از هنگام‏ظهور او و چگونگی کنش‏هایش صحبتی در کار نیست.
به‏هرحال، چنان‏که دیدیم، در زامیادیشت سخن از سه موعود رفته است. در این‏یشت نکاتی وجود دارد که نشان می‏دهد مباحث مربوط به سوشیانت به‏راستی قدمتی‏ورای انتظار دارند . از جمله، باید به توصیفی که از «افراسیاب» در آن و در کنار سوشیانت‏شده، توجه کرد؛ زیرا در یشت مذکور این دشمن مشهور تورانی چندان بدسگال واهریمنی تصویر نشده، بلکه حتی او با کشتن «زین گاودروند»، همچون دیگر فره‏مندان‏ذکر شده، به‏واقع ناجی ایران‏زمین گشته است. این امر می‏رساند که ترسیم چهره‏ای‏مخوف از افراسیاب تحولی است که بایستی حداکثر در آغاز زرتشتی‏گری انجام شده‏ باشد (صنعتی زاده:۳۸۸) و درست به‏همین خاطر است که جنگ‏افزار پیروزی ‏بخشی را که سوشیانت با آن‏دروغ را سرکوب می‏کند، در کف او هم می‏بینیم. همچنین باید از سرنوشت «اژی دهاک» در زامیادیشت یاد شود که برخلاف آنچه بعدها رایج شد، این‏جا توسط فریدون کشته‏شده است (پورداوود: ۳۷) (می‏دانیم در اساطیر ایرانی سخن از به زنجیر کشیده ‏شدن او در البرزکوه وسپس خروجش در پایان دنیا رفته است) . بنابراین، می‏توان باور داشت که این بند اززامیادیشت از لحاظ مضمون بسیار قدیمی است(کریستن سن:۷۸-۸۲) و لاجرم باور به سوشیانت در آن نشان‏از جهان‏شناخت آریاییان اولیه‏ای دارد که باری، منتظر ظهور قهرمانی از نسل پهلوانان‏اساطیری‏شان می‏بوده‏اند تا بدی‏ها را از میان بردارد .
موضوع قابل ذکر دیگر، اشاره این یشت به از میان‏رفتن گرسنگی و تشنگی، خودحکایت از دغدغه‏های مردمان اولیه‏ای دارد که با پدیده کشاورزی و آبیاری ناآشنا بوده وشاید به اندازه بدی‏های اخلاقی از غلبه آنها نگرانی داشته‏اند.
بنابراین، در یشت‏ها سوشیانت را در امتداد سلسله قهرمانان اساطیری و حتی ‏بقیهالسیف آنان می‏بینیم؛ او در عین آن‏که آرمان‏های زرتشتی چون غلبه بر منش بد و اهریمن را به انجام می‏رساند، نقطه اوج پهلوانان و حماسه ‏آفرینان هم هست. این‏همه باروح کلی یشت‏ها هماهنگی کاملی دارد؛ زیرا در این سروده‏ها همواره کوشش قابل‏تشخیصی برای آشتی‏دادن باورهای کهن آریایی با آموزه‏های زرتشت دیده می‏شود(زینر:۱۰۹-۱۱۲)
به‏سخن دیگر، بندهای ذکر شده از زامیادیشت در واقع تلاقی باورهای کهن آریایی راجع‏به سوشیانت پهلوان با دینمداری پس از زرتشت را نشان می‏دهد.
۲-۵٫ سوشیانت در متون زرتشتی پس از اوستا
برخلاف اوستا، اندیشه سه موعودی که از پی هم خواهند آمد، در متون دینی زرتشتی‏چون «بندهشن»، «دینکرت»، «زندوهومن‏یسن» (کمبریج:۲۷) و «جاماسب نامه» و غیره… باگسترش فوق‏العاده‏ای مطرح شده و شاخ و برگ فراوانی یافته است.
برای آگاهی ازروایات این منابع و به‏طور بسیار خلاصه:
در جهان‏بینی زرتشتی، آغاز و انجام آفرینش در زمانی محدود به دوازده هزار سال‏انجام می‏گیرد که خود به چهار دوره سه‏هزار ساله تقسیم می‏شود. در سه هزاره نخست، گیتی روحانی و مینوی بود و میان قلمرو روشن اهوره‏مزدا و قلمرو تاریکی اهریمن خلاءحایل بود. در این خلال، اهوره ‏مزدا با دانش کامل خود از وجود اهریمن آگاه بود؛ لیکن ‏اهریمن به دلیل نادانی از جهان روشن اهوره ‏مزدا خبری نداشت. در فرجام سه هزاره‏اول، بارقه‏ای از نور که از مرز تاریکی‏ها گذشت، اهریمن را از وجود جهانی دیگر آگاه‏کرد و او بر قلمرو اهوره‏مزدا یورش آورد، لیکن چون خویش را ناتوان دید، «ضدآفرینش» خویش را آغاز کرد و در مقابل آفریده‏ های اهورایی، بدکاران و دیوان را در عالم‏مینوی خویش به ‏وجود آورد. در سه هزاره دوم، غلبه نسبی با اهوره‏ مزدا شد، زیرا اودعایی بر زبان آورد و اهریمن و دیوان آفریده او را بیهوش کرد. در این فرصت، اهوره‏ مزدا به آفرینش گیتی پرداخت؛ او آسمان و زمین و آب و پیش‏نمونه‏های انسان (یعنی کیومرث) و چارپایان و گیاهان را پدید آورد، تا آن‏که در پایان این هزاره، زنی‏ بدکاره به نام جهی اهریمن را از بهت‏زدگی بیرون آورد و او را ترغیب کرد تا به جهان‏روشنی‏ها یورش آورد. این گونه، سه هزاره سوم و چهارم به حالت «آمیخته» درآمد: آمیختگی میان نیکی‏ها و بدی‏ها ، …، سراسر سه هزاره سوم به خیزش شاهان پیشدادی، سلطه هزار ساله اژی‏دهاک و شهریاری کیانیان گذشت تا عاقبت در ابتدای آخرین سه‏هزاره (یعنی هزاره چهارم)، زرتشت پا به عرصه وجود نهاد. باور زرتشتی چنان است که‏در این دوره، عاقبت بدی‏ها شکست قطعی می‏خورند و گیتی از ریم آنها پالوده می‏شود.در پایان هر هزاره از این دوره، سوشیانتی از تخمه زرتشت برای یاری دین‏بهی و مسلم‏گردانیدن شکست دشمنان ظهور می‏کند.
در پایان هزاره دهم خلقت (اولین هزاره از سه هزاره چهارم)، «پشوتن» ، پسر شاه‏گشتاسپ کیانی، ظهور می‏کند و رهبری مؤمنان را به‏دست می‏گیرد. وی با یاری‏صدوپنجاه مرد پرهیزگار و شماری از ایزدان، نیروهای اهریمن را خواهد شکست وجهان را از آلودگی پاک خواهد کرد. به این ترتیب، راه برای زاده شدن «اوخشیت‏ارت» (اوشیدر یا هوشیدر)، یا نخستین تن از سه پسر رهایی‏بخش زرتشت هموار می‏شود.
هوشیدر سپاهی نیرومند بر گرد خود فراز می‏آورد و در نبردی سهمگین تبهکاران رادرهم می‏شکند و دین زرتشت را دوباره زنده می‏گرداند. هزاره یازدهم، دوره «اوخشیت ‏نمه» یا دومین رهایی‏بخش است. در این هزاره، دیو ملکوش (در اوستا: مهرکوس ) ظاهرمی‏شود و توفان سهمگینی از تگرگ و برف پدید می‏آورد که همه آفریدگان را نابودمی‏سازد . اما مردم و جانورانی که پیش‏تر به دژ (ور) جمشید (داد:۲) پناه جسته بودند از گزند ملکوش در امان می‏مانند و بار دیگر جهان را از آدمی و جانور پر می‏سازند. اما به ‏واسطه‏گسترش تبه‏کاری‏ها و کژآیینی‏ها، باز اهریمن نیرو می‏گیرد و اژی‏دهاک را که فریدون درکوه دماوند در بندش کرده بود، برمی‏انگیزد تا از جهانیان کین‏خواهی کند. اهوره‏مزدا نیزبه یاری ایزدان، گرشاسپ دلاور و شماری از پهلوانان از جمله کیخسرو وتوس و گیو رااز خواب و بی‏خودی بیدار می‏کند. در نبردی که این‏چنین در می‏گیرد، گرشاسپ با گرزمعروفش اژی‏دهاک را به قتل می‏آورد؛ اهریمن و دیوان شکسته خواهند شد و به ژرفای‏ تاریکی خود باز خواهند گشت.
این‏گونه، زندگی سراسر خوشی آغاز می‏شود واهورامزدا «فرشگرد» را با ظهور آخرین و بزرگ‏ترین سوشیانت آغاز می‏کند. او «استوت‏ارت» نام دارد و طی پنجاه ‏وهفت سال، همه مردگان از «کیومرث» تا آخرین انسان را ازگور بر می‏انگیزاند. همه انسان‏ها در یک‏جا بر هم فراز می‏آیند و هر کسی به ‏چشم خویش‏کرده‏های نیک و بدش را می‏بیند. «استوت ارت» راستکاران را به بهشت برین بازمی‏فرستد و بدکاران را به دوزخ فرو می‏افکند. پس از سه روز، رودی از فلز گداخته مهیامی‏شود که همه روان‏ها از آن عبور می‏کنند. با این آزمون، گناهان دوزخیان خواهدسوخت و تبه‏کاران، همچون پاکان، از آلودگی به هر گناهی پاک خواهند شد. آنگاه‏سوشیانت در نقش یک موبد گاوی را قربانی می‏کند و از پیه آن شربت جاودانگی راآماده می‏کند. هر یک از مردمان با نوشیدن آن شربت جاودانه می‏شوند. سپس‏سوشیانت هرکسی را به مقتضای اعمالش پاداش نیک خواهد داد.
۲-۶٫ جایگاه ویژه اهورامزدا در تفکر زرتشت
اهورا مزدا که بعدها اورمزد خوانده شده به معنی «خدای حکمت» یا «خدای حکیم» است. همه جا حضور دارد، همه توان و همه دان است، آفریننده و نگهدارنده و پروراننده است. قابل لمس و رؤیت نیست. صادق و عادل و رحمان است. حبیب و حامی کسانی است که دوستی اش را می جویند و اشتیاق محبت او را دارند. خدای اهورامزدا دارای صفات بسیار است که عارض بر وجودش نیستند، بلکه عین ذاتش هستند. تجلی مادی او نور است و تجلی اخلاقی او حقیقت است.
۲-۶-۱٫ معانی اهورا
اشو زرتشت خداوند را به نامهای اهورا، مزدا، اشا یا ترکیبی از آنها و بیشتر به نام اهورامزدا و یا مزدا اهورا و گاهی هم مزدا اشا خوانده است (برای نمونه: واژه «اهورامزدا» در یسناهای ۲-۲۸ و ۱-۵۳؛ واژه «مزدااهورا» در یسنا ۱۰-۵۰؛ واژه «مزدااشا» در یسناهای ۷ و ۶-۴۹ و ۷ و ۳-۵۰؛ واژه «اهورا» در یسنا ۵-۲۸ و ۳-۴۴؛ واژه «مزدا» دریسناهای ۱-۲۸ و ۲-۴۴ آمده است). اهورامزدا به چم (معنی) هستی بخش، سرور دانا و داور هستی است. آنچه که فردوسی «خداوند جان و خرد» خوانده است.
اهورا از اندیشه اه به معنای هستی؛ مزدا از ریشه من به معنای منش و خرد و اشاره به معنای راستی و داد است. «اشا» همچنین، هنجار (قانون) طبیعی و خدایی است که آفرینش، را سامان می دهد و اندیشه، گفتار و کردار آدمیان را ارزیابی می کند. این سه نام، ویژگی بنیادی خداوند را که هستی (مطلق وجود)، دانایی (عقل) و داد (عدل) باشد، باز گو می کند. با توجه به اینکه خداوند کلی و مطلق و آدمی جزئی و نسبی است؛ شناخت خداوند با توانایی های محدود آدمی و تعریف او با واژه های قراردادی شدنی نیست. با همه اینها، آدمی کوشاست تا با خرد «من» وجدان «دانا» و بینش «بادا» حقیقت هستی (وجود) را دریابد و دهنده هستی (خالق) را بشناسد. خدای زرتشت، اهورامزدا، هستی دهنده و خرد است.
۲-۶-۲٫ اهورا هستی بخش
نخستین بخش نام خداوند «اهورا» به چشم هستی بخش است. «هستی» را می توان دریافت ولی نمی توان بیان کرد. در بودن (تحقق) هستی دو دلی (تردید) روانیست. اوستا از هستی و ناهستی، زندگی و نازندگی، سپنتامینیو و انگرمینیو سخن می گوید. زندگی و سپنتامینیو، هستی؛ نازندگی و انگرمینیو، ناهستی اند. هستی و ناهستی هر دو واقعیت اند. یعنی در خارج تحقق دارند ولی تنها هستی، هستی دارد. ناهستی واقعیت دارد ولی هستی ندارد. در دانش دین زرتشتی، تنها داده های اهورامزدا هستی دارند. جهان، زندگی، راستی، نیکی، پیشرفت، آدمی، حیوان، گیاه و جماد، همه هستی دارند. هستی (وجود) در این مفهوم همان است که در فلسفه ایرانی به وجود اعتباری انتزاعی به معنای عام بدیهی بیان می شود. زیرا داده اهورامزدا هستند. مرگ واقعیت است ولی، هستی ندارد. زیرا داده اهورامزدا نیست بلکه پدیده ای است غیراهوریی. گوهر هستی یکی، جهانی، کلی و همه جاگسترده است. به گفته اشوزرتشت: «اهورا مزدا، آن هستی جهانی و کلی است که همه هستیها داده او و پایدار از اوست». از این رو اشوزرتشت آن سرچشمه نادیده را اهورا یعنی هستی، سرچشمه هستی و دهنده هستی می خواند. در گاتها (کتاب مقدس زرتشت)، هستی بخشی یا آفرینندگی اهورامزدا، با دو واژه «داتار» و «تشا» بیان شده است. داتار یا دادار از ریشه «دا» به معنای دادن دهنده هستی (وجود) و شکل دهنده آن (خالق) است. همان گونه که خورشید نور، گرمی و زندگی می بخشد، «دادار» خوبی و نعمتها را ارزانی می دارد. و همان گونه که معمار و مهندس، سازندگی می کنند و به اشیاء شکل می دهند، «تشا» به موجودات چهره می دهد. برخلاف نظریه مذاهب ابراهیمی که خداوند همه چیز را از هیچ به وجود آورده است، در دین زرتشت اهورامزدا از آنچه دارد موجودات را هستی می دهد. از همین رو، آفرینش بنا به فلسفه زرتشتی، قدیم است. همیشه با اهورامزدا و در اهورامزدا بوده است. در دین زرتشتی، «اهو» یا گوهر هستی موجودات زنده در «فروهر» اهورا مزدا است. «فروهر» نمادگر گوهرهستی است که در همه زندگان، امشا سپندان (فرشتگان برتر) و آدمیان هست، نادیدنی است و پیکره ای که از او ساخته اند، پنداری (خیالی) است. اهورامزدا جهان و همه نعمتها را از «هستی» خود داده است. از این رو جهان هستی از خداوند جدا نیست. ولی اهورا مزدا «کلی» و «مطلق» است و گیتی جزئی و نسبی است.
اهورا مزدا «کلی» است یعنی اجزایی ندارد. بنابراین، در عین اینکه جهان از خدا جدا نیست، جزئی از خدا نیست. اهورامزدا «کلی» است و حتی به فروزه های خود (امشاسپندان و سپنتامینیو) مقید نیست. هر چند فروزه هایش از او جدا نیستند و گاتها، اهورا مزدا را با فرزوه هایش می شناساند و بر آنها حمل و تعبیر می کند. این فروزوه ها قائم به اهورا مزدا هستند و مانند خود اهورامزدا بیکران (نامحدود و نامحصور)اند. این ویژگی اهورامزدا همانست که با «مطلق» بودن بیان می شود. اهورامزدا بی آغاز، بی انجام است. آفرینندگی اهورامزدا را از راه فروزه دهندگی و سازندگی سپنتامینیو می شناسیم. همان گونه که در جایی دیگر خواهیم گفت سپنتامینیو یا گوهرهستی (ذات وجود) یکتاست و با اهورامزدا یکی است. آفریدن و افزودن، اقتصادی ذات اهورامزدا است و آقرینندگی همیشه با او بوده است. شناخت «گوهر» هستی، تنها در خرد و وجدان میسر است. گاتها، اهورامزدا را گوهر هستی و روان افزاینده (مقدس) می خواند. هستی همه موجودات از سرچشمه زاینده گوهر هستی مایه می گیرند.
عکس مرتبط با اقتصاد
۲-۶-۳٫ معنای مزدا
دومین بخش نام خداوند «مزدا» به معنای گوهر و دهنده خرد است. در گاتها خرد فزاینده (مقدس) به عنوان نخستین فروزه اهورامزدا آمده است. اهورامزدا در خرد خود، جهان را آفریده و آفرینش را هنجار داده است. اشوزرتشت از راه خرد، اهورامزدا را شناخت؛ و اهورامزدا خود را در خرد زرتشت ظاهر کرد و اشو زرتشت از راه خرد، مردم را به همکاری و همگامی با اهورامزدا فرار می خواند. خرد مقدس (منش نیک) رشته ای است که سراسر گاتها را به هم پیوند می دهد. گاتها خداوند را همه دانا و سازنده می خواند. همین اندیشه ای که افلاطون و مولوی را سخت تحت تأثیر قرارداد تا خداوند و حقیقت غائی را اندیشه بدانند. در همه جای گاتها به مردمان سفارش شده که در هر کار نخست با خرد خود رایزنی کنند.
۲-۶-۴٫ نام دیگر اهورامزدا
سومین نام خداوند «اشا» به معنای راستی، داد و هنجار (قانون) اهورایی است که جهان و آفرینش را سامان می دهد. «اشا» خواست اهورایی (مشیت الهی) است. در دین زرتشت، قانون خدایی با قانون طبیعی یکی و آن «اشا» است: کنش قانونی که باراستی و داد یگانه است. اشا، میزان (شاخص) است. این آدمی است که باید کنش خود را با «اشا» هم آهنگ کرده، با راستی و داد رفتار کند تا خوشبخت شود. «اشا» داده اهورامزدا است. اشا در کارهای آدمی دخالتی ندارد. آدمی از آزدی گزینش (اختیار) برخوردار است. ولی نتایج کار آدمی با میزان اشا سنجیده می شود. اشا میزان سنجش چندی و چونی است و این زندگی و آینده انسان، مقدر نیست، ولی قانونی که نتیجه و پاداشی کارهای آدمی را معین می کند، مقدر است، هر کس با آگاهی از نتایجی که بر هر علمی باز است می تواند راه خود را انتخاب کند. سنجش، کارکرد رابطه علت و معلول است.
۲-۶-۵٫ ویژگیهای اهورامزدا
اهورامزدا «خوبی وداد» مطلق و بدون قید و شرط است ، بدی در آستان او راه ندارد. خداوند زرشت، کینه توز و انتقامجو نیست. او از بدی و ویرانگری دور است. او خشم نمی شناسد و از همین رو مورد پرستش است. آنان که بدی می کنند، محصول کاشته خود را که طبق قانون اشا همان بدی است، درو می کنند. انتقام جویی و یا مجازات کار خدانیست. اهورامزدا برای همه خوشبختی می خواهد. از این رو «راه درست زیستن» را از پیش نشان داده است. آنان که کجروی می کنند و با اشا بیگانه می شوند، سرانجام رنج می بینند و این میوه کارکرد خودشان است و نه مجازات خداوند. اشوزرتشت پس از اینکه خداوند را هستی بخش (اهورا)، همه دانا (مزدا) و دادگر (اشا)، فراگیرنده و دهنده همه خوبیها (سپنتامینیو) معرفی می کند، شش فروزه بنیادی دیگر برای خداوند برمی شمارد و همچنین می گوید که پرتوی از این فروزه ها در آدمی نیز وجود دارد. اشوزرتشت خداوند را جهان برونی (RANSCENDENCE)، جهان درونی (IMMANCENCE) و اهورایی توصیف می کند. از جنبه جهان برونی اهورامزدا همه جا هست: در جهان و ماوراء آن. جهان، وابسته به اهورامزداست ولی او به جهان متکی نیست. او خارج از زمان و مکان است ولی زمان و مکان در او و با اوست. از جنبه جهان درونی خداوند در همه چیز جلوه گر است: در سنگ ریزه بیابان، در دانه گیاه، در زندگی حیوان و در اندیشه و روان انسان. او در همه هستی هاهست. هستی تنها بر اهورامزدا استوار است. خداوند اهوراست، اندام و پیکره ندارد ولی از راه فروزه های خود – که منحصرا نیک و اخلاقی هستند- با افرادی که بخواهند ارتباط شخصی برقرار می کند. گفتیم که پرتوی از فروزه های اهورایی در آدمیان هست، از این رو می گوییم که اهورامزدا آدمی را در شبه اخلاقی خودش هست کرد. این «شبه» نشان دهنده «اشتراک فروزه ها»ست و این اشتراک فروزه ها ایجاد «رابطه»ای می کند که بین نیکوکاران و اهورامزدا برقرار می شود. اهورامزدا پیکره ندارد. به گفته جرج کارتر، دین زرتشت کم تر از هر دین دیگری فروزه های مادی بشری (اندام و خصوصیت مربوط به آنها) را به خداوند نسبت داده است. پیکره خیالی فروهر را برخی از روی ناآگاهی پیکره اهورامزدا، خوانده اند که درست نیست.
در (برخی از) ادیان ابراهیمی، هم خداوند در برابر پیامبر ظاهر می شود (معراج در اسلام و حضور پیامبر در پیشگاه خداوند در کوه طور) و هم پیامبر به حضور خداوند می رود البته بدون اینکه خداوند را ببیند. در دین زرتشت پیامبر هیچ گاه، با اهورامزدا روبه رو نمی شود بلکه اشوزرتشت تنها در اندیشه و وجدان خود اهورامزدا را می بیند و پیام او را دریافت می کند. این همان ارتباطی است که بین اهورامزدا و آدمیان از راه خرد، وجدان، مهر و دیگر فروزه های اهورایی برقرار می شود. اشوزرتشت از راه اندیشه، وجدان و بینش، خدا را شناخت و پیام او را دریافت داشت. بنابراین آنچه زرتشت از خدا می شناسد، فروزه ها و توانایی های اوست. همچنین زرتشت به یاری خرد و اشا در می یابد که پرتوی از این فروزه ها در آدمی وجود دارد. او متوجه هست که آدمی با توانایی های جزئی و نسبی و با به کاربردن واژه های قراردادی نخواهد توانست خداوند کلی و مطلق را بیان کند. از این رو از اهورامزدا درخواست دارد که به همه آدمیان آن خرد (وهومن)، وجدان (دانا) و بینش (بادا) را ارزانی دارد تا بتوانند برای خود به هستی (وجود) و دهنده هستی (خالق) پی برند. اشوزرتشت، دین تازه ای را آموزش داد که در آن خداوند، هستی بی کران، کمال اخلاق، خوبی افزاینده، راستی و داد مطلق و پیشرفت دهنده است؛ که در آن آدمی با داشتن پرتوی از همه فروزه های اهورایی همکار اهورامزداست؛ که در آن سپنتامینیو بازتاب افزایندگی و سازندگی اهورامزدا و نشان دهنده فراگرد دائمی آفرینش است؛ که در آن اشا قانون تغییرناپذیر راستی و پیشرفت است؛ که در آن تقدس چیزی جز خوبی، افزایندگی، فراوانی و پیشرفت نیست. اشوزرتشت گفت که خداوند نیازی به قربانی و نذر ندارد و با مراسم ظاهری فریب نمی خورد؛ که مردمان امناء جهان و موجودات آن هستند و باید در نگاهداری آن کوشا باشند؛ که خشونت به انسانها، آزار به حیوانات، صدمه به گیاه و تخریب محیط زیست ناسپاسی نسبت به اهورامزداست. بزرگی و شکوه خداوندی که اشوزرتشت اورا به نام «اهورامزدا» توصیف کرده و به مردم نشان داده است در نوشته های دینی و فلسفی جهان بی همتاست.
عکس مرتبط با محیط زیست
در آیین زرتشت، خدا با آتش یکی نیست
آذر که در گاتها «آتر» است به معنای آتش و یکی از ایزدان است. در هیچ کجا گاتها خدا را با آتش یکی ندانسته است. در همه ادیان «نور» نماد خداست. در سنت یهود، خدای یهود در آتش و نور ظاهر می شود و با موسی گفت و گو می کند. در انجیل آتش در حد کمالش نمادی از خداست. در قرآن خداوند نور آسمانها و زمین است. در اوستا نیز اهورامزدا نور خوانده شده است. در همه اقوام ابتدایی وقتی می خواستند به خدایان نذر و فدیه بدهند آنها را در آتش می ریختند زیرا باور داشته اند که با رفتن شعله و دود به آسمانها، خواهش فدیه دهندگان زودتر برآورده می شود.
نور، نماد و تجلی خداوند است
زرتشتیان نور را نمادی از اهورامزدا می دانند و در هنگام نماز به نور، خواه خورشید ماه و آتش نگاه می کنند. نور و روشنایی سر منزل خدایی است. با توجه به اینکه خدا همه جا هست و نور خورشید همیشه بر بخشی از زمین می تابد، قبله گاه زرتشتیان نور است زیرا خدا همه جا هست و سرمنزل او جای معینی ندارد. و از این رو، نور مناسب ترین قبله گاه به نظر می رسد. نکته دیگر این است که هنگامی که یک نفر زرتشتی می گوید آتش مقدس است و نباید آلوده شود، او یک دستور مذهبی را انجام می دهد- تقدس در فرهنگ زرتشتی یعنی راستی، پاکی، سازندگی و فراوانی. همه عناصر طبیعت مقدس اند و باید از آلودگی حفظ شوند. آب، خاک، هوا، آتش و هر چیز دیگر. ریختن چیزهای پلید در آتش باعث آلودگی هوا (POLLUTION) می شود. (امروزه در همه کشورهای متمدن، جنبشی در جهت جلوگیری از POLLUTION در جریان است).
فصل سوم
روش تحقیق
۳٫ فصل سوم: روش تحقیق
۳-۱٫ ابزار گردآوری
اطلاعات مورد نیاز با بهره گیری از کتب کتابخانه و مقالات مربوط از سایتها انتخاب و بررسی گردید.
۳-۲٫ شیوه گردآوری اطلاعات:
شیوه گردآوری اطلاعات بدین صورت است که کلیه بیتها در شاهنامه که مربوط به خدا شناسی بوده است پیدا شده و هم چنین بخشی از سروده های گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان . یا اوستا نوشته های مقدس زرتشتیان و مطالب دیگر که به عنوان رفرنس آورده شده یاداشت و دسته بندی می شود.
۳-۳٫ شیوه تجزیه و تحلیل داه ها
شیوه کار توصیفی و تحلیلی است یعنی تعدادی از ابیات شاهنامه با بندها و قسمتهایی از گاتها که مطابق و مرتیط با موضوع تحقیق بوده است. بررسی و نکات مشترک مورد تحلیل قرار گرفته است.
فصل چهارم
یافته های تحقیق
۴٫ فصل چهارم: یافته های تحقیق
۴-۱٫ نوع خداشناسی در شاهنامه
۴-۱-۱٫ توحیدشناسی در شاهنامه
فردوسی سروده‌ی نامور خود را با حمد خدا آغاز نموده و این سنت حسنه را در مطلع همه باب‌ها و فصول دیگر نیز تکرار کرده است جز این هرجا که فرصت یافته و موقعیت را مناسب دیده، همچنان ستایش خردمندانه‌ی خدا را از یاد نمی‌برد. بدین‌رو شاید بتوان از میان همین ابیات ستایشگرانه و خردورزانه، به نظرگاه او درباره‌ی خداوند جان و خرد، راه یافت و بر برگ‌بار خداشناسی این مرز و بوم افزود.
هدف از خلقت
دانشمندان اسلامی و مفسرین قرآن کریم هدف و غایت از خلقت انسان و جن را عبادت و بندگی می‌دانند «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات: ۵۶) و عبادت را عین توحید دانسته و کشمکش و خصومت بین پیامبران و امت‌هایشان بر سر توحید می‌دانند: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.» (نحل: ۳۶)

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:15:00 ق.ظ ]