۴-۱-۵- عناوین نا پسندیده ۴۴
۴-۱-۶- عناوین پسندیده ۴۸
۴-۱-۷- نگاه به بعد طبیعی زن در اشعار ژاله قائم مقامی فراهانی ۵۱
۴-۱-۸- نگاه به زن از بُعد خانواده در اشعار ژاله فراهانی ۵۷
۴-۱-۹- نگاه به زن از بُعد اجتماعی در اشعار ژاله قائم مقامی فراهانی ۶۶
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۴-۲- سیمای زن در مجموعه اشعار پروین دولت آبادی ۷۴
۴-۲-۱- نگاهی به زندگی و شعر پروین دولت آبادی ۷۴
۴-۲-۲- نگاه پروین دولت آبادی به زن ۷۵
۴-۳- سیمای زن در دیوان توران شهریاری ( بهرامی ) ۸۲
۴-۳-۱- نگاهی به زندگی و شعر توران شهریاری( بهرامی ) ۸۲
۴-۳-۲- نگاه به بعد طبیعی زن در دیوان توران شهریاری ( بهرامی ) ۸۴
۴-۳-۳- نگاه به زن از بُعد خانواده در دیوان توران شهریاری ( بهرامی ) ۸۹
۴-۳-۵- نگاه به زن از بُعد اجتماعی در دیوان توران شهریاری ( بهرامی ) ۱۱۰
۴-۴- سیمای زن در دیوان ژاله اصفهانی ۱۱۴
۴-۴-۱- نگاهی به زندگی و شعر ژاله اصفهانی ۱۱۴
۴-۴-۲- نگاه به بعد طبیعی زن در اشعار ژاله اصفهانی ۱۱۶
۴-۴-۳- نگاه به زن از بُعد خانواده در اشعار ژاله اصفهانی ۱۲۵
۴-۴-۴- نگاه به زن از بُعد اجتماعی در اشعار ژاله اصفهانی ۱۳۰
۴-۵- سیمای زن در آثار برگزیده پروانه نجاتی ۱۳۵
۴-۵-۱- نگاهی به زندگی و شعر پروانه نجاتی ۱۳۵
۴-۵-۲- نگاه به بعد طبیعی زن در اشعار پروانه نجاتی ۱۳۶
۴-۵-۳- نگاه به زن از بُعد خانواده در اشعار پروانه نجاتی ۱۴۲
۴-۵-۴- نگاه به زن از بُعد اجتماعی در اشعار پروانه نجاتی : ۱۴۶
۴-۶- نتیجه‌گیری ۱۴۸
۴-۷- پیشنهادها ۱۵۱
فهرست منابع ۱۵۲

 

چکیده

سیمای زن در سروده های زنانه ی معاصر با تکیه بر آثار برگزیده‌ی عالم تاج(ژاله) قائم مقامی فراهانی، پروین دولت‌آبادی، توران شهریاری، ژاله اصفهانی و پروانه نجاتی .
به وسیله‌ی:
پروانه کرمی چهارراه‌گشین
در این تحقیق سعی شده است که دیدگاه زنان شاعر ( معاصر ) عالم تاج ( ژاله ) قائم مقامی فراهانی، پروین دولت آبادی، توران شهریاری، ژاله اصفهانی و پروانه نجاتی در مورد جنس زن، شخصیّت و نقش او درخانواده و اجتماع بیان گردد. این شاعران بر اساس تجربه های تلخ و شیرین شان، نسبت به زن و نقش او شعر هایی سروده اند که گاهی برای زنان مقامی ارجمند که بسی بالا تر از فرشتگان بوده و گاهی هم آن چنان پست و حقیر، که تنها وسیله ای برای لذت، عیش و کامرانی نا مردان بوده، سخن به میان آورده اند. در عین حال هیچ یک از آن ها از نقش اساسی و خطیر یک زن که همان نقش مادری اوست،چشم پوشی نکرده و در واقع دید گاهی نسبتاً یکسان در این زمینه، نسبت به زن داشته اند که در این تحقیق، به آن پرداخته شده است.
واژه‌های کلیدی: : سیمای زن ، شعر معاصر، عالم تاج ( ژاله ) قائم مقامی فرهانی، پروین دولت آبادی، توران شهریاری، ژاله اصفهانی و پروانه نجاتی.
.
فصل اول
کلیات

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

۱- کلیات

 

۱-۱- مقدمه

گفتگو در مورد زن و دیدگاه هایی که در باره ی او وجود دارد، کاری بس سخت است و احتیاج به مطالعه ی عمیق دارد.
برای شناخت زن و موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی او، باید تمام تاریخ را از نظر گذراند و برای این شناخت، نمی توان یک دین یا مذهب خاصی را مورد نقد و بررسی قرار داد و بعد حکمی کلی در این باره داد. اما در بررسی هایی که پژوهش گران در چند دیـن مثـل« یهودیت و مسیحیت » در باره ی زن انجام داده اند، دیده شده که بی توجهی و بی اعتنایی به زن از همان ابتدای خلقت، آشکار بوده است.
« در مسیحیت گناه اولیه ( (pehe0riginaگناه زن بود و – مرد به عنوان فرزند آدم- هر گاه به سوی زنی رود، حتی اگر آن زن همسرش باشد، چنان که حوا همسر شرعی آدم بود، باز گناه نخستین و گناه اصلی را تکرار کرده است و گناه و عصیان آدم را در خاطره ی خداوند، تداعی کرده است. »(شریعتی، ۱۳۷۶ : ۷۸)
این دیدگاه در دین مسیحیت، شاید بر گرفته از همان داستان چگونگی خلقت آدم و حوا و رانده شدن آنان از بهشت باشد. داستانی که بدین گونه در این دین و مذهب بیان شده است و پژوهش گران نیز آن را در کتاب ها و آثار خود آورده اند و گفته اند که خداوند ابتدا آدم و حوا را در بهشت آفرید و بعد به آن ها حکم کرد که شما مختارید از این بهشت و تمام امکاناتش استفاده کنید مگر این درخت، که بنا به بعضی از تفاسیر، گندم بوده و بعضی دیگر آن را سیب دانسته اند اما در این میان شیطان بر آنان غلبه نمود و آن ها را وادار کرد که از آن درخت ممنوعه، تناول کنند و در پی این سرکشی و گناه بود که از بهشت رانده شدند اما، گویا در این میان، مسیحیان یک طرفه به قاضی رفته اند و طبق استدلال های خود شان، زن یا حوا را مسؤول این خطا و باعث تشویق و ترغیب آدم، دانسته اند و شاید با این گونه استدلال ها، باعث شده اند چنین حکمی در باره ی همه ی زنان، در دین آن ها ریشه دواند.
جلال ستاری در یکی از کتاب های خود به نام سیمای زن در فرهنگ ایران، با توجه به تصور کهنی که در شرق پا گرفته بود، مبنی بر زاییده شدن زن یا حوا از پهلوی مرد یا آدم و با توجه به طرز تفکر آن ها، از منظر و دیدگاه دو گروه عمده، به تبیین و بیان این نظریه پرداخته است.
او در این کتاب در باره ی گروه اول که به ظاهر بینان معروفند، آورده: « مرد و زن از نظر این گروه، بسیار با هم تفاوت دارند. از نظر اینان، آدم پسر خداست و خداوند او را بدون واسطه آفریده و تمام خصوصیات خود را به او انتقال داده است. پس آدم (مرد) می تواند عروج روحانی داشته باشد و تا خدا پیش برود. از نظر آن ها، حوا، دختر آدم و زاییده ی اوست. بنا بر این حوا (زن) نمی تواند به مانند آدم (مرد) به عروج و تکامل دست یابد. در واقع، زن فاصله ای است بین خدا و آدم. از نظر این گروه، آدم، حوا را در خواب زایید، بی درد و رنج و این زایمانی رویا وش است. زایمان در حوا در حکم نفرین و لعنتی ابدی است….آدم، نقش اساسی بر عهده دارد. نقشی معنوی و روحانی، چون شبیه به خداست. اما حوا، نقش مشروط و مادی است. آدم، پیامبر زندگی است و حوا پیک مرگ»(ستاری،۱۳۷۳: ۶۰)
ستاری در این باره، بیان داشته که : « اگر خلقت حوا از دنده چپ او را از دیدگاه گروهی دیگر که به نهان بینان معروفند، در نظر بگیریم، مساله حکمی دیگر به خود می گیرد. نهان بینان زن (حوا) را باطن دین و آیین می دانند و آدم را ظاهر آن. شیطان هم به فکر از هم پاشیدگی باطن بود تا ظاهر. زیرا می دانست اگر باطن از هم پاشیده شود نیروی ظاهر هم ارزشی نخواهد داشت.»(همان،۱۳۷۳ :۶۰)
در جواب این سوال که چرا از همان آغاز آفرینش، برای جنس زن خلقتی ناقص تر از مرد قائل شده اند، قصه ها، افسانه ها و اساطیر فراوانند که در این جا لازم نیست به تمامی آن ها اشاره گردد. اما این قصه ها که اکثرا بر ساخته ی مردان هستند با توجه به دلایل و مطالبی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، شاید هرگز پژوهندگان را به سر منزل حقیقی چرایی و چیستی خلقت زن، راهنمایی نکنند. از اینروست که غالباً تکیه گاه این نوع جستجو را در قرآن، رد یابی می نمایند اما گاهی نیز برای وضوح این آیات، در باب داستان خلقت انسان، به تفاسیر مختلف مراجعه می کنند که متاسفانه خیلی از مفسران هم بر مبنای دیدگاه و عقل خود شان، آیات قرآنی را تفسیر و تبیین کرده اند. آن‌ ها، بیان داشته اند که ابتدا زن (حوا) بود که فریب شیطان را خورد و بعد او باعث گمراهی مرد (آدم) شد. اما آیات قرآنی فراوانی در این باره وجود دارد که خداوند فرموده، زن و مرد هر دو وسوسه شیطان را پذیرفته اند و گمراهی هر کدام به گردن خود شان بوده است. نه مرد مسؤول گمراهی زن است و نه زن مسؤول گمراهی مرد. در
سوره ی بقره آیهی ۳۶ در این زمینه چنین می خوانیم : « فازلهما الشیطان » شیطان هر دوی آن ها را به ضلالت انداخت یا در سورهی اعراف، آیه ی۲۰ نیز کم و بیش به این مضمون اشاره شده است. « فوسوس لهما الشیطان» شیطان هر دوی آن ها را فریب داد و هر دو را وسوسه کرد.
می بینیم قرآن در هر کجا که از فریب و وسوسه شیطان، سخن به میان آورده تمام ضمایر را به صورت تثنیه بیان داشته است. از نظر قران هر دوی آن ها، این گناه را انجام داده اند، هم حوا و هم آدم. اما در این جا می توان این سوال را مطرح کرد که چرا مفسران در تفسیر این آیه ها هم حقیقت و باطن مطلب را بیان نکرده و تعمداً مرد را بر زن ترجیح داده اند ؟ که در پاسخ این سوال،می توان این گونه گفت که این دیدگاه، شاید ناشی از تسلط فرهنگ مرد سالارانه ی گذشته باشد و این که در بیشتر اوقات، اکثر مفسران مرد بوده اند و هر آن چه آن ها در این زمینه، نوشته اند ناشی از دیدگاه مردانه خود شان بوده است زیرا هم خود آن ها، مساله گناه نخستین را مطرح کرده اند و هم خود شان به آن پرسش، جواب داده اند. شاید در این جا نیز بتوان گفت که بر اساس این اندیشه هاست که زن در طول تاریخ در تمامی جنبه های زندگی، کوچک شمرده شده است. حق و حقوقی ندارد و اگر سخن بگوید یا نظری بدهد او را محکوم می کنند که کم خرد و وسوسه گر است و به این صورت زن در پستوی خانه ها پوسیده و یا به اجبار تن به ازدواج می دهد و سر انجام اگر هیچ یک از این ها ننگ بودنش را نپوشاند، قبر بهترین داماد برایش است، آن گونه که در زیر آورده شده :
« لکل اب بنت یرجی بقاؤهــا ثلاثه اصـها اذا ذکر الصــهر
فبیت یغطیها و بعل یصونها و قبر یواریها، و خیر هم القبر »
هر پدری دختری داشته باشد که بخواهد ماندگار شود، هر گاه به یاد داماد می افتد، سه داماد دارد : یکی خانه ای که پنهانش کند.” دومی شوهری که نگهش دارد” و سوم قبری که بپوشاندش،”و بهترین شان قبر است و این مثل عربی که گفته اند : « نعم الختن القبرٌ» در باره ی همین موضوع است »(شریعتی، ۱۳۷۶: ۱۱۰)
در قران به وضوح، بیان شده است که زن و مرد هر دو از عالم نیستی به عالم هستی پا نهاده اند و در واقع آن دو، کامل کننده ی هم هستند. مثلا آیه ی زیر حاکی از چنین مطلبیست « هن لباس لکم و انتم لباس لهن. یعنی آن ها پوشش شمایند و شما پوشش آن هایید. » (سوره ی بقره، آیه ی ۱۷۸). و یا در آیه ی اول سوره ی نساء، خداوند به برابری زن و مرد، این گونه اشاره کرده : « یا ایها الناس اتقوا ربکما الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها ». نیز در سوره ی نحل آیه ی ۷۲، به همین مضمون بر می خوریم : « و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم تبین و حفده. یعنی و خداوند از جنس خود تان برای شما جفت آفرید و از آن جفت ها، دختران و پسران و دامادان و نوادگان برای شما خلق فرمود.
در همه ی این آیات، خداوند یاد آور شده که زن و مرد مکمل یکدیگر و مایه ی آرامش یکدیگرند و در هیچ یک از آیات خود، به برتری یکی بر دیگری اشاره نکرده است.
این اشارات کوتاه به برخی از آیات قرآنی ظاهراً برخلاف نظریه و دیدگاه کسانی است که برای آفرینش زن خلقتی ناقص، قائل شده اند، هر چند ورود به این مسئله از منظر قرآن، خود بحثی مفصل لازم دارد و قرار دادن آیات و احادیث ما را به جایگاه خاصی در این مورد هدایت کند، اما فعلاً به این منبع الهام زیاد وارد نمی شویم و از مناظر دیگر به موضوع می پردازیم.

 

۱-۲- مروری بر عصر مادر سالاری گذشته

مطالعه در تاریخ اقوام، ملل مختلف واساطیر و داستان های آنان، پژوهندگان را به جایی رساند که گفته اند، زن نه تنها در عصر باستان، حاشیه نشین نبوده، بلکه اداره امور زندگی و پرورش فرزندان به عهده آنان بوده است که معمولاً از این عصر به نام « عصر مادر سالاری یا مادر شاهی» نام می برند. عامل اصلی نام گذاری این عصر به عصر مادر سالاری، به نوع زندگی آن دوره بر می گردد که مردان برای شکار به مناطق دور دست سفر می کردند و هنگامی بر می گشتند، آن قدر شکار نمی کردند که برای خوراک و معاش خانواده بسنده باشد، بنا بر این در طی غیبت مردان این زنان بودند که به امور خانه می پرداختند و در گذران زندگی نقش اساسی داشتند. از طرف دیگر از شواهد بدست آمده این گونه بر می آید که « بر نخستین جوامع بشری نه نظام مادر سالاری حاکم بوده و نه نظام پدر سالاری، بلکه مرد و زن پیش از تاریخ و در آغاز تاریخ، وظایف و مشاغل مختلفی داشتند، آن ها همکار و مکمل هم بوده اند و هیچ چیز از پیش مبین برتری یکی بر دیگری نبوده است. پس از دوران گرد آوری خوراک و شکار، یعنی در عصر نو سنگی که زن به کار کشاورزی سر گرم و مرد هم دارای مشغله دامداری است، زن قدرت بسیار می یابد و شأن و منزلتی شایان کسب می کند. زن به اقتضای کار و اشتغالش مادر و سرور طبیعت دانسته شده است و کیش و پرستش زن ایزدان رواج می یابد. به هر حال چنین پیداست که دوران نو سنگی، دوران فرمانروایی زن یا مادر است و از قدرت مرد نسبتا ً کاسته می شود. »( ستاری، ۱۳۷۳: ۵-۷ )
ستاری در این مورد بیان داشته « زنان آن زمان، کم کم به بافندگی و رشته کردن الیاف پرداخته و در ادامه کارکرد مثبت خود، چرخ کوزه گری را نیز اختراع کردند. این وسایل باعث برتری زن نسبت به مرد شد. »(همان : ۵-۷ )
با توجه به این مسائل، شاید بتوان گفت که زن در آن دوران، برتر از مرد بوده است. زیرا تمامی مشکلات و احتیاجات روز مره ی زندگی، توسط زن تهیه می شده است و این زن بود که امنیت را برای فرزندان به ارمغان می آورد. زنان به خاطر مشکلاتی که در سفر با آن رو به رو می شدند نمی توانستند همگام و همراه مردان به شکار بروند بنا بر ین مجبور بودند در غارها پنهان شوند و پناه بگیرند و بدین گونه برای فرزندان نگهبان و پناهگاه خوبی بودند. همچنین به وسیله ی کشاورزی همیشه غذا آماده بود و دیگر، آن دل نگرانی از طرف مردان احساس نمی شد.
از عصر مادر سالاری تاریخ دقیقی در دست نیست. پژوهش گران دقیقاً نمیدانند که این عصر از چه تاریخی آغاز شده و حدوداً تا چه تاریخی ادامه داشته است ولی عقیده بر این است که این عصر مصادف با عصر آهن بوده است. در عصر آهن، زنان و مادران از افراد پیر و ناتوان و از کار افتاده نگهداری می کردند. این افراد در تحت سر پرستی زنان و مادران
میزیستند و این زنان بودند که در هنگام باران، سیل و توفان مجبور بودند که پناهگاهی برای خانواده تهیه نمایند. در واقع ستون خانواده را زن تشکیل می داد. حتی انسان شناسان، ساختن منزلگاه را به زن نسبت می دهند. نیاز زنان به منازل مقاوم برای نگهداری خود و فرزندان از حوادث طبیعی، علت اصلی بر این امر است. « انسان شناسان، حتی عصر مادر سالاری را به ( دوران یخ ) مربوط می دانند. این دوران مصادف است با اولین اندیشه های انسان. کنشها و واکنشهای بین او و طبعیت و معتقدند که اولین اندیشه های تجدیدی و کنشهای آگاهانه ذهن توسط زن انجام میگرفته است. مسلماً، مردان در این عصر نقش خاصی ایفا نمینمودند و تنها شکار بود که غم و هم آن ها را، تشکیل می داد. خواه و نا خواه در کنار شکار سکونتی هم وجود نداشت. مردان این عصر پا به پای اسبان وحشی و آهو ها و گراز ها از این منطقه به منطقه ی دیگر میرفتند و زن ها برای نگهـداری از کودکان به این نوع سفرها نمی رفتند و در مکانی سکونت ورزیده، کم کم به کشاورزی روی آوردند و عصر مادر سالاری با کشاوزی آغاز شد. »(تیلا، ۱۳۷۱ : ۱۱۹)
باستان شناسان هر گونه پیشرفت انسانی عهد مادر سالاری را، مستقیماً، به زن و مادر نسبت می دهند. حتی بر این باورند که سخن گویی، در شکل ابتدائی و بدوی، توسط همین زنان اختراع شده است. اما چرا این عقیده در ذهن باستان شناسان پا گرفته و به وجود آمده است ؟ شاید یکی از علت هایش این باشد که زنان، به خاطر استقرار و حفاظت از قرارگاه و سازماندهی زندگی جمعی، نیاز بیشتری به ارتباط با دیگران داشته اند. در عصر مادر سالاری، نیاز های ضروری توسط زن بر آورده می شد. بنا بر این احتمال این که سخن گویی و ابداع واژگان برای انتقال مفاهیم به وسیله ی زنان پایه گذاری شده باشد، بسیار زیاد است. البته این نکته را باید گفت که منظور از عصر مادر سالاری، حاکمیت مطلق زن بر مرد نیست و به این ترتیب نیست که هر چه زن می گفته، همان می شده است بلکه این دوره به خاطر مسائل اجتماعی و اقتصادی و به طور طبیعی، به وجود آمده است. نه زنان آن دوره، خواهان حکومت مطلق بودند و نه مردان چنین اندیشه های را نسبت به زنان خود داشته اند. اما با گذشت زمان، رفته رفته عصر مادر سالاری رو به افول نهاد. مردان از مشکلات شکار خسته شدند و همانند زنان در مکان های خاصی سکنی گزیدند، در کنار زارعت به دامداری نیز پرداختند و از این زمان بود که آن ها، کم کم به فکر افتاده اند که مناطق را به انحصار در آورند و مالکیت آن ها از این دوره به بعد، رواج یافت.
عکس مرتبط با اقتصاد
با سکونت دایمی مردان در مکان های خاص، از وظایف خطیر زنان، کاسته شده و کم کم این زنان بودند که به انحصار مردان در آمدند و مالکیت مردان بر آنان استوار گردید.
در عصر مادر سالاری، هیچ گونه ستیز، بردگی و بندگی دیده نمی شد. نه مرد حاشیه نشین بود نه زن. ولی با حاکمیت مرد، تمامی این ویژگی ها از هم پاشید. در عصر پدر سالاری، مرد خود را با زن برابر نمی دانست و حق و حقوقی برای او قائل نمی شد. مرد، زن را به عنوان موجودی پست و بی ارزش می پنداشت که تنها و تنها، برای خدمت گزاری آفریده شده است.
« در عصر مادر سالاری، با وجود تقسیم مشاغل میان زن و مرد و تفکیک وظایف آنان، هرگز یکی، زن یا مرد، همه قدرت ها را قبضه نمی کرد و دیگری را در سایه نمی انداخت و به بردگی و بندگی نمی کشاند. بر عکس، از دوران پارینه سنگی تا عصر آهن، زن و مرد با انصاف و عدالت و مساوات خواهی وظایف و تکالیف را بین خود، قسمت می کنند بی آن که یکی بر دیگری
چیره شود اما از آن دوران به بعد تاریخ مناسبات زن و مرد، مشحون به نـزاع و ستیزه است و مـرد می کوشد تا زن را از میدان بیرون رانده و فرمان روای مطلق العنان باشد و به همین جهت، رابطه دو سری آنان که مکمل هم بودند، آسیب ببیند و دروان پدر سالاری مطلق، آغاز می شود.»(ستاری، ۱۳۷۳ : ۸)
دیدیم که با آغاز دوره ی مرد سالاری، بین زن و مرد، فاصله افتاد. مرد مبنای خیر معرفی
گشت و زن مبنای شر. مرد قوی و نیرومند بود و زن ضعیف و ناتوان. مرد که تا آن زمان نقش اساسی در زندگی نداشته بود، با آغاز شهر نشینی، خود را طالب همه چیز دانست و از قدرت فوق العاده ی برخوردار گشت و این قدرت، او را به استبداد و خود رایی کشاند ، خود را پسر خدا دانست و زن را زائیده ی خود، که بین او و خدای او، جدایی انداخته است و با این دیدگاه، زن، در هر وضع و هر کجا، باید خاموش نگه داشتهمی شد .
« بر اساس بررسی های به دست آمده، نظام پدر سالاری در ایران، از زمان ورود اقوام آریایی به این منطقه آغاز شده است. قوم آریایی مهاجرانی بودند که باعث تحولات گسترده ای در ایران شدند. واژه آریایی که به معنای نجیب و نژاده بود، نخستین بار از زبان رهبران هیتانی یعنی قبایل مهاجر به ایران، به ثبت رسید. قوم آریایی با عبور از قفقاز و رسیدن به سرزمین فرات با بومیان آن منطقه هم زیستی نمودند. اختلاط آریاییان با بومیان، در حقیقت پر کننده خلاء هایی بود که اقوام بومی کشاورز را به دلیل مبانی « مادر محوری » و نفی هر گونه خصلت جنگ جویی، آماج دست اندازی های امپراطوران سلطه جوی آن سوی زاگرس می ساخت. حضور این جنگ جویان حوضه ای ما، به منزله ی پدیده ای وادار کننده ، بومیان را به تهاجم بر انگیخت و رهبری نظامی را به شکل فردی از آن آریائیان ساخت و در قدیمترین سند مکتوب از آریائیان در فلات ایران که متن معاهده ای میان دو طرف ایرانیان و گروه مهاجر است از چهار مرد خدای، بنام های « میترا »، « وارونا» ،« ایندیرا » و « ناسیتا» به عنوان مقدسات مورد قبول طرفین برای تضمین عهدنامه مزبور یاد شده است که همه نام های مرد هستند.»( لاهیچی، ۱۳۷۷ : ۲۴۲ – ۲۴۴)
با توجه به این معاهده می توان به این نکته اساسی دست یافت که قوم آریایی یک اندیشه پدر سالاری برای سرزمین ما به ارمغان آورد. « واژهی پدر که در زبان آریایی به صورت« پاتی » تلفظ می شد، در بردارنده ی مفاهیم گسترده ای بود که از پدر به عنوان سر پرست خانواده یاد می نمود. پدر یا « پاتی»زمینی نبود بلکه با نیروی ملکوتی و نور و خورشید در ارتباط بود. در این دوره با اصطلاحاتی چون « زنتو پاتی » مواجه میشویم. « زن تو » به معنی رهبری قوم است و همان گونه که قبلاً اشاره شد« پاتی » به معنی پدر است. پس رهبری قوم به عهده ی مرد یا پدر بود. این مقام موروثی بوده و از پدر به پسر بزرگ تر، انتقال می یافت. »(لاهیچی، ۱۳۷۷ : ۲۴۵)
بسیار واضح و آشکار است که قوم آریایی، نظام پدر سالاری را به کشور ما، همراه داشت . این مطلب در کتاب های زیادی بیان گردیده است. مثلا در کتاب زن، اثر جمیله کدیور به این نکته این گونه اشاره گردیده که : « از ویژگی های ممیزه خانواده، بعد از ورود آریایی ها به ایران، اقتدار مسلم مرد و قاطعیت حکم او در فیصلهی امور خانواده ای پدر سالار بوده است که قدرت اداره خانواده با پدر بوده است. در ایران باستان، زن به حکم نظام پدر سالاری که خواه و ناخواه شوهر سالاری را هم به دنبال داشت، دارای اختیارات بسیار محدودی از نظر مادی و معنوی بود. معمولاً زمینه اصلی پدر سالاری یا مرد سالاری در خانواده، مبتنی بر، بر داشتی است که زن را ” حقیر، کوته بین احساساتی، بی وفا و نادان « می داند. »(کدیور، ۱۳۷۵ : ۳۰)
نظام پدر سالاری مدت زیادی دوام یافت. در این نظام، زن صدمات فراوانی دید و او که منبع و منشا ی مهر و محبت بود، به کنج خانه ها پناه برد. اگر زنی سخنی داشت یا قصد داشت از خودش دفاع کند در زیر پای متشرعان مذهبی له می شد . نظام مرد سالاری نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان حکم فرما بود. با گذشت زمان و حاکمیت مطلقه نظام پدر سالاری عصر صلح و هم دلی که در دوران مادر شاهی رواج داشت، جای خود را به عصر جنگ و خونریزی و خشونت داد و انسان معاصر کم و بیش به این نکته دست یافته است که نظام مادر سالاری که در گذشته بود نه تنها برتری زن به مرد را در بر نداشته، بلکه پیامد هایی چون صلح و آرامش را به همراه داشته است.
جریان مادر سالاری یا « فمنیستی » در غرب از قرن نوزدهم آغاز شده است که در جوامع سرمایه داری به منظور دفاع آزادی زن پی ریزی شده است. علت به وجود آمدن این جریان را می توان در بی توجهی به زن و عدم رعایت حقوق زنان در آن جوامع دانست. این جریان از طریق نوشته ها و مقالات، از اوایل قرن۱۹هفدهم آغاز شد و در اواخر این قرن به طور مشهورگسترش یافت. در این میان نقش زنان را نباید نا دیده گرفت. در این دوره زنانی پیدا شدند که با معرفت و پژوهش های گسترده، زن سالاری یا فمنیسم، را از سطح ابتدائی و گفتاری به سطح عمل، انتقال دادند. اما پدیده ی فمنیسم که امروزه در جریان است با نظام مادر سالاری که در دوران قبل از پدر سالاری جریان داشت، بسیار فرق دارد. در نظام مادر سالاری، ما شاهد برتری زن بر مرد نبودیم یعنی با پایه ی الگوی و قاعده خاص این نظام پی ریزی، نگردیده بود، بلکه این نظام خود به خود و بر اساس نیازهای اجتماعی و طبیعی بوجود آمد. بنا بر این در عصر مادر سالاری زن به صورت نا خود آگاه مسایل زندگی را به عهده داشت و مرد هم برتری زن را، نسبت به خود احساس نمی کرد و اگر گاه گاهی در این عصر، ما با خدا بانو یا ایزد بانو برخورد می کنیم به خاطر احترام و تقدس زن و مادر بوده، نه به خاطر حاکمیت مطلق زن.
اما امروزه گاهی فمنیسم معنا و راهی غیر از مادر سالاری در گذشته را، در پیش گرفته است. در واقع طرفداران فمنیسم، در فکر برتری زن بر مرد است هر چند که شعارشان برابری زن و مرد بود اما در اندک زمان کوتاهی، این شعار جای خود را به برتری زن بر مرد داد. در فمنیسم جدید زن، دنیای خالی از مرد را می خواهد و در نظام پدر سالاری هم دنیای خالی از زن، خواسته شده است. فرق فمنیسم با مادر سالاری قدیم در این بوده که زن در گذشته یا در دوران مادر شاهی گذشته به فکر مساوات یا برتری بر مرد نبوده، بلکه به فکر این بوده که در حد امکان و توان بتواند به خانواده و اجتماع خود کمک کند. می توان گفت علت نامیده شدن این نظام، به نظام مادر سالاری، به خاطر کارکرد برتر آنان بوده است. شاید بتوان به جرات گفت که برابری مرد با زن، حتی در خلقت و آفرینش نیز امری محال است. خداوند زن را به مانند مرد نیافریده، همان گونه که مرد را به مانند زن نیافریده است. هر یک از این دو در بعضی از مواقع تفاوت هایی با هم دارند. حال این تفاوت ها ممکن است از لحاظ جسمی باشد یا روحی.
« اسلام در عین حال که با تبعیضات موجود میان زن و مرد به شدت مبارزه کرده است از مساوات میان این دو هم، جانبداری نمی کند. اسلام نه طرفدار تبعیض است نه معقتد به تساوی بلکه می کوشد تا در جامعه، هر یک را در جایگاه طبیعی خویش، بنشاند. طبعیت زن را، نه پست تر از مرد می داند و نه همانند مرد. این دو را در زندگی و اجتماع، « مکمل » یکدیگر سرشته است. اسلام بر خلاف تمدن غربی، طرفدار اعطای« حقوق طبیعی » به آن دو است نه حقوق مساوی و مشابه. »(ستاری، ۱۳۷۳ : ۴۵)
امروزه نگرش به زن تا حدودی تغیر یافته است و ارزش واقعی و حقیقی او که سال های سال به خاطر دلایلی که در همین فصل ذکر شد، زیر نقاب مانده بود، تا اندازه ای پدیدار شده است. برای شناخت چهره واقعی یک زن و دیدگاه او نیاز به تحقیق و مطالعه گسترده تری می باشد که یکی از منابع مهم برای این بررسی و تفحص ها را، می توان مطاله ی آثاری دانست که زنان آفریده اند . در این پایان نامه به تعدادی از این زنان شاعر معاصر و بررسی دیدگاه آنان نسبت به هم جنسانشان پرداخته می گردد، که در فصول آینده به تفصیل آورده می شود.

 

۱-۳- پیشینه تحقیق

در باب زن و بخصوص زنان شاعر، ( عالم تاج ( ژاله ) قائم مقام فراهانی، پروین دولت آبادی توران شهریاری، ژاله اصفهای و پروانه نجاتی ) تا کنون به صورت مقاله و کتاب و اظهار نظر های پراکنده، بسیاری از نویسندگان، مطالبی به رشته تحریر در آورده اند که در این جا به معرفی تعدادی از این آثار و نوع نگاه پدید آورندگان آن ها درباره ی موضوع مورد بحث، می پردازیم.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:59:00 ق.ظ ]