۲-۳۲-۳ عاطفه :
چانگ و دی زوریلا (۲۰۰۴) به این نتیجه رسیدند که اگرچه جهت گیری ومثبت و منفی به مساله، سازه های مرتبطی هستند ولی دو سازه جداگانه محسوب می شوند. عاطفه مثبت ممکن است حل مساله اجتماعی را تعدیل کند در حالیکه حالات عاطفی ممکن است بین نمونه های خاص حل مساله وارد شود و تغییرات بلند مدتی را در توانایی های حل مساله اجتماعی موجب می شود (آیس[۸۱] ، ۲۰۰۰، به نقل از چانگ دی زوریلا و سانا،۲۰۰۴) .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۳۲-۴ خوش بینی – بدبینی:
پژوهش ها نشان می دهد که جدا از عاطفه، خوش بینی و بدبینی، حل مساله اجتماعی را تعدیل می کند. دی زوریلا و چانگ دریافتند که مستقل از عاطفه، دانشجویان خوش بین، جهت گیری مساله بیشتری داشتند و دانشجویان بدبین جهت گیری منفی مساله بیشتری داشتند .شواهدی وجود دارد که در مقایسه با بدبینی ها، افراد خوش بین بهتر قادر هستند تا باورها و رفتارشان را با توجه به واقعیت تعدیل کنند (آپسین وال[۸۲] و همکاران ۲۰۰۱، چانگ، دی زوریلا و سانا، ۲۰۰۴) .
۲-۳۲-۵ امید :
پژوهشها اثرات مثبت امیدواری در ارتقاء بهزیستی جسمانی و روانشناختی رامورد آزمون قراردادهاند.دو بعد متقابل پویایی و خط سیر، سازه امید را متوقف می کند. پویایی به تصمیم در راستای هدف اشاره دارد در حالیکه خط سیر به توانایی ادراک شده برای تولید گزینه های موفقیت آمیز برای اکتساب هدف گفته می شود .
چانگ[۸۳] (۱۹۹۱)، گزارش می کند که دانشجو یا به امید امیدواری بالا در مقایسه با دانشجویان با امیدواری پایین، جهت گیری مثبت مساله بیشتر و جهت گیری منفی مساله کمتری را گزارش می کنند. دانشجویان با امیدواری بالا از حل مساله منطقی نیست به راهبرد اجتنبابی بیشتر استفاده می کنند .
۲-۳۲-۶ کمال گرایی :
کمال گرایی به عنوان یک سازه چند بعدی تعریف می شود که لازمه آن داشتن استانداردهای بالای شخصی بیش از حد و نگرانی هایی در مورد مواجهه با انتظارات اجتماعی، شک کردن در مورد قابلیت های شخصی برای مواجهه با انتظارات و استاندارد ها و خود انتقادی فوق العاده می باشد
چانگ (۲۰۰۵) شواهدی را یافت که کمال گرایی، در یک نمونه دانشجویان دانشگاه، حل مساله اجتماعی را تعدیل می کند. به ویژه مشکوک بودن در مورد کارها ی شخصی باجهت گیری منفی مساله واستفاده از راه حلهای غیرمنطقی از طریق مولفه انتظار اجتماعی کمال گرایی مورد پیش بینی قرار گرفت.جهت گیری مثبت مساله پایین دانشجویان وتمایل خودسنجی حل مساله منطقی پیش بینی کننده کمال گرایی افراطی است.
۲-۳۳ عوامل مؤثر موقعیتی و بافتی در حل مساله اجتماعی
پژوهش ها نشان می دهد که زمینه زیستی – اجتماعی بر حل مساله اجتماعی تاثیر گذار است. در این قسمت، پژوهش و تئوری در مورد تاثیر عوامل موقعیتی رشد در گستره عمر، نژاد، جنسیت و روابط اجتماعی در حل مساله اجتماعی در نظر گرفته می شود .
بافت رشدی در گستره عمر و روابط آن با حل مساله اجتماعی :دی زوریلا، الیوارس[۸۴] و کانت (۱۹۹۸). تفاوتهای جنسی و سن را در حل مساله اجتماعی در نمونه ای از جوانان، میانسالان و افراد مسن مطالعه کردند. آنها نتیجه گرفتند که توانایی حل مساله اجتماعی، از جوانی تا میان سالی افزایش یافته و بعد از آن کاهش می یابد به ویژه در مقایسه با جوانان، افرادمیانسال نمرات بالاتری در ابعاد جهت گیری مساله مثبت و حل مساله منطقی کسب کرده اند و نمرات پایین تری در ابعاد جهت گیری منفی مساله، مراجهه تکانشی – بی دقتی و سبک مقابله ای اجتنابی بدست آورند. میانسالان در مقایسه با افراد مسن، نمرات بالاتری در جهت گیری مثبت مساله و حل مساله بدست آوردند اما در سایر ابعاد حل مساله اجتماعی تفاوت معنی داری نداشتند. (چانگ، دی زوریلا، ۲۰۰۴ ).
جنسیت و رابطه آن با حل مساله اجتماعی :
دی زوریلا و همکاران (۱۹۹۵) یک مطالعه نسبتاً گسترده در مورد تفاوت های جنسیتی در میان دانشجویان و پزشکان انجام دادند. این پژوهشگران اثر عمده برای نقش جنسیت به عنوان یک تعدیل گر حل مساله اجتماعی نیافتند .اما آنها دریافتند که جنسیت اثرات سن را برایحل مساله اجتماعی تعدیل می کند. از نقطه نظر گرایشات به مسایل اجتماعی، مردان و زنان متفاوت هستند، اگر چه عموماً مردان مواجهه مساله مدار را ترجیح می دهند، زنان در جستجوی حمایت اجتماعی برآمده و از پاسخ های هیجان مدار استفاده می کنند (پتاسک[۸۵] ، اسمیت[۸۶] ،دادج[۸۷] ، ۱۹۹۵).
نژاد و رابطه آن با حل مساله اجتماعی:
به پژوهشی در مورد تفاوتها در حل مساله اجتماعی بین دانشجویان آسیایی– آمریکایی و آمریکایهای سفید پرداخت.دانشجویان آسیایی–آمریکایی درمقایسه با دانشجویان آمریکایی سفیدپوست نمرات بالاتری درجهت گیری منفی و سبک مقابله ای بی دقتی–تکانشی کسب کردند. البته این مطالعات نیازمند تکرار شدن و گسترش به انواع گوناگونی از نژادها و گروه های فرهنگی است، قبل از اینکه رابطه بین نژاد و حل مساله اجتماعی فهمیده شود.(دزوریلاو چانگ،۱۹۹۵).
۲-۳۴ انواع مسائل :
مسایل را می توان براساس داشتن یا نداشتن راه حل های روشن دسته بندی کرد :
مسایل خوب ساختار :مسایل خوب ساختار به وضوح مشخص می شوند و یک راه حل مناسب بر مبنای اطلاعات ارائه شده، برای آنها تعیین می شود (بل و دزوریلا[۸۸] ، ۲۰۰۹) .
در آزمونهای مدرسه، معلم از ما می خواست تعداد بیشماری مساله خوب ساختار را در حوزه های محتوایی مشخص حل کنیم. این مسایل مسیرهای روشنی – اگرچه نه لزوماً مسیرهایی ساده برای حل داشته اند. در پژوهشهای روان شناختی، روان شناسان شناختی ممکن است از ما بخواهند انواعی از مسایل خوب ساختار را که کمتر دارای محتوای خاص هستند، حل کنیم برای مثال، روان شناسان روان شناختی غالباً نوع خاصی از مساله خوب ساختار را مطالعه کرده اند. طبقه ای از مسایل حرکتی، که چون نیاز به مجموعه حرکت هایی برای رسیدن به حالت هدف نهایی دارند، چنین نامیده می شوند (رابرت استرانبرگ[۸۹] ، ترجمه خرازی و حجازی، ۱۳۸۷) .
مسایل هم ریخت :بعضی از اوقات دو مساله هم ریخت اند، یعنی ساختار رسمی آنها مشابه و فقط محتوای آنهامتفاوت است. غالباً، مشاهده هم ریختی زیر بنای ساختاری مسایل، بسیار دشوار است(رید[۹۰] ،۱۹۹۶ .بل ودزوریل[۹۱] ،۲۰۰۹ ) .
مسایل بد ساختار و نقش و بینش :مسایل بد ساختار به وضوح مشخص نمی شوند و دارای بینش از یک راه حل در ست هستند. از آنجایی که اکثر مسایل به کار رفته در تمرینهای روزمره و حرفه ای، مسایل بد ساخت می باشند، لازم است که افراد برای حل این گونه مسایل خود را آماده کنند. هنگامیکه مساله بد ساخت با بهره گرفتن از اطلاعات پایه ای حل می شوند. مهارت بکارگیری اطلاعات مرتبط با آنها از اهمیت بیشتری برخوردار می شوند. این مهارت به همراه مهارتهای استدلالی، به ارزیابی شواهد موافق و یا مخالف با هر فرضیه نیز دارد ( بل و دزوریلا، ۲۰۰۹ ) .
ما کشف کرده ایم که سبک غریزی و سبک اجتناب پذیری به جزحل مساله در این مجموعه حائز اهمیت بیشتری می باشند. پیش بینی ما بر مبنای این فرضیه می باشد که این دو بعد، نماینده حل مسایل بد ساخت می باشند که نظریه پردازان در ارتباط با موضوع آنها، تحقیقات فراوانی کرده اند
بر اساس تعریف، مسایل بد ساختار فضای خوب تعریف شده ای برای مساله ندارند. حل کنندگان مساله در ساختن بازنمایی مناسب ذهنی برای طراحی الگوی این مسایل و راه حل های آنها مشکل دارند .در مورد چنین مسایلی، بیشتر مشکل مربوط به طراحی برنامه ای برای پیگیری متوالی مراحلی است که گام به گام به راه حل آنها نزدیکتر شود. این مساله بد ساختار را مسایل بینشی می نامند. برای چنین مسایلی ما باید نگاه جدیدی به آنها داشته باشیم. بطور خاص باید مساله را با نگاهی متفاوت از آنچه که احتمالا در اولین باردیده ایم به آن داشته باشیم و با روشی متفاوت از روش کلی خود برای حل مشکل، به آن بپردازیم. یعنی باید برای حل مساله بازنمایی خود را از آن، تجدید کرد.(بل ودزوریلا،۲۰۰۹).
۲-۳۵ ویژگی های افراد فاقد توان حل مساله و تصمیم گیری و اهمیت مهارت حل مساله در روابط زوجین :
۱ – وجود مشکل را دلیل بر ضعف، بی کفایتی، بی لیاقتی، بی استعدادی، نادانی و … خود می دانند .
۲ – به هنگام مواجهه با مشکلات و مواقعی که باید تصمیمی بگیرند، مرتب خود را سرزنش و ملامت می کنند .
۳ – معتقدند که یک دنیای خوب، دنیای بدون مشکل است .
۴ – روش معمول این افراد، اجتناب یا فرار است .
۵ – معمولاً بدون اندیشیدن کافی و با عجله و تکانشی عمل می کنند .
۶ – در مقابل مشکلات و موقعیت های تصمیم برانگیز احساس درماندگی و نا امیدی می کنند .
۷ –قادر به پیش بینی پیامد راه حل ها و نتیجه تصمیم گیری های خود نیستند .
مسلم است که داشتن چنین شیوه ای نه تنها به فرد کمک نمی کند تا از استرس مربوطه رهایی یابد، بلکه احساس و رفتار بعدی ناشی از این شیوه خود استرس نا خوشایندتری را به وجود می آورد. تبیین این قضیه نیز بسیار روشن است هر مسالها تصمیمی ماهیتاً یک موقعیت استرس زا را پدید می آورد و وقتی که فرد، مساله را بدرستی حل نکند و یا تصمیم مناسبی نگیرد بر شدت احساس استرس افزوده خواهد شد و استرس در نهایت موجب فعال شدن هیجان های ناخوشایند خواهد شد. یا این توضیحات ضرورت مهارت حل مسایل و مشکلات زندگی و تصمیم گیری بر همه روشن و آشکار است. ولی ذکر یک نکته الزامی است و آن اینکه مهارت حل مساله و مهارت تصمیم گیری یکسان است و علت اینکه با وجود این شباهت حل مساله و تصمیم گیری تحت دو نام مطرح می شود به تفاوت موقعیت های این دو بر می گردد. ما در مواجهه با یک مساله باید یک راه حل پیدا کنیم حال آنکه در هنگام تصمیم گیری باید از بین گزینه های مختلف یکی را انتخاب کنیم به عبارت دیگر تفاوت مساله و تصمیم گیری آن قدر نیست که لازم باشد برای هر کدام شیوه ای مجزا اندیشیده شود ( ناصری، ۱۳۷۸ ) .
در زندگی مشترک بسیاری مواقع پیش می آید که مساله ای حاد بروز می کند اگر زوجین یا حتی یکی از آنها سعی بر آن داشته باشد که به راه حل های غیر واقع بینانه متوسل شود، نه تنها مساله موجود حل نمی شود بلکه در مواقعی نیز مشکلاتی هم به آن اضافه می شود. برای تداوم زندگی مشترک لازم است که بدانند زمانی که با مساله ای روبرو می شوند، بهترین و اصولی ترین اقدامی که می توان انجام داد کدام است، که با آموزش این مهارت می توان به این هدف نائل شد؟( نوری، موتابی، ۱۳۸۵ ) .
به جرأت می توان گفت که نقش تخریبی یا سازنده یک خانواده در جامعه و ایفای نقش مناسب خانواده در اجتماع در جامعه و ایفای مناسب خانواده در اجتماع به کیفیت پیوند ازدواج میان زوج تشکیل دهنده آن یعنی زن و شوهر بستگی دارد. مسلماً زمانی زوجین به وظایف خود به طور کامل عمل خواهند کرد که احساس رضایتمندی از زندگی زناشویی خود داشته باشند. امکان توجه به تامین نیازهای روانی، عاطفی و جسمانی فرزندان و تربیت صحیح، همه به داشتن احساس رضایت مندی از زندگی زناشویی وابسته است. احساس رضایتمندی همچنین توان مقابله در برابر مشکلات و فشارهای روانی را افزایش می دهد و سبب ارتقای سطح بهداشت روانی و جسمانی زوجین و نهایتاً افراد جامعه خواهد شد(نوری،موتابی،۱۳۸۵).
هر یک از ما به کرات با مشکلاتی مواجه بوده ایم و تصمیم گرفته ایم که چگونه با آنها مقابله کنیم. بسیاری از اوقات، فرایند حل مسائل زندگی روزمره به گونه ای خود به خود صورت می گیرد که دقیقاً متوجه چگونگی انجام آن نمی شویم. با این حال باید توجه داشت که بدون توانایی در شناسایی مشکلات دستیابی به راه حل های کارآمد، زندگی روزانه ما فلج خواهد بود (نوری،موتابی،۱۳۸۵)..
مهارت حل مساله فرایندی شناختی – رفتاری است که افراد به وسیله آن راهبردهای مؤثر مقابله با موقعیت مساله ساز در زندگی را کشف و شناسایی می کند (کسیدی و لانگ[۹۲]، ۱۹۹۶ ) .
کنار آمدرن و سازگاری موفقیت آمیز با محیط اجتماعی مستلزم مجموعه ای از مهارتهای حل مساله بین فردی و سازگاری موفقیت آمیز با محیط اجتماعی مستلزم مجموعه ای از مهارتهای حل مساله بین فردی است. مهارتهای حل مساله به صورت مستقیم به مساله سازگاری مربوط می شود. از طرف دیگر، نقض در مهارتهای حل مساله منجر به اختلاف های گوناگونی از جمله افسردگی، نابسامانی، مشکلات مربوط به ازدواج و تربیت فرزند و روابط نامناسب و نا درست بین فردی می گردد ( کسیدی و لانگ، ۱۹۹۶ ) .
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
۲-۳۶ تعریف ازدواج
تشکیل خانواده و ازدواج واقعه اجتماعی مهمی است که پایندگی گروه ها و زندگی نسل های متوالی به آن بستگی دارد. ازدواج ارتباطی است که دارای تمامیت بی نظیر و گسترده ای می باشد، ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسان نمی باشد، به نحوی که قرار داد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است. بطور کلی ازدواج را می توان عملی دانست که موجب پیوند دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنس می شود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا می کند .بی تردید یکی از مهمترین تصمیم هایی که در طول زندگی خود می گیریم، انتخاب شریک زندگی است. ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دست یابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال و به عنوان حفظ بقا نسل بشریت از دیر باز همواره مورد تاکید بوده است. ازدواج را می توان یکی از مهمترین تصمیم گیری ها در زندگی هرد فرد دانست و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می باشد .(هالفورد[۹۳]،۱۹۹۹٫ ترجمه، تبریزی و همکاران ،۱۳۸۴).
عکس مرتبط با اقتصاد
۲-۳۷ رضایت زناشویی
رضایت زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعامل منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی در خانواده است که از عامل های گوناگون مانند وضع مالی، سن ازدواج، وضع کاری و … اثر می پذیرد (سینها و مکرجی[۹۴] ، ۱۹۹۰)
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
رضایت زناشویی یک حالت روحی است که مزایا و هزینه های ادراک شده فرد را از ازدواج با یک شخص خاص منعکس می کند. هرچه شخص در ازدواج خود با شریک زندگیش احساس کند که هزینه های زیادی پرداخت کرده است، به طور کلی از آن شخص و ازدواج با او رضایت کمتری خواهد داشت. برعکس هرچه بیشتر فکر کند در ازدواج با شریک زندگی خود مزایای بیشتری بدست آورده است از او و زندگی مشترکشان رضایت بیشتری خواهد داشت. ( الیس و همکاران[۹۵]،۱۹۹۴٫ترجمه .صالحی و یزدی،۱۳۷۵)
تعریف مختلفی برای رضایت زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف توسط هاکینز انجام گرفته است وی رضایت زناشویی را این چنین تعریف می کند: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند، رضایت یک متغییر نگرش است وبنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند.(الیس و همکاران ،۱۹۹۴٫ترجمه .صالحی و یزدی،۱۳۷۵ )
۲-۳۸ چارچوب نظری پژوهش در زمینه رضایت زناشویی
درمورد رضایت زناشویی، محققان این رشته، نظریه های مختلفی دارند، هرکدام از این نظریه ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک بعد نگاه می کنند. برخی به دوام ازدواج واینکه تداوم زندگی مشترک در همسران به چه شکل درمی آید، برخی به ازدواج به عنوان یک مدل اقتصادی می نگرند که چناچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی وجود خواهد داشت. بعضی هم مراحل مختلف یک زندگی مشترک را از ابتدا تا انتها بررسی می کنند، اینکه زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی می گردد، و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی که زوجین در زندگی مشترک دارند، می پردازند.
۲-۳۸-۱ نظریه عقلانی – هیجانی الیس :
نظریه عقلانی هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند، بنابراین این نظریه در رابطه، به افراد توجه دارد. یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند موردنظر باشد این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد صرفاً معلول رفتار غلط یکی از طرفین یا هر دو آنهاست. به عبارت دیگر این نظریه پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص، به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که درحد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته می شود.
۲-۳۸-۲ نظریه چرخه زندگی زناشویی:
شواهد حاکی از آن است که در ازدواج دوره های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی پایین تر یا بالاتر از سایر دوره هاست. نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنشها و نقشهای خاص هر مرحله به بررسی تفاوتها در سطح رضایتمندی زناشویی که ناشی از تغییارت دوره های مختلف است می پردازد. این نظریه هر مرحله از چرخه زندگی را محصولی از توالی منظم وقایع قبلی می داند، چنین رویکردی برای توجیه تأثیرات چرخه زندگی بر روابط هم مفید می باشد. ( الیس و همکاران[۹۶] ،۱۹۹۴٫ترجمه .صالحی و یزدی ،۱۳۷۵ )
برسی کوبر[۹۷] و هاروف[۹۸] (۱۹۹۲)، در مورد ازدواج های موفق و رضایت بخش منجر به توسعه یک طبقه بندی از ازدواج های بادوام شده است و پنج مدل از روابط، مشخص گردیده است که بشرح زیر می باشد :
۱ – مدل فقدان و کم تحریکی حیات و زندگی :انطباق و جور شدن به میزان کم که همسران نه تنها در تعارضات بلکه در علایق نیز این چنین هستند. در این مدل هرچند اشتیاق و علاقه سالهای اولیه کمرنگ شده است اما به نظر می رسد که طرفین علاقه مند به ترک رابطه باشند .
۲ – مدل خو گرفته با تعارض :این دوره با درگیری و مشاجره زیاد مشخص می شود و طرفین با خوبی این جنگ و جدال را تحمل می کنند هرچند که این مساله واقعاً برای آنها لذت بخش نمی باشند .
۳ – مدل هم خویی منفعلانه :انطباق و سازش راحت و بی دردسر است، در این مدل زوجین مانند روابط با دیگران به راحتی با یکدیگر جور می شوند.
۴ – مدل کلی: ویژگی این مدل همیشه در کنار یکدیگر بودن و داشتن علایق متقابل شدید است .
۵ – مدل حیات – زندگی :در این مدل هرچند طرفین تا حد زیادی با یکدیگر وابسته هستند اما یکدیگر را محدود نمی کنند و در مقایسه با مدل کلی به یکدیگر فرصت بیشتری برای رشد و پیشرفت شخصی می دهند. ( ستیر ، ورجینا،۱۹۹۷).
۲-۳۸-۳ نظریه مدل اجتماعی نای :
یکی از نظریه های مهم در زمینه ازدواج و خانواده که توجیه مناسبی برای روابط رضایت بخش و بالعکس می باشد، نظریه مبادله اجتماعی نای (۱۹۷۸)، است. این نظریه مبتنی بر یک مدل اقتصادی از رفتار انسانی است و فرض اساسی در نظریه فوق این است که روابط با پاداشهای بیشتر و هزینه های کمتر رضایتمندی بیشتری را ایجاد خواهد کرد و دوام بیشتری خواهند داشت. شواهدی وجود دارد که دوام یک رابطه با سطح کلی پاداشهای موجود مرتبط می باشد. این نظریه اشاره به این مطلب دارد که هرکس منابع شخصی مانند پول، دانش، استعداد، عاطفه و … دارد که برای پاداش مناسب به دیگران از این منابع استفاده می کند. چنین منابعی می توانند منابع قدرت در تصمیم گیری زوجین باشد .
نظر به مبادله اجتماعی می تواند به طور گسترده ای برای کمک به زوجین در موقعیت های دارای تعارض استفاده شود. اکثر درمانهای موفق زناشویی به حداکثر سازی جنبه های پاداش دهنده روابط و به حداقل رساندن موانع تاکید می کند.( برنشتاین، برنشتاین، ۱۹۹۸، ترجمه، پور عابدینی نائیینی ،۱۳۸۰).
۲-۳۸-۴ دیدگاه ژست اسپری :
ژست اسپری می گوید اغلب جامعه شناسان خانواده معتقدند، ازدواج نظامی است که تمایل به ثبات، سازگاری و هم آهنگی برای رضایتمندی دارد و بیشتر روی ثبات و هماهنگی برای حل مشکلات زندگی تکیه می کنند. از طرف دیگر وی متذکر می شود که از نظر جامعه شناسان در حقیقت، ثبات همان هماهنگی است در حالی که این دو مفهوم می تواند از یکدیگر به کلی جدا باشد .
انتخاب ثبات به عنوان هدف مطلوب ازدواج، ناشی از پذیرش بعضی از ارزشهای مربوط به خانواده و ازدواج است. ثبات می تواند ناشی از پذیرش یک هنجار اجتماعی باشد و یا از ارزشهای شخصی حاصل شود. از طرف دیگر ،جامعه شناسان خانواده تاکنون خانواده را جایگاه توافق، تعادل و هم آهنگی فرض کرده اند، که مرتبط با مفاهیمی است که مترادف با ثبات است. ولی اسپری می گوید، بسیاری از ازدواج ها ثبات دارند، ولی بین زن و مرد هم آهنگی و رضایتمندی وجود ندارد. وتعارض های دائمی بین آنها دیده می شود در نتیجه اسپری نوع دیگری از چهارچوب مفهومی را برای مطالعه خانواده پیشنهاد می کند. به این صورت که خانواده به مثابه یک ارگانیسم نیست که هدفش رسیدن به هماهنگی یا ثبات باشد. بلکه، گروهی است که در آن منافع افراد باهم در تعارض اند. و در عین حال اتحادها به خاطر هدف های مشترک تثبیت می شوند. خانواده فرایندی است از کوشش های دائم برای حفظ هم آهنگی که ناشی از یک نظام مبادله و موافقت که قطعی نیست، که مشکلات در درون آن می تواند مذاکراتی را به وجود آورد، لیکن همیشه می تواند مورد مذاکره مجدد قرار گیرد.
اسپری می گوید: اولاً در این چشم انداز هم آهنگی خانوادگی بیشتر مجموعه ای از مسائل است تا یک وضعیت بهنجار گروه، حال این سئوال پیش می آید که همکاری منظم اعضای خانواده چگونه امکان پذیر است بنابراین مفهوم اساسی در تجزیه و تحلیل رفتار خانوادگی، بیشتر همکاری است تا انطباق سازش و توافق، اسپری معتقد است همکاری فرایندی است که عبارت است از حل یک مساله و مشکل درون خانواده که ادامه روابط را با وجود تفاوت ها ونارضایتی های عمیق ممکن می سازد. همکاری نه رفتارهای مشابه را ایجاب می کند ونه ارزشهای مشترک را در حقیقت همکاری مجموعه ای است از راه و سمت هایی که برای زن و مرد رضایت زناشویی دوطرف قابل فهم می کند(اندره[۹۹] ،۱۹۸۰٫ترجمه. فرنگیس،۱۳۷۸).
۲-۳۸-۵ نظریه ارتباطات:
فرایند ارتباط در خانواده یکی از زمینه های مورد علاقه مشاوران در خانواده درمانی است. نویسندگانی چون پاول، ژانت بوئن و جکسون[۱۰۰] (۱۹۷۶)، ارتباط انسانی را در سه بعد تعریف کرده اند: ترکیب، معانی و اعمال.
۱ – ترکیب :مجموعه قراردادها وقوانین دستور زبان ماست که به منظور بیان معنی در ساختار قرار گرفته و واژه ها در جملات بکار می رود .
۲ – معانی :به معنی مفهوم واژه ها مربوط می شود و به میزان و کیفیت زبان و کاربرد آن بستگی دارد. در بسیاری از خانواده ها در نظام های ارتباطی آنان زبان خاص بکار می رود که درک و شناخت آن برای مشاوره می تواند بسیار مفید باشد .
۳ – اعمال :شامل رفتارهای کلامی و غیرکلامی و مطالعه ی اثرات رفتاری ارتباط است ( نوابی نژاد، ۱۳۸۶).
۲-۳۸-۶ نظریه های سیستمی :
در نظریه ساختی، مینوچین معتقد است، خانواده وقتی معیوب میشود که قواعدش اجرا نشود.وقتی مرزها خیلی سفت و سخت یا نفوذپذیر میشوند، عملکرد خانواده به عنوان یک نظام مختل میشود.اگر سلسله مراتب خانواده رعایت نشود. یعنی والدین تصمیم گیران اصلی نباشند و کودکان بزرگتر بیش از کودکان کوچکتر مسئولیت نداشته باشند، آشفتگی و مشکل پیش میآید.گاهی صفبندیهای درون خانواده مخرب و به مثلث سازی منجر می شوند. در یک خانواده آشفته قدرت روشن و صریح نیست(شارف، ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۱).در نظریه تجربهنگر، ویتاکر، معتقد است که اختلال خانواده هم از جنبه ساختاری و هم از بعد فرایندی مورد توجه قرار میگیرد.ازلحاظ ساختاری امکان دارد که مرزهای خانوادگی درهم ریخته یا نفوذ ناپذیر باعث عملکرد ناکارساز خرده نظامها، تبانیهای مخرب انعطاف ناپذیری نقشها و جدایی نسلها از هم گردند.مشکلات مربوط به فرایند می توانند موجب فروپاشی امکام مذاکره و توافق اعضا برای حل تعارض شوند و شاید باعث گردند تا صمیمت، دلبستگی یا اعتماد از میان برود.در مجموع ویتاکر چنین فرض میکند که نشانههای اختلال هنگامی ظهور میکنند که فرایندها و ساختهای مختل به مدت طولانی تداوم مییابند و مانع توان خانواده برای اجرای تکالیف زندگی میشوند(گلدنبرگ،۲۰۰۰، ترجمه برواتی و همکاران، ۱۳۸۲ )
۲-۳۸-۷ نظریههای بین نسلی :
در نظریه بین نسلی، بوون ، تصور میشد در بسیاری از خانوادههای مشکلدار غالبا اعضای خانواده فاقد هویت مستقل و مجزا هستند و بسیاری از مشکلات خانوادگی بخاطر این روی میدهد که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان شناختی از خانوده پدری مجزا نساختهاند.(بارکر، ترجمه دهقانی،۱۳۷۵) هرچه درجه عدم تفکیک یعنی فقدان مفهوم خویشتن یا برعکس، وجود یک هویت شخصی ضعیف یا نااستوار بیشتر باشد امتزاج عاطفی بیشتری میان خویشتن بادیگران وجود خواهد داشت.افرادی که بیشترین امتزاج را بین افکار و احساساتشان دارند چون قادر به تفکیک افکار از احساسات نیستند در تفکیک خویش از سایرین نیز مشکل دارند و بسادگی در عواطف حاکم یا جاری خانواده حل میشوند و ضعیفترین کار کرد را دارند.هرچه امتزاج خانواده هستهای بیشتر باشد احتمال اضطراب و بیثباتی بیشتر خواهد بود و تمایل خانواده برای یافتن راه حل از طریق جنگ و نزاع، فاصله گیری، کار کرد مختل یا ضعیف شده یکی از همسران یا احساس نگرانی کل خانواده راجع به یکی از فرزندان بیشتر خواهد شد.سه الگوی بیمارگون محتمل در خانوده هستهای که محصول امتزاج شدید بین زوجین است عبارتند از:بیماری جسمی یا عاطفی در یکی از همسران، تعارض زناشویی آشکار، مزمن و حل نشدهای که در طی آن دورههایی ازفاصله گیری مفرط و صمیمیت عاطفی مفرط رخ می دهد، آشفتگی روانی در یکی از فرزندان و فرافکنی مشکل به آنها.هرچه سطح امتزاج زوجین بیشتر باشد، احتمال وقوع این الگو بیشتر خواهد بود(گلدنبرگ[۱۰۱] ، ۲۰۰۰، ترجمه برواتی و همکاران، ۱۳۸۲)
۲-۳۹ خانواده و اهمیت آن
خانواده گروه کوچکی متشکل از افرادی است که از طریق پیوند زناشویی یا خونی با یکدیگر در ارتباط متقابل هستند و در کنار یکدیگر در واحد خاصی زندگی می کنند و دارای تجارب و فرهنگ خاصی هستند، دارای امیال و اهداف مشابه بوده و مهر و علاقه آنان را به یکدیگر پیوند داده است. خانواده سنتی از زن وشوهر و فرزندان تشکیل شده است. و بستگان خانواده زن و مرد، در موقعیت های خاص در شرایط کمکی متقابل همراه با شادی شعف و احساس تعلق خاطر و یا اندوه و نگران، با آنان ارتباط برقرار می کنند (نوابی نژاد، ۱۳۸۶) .
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:46:00 ق.ظ ]