دیوان سنایی/ ص493
با کشتن و یا تعدیل خواهشهای زنده دنیایی و با تلاش در مقام مجاهده، همچنین با رشد دادن استعدادهای معنوی و حقیقی، سالک به مقامی می رسد که همانند عیسی می تواند مردگان را زنده کند و چیزهای بدبو و نامعطر در دست او بویا می گردد:
پشگ با او چو مشگ شد بویا زنده کردار مردگان گویا
حدیقه/ص80
با همین مقام و منزلت است که عیسی ابرص واکمه را نیز درمان کرده و بینا می گرداند:
تن ابرص از او چوسایه فرش چشم اکمه ازو چو پایه عرش
حدیقه/ص 80
سنایی از معجزات مربوط به عیسی، برای توصیف و یا مدح ممدوحان خویش نیز بسیار بهره می گیرد . او در توصیف شراب ، آن را به سلطانی تشبیه می کند که کف او همانند ید بیضای موسی، چون عیسی مردگان را زنده می گردانده است:
از کف پر زمعجز موسی مرده زنده کن است چون عیسی
حدیقه/ ص404
چاه سیمین در زنخدان داشت او همچو عیسی در سخن «آن» داشت اومنطق الطیر /ص 69
استاد فروزانفر در شرح کلمه «آن» می نویسد: «حالت و کیفیتی ناگفتنی ولی دریافتنی است ، زیبایی از آن جهت که صفت نتوان کرد، لیکن به ذوق در توان یافت و این در اصل از مصطلحات صوفیان بوده و
سپس تداول عام یافته» (خرمشاهی،1371: 510). چنان که در بیت حافظ:
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بنده طلعت آن باش که« آنی» دارد (حافظ شیرازی،1369: 1639).
در دیوان سنایی:
از یوسف خوشتری که در حسن «آن» داری و یوسف آن ندارد
دیوان سنایی / ص 117
بدین ترتیب سخنان عیسی گونه دختر ترسا، معشوق را زنده می کند .
چنان که ملاحظه شد نکته اساسی در برداشت سنایی از معجزات عیسی از جمله زنده کردن مردگان، چه جنبه توصیف طبیعت و مدح و چه جنبه عرفانی آن ، همان دَم عیسی است که زندگی بخش می باشد .
خندان بودن عیسی:
درباره زندگی حضرت عیسی، در آثار مختلف از جمله قصص الانبیاء ، جایی دیده نشد که آن حضرت را به خندان بودن توصیف کرده باشند ، امّا در اسرار نامه بدان اشاره شده است :
چو عیسی باشد خندان و شکفته که خر باشد ترش روی و گرفته
اسرار نامه/ ص 183
در فیه ما فیه نیز نقل شده است:«عیسی علیه الّسلام بسیار خندیدی، یحیی علیه الّسلام بسیار گریستی، یحیی به عیسی گفت که تو را از مکرهای دقیق قوی ایمن شدی که چنین می خندی ، عیسی گفت که تو از عنایتها و لطفهای دقیق لطیف غریب حق قوی غافل شدی که چندینی می گریی»(مولوی،1369: 48).
مرحوم فروزانفر درباره خندیدن عیسی در تعلیقات فیه ما فیه آورده است که : « این حکایت در نوادر الاصول تالیف محمّد بن علی حکیم ترمذی از اکابر صوفیه بصورتی مخالف آنچه در فیه ما فیه می بینیم روایت شده است و هی هذه : و روی آن یحیی بن زکریّا علیهما الٌسلام اذا القی عیسی (ع) بدا بالّسلام فسلٌم علیه و کان لا یلقاه الاّ باشّا متبسما و لا یلقی عیسی الاّ محزونا شبه الباکی فقال له عیسی: انک تبسم تبسّم رجل یضحک کانک آمن فقال یحیی: انک تعبس رجل یبکی کانک آیس فاوحی الله تعالی الی عیسی ان احبکّما الی اکثر کما تبسّما – و در حاشیه روایتی مطابق با متن حاضر نقل شده و محشّی گفته که این روایت صحیح تر است» (نوادرالاصول:245)
در قاموس کتاب مقدس نیز، عیسی به گریان بودن توصیف شده است : «کسی خنده وی را ندیده است ولکن بسیاران گریه وی را دیده اند » (کتاب مقدس همان :807).
امّا مولانا در کلّیات شمس نیز به خندان بودن عیسی اشاره می کند:
ضحاک بود عیسی، عبّاس بود یحیی این زاعتماد خندان و زخوف آن معبّس
(کلیات شمس،1363 :80).
در قصاید بیتی مبنی بر این موضوع یافت نشد .
زهد عیسی :
از عیسی به عنوان زاهدترین پیامبران یاد شده است. چنان که در التصّفیه نقل است که: «بیشتر انبیا در دنیا زاهد بودند و طریقت ایشان زهد بود و معرض گشته از حطام دنیا. و این منزل را سرای فتنه گویند و درین سرای به ضرورت کفایت کردند و به مهمات قناعت نمودند… و عیسی علیه السلام خود زاهد انبیاء بود و در کمال زهد بدان مرتبت بود که ترک جمله دنیا بگفت و اندک و بسیار با خود هیچ برنداشت و همراه نکرد، گفت: الدنیا قنطره فاعبروها و لا تعمروها » (عبادی، 1368: 62و63)
از ضروریات زهد و پارسایی، ترک دنیا و انزا طلبی را توصیه کرده اند و عیسی نیز به پیروان دین خود تاکید کرده است، چنان که «در بعضی از خطبه های خود که در میان بنی اسرائیل خواند می فرمود: صبح کرده ام و خادم من دستهای من است و دایه من پاهای من است و فراش من زمین است و بالش من سنگ است و آتش من در زمستان جایی است که آفتاب بتابد و چراغ من در شب ماه است و نان خورش من گرسنگی است و پیراهن من ترس خداست، پوشش من پشم است و میوه و گل و لاله من گیاه زمین است که حیوانات می خورند و شب می گذرانم و هیچ ندارم و روی زمین هیچ کس از من غنی تر و بی نیازتر نیست» (همان،حیات القلوب:401).
سنایی زهد عیسی را همه جانبه و حتی ضرب المثل می داند:
زهد ورز اقتدا به عیسی کن طلب او و ترک دنیا کن
طریق التحقیق/ص 123
در جایی دیگر در برابر زهد و دنیا گریزی عیسی، قارون را مظهر دنیا پرستی و بنده مال ذکر می کند:
درنگر بی مزاج و خاطر دون زین دو معنی به عیسی و قارون
حدیقه /ص 443
و کمتر اتفاق می افتد که سنایی حکایتی کاملی از زندگی پیامبران بیان کند در قصاید، ولی گاهی در مثنویهایش مشاهده می شود و از و ازآن بهره می برد .
او در حکایتی عیسی ر ا با ابلیس روبرو می سازد تا از این طریق اهمیّت زهد و پارسایی را گوشزد نماید . چنان که آورده اند : « عیسی بن مریم سنگ زیر سر می گذاشت. در وقت خوابیدن و جامعه
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
های کنده می پوشید» (همان، حیات القلوب:400). سنایی نیز در این حکایت فرماید که شبی عیسی به صحرا بیرون رفت و :
ساعتی چون برفت خواب گرفت به سوی خوابگه شتاب گرفت
سنگی افکنده دید بالش ساخت خواب را جفت گشت و بیش نتاخت
حدیقه / ص 392
وقتی از خواب بیدار گشت، ابلیس را یافت. خطاب به او گفت: تو رانده شده ای، چرا به نزد من آمدی؟ این جا جایگاه عصمت من است و تو را در آن جایی نیست. ابلیس در جواب گفت که تو خانه مرا تصرف کرده ای، چون تمام دنیا متعلق به من است. عیسی به او گفت: من به تو زحمتی نداده ام و قصد ملک تو نکرده ام. ابلیس در جواب گفت: سنگی که بالش توست از دنیا برگرفته ای. عیسی در حال سنگ را به دور انداخت:
تا چنین طالبی تو دنیا را کی توانی بدید عقبی را
رو زدنیا طمع ببر یکسر گهر و زر او تو خاک شهر
خاک بر سر هر آنکه دنیا خواست مرد دنیا پرست، باد هواست
حدیقه/ ص393
حتّی دلخوش بودن به سنگی بی ارزش از این دنیا، مانع قرب سالک می گردد، بلکه باید عیسی وار حتی از سنگ این دنیا دل برسد و آن را دور انداخت و در راه حق قدم گذاشت .
مرد چون عیسی مریم باید اندر راه صدق تا بداند قدر آیات و حروف انجیل را
دیوان/ ص 29
خر عیسی :
در اناجیل و همچنین قصص قرآنی و قصص پیامبران آمده است که عیسی ماده خری داشته که در هنگام سفر بر آن سوار می شده و جاهای مختلفی را با آن می رفته و به تبلیغ دین خویش می پرداخته است.
چنان که در انجیل متی روایت شده است: « … چون نزدیک به اورشلیم رسیدند به بیت فاگی بر دامن کوه زیتون آمدند. عیسی دو نفر از شاگردان خود را فرستاده ، فرمود در این قریه که مقابل شماست بروید که در ساعت ماده الاغی را بسته و کرهٌ ای با وی خواهید یافت. پس آنها را باز نموده نزد من آرید و هرگاه کسی شما را چیزی بگوید، گویی که خداوند به آنها احتیاج دارد که در ساعت آنها را روانه خواهد نمود و همگی این چیزها واقع گردید تا کامل گردد آنچه به وساطت پیغمبر گفته شده بود که می گفت بگویید دختر صیئون را که اینک پادشاه تو نزد تو می آید با فروتنی و سوار شده بر الاغی بر کرّه بارکشی. پس آن شاگردان رفته، چنان که عیسی به ایشان فرموده بود عمل نمودند و ماده الاغ و کرّه را آوردند و رختهای خود را بر آن گسترده و او را بر آن نشانیدند و جمع بسیاری رخت خود را در راه فرش می نمودند و بعضی شاخه ها را از درختان بریده و در راه می گستردند » ( انجیل متی،:47 آیات1-8)
به هر حال خر وسیله سواری عیسی بوده و ان حضرت سوار بر او به جاهای مختلفی سفر می کرده و گویا انجیل را نیز بر آن بار می کرده است . خر عیسی دستمایه ای است در دست شاعران برای بیان برخی مفاهیم از جمله مفاهیم عرفانی .
آنچه مسلّم است، خر عیسی بیشتر جنبه کنایه و رمز دارد و منظور از آن تن و جسم آدمی است که در حکم مرکب، و وظیفه سواری روح که به منزله راکب است، بر عهده دارد .
سنایی در تعبیری عیسی را به منزله روح و روان آدمی می داند که باید به عالم برتر سفر کند و خر رمزی از جسم خاکی آدمی است که همواره به دنبال خواسته ها و هوسهای نفسانی خویش بوده و به هیچ چیز دیگری توجٌه ندارد؛ نهایت آرزو خواست او جو و علفی بیش نیست . عیسی که رمزی از روح است همیشه از خر تن رنج و زیان می بیند . چرا آدمی بایستی روح و روان را ترک نماید و تنها در اندیشه فربه نمودن خر و تن خویش باشد در حالی که شکم خوارگی مانع رسیدن به حق باز دارنده روح از عروج می گردد:
عیسی اندر آسمان خر در زمین من نه با عیسی نه با خر مانده ام
دیوان/ ص 358
از خود برداشت عیسی زان شد اندر آسمان ورخرش را نیم پربودی نماندی خر
دیوان/ص662
در مدح جمال الدین ابونصر نیز ، همین موضوع را طرح می نماید؟، بدین گونه که او را به منزله میزبان می شناسد که برای عیسی غذای مناسب او و همچنین برای خر، جو که شایسته اوست فراهم می آورد، یعنی هر کس را فراخور خودش غذای روحانی و جسمانی می دهد:
تا چو میزبان نو دارد عیسی و خر غذا و جو دارد
حدیقه / ص 628
در نظر او گاهی خر عیسی کنایه از انسانهای ابله و نادانی است که از غذاهای روحی و معنوی بی بهره ند ولی همواره در پروردن جسم مادی تلاش می کنند ولی :
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:16:00 ب.ظ ]