این مطالعه انتقادی، مجموعه ­ای از نوشته­های کلاسیک درباره معنویت غربی، و مجموعه ­ای دیگر درباره معنویت جهان پدیده آورده است (همان منبع).
بخش عمده معنویتی که در گذشته درک و تعلیم داده می­شد، به وسیله نوعی فرهیختگی اجتماعی، فرهنگی و خردورزی که به تنهایی قابلیت لازم برای پرورش دل و روح را دارد، تحول یافته است. در مکاتب مختلف معنویت، در مدل اصلی را می‌توان یافت:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
الف) مدل راهبانه یا زاهدانه معنویت
ب) مدل معنویت خانه خدایی[۵۷]: جایی که ریاضت­کشی کمتر غالب است. در سنت مسیحی، مکان بارز تطهیر و زندگی ایده­آل معنوی صومعه بود؛ یک اجتماع موازی که از جریان اصلی جامعه جدا شده بود. با پیدایش آیین پروتستان، تطهیر از صومعه به زندگی عادی در جامعه با تمامی روابط و مسئولیتهای روزمرگی­اش منتقل شد و یک معنویت جدید به نام معنویت بودن در جهان با ریشه در آموزه­های اولیه مسیحی بسط و توسعه پیدا کرد. هر دو مدل در بیشتر ادیان هندی یافت می­ شود، اما آیین سیک، اسلام و یهودیت به مدل معنویت خانه خدایی بیش از مدل معنویت دیرنشینی تاکید می­ورزد. با وجود این، در جای جای سنت­های دینی، نخستین چیزی که شخص در وهله اوّل با آن مواجه می­ شود، توصیه­هایی معنوی است که باید بدون توجه به جنسیت خاصی باشد و ظاهراً مخاطبان توصیه­های معنوی، جستجوگران معنویت، فارغ از جنسیت خاص هستند، اما در عمل این اساتید مذکر معنوی هستند که اصول معنوی را به پیروان هم جنس خویش توصیه می­ کنند، گویی نوشته­ها در باب معنویت در سراسر ادبیات مذهبی جهان، حاوی زن ستیزی بسیاری است، که اکنون این متون زن ستیزانه خود به عنوان منبعی برای نقد به حساب می­آیند. تلقی معاصر از معنویت گاهی اوقات آنچنان تصنعی و ایستا، متوقف بر گذشته است که از رهگذر آن، دستیابی به کیفیتی پویا و بالنده از معنویت به عنوان تجربه­ای زنده و رویدادی اصیل برای جان و روح امکان پذیر نمی‌باشد.
آن دل و روحی که در جستجوی تفوق و تعالی بخشیدن خویشتن خویش و عبور از مرزهای عواطف، خرد و تخیل است.
تحولات نوین در فهم معاصر از معنویت با کندوکاوی نوین در منابع نیروی معنوی بشر و میراث معنوی جهانی برای آینده بشریت، گفت و گو در سرتاسر سنن متنوع معنوی، اهمیت و لزوم گفتگوی بین ادیان، که اخیراً مطرح شده است و تحولات بسیاری در باب معنویت زنان، پیوند خورده است. و نیز اکنون معنویت به عنوان موضوعی در امر اموزش نوین متبلور شده است به عنوان مثال می­توان به لایحه اصلاحات آموزشی عالی در سال ۱۹۸۸ اشاره نمود که در این لایحه، مدارس بریتانیا ملزم شدند تا به موازات برنامه ­های درسی، تحولات معنوی را در بین دانش ­آموزان ارتقا بخشند و اخیراً برخی از موسسات آموزش عالی در انگلستان و ایالات متحده آمریکا واحدهایی را بدین منظور لحاظ کرده ­اند که صلاحیت علمی دانش جویان منوط به گذراندن این واحدها می­باشد، و حتی برنامه ­هایی را در جمعیت اعطای مدرک در زمینه معنویت به اجرا گذاشته­اند (حبیب زاده، ۱۳۸۴).
رشد معنوی فرایند بیداری و هوشیاری درونی است. یعنی صعود و بالا رفتن هوشیاری فراتر از وجود عادی و بیداری در مقابل حقایق جهان. رشد معنوی فرایند دور ریختن باورها و تصورات نادرست و غیرواقعی است و در این فرایند ما آگاهی و هوشیاری بیشتری نسبت به وجود درونیمان پیدا می­کنیم.
رشد معنوی نه فقط برای کسانی که به دنبال روشنگری معنوی هستند و انتخاب میکنند که در محیط­هایی دور از اجتماع و تنها زندگی کنند، بلکه برای همه افراد اهمیت زیادی دارد (عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).
رشد معنوی می ­تواند پایه و مبنای زندگی بهتر و هماهنگ­تر برای همه باشد، زندگی­ای که فاقد هرگونه فشار و دغدغه، ترس و اضطراب باشد، با کشف وجود واقعی خود، ما رویکردی متفاوت نسبت به زندگی پیدا خواهیم کرد.
یاد میگیریم اجازه دهیم موقعیت­های خارجی روی وجود درونی و اعتقادهای ما تاثیر نگذارند و قدرت و نیروی درونی در ما ایجاد می­ شود که ابزار­های بسیار مفید و موثر هستند. رشد معنوی راهی برای فرار از مسئولیت غیر عادی رفتار کردن و تبدیل شدن به فردی غیر فعال نیست، بلکه روشی برای رشد، قوی­تر، شادتر و مسئولیت پذیرتر شدن است (عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).
صمیمت معنوی به عمیق­ترین و آسیب پذیر­ترین بخش­های روحمان نفوذ می‌کند. برای آن که با هم به آن جا برسید باید از نوعی اعتماد، امنیت و آرامش برخوردار باشید که زاده تعهد و کنترل احترام آمیز مسائل و مشکلات در روابط­مان است(قیطاسی، ۱۳۸۴).
«مک دونالد»، «فرید من»، «المرا» (۲۰۰۳) تحقیقات انجام شده در خصوص تاثیر معنویت به روی سلامتی را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که معنویت به بیماری کمتر و طول عمر بیشتر کمک می‌کند(ساغروانی، ۱۳۸۸).
از دیدگاه دیگر «پیرمانت[۵۸]» (۱۹۹۹) معتقد است که معنویت ممکن است به عنوان ویژگی شخصیتی خاصی در نظر گرفته شود که میزان و نحوه بروز آن در افراد متفاوت است (ساغروانی، ۱۳۸۸).
عشق، علاقه و نوع دوستی یکی از ویژگی­های اصلی افراد معنوی است.
افرادی که به دیگران علاقه، محبت، مهربانی، خویش­رویی و جوانمردی نشان می­ دهند افرادی نوع دوست هستند.
فراتر از نوع دوستی، افراد معنوی به کل هستی از جمله به حیوانات، گیاهان و طبیعت عشق و علاقه نشان می­ دهند این‌ها دنیا را زیبا می­بینند و زیبایی را گسترش می­ دهند و برای بهبود زندگی افراد می‌کوشند.
این علاقه هم در هدف و هم در روش برخورد افراد معنوی با مردم، خود را به روشنی نشان می­دهد (غباری بناب، فوری­زاده، امامی نائینی، ۱۳۸۵ به نقل از عبدالله‌زاده، ۱۳۸۷).
انسان دارای سه بعد معرفتی (عقیدتی یا شناختی)، عاطفی و احساسی و بعد ارادی است و همه چیز در درون انسان در این سه حالت قابل رده­بندی هستند یعنی انسان معنوی چه می­خواهد که دیگران نمی‌خواهند؟ انسان معنوی سه چیز می­خواهد؛ در بعد ارادی این سه چیز مهم هستند. انسان معنوی انسانی است که می‌خواهد، اولاً، خودش را بشناسد. ثانیاً، خودش باشد. ثالثاً، خودش را بهتر کند (عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).
۲-۱-۴)هوش معنوی و برخی تعاریف آن:
از نظریه­ها چنین بر می ­آید که هوش معنوی مجموعه ­ای ازتوانمندی­هاست که به منابع معنوی متصل است، هوش معنوی ساختارهای معنویت و هوش را جهت ایجاد ساختاری جدید تحت عنوان هوش معنوی ترکیب می­ کند و ساختاری است که با روانشناسی، بیولوژی، مذهب، معنویت و عرفان همپوشانی دارد.
آمونز: هوش معنوی متشکل از شماری توانمندی­ها و شایستگی­هاست و چهارچوبی برای معرفی و سازماندهی توانمندی­ها و مهارت­ های مورد نیاز برای استفاده انطباقی از معنویت است (ساغروانی، ۱۳۸۸).
هوش معنوی توانایی رفتار منطبق بر شفقت و مهربانی بدون در نظر گرفتن شرایط است. این چیزی است که در رهبران معنوی دیده می­ شود (ویلگزورث[۵۹]، ۲۰۰۶).
هوش معنوی ظرفیت جستجو در منابع برای شناخت بیشتر، حل و فصل معنای وجودی، معنوی و مسائل عملی در زندگی است (ناسل[۶۰]، ۲۰۰۴، به نقل از حسینی و همکاران، ۲۰۱۰).
هوش معنوی از منظر کینگ (۲۰۰۸) به عنوان مجموعه ظرفیت­های روانی که با آگاهی، یکپارچگی و با جنبه­ های متعالی و معنوی و غیر مادی وجود فرد سروکار دارد تعریف می­ شود.
به گونه­ ای که منجر به پیامدهایی همچون بازتاب عمیق وجودی، افزایش معنا، بازشناسی خود متعالی و تسلط بر ویژگیهای معنوی می­ شود که از ۴ مولفه اصلی، تفکر وجودی انتقادی، خلق معنای شخصی، آگاهی متعالی و توسعه آگاهی تشکیل شده است.
هوش معنوی بیانگر مجموعه ­ای از توانایی­ها و ظرفیت­ها و منابع معنوی است که آن­ها موجب افزایش انطباق­پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد می­ شود. هوش معنوی هوشی است که مشکلات معنایی و ارزشی انسان را حل می­ کند. این هوش اعمال و زندگی انسان را در یک سطح وسیع­تر و قدرتمندتر معنا می‌دهد به وسیله آن می­توان معنای زندگی و مسیر زندگی فرد را سنجید. بنیان عملکرد هوش معنوی کاراتر از هوش عقلانی و هوش عاطفی است. به اعتقاد کینگ راهبردهای مقابله­ای و تکنیک­های حل مساله با بهره گرفتن از معنویت در واقع کاربردهای سازگارانه هوش معنوی می‌باشد. هوش معنوی به عنوان یک میانجی در ارتباط نقش دارد.
به احتمال زیاد همبستگی معنا­داری میان سطوح هوش معنوی و سازگاری وجود دارد. هوش معنوی به ما اجازه می­دهد موقعیت را اداره کنیم (معلمی، رقیبی و سالاری درگی، ۱۳۸۹). تحقیقات نشان داده است که اعتقادات معنوی و روحانی و اقدامات و تعهدات به هم مرتبط است و نتایج مثبتی در روح و روان و سلامت جسمانی دارد و باعث بهبود ارتباطات مثبت میان فردی می­ شود.
(ضیایی، نرگس و آبیاقی اصفهانی ۱۳۸۷)، تحقیق در مورد نقش رهبری معنوی در توانمندسازی کارکنان دانشگاه تهران انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که بین رهبری معنوی در دانشگاه و توانمند­سازی کارکنان رابطه معناداری وجود دارد و همچنین بین چشم انداز سازمانی و عشق به نوع دوستی و ایمان به کار، معناداری در کار و عضویت در سازمان، رابطه عالی معنی­داری و مثبتی وجود دارد و بازخورد عملکرد، رابطه عالی معنی­دار و معکوسی با توانمند­سازی کارکنان دارد.
و نیز نتیجه گرفتند: اعتقادات، تعهدات و فعالیت­های معنوی تاثیر مثبتی بر سلامت­روان شناختی، عاطفی، فیزیکی و ارتباط بین فردی داشته و کیفیت زندگی را افزایش می­دهد. فعالیت­ها­ی معنوی، فرد را از رفتارهای ناهنجار و نامطلوب باز می­دارد. هوش معنوی به انسان اجازه می­دهد تا با احساسات درون فردی، شکاف بین خود و دیگری را پرکند، هوش عاطفی به تنهایی نمی­توان این شکاف را پر کند و نیازمند این است که در مورد آنچه هست بداند و همچنین معنادار بودن زندگی در جهان را بفهمد (ادواردز، ۲۰۰۳).
هوش معنوی به انسان کمک می­ کند تا خود را توسعه دهد و از لایه ­های عمیق­تر توانایی­هایی که در درونش وجود دارد، فراتر رود.
هوش معنوی تاثیر قابل توجه­ی درکیفیت زندگی دارد و نیاز است تا در دوره نوجوانی که دوره حساسی است آموزش خاص داده شود تا بتوانند در آینده با مشکلات مقابله کنند (زوهار[۶۱]، ۲۰۰۰، نقل از حسینی و همکاران، ۲۰۱۰) (جوادی، ۱۳۹۰).

۲-۱-۵) اجزا هوش معنوی

 

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

 

عقل شهودی: نور بصیرت که به انسان اجازه می‌دهد در مورد جنبه­ های خاصی از واقعیت خیالبافی کند. همچنین این ویژگی حس درک هیبت و عظمت خلقت و حس خودشناسی را امکان­ پذیر می کند.

ادراک مستدل: نقطه مقابل عقل شهودی است. این فرایند شامل ترسیم، توسعه و تحلیل بصیرت به دست آمده از طریق شهود به خاطر روشن کردن معنی خاص بصیرت است.

آگاهی مبنی بر خواست و نیت: با ترکیب عقل شهودی و ادراک مستدل انسان، قادر خواهد بود که به حالت دانستن وارد شود. دانستن کامل هدف و خواسته هایش.

عشق و شفقت: نعمت عشق بیانگرجریان نامحدود عشق و انرژی الهی است.

قدرت و عدالت متمرکز: نقطه متقابل عشق­ورزی و محدودیت است. زمانی که در شکل مثبت ظهور یابد نشان دهنده عدالت و انصاف خواهد. این ویژگی، ایجادکننده نظم و احساس مسئولیت و توانایی کنترل و ارزشیابی رفتارهای خود شخص است.

شفا و بخشش: وقتی عشق­ورزی و محدودیت به طور مطلوب، متعادل شوند نتیجه عبارت است از بهبود و تعدیل انرژی­های متعادل نشده، شامل بخشش خود و دیگران، ابراز دلسوزی، ابرازخشم بدون شکستن حریم دیگران.

زندگی با شوق: بروزکامل عشق در شخصیت فرد و توانایی برای زندگی با شادی و شوق است.

زندگی با وقار، یکدلی و تعهد: بصورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی متعالی خودش است. بدون این حس شخص دچار لاقیدی می­ شود. در این حالت شخص می ­تواند و سوسه را رد کند و در رفتار و کلامش تعهد به ارزشهای شخصی را نشان دهد و مسیر اخلاقی راهنمای او در زندگی و کسب و کار خواهد بود.

پیوند و خدمت خلاق: برد و عملکرد اشاره دارد: الف-خلاقیت ب- ارتباط و پیوند با دیگران. در اینجا شخص ترکیبی از حضور خداوند، عشق و وقار را در امور عادی زندگی روزانه­اش نشان داده، رفتارهایش بر اساس کارهای مثبت و متعهدانه است.

پادشاهی خداوند، شادی و تکمیل زندگی باهوش معنوی مطلوب: یعنی شخص همه امور و عوامل و…. در دنیا را نشانه­ای از وجود، حضور و نظارت خداوند بر اعمالش دانسته و اراده و خواست خداوند را علت همه چیز بداند. (لطیفی و سیار ۱۳۸۷؛ به نقل از عبدالله‌زاده، ۱۳۸۸).

۲-۳) اهمیت هوش معنوی:
هوش معنوی ذاتاً هوش یک پارچه، یاری­رسان و فعال است، این هوش می‌خواهد سودمند و خدمات‌رسان باشد. (باول[۶۲]، نقل از عبدالله‌زاده وهمکاران، ۱۳۸۸). هوش معنوی به انسان اجازه می­دهدکه در درجه اول اگر بخواهد بتواند در موقعیت خاص قرار بگیرد، هوش معنوی به انسان قدرت قضاوت در موقعیت­هایی که در آن هست را می­دهد و سپس بر مبنای آن می­توان رفتار مناسب را اتخاذ کرد (آمرام، ۲۰۰۹). هوش معنوی ممکن است امری شناختی_انگیزشی باشد که مجموعه ­ای از مهارت‌های سازگاری بوده و منابع تسهیل کننده حل مسأله و تقرب به آمال را معرفی می­ کند. فرد می ­تواند از این هوش برای چارچوب­دهی و تفسیر مجدد تجارب خود بهره ببرد (غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۶). یکی از مشخصه‌ های کلیدی هوش معنوی استفاده از معنویت برای حل مشکلات است (ادواردز، ۲۰۰۳). هوش معنوی و هوش عاطفی بر یکدیگر تاثیر می­گذارند و فردی که از هر دو هوش برخوردار باشد می ­تواند در زندگی دنیوی موفق و برای زندگی اخروی اندوخته مناسبی جمع کند (فرامرزی، همیایی و سلطانی حسینی، ۱۳۸۸). هوش معنوی از روابط فیزیکی شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد می­ شود. هوش عاطفی به یکدیگر وابسته هستند و هنگامی که رشد هوش معنوی آغاز شد، هوش عاطفی بسیار تقویت می­ شود، در واقع این دو یکدیگر را تقویت می­نمایند و باهم رابطه مثبت دارند (غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۶). و هان[۶۳] (۲۰۰۲) معتقد است که هوش معنوی یکی از انواع هوش­های چندگانه است که به طور مستقل می ­تواند رشد و توسعه یابد. هوش معنوی نیازمند شیوه ­های مختلف شناخت و وحدت زندگی درون ذهن و روح با زندگی در دنیای هستی است. هوش معنوی می‌تواند به وسیله تلاش، جستجو و تمرین پرورش یابد. انسان برای کسب قدرت تشخیص در تصمیم‌گیری­هایی که به رشد سلامت نفس و روان کمک می­ کند، نیازمند هوش معنوی است (نقل از ساغروانی، ۱۳۸۹). هوش معنوی برای کار کرد اثر بخش بهره هوشی و هوش عاطفی ضرورت دارد، هوش معنوی افراد را خلاق می­ کند، چون به افراد کمک می­ کند قواعد را جایگزین کنند و با مرزها بازی کنند (فرهنگی وهمکاران، ۱۳۸۸). اختلاف نظرهایی در رابطه با تعریف و تشریح هوش معنوی وجود دارد از جمله این اختلاف­ها می­توان به موارد زیر اشاره کرد: هوش معنوی چطور عمل می‌کند؟
آیا این هوش قابل یادگیری و افزایش است؟
هوش معنوی چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؟
آیا استفاده از این هوش مزایای قابل توجهی را برای فرد فراهم می­ کند؟
۲-۱-۶) ویژگی­های هوش معنوی:
هوش معنوی ظرفیتی برای تعالی است.
هوش معنوی استفاده از حالات معنوی برای افزایش هوشیاری است.
هوش معنوی ارتباط بر قرار کردن بین فعالیت­های روزمره و حوادث با حس مقدس متعالی است. هوش معنوی استفاده از منابع معنوی برای حل مشکلات در زندگی است. هوش معنوی ظرفیت پرداختن به رفتارهای با فضیلت است. (مایر[۶۴]، نقل در امونز[۶۵]، ۲۰۰۰؛ به نقل از فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۸).
۲-۱-۷) نقش عصب شناسی در هوش معنوی:
مطالعات جدید عصب شناسان نشان می­دهد که برخی کنش­های مغزی با تجربه­های معنوی همراه است، به گونه­ ای که معنویت روی برخی از قسمت ­های مغز اثر می­گذارد. یکی از این قسمت ­های مغز لب گیجگاهی است که دقیقا پشت ناحیه گیجگاهی قرار دارد و عصب شناسان این بخش را منطقه خدا می‌دانند زیرا با تحریک مصنوعی آن موضوع­های معنوی مانند دیدار با خدا، گفت­وگوی دینی و…پدیدار می­شوند (چی یو[۶۶]، ۲۰۰۱). هوش معنوی پایه بیولوژیکی دارد و قابل رشد است و مانند دیگر هوش‌ها قابل پرورش است (همان منبع).
۲-۱-۸) ایجاد هوش معنوی:
آگاهی: شامل توانایی تفکر ترکیبی، یافتن معنا در کارها، استفاده از شهود در تصمیم ­گیری می­باشد.
اعتماد: نشان دهنده میزان اعتماد افراد به خدا، کائنات و طبیعت و نیز قدردانی از موهبت­های زندگی می‌باشد.
کل نگری: توانایی نگاه کل نگرانه به پدیده­های هستی بوده و درک حضور نیرویی مقدس در کلیه امور را نشان می­دهد.
تجارب معنوی: بیان کننده اهتمام فرد به انجام تمرین­های معنوی، بکارگیری دانش معنوی در حل مسائل روزمره و پایداری بر ارزش­های متعالی است (فرهنگی وهمکاران، ۱۳۸۸). بسیاری از دانشمندان بر این باورند که هوش معنوی مهمترین هوش ماست و این قدرت را دارد که زندگی، اجتماع، جهان و تاریخ ما را متحول سازد.
جدول ۲-۱: مهارت‌های هوش معنوی

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:54:00 ب.ظ ]