۲-۱-۱- سابقه و خاستگاه اصلی زرتشت
هم زمان با حکومت مادها، سلسله ای در شرق ایران حکومت می کرد که در منابع کهن و به زبان پهلوی به کیانیان، جمع «کی»، معروف و مرکز آن بلخ(باختر- باکتریا) بود(تفضلی، ۱۳۷۶؛ ص ۳۶). محدوده حکومتی کیانیان شرق ایران از زرنگیا(سیستان بعدی) تا بلخ را در بر می گرفت. در زمان مورد بحث، گشتاسب یا ویشتاسب، فرزند لهراسب از سلسله کیانی و آخرین آنان، فرمانروایی می کرد. گشتاسب اهمیت تاریخی فراوانی دارد؛ زیرا گذشته از آن که دین زرتشت را پذیرفت، در تقویت دیوان سالاری و ترتیب دیوان ها و گردآوری و نگاشتن دفاتر حکومتی کوشش بسیار کرد که وزیر دانشمندش جاماسب در این کار سهم بسزایی داشته است. زرتشت که آوازه ی این حکومت را شنیده بود نزد گشتاسب رفت و دین خود را بر او آشکار کرد(اصفهانی، ۱۳۶۷: ص۳۳). ابتدا، همسر گشتاسب «آتوسا» به وی پیوست و سپس گشتاسب و آن گاه جاماسب پیرو او شدند؛ بدین ترتیب دستگاه حکومتی پشتیبان او گشت و از ان پس دین رسمی شرق ایران زرتشتی شد. در این زمان زرتشت چهل و دو ساله بود و دارای پسران و دختری بود. جاماسب دختر زرتشت را به همسری گرفت و این خویشاوندی در توسعه کار وی تأثیر گذارد. حتی گشتاسب برای اشاعه دین زرتشتی دست به نبردهایی نیز زد، که پیروزی با وی بود(بویس[۲]، ۱۳۷۵: ص ۲۳)؛ و توسعه این دین گواه آن است. ابن مسکویه می نویسد: «که به دستور گشتاسب در هند نیز آتشکده ای ساخته شد»(ابن مسکویه، ۱۳۶۶:ص ۸۳). زرتشت در این سفر، در شرق ایران پایگاهی مهم یافت. بدین ترتیب زرتشت با نیروی فزاینده ای که از جانب شرق ایران و دستگاه حکومت گشتاسب یافت و با رسمیتی که به دین وی بخشیده شد، سفر خود را از شرق به غرب ادامه داد. یکی از مراکز مهم دین زرتشتی و طبقه مغان ری بود که بر سر راه شرق به غرب قرار داشت و از موقعیت مهم جغرافیایی و سوق الجیشی برخوردار بود؛ بعدها، مهم ترین و اصلی ترین پایگاه زردشت، آتور پاتکان(آذربایجان) یا مدیا(مدیه)، مرکز ثقل حکومت نوپای مادها قرار گرفت و بدین ترتیب، دین زرتشتی از اوایل سده هفتم ق.م قلمرو مادها را فرا گرفت و به احتمال زیاد، دین رسمی حکومت شد(دیا کونوف،۱۳۴۵: صص ۴۸۱ ،۴۸۴، ۴۹۴)؛ زیرا دستگاه حکومتی نیاز به یک دین رسمی داشت تا از لحاظ معنوی نیز بر اتباع خود که در گستره وسیع فلات ایران قرار داشتند، به گونه ای نیرومند و یکدست فرمان براند؛ زرتشت عمری دراز داشته و همین طول عمر سبب شد که فرصت آن را بیابد تا در اشاعه هر چه بیشتر دین خود بکوشد(بویس، ۱۳۷۵: ص ۲۶۵). گروهی که معتقدند زرتشت در آذربایجان(آتورپاتکان) متولد شده و از آن جا ظهور کرده است، حرکت تبلیغی او را از این منطقه دانسته اند(اصفهانی، ۱۳۶۷: ص۳۵۷). [آن چه مسلم است این است که] کیش زرتشتی، کهن ترین دین وحیانی است و چه بسا بیش از هر دین دیگر، به طور مستقیم و غیرمستقیم بر جهان بشری اثر نهاده باشد. این کیش، خود، دین رسمی سه شاهنشاهی بزرگ ایران بوده است که از سده ی ششم پیش از میلاد تا سده هفتم میلادی تقریباً پیوسته در اوج شکوفایی و قدرت بودند و بر بخش اعظم خاور نزدیک و میانه سلطه داشتند(بویس، ۱۳۷۵: ص ۲۶۵).
۲-۲ جغرافیای زرتشتیان
۲-۲-۱- سیستان
سجستان در قرون اول اسلامی یکی از ایالات ایران بود ، که دین زرتشتی در آن قوی مانده بود. این ایالت به خصوص در تاریخ مذهبی ایران مانند آذربایجان، دارای مقام ارجمندی است. این سرزمین وطن اصلی کیانیان شمرده شده. بی شک سیستان قدیم به خرابی و بیچارگی و کم جمعیتی امروزه نبوده، دریاچه هامون در سنت زرتشتیان معتبر است؛ چون در آینده سه پسر از پشت پیغمبر زرتشت از کنار آن ظهور خواهند کرد که هر یک فاصله هزار سال از همدیگر پا به عرصه وجود خواهند گذاشت و به ترتیب هوشیدر، هوشیدرماه و سوشیانت نام دارند.در ظهور پسر آخری که غالباً کلمه سوشیانت بر او اطلاق می شود، لشکر دروغ اهریمنی یکسره نابود خواهد شد(پور داوود، ۱۳۸۰: صص ۲۸۹، ۳۰۲).
در دیه کرکویه آتش خانه ای بود که بنیاد آن را به کیخسرو پادشاه کیانی نسبت می دادند. تاریخ سیستان (تألیف ۴۴۵ ه) یکی از دو کتابی است «که درباره آتش کرکویه به تفصیل سخن رانده و در آن باره از کتاب گرشاسب ابوالمؤید بلخی نقل کرده است. این امر معلوم می دارد ،که تا عصر مؤلف کتاب، یعنی اواسط قرن پنجم، طایفه مغان و علما و متکلمان زرتشتی در سیستان بسیار بوده اند.»(صدیقی، ۱۳۷۲: ص ۱۰۵).
در تاریخ سیستان درباره آتش کرکویه این چنین نقل شده است:
و این جایگه که اکنون آتشگاه کرکوی است معبد جای گرشاسب بود پس کیخسرو آن را آتشگاه کرد و گبرکان چنین گویند: که آن آتش هوش گرشاسب است و حجت آرند به سرود کرکوی(صدیقی، ۱۳۷۲: ص ۱۰۵).
۲-۲-۲- فارس و طبرستان
در ایالت فارس که زادگاه شاهان ساسانی بود، مخصوصاً تا قرن چهارم آتشکده های فراوان وجود داشت.
اصطخری در مسالک و ممالک می گوید: «جز قلیلی از جاها، ناحیتی و شهری از فارس بی آتش خانه نیست و ذکر همه آن ها از حفظ به سبب بسیاری عدد آن ها دشوار است.»( صدیقی، ۱۳۷۲: ص ۱۰۲). مسعودی هم چنین می گوید:
«که در ایالت فارس در شهر ارجان آتشکده ای بود و هم چنین در نسا، و همین طور از آتشکده ای در اصطخر که در عهد وی(۳۳۲ ه) خراب شده بود و آن را مسجد سلیمان می نامیدند، نام برده و هم از آتشکده ای به نام بارنوا منسوب به اردشیر. »( مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۳۷۰: صص ۷۲، ۸۱).
بنابراین در سرزمین هایی مثل استخر و کازرون و ولایات دیلم و طبرستان که آیین زرتشت در نزد طبقات ممتاز هم تا مدت ها بعد از اسلام باقی ماند، فعالیت آتشگاه و موبدان از جانب عمال خلفا با مخالفت شدید و مستمری مواجه نشد. در عهد اصطخری(وفات ۳۴۶ ه) به هیچ ولایت اسلام چندان «گبر» که در ولایت پارس بود وجود نداشت. و هیچ ناحیه و روستایی در آن جا از آتشکده ی خالی به نظر نمی رسید(اصطخری، ۱۳۶۸: صص ۱۲۱ ،۱۰۶).
در کازرون به عهد جوانی شیخ مرشد(وفات ۴۲۶ ه) تعداد گبران چنان زیاد بود که مهتر آن ها می توانست احیاناً از بنای مسجد هم جلوگیری کند(کازرونی، ۱۳۳۳: ص۲۶).
در شیراز رفت و آمد زرتشتی ها در کوی و برزن چنان آزاد و عاری از هر گونه تضییق و تحدید انجام می گرفت ،که نزد مسلمین غیر محلی با غرابت و ناخرسندی تلقی می شد(مقدسی، احسن التقاسیم، ۱۳۶۱: صص ۴۲۹، ۴۴۱).
از نظر زرتشتیان ری هم از شهرهایی(مانند مقر پاپ در واتیکان[۳]) در عصر حاضر شمرده می شد. نویسندگان عرب نام موبدان این منطقه را مصمغان (مسمغان) یعنی بزرگ مغ ها یا موبدان موبد ضبط کرده اند(محمدی، ۱۳۷۴: ص ۵۱).
مطالب ذیل را ابوزید بلخی از ایالت فارس(پارس باستانی) گزارش کرده است:
زرتشتیان در سایه یک توالی بی وقفه، کتاب ها و آتشکده ها و رسوم روزگار پادشاهانشان را حفظ کرده اند. آنان رسوم باستانی را نگاه می دارند و در دین مطابق آن ها عمل می کنند. ولایتی نیست که بیش از فارس زردشتی داشته باشد؛ چون آن جا مرکز قدرت، آیین ها و کتاب های دینی ایشان است(بویس، ۱۳۷۵: ص ۱۸۴).
همسایه شرقی آن یعنی کرمان، نخستین بار در زمان صفاریان(۸۶۹- ۹۰۳ م)(۲۵۷ه- ۳۹۱ه) عمدتاً مسلمان شد، و در اواخر سده دهم میلادی، در استان جبال، هنوز هم زرتشتیان بسیاری بودند. در نواحی شمالی تر، یعنی در کوه های طبرستان(که روزگاری گشنسب آن را تسلیم اردشیر نکرده بود) سلسله ای محلی کیش قدیم را تا اواسط سده نهم میلادی حفظ کرده بود، یعنی تا زمانی که شاهزاده مازیار، در تلاشی نومیدانه برای احیای آن و شیوه های قدیم، شورشی را رهبری کرد.(ابن اسفندیار، ۱۳۸۹، ص ۱۵۷). در آن زمان هنوز آتشکده هایی باشکوه که در آن ها هم چنان آتش مقدس می سوخت، وجود داشت. در شمال غربی، لااقل تا اواسط سده دهم میلادی، آذرگشنسب در پرستشگاهی بر بالای تپه ای مراقبت می شد و در جنوب شرقی، آتش مقدس کرکوی تا سده سیزدهم میلادی باقی بود. قزوینی جغرافی دان، از آتشکده های آن همراه با دو گنبدش که شاخ هایی مانند شاخ گاو نر داشته اند، توصیفی به جا گذاشته است. وی از پریستاران بسیار این آتش همیشه فروزان یاد می کند و این که روحانیان آن با انبرهای سیمین و دهان پوشیده، چوب خشک درخت انجیر معابد را با احترام بر آن می نهند.( بویس، ۱۳۷۵: ص ۱۸۵).
در واقع مرکز اصلی و واقعی زرتشتیان در جنوب ایران در ناحیه فارس بود که جغرافی دانان مسلمان تا حدود قرن چهارم هجری قمری بقایای آیین زرتشتی را در این ناحیه مشاهده می نمودند(الهامی، بی تا : ص ۳۴۸).
مقدسی می گوید:
زرتشتیان در زندگی اجتماعی این ناحیه تأثیر و نفوذ بسیار داشته اند و هر چند هم ردیف اقلیت های دینی و اهل ذمه به شمار می رفتند ؛ ولی در نزد مردم و حکام مقام والاتری داشتند به طوری که نشانه ای که معمولاً می بایستی اهل ذمه برای شناخته شدن به خود بزنند، زرتشتیان شیراز با خود نمی داشتند. «مجوسان در آن جا بی نشانه راه می رفتند و آداب گبرگان به کار برده می شد.»( الهامی، بی تا : ص ۳۴۸).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
پس می بینیم که زرتشتیان در قرن های نخست از آزادی کامل برخوردار بوده اند و از این رو شماره ایشان زیاد بوده و تأثیر بسیار در حیات اجتماعی و فرهنگی کشور داشته اند.
۲-۲-۳ یزد، کرمان، خراسان
[پس از آن که موبد موبدان همراه با روحانیانش به شمال غرب یزد پناه بردند] روستاهای ترک آباد و شریف آباد با هم، مرکزیت سازمان روحانیت زرتشتی ایران را تشکیل دادند. ظاهراً منظور شاردن، بازرگان فرانسوی در سده هفدهم میلادی، همین روستاهاست، وقتی می نویسد: «پرستشگاه اصلیشان در نزدیکی یزد است… این، بزرگ ترین آتشکده ایشان و نیز پرستشگاه و مرکز آموزش آنان است. در آن جاست که ایشان دین، اندرزها و امیدهایشان را اظهار می دارند. روحانی بزرگشان همواره در آن جا به سر می برد و آن را ترک نمی کند. او را دستوران دستور می نامند.» و در دوره های بعد گزارش شده است که«زیارت یزد، تکلیف است و هر فرد باید دست کم یک بار در عمرش بدین کار مبادرت ورزد، در آن هنگام، آنان برای روحانی بزرگشان هدایایی می آورند.»( بویس، ۱۳۷۵ ؛ ص ۱۹۶)
روستاهای این ناحیه هنگامی که دستوران دستور در آن جا اقامت گزید، بایستی هنوز زرتشتی می بوده اند. تجمع بزرگی از زرتشتیان هم در شهر کویری کرمان و پیرامون آن وجود داشت. جامعه زرتشتیان کرمان هم دستوران دستوری برای خود داشت که زیر نظر موبدان موبد زرتشتیان، در یزد بود. در آن سوی کرمان، یعنی در سیستان هم زرتشتیانی بوده اند؛ ولی فنای آنان در دوره های بعد سبب شد، که هیچ گزارشی از این جامعه به جای نماند. از این مهم تر این که در خراسان هم که دروازه حملات و کشتارها بود، زرتشتیانی می زیسته اند؛ ولی پس از سده دهم میلادی/ چهارم هجری، از آذربایجان در شمال غربی ایران، خبری از این دین قدیم به گوش نمی رسد. و در دوران غازان خان که پایتختش را در تبریز نهاده بود، گویا جامعه زرتشتی آن هم به پایان کارش رسیده بود(بویس، ۱۳۷۵ : ص ۱۹۷).
از اطلاعات پراکنده جغرافی نویسان چنین برمی آید، که طی سده های چهار و پنج ه.ق (ده و یازده م) چند جامعه زرتشتی در ایران می زیستند. شمار زرتشتیان در فارس بیش از سایر نقاط ایران بوده است.
اصطخری می گوید:
اکثر نواحی به ویژه روستاها در فارس آتشکده داشتند و پارسیان آداب و رسوم آیین زرتشت را به دقت اجرا می کردند. گذشته از فارس سرزمینی به نام «ری» در کنار زاینده رود به زرتشتیان تعلق داشته است. تعدادی از زرتشتیان در قریه ای موسوم به قریه المجوس در نزدیک قم و تعدادی دیگر در خوزستان، عراق و خراسان زندگی می کردند. زرتشتیان سمرقند حفاظت آبگذر را بر عهده داشتند و در عوض از پرداخت جزیه معاف بودند(اصطخری، ۱۳۶۸: صص ۱۰۶، ۱۲۱).
ابوریحان بیرونی(وفات ۴۴۰ ق/ ۱۰۴۸ م) از جامعه کوچک زرتشتیان در خوارزم خبر می دهد و آنان را مردمانی سطحی توصیف می کند که تنها به ظواهر دین توجه داشتند و از معانی و حقایق آن بی بهره بودند(بیرونی، ۱۳۵۰: ص ۳۱۲)
۲-۳- وضعیت سیاسی- اجتماعی- فرهنگی زرتشتیان ایران
۲-۳-۱- زرتشتیان و حکومت های ایران پس از اسلام
ولی، به طور یقین می دانیم که تا قرن چهارم هجری از ایرانیان جمعی کثیر به دین اهورامزدا مانده و آتشکده های بسیار در شهرها و ده ها بپا بود. تألیفات بسیار به زبان پهلوی می شد و موبدان و هیربدان هنوز محترم بودند و حتی به دربار خلفا راه داشته اند. از اواخر قرن چهارم به بعد، تعصب خشک و سخت گیری و خشونت نسبت به صاحبان ادیان دیگر شدت یافت و دین مزدیسنان رفته رفته از رونق افتاده ضعیف و تقریباً متروک شد(صدیقی،۱۳۷۲؛ ص ۸۶).
۲-۳-۱-۱- آل بویه و زرتشتیان
وقتی امیران آل بویه زمام امور بیشتر ایران را به دست گرفتند، زرتشتیان از آسایش نسبی برخوردار شدند. این سلسله ایرانی، خود را از تبار بهرام پنجم ساسانی می دانست و نسبت به دین قدیم تا اندازه ای مهربان بود. می گویند: عضدالدوله دیلمی، زمانی یک مجوس به عنوان دبیر خود گماشت . کتیبه ای عربی که بر سنگ های تخت جمشید کنده شده است، می گوید: که چگونه به سال ۹۵۵ م این فرمانروا از این ویرانه ها دیدن کرد و ماراسفند، موبد کازرون فارس، کتیبه های پهلوی آن جا را برایش خواند. در این زمان کازرون هنوز کاملاً زرتشتی بود و در اوایل سده یازدهم میلادی، حتی حاکمی زرتشتی به نام خورشید داشت(بویس، ۱۳۷۵؛ ص ۱۹۱).
عضدالدوله در فارس سیاست بی طرفی و مدارای دینی را تعقیب می کرد. هنگامی که فتنه ای خانگی میان مسلمانان و زرتشتیان بروز کرد و خانه های زرتشتیان به دست مسلمانان ویران گردید، وی به گوشمالی شدید دست اندرکاران این واقعه فرمان داد(فرای[۴]، ۱۳۷۷).
طی روزگار آسودگی آل بویه بود که جامعه زرتشتی بار دیگر توان پرداختن به موضوع گاهشماری را یافت. نوروز دینی، هنوز در آغاز آذر ماه برگزار می شد، ولی کبیسه یک ماهه برای نگاه داشتن آن تاریخ در اعتدال بهاری، که می بایستی در دوره خسرو پرویز اعمال می شد، طی جنگ ها و آشوب های آن روزگار، فراموش شده و بر این اساس آذرماه پیوسته عقب افتاده و تا سده دهم، از ماه های زمستان شده بود.این عقب نشینی سبب شد که به سال(۱۰۰۶م/۴۹۶ ه ) روز اول فروردین، عملاً یک بار دیگر با اعتدال بهاری مصادف شود، و از این رو در آن سال، نوروز دینی هم در همان تاریخ برگزار شد. و همراه آن پنج روز گاهانی هم عقب رفتند و به پایان اسفند ماه افتادند و همه گاهشمارها نیز بر همین اساس جابجا شدند. پارسیان هم همین تغییر را ایجاد کردند که به نظر می رسد در آن زمان از طریق زمینی، با زرتشتیان سیستان در تماس بوده اند. برای جامعه ایرانی این آخرین تغییری بود که تا سده بیستم انجام شد(بویس، ۱۳۷۵ : ص ۱۹۲)
به موجب اخباری که در پاره ای از منابع به چشم می خورد، در عهد اسلامی نیز جمع زیادی از زرتشتیان در ری اقامت داشتند، ولی کم کم از تعداد آن ها کاسته شد، عده ای از آن ها اسم و رسم و شهرت داشته، با برخی از امرای لشکری و کشوری مشهور بودند. ابودلف مسعربن مهلهل که در محضر صاحب بن عباد(از وزرای معروف آل بویه) حضور می یافت، در الرساله الثانیه در شرح حال مردی زرتشتی که ظاهراً مقاطعه کار سپاه بود می نگارد» در آن جا(ری) یک از مجوسان که به سال ۳۳۰ ه درگذشت، دیدم که سپاهیان خراسان و سران ایشان را سال تا سال شرابی در غایت جودت با تمامی لوازم آن از بره و طعام و میوه و هدایایی بخشید. وی ضمن نقل این حکایت به ثروتمندی و سخاوت زیاد این زرتشتی اشاره می کند. هم چنین او از یک زرتشتی شاعر از اهالی ری به نام بهرام پژدو نیز نام برده است که «زرادشت نامه» را سرود(کریمیان ۱۳۷۶: ص ۴۵).
خلاصه در قلمرو آل بویه نصاری و یهود در جبال و اهواز، مجوس(زرتشتیان) در فارس و کرمان، صائبین در اهواز بسیار بودند و در عراق هم از پیروان تمام ادیان تعداد قابل ملاحظه ای وجود داشت و با آن که جامعه اسلامی گه گاه اهل ذمه را ملزم به لبس «غیار و زنار» می کرد و با آن که آن ها همه جا به طور رسمی از اشتغال به مشاغل مربوط به نیازهای عام ممنوع بودند، در قلمرو آل بویه غالباً در اقامه مراسم خویش آزادی داشتند و در مقابل تأدیه جزیه و خراج در ذمه حمایت مسلمین بودند. اعطای مناصب اداری و مشاغل مربوط به حکومت به آن ها در دستگاه آل بویه نشانه ایی از سماحت فوق العاده دیلمان و اعتماد ایشان بر صدق و صمیمیت آن ها بود(زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ۱۳۶۷؛ ص ۴۸۰).
۲-۳-۱-۲- غزنویان و زرتشتیان
غزنویان منسوبند به غزنه یا غزنی یا غزنین از شهرهای افغانستان حالیه در دامنه سلسله کوه های سلیمان که مرکز اولی و پایتخت ایشان بوده و اهمیت و اعتبار آن خاندان از شهر مزبور شروع شد(پیرنیا ۱۳۷۵: ص ۵۶۶ ).
اگر چه اساس دولت غزنوی از البتکین است، لیکن مؤسس حقیقی این سلسله سبکتکین را باید شمرد، چه او هم در طرف مشرق و جنوب بر بلادی وسیع دست یافته و هم از سمت مغرب به مقام حکومت خراسان و استیلای بر این کشور نایل آمده و ممالک غزنوی را وسعتی عظیم بخشیده است(پیرنیا ۱۳۷۵؛ ص ۵۶۶).
سلطان محمود در مذهب حنفی تعصب مفرط داشت و چون در ایام او بر اثر تبلیغات دعاه اسماعیلی در ماوراءالنهر و خراسان عده کثیری از مردم به آیین اسماعیلی یا مذاهب دیگر شیعه گرویده بودند، محمود هر کجا از ایشان نشان می یافت به سختی تمام می کشت، مخصوصاً به آن علت که دعاه اسماعیلی اهل ایران را به پیروی از خلفای فاطمی مصر می خواندند و این خلفا هم مدعی بنی عباس مخدومین محمود بودند این سلطان غالب کسانی را که بر دین حنفی نمی رفتند به تهمت قرمطی(یعنی اسماعیلی و طرفدار فاطمیون) تعقیب می کرد و به قتل می رساند و در این راه پیش او قرامطه و معتزله و حکما همه یک حکم داشتند، چنان که یاران مجدالدوله را به جرم معتزلی بودن از دم شمشیر گذراند و قسمت اعظم کتابخانه او را طعمه حریق کرد و فرستاده خلیفه فاطمی مصر را کشت. این سلطان گاهی نیز برای ضبط اموال اعیان و توانگران ایشان را به بد دینی متهم می ساخت و دارایی آنان را در ضبط خود در می آورد(پیرنیا ۱۳۷۵: ص ۵۷۴). ما از تعامل غزنویان با زرتشتیان در منابع تاریخی اطلاعات زیادی نداریم ، همچنانکه مری بویس معتقد است: تاریخ در قرن چهارم و پنجم در باره اقلیت های دینی اطلاعات زیادی به ما نمی دهد ، ولی می توان ، از منابع ادبی این دوره ، وضعیت اقلیت های دینی را تا حدودی حدس زد و گفت : که وضعیت اقلیت های دینی به مراتب از شیعیان اسماعیلی و فاطمی و فرقه های دیگر مسلمان بهتر بوده است . همانطور که عنصری این وضعیت را در دو بیت این گونه توصیف کرده است :
« تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب جهود و گبر و ترسا و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل الهی عاقبت محمود گردان »
۲-۳-۱-۳- سلجوقیان و زرتشتیان
سده های نهم و دهم میلادی را میان پرده ایرانیِ «میان تازیان و ترکان» نامیده اند. در نخستین سال های سده یازدهم میلادی ترکان سلجوقی از آسیای میانه به خراسان یورش آوردند، در سراسر ایران تاختند و همه سلسله های محلی را نابود کردند؛ و چون استقرار یافتند، اسلام را به گرمی پذیرا شدند. از اوضاع زرتشتیان در دوران حکومت اینان(۱۰۳۷ م- ۱۱۵۷ م) چندان نمی دانیم، ولی در جنگ های فتح ایران، بسیاری از آنان بایستی یا کشته شده باشند یا طی این دوران سخت که «همه راه ها بسته بود جز راه اسلام» ناچار از دین خود دست کشیده باشند(بویس، ۱۳۷۵ : ص ۱۹۵).
۲-۳-۱-۴- وضعیت اجتماعی زرتشتیان تا استقرار مغولان در ایران
بهترین راه بقای کافران [زرتشتیان] همزمان با تهاجم مغولان ناپیدایی بود؛ و احتمالاً در همین ایام بود، که موبدان موبد درصدد برآمد به همراه روحانیانش به مکانی تا جای ممکن دور(دهکده ای کوچک مشهور به ترک آباد در کنج شمال غربی دشت یزد) پناه جوید. این دهکده دورترین نقطه از شهر یزد دارای حاکم مسلمان، و در ناحیه ی مهمان کش و محصور در کوه ها بود؛ و در تپه های نزدیک آن جا زیارت گاهی برای «بانوی پارس» یعنی اردویسور اناهید وجود داشت که گویا وجود این زیارتگاه در گزینش این مکان بخصوص هم نقش داشته است. و علاوه بر این دو آتش، آتش بهرام را هم به روستای مجاور، یعنی شریف آباد آوردند و در آن جا، آن ها را در خانه های آجری کوچکی شبیه خانه های معمولی روستایی نشاندند.(از آن زمان همه آتش های مقدس را، هر چند بلند مرتبه بودند، ناچار به این شیوه بدون مزاحمت نگاهداری کردند. از آن پس گنبدهای بلند از آن مسجد مسلمانان بود.(بویس، ۱۳۷۵ : ص ۱۹۰).
در اثر یورش سهمگین مغول زرتشتیان هم آسیب فراوان دیدند. بسیاری کشته شدند و آن ها که توانستند به هند گریختند. پس از حمله مغول ادبیات مزد یسنا به گونه ای در ایران نابود گشت که اگر کسی می خواست در این زمینه تحقیقی کند ناچار می بایست به هند برود(بهار ، ۱۳۴۷).
۲-۳-۲- رابطه مسلمانان ایران با زرتشتیان
۲-۳-۲-۱- آزادی های فردی زرتشتیان
به گفته شهمردان، زرتشتیان از سوی ایرانیان تازه مسلمان شده بیشتر اذیت و آزار می دیدند. گاهی برداشت های متفاوتی در این زمینه به چشم می خورد. در نامه ای که چند تن از زرتشتیان ساکن ایران در سال ( ۸۵۷ م/۲۴۵ ه) به پارسیان ساکن سورت و نوساری هندوستان می نویسند، از وضع نابسامان خود در ایران گلایه نموده و بیان می کنند: « که هیچ گاه روزگاری به این بدی نداشته اند(یکتایی، ۱۳۵۲: ص ۱۱۵).»
در سده دهم (میلادی/ چهارم هجری) زرتشتی توانگری اهل ری با رنج و خرج بسیار دخمه ای(استودانی) بر بالای تپه ای ساخت؛ روزی که ساخت آن دخمه به پایان رسید، مردی محتسب به بهانه ای به آن جا شد و بانگ نماز بکرد بلند، و این بهانه ای شد تا آن بنا را تصرف کند(خواجه نظام الملک، ۱۳۷۳؛ ص ۱۷۲).
این کار هیچ استفاده برای مسلمانان نداشت، ولی گبر آزاری، سرگرمی مورد علاقه ای بود که قرن ها ادامه داشت و خلفا و حکومتیان بلند پایه و هم چنین عوام، به آن می پرداختند(بویس، ۱۳۷۵ : ص ۱۹۰).
دیگر وسیله آزار زرتشتیان آزار سگان بود. در اسلام آغازین نشانه ای از خصومت مسلمانان امروز نسبت به سگ به عنوان جانوری ناپاک نمی یابیم و به نظر می رسد این امر در ایران، و به دلیل احترام بسیار زردشتیان برای سگان آگاهانه ترویج یافت. احتمالاً بد رفتاری با سگ نظیر دور انداختن کتی یا تف کردن در آتش نشان ظاهری برجسته اسلام آوردن راستین بود و میزان آزاری که از آن پس مسلمانان در طول قرن ها بر این جانور وارد کردند، نمونه غم انگیزی از بی رحمی است که رقابت دینی می تواند ایجاد کند(بویس، ۱۳۷۵ : ص ۱۹۱)
با این حال در دوران اسلامی هرگز امنیت پایداری برای زرتشتیان وجود نداشت. به سال( ۹۷۹ م/۳۷۶ ه )در شیراز میان مسلمانان و مجوسان جنگی در گرفت «که در آن از گروه اخیر بسیار کشته شدند و خانه هایشان سوخت».
مسلمانان پس از فتح ایران، زرتشتیان را مانند؛ سایر اهل کتاب دانسته و کتاب آن ها را مقدس و آسمانی به حساب آوردند و خلفای راشدین به شیوه اهل کتاب با آن ها رفتار نمودند(امین ، بی تا: ص ۱۲۵).
مسلمانان نیز این ادعا را پذیرفتند و نوشته های مجوسان مورد احترام واقع گشت، هم چنین از ویرانی آتشکده ها به دست دولت و یا اقدامات دیگری بر ضد مقدسات زرتشتی به ندرت شنیده می شود و عقاید زرتشتی جزو ادیانی درآمد، که می بایست با آن ها مدارا شود(اشپولر[۵]، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ۱۳۵۸: ص ۸،۲۳۸).
از منابع تاریخی برمی آید در نتیجه خوش رفتاری مسلمانان و عدم اجبار و اکراه تا قرن پنجم آیین زرتشتی در ایران هنوز رایج و عده پیروان آن زیاد بوده و آتشکده ها به تعداد فراوان در شهرهای ایران دایر بوده و موبدان و دانشمندان ایرانی با آزادی کامل هم چنان فعالیت دینی و فرهنگی خود را دنبال می کردند(آرنولد[۶]، ۱۳۵۸: ص ۴۶۲).
اما مجوس در عراق، و خصوصاً جنوب ایران زیاد بودند و به سال ( ۳۶۹ ه ) بین مسلمانان و مجوسان شیراز فتنه ای افتاد و عامه خانه مجوسان را غارت کرده، ایشان را کتک زدند، چون؛ خبر به عضدالدوله رسید، همه دست اندرکاران آشوب را دستگیر و شدیداً تنبیه کرد. به استثنای این مورد شیراز معمولاً شهر آرامی بود، چنان که مقدسی با شگفتی می گوید:
«مجوسی که لباسش علامت (غیار) داشته باشد ندیدم و در اعیاد مجوسیان بازارها همه آذین بندی می شود» به سال ۳۷۱ ه یکی از صوفیه بزرگ درگذشت. مسلمانان، یهودیان و مجوسیان جنازه او را مشایعت کردند. مردم شهر قرینین در وسط کویر شرق فارس یکپارچه مجوس بودند و زندگی شان از چاروادرای می گذشت(متز[۷]، ۱۳۶۴: ص ۵۳).
۲-۳-۲-۲- آزادی های مذهبی زرتشتیان
معین در کتاب «مزد یسنا و ادب پارسی» از قول مغرضانه سرجان ملکم انگلیسی آورده است:
پیروان پیامبر عربی شهرهای ایران را با خاک یکسان ساختند، آتشکده ها را سوختند، موبدان را از دم تیغ گذراندند، کتاب و کسانی را که کتاب ها در اختیارشان بود از بین بردند، موبدان را مجوس و ساحر دانستند و کتب ایشان را کتب سحر می خواندند. به گفته شهید مطهری این قضیه مغرضانه تنها به دست دشمنان اسلام صورت می گیرد و ساخته و پرداخته ذهنیت آن هاست، در حالی که به شهادت تاریخ، آزادی مذهبی زرتشتیان حفظ شد. بحث درباره تسامح در اسلام بارها مورد توجه و نظر نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان قرار گرفته است(مطهری، ۱۳۶۲: ص ۲۷۸).
آتشکده ها قبل و بعد از اسلام معمولاً محلی برای درس و بحث نیز به شمار می رفتند. ابن ندیم در کتاب الفهرست به شمار زیادی از کتاب های پهلوی و هندی اشاره کرده است، که از دستاوردهای همین مراکز می باشند(مطهری، ۱۳۶۲؛ ص ۲۸۰).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:08:00 ب.ظ ]