فلج ماهیچه برون چشمی (لترال رکتوس) به همراه فلج عصب جمجمهای: این بیماری بیشتر در سالخوردگان مبتلا به دیابت دیده میشود و بیمار دچار لوچی یا استرابیسم میگردد.
نوروپاتی چشمی: این بیماری ممکن است پیامد حالت ایسکمیک (عدم اکسیژن رسانی مناسب) به عصب چشم باشد که با کوری یا نابینایی ناگهانی مشخص گردیده و یا ممکن است میدان بینایی مرکزی یا محیطی چشم را شامل گردد. چنانچه عصب چشم درگیر شود یا خونریزی داخل چشم اتفاق افتد بیمار به صورت ناگهانی نابینا میشود؛ یا وقتی مستقیم به شیء نگاه میکند تصویری که میبیند ناقص است. این نقص به دو شکل میتواند باشد؛ حالت اول کاهش زاویه دید (کوری محیطی) و حالت دوم حذف بخش مرکزی تصویر (کوری مرکزی).
گلوکوم نئوواسکولار: دیابت منجر به ایجاد مویرگهای جدید در عنبیه و شبکیه چشم میشود. پیامد این ضایعه، بالارفتن فشار چشم (آب سیاه) است.
تغییرات انکساری چشم: تقریباً در ۲۰ درصد بیماران دیابتی، ضعف تطابق دیده شده است. وقتی قند خون بالا میرود؛ رسوب مقدار زیادی گلیکوژن در اپی تلیوم (پوشش) رنگدانهای جسم مژگانی، جلوی تطابق چشم را میگیرد؛ لذا دید، تار میشود.
۳-۲-۲- درمان رتینوپاتی دیابتی
موثرترین درمان رتینوپاتی دیابتی پیشگیری از ایجاد آن است. کنترل شدید قند خون از ایجاد آن جلوگیری نموده یا پیشرفت آن را کند میکند. به استثنای انسولین هیچگونه درمان دارویی مؤثری برای سیر رتینوپاتی نیست. البته امروزه مطالعات بر روی خواص ضد انعقادی آسپیرین، برای جلوگیری از انسداد سرخرگچهای و مویرگی و ارزیابی اثرات بازدارندههای آلدوزردوکتاز در جلوگیری از تبدیل گلوکز به سوربیتول که به یاختههای رگهای خونی آسیب میرساند، انجام شده است.
لیزر درمانی به عنوان یکی دیگر از راههای درمانی امروزه در درمان بیماری رتینوپاتی به کار گرفته میشود. لیزرهای مختلفی برای مقاصد متفاوت در چشم پزشکی استفاده میشوند. به عنوان مثال لیزری که در درمان عوارض چشمی بیماری قند استفاده میشود متفاوت از نوعی است که برای درمان نزدیکبینی کاربرد دارد. لیزر درمانی یکی از اصلیترین درمانهای عوارض چشمی بیماری قند میباشد. از لیزر درمانی هم در مرحله نخست بیماری یعنی در رتینوپاتی زمینهای در صورتی که تورم مرکز بینایی وجود داشته باشد استفاده میشود، و هم در مرحله دوم که رتینوپاتی پیشرونده است، بصورت فراگیر استفاده میشود. نکتهای که باید توجه داشت این است که لیزر درمانی در درمان عوارض چشمی بیماری قند باعث کنترل بیماری میگردد، اما معمولاً بینایی از دست رفته را نمیتواند برگرداند. حتی لیزر درمانی در بیماری قند تا حدودی موجب کاهش دید محیطی، کاهش قدرت تطابق، کاهش دید شب، و کاهش تمایز رنگها میشود.
۳-۲- مفهوم بهزیستی روانشناختی
بهزیستی روانشناختی جزء روانشناختی کیفیت زندگی است که به عنوان درک افراد از زندگی خودشان در حیطهی رفتارهای هیجانی و عملکردهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریف شده که شامل دو جزء است. جزء اول قضاوت شناختی افراد در خصوص چگونگی پیشرفتشان را شامل میشود و جزء دوم سطح تجربههای خوشایند را در بر میگیرد (استاپلس[۹۵]، ۲۰۰۴؛ جرنن[۹۶]، ۲۰۰۵).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
برخی از نظریات، بهزیستی روانشناختی را از نظر مؤلفهها یا فرایندهای ویژه نظیر فرایندهای عاطفی مفهومسازی میکنند (روثمن، کیرستن و ویسینگ[۹۷]، ۲۰۰۳). برخی دیگر از نظریات، بهزیستی روانشناختی را شامل فرایندهای جسمانی، سلامت فیزیکی افراد میدانند و خاطر نشان میسازند که بین سلامت جسمانی بالا و کیفیت بالای زندگی رابطه وجود دارد و برخی دیگر از نظریهپردازان نیز بهزیستی روانشناختی را بیشتر به صورت فرایند شناختی که رضایت از زندگی نشانگر آن است توصیف میکنند (استفن، دلبرگ و جوبرت[۹۸]، ۱۹۹۹؛ اپستین[۹۹]، ۱۹۹۲؛ مارتین و روبین[۱۰۰]، ۱۹۹۲).
نظریات دیگری نیز در توصیف بهزیستی روانشناختی بر نقش فرایندهای معنوی، نظیر هدفمندی در زندگی که منجر به عملکرد بهینه میگردد تأکید میکنند (روثمن و همکاران، ۲۰۰۳؛ آدامز، بزنر و استین هاردت[۱۰۱]، ۱۹۹۷؛ ریف و سینگر[۱۰۲]، ۱۹۹۸). برخی نیز بر فرایندهای فردی و اجتماعی از قبیل برخورداری از توجه مثبت نسبت بـــه خود و تسلط بــــر خــود و پیــوندهـــای معنــیدار بــا دیگــران اشـــاره میکنند (روثمن و همکاران، ۲۰۰۳؛ پــرتــــوریس[۱۰۳]، ۱۹۹۸؛ آدامـــز و همکـــاران، ۱۹۹۷؛ ریف و سینگـــر، ۱۹۹۸؛ کستــــا و مک کــرا[۱۰۴]، ۱۹۹۲). بنابراین به نظر میرسد که بهزیستی روانشناختی میتواند با توجه به فرایندهای عاطفی، جسمانی، شناختی، معنوی، فردی و اجتماعی مفهومسازی شود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در نظریه ریف (۱۹۹۵) بهزیستی روانشناختی به معنای تلاش برای استعلا و ارتقا است که در تحقق استعدادها و تواناییهای فرد متجلی میشود. وی بهزیستی روانشناختی را فرایند رشد همه جانبهای میداند که در طول عمر گسترده است. بنابراین بهزیستی روانشناختی از دیدگاه ریف، تلاش برای کمال در جهت تحقق تواناییهای بالقوه واقعی فرد تعریف شده است.
ریف به منظور تعریف معیارهای بهزیستی روانشناختی مطالعات مازلو دربارهی خودشکوفایی، مطالعات راجرز در مورد انسان با کنش کامل، پژوهشهای یونگ[۱۰۵] دربارهی تفرد، دیدگاه آلپورت[۱۰۶] دربارهی بالیدگی، الگوی اریکسون از رشد روانی- اجتماعی، دیدگاه بوهلر[۱۰۷] درباره تمایلات اساسی زندگی، دیدگاه نیوگارتن دربارهی تغییر شخصیت در بزرگسالی و ملاکهای مثبت سلامت روانی از دیدگاه جاهودا را مورد بررسی قرار داده است (ریف، ۱۹۹۵؛ ریف و سینگر، ۱۹۹۸). ریف و کیز[۱۰۸] (۱۹۹۵)، الگوی بهزیستی روانشناختی را شامل شش عامل خودپیروی، تسلط محیطی، رشد شخصی، رابطه مثبت با دیگران، هدف در زندگی و پذیرش خود میدانند. در ادامه مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در نظریهی ریف (۱۹۹۵) با شرح و تفصیل بیشتری ارائه میشود.
الف- خودپیروی: به این معناست که فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل کند، حتی اگر برخلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده در جامعه باشد. به عبارت دیگر انسان خودپیرو فردی است که از هر گونه قرارداد اجتماعی و سنتهای جامعه رها باشد و توانایی مقابله در برابر فشارهای اجتماعی و عمل بر اساس راه حل های فردی را داشته باشد.
ب- تسلط بر محیط: یکی دیگر از کلیدهای بهزیستی روانشناختی، تحت کنترل داشتن جهان پیرامون است به عبارتی هر کس باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش تسلط داشته باشد و این عمل در گرو این است که فرد محیط خود را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل حفظ کند. تسلط بر محیط تنها با تلاش و عملکرد فرد در متن کار، خانواده و زندگی اجتماعی به دست میآید. این جنبه از بهزیستی روانشناختی به این نکته اشاره دارد که برای ایجاد و حفظ محیط کاری و خانوادگی مطلوب، هر فرد همواره نیازمند نیروی خلاقه است (ریف و کیز، ۱۹۹۵).
پ- رشد شخصی: رشد شخصی توانایی شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود و پرورش توانایی های جدید است که مستلزم روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات میباشد. زیرا روبرویی با این شرایط باعث میشود که فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز تواناییهای جدید را به دست آورد (ریف و کیز، ۱۹۹۵).
ت-روابط مثبت با دیگران: عبارت است از توانایی برقراری روابط صمیمی و نزدیک با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین روابطی به همراه توانایی عشق ورزیدن به دیگران. بنابراین میتوان گفت افرادی که از بهزیستی روانشناختی برخوردارند، توانایی برقراری روابط صمیمی و گرم و مبتنی بر اعتماد را دارند (ریف و کیز، ۱۹۹۵).
عکس در مورد عشق ورزی
ث- هدف و جهتگیری در زندگی: توانایی پیدا کردن معنی و جهتگیری در زندگی و داشتن هدف و دنبال کردن آن از وجوه مهم بهزیستی روانشناختی است. اولین و روشنترین نظریه در مورد هدفمندی زندگی را فرانکل (۱۹۶۳) مطرح کرده است. دید او نسبت به ارتقا سطح زندگی، اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سالهای پس از آزادی، روشی از رواندرمانی (معنا درمانی) را برای کمک به همنوعانش در یافتن معنای زندگی پیدا کند. با بهره گرفتن از این روش میتوان در سختیها و رنجها پایداری و مقاومت کرد (ریف و کیز، ۱۹۹۵).
ج- پذیرش خود: آخرین مؤلفهی کلیدی بهزیستی روانشناختی، داشتن نگرش مثبت درباره خود است. البته نه به معنای خودشیفتگی یا عزت نفس بسیار بالا و غیر معمول که به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد. ریف و کیز (۱۹۹۵) بر این باورند که یکی از مشخصه های بسیار مهم در داشتن شخصیتی کامل و تکامل یافته، آگاهی از کاستیها و پذیرش اشتباهات خویش است.
کووارد و رید[۱۰۹] (۱۹۹۶) در نظریه خود بهزیستی روانشناختی را حسی از سلامت میدانند که آگاهی کامل از تمامیت و یکپارچگی کل جنبههای فرد را شامل شده و از عناصر معنوی تشکیل شده است. در همین راستا نظریه رایان و دسی[۱۱۰] (۲۰۰۱) احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل کارآمد و موثر با جهان، ایجاد پیوند مثبت و رابطهی مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت را از مشخصه های بهزیستی روانشناختی میدانند.
بهزیستی روانشناختی در نظریه ریف و کیز (۲۰۰۲) نوعی رضایتمندی و خرسندی افراد از کیفیت زندگی است که حالتی مثبت از رفاه جسمانی، روان شناختی و اجتماعی را شامل میشود. از طرفی بر اساس نظریهی ویسینگ و وان ادن[۱۱۱] (۱۹۹۷) بهزیستی روانشناختی ترکیبی از کیفیتهای ویژه، از قبیل احساس انسجام، رضایت از زندگی، تعادل عاطفه و نگرش کلی نسبت به خوشبینی یا جهتگیری مثبت نسبت به زندگی است.
زنجانی طبسی (۲۰۰۴) اظهار میدارد که بهزیستی روانشناختی سازهای چند بعدی است کــه بـــه صورت ۱) عاطفـه: احساسات مثبت ۲) شناخت: زندگی قابل درک و کنترل ۳) رفتار: علاقه بـــه کار و فعـــالیت ۴) خودپنداره: توانایی اثبات خویشتن ۵) روابط بین فردی: تعاملات اجتماعی سازنده بروز مییابد.
کارداماس[۱۱۲] (۲۰۰۶) موارد مشمول احساس بهزیستی روانشناختی را رضایت کلی از زندگی، حس انسجام و پیوستگی در زندگی و تعادل عاطفی برشمرده است. برخی از نظریهپردازان بر این باور هستند که بهزیستی روانشناختی ارزیابیهای افراد از زندگی کنونی و سالهای قبل را دربر میگیرد. این ارزیابیها شامل واکنشهای هیجانی افراد به حوادث، حالات روانی و قضاوتهای آن ها در خصوص میزان رضایتشان از زندگی، کمال و بسندگی و رضایت از زمینههای خاص زندگی مانند کار و ازدواج را شامل میشود (استین بارگر[۱۱۳]، ۲۰۰۷).
آقایوسفی، علیپور و شریف (۲۰۰۹) بهزیستی روانشناختی را فرایند منطقی و مفهوم استوار بر پایهی فرهنگ و خلاصهای از ارزشها، عقاید، سمبلها، تجارب شکل گرفته از فرهنگ میدانند که میتواند راهی برای شناخت و فهم شرایط و تجارب انسان در زندگی فراهم کند. لذا بهزیستی روانشناختی نیروی قدرتمندی در راستای هدایت، حفظ و پیشبرد سلامت و تندرستی در جوامع و فرهنگهای مختلف است.
۴-۲- مفهوم تابآوری
تابآوری[۱۱۴] یکی از سازههای عمده رویکرد روانشناسی مثبتگرا[۱۱۵] میباشد. در سالهای اخیر این رویکرد با شعار توجه به استعدادها و توانمندیهای انسان (به جای پرداختن به اختلالات و ناهنجاریها) مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هدف نهایی این رویکرد، شناسایی سازهها و شیوههایی است که موجبات بهزیستی و شادکامی انسان را فراهم میآورند. رویکرد مثبتگرا دارای سازههای مثبتی از جمله شادی[۱۱۶]، امید[۱۱۷]، بهزیستی[۱۱۸]، عزت نفس[۱۱۹] و … است. یکی از مهترین سازههای این رویکرد، تابآوری است. تابآوری یکی از سازههایی است که موجب انطباق فرد با نیازها وتهدیدات موجود در زندگی است.
تابآوری در لغت به معنای حالت فنری داشتن، حالت برگشتپذیری داشتن و حالت ارتجاعی داشتن میباشد (فرهنگ آکسفورد، ۲۰۰۳). اصطلاح تابآوری به صورتهای مختلف و متنوعی تعریف شده است: مانند توانایی سازگاری موفقیتآمیز[۱۲۰] در مقابل محیط در حال تغییر (داروین[۱۲۱]، ۱۹۸۹؛ سیچیتی و کوهن[۱۲۲]، ۱۹۹۵)؛ و سرسختی[۱۲۳] و آسیبناپذیری[۱۲۴] (آنتونی[۱۲۵]، ۱۹۷۴؛ کوباسا[۱۲۶]، ۱۹۷۹؛ مدی و خوشابا[۱۲۷]، ۱۹۹۴)؛ و سازگاری موفقیتآمیز علیرغم استرس زیاد و شرایط ناگوار (استوارت، رید و منگهام[۱۲۸]، ۱۹۹۷). اما همه تعاریف دارای یک توصیف مشترک میباشند و آن هم «توانایی بازگشت به حالت اولیه[۱۲۹]» میباشد (به نقل از صحراگرد، ۱۳۸۶).
گارمزی و ماستن (۱۹۹۱) تابآوری را یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیتآمیز علیرغم شرایط چالشبرانگیز و تهدیدکننده میدانند. در تعریفی دیگر، تابآوری یعنی آشکارکردن شایستگی در افراد علیرغم تحت فشار بودن و استرس زیاد است (گارمزی، ماستن و تلگن[۱۳۰]، ۱۹۸۴). راتر[۱۳۱] (۲۰۰۱) معتقد است تابآوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است.
تابآوری صرفاً مقاومت منفعل در برابر آسیبها یا شرایط تهدیدکننده نیست، بلکه فرد تابآور، مشارکتکننده فعال و سازنده محیط پیرامون خود است. تابآوری قابلیت فرد در برقراری تعادل زیستی-روانی و روحی در مقابل شرایط مخاطرهآمیز میباشد (کانر و دیویدسون، ۲۰۰۳).
در مجموع تابآوری مفهومی روانشناختی است که توضیح میدهد چگونه افراد با موقعیتهای غیرمنتظره کنار میآیند. تابآوری به معنای سرسختی در مقابل استرس، توانایی برگشتپذیری به حالت عادی و زندهماندن و تلاشکردن در شرایط ناگوار است (دوو[۱۳۲]، ۲۰۰۴).
۱-۴-۲- عوامل مؤثر بر تابآوری
عوامل موًثر بر تابآوری در حالت کلی شامل عوامل درونی[۱۳۳] و عوامل بیرونی[۱۳۴] است. فاکتورهای درونی، فاکتورهایی هستند که از مکانیسمهای درونی فرد سرچشمه میگیرد و در واقع شامل مشخصات درونی افراد مانند هوش[۱۳۵]، ویژگیهای شخصیتی[۱۳۶]، عزت نفس، خود کارآمدی[۱۳۷] و مهارت های حل مسئله میباشد. فاکتورهای بیرونی آن دسته از عواملی است که از مکانیسم های بیرونی فرد سرچشمه میگیرد . خانواده، دوستان، مدرسه، دولت از این نوع عوامل محسوب میشوند.
در مجموع میتوان تابآوری را به صورت سه عامل مورد بررسی قرار داد:
۱- آمادگیهای فردی (عوامل فردی) که شامل منابعی است که در خود فرد وجود دارد مانند: هوش، مهارتهای کنارآمدن، سرسختی، مهارتهای ارتباطی و دید مثبت نسبت به خود، اعتماد و حس معناداری زندگی که میتواند در شکلگیری تابآوری نقش داشته باشد.
۲-انسجام خانوادگی (عوامل خانوادگی) اشاره به وجود منابع خانوادگی قوی مانند جو خانوادگی مثبت، روابط نزدیک در خانواده، تحصیلات والدین و محیط سازمان یافته، برای افراد دارد، به طوری که فرد از درون خانواده به خوبی مورد حمایت قرار گیرد و در مواقع بروز مشکل، این فاکتور حمایتی بتواند به او کمک کند تا بهتر با مشکل مواجه شود.
۳- حمایت اجتماعی[۱۳۸] (عوامل اجتماعی) آن دسته عواملی است که از طرف اجتماع در اختیار فرد قرار میگیرد. منابع حمایت اجتماعی میتواندشامل نقش دولتها، نقش آموزش و پرورش در ایجاد مهارتهای رهبری و کار گروهی، و حتی روابط فرد با بزرگسالان در مدرسه و غیره باشد.
عواملی که باعث میشود فرد تابآور شود همان فاکتورهای حمایتی[۱۳۹] هستند. مفهوم تابآوری با عوامل حمایتی رابطهای بسیار نزدیک دارد. فاکتورهای حمایتی، عوامل برگرفته از فرد و یا محیط در جهت مقاومکردن فرد در برابر شرایط تهدیدآمیز میباشد. در مقابل فاکتورهای حمایتی، فاکتورهای خطر[۱۴۰] قرار دارند. فاکتورهای خطر وقایع پر استرس و محرکهای تنشزا در زندگی میباشند. فاکتورهای خطر میتواند فرد را از رسیدن به حالت تعادل باز دارد.
راتر (۱۹۹۹)، تابآوری را یک فرایند پویا میداند که شامل تعامل بین عوامل خطرزا و عوامل حمایتی (محافظتی) درونی و بیرونی، برای بهبود آثار رویدادهای ناگوار زندگی میباشد (اولسون و همکاران، ۲۰۰۳). در این راستا گارمزی (۱۹۸۵) نیز به سه عامل حمایتی مذکور اشاره دارد. در مجموع براساس ادبیات پژوهش تابآوری آشکار است که اغلب فعالیتهای تحقیقی بر فرایندهای حمایتی تأکید کردهاند، فرایندهایی که در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی قرار دارند.
سه پیامد عمده فاکتورهای حمایتی شامل کاهش تأثیر رویدادهای منفی، مقاومت در برابر مشکل و ترویج گذرگاههای موفق و مثبت میباشد. هم چنین پیامدهای تابآوری شامل رفتارهای اجتماعی مطلوب، پیشرفت تحصیلی، رضایت از زندگی، شادکامی و عدم رفتارهای نامطلوب مانند بیماری های روانی و عدم ثبات عاطفی و هیجانی را میتوان نام برد (ماستن ورید، ۲۰۰۴).
۲-۴-۲- مدلهای تابآوری
با توجه به گستردگی مفهوم تابآوری ، پژوهشگران این حوزه مدلهای متعددی را برای تابآوری توصیف کردهاند. به طور کلی مدلهای تابآوری را میتوان به دو دسته، مدلهای مفهومی[۱۴۱] و مدلهای فرایندی[۱۴۲] تقسیم نمود. مثلاً گارمزی، ماستن و تلگن (۱۹۸۴) مدل جبرانی، مدل حفاظتی و مدل مصونسازی در مقابل آسیبپذیری را ارائه نمودند. همچنین ماستن و رید (۲۰۰۴) مدلهای مفهومی متمرکز بر متغیر ومدلهای متمرکز بر شخص را ارائه کردند. ریچاردسون، نیگر، جنسن و کامپفر[۱۴۳] (۱۹۹۰) نیز مدل فرایند تابآوری را مطرح ساختند. در مدلهای فرایندی به جای تأکید بر شناسایی عوامل محافظتی محیطی یا فردی، بر فرایندهای تابآوری تمرکز شده است (به نقل از صحراگرد، ۱۳۸۶). در اینجا در مورد مدل فرایندی کامپفر به تفضیل بحث خواهد شد.
– مدل کامپفر
مدل تابآوری کامپفر شامل سه عامل شخص، فرایند و بافت میباشد. در این مدل پیشایندهای محیطی (یعنی عوامل خطرزا و عوامل حفاظتی)، خصوصیات و ویژگیهای فردی و پیامدهای مثبت (یا انسجام مجدد) بعد از تجارب منفی زندگی مد نظر قرار گرفته است. در عین حال تابآوری هم به عنوان یک پیامد و هم به عنوان یک پیشایند عمل نموده است.
کامپفر در مدل خود شش سازهی اصلی را مشخص کرده است (شکل ۱-۱). چهار مورد حوزههای تأثیرگذاری هستند و دو مورد نیز نقاط تعالی بین دو حوزه میباشند. چهار حوزهی اثر عبارتند از: استرسورها و چالشهای حاد، بافت محیطی، ویژگیهای فردی، و پیامد. نقاط فرایندهای تبادلی، تلاقی بین فرد و محیط، و فرد و پیامدهاست.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
بافت محیطی فرایند
تعاملی
فرد/محیط عوامل
تابآوری
درونی فرایندهای تابآوری
استرسورها
یا
چالشها
انسجام مجدد تابآورانه
انطباق
انسجام مجدد ناسازگار
شکل ۱-۱: مدل کامپفر : چارچوب تابآوری (۱۹۹۹)
۱- استرسورها و چالشها[۱۴۴]
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:24:00 ق.ظ ]