۱- سه روزمانده به زایش زرتشت ده راگ مانند خورشید روشن بود.
۲- به طور معجزه آسایی سه عنصر تشکیل دهنده زرتشت(فره، روان وتن) از شرارت های دیوان و اهریمن نجات پیدا می کنند و بازبه شکل خارق العاده ای این عناصر به هم می پیوندند.
۳- خبر زایش زرتشت و پیامبری او ازجم و فریدون و مردم فرزانه بسیار اعلام شده بود.
معجزات زرتشت بعد از زاده شدن:
۱- هنگام زادن زرتشت بخندید.
۲- پورشسپ یکی از جادوگران را برای دیدن زرتشت و تولد معجزه آمیزش به خانه آورد آن جادوگر از دیدن زرتشت ناراحت شد خواست سر نرم او را با دست بفشارد که بر اثر معجزه دست جادوگر خشک شد.
۳- برای نابودی زرتشت جادوگران هیزم فراوان گرد آوردند و آتش روشن کردند تا زرتشت را در آتش بسوزانند اما آتش در هیزم نگرفت و بنابر زادسپرم آتش او را نسوخت.
۴- جادوگران زرتشت را برای نابودی در جلوی گله گاوان و اسبان انداختند اما به طور معجزه آسایی نجات یافت و برای بار چهارم او را به لانه ماده گرگی که بچه های او کشته شده بود ند نهادند تا زرتشت را بدرد اما به خواست ایزدان پوزه گرگ خشک شد.
۵- عبور زرتشت به همراه مردان و زنان، پیر و جوان کودکان ،از رودخانه ای پرآب، بی آن که پلی در میان باشد این معجزه در سنین ۱۵تا۳۰سالگی او رخ داده است.
۶- پس از آن که اورمزد اسراردین را بر زرتشت آشکار کرد،روی گداخته بر سینه او ریختند و شکم او دریده شد،اما آسیبی ندید.
۷- دست و پای اسب گشتاسب در شکم حیوان فرو رفته بود و در این هنگام زرتشت در زندان بود .گشتاسب او را آزاد کرد و دست و پای اسب باز شد.
۸- شهرستانی در کتاب ملل و نحل گوید: در دینوریه به کوری برخورد. گفت: «گیاهی را برگیرند و شیره اش را درچشم وی بریزند تا بینا شود»و آن گیاه را برای ایشان توصیف کرد.چنین کردندوکور بینا شد.
ب) زرتشت از دیدگاه اسلام
از آنجا که اسلام، صریحاً ایمان به پیامبران گذشته را همردیف به پیامبر اسلام اعلام کردهاست(سورهٔ بقره آیه ۲۸۶)، زرتشت هم یک پیامبر الهی شناخته شدهاست. چنان که در قرآن سورهٔ حج آیهٔ ۱۷، زرتشتیان را مجوس نامیدهاست و در ردیف پیروان ادیان آسمانی آوردهاست.(باهنر،رفسنجانی:۴۰)
البته بین اهل ایمان و یهود و صابئان و نصاری و مجوس، و آنانکه به خدا شرک آوردند محققاً روز قیامت میان آنها خدا جدائی افکند که او بر احوال همهٔ موجودات عالم (بصیر) و گواه است. (سورهٔ حج، آیهٔ ۱۷)
در قرآن کلمهٔ مجوس به عنوان یک دین ذکر شدهاست و چون از مشرکان جدا شدهاست، بسیاری این برداشت را کردهاند که در اصل دینی یکتاپرستانه بودهاست. (قرشی:۲۳۹)
همچنین در برخی احادیث اسلامی از زرتشت به عنوان پیامبر مجوس نام برده شدهاست.(الاحتجاح: ۳۴۶ ) بنابر این، از دیدگاه اسلام، زرتشت پیامبری از جانب خداوند است که دارای کتاب آسمانی بودهاست. (باهنر،رفسنجانی:۴۰) زرتشت نیز خود را پیامبر دانستهاست، آنجا که میگوید: «اهورامزدا، مرا برای راهنمایی در این جهان برانگیخت، و من از برای رسالت خویش، از منش پاک تعلیم یافتم.» مسلمانان باور دارند که آموزههای اصیل زرتشت به مرور زمان دستخوش تحریف شد و توحید زرتشت به شرک تبدیل گشت، دستورات آن از خرافات و اباطیل پر شد و در مسیر سود طبقات حاکم جامعه قرار گرفت. (باهنر،رفسنجانی:۴۰)
۲-۲-۴٫ زمان ظهور زرتشت
در فضائی که کاهنان، ساحران، آتشبانان بی شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خدای نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاه ها، معابد و آتشگاه ها می کشیدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهای ساختگی مافوق بشری تظاهر می نمودند؛ در محیطی که انسانها با وحشت و هراس به هر پدیده طبیعی می نگریستند و در هر گوشه ای به انتظار برخورد با موجودات عجیب و مافوق الطبیعه بودند. در دورانی که بشر خود را اسیر نیروهای خارق العاده و رام نشدنی میدانست و امیدوار بود سرنوشت خویش را با شرک و بت پرستی، نیایش مردگان و هراس از زندگانی که با خرافات و شعائر و آداب بدوی آمیخته شده بود تحول بخشد. ابرمردی ظهور کرد که پیام نافذ یگانه توحیدش و صدای پر طنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را در هم ریخت و از لابلای قرون و اعصار تاریخ جهل را در نوردید و به فضاها و مکانهای دور پراکند.
او مبشر سرور و صفا و راستی و محبت بود و مبلغ اراده و اختیار و کار و فعالیت. او بر آن شد که سرنوشت بشر را از کف اختیار خدایان و کاهنان، رمالان و سرداران و سردمداران بدر آورد و در دستهای پر توان و سازنده انسانهای راست پندار و راست کرداری که جز در مقابل حق سر فرود نیاورند قراردهد. و همین امر موجب اشاعه سریع اندیشه های او و سربلندی ایرانیان آگاه گردید. سرودهای مذهبی که از اعصار بسیار کهن بنام (گاثاها) بر جای مانده است بخشی از پیام های زرتشت است که با رسالتش انقلاب فکری عظیمی را در اندیشه بشری پایه گذاری کرد. این اندیشه والا هر چند ابتدا به ظاهر پیروان بسیار نیافت ولی در بسیاری از مکاتب فکری و مذهبهای دورانهای بعد اثر خود را بجای گذاشت. (کاظمی،۱۳۹۰)
آریاها احساسات و عواطف و معتقدات خود را بیشتر در لباس شعر و سرود نمایان می ساختند و گفتار منظوم از هنرهای جالب توجه آنان بشمار میرفت. به ویژه میتولوژی و اسطوره های مذهبی و فولکلوریک خویش را به صورت حماسه و شعر میسرودند که حفظ کردن و انتقال آنها نیز بسیار آسانتر صورت میگرفت. سرودهای ریگ ودای آریاهای هند از کهن ترین نمونه های این اسطوره ها و معتقدات مذهبی منظوم است. سرودهای زرتشت و سرانجام سروده های نغز و دلکش گویندگان قدیم پارسی را که در ادبیات جهان بی نظیر است می توان نشانه های جوان تری از این هنر آریایی دانست.
گاث یا به زبان اوستای قدیم “گاثا” به معنی سرود است و در زبانسانسکریت یا زبان آریائیان هند، نیز همین مفهوم را دارد. در پهلوی یا زبان ایرانیان دوران ساسانی نیز “گاث” به معنی سرود بوده است. نام حقیقی زرتشت به آنگونه که در گاثاها آمده «زرتوشتره اسپیتامه» است. یونانیان، زرتشت را “زرو آستر” می نامیدند و معتقد بودند که این نام را کلمه آستر یا استر (ایستار) به معنی ستاره مشتق شده و مفهوم آن ستاره شناس بوده است.
پروفسور گیگر خاورشناس مشهور آلمانی معتقد است که برخی از یونانیها نام او را ترکیبی از کلمات زئیرا به معنی نیاز و استر (استار) به معنی ستاره میدانستند که رویهم مفهوم آنکه به ستاره نیاز می برد (یا مدد میگیرد که همان محاسبات نجومی است) داشته است. بهمین جهت گاهی هم زرتشت را استروتوتم یا فرمانروای ستارگان (که همان عالم آگاه بر ستارگان باشد) می نامیدند. (کاظمی،۱۳۹۰)
۲-۲-۴-۱٫ رستاخیز زرتشت و تعلیمات وی
آئین اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه می کنند و تحولی را نمایان می بینند که تحقق پذیرفته و دین جدید در آنزمان تأسیس شده است. از طرفی زرتشت در گاتها از خویشتن چون انسانی ساده سخن می گوید، نه چون یک وجود افسانه ای. از خداوند متعال (اهورامزدا) به او وحی شده است که آئین خود را به هم میهنانش و همچنین خانواده ای که در زندگانی او سهم عمده داشته اند و در تبلیغات کمک کرده اند اعلام دارد، با این ترتیب مطالعه منشاء و مبدأ دین زرتشت به طریق قانع کننده ای مشکل و شاید غیر ممکن می باشد، زیرا مهمترین مدرکی که درباره این دین بدست ما رسیده است کتاب آسمانی همان دین می باشد که به نام (اوستا) موسوم و حقیقت امر این که ، کتاب اوستا هشتصد سال بعد از زرتشت، پیامبر این دین نوشته شده است، این کتاب شامل سه بخش و از مبادی مختلف می باشد.
گاتها که قدیمی ترین قسمت های اوستا و شامل سرودها است در زمان هخامنشیان تدوین یافته و قسمتهای دیگر اوستا در زمان های بعدی درست شده است، در زمان ساسانیان همه قسمت اوستا را جمع آوری کردند و هم در این دوره بود که اوستا (تمام کتاب اوستا) تدوین یافت و این خود در دوراه ای بود که آئین زرتشت دین رسمی و انحصاری سراسر ایران زمین شده بود. زرتشت در کتاب مقدس اوستا (زاراتوشترا) خوانده شده است. (کاظمی،۱۳۹۰)
مطابق آنچه که از اوستا معلوم میشود، زرتشت در «مدی» بدنیا آمده و از میان طایفه ای از مغ ها برخاسته است و این طبقه و طایفه در حقیقت از مردم عاقل و اهل نظر و فیلسوف و دانشمند ملت ایران بود.
در سی سالگی به الهامات و وحی های آسمانی رسید که در آنها امشاسپند و (هومانو) که به معنی پندار نیک است بنظر او آمد؛ و او را به آسمانها برد و به خدا نزدیک کرد. زرتشت دستورات خدائی را گرفت، به فواصل ده سال شش بار دیگر این الهامات به او دست داد، در چهل سالگی رسماً برای تبلیغ دین جدید به مبارزه و پیکار پرداخت. بیش از دو سال از ظهور او نگذشته بود که توانست با تبلیغ مؤثر، پادشاه عصر یعنی (ویشتاسب) را بدین خود برگرداند و به پشتیبانی همین پادشاه بود که زرتشت توانست همه ایران را به آئین زرتشتی آشنا کند و بدون ترس در همه جا دین خود را رواج دهد؛ زیرا دیگر نه از مجازات می ترسید و نه مانعی برای کار او وجود داشت، آنوقت گروه گروه مردم به دین او در می آمدند و همه ایران از آن آگاهی داشتند. بیش از سی و پنج سال زرتشت به پشتیبانی و اجرای مراسم دین خود پرداخت و این بدون شک به کمک و پشتیبانی سلسله هخامنشی بود. وی در سن هفتاد و هفت در جنگی مقدس که علیه یورش قبیله (هیاوآ) می کرد زندگی را بدرود گفت؛ و یا بقولی با هفتاد تن از پیروانش در پرستشگاه بلخ حین نیایش و ستایش اهورامزدا بدست “براتور” نام تورانی به شهادت رسید. برخی از محققان نوشته اند که در دوران باستان چند نفر به نام زرتشت آمده اند که مروج عقاید زرتشت نخستین بوده اند؛ از جمله فریدون را “زرتشت ثانی” و جاماسب را “زرتشت سوم” دانسته اند که در زمان ویشتاسب پدر داریوش ظهور کرده است.
زرتشت به دو عالم معتقد است: یکی روحانی یا «مینو» و یکی جسمانی یا «گیتی» و آنچه در عالم است به دو قسم تقسیم می کند؛ تقدیر یا «بخشش» و فعل یا «کنش» و حرکات افعال انسان را سه قسم می کند؛ اعتقاد یا «منش»، گفتار یا «گویش»، رفتار یا «کنش»، و وقتی انسان به مرتبه سعادت عالی رسیده و، به یزدان نزدیک شده و اهل بهشت است که هر سه چیزش اصلاح و دارای: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک شده باشد. زرتشت می گوید، بنای آفرینش عالم بر اضداد است و این خاکدان میدان مبارزه نیکی و بدی یا جنود یزدان و اهرمن، و کائنات مابین گیر و دار این قوا واقعند و سعادت بشر بستگی به پیروی این دو چیز متضاد است و بهشت جاویدان منزل پیروان یزدان و صاحبان نیت و گفتار و کردار نیک است و دوزخ اتباع پلیدان و ارواح اهرمنی.
(کاظمی،۱۳۹۰)
۲-۲-۴-۲٫ اعتقاد به ظهور آخرین منجی
به موجب مقررات، آئین زرتشت هر هزار سال از دختری باکره از نطفه زرتشت نجات دهنده ای نمایان می شود، در هزاره سوم یعنی آخرین دوره (سوشیانت) ظهور می کند، مردگان زنده می شوند؛ حوادث آسمانی موجب ذوب شدن فلزات در دل کوهها می گردد؛ فلز ذوب شده برای مؤمنین شیر سرد و برای دشمنان دین، دردناک است، مردم بدکار و شیاطین نابود می شوند، نیکوکاران به آب زندگی جاوید می رسند. طبق مدرکی سوشیانت و بنا بر سند دیگر شخص زرتشت خودش آئین مزدا را تکریم و تقدیس می کند؛ بدی از جهان می رود و خوشی و شادی برقرار میگردد. کرگ لینگر می نویسد: «در دین زرتشت مفهوم بزرگی وجود دارد که نه در آئین مصریان قدیم دیده می شود و نه در اندیشه های بسیار عمیق هندو، آن این است که جهان دارای تاریخ است و از قانون تحول پیروی می کند، وضع فعلی ،جهان را به مرحله نهائی رهبری می کند، همه نیروها در کار خود باید به آن راه بروند، در نظر زرتشت دنیا از برنامه استمرار تاریخ پیروی می کند و میدان جنگ است، مبارزه ای پر شور، نیروها را مقابل یکدیگر قرار داده است و این امر واجب است و نتیجه آن تکامل مردم با تقوی و بهره مندی از زندگی جاویدان است.» (کاظمی،۱۳۹۰)
۲-۲-۴-۳٫ جایگاه برزخ
طبق آئین زرتشت بین بهشت و دوزخ جائی است که برزخ نامیده می شود، و این محل جای کسانی است که اعمال نیک و گناهان آنها یکسان است، این دسته در برزخ تا روز واپسین خواهند بود و آنگاه که همه مردگان زنده شدند آنها نیز بیرون خواهند آمد، زیرا دیگر صاف و پاک شده اند و به مقر سعادتمندان خواهند رفت. (کاظمی،۱۳۹۰)
۲-۳٫ تفاوتها و شباهتهای دین زرتشت با دین اسلام
الف) شباهت های دین زرتشت و اسلام
از پیشوایان اسلام، روایاتی وجود دارد مبنی بر این که زردشتیان پیامبری داشتند و او صاحب کتاب آسمانی بود، لیکن بعدا از بین رفت. طبق این دیدگاه: آیینی که زرتشت به جهانیان عرضه داشت، آیین توحیدی بود و به مبدأ و معاد و هدایت شریعتی خداوندی و نبوت معتقد بود. شهید مرتضی مطهری می گوید: “آن چه در مورد زرتشت محقق است این که او به توحید در عبادت دعوت می کرد. اهور امزدا از نظر شخص زرتشت نام خدای نادیده، خالق جهان و انسان است، و تنها موجودی است که شایسته پرستش است.” زرتشتی ها معتقدند که روح آدمی پس از مرگ در عالم دیگری زندگی می کند و زندگی او براساس کارهای دنیوی اش می باشد. فرد اگر نیکوکار باشد، در زندگی پس از مرگ، متنعم می شود و از زشتکاری خویش معذب می گردد. آنان به بهشت، جهنم و اعراف اعتقاد دارند. در این باورها (مبدأ، معاد و نبوت عامه) بین اسلام و زرتشت اشتراک هست. در مسائل اخلاقی همانند راستگویی و پرهیز از دروغ نیز دو آیین تا حدودی مشترک اند. جایی که شعار زرتشتیان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است، و می گویند: راستگویی آدمی را به بهشت و دروغگویی به جهنم سوق می دهد. شبیه این اعتقاد در اسلام هم وجود دارد که گفته شده: نجات در صداقت و هلاکت در دروغگویی است. (کاظمی،۱۳۹۰)
ب) تفاوت های دین زرتشت و اسلام
اما جدای از این چند امر مشترک، در بسیاری از امور تفاوت هست، مثلا دین اسلام بر محور رهنمودهای پیامبر اسلام، وحی به حضرت و قرآن قرار دارد .که زرتشتی ها را قبول ندارند. آنان آتش را مقدس می شمارند و در آتشکده ها آتش را فروزان نگاه می دارند. پیراهن مقدس (سد ره) را طی مراسمی به تن پسران می پوشانند و ریسمان مقدس (کسستی) را بر کمرشان می بندند. کالبد مردگان را در برج خاموش یا در دخمه می نهند و آن را غذای لاشخورها می سازند. این ها را مسلمانان قبول ندارند. در اعتقاد زرتشتیان جهان از دو نظام خیر و شر تشکیل شده است. ذات خوب به همراه شش فرشته روح های جاویدان و ازلی را تشکیل می دهند. ذات بد به همراه شش فرشته شر، هفت روح خبیث را تشکیل می دهند. زردشتی ها به ازدواج با محارم روی می آورند، که در اسلام پذیرفته شده نیست. در اسلام امهات مسائل احکامی و آنچه که به عنوان فروع دین معروف است، در ده عنوان: نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، زکات، تولی و تبری، خلاصه می شود که این ها را زردشتی ها قبول ندارند. (کاظمی،۱۳۹۰)
۲-۴٫ مفهوم موعود در دین زرتشتی
منجی آخر الزمان در جهانبینی و معادشناسی زرتشتی جایگاهی ارجمند دارد وبههمین جهت از آن بسیار گفته و نوشتهاند. با این وصف، کنکاشها درباره ماهیت ومفهوم اندیشه نجاتبخشی در باورهای مزدیسنایی اقناعکننده نبوده و هنوز شناختکاملی از آن بهدست نیامده است. از اینرو، در نوشتار حاضر کوششی رفته تا با بازخوانی مباحث مربوط به موعود زرتشتی، جنبهه ای ناگفتهای از آن وانمایی شود.
مزدیسنان موعود یا منجی را «سوشیانت یا سئوشینت» نام کردهاند. این واژه اسم فاعلمضارع از ریشه«~ «us» ~»و«~as» ~»، به معنی «سود» بوده (ویدن گرن:۱۲۹) که به «آن کسی که سود خواهدرساند» و نیز «رهاننده» ترجمه شده است. (پورداوود:۸)
در متون دینی زرتشتی، هنگامیکه از اوستا تا کتب متأخر به پیش برویم، متوجهمیشویم که مفهوم «سوشیانت» یا همان منجی از لحاظ کمی و کیفی بسط رو به تزایدی پیدا کرده است . برای درک بهتر موضوع، جایگاه و تعریف «سوشیانت» را به ترتیب دراوستا و سایر منابع زرتشتی بررسی میکنیم:
«سوشیانت» درگاثاها
در گاثاها، که آنها را سرودههای زرتشت میشمارند، واژه «سوشیانت» در دو صیغه مفردو جمع استعمال شده است. به عقیده غالب پژوهندگان، کاربرد شکل مفرد این واژه درگاثاها بر شخص زرتشت دلالت دارد: (پورداوود:۹)
«ای مزدا!
چگونه دریابیم که تو در پرتو «اشه» برهمگان و برآنان که سر آزار مرا دارند، فرمانمیرانی؟
مرا به درستی از هنجار «منش نیک» (زینر:۵۶-۶۳) بیاگاهان. «سوشیانت» باید بداند که پاداش ویچهسان خواهد بود» (یسنههات ۴۸، بند۹) .
«… «کی گشتاسپ» هوادار «زرتشت سپیتمان» و «فرشوشتر» ، راه راست دینی رابرگزیدهاند که «اهوره» به «سوشیانت» فرو فرستاد» (یسنای ۵۳، بند۲) .
علاوه بر این، در گاثاها، سوشیانت به شکل «جمع» هم آمده و بهنظر میرسد در اینحالت، به آیندگانی اشاره دارد که با بهرهمندی از «منش نیک» ، راه زرتشت را پی خواهندگرفت : (بویس:۳۲۶)
«ای مزدا!
چنین خواهد بود «رهانندگان سرزمینها» (سوشیانتها)، که با «منش نیک» خویشکاری میورزند و کردارشان بر پایه «اشه» و آموزشهای تو است. بهراستیآنان به درهم شکستن خشم برگماشته شدهاند» (یسنههات ۴۸، بند۱۲).
به این ترتیب، در گاثاها هنوز سوشیانت چهرهای مرتبط با پایان گیتی، «فرشگرد» و داوری انجامین نیست، بلکه چون اصطلاحی عام و آشنا، برای همه آن نیک نفسان منتظری بهکار رفته است که زرتشت نیز در شمار آنان قرار دارد. (کمبریج: ۴۶۶)
در واقع، کاربرد مفهوم سوشیانت در گاثاها کاملا با آنچه بعدها ـ و در متون دینی زرتشتی ـ شاهد آن خواهیم بود، متفاوت است؛ زیرا در این سرودهها بههیچوجه ازنقشآفرینی او در فرجام جهان یاد نشده و حتی میتوان گفت که در گاثاها، سوشیانت بیشتر نمودی این دنیایی و خاکی دارد. برای مقایسه، به این سرودهای زرتشت راجع بهپایان گیتی نگاه کنید که در آنها هیچ اشارهای به سوشیانت نشده است:
«ای هوشمندان!
بشنوید با گوشها [ی خویش] بهترین [سخنان] را و ببینید با منش روشن و هر یکاز شما ـ چه مرد و چه زن ـ پیش از آنکه رویداد بزرگ به کام ما پایان گیرد، از میاندو راه، [یکی را] برای خویش برگزینید و این [پیام] را [به دیگران] بیاموزید» (یسنههات ۳۰، بند۲) .
«آنگاه شکست و تباهی بر «دروج» (۱۵) فرو خواهد آمد و آنان که به نیکنامی شناختهشدهاند، به آرزوهای خویش خواهند رسید و به سرای خوش «منش نیک» و «مزدا» و «اشه» راه خواهند یافت.» (یسنههات ۳۰، بند ۱۰) .
«ای اهوره!
این [همه] را از تو میپرسم: بهدرستی [بازگوی] که چگونه گذشته است و چگونهخواهد گذشت؟ اشونان و پیروان «دروج» را چه پاداش و پادافرهای در دفتر زندگانینوشته خواهد شد؟
ای مزدا!
این [همه] در شمار پسین چگونه خواهد بود؟» (یسنههات ۳۱، بند۱۴) .
«… من چنین کسانی را به نیایش تو رهنمون خواهم شد و همه آنان را از «گذرگاهداوری» خواهم گذراند.» (یسنههات ۴۶، ۱۰) .
«ای مزدااهوره!
اینک تو را و «اشه» و «بهترین منش» و «شهریاری مینوی» را میستایم و نیایشمیگزارم .
من خواهانم که رهرو راه [راست] باشم [و] در «گرزمان» به گفتار رادمردان [تو] گوشفرا دهم.» (یسنههات ۵۰، بند۴) .
«مزدی که «زرتشت» به «مگونان» نوید داده، در آمدن به «گرزمان» است، آنجا که ازآغاز سرای «مزدااهوره» بوده است» (یسنههات ۵۱، بند ۱۵) .
سرودهای فوق، بهوضوح نشان از بشارت آمدن روز قیامت و غلبه نیکی بر بدی، پلداوری (پل چینوت یا صراط) و بهشت برین دارد؛ اما در هیچکدام از این سرودههای مربوط به آخرت کارکردی برای سوشیانت پیشبینی نشده است.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:41:00 ق.ظ ]